پرش به محتوا

تحجر و ارتجاع: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۹۰۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ مهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
[[ارتجاع]] از ریشه "ر‌ ج‌ ع" و در لغت به‌معنای بازگشت و بازگردانیدن به وضعیت پیشین<ref>النهایه، ج۲، ص‌۲۰۱؛ لسان‌العرب، ج۵، ص‌۱۴۹؛ لغت‌نامه، ج۱، ص۱۳۸۰.</ref> و گاه به‌معنای تبدیل چیزی از کار افتاده و کهنه به چیزی جدید و کارآمد است.<ref> لسان‌العرب، ج‌۵، ص‌۱۵۱.</ref> این واژه در اصطلاحی نوآمد در حوزه [[علوم اجتماعی]]، به هرگونه [[دفاع]] از وضعیت موجود [[حاکم]] و [[نظام]] فرسوده و رو به زوال یا [[مخالفت]] با [[نوآوری]] و پیشرفت‌های [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] اطلاق شده،<ref> فرهنگ سیاسی، ص۵؛ فرهنگ فارسی، ج۱، ص۱۹۰.</ref> افزون بر [[امور فردی]] و [[مادّی]]، گاه در [[امور اجتماعی]] و عرصه [[اندیشه]] نیز به منظور، احیای سنّت‌های قدیم و [[منسوخ]] طرح می‌شود؛<ref>فرهنگ سیاسی، ص‌۵؛ درآمدی بر دائرة‌المعارف علوم اجتماعی، ص‌۶۱۳.</ref> مجموعه گروه‌های موسوم به «سلفیّه» که در دوره اخیر، روی‌کردی [[سیاسی]] ـ [[اجتماعی]] یافته‌اند، این نوع دیدگاه را دارند.<ref>موسوعة السیاسه، ج‌۳، ص‌۲۲۹.</ref> اصطلاح [[ارتجاع]] (Reaction) در مرزبندی گرایش‌های [[سیاسی]] به‌طور معمول بر جناح‌های راست سنّتی اطلاق می‌شود که با دگرگونی‌های بنیادین در نهادهای [[اجتماعی]] [[مخالفت]] جدّی دارند و در موارد بسیاری از سوی گروه‌های چپ در برابر راست‌گرایان و گاه مذهبیان به‌کار می‌رود؛<ref>فرهنگ جامع سیاسی، ص‌۱۲۸.</ref> ازاین‌رو این اصطلاح با اصطلاحات اصول‌گرایی، محافظه‌کاری و سنّت‌گرایی، حوزه معنایی مشترکی یافته است.
[[ارتجاع]] از ریشه "ر‌ ج‌ ع" و در لغت به‌معنای بازگشت و بازگردانیدن به وضعیت پیشین<ref>النهایه، ج۲، ص‌۲۰۱؛ لسان‌العرب، ج۵، ص‌۱۴۹؛ لغت‌نامه، ج۱، ص۱۳۸۰.</ref> و گاه به‌معنای تبدیل چیزی از کار افتاده و کهنه به چیزی جدید و کارآمد است.<ref> لسان‌العرب، ج‌۵، ص‌۱۵۱.</ref> این واژه در اصطلاحی نوآمد در حوزه [[علوم اجتماعی]]، به هرگونه [[دفاع]] از وضعیت موجود [[حاکم]] و [[نظام]] فرسوده و رو به زوال یا [[مخالفت]] با [[نوآوری]] و پیشرفت‌های [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] اطلاق شده،<ref> فرهنگ سیاسی، ص۵؛ فرهنگ فارسی، ج۱، ص۱۹۰.</ref> افزون بر [[امور فردی]] و [[مادّی]]، گاه در [[امور اجتماعی]] و عرصه [[اندیشه]] نیز به منظور، احیای سنّت‌های قدیم و [[منسوخ]] طرح می‌شود؛<ref>فرهنگ سیاسی، ص‌۵؛ درآمدی بر دائرة‌المعارف علوم اجتماعی، ص‌۶۱۳.</ref> مجموعه گروه‌های موسوم به «سلفیّه» که در دوره اخیر، روی‌کردی [[سیاسی]] ـ [[اجتماعی]] یافته‌اند، این نوع دیدگاه را دارند.<ref>موسوعة السیاسه، ج‌۳، ص‌۲۲۹.</ref> اصطلاح [[ارتجاع]] (Reaction) در مرزبندی گرایش‌های [[سیاسی]] به‌طور معمول بر جناح‌های راست سنّتی اطلاق می‌شود که با دگرگونی‌های بنیادین در نهادهای [[اجتماعی]] [[مخالفت]] جدّی دارند و در موارد بسیاری از سوی گروه‌های چپ در برابر راست‌گرایان و گاه مذهبیان به‌کار می‌رود؛<ref>فرهنگ جامع سیاسی، ص‌۱۲۸.</ref> ازاین‌رو این اصطلاح با اصطلاحات اصول‌گرایی، محافظه‌کاری و سنّت‌گرایی، حوزه معنایی مشترکی یافته است.


از آنجا که دو مفهوم "[[ارتجاع]]" و "[[ترقّی]] خواهی" مفاهیمی نسبی هستند، چه بسا امری در وضعیّت و جامعه‌ای خاص، از مصادیق [[ارتجاع]] بوده و در موقعیّت و جامعه‌ای دیگر، نوعی [[پیشرفت]] و [[ترقّی]] به‌شمار آید.<ref>فرهنگ سیاسی، ص‌۵.</ref> در مجموع، مهم‌ترین وجه اشتراک تعاریف گوناگون "[[ارتجاع]]"، بار منفی آن است؛ بدین سبب در دوره‌های مختلف [[تاریخی]]، افراد، گروه‌ها و [[جوامع]] گوناگون از این واژه به منظور [[حمله]] به [[دشمنان]] و رقیبان خود سود برده‌اند که در این میان، [[دین اسلام]] نیز گاه از این اتّهام مصون نبوده است؛ بدین لحاظ، بسیاری از اندیشهوران [[مسلمان]] و غیر [[مسلمان]] با تکیه بر گوهر و [[اصول بنیادین اسلام]] از یک سو و مطالعه [[تاریخ]] تمدّن [[اسلامی]] از سوی دیگر به مقابله با این اتّهام برخاسته‌اند.<ref>علل پیشرفت اسلام؛ ص‌۲۳‌ـ‌۲۴؛ تمدن اسلام و عرب، ص‌۵۱‌ـ‌۵۴.</ref>
از آنجا که دو مفهوم "[[ارتجاع]]" و "[[ترقّی]] خواهی" مفاهیمی نسبی هستند، چه بسا امری در وضعیّت و جامعه‌ای خاص، از مصادیق [[ارتجاع]] بوده و در موقعیّت و جامعه‌ای دیگر، نوعی [[پیشرفت]] و [[ترقّی]] به‌شمار آید.<ref>فرهنگ سیاسی، ص‌۵.</ref> در مجموع، مهم‌ترین وجه اشتراک تعاریف گوناگون "[[ارتجاع]]"، بار منفی آن است؛ بدین سبب در دوره‌های مختلف [[تاریخی]]، افراد، گروه‌ها و [[جوامع]] گوناگون از این واژه به منظور [[حمله]] به [[دشمنان]] و رقیبان خود سود برده‌اند که در این میان، [[دین اسلام]] نیز گاه از این اتّهام مصون نبوده است؛ بدین لحاظ، بسیاری از اندیشهوران [[مسلمان]] و غیر [[مسلمان]] با تکیه بر گوهر و [[اصول بنیادین اسلام]] از یک سو و مطالعه [[تاریخ]] تمدّن [[اسلامی]] از سوی دیگر به مقابله با این اتّهام برخاسته‌اند.<ref>علل پیشرفت اسلام؛ ص‌۲۳‌ـ‌۲۴؛ تمدن اسلام و عرب، ص‌۵۱‌ـ‌۵۴.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[عبدالصمد مجدی|مجدی]]، [[ارتجاع (مقاله)|مقاله «ارتجاع»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>


==[[ارتجاع]] در [[قرآن]]==
==[[ارتجاع]] در [[قرآن]]==
این واژه در [[قرآن]] به‌کار نرفته ; امّا مفهوم آن را می‌توان در قالب عبارت‌های «پافشاری بر عقایدپدران» و «بازگشت به [[جاهلیّت]] *» یا «بازگشت به عقب» جست: ([[مائده]] / ۵، ۱۰۳‌ـ‌۱۰۴ ; بقره / ۲، ۱۴۳ و ۱۷۰ ; [[آل‌عمران]] / ۳، ۱۴۹ ; [[ابراهیم]] / ۱۴، ۱۰ ; مؤمنون / ۲۳، ۶۶ ; [[لقمان]] / ۳۱، ۲۱ ; صافات / ۳۷، ۶۹ـ۷۰).
این واژه در [[قرآن]] به‌کار نرفته ; امّا مفهوم آن را می‌توان در قالب عبارت‌های «پافشاری بر عقایدپدران» و «بازگشت به [[جاهلیّت]] *» یا «بازگشت به عقب» جست: ([[مائده]] / ۵، ۱۰۳‌ـ‌۱۰۴ ; بقره / ۲، ۱۴۳ و ۱۷۰ ; [[آل‌عمران]] / ۳، ۱۴۹ ; [[ابراهیم]] / ۱۴، ۱۰ ; مؤمنون / ۲۳، ۶۶ ; [[لقمان]] / ۳۱، ۲۱ ; صافات / ۳۷، ۶۹ـ۷۰).


با توجّه به‌معنای [[ارتجاع]] می‌توان [[ارتداد]] * [[فقهی]] را اعمّ از آن دانست ; چرا که [[ارتداد]] [[فقهی]] روی‌گردانی از [[دین حق]] و [[گرایش]] به [[آیین جدید]] را نیز شامل می‌شود ; در‌حالی‌که در [[ارتجاع]]، [[گرایش]] و بازگشت به سنّت‌های قدیم و [[منسوخ]] صورت می‌گیرد ; البتّه تعابیر [[قرآنی]] [[ارتداد]] نیز هم‌سو با مفهوم [[ارتجاع]] فقط از بازگشت به [[آیین]] پیشین یاد‌کرده‌اند ; گرچه پذیرای توسعه معنایی مفهوم [[فقهی]] [[ارتداد]] نیز هستند. مهمّ از نظر [[قرآن]]، [[وفاداری]] بر [[دین حق]] و عدم روی‌گردانی از آن است ; حال چه روی گردانی در قالب بازگشت به آیین‌های گذشته یا [[گرایش]] به آیین‌های جدید صورت‌پذیرد.
با توجّه به‌معنای [[ارتجاع]] می‌توان [[ارتداد]] * [[فقهی]] را اعمّ از آن دانست ; چرا که [[ارتداد]] [[فقهی]] روی‌گردانی از [[دین حق]] و [[گرایش]] به [[آیین جدید]] را نیز شامل می‌شود ; در‌حالی‌که در [[ارتجاع]]، [[گرایش]] و بازگشت به سنّت‌های قدیم و [[منسوخ]] صورت می‌گیرد ; البتّه تعابیر [[قرآنی]] [[ارتداد]] نیز هم‌سو با مفهوم [[ارتجاع]] فقط از بازگشت به [[آیین]] پیشین یاد‌کرده‌اند ; گرچه پذیرای توسعه معنایی مفهوم [[فقهی]] [[ارتداد]] نیز هستند. مهمّ از نظر [[قرآن]]، [[وفاداری]] بر [[دین حق]] و عدم روی‌گردانی از آن است ; حال چه روی گردانی در قالب بازگشت به آیین‌های گذشته یا [[گرایش]] به آیین‌های جدید صورت‌پذیرد.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[عبدالصمد مجدی|مجدی]]، [[ارتجاع (مقاله)|مقاله «ارتجاع»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
جریان‌های [[ارتجاعی]]
 
در [[قرآن]] از وجود روحیّه [[اصرار]] و پافشاری بر آیین‌های گذشته در برابر [[دین]] حقّی که هر بار به‌وسیله [[پیامبری]] از سوی [[خداوند]] [[تجدید]] می‌شد، یاد‌شده است. این روحیّه میان [[اقوام]] و [[ملل]] گوناگونی چون [[قوم ابراهیم]] ([[انبیاء]] / ۲۱، ۵۲‌ـ‌۵۳ ; شعراء / ۲۶، ۶۹‌ـ‌۷۴) [[شعیب]] ([[اعراف]] / ۷، ۸۸) [[ثمود]] ([[هود]] / ۱۱، ۶۲) [[عاد]] ([[اعراف]] / ۷، ‌۶۵ و ۷۰) [[نوح]] ([[نوح]] / ۷۱، ۲۳‌ـ‌۲۴) [[قوم]] [[موسی]] و [[فرعونیان]] ([[یونس]] / ۱۰، ۷۸ ; [[قصص]] / ۲۸، ۳۶) نیز [[کافران]] و [[مشرکان]] [[صدر اسلام]] و (بقره / ۲، ۱۷۰ ; [[مائده]] / ۵، ۱۰۴ ; صافات / ۳۷، ۶۹ـ۷۰) گزارش شده است. [[قرآن]] با اشاره به اینکه [[انتخاب]] [[عقاید]] [[باطل]] از سوی پیشینیان، از [[بی‌خردی]] و [[جهل]] * ناشی بوده، [[اصرار]] نسل‌های بعدی بر آن [[عقاید]] و نپذیرفتن [[دعوت حق]] مبنی بر [[پیروی از کتاب خدا]] و [[پیامبر]] را [[سرزنش]] می‌کند: «و‌اِذا قیلَ لَهُم تَعالَوا اِلی ما اَنزَلَ اللّهُ واِلَی الرَّسولِ قالوا حَسبُنا ما وجَدنا عَلَیهِ ءَاباءَنا اَو لَو کانَ ءَاباؤُهُم لا یَعلَمونَ شیــًا و لایَهتَدون». ([[مائده]] / ۵، ۱۰۴) [[اهل]] * کتاب هرچند [[بت‌پرست]] نبودند، لکن به [[جهت]] [[اصرار]] بر [[آیین]] گذشته خود و نپذیرفتن [[دین اسلام]]، بر اثر [[تعصبات قومی]] و [[حسادت]]، از نگاه [[قرآن]]، به نوعی، مرتجع دانسته شده‌اند (بقره / ۲، ۹۱). برخی از آنان هم‌کیشانشان را به پافشاری بر [[عقاید]] [[باطل]] خود و [[پیروی]] نکردن از غیر [[دین یهود]] سفارش می‌کردند ([[آل‌عمران]] / ۳، ۷۳)، و برای نپذیرفتن آیینِ جدید ([[اسلام]])، به بهانه‌هایی [[دروغین]] متوسّل می‌شدند ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۸۳). [[منافقان]] نیز برخلاف ظاهر، خواهان [[عقاید]] [[جاهلی]] بودند ; چنان‌که خود به این امر اعتراف می‌کردند: «واِذا لَقوا الَّذینَ ءامَنوا قالوا ءامَنّا واِذا خَلَوا اِلی شَیـطینِهِم قالوا اِنّا مَعَکُم اِنَّما نَحنُ مُستَهزِءون». (بقره / ۲، ۱۴) آنها می‌کوشیدند تا [[مسلمانان]] را به بهانه‌های گوناگون به [[عقاید]] گذشته [[جاهلی]] بازگردانند که [[قرآن]] [[مسلمانان]] را از این امر [[آگاه]] ساخته، آنان را از [[پیروی]] [[منافقان]] و [[یهود]] <ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۵۶.</ref> برحذر داشته، و [[ارتجاع]] و بازگشت به [[عقاید]] [[باطل]] پیشین را نتیجه این‌گونه پیروی‌ها دانسته است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تُطیعوا الَّذینَ کَفَروا یَرُدّوکُم عَلی اَعقـبِکُم فَتَنقَلِبوا خـسِرین». ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۴۹) بازگشت [[منافقان]] از ظاهر [[اسلام]] به [[کفر]] در برهه‌های گوناگونی صورت پذیرفته که [[قرآن]] در [[آیات]] متعدّدی از آن یاد‌کرده است: «ذلِکَ بِاَنَّهُم ءامَنوا ثُمَّ کَفَروا‌».... (منافقون / ۶۳، ۳) هم‌چنین طبق نقل [[قرآن]]، مسأله [[قبله]] یا [[تغییر]] آن <ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۴۱۶.</ref> برای نمایاندن پدیده [[ارتجاع]] و [[شناخت]] مرتجعان از [[مؤمنان راستین]] بوده است: «... و ما جَعَلنَا القِبلَةَ الَّتی کُنتَ عَلَیها اِلاّ لِنَعلَمَ مَن یَتَّبِعُ الرَّسولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلی عَقِبَیهِ‌».... (بقره / ۲، ۱۴۳) در ماجرای [[جنگ اُحُد]] و به دنبال شایعه [[شهادت پیامبر]]{{صل}} نیز گروهی از این افراد به ظاهر [[مسلمان]] به [[فکر]] بازگشت به [[بت‌پرستی]] افتادند و برخی نیز از [[دین]] [[دست]] کشیدند <ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۴۸.</ref> که آیه‌۱۴۴ [[آل‌عمران]] / ۳ آنان را [[سرزنش]] کرده است: «وما‌مُحَمَّدٌ اِلاّ رَسولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِن ماتَ اَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی اَعقـبِکُم‌».... هم‌چنین پس از [[رحلت]] آن [[حضرت]]، گروهی به گذشته خویش بازگشتند ر و به زنده کردن دوباره [[آداب و سنن]] [[جاهلی]] پرداختند ; چنان‌که این پدیده در [[روایات]] متعدّدی از طریق [[شیعه]] و [[اهل‌سنّت]] منعکس شده است.<ref>بحارالانوار، ج‌۲۲، ص‌۳۵۱‌ـ‌۳۵۳ و ج‌۲۸، ص۲۸‌ـ۳۷; جامع‌البیان، مج۳، ج۴، ص۱۵۰ـ‌۱۵۱.</ref>
==جریان‌های [[ارتجاعی]]==
در [[قرآن]] از وجود روحیّه [[اصرار]] و پافشاری بر آیین‌های گذشته در برابر [[دین]] حقّی که هر بار به‌وسیله [[پیامبری]] از سوی [[خداوند]] [[تجدید]] می‌شد، یاد‌شده است. این روحیّه میان [[اقوام]] و [[ملل]] گوناگونی چون [[قوم ابراهیم]] ([[انبیاء]] / ۲۱، ۵۲‌ـ‌۵۳ ; شعراء / ۲۶، ۶۹‌ـ‌۷۴) [[شعیب]] ([[اعراف]] / ۷، ۸۸) [[ثمود]] ([[هود]] / ۱۱، ۶۲) [[عاد]] ([[اعراف]] / ۷، ‌۶۵ و ۷۰) [[نوح]] ([[نوح]] / ۷۱، ۲۳‌ـ‌۲۴) [[قوم]] [[موسی]] و [[فرعونیان]] ([[یونس]] / ۱۰، ۷۸ ; [[قصص]] / ۲۸، ۳۶) نیز [[کافران]] و [[مشرکان]] [[صدر اسلام]] و (بقره / ۲، ۱۷۰ ; [[مائده]] / ۵، ۱۰۴ ; صافات / ۳۷، ۶۹ـ۷۰) گزارش شده است. [[قرآن]] با اشاره به اینکه [[انتخاب]] [[عقاید]] [[باطل]] از سوی پیشینیان، از [[بی‌خردی]] و [[جهل]] * ناشی بوده، [[اصرار]] نسل‌های بعدی بر آن [[عقاید]] و نپذیرفتن [[دعوت حق]] مبنی بر [[پیروی از کتاب خدا]] و [[پیامبر]] را [[سرزنش]] می‌کند: «و‌اِذا قیلَ لَهُم تَعالَوا اِلی ما اَنزَلَ اللّهُ واِلَی الرَّسولِ قالوا حَسبُنا ما وجَدنا عَلَیهِ ءَاباءَنا اَو لَو کانَ ءَاباؤُهُم لا یَعلَمونَ شیــًا و لایَهتَدون». ([[مائده]] / ۵، ۱۰۴) [[اهل]] * کتاب هرچند [[بت‌پرست]] نبودند، لکن به [[جهت]] [[اصرار]] بر [[آیین]] گذشته خود و نپذیرفتن [[دین اسلام]]، بر اثر [[تعصبات قومی]] و [[حسادت]]، از نگاه [[قرآن]]، به نوعی، مرتجع دانسته شده‌اند (بقره / ۲، ۹۱). برخی از آنان هم‌کیشانشان را به پافشاری بر [[عقاید]] [[باطل]] خود و [[پیروی]] نکردن از غیر [[دین یهود]] سفارش می‌کردند ([[آل‌عمران]] / ۳، ۷۳)، و برای نپذیرفتن آیینِ جدید ([[اسلام]])، به بهانه‌هایی [[دروغین]] متوسّل می‌شدند ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۸۳). [[منافقان]] نیز برخلاف ظاهر، خواهان [[عقاید]] [[جاهلی]] بودند ; چنان‌که خود به این امر اعتراف می‌کردند: «واِذا لَقوا الَّذینَ ءامَنوا قالوا ءامَنّا واِذا خَلَوا اِلی شَیـطینِهِم قالوا اِنّا مَعَکُم اِنَّما نَحنُ مُستَهزِءون». (بقره / ۲، ۱۴) آنها می‌کوشیدند تا [[مسلمانان]] را به بهانه‌های گوناگون به [[عقاید]] گذشته [[جاهلی]] بازگردانند که [[قرآن]] [[مسلمانان]] را از این امر [[آگاه]] ساخته، آنان را از [[پیروی]] [[منافقان]] و [[یهود]] <ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۵۶.</ref> برحذر داشته، و [[ارتجاع]] و بازگشت به [[عقاید]] [[باطل]] پیشین را نتیجه این‌گونه پیروی‌ها دانسته است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تُطیعوا الَّذینَ کَفَروا یَرُدّوکُم عَلی اَعقـبِکُم فَتَنقَلِبوا خـسِرین». ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۴۹) بازگشت [[منافقان]] از ظاهر [[اسلام]] به [[کفر]] در برهه‌های گوناگونی صورت پذیرفته که [[قرآن]] در [[آیات]] متعدّدی از آن یاد‌کرده است: «ذلِکَ بِاَنَّهُم ءامَنوا ثُمَّ کَفَروا‌».... (منافقون / ۶۳، ۳) هم‌چنین طبق نقل [[قرآن]]، مسأله [[قبله]] یا [[تغییر]] آن <ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۴۱۶.</ref> برای نمایاندن پدیده [[ارتجاع]] و [[شناخت]] مرتجعان از [[مؤمنان راستین]] بوده است: «... و ما جَعَلنَا القِبلَةَ الَّتی کُنتَ عَلَیها اِلاّ لِنَعلَمَ مَن یَتَّبِعُ الرَّسولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلی عَقِبَیهِ‌».... (بقره / ۲، ۱۴۳) در ماجرای [[جنگ اُحُد]] و به دنبال شایعه [[شهادت پیامبر]]{{صل}} نیز گروهی از این افراد به ظاهر [[مسلمان]] به [[فکر]] بازگشت به [[بت‌پرستی]] افتادند و برخی نیز از [[دین]] [[دست]] کشیدند <ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۴۸.</ref> که آیه‌۱۴۴ [[آل‌عمران]] / ۳ آنان را [[سرزنش]] کرده است: «وما‌مُحَمَّدٌ اِلاّ رَسولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِن ماتَ اَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی اَعقـبِکُم‌».... هم‌چنین پس از [[رحلت]] آن [[حضرت]]، گروهی به گذشته خویش بازگشتند ر و به زنده کردن دوباره [[آداب و سنن]] [[جاهلی]] پرداختند ; چنان‌که این پدیده در [[روایات]] متعدّدی از طریق [[شیعه]] و [[اهل‌سنّت]] منعکس شده است.<ref>بحارالانوار، ج‌۲۲، ص‌۳۵۱‌ـ‌۳۵۳ و ج‌۲۸، ص۲۸‌ـ۳۷; جامع‌البیان، مج۳، ج۴، ص۱۵۰ـ‌۱۵۱.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[عبدالصمد مجدی|مجدی]]، [[ارتجاع (مقاله)|مقاله «ارتجاع»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>


==عوامل و زمینه‌های [[ارتجاع]]==
==عوامل و زمینه‌های [[ارتجاع]]==
با‌توجّه به [[آیات]] می‌توان عوامل [[ارتجاع]] را به دو عاملِ درونی (عواملی که در خود شخص وجود دارند) و عوامل بیرونی (عواملی که از خارج، [[ارتجاع]] شخص را سبب می‌شوند) تقسیم کرد. [[قرآن]] در طول همه این عوامل، از [[شیطان]] به‌طور خاص یاد‌کرده و او را در ایجاد و زمینه‌سازی عوامل [[ارتجاع]] مؤثّر می‌شمارد.
با‌توجّه به [[آیات]] می‌توان عوامل [[ارتجاع]] را به دو عاملِ درونی (عواملی که در خود شخص وجود دارند) و عوامل بیرونی (عواملی که از خارج، [[ارتجاع]] شخص را سبب می‌شوند) تقسیم کرد. [[قرآن]] در طول همه این عوامل، از [[شیطان]] به‌طور خاص یاد‌کرده و او را در ایجاد و زمینه‌سازی عوامل [[ارتجاع]] مؤثّر می‌شمارد.


آیه‌۲۱ [[لقمان]] / ۳۱ پافشاری بر [[آیین]] [[پدران]] و نپذیرفتن [[کتاب خدا]] را پاسخی از سوی [[کافران]] به فراخوانیِ [[شیطان]] * به [[عذاب]] سوزان تلقّی می‌کند: «واِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعوا ما اَنزَلَ اللّهُ قالوا بَل نَتَّبِعُ ما وجَدنا عَلَیهِ ءاباءَنا اَو لَو کانَ الشَّیطـنُ یَدعوهُم اِلی عَذابِ السَّعیر» ([[لقمان]] / ۳۱، ۲۱). آیه‌۶۰ [[نساء]] نیز درخواست [[داوری]] از [[حاکمان]] [[باطل]] را پس از [[ایمان آوردن]] به [[دین حق]] که به نوعی [[ارتجاع]] است، خواسته [[شیطان]] برای گمراه‌سازی [[انسان]] و به [[بیراهه]] کشیدن او دانسته: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ یَزعُمونَ اَنَّهُم ءامَنوا بِما اُنزِلَ اِلَیکَ وما‌اُنزِلَ مِن قَبلِکَ یُریدونَ اَن یَتَحاکَموا اِلَی الطّـغوتِ وقَد اُمِروا اَن یَکفُروا بِهِ ویُریدُ الشَّیطـنُ اَن یُضِلَّهُم ضَلـلاً بَعیدا». ([[نساء]] / ۴، ۶۰)<ref>مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۰۲; التبیان، ج‌۳، ص‌۲۳۸.</ref> این عمل از نگاه [[قرآن]]، [[نشانه]] [[ارتجاع]] و [[ارتداد]] [[منافقان]] است. همچنین نقش [[شیطان]] در [[ارتجاع]] از آیه‌۲۵ [[محمد]] / ۴۷ نیز فهمیده می‌شود. در این [[آیه]]، عامل [[ارتجاع]] و [[ارتداد]] به گذشته، جلوه‌گری [[کفر]] به‌دست [[شیطان]] دانسته شده است: «اِنَّ الَّذینَ ارتَدّوا عَلی اَدبـرِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَی الشَّیطـنُ سَوَّلَ لَهُم واَملی لَهُم». اکنون پس از [[شناخت]] نقش [[شیطان]] به بررسی سایر عوامل و زمینه‌های [[ارتجاع]] می‌پردازیم:
آیه‌۲۱ [[لقمان]] / ۳۱ پافشاری بر [[آیین]] [[پدران]] و نپذیرفتن [[کتاب خدا]] را پاسخی از سوی [[کافران]] به فراخوانیِ [[شیطان]] * به [[عذاب]] سوزان تلقّی می‌کند: «واِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعوا ما اَنزَلَ اللّهُ قالوا بَل نَتَّبِعُ ما وجَدنا عَلَیهِ ءاباءَنا اَو لَو کانَ الشَّیطـنُ یَدعوهُم اِلی عَذابِ السَّعیر» ([[لقمان]] / ۳۱، ۲۱). آیه‌۶۰ [[نساء]] نیز درخواست [[داوری]] از [[حاکمان]] [[باطل]] را پس از [[ایمان آوردن]] به [[دین حق]] که به نوعی [[ارتجاع]] است، خواسته [[شیطان]] برای گمراه‌سازی [[انسان]] و به [[بیراهه]] کشیدن او دانسته: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ یَزعُمونَ اَنَّهُم ءامَنوا بِما اُنزِلَ اِلَیکَ وما‌اُنزِلَ مِن قَبلِکَ یُریدونَ اَن یَتَحاکَموا اِلَی الطّـغوتِ وقَد اُمِروا اَن یَکفُروا بِهِ ویُریدُ الشَّیطـنُ اَن یُضِلَّهُم ضَلـلاً بَعیدا». ([[نساء]] / ۴، ۶۰)<ref>مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۰۲; التبیان، ج‌۳، ص‌۲۳۸.</ref> این عمل از نگاه [[قرآن]]، [[نشانه]] [[ارتجاع]] و [[ارتداد]] [[منافقان]] است. همچنین نقش [[شیطان]] در [[ارتجاع]] از آیه‌۲۵ [[محمد]] / ۴۷ نیز فهمیده می‌شود. در این [[آیه]]، عامل [[ارتجاع]] و [[ارتداد]] به گذشته، جلوه‌گری [[کفر]] به‌دست [[شیطان]] دانسته شده است: «اِنَّ الَّذینَ ارتَدّوا عَلی اَدبـرِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَی الشَّیطـنُ سَوَّلَ لَهُم واَملی لَهُم». اکنون پس از [[شناخت]] نقش [[شیطان]] به بررسی سایر عوامل و زمینه‌های [[ارتجاع]] می‌پردازیم<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[عبدالصمد مجدی|مجدی]]، [[ارتجاع (مقاله)|مقاله «ارتجاع»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>:


===خو گرفتن به عادات و [[سنن]] گذشته===
===خو گرفتن به عادات و [[سنن]] گذشته===
[[انسان]] که در [[امور مادّی]] تنوّع [[طلب]] و نوگرا است، اغلب در [[امور معنوی]] و [[اعتقادات]] مذهبی از [[نوآوری]] گریزان و به [[آرامش]] و [[ثبات]] متمایل است ; ازاین‌رو [[پیامبران]] هنگام [[ابلاغ]] [[آیین جدید]] [[الهی]] با این واکنش از سوی [[اقوام]] خود مواجه می‌شدند که «ما چنین چیزی را میان نیاکانمان نشنیده‌ایم» (مؤمنون / ۲۳، ۲۴)، و به همین [[جهت]]، آنان درباره این آیینِ [[متعارض]] با [[عقاید]] پدرانشان، اظهار تردید می‌کردند. ([[ابراهیم]] / ۱۴، ۹‌ـ‌۱۰ ; ص / ۳۸، ۴‌ـ‌۵)
[[انسان]] که در [[امور مادّی]] تنوّع [[طلب]] و نوگرا است، اغلب در [[امور معنوی]] و [[اعتقادات]] مذهبی از [[نوآوری]] گریزان و به [[آرامش]] و [[ثبات]] متمایل است ; ازاین‌رو [[پیامبران]] هنگام [[ابلاغ]] [[آیین جدید]] [[الهی]] با این واکنش از سوی [[اقوام]] خود مواجه می‌شدند که «ما چنین چیزی را میان نیاکانمان نشنیده‌ایم» (مؤمنون / ۲۳، ۲۴)، و به همین [[جهت]]، آنان درباره این آیینِ [[متعارض]] با [[عقاید]] پدرانشان، اظهار تردید می‌کردند. ([[ابراهیم]] / ۱۴، ۹‌ـ‌۱۰ ; ص / ۳۸، ۴‌ـ‌۵).<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[عبدالصمد مجدی|مجدی]]، [[ارتجاع (مقاله)|مقاله «ارتجاع»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
===[[تعصبات قومی]] و [[نژادی]]===
===[[تعصبات قومی]] و [[نژادی]]===
در برخی [[آیات]] از تأثیر تعصّبات * قومی و [[نژادی]] در [[مقاومت]] [[اقوام]] در مقابل [[دعوت]] [[پیامبران]] یاد‌شده است (بقره / ۲، ۱۷۰ ; [[مائده]] / ۵، ۱۰۴ ; [[اعراف]] / ۷، ۲۸ ; [[یونس]] / ۱۰، ۷۸ و‌...); چنان‌که [[یهود]] فقط به [[جهت]] [[برانگیختن]] [[پیامبر اسلام]] ازمیان [[نژاد]] [[عرب]] و نه نژاد آنها، از [[پذیرش اسلام]] [[امتناع]] ورزیدند <ref>التبیان، ج‌۱، ص‌۳۴۵; مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۹۳ و‌۲۹۹.</ref>
در برخی [[آیات]] از تأثیر تعصّبات * قومی و [[نژادی]] در [[مقاومت]] [[اقوام]] در مقابل [[دعوت]] [[پیامبران]] یاد‌شده است (بقره / ۲، ۱۷۰ ; [[مائده]] / ۵، ۱۰۴ ; [[اعراف]] / ۷، ۲۸ ; [[یونس]] / ۱۰، ۷۸ و‌...); چنان‌که [[یهود]] فقط به [[جهت]] [[برانگیختن]] [[پیامبر اسلام]] ازمیان [[نژاد]] [[عرب]] و نه نژاد آنها، از [[پذیرش اسلام]] [[امتناع]] ورزیدند <ref>التبیان، ج‌۱، ص‌۳۴۵; مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۹۳ و‌۲۹۹.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[عبدالصمد مجدی|مجدی]]، [[ارتجاع (مقاله)|مقاله «ارتجاع»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
===[[نادانی]]===
===[[نادانی]]===
در آیه‌۱۳۸ [[اعراف]] / ۷ [[موسی]]{{ع}} بازگشت [[بنی‌اسرائیل]] را به [[بت‌پرستی]]، پس از [[رهایی]] از دست [[فرعون]]، بر اثر [[نادانی]] آنان می‌داند: «وجـوَزنا بِبَنی اِسرءیلَ البَحرَ... قالوا یـموسَی اجعَل لَنا اِلـهـًا کَما لَهُم ءالِهَةٌ قالَ اِنَّکُم قَومٌتَجهَلون». هم‌چنین طبق آیه‌۶۴ زمر / ۳۹ [[مشرکان]] به [[جهت]] فراخواندن [[مسلمانان]] به [[ارتجاع]] و بازگشت به [[بت‌پرستی]]، [[جاهل]] خوانده شده‌اند: «قُل اَفَغَیرَ اللّهِ تَأمُرُونّی اَعبُدُ اَیُّهَا الجـهِلون» ; چنان‌که بادیه‌نشینی و دوری از [[فرهنگ]] و تمدّن که خود از زمینه‌های [[نادانی]] است، یکی از اسباب پافشاری بر [[عقاید]] کهنه و [[باطل]] دانسته شده: «اَلاَعرابُ اَشَدُّ کُفرًا ونِفاقـًا واَجدَرُ اَلاّ یَعلَموا حُدودَ ما اَنزَلَ اللّهُ‌».... ([[توبه]] / ۹، ۹۷) [[مقاومت]] بیش‌تر این افراد در برابر [[دین حق]] به [[جهت]] [[طبیعت]] خشک، دوری از [[فرهنگ]]، [[علم]] و [[عالمان]] است که آنان را از نیک‌اندیشی دور ساخته است.<ref>الفرقان، ج‌۱۰‌ـ‌۱۱، ص‌۲۶۷; الکشاف، ج‌۲، ص‌۳۰۳.</ref> آیه‌۶۸ مؤمنون / ۲۳ [[مشرکان]] را به [[جهت]] نپذیرفتن [[اسلام]] [[سرزنش]] کرده، منشأ آن را عدم [[تدبر]] واندیشه دانسته است: «اَفَلَم یَدَّبَّرُوا القَولَ اَم جاءَهُم ما لَم یَأتِ ءاباءَهُمُ الاَوَّلین» ; چنان‌که عامل اصلی [[گزینش]] چنین عقایدی نیز از سوی پیشینیان، [[جهل]] و [[بی‌خردی]] آنان دانسته شده است.(بقره / ۲، ۱۷۰)
در آیه‌۱۳۸ [[اعراف]] / ۷ [[موسی]]{{ع}} بازگشت [[بنی‌اسرائیل]] را به [[بت‌پرستی]]، پس از [[رهایی]] از دست [[فرعون]]، بر اثر [[نادانی]] آنان می‌داند: «وجـوَزنا بِبَنی اِسرءیلَ البَحرَ... قالوا یـموسَی اجعَل لَنا اِلـهـًا کَما لَهُم ءالِهَةٌ قالَ اِنَّکُم قَومٌتَجهَلون». هم‌چنین طبق آیه‌۶۴ زمر / ۳۹ [[مشرکان]] به [[جهت]] فراخواندن [[مسلمانان]] به [[ارتجاع]] و بازگشت به [[بت‌پرستی]]، [[جاهل]] خوانده شده‌اند: «قُل اَفَغَیرَ اللّهِ تَأمُرُونّی اَعبُدُ اَیُّهَا الجـهِلون» ; چنان‌که بادیه‌نشینی و دوری از [[فرهنگ]] و تمدّن که خود از زمینه‌های [[نادانی]] است، یکی از اسباب پافشاری بر [[عقاید]] کهنه و [[باطل]] دانسته شده: «اَلاَعرابُ اَشَدُّ کُفرًا ونِفاقـًا واَجدَرُ اَلاّ یَعلَموا حُدودَ ما اَنزَلَ اللّهُ‌».... ([[توبه]] / ۹، ۹۷) [[مقاومت]] بیش‌تر این افراد در برابر [[دین حق]] به [[جهت]] [[طبیعت]] خشک، دوری از [[فرهنگ]]، [[علم]] و [[عالمان]] است که آنان را از نیک‌اندیشی دور ساخته است.<ref>الفرقان، ج‌۱۰‌ـ‌۱۱، ص‌۲۶۷; الکشاف، ج‌۲، ص‌۳۰۳.</ref> آیه‌۶۸ مؤمنون / ۲۳ [[مشرکان]] را به [[جهت]] نپذیرفتن [[اسلام]] [[سرزنش]] کرده، منشأ آن را عدم [[تدبر]] واندیشه دانسته است: «اَفَلَم یَدَّبَّرُوا القَولَ اَم جاءَهُم ما لَم یَأتِ ءاباءَهُمُ الاَوَّلین» ; چنان‌که عامل اصلی [[گزینش]] چنین عقایدی نیز از سوی پیشینیان، [[جهل]] و [[بی‌خردی]] آنان دانسته شده است.(بقره / ۲، ۱۷۰).<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[عبدالصمد مجدی|مجدی]]، [[ارتجاع (مقاله)|مقاله «ارتجاع»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>


===[[حاکمان ظالم]]===
===[[حاکمان ظالم]]===
در برخی [[آیات]]، از [[حاکمان]] و سردمداران [[ظالم]] به‌صورت یکی از عوامل [[ارتجاع]] [[اقوام]] به [[عقاید]] [[باطل]]، یاد‌شده است. [[فرعون]] برای بازگرداندن گروندگان به [[موسی]] به [[عقاید]] [[باطل]] گذشته، آنان را به [[قطع]] [[دست]] و پا و به [[صلیب]] کشیدن [[تهدید]] می‌کند: «... ءامَنتُم بِهِ قَبلَ اَن ءاذَنَ لَکُم... فَسَوفَ تَعلَمون * لاَُقَطِّعَنَّ اَیدِیَکُم واَرجُلَکُم مِن خِلـف ثُمَّ لاَُصَلِّبَنَّکُم اَجمَعین» ([[اعراف]] / ۷، ۱۲۳‌ـ‌۱۲۴ ; طه / ۲۰، ۱۷ ; کهف / ۱۸، ۱۹‌ـ‌۲۰) نیز [[بیم]] [[اصحاب کهف]] از فشار و اِعمال [[زور]] [[حاکمان]] [[کافر]] عصر خود را به [[جهت]] [[ارتداد]] و [[ارتجاع]] به [[آیین]] [[باطل]] گزارش داده است: «اِنَّهُم اِن یَظهَروا عَلَیکُم یَرجُموکُم اَو یُعیدوکُم فی مِلَّتِهِم‌»....
در برخی [[آیات]]، از [[حاکمان]] و سردمداران [[ظالم]] به‌صورت یکی از عوامل [[ارتجاع]] [[اقوام]] به [[عقاید]] [[باطل]]، یاد‌شده است. [[فرعون]] برای بازگرداندن گروندگان به [[موسی]] به [[عقاید]] [[باطل]] گذشته، آنان را به [[قطع]] [[دست]] و پا و به [[صلیب]] کشیدن [[تهدید]] می‌کند: «... ءامَنتُم بِهِ قَبلَ اَن ءاذَنَ لَکُم... فَسَوفَ تَعلَمون * لاَُقَطِّعَنَّ اَیدِیَکُم واَرجُلَکُم مِن خِلـف ثُمَّ لاَُصَلِّبَنَّکُم اَجمَعین» ([[اعراف]] / ۷، ۱۲۳‌ـ‌۱۲۴ ; طه / ۲۰، ۱۷ ; کهف / ۱۸، ۱۹‌ـ‌۲۰) نیز [[بیم]] [[اصحاب کهف]] از فشار و اِعمال [[زور]] [[حاکمان]] [[کافر]] عصر خود را به [[جهت]] [[ارتداد]] و [[ارتجاع]] به [[آیین]] [[باطل]] گزارش داده است: «اِنَّهُم اِن یَظهَروا عَلَیکُم یَرجُموکُم اَو یُعیدوکُم فی مِلَّتِهِم‌».<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[عبدالصمد مجدی|مجدی]]، [[ارتجاع (مقاله)|مقاله «ارتجاع»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
===اشراف و مترفان===
===اشراف و مترفان===
از‌جمله کسانی‌که با [[دعوت انبیا]] [[مخالفت]] می‌کردند، مترفان * بودند: «و‌ما اَرسَلنا فی قَریَة مِن نَذیر اِلاّ قالَ مُترَفوها اِنّا بِما اُرسِلتُم بِهِ کـفِرون». ([[سبأ]] / ۳۴، ۳۴) آنان، هم خود بر [[عقاید]] [[باطل]] گذشتگان پای می‌فشردند: «و‌کَذلِکَ ما اَرسَلنا مِن قَبلِکَ فی قَریَة مِن نَذیر اِلاّ قالَ مُترَفوها اِنّا وجَدنا ءاباءَنا عَلی اُمَّة و اِنّا عَلی ءاثـرِهِم مُقتَدون» (زخرف / ۴۳، ۲۳)، و هم به زیر دستانشان سفارش می‌کردند که بر [[آیین]] پیشین خود بمانند و از آن دست برندارند: «وانطَـلَقَ المَلاَُ مِنهُم اَنِ امشوا واصبِروا عَلی ءالِهَتِکُم اِنَّ هـذا لَشَیءٌ یُراد‌».... (ص / ۳۸، ۶‌ـ‌۸) آنان [[مردم]] را چنین [[بیم]] می‌دادند که با [[پیروی از پیامبر]] و در نتیجه دست برداشتن از [[آیین]] نیاکان، زیان خواهند دید: «و‌قالَ المَلاَُ الَّذینَ کَفَروا مِن قَومِهِ لـئِنِ اتَّبَعتُم شُعَیبـًا اِنَّکُم اِذًا لَخـسِرون». ([[اعراف]] / ۷، ۹۰) مقصود از [[خسران]] در این [[کلام]]، [[ضرر]] [[مادّی]] چون از دست دادن [[سرمایه]] یا [[هلاکت]]  <ref>مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۶۹۳; نمونه، ج‌۶، ص‌۲۵۸.</ref>به‌دست آن مترفان [بوده یا [[ضرر]] [[معنوی]] و خسارت در [[آیین]] است.<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۱۴، ص‌۱۸۱.</ref> گویی آنها، [[راه]] [[نجات]] را در [[بت‌پرستی]] * می‌پنداشتند.<ref>نمونه، ج‌۶، ص‌۲۵۸.</ref> هم‌چنین آنان از حربه‌های دیگری، مانند [[اخراج]] از [[شهر]] و آبادی برای بازگرداندن [[مؤمنان]] به [[آیین]] [[باطل]] استفاده می‌کردند: «قالَ المَلاَُ الَّذینَ استَکبَروا مِن قَومِهِ لَنُخرِجَنَّکَ یـشُعَیبُ والَّذینَ ءامَنوا مَعَکَ مِن قَریَتِنا اَولَتَعودُنَّ فی مِلَّتِنا‌».... ([[اعراف]] / ۷، ۸۸) آنان از [[شعیب]] و گروندگان به او می‌خواستند که به [[آیین]] [[بت‌پرستی]] باز‌گردند. گویی [[شعیب]] پیش‌تر بر آن [[آیین]] بوده است. برخی این [[پندار]] را ناشی از مخفی‌سازی و [[تقیّه]] [[شعیب]] * در گذشته <ref>مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۶۹۰.</ref> یا [[سکوت]] او و مأموریّت نداشتن وی برای [[تبلیغ]] ref>مجمع‌البیان، ج‌۴،  ص‌۲۵۴ و ج‌۱۰، ص‌۳۰۰.</ref> دانسته‌اند یا اینکه خطاب، فقط [[پیروان]] [[پیامبر]] را دربرگیرد.<ref>مجمع‌البیان، ج‌۴،  ص‌۲۵۴ و ج‌۱۰، ص‌۳۰۰.</ref> برخی نیز گفته‌اند که مادّه «عود» با «الی» به‌معنای بازگشت و با «فی» به‌معنای دگرگونی و [[تغییر]] حالت‌است.<ref>المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۴.</ref>
از‌جمله کسانی‌که با [[دعوت انبیا]] [[مخالفت]] می‌کردند، مترفان * بودند: «و‌ما اَرسَلنا فی قَریَة مِن نَذیر اِلاّ قالَ مُترَفوها اِنّا بِما اُرسِلتُم بِهِ کـفِرون». ([[سبأ]] / ۳۴، ۳۴) آنان، هم خود بر [[عقاید]] [[باطل]] گذشتگان پای می‌فشردند: «و‌کَذلِکَ ما اَرسَلنا مِن قَبلِکَ فی قَریَة مِن نَذیر اِلاّ قالَ مُترَفوها اِنّا وجَدنا ءاباءَنا عَلی اُمَّة و اِنّا عَلی ءاثـرِهِم مُقتَدون» (زخرف / ۴۳، ۲۳)، و هم به زیر دستانشان سفارش می‌کردند که بر [[آیین]] پیشین خود بمانند و از آن دست برندارند: «وانطَـلَقَ المَلاَُ مِنهُم اَنِ امشوا واصبِروا عَلی ءالِهَتِکُم اِنَّ هـذا لَشَیءٌ یُراد‌».... (ص / ۳۸، ۶‌ـ‌۸) آنان [[مردم]] را چنین [[بیم]] می‌دادند که با [[پیروی از پیامبر]] و در نتیجه دست برداشتن از [[آیین]] نیاکان، زیان خواهند دید: «و‌قالَ المَلاَُ الَّذینَ کَفَروا مِن قَومِهِ لـئِنِ اتَّبَعتُم شُعَیبـًا اِنَّکُم اِذًا لَخـسِرون». ([[اعراف]] / ۷، ۹۰) مقصود از [[خسران]] در این [[کلام]]، [[ضرر]] [[مادّی]] چون از دست دادن [[سرمایه]] یا [[هلاکت]]  <ref>مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۶۹۳; نمونه، ج‌۶، ص‌۲۵۸.</ref>به‌دست آن مترفان [بوده یا [[ضرر]] [[معنوی]] و خسارت در [[آیین]] است.<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۱۴، ص‌۱۸۱.</ref> گویی آنها، [[راه]] [[نجات]] را در [[بت‌پرستی]] * می‌پنداشتند.<ref>نمونه، ج‌۶، ص‌۲۵۸.</ref> هم‌چنین آنان از حربه‌های دیگری، مانند [[اخراج]] از [[شهر]] و آبادی برای بازگرداندن [[مؤمنان]] به [[آیین]] [[باطل]] استفاده می‌کردند: «قالَ المَلاَُ الَّذینَ استَکبَروا مِن قَومِهِ لَنُخرِجَنَّکَ یـشُعَیبُ والَّذینَ ءامَنوا مَعَکَ مِن قَریَتِنا اَولَتَعودُنَّ فی مِلَّتِنا‌».... ([[اعراف]] / ۷، ۸۸) آنان از [[شعیب]] و گروندگان به او می‌خواستند که به [[آیین]] [[بت‌پرستی]] باز‌گردند. گویی [[شعیب]] پیش‌تر بر آن [[آیین]] بوده است. برخی این [[پندار]] را ناشی از مخفی‌سازی و [[تقیّه]] [[شعیب]] * در گذشته <ref>مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۶۹۰.</ref> یا [[سکوت]] او و مأموریّت نداشتن وی برای [[تبلیغ]] ref>مجمع‌البیان، ج‌۴،  ص‌۲۵۴ و ج‌۱۰، ص‌۳۰۰.</ref> دانسته‌اند یا اینکه خطاب، فقط [[پیروان]] [[پیامبر]] را دربرگیرد.<ref>مجمع‌البیان، ج‌۴،  ص‌۲۵۴ و ج‌۱۰، ص‌۳۰۰.</ref> برخی نیز گفته‌اند که مادّه «عود» با «الی» به‌معنای بازگشت و با «فی» به‌معنای دگرگونی و [[تغییر]] حالت‌است.<ref>المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۴.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[عبدالصمد مجدی|مجدی]]، [[ارتجاع (مقاله)|مقاله «ارتجاع»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>


===[[مشرکان]] و [[اهل کتاب]]===
===[[مشرکان]] و [[اهل کتاب]]===
طبق بیان [[قرآن]]، [[مشرکان]] نه‌تنها [[دشمن]] [[مسلمانان]] بوده، بلکه مایل بودند آنان به [[کفر]] باز‌گردند: «اِن یَثقَفوکُم یَکونوا لَکُم اَعداءً... وودّوا لَو تَکفُرون» (ممتحنه / ۶۰، ۲)، و در رسیدن به این مقصود، پیوسته با آنان می‌جنگیدند: «... ولا یَزالونَ یُقـتِلونَکُم حَتّی یَرُدّوکُم عَن دینِکُم اِنِ استَطـعوا‌»... (بقره / ۲، ۲۱۷)، و حتّی به [[مسلمانان]] [[وعده]] می‌دادند در‌صورت [[پیروی]] از آنان، بار گناهانشان را به گردن می‌گیرند: «وقالَ الَّذینَ کَفَروا لِلَّذینَ ءامَنُوااتَّبِعوا سَبیلَنا ولنَحمِل خَطـیـکُم» (عنکبوت / ۲۹، ۱۲); ازاین‌رو [[قرآن]] به [[مؤمنان]] هشدار می‌دهد که در‌صورت [[پیروی]] از [[مشرکان]]، آنان را به [[عقاید]] [[باطل]] پیشین باز‌می‌گردانند. ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۴۹) آنان در مواردی نیز با [[تهدید]] و [[ارعاب]]، [[پیامبران]] و پیروانشان را به بازگشت به [[آیین]] خود امر می‌کردند: «وقالَ الَّذینَ کَفَروا لِرُسُلِهِم لَنُخرِجَنَّکُم مِن اَرضِنا اَو لَتَعودُنَّ فی مِلَّتِنا». ([[ابراهیم]] / ۱۴، ۱۳ ; [[اعراف]] / ۷، ۸۸) از سوی دیگر، [[اهل‌کتاب]] به‌ویژه [[یهود]] <ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۷۴.</ref> نیز به منظور رواج پدیده [[ارتجاع]] و بازگشت به [[آیین]] [[باطل]] میان [[مسلمانان]]، به حربه‌هایی دست زدند که در این میان، مهم‌ترین [[حیله]] آنان برای بازگشت [[مسلمانان]] به [[جاهلیّت]] این بود که به برخی از هم کیشان خود توصیه کردند که صبحگاهان به [[اسلام]] بگرایند ; سپس شام‌گاهان به بهانه اینکه [[محمّد]]{{صل}} نشانه و ویژگی‌های [[پیامبر]] [[موعود]] را ندارد، از [[اسلام]] برگردند تا بدین‌سان در [[ایمان مسلمانان]] [[تزلزل]] ایجاد کنند «و‌قالَت طَـائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتـبِ ءامِنوا بِالَّذی اُنزِلَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واکفُرُوا ءاخِرَهُ لَعَلَّهُم یَرجِعون». ([[آل‌عمران]] / ۳، ۷۲) افزون بر این، آنان با نفاق‌افکنی و ایجاد [[کینه]] و [[عداوت]] میان [[مسلمانان]] در این مقصود می‌کوشیدند که [[قرآن]] [[مسلمانان]] را از [[توطئه]] [[ارتجاع]]، [[آگاه]] ساخت: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تُطیعوا فَریقـًا مِنَ الَّذینَ اوتُوا الکِتـبَ یَرُدّوکُم بَعدَ ایمـنِکُم کـفِرین». ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۰۰)
طبق بیان [[قرآن]]، [[مشرکان]] نه‌تنها [[دشمن]] [[مسلمانان]] بوده، بلکه مایل بودند آنان به [[کفر]] باز‌گردند: «اِن یَثقَفوکُم یَکونوا لَکُم اَعداءً... وودّوا لَو تَکفُرون» (ممتحنه / ۶۰، ۲)، و در رسیدن به این مقصود، پیوسته با آنان می‌جنگیدند: «... ولا یَزالونَ یُقـتِلونَکُم حَتّی یَرُدّوکُم عَن دینِکُم اِنِ استَطـعوا‌»... (بقره / ۲، ۲۱۷)، و حتّی به [[مسلمانان]] [[وعده]] می‌دادند در‌صورت [[پیروی]] از آنان، بار گناهانشان را به گردن می‌گیرند: «وقالَ الَّذینَ کَفَروا لِلَّذینَ ءامَنُوااتَّبِعوا سَبیلَنا ولنَحمِل خَطـیـکُم» (عنکبوت / ۲۹، ۱۲); ازاین‌رو [[قرآن]] به [[مؤمنان]] هشدار می‌دهد که در‌صورت [[پیروی]] از [[مشرکان]]، آنان را به [[عقاید]] [[باطل]] پیشین باز‌می‌گردانند. ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۴۹) آنان در مواردی نیز با [[تهدید]] و [[ارعاب]]، [[پیامبران]] و پیروانشان را به بازگشت به [[آیین]] خود امر می‌کردند: «وقالَ الَّذینَ کَفَروا لِرُسُلِهِم لَنُخرِجَنَّکُم مِن اَرضِنا اَو لَتَعودُنَّ فی مِلَّتِنا». ([[ابراهیم]] / ۱۴، ۱۳ ; [[اعراف]] / ۷، ۸۸) از سوی دیگر، [[اهل‌کتاب]] به‌ویژه [[یهود]] <ref>مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۷۴.</ref> نیز به منظور رواج پدیده [[ارتجاع]] و بازگشت به [[آیین]] [[باطل]] میان [[مسلمانان]]، به حربه‌هایی دست زدند که در این میان، مهم‌ترین [[حیله]] آنان برای بازگشت [[مسلمانان]] به [[جاهلیّت]] این بود که به برخی از هم کیشان خود توصیه کردند که صبحگاهان به [[اسلام]] بگرایند ; سپس شام‌گاهان به بهانه اینکه [[محمّد]]{{صل}} نشانه و ویژگی‌های [[پیامبر]] [[موعود]] را ندارد، از [[اسلام]] برگردند تا بدین‌سان در [[ایمان مسلمانان]] [[تزلزل]] ایجاد کنند «و‌قالَت طَـائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتـبِ ءامِنوا بِالَّذی اُنزِلَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واکفُرُوا ءاخِرَهُ لَعَلَّهُم یَرجِعون». ([[آل‌عمران]] / ۳، ۷۲) افزون بر این، آنان با نفاق‌افکنی و ایجاد [[کینه]] و [[عداوت]] میان [[مسلمانان]] در این مقصود می‌کوشیدند که [[قرآن]] [[مسلمانان]] را از [[توطئه]] [[ارتجاع]]، [[آگاه]] ساخت: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تُطیعوا فَریقـًا مِنَ الَّذینَ اوتُوا الکِتـبَ یَرُدّوکُم بَعدَ ایمـنِکُم کـفِرین». ([[آل‌عمران]] / ۳، ۱۰۰).<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[عبدالصمد مجدی|مجدی]]، [[ارتجاع (مقاله)|مقاله «ارتجاع»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>


==آثار وپیامدهای [[ارتجاع]]==
==آثار وپیامدهای [[ارتجاع]]==
خط ۴۴: خط ۴۵:
آیه‌۶۸‌ـ‌۷۰ صافات / ۳۷ نیز پیامد [[اصرار]] بر [[عقاید]] [[باطل]] [[پدران]] را [[عذاب]] جهنّم دانسته است: «ثُمَّ اِنَّ مَرجِعَهُم لاَِلَی الجَحیم * اِنَّهُم اَلفَوا ءاباءَهُم ضالّین * فَهُم عَلی ءاثـرِهِم یُهرَعون». این [[عذاب]] برای [[مشرکان]] که از مهم‌ترین عوامل رویداد [[ارتجاع]] در [[جامعه]] هستند نیز [[وعده]] داده شده است: «حَتّی اِذا اَخَذنا مُترَفیهِم بِالعَذابِ... * قَدکانَت ءایـتی تُتلی عَلَیکُم فَکُنتُم عَلی اَعقـبِکُم تَنکِصون». (مؤمنون / ۲۳، ۶۴‌ـ‌۶۶) آیه‌۲۵ زخرف / ۴۳ نیز پی‌آمد [[گرایش]] به [[آیین]] نیاکان و [[اصرار]] بر آن را [[انتقام الهی]] دانسته است: «فَانْتَقَمْنا مِنْهمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبین».
آیه‌۶۸‌ـ‌۷۰ صافات / ۳۷ نیز پیامد [[اصرار]] بر [[عقاید]] [[باطل]] [[پدران]] را [[عذاب]] جهنّم دانسته است: «ثُمَّ اِنَّ مَرجِعَهُم لاَِلَی الجَحیم * اِنَّهُم اَلفَوا ءاباءَهُم ضالّین * فَهُم عَلی ءاثـرِهِم یُهرَعون». این [[عذاب]] برای [[مشرکان]] که از مهم‌ترین عوامل رویداد [[ارتجاع]] در [[جامعه]] هستند نیز [[وعده]] داده شده است: «حَتّی اِذا اَخَذنا مُترَفیهِم بِالعَذابِ... * قَدکانَت ءایـتی تُتلی عَلَیکُم فَکُنتُم عَلی اَعقـبِکُم تَنکِصون». (مؤمنون / ۲۳، ۶۴‌ـ‌۶۶) آیه‌۲۵ زخرف / ۴۳ نیز پی‌آمد [[گرایش]] به [[آیین]] نیاکان و [[اصرار]] بر آن را [[انتقام الهی]] دانسته است: «فَانْتَقَمْنا مِنْهمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبین».


<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[عبدالصمد مجدی|مجدی]]، [[ارتجاع (مقاله)|مقاله «ارتجاع»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>.
.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[عبدالصمد مجدی|مجدی]]، [[ارتجاع (مقاله)|مقاله «ارتجاع»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>




۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش