پرش به محتوا

بردگی در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:


==[[معاشرت]] با بردگان==
==[[معاشرت]] با بردگان==
اسلام برای [[احترام]] بردگان و [[نجات]] آنان از [[ذلت]] و [[بدبختی]]، همۀ وسائل ممکن را به کار برد و جایگاه آنان را به جایگاه سایر اعضای مجتمع بشری، نزدیک ساخت<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۶، ص۳۴۷.</ref>. اسلام سفارش کرده که مولا با عبدِ خود تعامل [[پدر]] و [[فرزندی]] داشته و او را یکی از [[اهل بیت]] خود حساب کند و بین آنها در لوازم و احتیاجات [[زندگی]] فرق نگذارد، چنان‌که [[رسول خدا]]{{صل}} با [[غلامان]] و خدمتکاران خود همین طور [[رفتار]] میکرد، با ایشان [[غذا]] میخورد، در [[خوراک]] و [[پوشاک]] و امثال آن هیچ امتیازی برای خود قائل نبود<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۹۹؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۳۱.</ref> و نیز توصیه میفرمود که بر [[غلام]] و [[کنیز]] سخت نگیرند، [[شکنجه]] ندهند، [[ناسزا]] نگویند و [[ظلم]] روا ندارند؛ و اجازه داده که این [[طائفه]] در بین خود و به [[اذن]] اهل‌شان [[ازدواج]] کنند و همچنین به آزادگان اجازه داده که با آنان ازدواج نمایند<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}} «با زنان مشرک ازدواج نکنید تا ایمان آورند که کنیزی مؤمن از زن (آزاد) مشرک بهتر است هر چند (آن زن مشرک) دلتان را برده باشد، و به مردان مشرک (نیز) زن مؤمن ندهید تا ایمان آورند که یک برده مؤمن از مرد (آزاد) مشرک بهتر است هر چند (آن مرد مشرک) از شما دل برده باشد، آنان (شما را) به دوزخ فرا می‌خوانند و خداوند به بهشت و آمرزش- به اذن خویش- فرا می‌خواند و آیات خود را برای مردم روشن می‌دارد باشد که آنان پند گیرند» سوره بقره، آیه ۲۲۱؛ {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابین‌هایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوست‌های پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.</ref>.
اسلام برای [[احترام]] بردگان و [[نجات]] آنان از [[ذلت]] و [[بدبختی]]، همۀ وسائل ممکن را به کار برد و جایگاه آنان را به جایگاه سایر اعضای مجتمع بشری، نزدیک ساخت<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۶، ص۳۴۷.</ref>. اسلام سفارش کرده که مولا با عبدِ خود تعامل [[پدر]] و [[فرزندی]] داشته و او را یکی از [[اهل بیت]] خود حساب کند و بین آنها در لوازم و احتیاجات [[زندگی]] فرق نگذارد، چنان‌که [[رسول خدا]]{{صل}} با [[غلامان]] و خدمتکاران خود همین طور [[رفتار]] می‌کرد، با ایشان [[غذا]] می‌خورد، در [[خوراک]] و [[پوشاک]] و امثال آن هیچ امتیازی برای خود قائل نبود<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۹۹؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۳۱.</ref> و نیز توصیه می‌فرمود که بر [[غلام]] و [[کنیز]] سخت نگیرند، [[شکنجه]] ندهند، [[ناسزا]] نگویند و [[ظلم]] روا ندارند؛ و اجازه داده که این [[طائفه]] در بین خود و به [[اذن]] اهل‌شان [[ازدواج]] کنند و همچنین به آزادگان اجازه داده که با آنان ازدواج نمایند {{متن قرآن|وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}}<ref> «با زنان مشرک ازدواج نکنید تا ایمان آورند که کنیزی مؤمن از زن (آزاد) مشرک بهتر است هر چند (آن زن مشرک) دلتان را برده باشد، و به مردان مشرک (نیز) زن مؤمن ندهید تا ایمان آورند که یک برده مؤمن از مرد (آزاد) مشرک بهتر است هر چند (آن مرد مشرک) از شما دل برده باشد، آنان (شما را) به دوزخ فرا می‌خوانند و خداوند به بهشت و آمرزش- به اذن خویش- فرا می‌خواند و آیات خود را برای مردم روشن می‌دارد باشد که آنان پند گیرند» سوره بقره، آیه ۲۲۱</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابین‌هایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوست‌های پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.</ref>.
در [[حسن]] [[سلوک]] [[اسلام]] با بردگان همین بس که [[پیامبر]]{{صل}} بین بردگان و اشراف [[عرب]] [[پیمان برادری]] [[استوار]] کرد<ref>علی بن ابی‌بکر الهیثمی، مجمع الزوائد، ج۸، ص۱۷۱؛ سید صدرالدین بلاغی، برهان قرآن، ص۴۶.</ref>. آن [[حضرت]] خودش [[صفیه]] دختر [[حی]] بن أخطب را [[آزاد]] نمود و با او [[ازدواج]] کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۲.</ref> و همچنین [[جویریه دختر حارث]] را که یکی از دویست [[نفر]] [[اسیر]] [[جنگ]] [[بنی مصطلق]] بود به همسری برگزید و این عمل باعث [[آزادی]] بقیۀ اسرای [[جنگ]] شد<ref>سیره ابن هشام، ج۲، ص۲۹۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۶۴.</ref>. و نیز دختر عمۀ خود [[زینب]] را به همسری فردی از بردگان درآورد<ref>سلیمان بن احمد الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۴۴۷؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۱۸.</ref>. [[زید بن حارثه]] که [[غلام]] آزاد شده حضرت بود، بعدها به پسر خوانده حضرت معروف شد و به جایگاه [[صحابی پیامبر]]{{صل}} و [[کتابت قرآن]] و [[حدیث]] رسید و فرزند او [[اسامه]] از [[فرماندهان]] بزرگ [[سپاه اسلام]] شد<ref>سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج۲۱، ص۱۴۷؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۷، ص۳۲۳؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۳۷؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۰، ص۳۷۵.</ref>. افزون بر اینها، زمینۀ [[پیشرفت]] [[علمی]] بردگان را فراهم ساخت؛ به گونه‌ای که بسیاری از [[مفسران]] و [[فقیهان]] برجستۀ [[صدر اسلام]] همچون [[عطا]]، [[مجاهد]]، [[سعید بن جبیر]] و [[زید بن اسلم]] از بردگان و [[موالیان]] بودند<ref>مصطفی حسینی، بردگی از دیدگاه اسلام، ص۴۸.</ref>. قطب‌الدین آیبیک، برده‌ای بود که امپراطوری بزرگ اسلام را در [[سرزمین]] [[هندوستان]] بنیان نهاد<ref>مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه: محسن مؤیدی، ص۴۹.</ref>.
 
در [[روایات]] نیز بر [[احسان]] به بردگان و رعایت [[حقوق]] آنان تأکید شده است. در روایتی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بردگان را [[برادر]] [[مسلمانان]] دانسته و آنها را به رعایت حال بردگان از قبیل: [[غذا]] دادن به آنان از آنچه خود میخورند و پوشاندن آنان از آنچه خود میپوشند توصیه کرده است<ref>محمد بن اسماعیل البخاری، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۳؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۵، ص۹۳؛ محمد بن حسن الشیبانی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۱۴؛ علاءالدین علی المتقی الهندی، کنز العمال، ج۹، ص۷۶؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵۴.</ref>. همچنین فرمود: آن‌قدر [[جبرئیل]] نسبت به [[مدارا کردن]] با بردگان سفارش کرد که [[فکر]] کردم برای [[بردگی]] آنان زمانی [[تعیین]] خواهد شد که پس از آن [[آزاد]] شوند<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۱۳۹.</ref>. و هم ایشان کسانی را که [[غلامان]] خود را کتک میزدند در شمار بدترین [[انسان‌ها]] میشمرد<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۱۴۱.</ref>. در روایتی آمده است [[علی]]{{ع}} دو [[لباس]] خرید و بهترینش را به [[قنبر]] [[غلام]] خود داد و فرمود: من از خدای خود [[شرم]] دارم که لباسی بهتر از تو بپوشم<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۴۳-۱۴۴.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: هنگامی که پدرم به غلامی [[دستور]] انجام کاری می‌داد ملاحظه می‌کرد اگر کار سنگینی بود بسم‌الله میگفت و خودش وارد عمل می‌شد و کمک می‌کرد<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۴۲.</ref>.
در [[حُسن]] [[سلوک]] [[اسلام]] با بردگان همین بس که [[پیامبر]]{{صل}} بین بردگان و اشراف [[عرب]] [[پیمان برادری]] [[استوار]] کرد<ref>علی بن ابی‌بکر الهیثمی، مجمع الزوائد، ج۸، ص۱۷۱؛ سید صدرالدین بلاغی، برهان قرآن، ص۴۶.</ref>. آن [[حضرت]] خودش [[صفیه]] دختر [[حی بن اخطب]] را [[آزاد]] نمود و با او [[ازدواج]] کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۲.</ref> و همچنین [[جویریه دختر حارث]] را که یکی از دویست [[نفر]] [[اسیر]] [[جنگ]] [[بنی مصطلق]] بود به همسری برگزید و این عمل باعث [[آزادی]] بقیۀ اسرای [[جنگ]] شد<ref>سیره ابن هشام، ج۲، ص۲۹۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۶۴.</ref>. و نیز دختر عمۀ خود [[زینب]] را به همسری فردی از بردگان درآورد<ref>سلیمان بن احمد الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۴۴۷؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۱۸.</ref>. [[زید بن حارثه]] که [[غلام]] آزاد شده حضرت بود، بعدها به پسر خوانده حضرت معروف شد و به جایگاه [[صحابی پیامبر]]{{صل}} و [[کتابت قرآن]] و [[حدیث]] رسید و فرزند او [[اسامه]] از [[فرماندهان]] بزرگ [[سپاه اسلام]] شد<ref>سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج۲۱، ص۱۴۷؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۷، ص۳۲۳؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۳۷؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۰، ص۳۷۵.</ref>. افزون بر اینها، زمینۀ [[پیشرفت]] [[علمی]] بردگان را فراهم ساخت؛ به گونه‌ای که بسیاری از [[مفسران]] و [[فقیهان]] برجستۀ [[صدر اسلام]] همچون [[عطا]]، [[مجاهد]]، [[سعید بن جبیر]] و [[زید بن اسلم]] از بردگان و [[موالیان]] بودند<ref>مصطفی حسینی، بردگی از دیدگاه اسلام، ص۴۸.</ref>. قطب‌الدین آیبیک، برده‌ای بود که امپراطوری بزرگ اسلام را در [[سرزمین]] [[هندوستان]] بنیان نهاد<ref>مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه: محسن مؤیدی، ص۴۹.</ref>.
[[اسلام]] همچنین به احیای [[شخصیت]] بردگان پرداخته و از این نظر تفاوتی بین بردگان و افراد آزاد نگذاشته و معیار [[ارزش]] را [[تقوا]] قرار داده است<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}} «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>. گوستاولوبون می‌گوید: نمی‌توان با شواهد [[قطعی]] نشان داد که در اسلام تعدّی و ظلمی به [[غلامان]] شده باشد. [[حقیقت]] [[امر]] این است که برده در [[اسلام]] سوگلی [[خانواده]] شمرده می‌شد<ref>گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه: سید محمدتقی فخر داعی گیلانی، ص۴۹۸.</ref>. در [[ممالک اسلامی]] [[غلام]] و [[کنیز]]، دوره زندگانی خود را در کمال [[راحتی]] و [[خوشی]] به سر می‌بردند<ref>گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه: سید محمدتقی فخر داعی گیلانی، ص۴۵۵-۴۹۴.</ref>. به بردگان اجازۀ [[تصدی]] [[مقام]] [[قضاوت]] داده شده بود<ref>محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۲، ص۳۱۶.</ref>. [[قرآن]] از بردگان تعبیر به "فتی"<ref>{{متن قرآن|وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ}} «و دو جوان با او به زندان در آمدند، یکی از آنها گفت من در خواب می‌دیدم که شراب می‌اندازم و دیگری گفت: من در خواب می‌دیدم که روی سرم نان می‌برم، پرندگان از آن می‌خورند، ما را از تعبیر آن آگاه کن که ما تو را از نیکوکاران می‌بینیم» سوره یوسف، آیه ۳۶.</ref> کرده که به معنای جوان‌مرد و نوعی [[احترام]] به آنان است. در [[روایات]] نیز به جای اطلاق غلام و کنیز به آنان، توصیه شده که از الفاظ [[جوان]]<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۲۳۲.</ref>، یا پسرم و دخترم استفاده کنید<ref>مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۷، ص۴۶۴؛ احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۱۱، ص۵۲۲؛ تفسیر قرطبی، ج۹، ص۱۲۸.</ref>.<ref>[[رضا باقی‌زاده|باقی‌زاده]] و [[حسن مجتبی‌زاده|مجتبی‌زاده]]، [[بردگی - باقی‌زاده و مجتبی‌زاده (مقاله)|مقاله «بردگی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱.</ref>
 
در [[روایات]] نیز بر [[احسان]] به بردگان و رعایت [[حقوق]] آنان تأکید شده است. در روایتی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بردگان را [[برادر]] [[مسلمانان]] دانسته و آنها را به رعایت حال بردگان از قبیل: [[غذا]] دادن به آنان از آنچه خود می‌خورند و پوشاندن آنان از آنچه خود می‌پوشند توصیه کرده است<ref>محمد بن اسماعیل البخاری، صحیح بخاری، ج۱، ص۱۳؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۵، ص۹۳؛ محمد بن حسن الشیبانی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۱۴؛ علاءالدین علی المتقی الهندی، کنز العمال، ج۹، ص۷۶؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵۴.</ref>. همچنین فرمود: آن‌قدر [[جبرئیل]] نسبت به [[مدارا کردن]] با بردگان سفارش کرد که [[فکر]] کردم برای [[بردگی]] آنان زمانی [[تعیین]] خواهد شد که پس از آن [[آزاد]] شوند<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۱۳۹.</ref>. و هم ایشان کسانی را که [[غلامان]] خود را کتک می‌زدند در شمار بدترین [[انسان‌ها]] می‌شمرد<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۱۴۱.</ref>. در روایتی آمده است [[علی]]{{ع}} دو [[لباس]] خرید و بهترینش را به [[قنبر]] [[غلام]] خود داد و فرمود: من از خدای خود [[شرم]] دارم که لباسی بهتر از تو بپوشم<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۴۳-۱۴۴.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: هنگامی که پدرم به غلامی [[دستور]] انجام کاری می‌داد ملاحظه می‌کرد اگر کار سنگینی بود بسم‌الله می‌گفت و خودش وارد عمل می‌شد و کمک می‌کرد<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۴۲.</ref>.
 
[[اسلام]] همچنین به احیای [[شخصیت]] بردگان پرداخته و از این نظر تفاوتی بین بردگان و افراد آزاد نگذاشته و معیار [[ارزش]] را [[تقوا]] قرار داده است{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref> «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>.
 
گوستاولوبون می‌گوید: نمی‌توان با شواهد [[قطعی]] نشان داد که در اسلام تعدّی و ظلمی به [[غلامان]] شده باشد. [[حقیقت]] [[امر]] این است که برده در [[اسلام]] سوگلی [[خانواده]] شمرده می‌شد<ref>گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه: سید محمدتقی فخر داعی گیلانی، ص۴۹۸.</ref>. در [[ممالک اسلامی]] [[غلام]] و [[کنیز]]، دوره زندگانی خود را در کمال [[راحتی]] و [[خوشی]] به سر می‌بردند<ref>گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه: سید محمدتقی فخر داعی گیلانی، ص۴۵۵-۴۹۴.</ref>. به بردگان اجازۀ [[تصدی]] [[مقام]] [[قضاوت]] داده شده بود<ref>محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۲، ص۳۱۶.</ref>.
 
[[قرآن]] از بردگان تعبیر به "فتی" {{متن قرآن|وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref> «و دو جوان با او به زندان در آمدند، یکی از آنها گفت من در خواب می‌دیدم که شراب می‌اندازم و دیگری گفت: من در خواب می‌دیدم که روی سرم نان می‌برم، پرندگان از آن می‌خورند، ما را از تعبیر آن آگاه کن که ما تو را از نیکوکاران می‌بینیم» سوره یوسف، آیه ۳۶.</ref> کرده که به معنای جوان‌مرد و نوعی [[احترام]] به آنان است. در [[روایات]] نیز به جای اطلاق غلام و کنیز به آنان، توصیه شده که از الفاظ [[جوان]]<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۲۳۲.</ref>، یا پسرم و دخترم استفاده کنید<ref>مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۷، ص۴۶۴؛ احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۱۱، ص۵۲۲؛ تفسیر قرطبی، ج۹، ص۱۲۸.</ref>.<ref>[[رضا باقی‌زاده|باقی‌زاده]] و [[حسن مجتبی‌زاده|مجتبی‌زاده]]، [[بردگی - باقی‌زاده و مجتبی‌زاده (مقاله)|مقاله «بردگی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:90-92.</ref>
 
==طرح اسلام برای [[آزادی بردگان]]==
==طرح اسلام برای [[آزادی بردگان]]==
اصل [[آزادی در اسلام]] امری مسلم و واضح است. [[علی]]{{ع}} [[فلسفه بعثت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را خارج شدن [[انسان‌ها]] از [[ولایت]] [[بندگان]] می‌داند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>. در جای دیگر به [[مردم]] توصیه می‌کند که چون [[خدا]] [[انسان]] را [[آزاد]] [[آفریده]]، [[بنده]] دیگری نباشند<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱.</ref>. در [[فقه]] هم به این مطلب به عنوان "اصالة الحریة" تأکید شده است<ref>محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۸، ص۶۳۴ و ج۱۲، ص۶۰؛ وهبة الزحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۵، ص۷۶۶.</ref>.
اصل [[آزادی در اسلام]] امری مسلم و واضح است. [[علی]]{{ع}} [[فلسفه بعثت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را خارج شدن [[انسان‌ها]] از [[ولایت]] [[بندگان]] می‌داند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>. در جای دیگر به [[مردم]] توصیه می‌کند که چون [[خدا]] [[انسان]] را [[آزاد]] [[آفریده]]، [[بنده]] دیگری نباشند<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱.</ref>. در [[فقه]] هم به این مطلب به عنوان "اصالة الحریة" تأکید شده است<ref>محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۸، ص۶۳۴ و ج۱۲، ص۶۰؛ وهبة الزحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۵، ص۷۶۶.</ref>.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش