پرش به محتوا

ثمود در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۵٬۵۶۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ نوامبر ۲۰۲۳
جز (جایگزینی متن - 'علل' به 'علل')
 
(۳۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = ثمود| عنوان مدخل  = [[ثمود]]| مداخل مرتبط = [[ثمود در قرآن]] - [[ثمود در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}


{{نبوت}}
== واژه‌شناسی ==
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
معنای لغوی و نیز [[عربی]] یا دخیل بودن واژه [[ثمود]] [[مورد اتفاق]] نیست. [[ابوحاتم]] آن را دخیل (غیر عربی) و کسانی چون [[سَجستانی]] و [[نَحّاس]] با رد این دیدگاه، آن را عربی، صفت مشبهه بر وزن فَعول و از ریشه "ث ـ م ـ د" دانسته‌اند. <ref>غریب القرآن، ص ۱۶۹، «ثمود»؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۵۲؛ التبیان فی تفسیر غریب القرآن، ص ۱۶۶.</ref> [[آلوسی]] عربی بودن آن را دیدگاه غالب خوانده است. <ref>روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۲.</ref> [[فرهنگ]] نویسان عربی در این باره سخنی به [[صراحت]] نگفته‌اند؛ اما آوردن واژه ثمود ذیل ریشه یاد شده ـ هر چند بدون اشاره به [[ارتباط]] معنایی آن دو ـ می‌‌تواند [[دلیل]] عربی بودن ثمود از دیدگاه آنان باشد. آنها ذیل ماده مزبور فقط گزارشی از واژگان و کاربردهایی چون ثَمَدْ <ref>آب اندکِ بی‌مایه که در پی بارندگی جمع می‌‌شود.</ref>، ثَمَدَالماء <ref> آب اندک شد.</ref>، ثَمَدَ <ref>سرمه کشید.</ref> و إثْمِد <ref>سرمه، سنگ سرمه.</ref> آورده‌اند. <ref>العین، ص ۲۰؛ مقاییسن اللغه، ج ۱، ص ۳۸۷؛ تاج العروس، ج ۴، ص ۳۷۵، «ثمد».</ref>
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[ثمود]]''' است. "'''[[ثمود]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ثمود در قرآن]] - [[ثمود در حدیث]] - [[ثمود در تاریخ اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ثمود (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==واژه‌شناسی==
بر اساس این معانی برخی [[مفسّران]]<ref>ر. ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۱.</ref> و [[پژوهشگران]] <ref>دایرة المعارف تشیع، ج ۵، ص ۲۳۳.</ref> با پذیرش دیدگاه [[ابوعمرو بن علاء]] <ref>ر. ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۱؛ زادالمسیر، ج ۳، ص ۱۵۲.</ref> تلاش کرده‌اند میان معنای لغوی و اوضاع جغرافیایی زیستگاه ثمود از یک سو و سبب نامگذاری آنها به این نام از سوی دیگر پیوند دهند. بر اساس دیدگاه ابوعمرو که وجود کم آبی و گاه صخره‌های سنگی سیاه و سرمه ای در [[سرزمین]] ثمود سبب این نامگذاری تلقی شده، [[ثمود]] به معنای مردمانی است که در چنین سرزمینی می‌‌زیسته‌اند. [[راغب اصفهانی]]، سنگ‌های پیرامون این سرزمین را سبب نامگذاری ثمود به {{متن قرآن|أَصْحَابُ الْحِجْرِ}}<ref>اصحاب حجر؛ سوره حجر، آیه ۸۰.</ref> می‌‌داند. <ref>مفردات، ص ۲۲۰ «حجر»؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۷۶.</ref> در مقابل، شماری از [[مفسران]] پیوند معنایی میان [[ثمود]] و کم آب بودن [[سرزمین]] آنان را برنمی‌تابند، <ref>الکشاف، ج ۲، ص ۸۹؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۳.</ref> چنان که وجود باغ‌ها، چشمه ساران و نخلستان‌های انبوه در آن سرزمین و حاصل‌خیز بودن آن هم {{متن قرآن|فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ}}<ref>«اما پرهیزگاران در بوستان‌ها و (کنار) چشمه‌سارانند» سوره حجر، آیه ۴۵.</ref>، {{متن قرآن|وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ}}<ref>«و کشتزارها و خرمابنی که شکوفه‌اش ترد است؟» سوره شعراء، آیه ۱۴۸.</ref> با کم آب بودن آنجا <ref>نمونه، ج ۹، ص ۱۵۷۷؛ ج ۱۵، ص ۳۰۵.</ref> و پیوند یاد شده سازگار نیست.
معنای لغوی و نیز [[عربی]] یا دخیل بودن واژه [[ثمود]] [[مورد اتفاق]] نیست. [[ابوحاتم]] آن را دخیل (غیر عربی) و کسانی چون [[سَجستانی]] و [[نَحّاس]] با رد این دیدگاه، آن را عربی، صفت مشبهه بر وزن فَعول و از ریشه "ث ـ م ـ د" دانسته‌اند. <ref>غریب القرآن، ص ۱۶۹، «ثمود»؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۵۲؛ التبیان فی تفسیر غریب القرآن، ص ۱۶۶.</ref> [[آلوسی]] عربی بودن آن را دیدگاه [[غالب]] خوانده است. <ref>روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۲.</ref> [[فرهنگ]] نویسان عربی در این باره سخنی به [[صراحت]] نگفته‌اند؛ اما آوردن واژه ثمود ذیل ریشه یاد شده ـ هر چند بدون اشاره به [[ارتباط]] معنایی آن دو ـ می‌‌تواند [[دلیل]] عربی بودن ثمود از دیدگاه آنان باشد. آنها ذیل ماده مزبور فقط گزارشی از واژگان و کاربردهایی چون ثَمَدْ <ref>آب اندکِ بی‌مایه که در پی بارندگی جمع می‌‌شود.</ref>، ثَمَدَالماء <ref> آب اندک شد.</ref>، ثَمَدَ <ref>سرمه کشید.</ref> و إثْمِد <ref>سرمه، سنگ سرمه.</ref> آورده‌اند. <ref>العین، ص ۲۰؛ مقاییسن اللغه، ج ۱، ص ۳۸۷؛ تاج العروس، ج ۴، ص ۳۷۵، «ثمد».</ref>


بر اساس این معانی برخی [[مفسّران]]<ref>ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۱.</ref> و [[پژوهشگران]] <ref>دایرة المعارف تشیع، ج ۵، ص ۲۳۳.</ref> با پذیرش دیدگاه [[ابوعمرو بن علاء]] <ref>ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۱؛ زادالمسیر، ج ۳، ص ۱۵۲.</ref> تلاش کرده‌اند میان معنای لغوی و اوضاع جغرافیایی زیستگاه ثمود از یک سو و سبب نامگذاری آنها به این نام از سوی دیگر پیوند دهند. بر اساس دیدگاه ابوعمرو که وجود کم آبی و گاه صخره‌های سنگی سیاه و سرمه ای در [[سرزمین]] ثمود سبب این نامگذاری تلقی شده، [[ثمود]] به معنای مردمانی است که در چنین سرزمینی می‌‌زیسته‌اند. [[راغب اصفهانی]]، سنگ‌های پیرامون این سرزمین را سبب نامگذاری ثمود به {{متن قرآن|أَصْحَابُ الْحِجْرِ}}<ref>اصحاب حجر؛ سوره حجر، آیه ۸۰.</ref> می‌‌داند. <ref>مفردات، ص ۲۲۰ «حجر»؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۷۶.</ref> در مقابل، شماری از [[مفسران]] پیوند معنایی میان [[ثمود]] و کم آب بودن [[سرزمین]] آنان را برنمی‌تابند، <ref>الکشاف، ج ۲، ص ۸۹؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۳.</ref> چنان که وجود باغ‌ها، چشمه ساران و نخلستان‌های انبوه در آن سرزمین و حاصل‌خیز بودن آن هم {{متن قرآن|فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ}}<ref>«اما پرهیزگاران در بوستان‌ها و (کنار) چشمه‌سارانند» سوره حجر، آیه ۴۵.</ref>، {{متن قرآن|وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ}}<ref>«و کشتزارها و خرمابنی که شکوفه‌اش ترد است؟» سوره شعراء، آیه ۱۴۸.</ref> با کم آب بودن آنجا <ref>نمونه، ج ۹، ص ۱۵۷۷؛ ج ۱۵، ص ۳۰۵.</ref> و پیوند یاد شده سازگار نیست.
از سوی دیگر فقدان گزارش درباره معنای لغوی ثمود و به کار نرفتن آن جز به صورت نام یک [[قوم]]، دخیل بودن آن را محتمل می‌‌سازد،<ref>ر. ک: لسان العرب، ج۲، ص۱۲۵ - ۱۲۶؛ الصحاح، ج ۲، ص ۴۵۱؛ تاج العروس، ج۴، ص۳۷۵، «ثمد».</ref> چنان که اغلب، بدون اشاره به ریشه و [[عربی]] یا دخیل بودن ثمود، آن را نام یکی از [[نوادگان]] [[نوح]] یعنی [[ثمود بن کاثر بن ارم بن سام بن نوح]] ونیای بزرگ [[قوم ثمود]] دانسته‌اند <ref>مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۳؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۳.</ref> و سرانجام به سبب این چالش‌ها، گروهی از واژه پژوهان [[قرآنی]] هر دو دیدگاه مزبور را به دیده تردید نگریسته‌اند <ref>مفردات، ص ۱۷۶، «ثمد».</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 311-312.</ref>


از سوی دیگر فقدان گزارش درباره معنای لغوی ثمود و به کار نرفتن آن جز به صورت نام یک [[قوم]]، دخیل بودن آن را محتمل می‌‌سازد،<ref>ر.ک: لسان العرب، ج۲، ص۱۲۵ - ۱۲۶؛ الصحاح، ج ۲، ص ۴۵۱؛ تاج العروس، ج۴، ص۳۷۵، «ثمد».</ref> چنان که اغلب، بدون اشاره به ریشه و [[عربی]] یا دخیل بودن ثمود، آن را نام یکی از [[نوادگان]] [[نوح]] یعنی [[ثمود بن کاثر بن ارم بن سام بن نوح]] ونیای بزرگ [[قوم ثمود]] دانسته‌اند <ref>مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۳؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۳.</ref> و سرانجام به سبب این چالش‌ها، گروهی از واژه پژوهان [[قرآنی]] هر دو دیدگاه مزبور را به دیده تردید نگریسته‌اند <ref>مفردات، ص ۱۷۶، «ثمد».</ref>.
== ثمود در قرآن ==
واژه ثمود ۲۶ بار در [[قرآن]] آمده است. برای نمونه: {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسیبی نرسانید که عذابی دردناک شما را فرو گیرد» سوره اعراف، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِثَمُودَ}}<ref>«گویی (هرگز) در آن به سر نبرده‌اند؛ بدانید که (قوم) ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند؛ هان نابود باد ثمود!» سوره هود، آیه ۶۸.</ref>، {{متن قرآن|كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا بُعْدًا لِمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ}}<ref>«گویی (هرگز) در آن نمی‌زیسته‌اند؛ هان! نابود باد مدین! چنان که ثمود نابود گشت» سوره هود، آیه ۹۵.</ref>، {{متن قرآن|فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ}}<ref>«پس اگر روی بگردانند بگو: شما را به آذرخشی از گونه آذرخش عاد و ثمود بیم می‌دهم» سوره فصلت، آیه ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اما (قوم) ثمود را رهنمون شدیم و آنان نابینایی (و گمراهی) را بر رهیابی گزیدند و آذرخش عذاب خوارساز، آنان را برای کارهایی که می‌کردند فرو گرفت» سوره فصلت، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ}}<ref>«پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغ‌انگاری کردند» سوره ق، آیه ۱۲.</ref> دوبار نیز با عنوان {{متن قرآن|قَوْمَ صَالِحٍ}}<ref>«قوم صالح» سوره هود، آیه ۸۹.</ref> و {{متن قرآن|أَصْحَابُ الْحِجْرِ}}<ref>اصحاب حجر؛ سوره حجر، آیه ۸۰.</ref> از آنان یاد شده است. به [[اعتقاد]] شماری از مفسران، عنوان "پیشینیان" {{متن قرآن|الْأَوَّلِينَ}} در برخی [[آیات]] به قوم ثمود نیز اشاره دارد. <ref>جامع البیان، ج ۱۷، ص ۶؛ التبیان، ج ۸، ص ۱۵۲؛ ج ۱۰، ص ۲۲۶ - ۲۲۷؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۷۲؛ ج ۱۰، ص ۲۳۱.</ref> {{متن قرآن|بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ}}<ref>«(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خواب‌هایی پریشان است یا آن را بربافته یا شاعر است پس باید برای ما نشانه‌ای بیاورد همچنان که پیشینیان (با نشانه) فرستاده شدند» سوره انبیاء، آیه ۵.</ref>، {{متن قرآن|أَلَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ}}<ref>«آیا ما پیشینیان را از میان نبردیم؟» سوره مرسلات، آیه ۱۶.</ref> البته یاد کرد ثمود به عنوان یکی از مصادیق [[اقوام]] نخستین، از [[سیاق آیه]] {{متن قرآن|وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآيَاتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلَّا تَخْوِيفًا}}<ref>«و چیزی ما را از فرستادن نشانه‌ها باز نداشت جز اینکه پیشینیان آن را دروغ می‌شمردند و ما برای ثمود آن ناقه را روشنگرانه فرستادیم اما به آن ستم روا داشتند و ما نشانه‌ها را جز برای بیم دادن نمی‌فرستیم» سوره اسراء، آیه ۵۹.</ref> به روشنی دریافت می‌‌شود. این معنا مؤید [[روایی]] نیز دارد؛ بر اساس روایتی از [[رسول خدا]] {{صل}} کشنده [[ناقه صالح]] {{ع}}، {{متن حدیث|أَشْقَى الأَوَّلِینَ }} یعنی شقی‌ترین فرد پیشینیان خوانده شده است. این [[روایت]] ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا}}<ref>«آنگاه که سنگدل‌ترین آنان برانگیخته شد» سوره شمس، آیه ۱۲.</ref> مورد توجه [[مفسران]] قرار گرفته است. <ref>الکشاف، ج ۲، ص ۹۰؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۷۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص ۷۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 312-313.</ref>


==ثمود در قرآن==
== زمینه‌های یاد کرد [[ثمود]] در [[قرآن]] ==
واژه ثمود ۲۶ بار در [[قرآن]] آمده است. برای نمونه: {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای  است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسیبی نرسانید که عذابی دردناک شما را فرو گیرد» سوره اعراف، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِثَمُودَ}}<ref>«گویی (هرگز) در آن به سر نبرده‌اند؛ بدانید که (قوم) ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند؛ هان نابود باد ثمود!» سوره هود، آیه ۶۸.</ref>،  {{متن قرآن|كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا بُعْدًا لِمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ}}<ref>«گویی (هرگز) در آن نمی‌زیسته‌اند؛ هان! نابود باد مدین! چنان که ثمود نابود گشت» سوره هود، آیه ۹۵.</ref>، {{متن قرآن|فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ}}<ref>«پس اگر روی بگردانند بگو: شما را به آذرخشی از گونه آذرخش عاد و ثمود بیم می‌دهم» سوره فصلت، آیه ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اما (قوم) ثمود را رهنمون شدیم و آنان نابینایی (و گمراهی) را بر رهیابی گزیدند و آذرخش عذاب خوارساز، آنان را برای کارهایی که می‌کردند فرو گرفت» سوره فصلت، آیه ۱۷.</ref>،  {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ}}<ref>«پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغ‌انگاری کردند» سوره ق، آیه ۱۲.</ref> دوبار نیز با عنوان {{متن قرآن|قَوْمَ صَالِحٍ}}<ref>«قوم صالح » سوره هود، آیه ۸۹.</ref> و {{متن قرآن|أَصْحَابُ الْحِجْرِ}}<ref>اصحاب حجر؛ سوره حجر، آیه ۸۰.</ref> از آنان یاد شده است. به [[اعتقاد]] شماری از مفسران، عنوان "پیشینیان" {متن قرآن|الْأَوَّلِينَ}} در برخی [[آیات]] به قوم ثمود نیز اشاره دارد. <ref>جامع البیان، ج ۱۷، ص ۶؛ التبیان، ج ۸، ص ۱۵۲؛ ج ۱۰، ص ۲۲۶ - ۲۲۷؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۷۲؛ ج ۱۰، ص ۲۳۱.</ref> {{متن قرآن|بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ}}<ref>«(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خواب‌هایی پریشان است یا  آن را بربافته یا  شاعر است پس باید برای ما نشانه‌ای بیاورد همچنان که پیشینیان (با نشانه) فرستاده شدند» سوره انبیاء، آیه ۵.</ref>، {{متن قرآن|أَلَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ}}<ref>«آیا ما پیشینیان را از میان نبردیم؟» سوره مرسلات، آیه ۱۶.</ref> البته یاد کرد ثمود به عنوان یکی از مصادیق [[اقوام]] نخستین، از [[سیاق آیه]] {{متن قرآن|وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآيَاتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلَّا تَخْوِيفًا}}<ref>«و چیزی ما را از فرستادن نشانه‌ها باز نداشت جز اینکه پیشینیان آن را دروغ می‌شمردند و ما برای ثمود آن ناقه را روشنگرانه فرستادیم اما به آن ستم روا داشتند و ما نشانه‌ها را جز برای بیم دادن نمی‌فرستیم» سوره اسراء، آیه ۵۹.</ref> به روشنی دریافت می‌‌شود. این معنا مؤید [[روایی]] نیز دارد؛ بر اساس روایتی از [[رسول خدا]]{{صل}} کشنده [[ناقه صالح]]{{ع}}، {{متن حدیث|أَشْقَى الأَوَّلِینَ }} یعنی شقی‌ترین فرد پیشینیان خوانده شده است. این [[روایت]] ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا}}<ref>«آنگاه که سنگدل‌ترین آنان برانگیخته شد» سوره شمس، آیه ۱۲.</ref> مورد توجه [[مفسران]] قرار گرفته است. <ref>الکشاف، ج ۲، ص ۹۰؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۷۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص ۷۸.</ref>
 
==زمینه‌های یاد کرد [[ثمود]] در [[قرآن]]==
یاد کرد مکرر نام، سرگذشت و [[عذاب]] [[قوم ثمود]] صرفاً برای تکرار و تنوع بیانی نیست، بلکه [[قرآن کریم]] متناسب با [[اهداف]] [[هدایتی]] و شیوه‌های [[تبلیغی]] و [[تربیتی]] خود با رویکردهای گوناگون و در حوزه‌های مختلف [[معرفتی]] به آن پرداخته است. [[خداشناسی]]، راهنماشناسی، فرجام‌شناسی، [[انسان‌شناسی]] و روش‌شناسی [[تبلیغ]] حوزه‌های عمده ای هستند که از سرگذشت و نام ثمود برای بیان آموزه‌ها و مفاهیم مربوط به آنها استفاده شده است:
یاد کرد مکرر نام، سرگذشت و [[عذاب]] [[قوم ثمود]] صرفاً برای تکرار و تنوع بیانی نیست، بلکه [[قرآن کریم]] متناسب با [[اهداف]] [[هدایتی]] و شیوه‌های [[تبلیغی]] و [[تربیتی]] خود با رویکردهای گوناگون و در حوزه‌های مختلف [[معرفتی]] به آن پرداخته است. [[خداشناسی]]، راهنماشناسی، فرجام‌شناسی، [[انسان‌شناسی]] و روش‌شناسی [[تبلیغ]] حوزه‌های عمده ای هستند که از سرگذشت و نام ثمود برای بیان آموزه‌ها و مفاهیم مربوط به آنها استفاده شده است:
===خداشناسی===
=== خداشناسی ===
در این حوزه از سرگذشت ثمود برای بیان مواردی چون واحد بودن اساس و محتوای [[دعوت]] [[توحیدی]] و [[سیر]] [[تاریخی]] آن، [[توحید ربوبی]] و برخی [[صفات خداوند]] استفاده شده است.
در این حوزه از سرگذشت ثمود برای بیان مواردی چون واحد بودن اساس و محتوای [[دعوت]] [[توحیدی]] و [[سیر]] [[تاریخی]] آن، [[توحید ربوبی]] و برخی [[صفات خداوند]] استفاده شده است.
====[[وحدت]] اساس و محتوای دعوت توحیدی و سیر تاریخی آن====
==== [[وحدت]] اساس و محتوای دعوت توحیدی و سیر تاریخی آن ====
[[آیات]] آغازین [[سوره هود]]، آموزه‌های قرآن را دارای [[حقیقت]] و [[پیام]] واحدی می‌‌خواند که در قالب ۶ آموزه اصلی خلاصه شده و آیات دیگر به نوعی شرح و بسط آن هایند؛ دعوت به [[یگانه پرستی]] به عنوان اصلی و اساسی ترین آموزه و در پی آن دعوت به [[استغفار]] از [[گناه]]، [[توبه]] و بازگشت به [[درگاه الهی]]، [[وعده]] عذاب [[کافران]]، [[نجات]] و [[پاداش]] [[مؤمنان]] و سرانجام، بازگشت نهایی همگان به سوی [[خدا]] پیام‌های اصلی قرآن‌اند. {{متن قرآن|الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللَّهَ إِنَّنِي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِن تَوَلَّوْا فَإِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«الف، لام، را؛ (این) کتابی است که آیاتش استواری یافته سپس از سوی فرزانه‌ای آگاه آشکار شده است؛ که جز خداوند را نپرستید بی‌گمان من از سوی او شما را بیم‌دهنده و نویدبخشم. و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به پیشگاه او توبه کنید تا شما را تا زمانی معیّن از بهره‌ای نیکو بهره‌مند سازد و به هر کس که سزاوار بخششی است، بخشش شایسته او را عطا کند و اگر روی گردانید من به راستی از عذاب روزی بزرگ بر شما بیم دارم. بازگشتتان به سوی خداوند است و او بر هر کاری تواناست» سوره هود، آیه ۱-۴.</ref> در آیات بعد با گزارش بخش‌هایی مهم از [[تاریخ]] [[انبیا]] و [[اقوام]] گذشته ای مانند [[صالح]]{{ع}} و ثمود، افزون بر ترسیم [[پیوستگی]] و سیر تاریخی [[دعوت به توحید]] و وحدت محتوایی آن در دوره‌های گوناگون، نمونه‌هایی متفاوت از شرح و بسط آموزه‌های شش گانه مزبور و تصویر [[عینی]] و [[تاریخی]] آن ارائه شده‌اند <ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۱۳۵.</ref>، بر این اساس در [[آیات]] مربوط به [[ثمود]]، با اشاره به بخش‌های اصلی سرگذشت آنها، آغاز و انجام آن به شکل کلی، گزارش شده است. در آغاز، [[بعثت]] [[حضرت صالح]]{{ع}} و درونمایه اصلی [[دعوت]] او ([[یگانه پرستی]]، [[استغفار]]، [[توبه]])، واکنش ابتدایی ثمود به [[دعوی رسالت]] وی و پاسخ آن [[حضرت]] گزارش شده است. در ادامه، ارائه [[ناقه]] به عنوان [[آیت]] [[نبوت]] از سوی [[صالح]]{{ع}}، هشدار درباره آسیب رسانی به آن و گرفتار شدن به [[عذاب الهی]]، پی کردن شتر، [[هلاکت]] [[کافران]] [[قوم]] و [[نجات]] صالح{{ع}} و پیروانش [[روایت]] شده اند: {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ قَالُواْ يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةً مِّن رَّبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِي وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلاَ إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُواْ رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْدًا لِّثَمُودَ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است نزدیک. گفتند: ای صالح! بی‌گمان پیش از این در میان ما مایه امید بودی، آیا ما را از پرستیدن آنچه پدرانمان می‌پرستیدند باز می‌داری؟ و به راستی نسبت به آنچه ما را بدان می‌خوانی در دو دلی گمان‌انگیزی هستیم. گفت: ای قوم من! مرا خبر دهید اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او از نزد خویش بخشایشی به من ارزانی داشته باشد، چه کسی مرا در برابر خداوند چنانچه با او نافرمانی کنم، یاری خواهد کرد؟! پس شما جز زیان، بر من نمی‌افزایید. و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانه‌ای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد. امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است. آنگاه چون «امر» ما در رسید، صالح و مؤمنان همراه وی را با بخشایشی از نزد خویش (از عذاب) و از خواری آن روز، رهاندیم؛ بی‌گمان پروردگار توست که توانمند پیروزمند است. و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خویش از پا درافتادند. گویی (هرگز) در آن به سر نبرده‌اند؛ بدانید که (قوم) ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند؛ هان نابود باد ثمود!» سوره هود، آیه ۶۱-۶۸.</ref> این آیات بیشتر به گزارش مراحل آغازین دعوت حضرت صالح{{ع}} می‌‌پردازند.
[[آیات]] آغازین [[سوره هود]]، آموزه‌های قرآن را دارای [[حقیقت]] و [[پیام]] واحدی می‌‌خواند که در قالب ۶ آموزه اصلی خلاصه شده و آیات دیگر به نوعی شرح و بسط آن هایند؛ دعوت به [[یگانه پرستی]] به عنوان اصلی و اساسی ترین آموزه و در پی آن دعوت به [[استغفار]] از [[گناه]]، [[توبه]] و بازگشت به [[درگاه الهی]]، [[وعده]] عذاب [[کافران]]، [[نجات]] و [[پاداش]] [[مؤمنان]] و سرانجام، بازگشت نهایی همگان به سوی [[خدا]] پیام‌های اصلی قرآن‌اند. {{متن قرآن|الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللَّهَ إِنَّنِي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِن تَوَلَّوْا فَإِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«الف، لام، را؛ (این) کتابی است که آیاتش استواری یافته سپس از سوی فرزانه‌ای آگاه آشکار شده است؛ که جز خداوند را نپرستید بی‌گمان من از سوی او شما را بیم‌دهنده و نویدبخشم. و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به پیشگاه او توبه کنید تا شما را تا زمانی معیّن از بهره‌ای نیکو بهره‌مند سازد و به هر کس که سزاوار بخششی است، بخشش شایسته او را عطا کند و اگر روی گردانید من به راستی از عذاب روزی بزرگ بر شما بیم دارم. بازگشتتان به سوی خداوند است و او بر هر کاری تواناست» سوره هود، آیه ۱-۴.</ref> در آیات بعد با گزارش بخش‌هایی مهم از [[تاریخ]] [[انبیا]] و [[اقوام]] گذشته ای مانند [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} و ثمود، افزون بر ترسیم [[پیوستگی]] و سیر تاریخی [[دعوت به توحید]] و وحدت محتوایی آن در دوره‌های گوناگون، نمونه‌هایی متفاوت از شرح و بسط آموزه‌های شش گانه مزبور و تصویر [[عینی]] و [[تاریخی]] آن ارائه شده‌اند <ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۱۳۵.</ref>، بر این اساس در [[آیات]] مربوط به [[ثمود]]، با اشاره به بخش‌های اصلی سرگذشت آنها، آغاز و انجام آن به شکل کلی، گزارش شده است. در آغاز، [[بعثت]] [[حضرت صالح]] {{ع}} و درونمایه اصلی [[دعوت]] او ([[یگانه پرستی]]، [[استغفار]]، [[توبه]])، واکنش ابتدایی ثمود به [[دعوی رسالت]] وی و پاسخ آن [[حضرت]] گزارش شده است. در ادامه، ارائه [[ناقه]] به عنوان [[آیت]] [[نبوت]] از سوی [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}}، هشدار درباره آسیب رسانی به آن و گرفتار شدن به [[عذاب الهی]]، پی کردن شتر، [[هلاکت]] [[کافران]] [[قوم]] و [[نجات]] صالح {{ع}} و پیروانش [[روایت]] شده اند: {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ قَالُواْ يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةً مِّن رَّبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِي وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلاَ إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُواْ رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْدًا لِّثَمُودَ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است نزدیک. گفتند: ای صالح! بی‌گمان پیش از این در میان ما مایه امید بودی، آیا ما را از پرستیدن آنچه پدرانمان می‌پرستیدند باز می‌داری؟ و به راستی نسبت به آنچه ما را بدان می‌خوانی در دو دلی گمان‌انگیزی هستیم. گفت: ای قوم من! مرا خبر دهید اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او از نزد خویش بخشایشی به من ارزانی داشته باشد، چه کسی مرا در برابر خداوند چنانچه با او نافرمانی کنم، یاری خواهد کرد؟! پس شما جز زیان، بر من نمی‌افزایید. و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانه‌ای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد. امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است. آنگاه چون «امر» ما در رسید، صالح و مؤمنان همراه وی را با بخشایشی از نزد خویش (از عذاب) و از خواری آن روز، رهاندیم؛ بی‌گمان پروردگار توست که توانمند پیروزمند است. و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خویش از پا درافتادند. گویی (هرگز) در آن به سر نبرده‌اند؛ بدانید که (قوم) ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند؛ هان نابود باد ثمود!» سوره هود، آیه ۶۱-۶۸.</ref> این آیات بیشتر به گزارش مراحل آغازین دعوت حضرت صالح {{ع}} می‌‌پردازند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 313-314.</ref>
====واکنش [[انسان]] نسبت به دعوت [[توحیدی]] در طول [[تاریخ]]====
==== واکنش [[انسان]] نسبت به دعوت [[توحیدی]] در طول [[تاریخ]] ====
در [[سوره اعراف]] پس از گزارش [[آفرینش انسان]] و اشاره به زمینه‌های [[دشمنی]] [[شیطان]] با وی و [[سوگند]] او مبنی بر گمراه‌سازی [[آدمیان]]، از [[هدایت الهی]] و دعوت انسان به یگانه پرستی و [[نافرمانی]] از شیطانسخن گفته شده است. در ادامه با روایت رانده شدن [[آدم]] و [[حوا]] از [[بهشت]] در پی [[فریب]] [[شیطان]] و سرگذشت بسیاری از [[پیامبران]] و [[اقوام]] گذشته، چگونگی برخورد انسان با [[دعوت الهی]] یاد شده در دوره‌های مختلف تاریخی، [[ایمان]] [[اقلیت]] و [[انکار]] [[اکثریت]] و پیامد [[رفتار]] هر یک از دو گروه در [[دنیا]] و [[آخرت]] ترسیم شده‌اند<ref>المیزان، ج ۸، ص ۶ - ۷.</ref>، بر این اساس، در آیات مربوط به ثمود پس از گزارش دعوت آنان به [[خداپرستی]]، [[رویارویی]] [[اشراف]] خود برتربین و [[کافر]] قوم با [[مؤمنان]] [[مستضعف]]، گفت و گوی آنان بر سر [[رسالت]] حضرت صالح{{ع}}، تأکید مؤمنان بر ایمان خویش به آن، اظهار [[کفر]] [[کافران]] و نابودی آنها در پی کشتن شتر و [[سرکشی]] پس از آن [[روایت]] شده‌اند. در این [[آیات]] که ظاهرا اغلب آنها مربوط به دوره میانی [[دعوت]] [[حضرت صالح]]{{ع}}‌اند، پیدایش [[دودستگی]] میان [[قوم ثمود]] در پی [[ایمان]] گروهی از آنان و درگیری آنها با یکدیگر برجسته‌تر شده است {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَاذْكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُواْ آلاء اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسیبی نرسانید که عذابی دردناک شما را فرو گیرد. و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخ‌ها می‌سازید و کوه‌ها را برای خانه‌سازی می‌تراشید پس نعمت‌های خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید. سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمده‌اند گفتند: آیا می‌دانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم.آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم. پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور! آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۳-۷۸.</ref>.
در [[سوره اعراف]] پس از گزارش [[آفرینش انسان]] و اشاره به زمینه‌های [[دشمنی]] [[شیطان]] با وی و [[سوگند]] او مبنی بر گمراه‌سازی [[آدمیان]]، از [[هدایت الهی]] و دعوت انسان به یگانه پرستی و [[نافرمانی]] از شیطانسخن گفته شده است. در ادامه با روایت رانده شدن [[آدم]] و [[حوا]] از [[بهشت]] در پی [[فریب]] [[شیطان]] و سرگذشت بسیاری از [[پیامبران]] و [[اقوام]] گذشته، چگونگی برخورد انسان با [[دعوت الهی]] یاد شده در دوره‌های مختلف تاریخی، [[ایمان]] [[اقلیت]] و [[انکار]] [[اکثریت]] و پیامد [[رفتار]] هر یک از دو گروه در [[دنیا]] و [[آخرت]] ترسیم شده‌اند<ref>المیزان، ج ۸، ص ۶ - ۷.</ref>، بر این اساس، در آیات مربوط به ثمود پس از گزارش دعوت آنان به [[خداپرستی]]، [[رویارویی]] اشراف خود برتربین و [[کافر]] قوم با [[مؤمنان]] [[مستضعف]]، گفت و گوی آنان بر سر [[رسالت]] حضرت صالح {{ع}}، تأکید مؤمنان بر ایمان خویش به آن، اظهار [[کفر]] [[کافران]] و نابودی آنها در پی کشتن شتر و [[سرکشی]] پس از آن [[روایت]] شده‌اند. در این [[آیات]] که ظاهرا اغلب آنها مربوط به دوره میانی [[دعوت]] [[حضرت صالح]] {{ع}}‌اند، پیدایش [[دودستگی]] میان [[قوم ثمود]] در پی [[ایمان]] گروهی از آنان و درگیری آنها با یکدیگر برجسته‌تر شده است {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَاذْكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُواْ آلاء اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسیبی نرسانید که عذابی دردناک شما را فرو گیرد. و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخ‌ها می‌سازید و کوه‌ها را برای خانه‌سازی می‌تراشید پس نعمت‌های خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید. سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمده‌اند گفتند: آیا می‌دانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم. آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم. پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور! آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۳-۷۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 314.</ref>
====[[توحید در ربوبیت]]====
==== [[توحید در ربوبیت]] ====
بیان توحید در ربوبیت و پاسخ به پنداری ناروا در این باره زمینه دیگری برای یادکرد [[ثمود]] است. ظاهر آیات و گزارش‌های [[تفسیری]] نشان می‌‌دهند که یکی از [[مسلمانان]] در [[راه خدا]] [[انفاق]] می‌‌کرد. برخی ضمن [[سرزنش]] و [[ترساندن]] وی از تمام شدن [[دارایی]] و دچار شدنش به [[فقر]]، گفتند که در صورت خودداری از انفاق، [[گناه]] وی را به گردن می‌‌گیرند. [[قرآن]] چنین پنداری را [[نادرست]] خوانده و در بیان [[توحید ربوبی]]، [[تدبیر]] همه امور [[آفریدگان]] از جمله فقر و [[بی نیازی]] افراد و [[عذاب]] و [[هلاکت]] [[اقوام]] گوناگونی مانند عاد و ثمود را به [[خداوند]] نسبت می‌‌دهد. {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى وَأَعْطَى قَلِيلا وَأَكْدَى أَعِندَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَأَن لَّيْسَ لِلإِنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاء الأَوْفَى وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنتَهَى وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْيَا وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالأُنثَى مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى وَأَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الأُخْرَى وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَى وَأَقْنَى وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَى وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الأُولَى وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى وَالْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَى فَغَشَّاهَا مَا غَشَّى }}<ref>«و آیا آن کس را که روی گرداند دیدی؟ و اندکی بخشید و دست بداشت. آیا او علم غیب دارد که (همه چیز را) می‌بیند؟ یا او را از آنچه در صحیفه‌های موسی است آگاه نکرده‌اند؟ و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد؟ که هیچ باربرداری بار گناه دیگری را برنمی‌دارد. و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود. و اینکه (بهره) کوشش وی زودا که دیده شود. سپس او را برابر آن کیفری هر چه تمام‌تر می‌دهند. و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست. و اینکه اوست که می‌خنداند و می‌گریاند. و اینکه اوست که می‌میراند و زنده می‌گرداند. و اینکه او دو گونه نر و ماده را آفرید از نطفه‌ای، آنگاه که فرو ریخته شود. و اینکه آفرینش جهان دیگر با اوست. و اوست که بی‌نیاز می‌گرداند و سرمایه می‌بخشد. و اوست که پروردگار (ستاره) شعری است. و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد. و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد. و (نیز) پیش از آن، قوم نوح را که ستمگرتر و سرکش‌تر بودند. و شهرهای زیر و روشده (ی قوم لوط) را نگونسار کرد. و به آن فرو پوشاند آنچه فرو پوشاند» سوره نجم، آیه ۳۳-۵۴.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۲۶، ۴۵.</ref>در اینجا بدون اشاره به جزئیات داستان، فقط هلاکت همه کافران ثمود به خداوند نسبت داده شده است: {{متن قرآن|وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الأُولَى وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى}}<ref>«و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد» سوره نجم، آیه ۵۰-۵۱.</ref>.
بیان توحید در ربوبیت و پاسخ به پنداری ناروا در این باره زمینه دیگری برای یادکرد [[ثمود]] است. ظاهر آیات و گزارش‌های [[تفسیری]] نشان می‌‌دهند که یکی از [[مسلمانان]] در [[راه خدا]] [[انفاق]] می‌‌کرد. برخی ضمن [[سرزنش]] و [[ترساندن]] وی از تمام شدن [[دارایی]] و دچار شدنش به [[فقر]]، گفتند که در صورت خودداری از انفاق، [[گناه]] وی را به گردن می‌‌گیرند. [[قرآن]] چنین پنداری را [[نادرست]] خوانده و در بیان [[توحید ربوبی]]، [[تدبیر]] همه امور [[آفریدگان]] از جمله فقر و [[بی نیازی]] افراد و [[عذاب]] و [[هلاکت]] [[اقوام]] گوناگونی مانند عاد و ثمود را به [[خداوند]] نسبت می‌‌دهد. {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى وَأَعْطَى قَلِيلا وَأَكْدَى أَعِندَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَأَن لَّيْسَ لِلإِنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاء الأَوْفَى وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنتَهَى وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْيَا وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالأُنثَى مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى وَأَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الأُخْرَى وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَى وَأَقْنَى وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَى وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الأُولَى وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى وَالْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَى فَغَشَّاهَا مَا غَشَّى }}<ref>«و آیا آن کس را که روی گرداند دیدی؟ و اندکی بخشید و دست بداشت. آیا او علم غیب دارد که (همه چیز را) می‌بیند؟ یا او را از آنچه در صحیفه‌های موسی است آگاه نکرده‌اند؟ و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد؟ که هیچ باربرداری بار گناه دیگری را برنمی‌دارد. و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود. و اینکه (بهره) کوشش وی زودا که دیده شود. سپس او را برابر آن کیفری هر چه تمام‌تر می‌دهند. و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست. و اینکه اوست که می‌خنداند و می‌گریاند. و اینکه اوست که می‌میراند و زنده می‌گرداند. و اینکه او دو گونه نر و ماده را آفرید از نطفه‌ای، آنگاه که فرو ریخته شود. و اینکه آفرینش جهان دیگر با اوست. و اوست که بی‌نیاز می‌گرداند و سرمایه می‌بخشد. و اوست که پروردگار (ستاره) شعری است. و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد. و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد. و (نیز) پیش از آن، قوم نوح را که ستمگرتر و سرکش‌تر بودند. و شهرهای زیر و روشده (ی قوم لوط) را نگونسار کرد. و به آن فرو پوشاند آنچه فرو پوشاند» سوره نجم، آیه ۳۳-۵۴.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۲۶، ۴۵.</ref>در اینجا بدون اشاره به جزئیات داستان، فقط هلاکت همه کافران ثمود به خداوند نسبت داده شده است: {{متن قرآن|وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الأُولَى وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى}}<ref>«و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد» سوره نجم، آیه ۵۰-۵۱.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 314.</ref>
====[[شکست]] ناپذیری و بی نیازی [[خدا]]====
==== [[شکست]] ناپذیری و بی نیازی [[خدا]] ====
[[وصف]] شکست ناپذیری و بی نیازی مطلق خداوند، زمینه دیگری برای یادکرد اقوامی مانند ثمود است.<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۶، ۱۷.</ref> [[حضرت موسی]]{{ع}} با بی نیاز خواندن خدا از ایمان همه ساکنان روی [[زمین]]، و اشاره به سرگذشت اقوامی مانند ثمود، به [[بنی اسرائیل]] هشدار می‌‌دهد که در صورت کفر ورزیدن، خداوند آنان را نیز نابود کرده، اقوام دیگری را جایگزین آنان می‌‌کند. در این آیات بدون پرداختن به شرح جداگانه، به محورهای مشترک دعوت، [[استدلال]] و پاسخ [[پیامبران]] و برخوردهای یکسان اقوام [[کافر]] با آنان و فرجام همانند آنها اشاره شده است: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ وَاسْتَفْتَحُواْ وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ مِّن وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَى مِن مَّاء صَدِيدٍ يَتَجَرَّعُهُ وَلاَ يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ وَمِن وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ مَّثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لاَّ يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُواْ عَلَى شَيْءٍ ذَلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ }}<ref>«و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بی‌گمان خداوند، بی‌نیازی ستوده است آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمی‌شناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهان‌ها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شده‌اید انکار می‌کنیم و بی‌گمان به آنچه ما را بدان فرا می‌خوانید در دودلی گمان‌انگیزی هستیم. پیامبرانشان گفتند: آیا درباره خداوند- آفریننده آسمان‌ها و زمین- تردیدی هست؟ او شما را فرا می‌خواند تا برخی از گناهانتان را بیامرزد و (مرگ) شما را تا مدّتی معیّن پس افکند؛ گفتند: شما (نیز) جز بشری مانند ما نیستید که می‌خواهید ما را از آنچه پدرانمان می‌پرستیدند، باز دارید؛ بنابراین برهانی روشن برای ما بیاورید. پیامبرانشان به آنها گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم امّا خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت می‌گذارد (و به او رسالت می‌بخشد) و ما را نشاید که جز به اذن خداوند برهانی برای شما بیاوریم و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند. و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند. و کافران به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمینمان بیرون خواهیم راند مگر به آیین ما باز گردید آنگاه پروردگارشان به آنان وحی کرد که بی‌گمان ستمگران را نابود خواهیم کرد. و شما را پس از آنان در این سرزمین جای خواهیم داد؛ این برای کسی است که از ایستادن در پیشگاه من و از هشدار من می‌هراسد. و (پیامبران) گشایش خواستند و هر گردنکش ستیهنده‌ای نومید شد. و پیش روی او دوزخ است و از زردابی به او می‌نوشانند ... که آن را جرعه جرعه می‌نوشد و چنین نیست که آن را فرو برد؛ و مرگ از هر سو بدو روی می‌آورد امّا او مردنی نیست و عذابی بسیار سخت پیش روی اوست. حکایت کردار آنان که به پروردگارشان کفر ورزیدند چون (توده) خاکستری است که در روزی بادخیز باد بر آن بوزد؛ از آنچه به چنگ آورده‌اند چیزی در کف ندارند؛ این همان گمراهی ژرف است» سوره ابراهیم، آیه ۸-۱۸.</ref>
وصف شکست ناپذیری و بی نیازی مطلق خداوند، زمینه دیگری برای یادکرد اقوامی مانند ثمود است.<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۶، ۱۷.</ref> [[حضرت موسی]] {{ع}} با بی نیاز خواندن خدا از ایمان همه ساکنان روی [[زمین]]، و اشاره به سرگذشت اقوامی مانند ثمود، به [[بنی اسرائیل]] هشدار می‌‌دهد که در صورت کفر ورزیدن، خداوند آنان را نیز نابود کرده، اقوام دیگری را جایگزین آنان می‌‌کند. در این آیات بدون پرداختن به شرح جداگانه، به محورهای مشترک دعوت، [[استدلال]] و پاسخ [[پیامبران]] و برخوردهای یکسان اقوام [[کافر]] با آنان و فرجام همانند آنها اشاره شده است: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ وَاسْتَفْتَحُواْ وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ مِّن وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَى مِن مَّاء صَدِيدٍ يَتَجَرَّعُهُ وَلاَ يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ وَمِن وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ مَّثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لاَّ يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُواْ عَلَى شَيْءٍ ذَلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ }}<ref>«و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بی‌گمان خداوند، بی‌نیازی ستوده است آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمی‌شناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهان‌ها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شده‌اید انکار می‌کنیم و بی‌گمان به آنچه ما را بدان فرا می‌خوانید در دودلی گمان‌انگیزی هستیم. پیامبرانشان گفتند: آیا درباره خداوند- آفریننده آسمان‌ها و زمین- تردیدی هست؟ او شما را فرا می‌خواند تا برخی از گناهانتان را بیامرزد و (مرگ) شما را تا مدّتی معیّن پس افکند؛ گفتند: شما (نیز) جز بشری مانند ما نیستید که می‌خواهید ما را از آنچه پدرانمان می‌پرستیدند، باز دارید؛ بنابراین برهانی روشن برای ما بیاورید. پیامبرانشان به آنها گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم امّا خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت می‌گذارد (و به او رسالت می‌بخشد) و ما را نشاید که جز به اذن خداوند برهانی برای شما بیاوریم و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند. و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند. و کافران به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمینمان بیرون خواهیم راند مگر به آیین ما باز گردید آنگاه پروردگارشان به آنان وحی کرد که بی‌گمان ستمگران را نابود خواهیم کرد. و شما را پس از آنان در این سرزمین جای خواهیم داد؛ این برای کسی است که از ایستادن در پیشگاه من و از هشدار من می‌هراسد. و (پیامبران) گشایش خواستند و هر گردنکش ستیهنده‌ای نومید شد. و پیش روی او دوزخ است و از زردابی به او می‌نوشانند ... که آن را جرعه جرعه می‌نوشد و چنین نیست که آن را فرو برد؛ و مرگ از هر سو بدو روی می‌آورد امّا او مردنی نیست و عذابی بسیار سخت پیش روی اوست. حکایت کردار آنان که به پروردگارشان کفر ورزیدند چون (توده) خاکستری است که در روزی بادخیز باد بر آن بوزد؛ از آنچه به چنگ آورده‌اند چیزی در کف ندارند؛ این همان گمراهی ژرف است» سوره ابراهیم، آیه ۸-۱۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 314-315.</ref>
====[[حکمت]] ندادن [[معجزات]] پیشنهادی====
==== [[حکمت]] ندادن [[معجزات]] پیشنهادی ====
[[مشرکان قریش]] می‌‌گفتند: چنان که [[پیامبر]]{{صل}} معجزات درخواستی آنان مانند جاری ساختن چشمه را بیاورد، [[ایمان]] می‌‌آورند. {{متن قرآن|وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعًا أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ قَبِيلاً أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً }}<ref>«و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمه‌ای فرا جوشانی یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابه‌لای آن جویبارهایی، نیک روان سازی. یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری. یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۰-۹۳.</ref> [[خداوند]] این درخواست را نپذیرفته، در بیان سبب آن از [[اقوام]] پیشین و به طور مشخص [[قوم ثمود]] یاد می‌‌کند که به رغم دیدن معجزات درخواستی، آنها را [[تکذیب]] و در پی آن با [[عذاب]] [[استیصال]] نابود شدند و از آنجا که معجزات برای [[بیم]] دادن [[مردم]] است و خداوند نمی‌خواهد [[قریش]] را نابود سازد، معجزات درخواستی آنان را نمی‌دهد.<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۱۳۴ - ۱۳۶.</ref> در اینجا فقط از دادن ماده شتر به [[ثمود]]، [[وصف]] آن به عنوان آیتی روشن و [[ستم]] [[ثمود]] به خویشتن در پی تکذیب آن یاد شده است: {{متن قرآن|وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآيَاتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلَّا تَخْوِيفًا}}<ref>«و چیزی ما را از فرستادن نشانه‌ها باز نداشت جز اینکه پیشینیان آن را دروغ می‌شمردند و ما برای ثمود آن ناقه را روشنگرانه فرستادیم اما به آن ستم روا داشتند و ما نشانه‌ها را جز برای بیم دادن نمی‌فرستیم» سوره اسراء، آیه ۵۹.</ref>
[[مشرکان قریش]] می‌‌گفتند: چنان که [[پیامبر]] {{صل}} معجزات درخواستی آنان مانند جاری ساختن چشمه را بیاورد، [[ایمان]] می‌‌آورند. {{متن قرآن|وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعًا أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ قَبِيلاً أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً }}<ref>«و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمه‌ای فرا جوشانی یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابه‌لای آن جویبارهایی، نیک روان سازی. یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری. یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۰-۹۳.</ref> [[خداوند]] این درخواست را نپذیرفته، در بیان سبب آن از [[اقوام]] پیشین و به طور مشخص [[قوم ثمود]] یاد می‌‌کند که به رغم دیدن معجزات درخواستی، آنها را [[تکذیب]] و در پی آن با [[عذاب]] [[استیصال]] نابود شدند و از آنجا که معجزات برای [[بیم]] دادن [[مردم]] است و خداوند نمی‌خواهد [[قریش]] را نابود سازد، معجزات درخواستی آنان را نمی‌دهد.<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۱۳۴ - ۱۳۶.</ref> در اینجا فقط از دادن ماده شتر به [[ثمود]]، وصف آن به عنوان آیتی روشن و [[ستم]] [[ثمود]] به خویشتن در پی تکذیب آن یاد شده است: {{متن قرآن|وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآيَاتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلَّا تَخْوِيفًا}}<ref>«و چیزی ما را از فرستادن نشانه‌ها باز نداشت جز اینکه پیشینیان آن را دروغ می‌شمردند و ما برای ثمود آن ناقه را روشنگرانه فرستادیم اما به آن ستم روا داشتند و ما نشانه‌ها را جز برای بیم دادن نمی‌فرستیم» سوره اسراء، آیه ۵۹.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 315.</ref>
====آزمودن ایمان [[انسان]] ها====
==== آزمودن ایمان [[انسان]] ها ====
در [[سوره عنکبوت]] با اشاره به تلاش [[مشرکان]] [[مکه]] برای جلوگیری از ایمان و نیز [[ارتداد]] برخی از [[مسلمانان]]، ابراز زبانی [[ایمان به خدا]] در تحقق آن را ناکافی دانسته و از [[سنت]] دیرین خداوند مبنی بر [[آزمایش]] عملی ایمان افراد با سختی‌های این [[راه]] برای [[آشکار کردن]] [[میزان]] [[صداقت]] آنان سخن گفته شده است. {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَن يَسْبِقُونَا سَاء مَا يَحْكُمُونَ مَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ وَوَصَّيْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاءَ نَصْرٌ مِّن رَّبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ وَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُم بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُم مِّن شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالا مَّعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ}}<ref>«آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟ و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد. آیا آنان که کارهای بد انجام می‌دهند پنداشته‌اند که بر ما پیشی می‌گیرند؟ بد داوری می‌کنند. هر کس لقای خداوند را امید می‌دارد (بداند که) زمان (مقرر کرده) خداوند آمدنی است و او شنوای داناست. و هر کس بکوشد تنها برای خویش می‌کوشد، بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است. و بی‌گمان از گناهان آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند، درمی‌گذریم و بهتر از آنچه انجام می‌دادند به آنها پاداش خواهیم داد. و به آدمی سپرده‌ایم به پدر و مادرش نکویی کند و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر! بازگشتتان به سوی من است آنگاه من شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه خواهم کرد. و آنان را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند بی‌گمان در زمره شایستگان درمی‌آوریم. و برخی از مردم کسانی هستند که می‌گویند: به خداوند ایمان آورده‌ایم آنگاه چون در راه خداوند، آزاری ببینند گزند مردم را همچون عذاب خداوند می‌انگارند و اگر از سوی پروردگارت امدادی برسد می‌گویند: بی‌گمان ما با شما بوده‌ایم؛ آیا خداوند به آنچه جهانیان در دل دارند داناتر نیست؟ و خداوند آنان را که ایمان آورده‌اند خوب می‌شناسد و منافقان را (نیز) نیک می‌شناسد. و کافران به مؤمنان گفتند از راه ما پیروی کنید و ما (نیز) باید بار گناهان شما را برداریم ولی آنان هیچ باری از گناهان ایشان را برنمی‌دارند؛ بی‌گمان آنان دروغگویند. و به یقین، بار (گناه) های خویش و بار (گناه) هایی دیگر را روی بار (گناه) های خویش، برمی‌دارند و در روز رستخیز آنچه بر می‌بافتند از آنان خواهند پرسید» سوره عنکبوت، آیه ۲-۱۳.</ref> در ادامه با اشاره به سرگذشت شماری از اقوام گذشته مانند ثمود، پیشینه این [[آزمون]] و کارنامه گذشتگان در این باره ترسیم می‌‌شوند. بر این اساس برخی اقوام همگی در [[آزمون الهی]] مردود و هلاک و برخی دیگر دو گروه شدند: دسته ای سربلند از آزمون بیرون آمده، [[نجات]] یافتند و دسته دیگر مردود و هلاک گشتند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ فَأَنجَيْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِينَةِ وَجَعَلْنَاهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ وَإِن تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِكُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ قُلْ سِيرُوا فِي الأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ يُعَذِّبُ مَن يَشَاء وَيَرْحَمُ مَن يَشَاء وَإِلَيْهِ تُقْلَبُونَ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الأَرْضِ وَلا فِي السَّمَاء وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلا نَصِيرٍ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُوْلَئِكَ يَئِسُوا مِن رَّحْمَتِي وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَّوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُم بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ قَالَ رَبِّ انصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ وَلَمَّا أَن جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلاَّ امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ وَلَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْيَوْمَ الآخِرَ وَلا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَد تَّبَيَّنَ لَكُم مِّن مَّسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ }}<ref>«و به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و هزار سال- جز پنجاه سال- میان آنان به سر برد آنگاه سیلاب آنان را فرو گرفت در حالی که ستمگر بودند ۱۵ پس، او و سرنشینان کشتی را رهانیدیم و آن را نشانه‌ای برای جهانیان کردیم. و ابراهیم را (یاد کن) هنگامی که به قوم خود گفت: خداوند را بپرستید و از او پروا کنید.
در [[سوره عنکبوت]] با اشاره به تلاش [[مشرکان]] [[مکه]] برای جلوگیری از ایمان و نیز [[ارتداد]] برخی از [[مسلمانان]]، ابراز زبانی [[ایمان به خدا]] در تحقق آن را ناکافی دانسته و از [[سنت]] دیرین خداوند مبنی بر [[آزمایش]] عملی ایمان افراد با سختی‌های این [[راه]] برای [[آشکار کردن]] [[میزان]] [[صداقت]] آنان سخن گفته شده است. {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَن يَسْبِقُونَا سَاء مَا يَحْكُمُونَ مَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ وَوَصَّيْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاءَ نَصْرٌ مِّن رَّبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ وَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُم بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُم مِّن شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالا مَّعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ}}<ref>«آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟ و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد. آیا آنان که کارهای بد انجام می‌دهند پنداشته‌اند که بر ما پیشی می‌گیرند؟ بد داوری می‌کنند. هر کس لقای خداوند را امید می‌دارد (بداند که) زمان (مقرر کرده) خداوند آمدنی است و او شنوای داناست. و هر کس بکوشد تنها برای خویش می‌کوشد، بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است. و بی‌گمان از گناهان آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند، درمی‌گذریم و بهتر از آنچه انجام می‌دادند به آنها پاداش خواهیم داد. و به آدمی سپرده‌ایم به پدر و مادرش نکویی کند و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر! بازگشتتان به سوی من است آنگاه من شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه خواهم کرد. و آنان را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند بی‌گمان در زمره شایستگان درمی‌آوریم. و برخی از مردم کسانی هستند که می‌گویند: به خداوند ایمان آورده‌ایم آنگاه چون در راه خداوند، آزاری ببینند گزند مردم را همچون عذاب خداوند می‌انگارند و اگر از سوی پروردگارت امدادی برسد می‌گویند: بی‌گمان ما با شما بوده‌ایم؛ آیا خداوند به آنچه جهانیان در دل دارند داناتر نیست؟ و خداوند آنان را که ایمان آورده‌اند خوب می‌شناسد و منافقان را (نیز) نیک می‌شناسد. و کافران به مؤمنان گفتند از راه ما پیروی کنید و ما (نیز) باید بار گناهان شما را برداریم ولی آنان هیچ باری از گناهان ایشان را برنمی‌دارند؛ بی‌گمان آنان دروغگویند. و به یقین، بار (گناه) های خویش و بار (گناه) هایی دیگر را روی بار (گناه) های خویش، برمی‌دارند و در روز رستخیز آنچه بر می‌بافتند از آنان خواهند پرسید» سوره عنکبوت، آیه ۲-۱۳.</ref> در ادامه با اشاره به سرگذشت شماری از اقوام گذشته مانند ثمود، پیشینه این [[آزمون]] و کارنامه گذشتگان در این باره ترسیم می‌‌شوند. بر این اساس برخی اقوام همگی در [[آزمون الهی]] مردود و هلاک و برخی دیگر دو گروه شدند: دسته ای سربلند از آزمون بیرون آمده، [[نجات]] یافتند و دسته دیگر مردود و هلاک گشتند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ فَأَنجَيْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِينَةِ وَجَعَلْنَاهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ وَإِن تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِكُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ قُلْ سِيرُوا فِي الأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ يُعَذِّبُ مَن يَشَاء وَيَرْحَمُ مَن يَشَاء وَإِلَيْهِ تُقْلَبُونَ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الأَرْضِ وَلا فِي السَّمَاء وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلا نَصِيرٍ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُوْلَئِكَ يَئِسُوا مِن رَّحْمَتِي وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَّوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُم بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ قَالَ رَبِّ انصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ وَلَمَّا أَن جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلاَّ امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ وَلَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْيَوْمَ الآخِرَ وَلا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَد تَّبَيَّنَ لَكُم مِّن مَّسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ }}<ref>«و به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و هزار سال- جز پنجاه سال- میان آنان به سر برد آنگاه سیلاب آنان را فرو گرفت در حالی که ستمگر بودند ۱۵ پس، او و سرنشینان کشتی را رهانیدیم و آن را نشانه‌ای برای جهانیان کردیم. و ابراهیم را (یاد کن) هنگامی که به قوم خود گفت: خداوند را بپرستید و از او پروا کنید.
این، اگر بدانید برای شما بهتر است. تنها بت‌هایی را به جای خداوند می‌پرستید و دروغی فرا می‌بافید؛ بی‌گمان کسانی که به جای خداوند می‌پرستید اختیار روزی شما را ندارند ، روزی را نزد خداوند بجویید و او را بپرستید و او را سپاس گزارید که به سوی او باز گردانده می‌شوید.و اگر دروغ‌انگاری کنید بی‌گمان امت‌های پیش از شما (نیز) دروغ‌انگاری کرده‌اند و بر پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار، نیست. آیا در نیافته‌اند که چگونه خداوند آفریدن (آفریدگان) را می‌آغازد و سپس آن را باز می‌گرداند؛ بی‌گمان این، بر خداوند آسان است. بگو روی زمین گردش کنید و بنگرید چگونه آفریدن (آفریدگان) را آغاز می‌کند سپس خداوند آفرینش جهان واپسین را پدید می‌آورد، بی‌گمان خداوند بر هر کاری تواناست. هر کس را بخواهد عذاب می‌کند و هر کس را بخواهد می‌بخشاید و به سوی او بازگردانیده خواهید شد. و شما نه در زمین و نه در آسمان به ستوه آورنده (ی خداوند) نیستید و در برابر خداوند هیچ یار و یاوری ندارید. و کسانی که به آیات خداوند و لقای او کفر ورزیده‌اند از بخشایش من ناامیدند و آنان را عذابی دردناک خواهد بود. اما پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا بسوزانید! و خداوند او را از آتش رهانید؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی است برای گروهی که ایمان دارند. و گفت: جز این نیست که به جای خداوند بت‌هایی را از سر دوستی میان یکدیگر در زندگی این جهان (به پرستش) گرفته‌اید سپس در روز رستخیز هر یک از شما دیگری را انکار می‌کند و هر یک از شما به دیگری لعنت می‌فرستد و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و یاوری نخواهید داشت. آنگاه لوط به او گروید و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم هجرت می‌کنم که اوست که پیروزمند فرزانه است. و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم و پاداش وی را در این جهان دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است. و لوط را (یاد کن) آنگاه که به قوم خود گفت: شما آن کار زشت را می‌کنید که در آن هیچ کس از جهانیان، از شما پیش نیفتاده است. آیا با مردان می‌آمیزید و راه (نسل) را می‌برید و در بزم خویش کار زشت می‌کنید؟ و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می‌گویی عذاب خداوند را بر سر ما بیاور. (لوط) گفت: خداوندا! مرا در برابر این قوم تبهکار یاوری کن. و هنگامی که فرستادگان ما برای ابراهیم مژده (ی فرزند) آوردند گفتند: ما مردم این شهر را نابود خواهیم کرد؛ بی‌گمان مردم آن ستمگرند. (ابراهیم) گفت: لوط در آن است؛ گفتند: ما بهتر می‌دانیم چه کسی در آن است، ما او و خانواده‌اش را می‌رهانیم جز همسرش را که از بازماندگان (در عذاب) است. و هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند از (آمدن) آنان پریشان گشت و دستش از (یاری به) آنان کوتاه شد و آنان گفتند: نترس و اندوهگین مباش بی‌گمان ما تو و خانواده‌ات را می‌رهانیم جز همسرت را که از بازماندگان (در عذاب) است. ما بر مردم این شهر برای آن بزهکاری که می‌کردند عذابی از آسمان فرو می‌آوریم. و به یقین از آن، نشانه‌ای روشن برای گروهی که خرد می‌ورزند باز نهادیم. و به سوی (مردم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم) که گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید و به روز بازپسین امیدوار باشید و در این (سر) زمین تبهکارانه آشوب نورزید. پس او را دروغگو شمردند آنگاه زلزله آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا افتادند. و عاد و ثمود را (نیز عذاب کردیم) و بی‌گمان این از (آثار) زیستگاه‌هایشان برای شما پدیدار است. و شیطان کردارهایشان را در چشم آنان آراست بنابراین آنها را از راه (حقّ) باز داشت با آنکه بینادل بودند» سوره عنکبوت، آیه ۱۴-۳۸.</ref><ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۹۸ - ۹۹.</ref> پرداختن به نقش [[شیطان]] در جلوگیری از [[ایمان]] [[ثمود]] و [[زیبا]] جلوه دادن [[کارهای زشت]] در نظر آنها می‌‌تواند اشاره به موانع پیش رو و زمینه [[آزمون الهی]] آنان باشد.
 
این، اگر بدانید برای شما بهتر است. تنها بت‌هایی را به جای خداوند می‌پرستید و دروغی فرا می‌بافید؛ بی‌گمان کسانی که به جای خداوند می‌پرستید اختیار روزی شما را ندارند، روزی را نزد خداوند بجویید و او را بپرستید و او را سپاس گزارید که به سوی او باز گردانده می‌شوید. و اگر دروغ‌انگاری کنید بی‌گمان امت‌های پیش از شما (نیز) دروغ‌انگاری کرده‌اند و بر پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار، نیست. آیا در نیافته‌اند که چگونه خداوند آفریدن (آفریدگان) را می‌آغازد و سپس آن را باز می‌گرداند؛ بی‌گمان این، بر خداوند آسان است. بگو روی زمین گردش کنید و بنگرید چگونه آفریدن (آفریدگان) را آغاز می‌کند سپس خداوند آفرینش جهان واپسین را پدید می‌آورد، بی‌گمان خداوند بر هر کاری تواناست. هر کس را بخواهد عذاب می‌کند و هر کس را بخواهد می‌بخشاید و به سوی او بازگردانیده خواهید شد. و شما نه در زمین و نه در آسمان به ستوه آورنده (ی خداوند) نیستید و در برابر خداوند هیچ یار و یاوری ندارید. و کسانی که به آیات خداوند و لقای او کفر ورزیده‌اند از بخشایش من ناامیدند و آنان را عذابی دردناک خواهد بود. اما پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا بسوزانید! و خداوند او را از آتش رهانید؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی است برای گروهی که ایمان دارند. و گفت: جز این نیست که به جای خداوند بت‌هایی را از سر دوستی میان یکدیگر در زندگی این جهان (به پرستش) گرفته‌اید سپس در روز رستخیز هر یک از شما دیگری را انکار می‌کند و هر یک از شما به دیگری لعنت می‌فرستد و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و یاوری نخواهید داشت. آنگاه لوط به او گروید و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم هجرت می‌کنم که اوست که پیروزمند فرزانه است. و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم و پاداش وی را در این جهان دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است. و لوط را (یاد کن) آنگاه که به قوم خود گفت: شما آن کار زشت را می‌کنید که در آن هیچ کس از جهانیان، از شما پیش نیفتاده است. آیا با مردان می‌آمیزید و راه (نسل) را می‌برید و در بزم خویش کار زشت می‌کنید؟ و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می‌گویی عذاب خداوند را بر سر ما بیاور. (لوط) گفت: خداوندا! مرا در برابر این قوم تبهکار یاوری کن. و هنگامی که فرستادگان ما برای ابراهیم مژده (ی فرزند) آوردند گفتند: ما مردم این شهر را نابود خواهیم کرد؛ بی‌گمان مردم آن ستمگرند. (ابراهیم) گفت: لوط در آن است؛ گفتند: ما بهتر می‌دانیم چه کسی در آن است، ما او و خانواده‌اش را می‌رهانیم جز همسرش را که از بازماندگان (در عذاب) است. و هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند از (آمدن) آنان پریشان گشت و دستش از (یاری به) آنان کوتاه شد و آنان گفتند: نترس و اندوهگین مباش بی‌گمان ما تو و خانواده‌ات را می‌رهانیم جز همسرت را که از بازماندگان (در عذاب) است. ما بر مردم این شهر برای آن بزهکاری که می‌کردند عذابی از آسمان فرو می‌آوریم. و به یقین از آن، نشانه‌ای روشن برای گروهی که خرد می‌ورزند باز نهادیم. و به سوی (مردم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم) که گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید و به روز بازپسین امیدوار باشید و در این (سر) زمین تبهکارانه آشوب نورزید. پس او را دروغگو شمردند آنگاه زلزله آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا افتادند. و عاد و ثمود را (نیز عذاب کردیم) و بی‌گمان این از (آثار) زیستگاه‌هایشان برای شما پدیدار است. و شیطان کردارهایشان را در چشم آنان آراست بنابراین آنها را از راه (حقّ) باز داشت با آنکه بینادل بودند» سوره عنکبوت، آیه ۱۴-۳۸.</ref><ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۹۸ - ۹۹.</ref> پرداختن به نقش [[شیطان]] در جلوگیری از [[ایمان]] [[ثمود]] و [[زیبا]] جلوه دادن [[کارهای زشت]] در نظر آنها می‌‌تواند اشاره به موانع پیش رو و زمینه [[آزمون الهی]] آنان باشد.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 315.</ref>


===راهنماشناسی===
=== راهنماشناسی ===
گزارش شیوه‌های مختلف [[مشرکان]] در [[تکذیب]] [[پیامبر اکرم
گزارش شیوه‌های مختلف [[مشرکان]] در [[تکذیب]] [[پیامبر اکرم


==[[تاریخ]] و [[فرهنگ]] [[ثمود]]==
== [[تاریخ]] و [[فرهنگ]] [[ثمود]] ==
وجودِ [[تاریخی]]، تبارشناسی، سبب نامگذاری، [[زمان]]، زیستگاه و داستان [[قوم ثمود]] از دیرباز مورد توجه [[مورخان]] و [[پژوهشگران]] گوناگون و گاه همراه با برخی چالش‌ها بوده و اغلب متأثر از [[قرآن]] به گونه ای مبسوط در [[منابع تاریخی]]، [[تفسیری]] و داستانی بازتاب یافته است. <ref>برای نمونه ر. ک: اخبار الطوال، ص ۷؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۴ - ۱۳۸؛ قصص الانبیاء، ج ۱، ص ۱۴۵ - ۱۵۲.</ref> برخی خاورشناسان با استناد به نبود نام اقوامی چون عاد و ثمود در زبان‌های باستانی و منابع کلاسیک ( منابع یونانی و لاتینی که پیش از [[اسلام]] [[نگارش]] یافته‌اند)، آنان را [[آفریده]] تخیلات تاریخ نویسان پنداشته‌اند؛ اما دستیابی به نام، اطلاعات و نوشته‌هایی از آنان در برخی متون کهن و یافته‌های باستانشناسی، بر وجود تاریخی ثمود از این نظر نیز مهر [[تأیید]] می‌‌زند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۵۶، ۲۹۴.</ref> مشهور مورخان <ref> تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۳؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۴۰.</ref> و [[مفسران]]،<ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۲۹۱؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۱؛ الکشاف، ج ۲، ص ۱۸۹.</ref> [[قوم ثمود]] را از [[نسل]] و [[نوادگان]] ثمودبن کاثر (در برخی ضبط‌ها غاثر، عابر و...) [[بن ارم بن سام بن نوح]] و سبب اشتهار آنان به این نام را نیز همین انتساب می‌‌دانند. گفته‌اند که آنها در آغاز ساکن [[بابِل]] بوده و پس از رخداد موسوم به {{عربی|"تَبَلْبُل لسان"}} به [[سرزمین]] [[حجر]] کوچیده‌اند. <ref> المحبّر، ص ۳۸۴ - ۳۸۵؛ اخبار الطوال، ص ۳؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۲۸.</ref> در مقابل، برخی آنان را بازماندگان [[قوم عاد]] و برخی دیگر گروهی از عمالقه می‌‌دانند که از کرانه‌های غربی [[فرات]] به شبه [[جزیره عرب]] آمده‌اند. <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۴؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۱۲۶، «ثمد».</ref>
وجودِ [[تاریخی]]، تبارشناسی، سبب نامگذاری، [[زمان]]، زیستگاه و داستان [[قوم ثمود]] از دیرباز مورد توجه [[مورخان]] و [[پژوهشگران]] گوناگون و گاه همراه با برخی چالش‌ها بوده و اغلب متأثر از [[قرآن]] به گونه ای مبسوط در [[منابع تاریخی]]، [[تفسیری]] و داستانی بازتاب یافته است. <ref>برای نمونه ر. ک: اخبار الطوال، ص ۷؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۴ - ۱۳۸؛ قصص الانبیاء، ج ۱، ص ۱۴۵ - ۱۵۲.</ref> برخی خاورشناسان با استناد به نبود نام اقوامی چون عاد و ثمود در زبان‌های باستانی و منابع کلاسیک (منابع یونانی و لاتینی که پیش از [[اسلام]] [[نگارش]] یافته‌اند)، آنان را [[آفریده]] تخیلات تاریخ نویسان پنداشته‌اند؛ اما دستیابی به نام، اطلاعات و نوشته‌هایی از آنان در برخی متون کهن و یافته‌های باستانشناسی، بر وجود تاریخی ثمود از این نظر نیز مهر [[تأیید]] می‌‌زند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۵۶، ۲۹۴.</ref> مشهور مورخان <ref> تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۳؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۴۰.</ref> و [[مفسران]]،<ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۲۹۱؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۱؛ الکشاف، ج ۲، ص ۱۸۹.</ref> [[قوم ثمود]] را از [[نسل]] و [[نوادگان]] ثمودبن کاثر (در برخی ضبط‌ها غاثر، عابر و...) [[بن ارم بن سام بن نوح]] و سبب اشتهار آنان به این نام را نیز همین انتساب می‌‌دانند. گفته‌اند که آنها در آغاز ساکن [[بابِل]] بوده و پس از رخداد موسوم به {{عربی|"تَبَلْبُل لسان"}} به [[سرزمین]] [[حجر]] کوچیده‌اند. <ref> المحبّر، ص ۳۸۴ - ۳۸۵؛ اخبار الطوال، ص ۳؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۲۸.</ref> در مقابل، برخی آنان را بازماندگان [[قوم عاد]] و برخی دیگر گروهی از عمالقه می‌‌دانند که از کرانه‌های غربی [[فرات]] به شبه [[جزیره عرب]] آمده‌اند. <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۴؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۱۲۶، «ثمد».</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 320.</ref>


===[[زمان]] [[زندگی]] [[ثمود]]===
=== [[زمان]] [[زندگی]] [[ثمود]] ===
از زمان زندگی ثمود یاد شده در [[قرآن]] داده‌های دقیقی در دست نیستند. [[عهد عتیق]] نامی از آنان نمی‌برد؛ گویا [[یهودیان]] نیز در پی گزارش سرگذشت ثمود در قرآن و [[پرسش]] [[مشرکان]] درباره آنها به این نکته اشاره می‌‌کرده‌اند و این با توجه به [[شهرت]] نام و سرگذشت ثمود در [[عصر جاهلی]] و بازتاب نسبتاً گسترده آن در قرآن، پرسش برانگیز بوده و هست.
از زمان زندگی ثمود یاد شده در [[قرآن]] داده‌های دقیقی در دست نیستند. [[عهد عتیق]] نامی از آنان نمی‌برد؛ گویا [[یهودیان]] نیز در پی گزارش سرگذشت ثمود در قرآن و [[پرسش]] [[مشرکان]] درباره آنها به این نکته اشاره می‌‌کرده‌اند و این با توجه به [[شهرت]] نام و سرگذشت ثمود در [[عصر جاهلی]] و بازتاب نسبتاً گسترده آن در قرآن، پرسش برانگیز بوده و هست.


[[طبری]] با استناد به اینکه آوازه نام و سرگذشت ثمود در میان [[عرب پیش از اسلام]] و پس از آن به پایه شهرت [[ابراهیم]]{{ع}} و [[قوم]] وی می‌‌رسید، به طور تلویحی عدم گزارش آن در [[تورات]] را از سر تعمد می‌‌داند. <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۶۱؛ الکامل، ج ۱، ص ۹۳؛ المفصل، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref> [[ابن خلدون]] و برخی دیگر تورات را [[تاریخ]] [[عبرانیان]] و نه تاریخ عمومی [[جهان]] از جمله [[عرب‌ها]] و نپرداختن به آن را طبیعی دانسته‌اند <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۴؛ المفصل، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref>. جواد [[علی]] با [[اعتقاد]] به [[زندگی]] [[ثمود]] در دوره پس از میلاد [[مسیح]]{{ع}}، تدوین [[تورات]] را پیش از [[زمان]] آنان می‌‌پندارد <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۰۰.</ref> و سرانجام برخی در کوششی نافرجام بر آن شده‌اند تا نام ثمود را با برخی نام‌ها و [[اقوام]] یادشده در تورات پیوند دهند. بر اساس این دیدگاه واژه ثمود، دگرگون شده همان «سَدوم» (: سمود) است و [[سرزمین‌ها]]، سرگذشت و [[عذاب]] یادشده برای ساکنان سدوم در [[کتاب مقدس]]، بسیار شبیه آن چیزی است که [[قرآن]] برای ثمود گفته است. <ref>ر.ک: المفصل، ج ۱، ۳۳۲ - ۳۳۳؛ پرتوی از قرآن، بخش دوم از جزء آخر، ص ۵۸ - ۶۱.</ref> این دیدگاه با چالش‌هایی جدی [[روبه]] روست؛ از جمله اینکه بر اساس گزارش کتاب مقدس، ساکنان سدوم، [[قوم لوط]]{{ع}} و معاصر [[ابراهیم]]{{ع}} بوده‌اند <ref>کتاب مقدس، پیدایش ۱۹: ۲۳ - ۲۹؛ نیز ر.ک: قاموس کتاب مقدس، ص ۴۷۱.</ref>، در حالی که قرآن، ثمود را [[قوم]] [[صالح]]{{ع}} {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسیبی نرسانید که عذابی دردناک شما را فرو گیرد» سوره اعراف، آیه ۷۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref> و زمان زندگی آنان را پیش از [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} می‌‌داند. [[مورخان]] [[مسلمان]] به اتفاق، [[ثمود]] را از [[قبایل]] نامدار باستانی و از طبقه [[اعراب]] «عاربه» (: عرب‌های اصیلی که پیش از آمدن [[اسماعیل]]{{ع}} ساکن شبه [[جزیره عرب]] بودند) <ref>المحبر، ص ۳۹۵؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۴۱؛ جمهرة انساب العرب، ص ۴۸۶.</ref> و "بائده"<ref>[[منقرض شده]]</ref> خوانده‌اند،<ref> اخبار الطوال، ص ۳؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۱۸ - ۱۹.</ref> بر این اساس، آنان پیش از [[حضرت موسی]]{{ع}} و تدوین تورات می‌‌زیسته‌اند.
[[طبری]] با استناد به اینکه آوازه نام و سرگذشت ثمود در میان [[عرب پیش از اسلام]] و پس از آن به پایه شهرت [[ابراهیم]] {{ع}} و [[قوم]] وی می‌‌رسید، به طور تلویحی عدم گزارش آن در [[تورات]] را از سر تعمد می‌‌داند. <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۶۱؛ الکامل، ج ۱، ص ۹۳؛ المفصل، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref> [[ابن خلدون]] و برخی دیگر تورات را [[تاریخ]] [[عبرانیان]] و نه تاریخ عمومی [[جهان]] از جمله [[عرب‌ها]] و نپرداختن به آن را طبیعی دانسته‌اند <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۴؛ المفصل، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref>. جواد [[علی]] با [[اعتقاد]] به [[زندگی]] [[ثمود]] در دوره پس از میلاد [[مسیح]] {{ع}}، تدوین [[تورات]] را پیش از [[زمان]] آنان می‌‌پندارد <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۰۰.</ref> و سرانجام برخی در کوششی نافرجام بر آن شده‌اند تا نام ثمود را با برخی نام‌ها و [[اقوام]] یادشده در تورات پیوند دهند. بر اساس این دیدگاه واژه ثمود، دگرگون شده همان «سَدوم» (: سمود) است و [[سرزمین‌ها]]، سرگذشت و [[عذاب]] یادشده برای ساکنان سدوم در [[کتاب مقدس]]، بسیار شبیه آن چیزی است که [[قرآن]] برای ثمود گفته است. <ref>ر. ک: المفصل، ج ۱، ۳۳۲ - ۳۳۳؛ پرتوی از قرآن، بخش دوم از جزء آخر، ص ۵۸ - ۶۱.</ref> این دیدگاه با چالش‌هایی جدی روبه روست؛ از جمله اینکه بر اساس گزارش کتاب مقدس، ساکنان سدوم، [[قوم لوط]] {{ع}} و معاصر [[ابراهیم]] {{ع}} بوده‌اند <ref>کتاب مقدس، پیدایش ۱۹: ۲۳ - ۲۹؛ نیز ر. ک: قاموس کتاب مقدس، ص ۴۷۱.</ref>، در حالی که قرآن، ثمود را [[قوم]] [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسیبی نرسانید که عذابی دردناک شما را فرو گیرد» سوره اعراف، آیه ۷۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref> و زمان زندگی آنان را پیش از [[ابراهیم خلیل]] {{ع}} می‌‌داند. [[مورخان]] [[مسلمان]] به اتفاق، [[ثمود]] را از [[قبایل]] نامدار باستانی و از طبقه [[اعراب]] «عاربه» (: عرب‌های اصیلی که پیش از آمدن [[اسماعیل]] {{ع}} ساکن شبه [[جزیره عرب]] بودند) <ref>المحبر، ص ۳۹۵؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۴۱؛ جمهرة انساب العرب، ص ۴۸۶.</ref> و "بائده"<ref>[[منقرض شده]]</ref> خوانده‌اند،<ref> اخبار الطوال، ص ۳؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۱۸ - ۱۹.</ref> بر این اساس، آنان پیش از [[حضرت موسی]] {{ع}} و تدوین تورات می‌‌زیسته‌اند.
 
خاورشناسان نام ثمود (: thamudi) و گزارش [[شکست]] آنان در [[نبرد]] با آشوریان و به دست سارگون دوم را در کتیبه‌ها و نوشته‌های آشوری یافته‌اند. از آنان به عنوان یکی از قبایل [[وحشی]] و چادرنشین [[عرب]] یاد شده است که [[دولت]] آشور آنها را [[مطیع]] خود ساخته، به [[شهر]] [[سامره]] در [[فلسطین]] کوچاند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۴ - ۳۲۶.</ref> آنان در منابع کلاسیک با نام thamydenoi , thamyditai , thamudeni , thamudenoiشناخته می‌‌شوند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۴.</ref> از این گزارش می‌‌توان دریافت که [[ثمود]]، سده‌ها پیش از [[نبرد]] مزبور دارای پیشینه بوده و در [[تاریخ]] حضور داشته‌اند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶.</ref> از سوی دیگر بر اساس [[تاریخی]] که باستان شناسان برای سنگ نوشته‌های یافت شده از سرزمین‌های منسوب به ثمود، تخمین زده‌اند، آنان از دو سده پیش از میلاد تا ۳۰۰ سال پس از آن می‌‌زیسته‌اند. البته برخی [[صاحب‌نظران]]، شماری از کتیبه‌های یادشده را متعلق به [[قرن هفتم]] پیش از میلاد و حتی پیش‌تر از آن و بیشتر آنها را مربوط به پس از میلاد دانسته‌اند. هوبرت گریمّه (Hubert grimme)، خاورشناس، انتساب این سنگ نوشته‌ها به [[قوم ثمود]] را فاقد [[دلیل علمی]] و بسیاری از آنها را مربوط به مردمانی دیگر از جمله نَبَطیان می‌‌داند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۸ - ۳۳۰.</ref> در آثار پلینیوس (plinius) و جغرافیای بطلیموس (نیمه‌های [[قرن دوم]] میلادی) نیز از ثمود یاد شده است و سرانجام اینکه به [[اعتقاد]] [[پژوهشگران]]، آخرین حضور و یادکردی که از آنان [[ثبت]] شده مربوط به سده پنجم میلادی است. در این تاریخ گروهی از آنها در شمار سواران [[سپاه]] [[روم]] گزارش شده‌اند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶.</ref> با توجه به تاریخ تخمینی بیشتر سنگ نوشته‌ها و برخی از گزارش‌های تاریخی یادشده،، جواد [[علی]] [[معتقد]] است که ثمودیان پس از میلاد می‌‌زیسته‌اند. وی در استدلالی بس شکننده، یاد کرد ثمود در [[شعر]] [[جاهلی]] و آشنایی [[عرب پیش از اسلام]] با سرگذشت آنان را مؤید ایده خود و نزدیکی [[زمان]] [[زندگی]] آنها با عصر [[نزول قرآن]] می‌‌داند. جواد علی، باستانی بودن قوم ثمود و دسته‌بندی [[قبایل عرب]] از نظر قدمت تاریخی به "عاربه" و "مستعربه" <ref>قبایلی که پس از آمدن [[حضرت اسماعیل]] {{ع}} به [[حجاز]] و از [[نسل]] او پدید آمدند.</ref> را برنمی تابد. به [[گمان]] وی این دسته‌بندی از سوی [[مورخان]] [[مسلمان]] انجام گرفته و عدم بازتاب آن در آثار [[عصر جاهلی]] و نیز در منابع [[یهودی]]، [[سریانی]] و یونانی، [[حجت]] موجّه آن است. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۲۹۴ - ۲۹۵، ۳۰۰، ۳۲۶.</ref> دیدگاهی که [[زمان]] [[زندگی]] ثمودِ یاد شده در [[قرآن]] را پس از میلاد می‌‌داند، افزون بر دیدگاه مشهور مورخان مسلمان، گزارش منابع آشوری و [[تاریخ]] شماری از سنگ نوشته‌های یادشده، با [[روایت]] روشن قرآن نیز سازگار نیست، چرا که از یک سو نام [[ثمود]] در سخنان [[مؤمن آل فرعون]] آمده است؛ هنگامی که وی از [[تصمیم]] [[فرعون]] برای کشتن [[موسی]] {{ع}} [[آگاه]] شد {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ مِثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ}}<ref>«و آنکه ایمان آورده بود گفت: ای قوم من! من بر شما از (حال و روزی) مانند روز (نابودی) دسته‌ها (ی کفر) بیم دارم» سوره غافر، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعِبَادِ}}<ref>«مانند شیوه (ای که با) قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پس از ایشان بودند (به کار رفت) و خداوند با بندگان سر ستم ندارد» سوره غافر، آیه ۳۱.</ref> با [[یادآوری]] برخورد ناصواب اقوامی چون عاد و ثمود با [[پیامبران]] خویش به پیامد ناگوار آن اشاره و نسبت به کشتن موسی {{ع}} و دچار آمدن [[فرعونیان]] به [[سرنوشت]] آنان هشدار داد. از سوی دیگر این مهم در {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}<ref>«و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بی‌گمان خداوند، بی‌نیازی ستوده است آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمی‌شناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهان‌ها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شده‌اید انکار» سوره ابراهیم، آیه ۸-۹.</ref> نیز به روشنی و از زبان [[حضرت موسی]] {{ع}} تصریح شده است. بنابراین دو [[آیه]]، [[قوم ثمود]] به طور [[یقین]] پیش از موسی {{ع}} می‌‌زیسته و [[مصریان]] و [[بنی اسرائیل]] به خوبی با نام و سرگذشت آنان آشنا بوده‌اند.
 
افزون بر آنچه گفته شد، بر پایه برخی [[آیات]]، قوم ثمود حتی پیش از [[ابراهیم خلیل]] {{ع}} می‌‌زیسته‌اند. عبارت «والَّذینَ مِن بَعدِهِم» در دو آیه یاد شده {{متن قرآن|أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}<ref>«آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمی‌شناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهان‌ها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شده‌اید انکار» سوره ابراهیم، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعِبَادِ}}<ref>«مانند شیوه (ای که با) قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پس از ایشان بودند (به کار رفت) و خداوند با بندگان سر ستم ندارد» سوره غافر، آیه ۳۱.</ref> به [[اجمال]] می‌‌رساند که در عصر پس از ثمود و پیش از موسی {{ع}}، [[اقوام]] دیگری هم می‌‌زیسته‌اند. به قرینه آیاتی دیگر می‌‌توان [[حجت]] آورد که [[قوم ابراهیم]] {{ع}} و [[پیامبران]] پس از وی در این شمارند؛ توضیح اینکه بر اساس گزارش [[تورات]]،<ref>کتاب مقدس، خروج ۲: ۱۶ - ۲۲.</ref> برخی [[آیات]] {{متن قرآن|فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّي أَن يَهْدِيَنِي سَوَاء السَّبِيلِ وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ }}<ref>«آنگاه (موسی) از آن (شهر) هراسان در حالی که (هر سو را) پاس می‌داشت، بیرون رفت، گفت: پروردگارا! مرا از گروه ستمکاران رهایی بخش و چون روی به سوی مدین نهاد گفت: امید است پروردگارم مرا به راه میانه رهنمون گردد. و چون به آب مدین رسید بر آن، گروهی را دید که (گوسفندان خود را) آب می‌دادند و کنار آنان دو زن را دید که (گوسفندان خود را از رفتن به سوی آب) دور می‌داشتند. گفت: شما چه می‌کنید؟ گفتند: ما (به گوسفندان خود) آب نمی‌دهیم تا شبانان (گوسفندان خود را از آبشخور) باز گردانند و پدر ما پیری کهنسال است» سوره قصص، آیه ۲۱-۲۳.</ref>، [[احادیث]] <ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۴؛ الامالی، ص ۴۴۲.</ref> و گزارش‌های [[تاریخی]] و [[تفسیری]] <ref> البدایة والنهایه، ج ۱، ص ۲۱۷ - ۲۱۸؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۷۳.</ref> [[حضرت شعیب]] {{ع}} معاصر [[موسی]] {{ع}} بوده است. حضرت شعیب {{ع}} در [[انذار]] [[قوم]] خویش به [[سرنوشت]] [[قوم نوح]]، [[هود]] و [[صالح]] ([[ثمود]]) و [[لوط]] {{عم}} و در ادامه برای [[عبرت]] انگیزی بیشتر به [[قرابت]] زمانی [[قوم لوط]] به آنان اشاره می‌‌کند: {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ}}<ref>«و ای قوم من! مخالفت با من، شما را وا ندارد که به شما همان رسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید و (زمان) قوم لوط از شما دور نیست» سوره هود، آیه ۸۹.</ref> بر اساس این [[آیه]]، ثمود پیش از قوم لوط بوده است و چون معاصر بودن [[حضرت لوط]] {{ع}} با [[ابراهیم]] {{ع}} بدان افزوده شود، می‌‌توان به تأکید گفت که صالح {{ع}} و ثمود پیش از [[ابراهیم خلیل]] {{ع}} بوده‌اند. آمدن چندین باره نام ثمود پس از قوم نوح و عاد و پیش از قوم لوط و ابراهیم {{ع}} و شرح سرگذشت هر یک به ترتیب مذکور. می‌‌تواند مؤید دیگری بر ترتیب تاریخی یاد شده باشد. [[مورخان]] و [[مفسّران]] [[مسلمان]] نیز [[تاریخ]] [[ثمود]] را پس از قوم نوح و عاد و پیش از قوم ابراهیم {{ع}} آورده‌اند. <ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲ - ۲۳؛ تاریخ این خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۲ - ۳۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۲۳۷.</ref> البته می‌‌توان میان گزارش [[قرآن]] و روایت‌های تاریخی و یافته‌های باستان‌شناسی یادشده [[آشتی]] برقرار ساخت؛ با این توضیح که در صورت [[درستی]] انتساب و تاریخ مستندات دیدگاه دوم، می‌‌توان آن را مربوط به [[نجات]] یافتگان [[ثمود]] دانست که در سده‌های بعد رو به گسترش نهاده و گاه با نامی دیگر ولی با همان [[فرهنگ]] در مناطق پیرامونی [[زندگی]] کرده‌اند، زیرا [[قرآن]] فقط از [[هلاکت]] [[کافران]] [[قوم]] خبر می‌‌دهد {{متن قرآن|قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ }}<ref>«آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور! آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۶-۷۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خویش از پا درافتادند» سوره هود، آیه ۶۷.</ref>؛ ولی [[مؤمنان]] به همراه [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} از [[عذاب]] و [[مرگ]] رهیدند. {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ}}<ref>«آنگاه چون «امر» ما در رسید، صالح و مؤمنان همراه وی را با بخشایشی از نزد خویش (از عذاب) و از خواری آن روز، رهاندیم؛ بی‌گمان پروردگار توست که توانمند پیروزمند است» سوره هود، آیه ۶۶.</ref> و {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ}}<ref>«و آنان را که ایمان آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند رهایی بخشیدیم» سوره فصلت، آیه ۱۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 321-324.</ref>


خاورشناسان نام ثمود (: thamudi) و گزارش [[شکست]] آنان در [[نبرد]] با آشوریان و به دست سارگون دوم را در کتیبه‌ها و نوشته‌های آشوری یافته‌اند. از آنان به عنوان یکی از قبایل [[وحشی]] و چادرنشین [[عرب]] یاد شده است که [[دولت]] آشور آنها را [[مطیع]] خود ساخته، به [[شهر]] [[سامره]] در [[فلسطین]] کوچاند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۴ - ۳۲۶.</ref> آنان در منابع کلاسیک با نام thamydenoi , thamyditai , thamudeni , thamudenoiشناخته می‌‌شوند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۴.</ref> از این گزارش می‌‌توان دریافت که [[ثمود]]، سده‌ها پیش از [[نبرد]] مزبور دارای پیشینه بوده و در [[تاریخ]] حضور داشته‌اند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶.</ref> از سوی دیگر بر اساس [[تاریخی]] که باستان شناسان برای سنگ نوشته‌های یافت شده از سرزمین‌های منسوب به ثمود، تخمین زده‌اند، آنان از دو سده پیش از میلاد تا ۳۰۰ سال پس از آن می‌‌زیسته‌اند. البته برخی [[صاحب نظران]]، شماری از کتیبه‌های یادشده را متعلق به [[قرن هفتم]] پیش از میلاد و حتی پیش‌تر از آن و بیشتر آنها را مربوط به پس از میلاد دانسته‌اند. هوبرت گریمّه (Hubert grimme)، خاورشناس، انتساب این سنگ نوشته‌ها به [[قوم ثمود]] را فاقد [[دلیل علمی]] و بسیاری از آنها را مربوط به مردمانی دیگر از جمله نَبَطیان می‌‌داند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۸ - ۳۳۰.</ref> در آثار پلینیوس (plinius ) و جغرافیای بطلیموس (نیمه‌های [[قرن دوم]] میلادی) نیز از ثمود یاد شده است و سرانجام اینکه به [[اعتقاد]] [[پژوهشگران]]، آخرین حضور و یادکردی که از آنان [[ثبت]] شده مربوط به سده پنجم میلادی است. در این تاریخ گروهی از آنها در شمار سواران [[سپاه]] [[روم]] گزارش شده‌اند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶.</ref> با توجه به تاریخ تخمینی بیشتر سنگ نوشته‌ها و برخی از گزارش‌های تاریخی یادشده،، جواد [[علی]] [[معتقد]] است که ثمودیان پس از میلاد می‌‌زیسته‌اند. وی در استدلالی بس شکننده، یاد کرد ثمود در [[شعر]] [[جاهلی]] و آشنایی [[عرب پیش از اسلام]] با سرگذشت آنان را مؤید ایده خود و نزدیکی [[زمان]] [[زندگی]] آنها با عصر [[نزول قرآن]] می‌‌داند. جواد علی، باستانی بودن قوم ثمود و دسته‌بندی [[قبایل عرب]] از نظر قدمت تاریخی به "عاربه" و "مستعربه"  <ref>قبایلی که پس از آمدن [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} به [[حجاز]] و از [[نسل]] او پدید آمدند.</ref> را برنمی تابد. به [[گمان]] وی این دسته‌بندی از سوی [[مورخان]] [[مسلمان]] انجام گرفته و عدم بازتاب آن در آثار [[عصر جاهلی]] و نیز در منابع [[یهودی]]، [[سریانی]] و یونانی، [[حجت]] موجّه آن است. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۲۹۴ - ۲۹۵، ۳۰۰، ۳۲۶.</ref> دیدگاهی که [[زمان]] [[زندگی]] ثمودِ یاد شده در [[قرآن]] را پس از میلاد می‌‌داند، افزون بر دیدگاه مشهور مورخان مسلمان، گزارش منابع آشوری و [[تاریخ]] شماری از سنگ نوشته‌های یادشده، با [[روایت]] روشن قرآن نیز سازگار نیست، چرا که از یک سو نام [[ثمود]] در سخنان [[مؤمن آل فرعون]] آمده است؛ هنگامی که وی از [[تصمیم]] [[فرعون]] برای کشتن [[موسی]]{{ع}} [[آگاه]] شد {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ مِثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ}}<ref>«و آنکه ایمان آورده بود گفت: ای قوم من! من بر شما از (حال و روزی) مانند روز (نابودی) دسته‌ها (ی کفر) بیم دارم» سوره غافر، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعِبَادِ}}<ref>«مانند شیوه (ای که با) قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پس از ایشان بودند (به کار رفت) و خداوند با بندگان سر ستم ندارد» سوره غافر، آیه ۳۱.</ref> با [[یادآوری]] برخورد ناصواب اقوامی چون عاد و ثمود با [[پیامبران]] خویش به پیامد ناگوار آن اشاره و نسبت به کشتن موسی{{ع}} و دچار آمدن [[فرعونیان]] به [[سرنوشت]] آنان هشدار داد. از سوی دیگر این مهم در {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}<ref>«و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بی‌گمان خداوند، بی‌نیازی ستوده است آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمی‌شناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهان‌ها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند  و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شده‌اید انکار» سوره ابراهیم، آیه ۸-۹.</ref> نیز به روشنی و از زبان [[حضرت موسی]]{{ع}} تصریح شده است. بنابراین دو [[آیه]]، [[قوم ثمود]] به طور [[یقین]] پیش از موسی{{ع}} می‌‌زیسته و [[مصریان]] و [[بنی اسرائیل]] به خوبی با نام و سرگذشت آنان آشنا بوده‌اند.
=== زیستگاه ثمود ===
در نوشته‌های یونان باستان و آثار بر جای مانده از دانشمندانی چون ارسطو، بطلیموس و بلیناس از زیستگاه ثمود (thamudenes) با نام domatha (دُمَثَه) و hegra (هِگرَ) یاد شده است. خاورشناسان آن دو را همان "[[دومه الجندل]]" و «[[حِجْر]]» دانسته‌اند که بر اساس روایت‌های کهن [[عربی]]، [[محل زندگی]] ثمودیان بوده است. <ref>قس: المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۶، ص ۲۱۰؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۹۷؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> [[قرآن کریم]] به [[صراحت]]، نام زیستگاه ثمود را یاد نکرده است؛ اما قریب به اتفاق مورّخان،<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ الکامل، ج ۱، ص ۸۹.</ref> جغرافیدانان <ref>بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۶۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> و [[مفسران]] با [[تطبیق]] [[اصحاب]] [[حجر]] بر [[قوم ثمود]]، محل زیست آنان را {{متن قرآن|الحِجْرِ}} دانسته‌اند <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۴۶.</ref> و قرآن از ساکنان {{متن قرآن|الحِجْرِ}} یاد کرده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ وَآتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِينَ وَكَانُواْ يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ }}<ref>«و «اصحاب حجر» پیامبران را دروغگو می‌شمردند و ما نشانه‌های خود را به آنان (نشان) دادیم اما آنان از آنها رویگردان بودند. و آنان در (دل) کوه‌ها خانه‌هایی (استوار) با (گمان) ایمنی می‌تراشیدند. اما بانگ (آسمانی) آنان را بامدادان فرو گرفت» سوره حجر، آیه ۸۰-۸۳.</ref> در این [[آیات]]، [[ارتباط]] [[اصحاب]] حجر با قوم ثمود به صراحت یاد نشده، بلکه زندگی هر دو گروه در خانه‌های سنگی کنده شده در کوه‌ها و صخره‌ها، نابودی آنان با [[صیحه آسمانی]] {{متن قرآن|وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خویش از پا درافتادند» سوره هود، آیه ۶۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ}}<ref>«و از (دل) کوه‌ها استادانه خانه‌هایی می‌تراشید» سوره شعراء، آیه ۱۴۹.</ref>، گزارش‌های [[تاریخی]]<ref>المحبر، ص ۳۸۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۳۷.</ref> و روایتی از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۹.</ref> زمینه ساز این [[تطبیق]] بوده است. براساس [[روایت]] یاد شده، پیامبر اکرم {{صل}} در مسیر حرکت به سوی [[جبهه]] [[تبوک]] واقع در مرزهای [[شام]] ([[سال ۹ هجری]]) با اشاره به آثار بر جای مانده از {{متن قرآن|الحِجْرِ}} آن را دیار [[قوم]] [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} و [[نفرین]] شده خواند. راغب اصفهانی سبب نامگذاری زیستگاه [[ثمود]] به نام [[حجر]] را قرار گرفتن آن در میان سنگ‌ها و صخره‌ها می‌‌داند. <ref>مفردات، ص ۲۲۰، «حجر»؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۷۶.</ref> [[مفسران]] "وادی" یاد شده در {{متن قرآن|وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ}}<ref>«و با قوم ثمود که در آن دره، خرسنگ (ها) را می‌شکافتند،» سوره فجر، آیه ۹.</ref> را نیز اشاره به زیستگاه ثمود و مراد از آن را "[[وادی القری]]" دانسته‌اند.<ref>تفسیر واحدی، ج ۲، ص ۱۲۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۴۸۳؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۵۱.</ref>. حجر و وادی القری هر دو در شبه [[جزیره عرب]] قرار دارند <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ المسالک و الممالک، بکری، ص ۹۷.</ref> و این با آشنایی [[قریش]] نسبت به [[سرزمین]] ثمود و شهرتی که در میان آنان داشت [[تأیید]] می‌‌شود: {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ}}<ref>«پروردگارا! تو آنچه را پنهان یا آشکار می‌داریم می‌دانی و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خداوند پوشیده نیست» سوره ابراهیم، آیه ۳۸.</ref> [[قریشیان]] از کنار ویرانه‌ها و آثار برجای مانده از [[شهر]] و دیار آنان هم می‌‌گذشته‌اند: {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى}}<ref>«آیا برای آنان راهگشا نبوده است که پیش از آنها چه بسیار نسل‌ها را از میان بردیم که (اینان اکنون) در خانه‌های آنان راه می‌روند؟ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی برای (پندگیری) خردمندان است» سوره طه، آیه ۱۲۸.</ref> در [[تفسیر]] هر دو [[آیه]] به عبور کاروان‌های تجاری قریش از سرزمین "حجر" به سوی سرزمین‌های شام اشاره شده است. <ref>جامع البیان، ج ۱۶، ص ۲۸۸؛ الکشاف، ج ۳، ص ۲۴۶؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۶۵.</ref> همچنین در نوشته‌های یونان باستان و آثار نویسندگانی چون پلینیوس و بطلیموس، [[محل زندگی]] [[ثمود]]، منطقه ای کوهستانی در شمال غربی [[عربستان]] و سواحل صخره ای دریای سرخ خوانده شده است؛ جایی که راه‌های مهم ارتباطی و تجاری [[حجاز]] و [[یمن]] به سوی [[شام]] و [[مصر]] از آنجا می‌‌گذشته است. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۵.</ref> از شهرهای مهم این منطقه، [[شهر]] باستانی «الحجر» است که در یونان باستان و لاتین با نام hagera , heagra , hegra , egra و در آثار نبطیان حجرا و حجرو خوانده می‌‌شده است. <ref>المفصل، ج ۳، ص ۵۵، ۱۵۰.</ref>


افزون بر آنچه گفته شد، بر پایه برخی [[آیات]]، قوم ثمود حتی پیش از [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} می‌‌زیسته‌اند. عبارت «والَّذینَ مِن بَعدِهِم» در دو آیه یاد شده {{متن قرآن|أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}<ref>«آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمی‌شناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهان‌ها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند  و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شده‌اید انکار» سوره ابراهیم، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعِبَادِ}}<ref>«مانند شیوه (ای که با) قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پس از ایشان بودند (به کار رفت) و خداوند با بندگان سر ستم ندارد» سوره غافر، آیه ۳۱.</ref> به [[اجمال]] می‌‌رساند که در عصر پس از ثمود و پیش از موسی{{ع}}، [[اقوام]] دیگری هم می‌‌زیسته‌اند. به قرینه آیاتی دیگر می‌‌توان [[حجت]] آورد که [[قوم ابراهیم]]{{ع}} و [[پیامبران]] پس از وی در این شمارند؛ توضیح اینکه بر اساس گزارش [[تورات]]،<ref>کتاب مقدس، خروج ۲: ۱۶ - ۲۲.</ref> برخی [[آیات]] {{متن قرآن|فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّي أَن يَهْدِيَنِي سَوَاء السَّبِيلِ وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ }}<ref>«آنگاه (موسی) از آن (شهر) هراسان در حالی که (هر سو را) پاس می‌داشت، بیرون رفت، گفت: پروردگارا! مرا از گروه ستمکاران رهایی بخش و چون روی به سوی مدین نهاد گفت: امید است پروردگارم مرا به راه میانه  رهنمون گردد. و چون به آب مدین رسید بر آن، گروهی را دید که (گوسفندان خود را) آب می‌دادند و کنار آنان دو زن را دید که (گوسفندان خود را از رفتن به سوی آب) دور می‌داشتند. گفت: شما چه می‌کنید؟ گفتند: ما (به گوسفندان خود) آب نمی‌دهیم تا شبانان (گوسفندان خود را از آبشخور) باز گردانند و پدر ما پیری کهنسال است» سوره قصص، آیه ۲۱-۲۳.</ref>، [[احادیث]] <ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۴؛ الامالی، ص ۴۴۲.</ref> و گزارش‌های [[تاریخی]] و [[تفسیری]] <ref> البدایة والنهایه، ج ۱، ص ۲۱۷ - ۲۱۸؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۷۳.</ref> [[حضرت شعیب]]{{ع}} معاصر [[موسی]]{{ع}} بوده است. حضرت شعیب{{ع}} در [[انذار]] [[قوم]] خویش به [[سرنوشت]] [[قوم نوح]]، [[هود]] و [[صالح]] ([[ثمود]]) و [[لوط]]{{عم}} و در ادامه برای [[عبرت]] انگیزی بیشتر به [[قرابت]] زمانی [[قوم لوط]] به آنان اشاره می‌‌کند: {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ}}<ref>«و ای قوم من! مخالفت با من، شما را وا ندارد که به شما همان رسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید و (زمان) قوم لوط از شما دور نیست» سوره هود، آیه ۸۹.</ref> بر اساس این [[آیه]]، ثمود پیش از قوم لوط بوده است و چون معاصر بودن [[حضرت لوط]]{{ع}} با [[ابراهیم]]{{ع}} بدان افزوده شود، می‌‌توان به تأکید گفت که صالح{{ع}} و ثمود پیش از [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} بوده‌اند. آمدن چندین باره نام ثمود پس از قوم نوح و عاد و پیش از قوم لوط و ابراهیم{{ع}} و شرح سرگذشت هر یک به ترتیب مذکور. می‌‌تواند مؤید دیگری بر ترتیب تاریخی یاد شده باشد. [[مورخان]] و [[مفسّران]] [[مسلمان]] نیز [[تاریخ]] [[ثمود]] را پس از قوم نوح و عاد و پیش از قوم ابراهیم{{ع}} آورده‌اند. <ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲ - ۲۳؛ تاریخ این خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۲ - ۳۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۲۳۷.</ref> البته می‌‌توان میان گزارش [[قرآن]] و روایت‌های تاریخی و یافته‌های باستان‌شناسی یادشده [[آشتی]] برقرار ساخت؛ با این توضیح که در صورت [[درستی]] انتساب و تاریخ مستندات دیدگاه دوم، می‌‌توان آن را مربوط به [[نجات]] یافتگان [[ثمود]] دانست که در سده‌های بعد رو به گسترش نهاده و گاه با نامی دیگر ولی با همان [[فرهنگ]] در مناطق پیرامونی [[زندگی]] کرده‌اند، زیرا [[قرآن]] فقط از [[هلاکت]] [[کافران]] [[قوم]] خبر می‌‌دهد {{متن قرآن|قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ }}<ref>«آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور! آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۶-۷۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خویش از پا درافتادند» سوره هود، آیه ۶۷.</ref>؛ ولی [[مؤمنان]] به همراه [[صالح]]{{ع}} از [[عذاب]] و [[مرگ]] رهیدند. {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ}}<ref>«آنگاه چون «امر» ما در رسید، صالح و مؤمنان همراه وی را با بخشایشی از نزد خویش (از عذاب) و از خواری آن روز، رهاندیم؛ بی‌گمان پروردگار توست که توانمند پیروزمند است» سوره هود، آیه ۶۶.</ref> و {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ}}<ref>«و آنان را که ایمان آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند رهایی بخشیدیم» سوره فصلت، آیه ۱۸.</ref>
[[مورخان]] [[مسلمان]] نیز الحجر را دارای چنین موقعیت جغرافیایی و اهمیت [[تاریخی]] و ارتباطی دانسته‌اند. <ref> المسالک والممالک، اصطخری، ص ۲۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱.</ref> بدویان ساکن، الحجر را به دشتی هموار می‌‌گویند که طول آن از شمال به جنوب سه کیلومتر و از [[شرق]] به [[غرب]] دو کیلومتر و در شمالی ترین نقطه [[مدائن]] [[صالح]] قرار دارد. <ref>باستان‌شناسی، ص ۲۴۸.</ref> این دشت چندین [[چاه]] آب دارد و با انبوهی از تخته سنگ، تپه و پرتگاه‌های سنگی احاطه شده و ویرانه‌های شهر باستانی الحجر تقریبا در مرکز آن قرار دارد. میدانگاهی بزرگ و آکنده از سنگ، سفال و بازمانده ساختمان‌ها، بخشی از دیوار شهر، کنده کاری‌های بسیار در تخته سنگ‌ها و صخره‌های پیرامون، به ویژه روی صخره ای به نام {{عربی|"قصرالبنت"}} نشان اهمیت الحجر در عصر باستان است. در الحجر شمار زیادی سنگ نوشته به زبان‌های [[عربی]]، آرامی، ثمودی، نبطی، لحیانی و حتی [[عبری]]، یونانی و لاتین یافت شده‌اند. <ref> ر. ک: باستان‌شناسی، ص ۲۴۹.</ref> براساس گزارش منابع کهن [[اسلامی]]، [[شهر]] الحجر از اطراف به تیماء، [[دومة الجندل]]، عُلاء، [[تبوک]]، [[وادی القری]] و دریای سرخ محدود می‌‌شود. <ref> تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۸؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۵۹۷؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۸۹؛ ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> این شهر که [[اعراب]] [[بدوی]] از آن با نام [[مدائن]] [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} نیز یاد می‌‌کنند، امروزه از طرف شمال [[شرق]] و با فاصله ۱۱۰ کیلومتر به [[شهر]] تیماء، و از شمال [[غرب]] (از [[راه]] تیماء) و با فاصله ۳۷۴ کیلومتر به [[تبوک]] راه دارد. در جنوب شرقی آن منطقه [[خیبر]] با فاصله ۱۹۵ کیلومتر و در جنوب غربی آن شهر عُلاء با فاصله ۳۵ کیلومتر واقع است. فاصله مدائن صالح از راه خیبر تا [[مدینه]] در جنوب شرقی، ۳۵۶ و از را خیبر و مدینه تا شهر بندری جدّه ۷۸۰ و تا شهر ریاض پایتخت [[عربستان]] ۱۳۷۱ کیلومتر است. شهر "وَجه" نزدیک ترین شهر ساحلی به مدائن صالح است که با فاصله ۲۲۵ کیلومتر در کرانه دریای سرخ قرار دارد. افزون بر این راه‌ها، خط راه آهن نیز از شهر عُلاء و مدائن می‌‌گذرد. <ref>اطلس السیرة النبویه، ص ۲۰۴، ۲۱۴؛ شمال الحجاز، ص ۱۶۱ ـ ۱۶۲.</ref> برخلاف بدویان و برخی [[پژوهشگران]] که الحجر را همان مدائن صالح می‌‌دانند <ref>المفصل، ج ۱، ۳۲۶، ۳۲۸ - ۳۳۰.</ref> دوتی، یکی از خاورشناسان با [[اعتقاد]] به وجود دو شهر باستانی به نام الحجر، "الخریبه" کنونی را [[حجر]] [[ثمود]] و مدائن صالح را حجری می‌‌داند که نبطیان در آن ساکن بوده‌اند <ref> المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶.</ref>. یافته‌های باستان‌شناسی نیز بر [[زندگی]] [[ثمود]] در مناطق یاد شده گواه‌اند. سنگ نوشته‌های منسوب به آنان در مناطقی چون حائل در صحرای نجد، تیماء، [[دومة الجندل]]، مدائن صالح و سلسله کوه‌های کشیده شده میان این مناطق و [[حجاز]]، [[طائف]]، کرانه‌های شمالی دریای سرخ، [[طور سینا]]، [[مصر]] و بخش‌هایی از جنوب [[اردن]] [[هاشمی]] یافت شده‌اند. به نظر می‌‌رسد زیستگاه اصلی و مرکز آنان شهر حجر بوده <ref>ر. ک: تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۲۶؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> و در عین حال در مناطق پیرامون پراکنده و با سرزمین‌های همجوار در [[ارتباط]] بوده‌اند. <ref>ر. ک: باستان‌شناسی، ص ۲۴۸ - ۲۵۳؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> [[سرزمین]] [[حجر]]، آباد، حاصلخیز و پرآب بوده است. [[قرآن]] از وجود باغ‌ها، نخل‌های مرغوب، چشمه‌ها و کشتزاران زیاد در آنجا خبر می‌‌دهد: {{متن قرآن|أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ}}<ref>«آیا شما را در آنچه اینجاست آسوده رها می‌کنند؟ در بوستان‌ها و (کنار) چشمه‌ساران؟ و کشتزارها و خرمابنی که شکوفه‌اش ترد است؟ و از (دل) کوه‌ها استادانه خانه‌هایی می‌تراشید» سوره شعراء، آیه ۱۴۶-۱۴۹.</ref> ثمودیان افزون بر [[دل]] صخره‌های [[کوه]]، در دشت‌های اطراف نیز [[خانه]] ساخته و در آن ساکن بوده‌اند: {{متن قرآن|وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}<ref>«و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخ‌ها می‌سازید و کوه‌ها را برای خانه‌سازی می‌تراشید پس نعمت‌های خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره اعراف، آیه ۷۴.</ref> برخی، آنان را نخستین سازندگان ابزارها و خانه‌های سنگی دانسته و در ادامه از ساخت ۱۷۰۰ [[شهر]] و ۲۷۰۰۰۰۰ خانه سنگی به دست آنان خبر داده‌اند <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۲۵۰؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۱۹۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.</ref> که بسیار [[مبالغه]] آمیز است. <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.</ref> در اینکه چرا [[قوم ثمود]] افزون بر دشت‌ها با کندن صخره‌های کوه نیز خانه می‌‌ساختند، [[مفسران]] به اختلاف گراییده‌اند؛ گروهی با اشاره به تفاوت دمای هوا، خانه‌های کوهستان را [[منزل]] تابستانی و خانه‌های دشت را [[مسکن]] زمستانی آنان گفته‌اند. <ref>تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۵۴۴؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۴۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۴.</ref> شماری دیگر همانند [[ابن اسحاق]]، سدّی، [[وهب بن منبه]] و [[کعب]] با اشاره به [[عمر]] دراز ثمودیان، گفته‌اند که خانه‌های رملی دشت، برخلاف خانه‌های سنگی، همپای عمر آنان [[پایدار]] نمی‌ماند؛<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص ۲۵۲؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۵۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۳۹.</ref> اما از [[آیه]] {{متن قرآن|وَكَانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ}}<ref>«و آنان در (دل) کوه‌ها خانه‌هایی (استوار) با (گمان) ایمنی می‌تراشیدند» سوره حجر، آیه ۸۲.</ref> برمی آید که ساختن خانه‌های سنگی به سبب [[امنیت]] بیشتر آنها بوده است. البته مفسران در [[تفسیر]] {{متن قرآن|آمِنِينَ}} و اینکه امنیت در برابر کدام خطر مراد است، دیدگاه یکسانی ندارند؛ از جمله به [[ایمنی]] در برابر [[عذاب]]، [[مرگ]]، [[یورش]] [[دشمنان]] <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۷؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۴۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۳۸۰.</ref> و ویرانی [[خانه‌ها]] در برابر حوادث طبیعی اشاره کرده‌اند؛<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۳۶.</ref> گویا [[گمان]] می‌‌کرده‌اند که سکونت در این خانه‌ها، آنان را در برابر همه بلاهای زمینی و آسمانی [[حفظ]] می‌‌کند.


===زیستگاه ثمود===
[[احساس امنیت]] و [[پندار]] زوال ناپذیری به سبب خانه‌های سنگیِ محکم، [[قدرت]] و امکانات فراوان مادی دیگر، از استفهام انکاری در [[سوره شعراء]] نیز فهمیده می‌‌شود: {{متن قرآن|أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ}}<ref>«آیا شما را در آنچه اینجاست آسوده رها می‌کنند؟ در بوستان‌ها و (کنار) چشمه‌ساران؟ و کشتزارها و خرمابنی که شکوفه‌اش ترد است؟ و از (دل) کوه‌ها استادانه خانه‌هایی می‌تراشید» سوره شعراء، آیه ۱۴۶-۱۴۹.</ref> در مخیله آنان نمی‌گنجید که با این همه [[عظمت]] و استحکامات، روزی نابود خواهند شد؛ اما قدرت و [[عذاب الهی]] آنان را فرا گرفت و از آنچه که ساخته و اندوخته بودند کاری برنیامد. {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ }}<ref>«اما بانگ (آسمانی) آنان را بامدادان فرو گرفت و آنچه انجام می‌دادند آنان را (از عذاب) باز نداشت و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست جز راستین نیافریدیم و به یقین رستخیز آمدنی است پس (از آنان) با گذشتی نیکو درگذر» سوره حجر، آیه ۸۳-۸۵.</ref> بسیاری از خانه‌های آنان در [[دل]] کوه‌ها و صخره‌ها تا به امروز پابرجا مانده است. <ref>المسالک والممالک، بکری، ص ۹۷؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> بر اساس یکی از معانی گفته شده برای {{متن قرآن|فَارِهِينَ}} آنان در تراشیدن صخره‌ها و خانه‌سازی در آنها بسیار ماهر بودند: {{متن قرآن|وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ}}<ref>«و از (دل) کوه‌ها استادانه خانه‌هایی می‌تراشید» سوره شعراء، آیه ۱۴۹.</ref><ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۴۶۰؛ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۴؛ معانی القرآن، ج ۵، ص ۹۶.</ref> بنابر [[تفسیری]] دیگر آنان به سبب این کار و [[توانمندی]] خویش دچار [[غرور]]، [[خودپسندی]] و سرخوشی بسیار می‌‌شدند. <ref>تفسیر ثوری، ص ۲۲۹؛ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۴ ـ ۱۲۵.</ref> [[قرآن کریم]] بارها با اشاره به ویرانه‌ها و آثار برجای مانده از زیستگاه [[ثمود]] [[مردم]] را به [[عبرت آموزی]] از آنها فرا خوانده و نسبت به [[تکذیب]] [[آیات]] و [[انبیای الهی]] هشدار داده است: {{متن قرآن|فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و این خانه‌های (فرو ریخته و) خالی آنهاست برای ستمی که روا داشتند؛ بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای گروهی که دانایند» سوره نمل، آیه ۵۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ}}<ref>«و عاد و ثمود را (نیز عذاب کردیم) و بی‌گمان این از (آثار) زیستگاه‌هایشان برای شما پدیدار است. و شیطان کردارهایشان را در چشم آنان آراست بنابراین آنها را از راه (حقّ) باز داشت با آنکه بینادل بودند» سوره عنکبوت، آیه ۳۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 324-328.</ref>
در نوشته‌های یونان باستان و آثار بر جای مانده از دانشمندانی چون ارسطو، بطلیموس و بلیناس از زیستگاه ثمود (thamudenes) با نام domatha (دُمَثَه) و hegra (هِگرَ) یاد شده است. خاورشناسان آن دو را همان "[[دومه الجندل]]" و «[[حِجْر]]» دانسته‌اند که بر اساس روایت‌های کهن [[عربی]]، [[محل زندگی]] ثمودیان بوده است. <ref>قس: المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۶، ص ۲۱۰؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۹۷؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> [[قرآن کریم]] به [[صراحت]]، نام زیستگاه ثمود را یاد نکرده است؛ اما قریب به اتفاق مورّخان،<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ الکامل، ج ۱، ص ۸۹.</ref> جغرافیدانان <ref>بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۶۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> و [[مفسران]] با [[تطبیق]] [[اصحاب]] [[حجر]] بر [[قوم ثمود]]، محل زیست آنان را {{متن قرآن|الحِجْرِ}} دانسته‌اند <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۴۶.</ref> و قرآن از ساکنان {{متن قرآن|الحِجْرِ}} یاد کرده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ وَآتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِينَ وَكَانُواْ يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ  فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ }}<ref>«و «اصحاب حجر» پیامبران را دروغگو می‌شمردند و ما نشانه‌های خود را به آنان (نشان) دادیم اما آنان از آنها رویگردان بودند. و آنان در (دل) کوه‌ها خانه‌هایی (استوار) با (گمان) ایمنی می‌تراشیدند. اما بانگ (آسمانی) آنان را بامدادان فرو گرفت» سوره حجر، آیه ۸۰-۸۳.</ref> در این [[آیات]]، [[ارتباط]] [[اصحاب]] حجر با قوم ثمود به صراحت یاد نشده، بلکه زندگی هر دو گروه در خانه‌های سنگی کنده شده در کوه‌ها و صخره‌ها، نابودی آنان با [[صیحه آسمانی]] {{متن قرآن|وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خویش از پا درافتادند» سوره هود، آیه ۶۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ}}<ref>«و از (دل) کوه‌ها استادانه خانه‌هایی می‌تراشید» سوره شعراء، آیه ۱۴۹.</ref>، گزارش‌های [[تاریخی]]<ref>المحبر، ص ۳۸۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۳۷.</ref> و روایتی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۹.</ref> زمینه ساز این [[تطبیق]] بوده است. براساس [[روایت]] یاد شده، پیامبر اکرم{{صل}} در مسیر حرکت به سوی [[جبهه]] [[تبوک]] واقع در مرزهای [[شام]] ([[سال ۹ هجری]]) با اشاره به آثار بر جای مانده از {{متن قرآن|الحِجْرِ}} آن را دیار [[قوم]] [[صالح]]{{ع}} و [[نفرین]] شده خواند. راغب اصفهانی سبب نامگذاری زیستگاه [[ثمود]] به نام [[حجر]] را قرار گرفتن آن در میان سنگ‌ها و صخره‌ها می‌‌داند. <ref>مفردات، ص ۲۲۰، «حجر»؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۷۶.</ref> [[مفسران]] "وادی" یاد شده در {{متن قرآن|وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ}}<ref>«و با قوم ثمود که در آن دره، خرسنگ (ها) را می‌شکافتند،» سوره فجر، آیه ۹.</ref> را نیز اشاره به زیستگاه ثمود و مراد از آن را "[[وادی القری]]" دانسته‌اند.<ref>تفسیر واحدی، ج ۲، ص ۱۲۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۴۸۳؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۵۱.</ref>. حجر و وادی القری هر دو در شبه [[جزیره عرب]] قرار دارند <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ المسالک و الممالک، بکری، ص ۹۷.</ref> و این با آشنایی [[قریش]] نسبت به [[سرزمین]] ثمود و شهرتی که در میان آنان داشت [[تأیید]] می‌‌شود: {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ}}<ref>«پروردگارا! تو آنچه را پنهان یا آشکار می‌داریم می‌دانی و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خداوند پوشیده نیست» سوره ابراهیم، آیه ۳۸.</ref> [[قریشیان]] از کنار ویرانه‌ها و آثار برجای مانده از [[شهر]] و دیار آنان هم می‌‌گذشته‌اند: {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى}}<ref>«آیا برای آنان راهگشا نبوده است که پیش از آنها چه بسیار نسل‌ها را از میان بردیم که (اینان اکنون) در خانه‌های آنان راه می‌روند؟ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی برای (پندگیری) خردمندان است» سوره طه، آیه ۱۲۸.</ref> در [[تفسیر]] هر دو [[آیه]] به عبور کاروان‌های تجاری قریش از سرزمین "حجر" به سوی سرزمین‌های شام اشاره شده است. <ref>جامع البیان، ج ۱۶، ص ۲۸۸؛ الکشاف، ج ۳، ص ۲۴۶؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۶۵.</ref> همچنین در نوشته‌های یونان باستان و آثار نویسندگانی چون پلینیوس و بطلیموس، [[محل زندگی]] [[ثمود]]، منطقه ای کوهستانی در شمال غربی [[عربستان]] و سواحل صخره ای دریای سرخ خوانده شده است؛ جایی که راه‌های مهم ارتباطی و تجاری [[حجاز]] و [[یمن]] به سوی [[شام]] و [[مصر]] از آنجا می‌‌گذشته است. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۵.</ref> از شهرهای مهم این منطقه، [[شهر]] باستانی «الحجر» است که در یونان باستان و لاتین با نام hagera , heagra , hegra , egra و در آثار نبطیان حجرا و حجرو خوانده می‌‌شده است. <ref>المفصل، ج ۳، ص ۵۵، ۱۵۰.</ref>


[[مورخان]] [[مسلمان]] نیز الحجر را دارای چنین موقعیت جغرافیایی و اهمیت [[تاریخی]] و ارتباطی دانسته‌اند. <ref> المسالک والممالک، اصطخری، ص ۲۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱.</ref> بدویان ساکن، الحجر را به دشتی هموار می‌‌گویند که طول آن از شمال به جنوب سه کیلومتر و از [[شرق]] به [[غرب]] دو کیلومتر و در شمالی ترین نقطه [[مدائن]] [[صالح]] قرار دارد. <ref>باستان‌شناسی، ص ۲۴۸.</ref> این دشت چندین [[چاه]] آب دارد و با انبوهی از تخته سنگ، تپه و پرتگاه‌های سنگی احاطه شده و ویرانه‌های شهر باستانی الحجر تقریبا در مرکز آن قرار دارد. میدانگاهی بزرگ و آکنده از سنگ، سفال و بازمانده ساختمان‌ها، بخشی از دیوار شهر، کنده کاری‌های بسیار در تخته سنگ‌ها و صخره‌های پیرامون، به ویژه روی صخره ای به نام {{عربی|"قصرالبنت"}} نشان اهمیت الحجر در عصر باستان است. در الحجر شمار زیادی سنگ نوشته به زبان‌های [[عربی]]، آرامی، ثمودی، نبطی، لحیانی و حتی [[عبری]]، یونانی و لاتین یافت شده‌اند. <ref> ر. ک: باستان‌شناسی، ص ۲۴۹.</ref> براساس گزارش منابع کهن [[اسلامی]]، [[شهر]] الحجر از اطراف به تیماء، [[دومة الجندل]]، عُلاء، [[تبوک]]، [[وادی القری]] و دریای سرخ محدود می‌‌شود. <ref> تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۸؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۵۹۷؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۸۹؛ ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> این شهر که [[اعراب]] [[بدوی]] از آن با نام [[مدائن]] [[صالح]]{{ع}} نیز یاد می‌‌کنند، امروزه از طرف شمال [[شرق]] و با فاصله ۱۱۰ کیلومتر به [[شهر]] تیماء، و از شمال [[غرب]] (از [[راه]] تیماء) و با فاصله ۳۷۴ کیلومتر به [[تبوک]] راه دارد. در جنوب شرقی آن منطقه [[خیبر]] با فاصله ۱۹۵ کیلومتر و در جنوب غربی آن شهر عُلاء با فاصله ۳۵ کیلومتر واقع است. فاصله مدائن صالح از راه خیبر تا [[مدینه]] در جنوب شرقی، ۳۵۶ و از را خیبر و مدینه تا شهر بندری جدّه ۷۸۰ و تا شهر ریاض پایتخت [[عربستان]] ۱۳۷۱ کیلومتر است. شهر "وَجه" نزدیک ترین شهر ساحلی به مدائن صالح است که با فاصله ۲۲۵ کیلومتر در کرانه دریای سرخ قرار دارد. افزون بر این راه‌ها، خط راه آهن نیز از شهر عُلاء و مدائن می‌‌گذرد. <ref>اطلس السیرة النبویه، ص ۲۰۴، ۲۱۴؛ شمال الحجاز، ص ۱۶۱ ـ ۱۶۲.</ref> برخلاف بدویان و برخی [[پژوهشگران]] که الحجر را همان مدائن صالح می‌‌دانند <ref>المفصل، ج ۱، ۳۲۶، ۳۲۸ - ۳۳۰.</ref> دوتی، یکی از خاورشناسان با [[اعتقاد]] به وجود دو شهر باستانی به نام الحجر، "الخریبه" کنونی را [[حجر]] [[ثمود]] و مدائن صالح را حجری می‌‌داند که نبطیان در آن ساکن بوده‌اند <ref> المفصل، ج ۱،  ص ۳۲۶.</ref>. یافته‌های باستان‌شناسی نیز بر [[زندگی]] [[ثمود]] در مناطق یاد شده گواه‌اند. سنگ نوشته‌های منسوب به آنان در مناطقی چون حائل در صحرای نجد، تیماء، [[دومة الجندل]]، مدائن صالح و [[سلسله]] کوه‌های کشیده شده میان این مناطق و [[حجاز]]، [[طائف]]، کرانه‌های شمالی دریای سرخ، [[طور سینا]]، [[مصر]] و بخش‌هایی از جنوب [[اردن]] [[هاشمی]] یافت شده‌اند. به نظر می‌‌رسد زیستگاه اصلی و مرکز آنان شهر حجر بوده <ref>ر. ک: تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۲۶؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> و در عین حال در مناطق پیرامون پراکنده و با سرزمین‌های همجوار در [[ارتباط]] بوده‌اند. <ref>ر.ک: باستان‌شناسی، ص ۲۴۸ - ۲۵۳؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> [[سرزمین]] [[حجر]]، آباد، حاصلخیز و پرآب بوده است. [[قرآن]] از وجود باغ‌ها، نخل‌های مرغوب، چشمه‌ها و کشتزاران زیاد در آنجا خبر می‌‌دهد: {{متن قرآن|أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ}}<ref>«آیا شما را در آنچه اینجاست آسوده رها می‌کنند؟ در بوستان‌ها و (کنار) چشمه‌ساران؟ و کشتزارها و خرمابنی که شکوفه‌اش ترد است؟  و از (دل) کوه‌ها استادانه خانه‌هایی می‌تراشید» سوره شعراء، آیه ۱۴۶-۱۴۹.</ref> ثمودیان افزون بر [[دل]] صخره‌های [[کوه]]، در دشت‌های اطراف نیز [[خانه]] ساخته و در آن ساکن بوده‌اند: {{متن قرآن|وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}<ref>«و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخ‌ها می‌سازید و کوه‌ها را برای خانه‌سازی می‌تراشید پس نعمت‌های خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره اعراف، آیه ۷۴.</ref> برخی، آنان را نخستین سازندگان ابزارها و خانه‌های سنگی دانسته و در ادامه از ساخت ۱۷۰۰ [[شهر]] و ۲۷۰۰۰۰۰ خانه سنگی به دست آنان خبر داده‌اند <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۲۵۰؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۱۹۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.</ref> که بسیار [[مبالغه]] آمیز است. <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.</ref> در اینکه چرا [[قوم ثمود]] افزون بر دشت‌ها با کندن صخره‌های کوه نیز خانه می‌‌ساختند، [[مفسران]] به اختلاف گراییده‌اند؛ گروهی با اشاره به تفاوت دمای هوا، خانه‌های کوهستان را [[منزل]] تابستانی و خانه‌های دشت را [[مسکن]] زمستانی آنان گفته‌اند. <ref>تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۵۴۴؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۴۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۴.</ref> شماری دیگر همانند [[ابن اسحاق]]، سدّی، [[وهب بن منبه]] و [[کعب]] با اشاره به [[عمر]] دراز ثمودیان، گفته‌اند که خانه‌های رملی دشت، برخلاف خانه‌های سنگی، همپای عمر آنان [[پایدار]] نمی‌ماند؛<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص ۲۵۲؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۵۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۳۹.</ref> اما از [[آیه]] {{متن قرآن|وَكَانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ}}<ref>«و آنان در (دل) کوه‌ها خانه‌هایی (استوار) با (گمان) ایمنی می‌تراشیدند» سوره حجر، آیه ۸۲.</ref> برمی آید که ساختن خانه‌های سنگی به سبب [[امنیت]] بیشتر آنها بوده است. البته مفسران در [[تفسیر]] {{متن قرآن|آمِنِينَ}} و اینکه امنیت در برابر کدام خطر مراد است، دیدگاه یکسانی ندارند؛ از جمله به [[ایمنی]] در برابر [[عذاب]]، [[مرگ]]، [[یورش]] [[دشمنان]] <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۷؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۴۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۳۸۰.</ref> و ویرانی [[خانه‌ها]] در برابر حوادث طبیعی اشاره کرده‌اند؛<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۳۶.</ref> گویا [[گمان]] می‌‌کرده‌اند که سکونت در این خانه‌ها، آنان را در برابر همه بلاهای زمینی و آسمانی [[حفظ]] می‌‌کند.
=== [[فرهنگ]] [[ثمود]] ===
آیاتی که به نوعی نشان از [[باورها]]، [[ارزش‌ها]] و هنجارهای پذیرفته شده [[ثمود]] دارند، در کنار گزارش‌های [[تفسیری]] و [[تاریخی]] و نیز یافته‌های باستان‌شناسی می‌‌توانند [[شناخت]] [[جهان بینی]] و مؤلفه‌های دیگری از فرهنگ [[حاکم]] بر [[جامعه]] آنان را امکان‌پذیر سازند.
==== [[خداباوری]] ====
فراخوان ثمودیان به [[یگانه پرستی]] و [[نفی]] دیگر [[خدایان]] نشان می‌‌دهد که آنان [[بت]] پرست بوده اند: {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref> برخی [[مفسران]] از تعداد ۷۰ بت در میان آنان و [[تضرع]] ثمود در برابر [[بت‌ها]] و [[یاری]] جستن از آنان سخن گفته‌اند. <ref>تفسیر ابوحمزه، ص ۱۷۱؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۳۰.</ref> باستان شناسان از روی سنگ نوشته‌ها به نام‌های بسیاری از خدایان آنان دست یافته‌اند. به [[اعتقاد]] جواد [[علی]] بسیاری از این اسامی، در واقع اوصاف بت‌ها بوده و شماری چون وَدّ، شَمس، مَناف، مَنات، بَعْل، هُبَل و [[یَغوث]] در [[عصر جاهلیت]] نزدیک به [[ظهور اسلام]] هم رواج داشته‌اند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۳۱؛ ج ۶، ص ۲۹۲ - ۳۳۰.</ref> بر پایه گزارشی که زیستگاه نخست ثمود را [[بابل]] می‌‌خواند، آنان یگانه پرست بودند و به دست [[نمرود]] به بت پرستی‌گراییدند؛ اما بنابر گزارشی دیگر [[بت پرستی]] آنان برگرفته از [[قوم عاد]] بوده است. <ref>اخبار الطوال، ص ۷؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۲۸.</ref> [[حضرت صالح]] {{ع}} در ادامه [[دعوت]] به یگانه پرستی می‌‌گوید: [[خداوند]] ([[اللّه]]) است ـ و نه دیگری ـ<ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۱۲۳؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۱۷۷؛ الاصفی، ج ۱، ص ۵۴۵.</ref> که شما را آفرید و به وسیله شما [[زمین]] ([[سرزمین]] ثمود) را آباد ساخت. این سخن در واقع [[دلیل]] دعوت او و پاسخ به [[پرسش]] احتمالی ثمود درباره نفی [[الوهیت]] [[خدایان]] دیگر است. <ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۸۱.</ref> اغلب در [[تفسیر]] {{متن قرآن|وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا}} آن را اشاره به [[نقش فاعلی]] [[خداوند]] در آباد شدن [[سرزمین]] [[ثمود]] به وسیله آنان دانسته‌اند. <ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۶۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۳۸.</ref> [[علامه طباطبایی]] در تبیین بیشتر این معنا و نقش فاعلی خداوند، به [[آفرینش]] [[فطری]] استعدادها و توانمندی‌های [[بشر]] و [[هدایت]] و [[تربیت]] [[تکوینی]] آنها برای آبادسازی [[زمین]] در شکل [[خانه]] سازی، [[کشاورزی]] و باغداری اشاره می‌‌کند. <ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۱.</ref> از [[آیه]] یاد شده می‌‌توان به دست آورد که ثمودیان [[بت‌ها]] را در [[تدبیر]] [[جهان]] از جمله در [[آفرینش انسان]] و آبادی و حاصل‌خیزی سرزمین‌های خویش مؤثر دانسته و احتمالاً به خدایان گوناگون ([[رب]] النوع‌ها) [[باور]] داشته‌اند. علامه طباطبایی می‌‌گوید: آنان مانند دیگر [[بت پرستان]] با [[اعتقاد]] به رب الارباب (بزرگِ خدایان)، بت‌ها را [[مقرّب]] درگاه و [[شریک]] او در اداره و تدبیر جهان می‌‌پنداشتند و بر این باور بودند که از یک سو برای جلب [[رضایت]] بزرگِ خدایان و بهره مندی از [[خیرات]] و [[برکات]] وی و از سوی دیگر برای مصون ماندن از [[خشم]] و بلاهای او باید [[خشنودی]] بت‌ها را به دست آورد و خشم آنان را برنینگیخت از این رو برای آنان [[قربانی]] کرده، نزدشان به [[خاکساری]] و [[تضرع]] می‌‌نشستند، برای همین [[حضرت صالح]] {{ع}} آنان را به [[طلب آمرزش]] از خدای یگانه و بازگشت به سوی او فرا می‌‌خواند. <ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۰ - ۳۱۱.</ref> [[بت پرستی]] در میان [[ثمود]] آیینی ریشه دار و دیرپا، [[مقدّس]] و به [[تقلید]] از نیاکان بوده و اساس [[هویت]] و [[همبستگی]] آنان را شکل می‌‌داده است، از این رو دست کشیدن از آن در باورشان نمی‌گنجید. ابراز [[ناامیدی]] از حضرت صالح {{ع}} نشان می‌‌دهد که [[انتظار]] چنین [[سنت شکنی]] ای را از او نداشته‌اند: {{متن قرآن|قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}<ref>«گفتند: ای صالح! بی‌گمان پیش از این در میان ما مایه امید بودی، آیا ما را از پرستیدن آنچه پدرانمان می‌پرستیدند باز می‌داری؟ و به راستی نسبت به آنچه ما را بدان می‌خوانی در دو دلی گمان‌انگیزی هستیم» سوره هود، آیه ۶۲.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۷؛ فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۰۷؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۲.</ref> استفهام انکاری، لحن ملامتگرانه پاسخ و نیز نگاه بدبینانه آنان به [[دعوت]] آن [[حضرت]] [[میزان]] [[ارزش]] و ریشه داری [[بت پرستی]] در میان آنان را بیشتر می‌‌رساند<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۷؛ فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۰۷؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 328-329.</ref>


[[احساس امنیت]] و [[پندار]] زوال ناپذیری به سبب خانه‌های سنگیِ محکم، [[قدرت]] و امکانات فراوان مادی دیگر، از استفهام انکاری در [[سوره شعراء]] نیز فهمیده می‌‌شود: {{متن قرآن|أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ}}<ref>«آیا شما را در آنچه اینجاست آسوده رها می‌کنند؟ در بوستان‌ها و (کنار) چشمه‌ساران؟ و کشتزارها و خرمابنی که شکوفه‌اش ترد است؟  و از (دل) کوه‌ها استادانه خانه‌هایی می‌تراشید» سوره شعراء، آیه ۱۴۶-۱۴۹.</ref> در مخیله آنان نمی‌گنجید که با این همه [[عظمت]] و استحکامات، روزی نابود خواهند شد؛ اما قدرت و [[عذاب الهی]] آنان را فرا گرفت و از آنچه که ساخته و اندوخته بودند کاری برنیامد. {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ }}<ref>«اما بانگ (آسمانی) آنان را بامدادان فرو گرفت و آنچه انجام می‌دادند آنان را (از عذاب) باز نداشت و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست جز راستین نیافریدیم و به یقین رستخیز آمدنی است پس (از آنان) با گذشتی نیکو درگذر» سوره حجر، آیه ۸۳-۸۵.</ref> بسیاری از خانه‌های آنان در [[دل]] کوه‌ها و صخره‌ها تا به امروز پابرجا مانده است. <ref>المسالک والممالک، بکری، ص ۹۷؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> بر اساس یکی از معانی گفته شده برای {{متن قرآن|فَارِهِينَ}} آنان در تراشیدن صخره‌ها و خانه‌سازی در آنها بسیار ماهر بودند: {{متن قرآن|وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ}}<ref>«و از (دل) کوه‌ها استادانه خانه‌هایی می‌تراشید» سوره شعراء، آیه ۱۴۹.</ref><ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۴۶۰؛ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۴؛ معانی القرآن، ج ۵، ص ۹۶.</ref> بنابر [[تفسیری]] دیگر آنان به سبب این کار و [[توانمندی]] خویش دچار [[غرور]]، [[خودپسندی]] و سرخوشی بسیار می‌‌شدند. <ref>تفسیر ثوری، ص ۲۲۹؛ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۴ ـ ۱۲۵.</ref> [[قرآن کریم]] بارها با اشاره به ویرانه‌ها و آثار برجای مانده از زیستگاه [[ثمود]] [[مردم]] را به [[عبرت آموزی]] از آنها فرا خوانده و نسبت به [[تکذیب]] [[آیات]] و [[انبیای الهی]] هشدار داده است: {{متن قرآن|فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و این خانه‌های (فرو ریخته و) خالی  آنهاست برای ستمی که روا داشتند؛ بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای گروهی که دانایند» سوره نمل، آیه ۵۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ}}<ref>«و عاد و ثمود را (نیز عذاب کردیم) و بی‌گمان این از (آثار) زیستگاه‌هایشان برای شما پدیدار است. و شیطان کردارهایشان را در چشم آنان آراست بنابراین آنها را از راه (حقّ) باز داشت با آنکه بینادل  بودند» سوره عنکبوت، آیه ۳۸.</ref>
==== [[انسان‌شناسی]] ====
باورهای [[ثمود]] درباره [[خدا]] در انسان‌شناسی و نگرش آنان به نحوه [[ارتباط]] خدا و [[انسان]] نیز اثرگذار بوده است. آنها «[[خدای بزرگ]]» را فراتر از گنجایش [[فهم]] [[آدمی]]، بسیار دورتر از دسترس او و [[بت‌ها]] را واسطه و [[شفیع]] میان انسان و خدا می‌‌پنداشتند. با توجه به چنین باوری است که [[حضرت صالح]] {{ع}} از نزدیک بودن «[[اللّه]]» به آنان (انسان) و شنیدن و [[اجابت]] خواسته‌های آنها خبر می‌‌دهد. {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۸۱ - ۸۲؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۰.</ref> در انسان‌شناسیثمود، آدمی بسیار [[فروتر]] از آن است که به [[جهان غیب]] و ماورای [[طبیعت]] [[راه]] یافته، با [[دریافت وحی]] [[الهی]]، [[جامه]] [[رسالت]] و [[نبوت]] بر تن کند. <ref>جامع البیان، ج ۲۷، ص ۱۳۳؛ نیز ر. ک: المیزان، ج ۱۵، ص ۲۸؛ ج ۱۷، ص ۷۳.</ref> بر اساس همین ایده، آنان در ردّ رسالت [[صالح]] [[نبی]] {{ع}} او را بشری همانند خویش خوانده، در [[ادعای نبوت]] از او [[آیت]] و حجت ‌طلبیدند: {{متن قرآن|قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ مَا أَنتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«گفتند: تو بی‌گمان از جادو زدگانی تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست می‌گویی نشانه ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۳-۱۵۴.</ref> به [[اعتقاد]] آنان، [[پیامبران الهی]] باید از میان [[فرشتگان]] باشند که [[برتر]] از انسان بوده، [[مقرب]] درگاه خدا و شفیع [[آدمیان]] نزد اویند: {{متن قرآن|إِذْ جَاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ قَالُوا لَوْ شَاءَ رَبُّنَا لَأَنْزَلَ مَلَائِكَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که پیامبران از پیش و پس آنان نزدشان آمدند که جز خداوند را نپرستید! (اما آنان) گفتند: اگر پروردگار ما (چنین چیزی) می‌خواست فرشتگانی را می‌فرستاد پس ما آنچه را بدان فرستاده شده‌اید انکار می‌کنیم» سوره فصلت، آیه ۱۴.</ref>.<ref>التبیان، ج ۹، ص ۱۱۳؛ الکشاف، ج ۲، ص ۳۶۹ - ۳۷۰؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۷۲؛ ج ۸، ص ۲۶۳.</ref> به [[گمان]] ثمودیان اگر [[آدمی]] [[شایسته]] [[پیامبری]] بود، باید هرکسی بتواند [[ارتباط]] [[وحیانی]] را تجربه کند و چون خود آنان چنین تجربه ای نداشتند، [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} را [[دروغگو]] می‌‌خواندند: {{متن قرآن|أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ}}<ref>«آیا در میان ما کتاب آسمانی را تنها بر او فرو افکنده‌اند؟ (خیر)، بلکه او دروغزنی خویشتن‌خواه است» سوره قمر، آیه ۲۵.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۳۱؛ ج ۱۷، ص ۷۳.</ref>، بنابراین می‌‌توان گفت آنان آدمی را در استعدادهای [[جسمانی]] و مادی او محدود دانسته، از بعد [[ملکوتی]] و [[کمالات]] [[روحی]] و [[معنوی]] وی [[تصوری]] نداشته‌اند. <ref>ر. ک: التبیان، ج ۹، ص ۴۵۳؛ المیزان، ج ۱، ص ۸۴؛ ج ۱۲، ص ۳۱ - ۳۲؛ ج ۱۵، ص ۲۸.</ref> از ظاهر برخی تعابیر [[قرآن]] و گزارش‌های [[تفسیری]] مربوط برمی آید که [[ثمود]] مواردی از قبیل [[ثروت]]، [[موقعیت اجتماعی]] و نیز داشتن [[پیروان]] و حشم و [[خدم]]، همانند سران [[قبایل]] و [[پادشاهان]] را معیار [[برتری]] و [[شایستگی]] افراد برای [[رهبری]] می‌‌دانسته‌اند،<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۱۳۸؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۷۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۳۸.</ref> از این رو هنگامی که صالح {{ع}} آنان را از [[پیروی]] زعمای [[قوم]] [[نهی]] و به پیروی از خود می‌‌خواند: {{متن قرآن| فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ وَلا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ }}<ref>«پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید» سوره شعراء، آیه ۱۵۰-۱۵۱.</ref> پیروی از صالح {{ع}} را مایه [[گمراهی]]، دردسر ساز و دیوانگی می‌‌خواندند: {{متن قرآن|فَقَالُوا أَبَشَرًا مِنَّا وَاحِدًا نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ}}<ref>«(می) گفتند: آیا از بشری چون خود پیروی کنیم؟ در آن صورت در گمراهی و سرگشتگی به سر خواهیم برد» سوره قمر، آیه ۲۴.</ref>.<ref>التبیان، ج ۹، ص ۴۵۳؛ الکشاف، ج ۴، ص ۳۹؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۷۹.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 329-330.</ref>
==== [[معاد]] باوری ====
قرآن درباره معادباوری ثمودیان نفیاً و اثباتاً گزارش صریحی ندارد؛ اما بیشتر [[مفسران]] <ref>جامع البیان، ج ۲۹، ص ۵۹؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۳۸۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۲۵۷.</ref> به پیروی از [[ابن عباس]] و [[قتاده]] <ref>جامع البیان، ج ۲۹، ص ۶۰؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۹۴؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ}}<ref>«قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند» سوره حاقه، آیه ۴.</ref> را اشاره به [[تکذیب]] [[قیامت]] از سوی آنان دانسته‌اند. با پذیرش این [[تفسیر]] می‌‌توان گفت که [[ثمود]] [[اعتقادی]] به [[زنده شدن دوباره]] [[آدمیان]] و [[پاداش]] و [[کیفر]] [[روز جزا]] نداشته و [[روز قیامت]] را [[دروغ]] می‌‌پنداشته است؛<ref>التبیان، ج ۱۰، ص ۹۴؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴.</ref> اما تفسیر قارعه به قیامت در اینجا ظاهراً مستندی جز سخن [[ابن عباس]] و [[قتاده]] ندارد و گفتار آن دو به احتمال زیاد در [[ارتباط]] با کاربرد وصفی آن در [[سوره قارعه]] است. به نظر می‌‌رسد دیدگاه مفسرانی چون [[قمی]]،<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۸۳.</ref> [[ثعلبی]] <ref>تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۲۶.</ref> و [[فخر رازی]] <ref>التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۹۵؛ التسهیل، ج ۴، ص ۱۴۱ - ۱۴۲.</ref> که مراد از قارعه را [[عذاب]] [[موعود]] [[عاد]] و ثمود دانسته‌اند، [[سازگاری]] و تناسب بیشتری با قراین و [[سیاق آیات]] و نیز معنای لغوی قارعه دارد، زیرا در گزارش آموزه‌های [[هود]] و [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} [[دعوت به معاد]] به چشم نمی‌خورد، بنابراین [[تکذیب]] آن معنا ندارد؛ اما [[وعده]] آن دو مبنی بر آمدن عذابی بس بزرگ و دردناک و تکذیب آن از سوی عاد و ثمود بیش از یک بار گزارش شده‌اند {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسی» سوره اعراف، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۷.</ref>، {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۸.</ref>، {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ}}<ref>«و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانه‌ای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد» سوره هود، آیه ۶۴.</ref>، {{متن قرآن|إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، من از عذاب روزی سترگ بر شما می‌هراسم» سوره اعراف، آیه ۵۹.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ}}<ref>«و ما عذاب نخواهیم شد» سوره شعراء، آیه ۱۳۸.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«به آن آزاری نرسانید که عذاب روزی سترگ شما را فرو گیرد» سوره شعراء، آیه ۱۵۶.</ref>، بر همین اساس در [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ}}<ref>«و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیان‌کن، از میان برداشته شد» سوره حاقه، آیه ۶.</ref> به تکذیب یاد شده اشاره و در پی آن [[هلاکت]] [[اقوام]] مزبور با عذاب‌های بسیار شدید و بنیان کن گزارش شده است. {{متن قرآن| فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ }}<ref>«اما قوم ثمود با سرکشی خویش به نابودی افکنده شدند و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیان‌کن، از میان برداشته شد. که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز) ها بر زمین افتاده می‌دیدی، گویی تنه‌های خرمابن‌هایی فرو افتاده‌اند. آیا از ایشان بازمانده‌ای می‌بینی؟» سوره حاقه، آیه ۵-۸.</ref> با پذیرش تفسیر دوم و قرینه‌های آن می‌‌توان گفت به سبب گسترش و ریشه داری چندخدایی در میان ثمود، [[پایداری]] سرسختانه و لجوجانه آنان در برابر آموزه‌های [[یکتاپرستی]]، به ویژه به سبب [[فهم]]، [[درک]] و [[بینش]] بسیار ابتدایی که داشتند، عملاً زمینه دعوت به معاد و پذیرش آن وجود نداشت و [[تصور]] و پذیرش [[حیات]] پس از [[مرگ]] برای آنان به مراتب دشوارتر از [[تصور]] و پذیرش [[یگانگی خدا]] و [[پیامبری]] [[انسان]] بود.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 330-331.</ref>
==== [[اعتقاد]] به بدشگونی ====
اعتقاد به نحوست و بدشگونی یا خوش [[یمن]] بودن برخی افراد، اشیا و حوادث، مؤلفه دیگری از [[فرهنگ]] ثمودیان بود. بر اساس ظاهر برخی [[آیات]]، گویا پس از [[دعوت]] [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} و [[گرایش]] گروهی از [[قوم]] به وی، حادثه ناخوشایندی برای [[ثمود]] رخ می‌‌دهد که آن را نتیجه بد قدمی صالح {{ع}} و [[پیروان]] وی می‌‌خواندند: {{متن قرآن|قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ}}<ref>«گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زده‌ایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شده‌اید» سوره نمل، آیه ۴۷.</ref><ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۰۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۱؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۳.</ref> [[مفسران]] به حوادثی چون نیآمدن [[باران]] و پیدایش [[خشکسالی]] و [[گرسنگی]] در پی [[تکذیب]] صالح {{ع}} <ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۱؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۵۸۶؛ تفسیر واحدی، ج ۲، ص ۸۰۶.</ref> و نیز [[ایجاد اختلاف]] و [[دودستگی]] در [[جامعه]] [[ثمود]] <ref>تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۲۷۰؛ روح المعانی، ج ۱۹، ص ۲۱۱؛ الاصفی، ج ۲، ص ۹۱۱.</ref> اشاره کرده‌اند. ظاهر و [[سیاق آیات]] می‌‌رسانند که رخداد مزبور همان پیدایش [[دشمنی]] و دودستگی بوده است. {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ}}<ref>«و همانا به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خداوند را بپرستید اما ناگاه آنان دو گروه شدند که با هم دشمنی می‌ورزیدند. گفت: ای قوم من! چرا پیش از نیکی به بدی شتاب دارید؟ چرا از خداوند آمرزش نمی‌خواهید باشد که بر شما بخشایش آورند؟ گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زده‌ایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شده‌اید» سوره نمل، آیه ۴۵-۴۷.</ref> [[حضرت صالح]] {{ع}} در [[نفی]] [[ارتباط]] خود و پیروانش با رخدادهای مزبور و [[نادرست]] خواندن چنین پنداری، آن را به [[اراده]] و خواست [[خداوند]] نسبت داده، زمینه ای برای [[آزمون]] ثمود خواند تا بدین وسیله روشن شود که چه کسانی [[ایمان]] آورده و چه کسانی به [[کفر]] می‌‌گرایند. <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۰۹؛ التبیان، ج ۸، ص ۱۰۲؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۳.</ref> با توجه به چنین باوری می‌‌توان گفت که ثمودیان [[ناتوان]] از [[شناخت]] علل و اسباب [[حقیقی]] پاره ای حوادث و پدیده‌ها، آنها را به عوامل موهومی نسبت می‌‌داده‌اند و این [[دلیل]] دیگری بر ابتدایی و ساده بودن [[جهان بینی]] و [[افکار]] آنان است. [[باور]] مزبور در میان [[قوم نوح]] و بسیاری دیگر از [[پیروان]] [[انبیای الهی]] وجود داشته و از باورهای ریشه دار [[عرب]] بوده است {{متن قرآن|فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَذِهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«پس، هرگاه نیکی به آنان روی می‌آورد می‌گفتند این از آن ماست و اگر بلایی به ایشان می‌رسید به موسی و همراهان وی فال بد می‌زدند؛ آگاه باشید که فالشان نزد خداوند است اما بیشتر آنها نمی‌دانند» سوره اعراف، آیه ۱۳۱.</ref>، {{متن قرآن|قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«گفتند: ما به شما فال بد می‌زنیم، اگر دست نکشید، سنگسارتان خواهیم کرد و از ما به شما عذابی دردناک خواهد رسید» سوره یس، آیه ۱۸.</ref> و این می‌‌تواند نشان از انتقال [[فرهنگی]] میان [[اقوام]] یادشده باشد.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 331-322.</ref>


===[[فرهنگ]] [[ثمود]]===
== برخورد [[ثمود]] با [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} ==
آیاتی که به نوعی نشان از [[باورها]]، [[ارزش‌ها]] و هنجارهای پذیرفته شده [[ثمود]] دارند، در کنار گزارش‌های [[تفسیری]] و [[تاریخی]] و نیز یافته‌های باستان‌شناسی می‌‌توانند [[شناخت]] [[جهان بینی]] و مؤلفه‌های دیگری از فرهنگ [[حاکم]] بر [[جامعه]] آنان را امکان پذیر سازند.
با آغاز [[دعوت]] [[توحیدی]] صالح {{ع}}، ثمودیان شیوه‌های گوناگونی را برای [[تکذیب]] وی پیشه ساختند. برخوردها در آغاز ملایم‌تر بود؛ ولی در پی پافشاری آن [[حضرت]] و [[گرایش]] شماری از [[مردم]] به وی، واکنش‌های تندتر و قهرآمیزتری انجام پذیرفت:
==== [[خداباوری]]====
=== [[سرزنش]] کردن ===
فراخوان ثمودیان به [[یگانه پرستی]] و [[نفی]] دیگر [[خدایان]] نشان می‌‌دهد که آنان [[بت]] پرست بوده اند: {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref> برخی [[مفسران]] از تعداد ۷۰ بت در میان آنان و [[تضرع]] ثمود در برابر [[بت‌ها]] و [[یاری]] جستن از آنان سخن گفته‌اند. <ref>تفسیر ابوحمزه، ص ۱۷۱؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۳۰.</ref> باستان شناسان از روی سنگ نوشته‌ها به نام‌های بسیاری از خدایان آنان دست یافته‌اند. به [[اعتقاد]] جواد [[علی]] بسیاری از این اسامی، در واقع اوصاف بت‌ها بوده و شماری چون وَدّ، شَمس، مَناف، مَنات، بَعْل، هُبَل و [[یَغوث]] در [[عصر جاهلیت]] نزدیک به [[ظهور اسلام]] هم رواج داشته‌اند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۳۱؛ ج ۶، ص ۲۹۲ - ۳۳۰.</ref> بر پایه گزارشی که زیستگاه نخست ثمود را [[بابل]] می‌‌خواند، آنان یگانه پرست بودند و به دست [[نمرود]] به بت پرستی‌گراییدند؛ اما بنابر گزارشی دیگر [[بت پرستی]] آنان برگرفته از [[قوم عاد]] بوده است. <ref>اخبار الطوال، ص ۷؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۲۸.</ref> [[حضرت صالح]]{{ع}} در ادامه [[دعوت]] به یگانه پرستی می‌‌گوید: [[خداوند]] ([[اللّه]]) است ـ و نه دیگری ـ<ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۱۲۳؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۱۷۷؛ الاصفی، ج ۱، ص ۵۴۵.</ref> که شما را آفرید و به وسیله شما [[زمین]] ([[سرزمین]] ثمود) را آباد ساخت. این سخن در واقع [[دلیل]] دعوت او و پاسخ به [[پرسش]] احتمالی ثمود درباره نفی [[الوهیت]] [[خدایان]] دیگر است. <ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۸۱.</ref> اغلب در [[تفسیر]] {{متن قرآن|وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا}} آن را اشاره به [[نقش فاعلی]] [[خداوند]] در آباد شدن [[سرزمین]] [[ثمود]] به وسیله آنان دانسته‌اند. <ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۶۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۳۸.</ref> [[علامه طباطبایی]] در تبیین بیشتر این معنا و نقش فاعلی خداوند، به [[آفرینش]] [[فطری]] استعدادها و توانمندی‌های [[بشر]] و [[هدایت]] و [[تربیت]] [[تکوینی]] آنها برای آبادسازی [[زمین]] در شکل [[خانه]] سازی، [[کشاورزی]] و باغداری اشاره می‌‌کند. <ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۱.</ref> از [[آیه]] یاد شده می‌‌توان به دست آورد که ثمودیان [[بت‌ها]] را در [[تدبیر]] [[جهان]] از جمله در [[آفرینش انسان]] و آبادی و حاصل‌خیزی سرزمین‌های خویش مؤثر دانسته و احتمالاً به خدایان گوناگون ([[رب]] النوع‌ها) [[باور]] داشته‌اند. علامه طباطبایی می‌‌گوید: آنان مانند دیگر [[بت پرستان]] با [[اعتقاد]] به رب الارباب (بزرگِ خدایان)، بت‌ها را [[مقرّب]] درگاه و [[شریک]] او در اداره و تدبیر جهان می‌‌پنداشتند و بر این باور بودند که از یک سو برای جلب [[رضایت]] بزرگِ خدایان و بهره مندی از [[خیرات]] و [[برکات]] وی و از سوی دیگر برای مصون ماندن از [[خشم]] و بلاهای او باید [[خشنودی]] بت‌ها را به دست آورد و خشم آنان را برنینگیخت از این رو برای آنان [[قربانی]] کرده، نزدشان به [[خاکساری]] و [[تضرع]] می‌‌نشستند، برای همین [[حضرت صالح]]{{ع}} آنان را به [[طلب آمرزش]] از خدای یگانه و بازگشت به سوی او فرا می‌‌خواند. <ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۰ - ۳۱۱.</ref> [[بت پرستی]] در میان [[ثمود]] آیینی ریشه دار و دیرپا، [[مقدّس]] و به [[تقلید]] از نیاکان بوده و اساس [[هویت]] و [[همبستگی]] آنان را شکل می‌‌داده است، از این رو دست کشیدن از آن در باورشان نمی‌گنجید. ابراز [[ناامیدی]] از حضرت صالح{{ع}} نشان می‌‌دهد که [[انتظار]] چنین [[سنت شکنی]] ای را از او نداشته‌اند: {{متن قرآن|قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}<ref>«گفتند: ای صالح! بی‌گمان پیش از این در میان ما مایه امید بودی، آیا ما را از پرستیدن آنچه پدرانمان می‌پرستیدند باز می‌داری؟ و به راستی نسبت به آنچه ما را بدان می‌خوانی در دو دلی گمان‌انگیزی هستیم» سوره هود، آیه ۶۲.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۷؛ فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۰۷؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۲.</ref> استفهام انکاری، لحن ملامتگرانه پاسخ و نیز نگاه بدبینانه آنان به [[دعوت]] آن [[حضرت]] [[میزان]] [[ارزش]] و ریشه داری [[بت پرستی]] در میان آنان را بیشتر می‌‌رساند. <ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۷؛ فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۰۷؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۲.</ref>
صالح {{ع}} به سبب [[خردمندی]]، داشتن شخصیتی کامل و رشدیافته و نیز جایگاه ممتاز [[خانوادگی]]، مایه [[امید]] [[ثمود]] به شمار می‌‌رفت تا در مسیر تعالی و [[پیشرفت]] [[قوم]] قدم بردارد؛<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۱۷؛ المیزان، ج ۱۰؛ ص ۳۱۱.</ref> اما هنگامی که ناباورانه دیدند وی با [[نفی]] [[عقاید]] و [[آیین]] نیاکان، [[سنت شکنی]] کرده و درست برخلاف خواست و [[انتظار]] آنان حرکت می‌‌کند {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>، نسبت به وی ابراز [[ناامیدی]] کرده، زبان به [[مذمت]] و ملامت او گشودند: {{متن قرآن|قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}<ref>«گفتند: ای صالح! بی‌گمان پیش از این در میان ما مایه امید بودی، آیا ما را از پرستیدن آنچه پدرانمان می‌پرستیدند باز می‌داری؟ و به راستی نسبت به آنچه ما را بدان می‌خوانی در دو دلی گمان‌انگیزی هستیم» سوره هود، آیه ۶۲.</ref> آنها که [[نادرستی]] و ترک عقاید و آیین دیرپای نیاکان و آموزه‌های نوین در باورشان نمی‌گنجید، درباره سخنان صالح {{ع}} ابراز تردید و [[بدبینی]] کردند: {{متن قرآن|وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 332.</ref>
=== نسبت‌های ناروا ===
قوم صالح {{ع}} نظر به نگرش آنان درباره [[پیامبری]] [[آدمیان]]، [[دعوی نبوت]] آن حضرت را [[انکار]] و با نسبت‌های ناروا، ریشه آن را عوامل و انگیزه‌های دیگر می‌‌خواندند؛ آنان گاه با این سخن که چگونه از میان همه و با وجود افرادی [[برتر]]، [[وحی]] فقط بر صالح {{ع}} آمده است، او را [[دروغگویی]] بسیار بزرگ می‌‌خواندند <ref>جامع البیان، ج ۲۷، ص ۱۳۳؛ تفسیر ثعلبی، ج ۹، ص ۱۶۷؛ جوامع الجامع، ج ۳، ص ۴۶۷.</ref> که با [[انگیزه]] [[برتری]] جویی و [[قدرت‌طلبی]] و از [[راه]] [[دعوی نبوت]] در پی دستیابی به [[ریاست]] [[قوم]] و [[قبیله]] است: {{متن قرآن|أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ}}<ref>«آیا در میان ما کتاب آسمانی را تنها بر او فرو افکنده‌اند؟ (خیر)، بلکه او دروغزنی خویشتن‌خواه است» سوره قمر، آیه ۲۵.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۵۱؛ المحرر الوجیز، ج ۵، ص ۲۱۷؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۸۰.</ref> صیغه [[مبالغه]] {{متن قرآن|كَذَّابٌ}} شدت و بزرگی [[دروغ]] از نظر آنان را می‌‌رساند، زیرا [[دریافت وحی]] [[الهی]] از سوی نوع [[بشر]] هرگز در [[باور]] آنان نمی‌گنجید و با عقلشان سازگار نبود،<ref> ر. ک: التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۵۱.</ref> بر همین اساس او را فردی به شدت [[جادو]] شده می‌‌خواندند که [[سلامت]] [[عقلی]] و [[روانی]] خود را از دست داده و سخنانی آشفته و نابخردانه بر زبان می‌‌راند: {{متن قرآن|قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ}}<ref>«گفتند: تو بی‌گمان از جادو زدگانی» سوره شعراء، آیه ۱۵۳.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۰۷؛ نمونه، ج ۱۵، ص ۳۱۱.</ref> معنای "به شدت جادو شده" برای {{متن قرآن|الْمُسَحَّرِينَ}}، گفته [[مجاهد]] و قتاده<ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۶؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۹، ص ۲۸۰۴؛ تفسیر ثعلبی، ج ۷، ص ۱۷۶.</ref> و چنان که [[ابن کثیر]] نیز گفته،<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۱۴۱.</ref> دیدگاه بیشتر [[مفسّران]] است. <ref>تفسیر جلالین، ص ۴۸۹؛ روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۳؛ تفسیر ابی السعود، ج ۶، ص ۲۵۹.</ref> در مقابل این [[تفسیر]]، [[ابن عباس]] <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۶؛ التبیان، ج ۸، ص ۵۱؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶.</ref> و در پی او [[طبری]] <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۶.</ref> مُسَحَّر را به معنای مخلوق و زجاج و [[ابوعبیده]] به معنای {{عربی|"مَنْ لَهُ سَحْرٌ"}} یعنی دارنده ریه دانسته‌اند <ref>معانی القرآن، ج ۵، ص ۹۷؛ زادالمسیر، ج ۶، ص ۴۸.</ref> که هر دو کنایه از بشر بودن‌اند. <ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶؛ تفسیر ابی السعود، ج ۶، ص ۲۵۹؛ المیزان، ج ۷، ص ۳۰۷.</ref> بنابراین معنا، [[آیه]] بعدی تفسیر یا تأکید {{متن قرآن|الْمُسَحَّرِينَ}} است: {{متن قرآن|مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست می‌گویی نشانه ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۴.</ref>.<ref> تفسیر ابی السعود، ج ۶، ص ۲۵۹؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۰۷؛ احکام القرآن، ج ۱، ص ۵۰.</ref>؛ اما کاربرد ادات [[حصر]] {{متن قرآن|إِنَّمَا}} در یکی و استثنا در [[سیاق]] [[نفی]] دیگری، تفاوت معنایی دو [[آیه]] را می‌‌رساند. آیه نخست با انحصار وصف مسحر بودن در [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} ریشه [[روانی]] سخنان آن [[حضرت]] را از منظر [[ثمود]] بیان می‌‌کند؛ اما آیه دوم فرابشری ([[فرشته]]) بودن صالح {{ع}} و در نتیجه اصل [[شایستگی]] وی برای [[پیامبری]] را نفی می‌‌کند. مهم‌تر از همه، [[تفسیر]] دوم با انحصار مسحر بودن در [[حضرت صالح]] {{ع}} نمی‌سازد، زیرا خود آنان هم [[بشر]] بودند. برخی نیز هر دو معنای گفته شده را احتمال داده‌اند. <ref>زاد المسیر، ج ۶، ص ۴؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۲۴۹.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 332-333.</ref>
=== [[احتجاج]] ===
ثمودیان برای [[تکذیب]] [[نبوت]] صالح {{ع}} به احتجاج‌های مختلفی دست می‌‌زدند. آن حضرت [[مردم]] را به [[خداپرستی]] و [[اطاعت]] از خویش فرا خوانده، با اشاره به [[فساد]] پیشه بودن اشراف و سران [[قوم]]، از [[پیروی]] آنها برحذر می‌‌داشت {{متن قرآن| فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ}}<ref>«پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید آنان که در زمین فساد بر می‌انگیزند و به (نیکی و) شایستگی روی نمی‌آورند» سوره شعراء، آیه ۱۵۰-۱۵۲.</ref>؛ اما ثمودیان با استناد به اینکه او نیز بشری همانند آنان است، شایستگی وی را برای پیامبری و [[دریافت وحی]] [[انکار]] و او را [[دروغگو]] می‌‌خواندند: {{متن قرآن|مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست می‌گویی نشانه ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۴.</ref> آنان همچنین با استناد به اینکه صالح {{ع}} یک نفر بیش نیست وی را فاقد صلاحیت برای پیروی و دنباله روی او را مایه [[گمراهی]] و [[رنج]] و [[سختی]] خویش می‌‌خواندند: {{متن قرآن|فَقَالُوا أَبَشَرًا مِنَّا وَاحِدًا نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ}}<ref>«(می) گفتند: آیا از بشری چون خود پیروی کنیم؟ در آن صورت در گمراهی و سرگشتگی به سر خواهیم برد» سوره قمر، آیه ۲۴.</ref>؛ گویا آنان که به دیدن [[خدم]] و حشم و کسان بسیار در اطراف سران، اشراف و [[پادشاهان]] خو گرفته بودند، [[رهبری صالح]] {{ع}} را مایه [[تباهی]] و [[سستی]] [[جامعه]] می‌‌پنداشته، پذیرش آن برایشان بسیار گران و دشوار می‌‌نمود<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۷۹.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 333.</ref>
=== درخواست [[معجزه]] ===
[[قوم ثمود]] پس از تکذیب حضرت صالح {{ع}} با نسبت ناروا از وی خواستند که اگر به [[راستی]] فرستاده خداست نشانه و [[گواه]] صدقی بیاورد: {{متن قرآن|مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست می‌گویی نشانه ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۴.</ref> آن [[حضرت]] ماده شتری اعجازی آورد و درباره آسیب رساندن به آن و [[عذاب]] نزدیک و بزرگی که در پی دارد هشدار داد. {{متن قرآن|وَیَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَکُمْ آیَةً فَذَرُوهَا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابٌ قَرِیبٌ}}<ref>«و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانه‌ای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد» سوره هود، آیه ۶۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ}}<ref>«گفت: این ماده شتری است که از آب بهره‌ای دارد و شما را نیز از آب بهره روز معیّنی است» سوره شعراء، آیه ۱۵۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«به آن آزاری نرسانید که عذاب روزی سترگ شما را فرو گیرد» سوره شعراء، آیه ۱۵۶.</ref> به [[اعتقاد]] [[مفسران]]، [[خداوند]] شتر یادشده را با پیشنهاد [[ثمود]] و مطابق ویژگی‌های مورد نظر آنان از [[دل]] [[کوه]] بیرون آورد<ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۷؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 333-334.</ref>
=== [[ایمان]] [[اقلیت]] و [[کفر]] [[اکثریت]] ===
در ادامه [[دعوت]] [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} گروهی از افراد [[فقیر]] و فرودست <ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۱؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۵۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۵.</ref> [[قوم]] به [[آیین جدید]] گرویدند و در مقابل، گروهی دیگر از آنان <ref>الکشاف، ج ۲، ص ۹۰؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۱.</ref> به [[پیروی]] از سران و اشراف قوم بر کفر و [[انکار]] خویش پای فشردند: {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمده‌اند گفتند: آیا می‌دانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم» سوره اعراف، آیه ۷۵-۷۶.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۲.</ref> گزارش گفت و گوی [[کافران]] و [[مؤمنان]] قوم پس از اشاره صالح {{ع}} به آمدن و [[آیت]] بودن شتر {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسی» سوره اعراف، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ}}<ref>«سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمده‌اند گفتند: آیا می‌دانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم» سوره اعراف، آیه ۷۵.</ref> نشان می‌‌دهد که ایمان گروه یادشده پس از آمدن شتر بوده است. تأکید آنها بر ایمان خویش در پاسخ گروه مقابل به ویژه با توجه به موقعیت فرودست [[اجتماعی]] آنان می‌‌تواند مؤید این باشد. گروه مؤمنان افزون بر [[استضعاف]]، در اقلیت نیز بوده‌اند: {{متن قرآن|فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و عذاب آنان را فرو گرفت؛ بی‌گمان در آن نشانه‌ای است و بیشتر آنان مؤمن نبودند» سوره شعراء، آیه ۱۵۸.</ref> با ایمان آنها [[جامعه]] ثمود دچار [[اختلاف]] و [[دودستگی]] شده، به دو گروه [[متخاصم]] [[مؤمن]] و [[کافر]] تقسیم گردید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ}}<ref>«و همانا به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خداوند را بپرستید اما ناگاه آنان دو گروه شدند که با هم دشمنی می‌ورزیدند» سوره نمل، آیه ۴۵.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۰۷ - ۲۰۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۱؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۲۷۰.</ref>؛ گویا هر گروه با [[اعتقاد]] به [[حقانیت]] [[عقاید]] خویش بر بطلان باورهای گروه مقابل تأکید می‌‌کرده است. <ref> مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۱؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۲.</ref> به اعتقاد [[مقاتل بن سلیمان]] مراد از تخاصم همان [[پرسش و پاسخ]] اشراف [[قوم]] و [[مؤمنان]] است.<ref> تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۴۷۹؛ روض الجنان، ج ۱۵، ص ۵۸.</ref> مفسرانی چون [[قرطبی]] و زرکشی این سخن را پذیرفته‌اند.<ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۲۱۴؛ البرهان، ج ۲، ص ۱۹۴.</ref> [[پیروان]] [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} در پاسخ اینکه آیا به [[راستی]] به [[رسالت]] او [[یقین]] دارند یا نه، بر [[ایمان]] خویش نسبت به ادعا و آموزه‌های آن [[حضرت]] تأکید، ولی [[کافران]] اظهار [[کفر]] کردند. {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمده‌اند گفتند: آیا می‌دانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم» سوره اعراف، آیه ۷۵-۷۶.</ref>. درباره [[انگیزه]] [[پرسش]] کافران به موارد متفاوتی چون سخره گری،<ref>الکشاف، ج ۲، ص ۹۰؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۱؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۳۵ - ۳۶.</ref> [[انکار]] <ref>التبیان، ج ۴، ص ۴۵۲؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۵۳.</ref> و تردیدافکنی در [[دل]] مؤمنان <ref>نمونه، ج ۶، ص ۲۳۸.</ref> اشاره شده است.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 334-335.</ref>
=== کشتن شتر صالح {{ع}} ===
در پی [[ناتوانی]] کافران در برابر استدلال‌های صالح {{ع}}، [[گرایش]] گروهی از [[مردم]] به وی، بی‌نتیجه ماندن تلاش برای بازگشت آنان به [[بت پرستی]] و پیدایش [[دشمنی]] و [[دودستگی]] در میان [[ثمود]]، آنان به برخوردهای شدیدتر و [[خشن]] تری روی آوردند؛ در گام نخست و به رغم هشدارهای مکرر و صریح صالح {{ع}} شتر را کشتند تا [[آیت]] [[نبوت]] صالح {{ع}} و ایمان مردم را از بین ببرند: {{متن قرآن|فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۷.</ref> به رغم کشته شدن شتر به دست یکی از [[کافران]] {{متن قرآن|فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ}}<ref>«آنگاه همراه خویش را فرا خواندند و او دست پیش برد و (آن شتر را) پی کرد» سوره قمر، آیه ۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا}}<ref>«قوم «ثمود» با سرکشی خود (پیامبران را) دروغ انگاشتند، آنگاه که سنگدل‌ترین آنان برانگیخته شد» سوره شمس، آیه ۱۱-۱۲.</ref> [[قرآن]] کار مزبور را به همه آنان نسبت می‌‌دهد {{متن قرآن|فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ}}<ref>«امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.</ref>؛ {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ}}<ref>«پس، آن را پی کردند و پشیمان شدند.» سوره شعراء، آیه ۱۵۷.</ref> و این می‌‌رساند که همه آنان به نوعی در پی ریزی و اجرای [[دسیسه]]<ref>تفسیر نسفی، ج ۴، ص ۱۹۷.</ref> و [[تشویق]] و ابراز [[رضایت]] به آن دخیل بوده‌اند: {{متن قرآن|فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ}}<ref>«آنگاه همراه خویش را فرا خواندند و او دست پیش برد و (آن شتر را) پی کرد» سوره قمر، آیه ۲۹.</ref>.<ref>الکشاف، ج ۲، ص ۹۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۶۷۲؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۱.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 335.</ref>
=== [[تکذیب]] [[وعده]] [[عذاب]] ===
در پی کشته شدن [[ناقه صالح]] {{ع}}، آن [[حضرت]] از آمدن عذاب حتمی [[خداوند]] خبر داد: {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ}}<ref>«امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.</ref>؛ ولی کافران از سر [[غرور]] و [[تکبر]]،<ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۱؛ التبیان، ج ۴، ص ۴۵۳؛ المیزان، ج ۸، ص ۱۸۲.</ref> [[سرکشی]] و [[طغیان]] را به اوج خود رسانده،<ref>مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۰، ۲۹۲؛ تفسیر مجاهد، ج ۱، ص ۲۳۹؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۵۳.</ref> گفتند: اگر به [[راستی]] [[پیامبر خدا]] هستی، عذاب [[موعود]] را بیاور: {{متن قرآن|فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۷.</ref> این سخن به نوعی تکذیب [[نبوت]] و وعده‌های [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} بود،<ref>الکشاف، ج ۲، ص ۹۱؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۱؛ تنویر المقباس، ص ۱۳۱.</ref> چنان که برخی آن را به معنای هماورد طلبی <ref>تفسیر ابی المسعود، ج ۳، ص ۲۴۳؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۱۶۵.</ref> و از سر [[تمسخر]] <ref>تنویر المقباس، ص ۱۳۱.</ref> نیز دانسته‌اند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 335.</ref>
=== دسیسه کشتن صالح {{ع}} ===
کافران [[قوم]] در واپسین [[اقدام]] و بر اساس [[توطئه]] ای جمعی و هماهنگ بر آن شدند تا با [[یورش]] شبانه، صالح {{ع}} و خانواده‌اش را بکشند و در صورت بازخواست شدن از جانب اولیای دم، اظهار بی‌اطلاعی کنند: {{متن قرآن|قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ}}<ref>«گفتند: به خداوند هم‌سوگند شوید که به او و خانواده‌اش شبیخون می‌زنیم سپس به خونخواه او می‌گوییم که ما هنگام کشتن (وی و) خانواده‌اش حضور نداشتیم و بی‌گمان ما راستگوییم» سوره نمل، آیه ۴۹.</ref> [[تصمیم]] آنان برای [[یورش]] شبانه، ایجاد پیمانی مشترک از [[راه]] [[سوگند]] جمعی برای شرکت گروهی در اجرای [[توطئه]] و اظهار بی خبری از آن نشان می‌‌دهند که آنان از [[خونخواهی]] و [[اقدام]] تلافی جویانه [[قبیله]] [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} و [[یاران]] وی در [[هراس]] بوده‌اند. با چنین اقدامی [[قاتلان]]، ناشناخته می‌‌ماندند، احتمال افشای توطئه نمی‌رفت و در صورت شناخته شدن، درافتادن با همه و [[قصاص]] آنان میسر نبود. هماهنگی و سوگند مبنی بر اظهار بی خبری نشان می‌‌دهد که [[دسیسه]] گران می‌‌دانستند که در پی اجرای توطئه، انگشت [[اتهام]] پیش از همه و به عنوان [[دشمنان]] شناخته شده صالح {{ع}} به سوی آنها نشانه خواهد رفت.


====[[انسان‌شناسی]]====
[[قرآن]] از [[زمان]] دقیق دسیسه سخنی به [[صراحت]] نگفته است؛ ولی ترتیب [[آیات]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ}}<ref>«و همانا به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خداوند را بپرستید اما ناگاه آنان دو گروه شدند که با هم دشمنی می‌ورزیدند» سوره نمل، آیه ۴۵.</ref>، {{متن قرآن|وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ}}<ref>«و در آن شهر نه دودمان بودند که در آن (سر) زمین دست به تباهی می‌زدند و کار شایسته نمی‌کردند» سوره نمل، آیه ۴۸.</ref> نشان می‌‌دهد که توطئه [[کافران]] پس از [[ایمان]] گروهی از [[قوم]] و پیدایش [[دشمنی]] و [[دودستگی]] در میان آنان بوده است. [[ابن اسحاق]]، [[مجاهد]] <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۱۰: مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۱۲۹.</ref> و برخی دیگر آن را پس از کشتن شتر و [[وعده]] عذابِ [[قطعی]]، دانسته‌اند. <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۱۰؛ نیز ر. ک: تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۴۲۴؛ تفسیر نسفی، ج ۳، ص ۲۱۶.</ref> این زمان با توجه به اینکه کشتن صالح {{ع}} به عنوان شدیدترین برخورد طبیعتاً باید آخرین اقدام [[ثمود]] باشد، پذیرفتنی است؛ همچنین پذیرش [[تفسیر]] مشهور از [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«گفت: ای قوم من! چرا پیش از نیکی به بدی شتاب دارید؟ چرا از خداوند آمرزش نمی‌خواهید باشد که بر شما بخشایش آورند؟» سوره نمل، آیه ۴۶.</ref> مؤید آن است. بر اساس تفسیر مشهور، آیه که پیش از گزارش توطئه کافران آمده {{متن قرآن|قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ}}<ref>«گفتند: به خداوند هم‌سوگند شوید که به او و خانواده‌اش شبیخون می‌زنیم سپس به خونخواه او می‌گوییم که ما هنگام کشتن (وی و) خانواده‌اش حضور نداشتیم و بی‌گمان ما راستگوییم» سوره نمل، آیه ۴۹.</ref>، اشاره به وعده [[عذاب]] قطعی پس از کشتن شتر است. <ref> ر. ک: تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۳۱.</ref> توطئه گران برآن شدند که پیش از پایان مهلت سه [[روزه]] کار [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} و خانواده‌اش را یکسره کنند. <ref>البحر المحیط، ج ۷، ص ۸۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۲۳۸؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۸.</ref> [[قرآن]] [[توطئه]] گران را ۹ گروهک [[تبهکار]] و برکنار از هر گونه [[صلاح]] و [[درستی]] می‌‌خواند. [[لزوم]] جمع بودن تمییز اعداد سه تا ۱۰ از یک سو و مفرد بودن "[[رهط]]" از سوی دیگر [[پرسش]] برانگیز شده است، برای همین [[ابن عباس]]، توطئه گران را ۹ نفر دانسته و نام‌های آنان را یاد کرده است <ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۱؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۴.</ref>. اغلب [[مفسران]] با پذیرش این نظر و گاه با [[اختلاف]] در نام‌ها، آنان را از اشراف زادگان و [[سرکش]] ترین افراد [[ثمود]] و همان پی کنندگان شتر دانسته‌اند؛<ref>تفسیر غریب القرآن، ص ۳۵۹.</ref> اما در مقابل، [[راغب اصفهانی]] و [[علامه طباطبایی]] رهط را اسم جمع و به معنای گروهی کمتر از ۱۰ نفر دانسته‌اند <ref>مفردات، ص ۳۶۷، «رهط»؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۴.</ref>. [[قرطبی]] و شوکانی با پذیرش دیدگاه نخست و [[سازگاری]] دادن آن با نظر دوم، هر یک از ۹ نفر را سرکرده یک گروهک (رهط) خوانده‌اند. <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۲۱۵؛ فتح القدیر، ج ۴، ص ۱۴۳.</ref> برخی نیز به احتمال هر یک از گروه‌ها را منسوب به یک [[قبیله]] دانسته‌اند. <ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۲۰۳.</ref> قرآن چگونگی اجرای توطئه و نابودی مهاجمان را به [[اجمال]] گزارش می‌‌کند: {{متن قرآن|وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و نیرنگی سخت باختند و ما (نیز) تدبیری شایسته کردیم و آنان درنیافتند و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۰-۵۱.</ref>، برای همین، مفسران در بیان آن به اختلاف‌گراییده‌اند؛ ابن عباس و [[ابن اسحاق]] گفته اند: آنان شبانه و با شمشیرهای آخته به [[خانه]] صالح {{ع}} [[یورش]] آوردند؛ ولی به دست [[فرشتگان]] و به وسیله سنگ کشته شدند. [[فرشتگان]]، نامرئی بودند و مهاجمان فقط فرود آمدن سنگ‌ها را می‌‌دیدند: {{متن قرآن|وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ}}<ref>ر. ک: جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۱۱؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۲؛ روض الجنان، ج ۱۵، ص ۶۰ - ۶۱.</ref> مفسرانی چون [[قمی]]، [[طوسی]] و [[طبرسی]] این [[تفسیر]] را پذیرفته‌اند. <ref> تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۳۲؛ التبیان، ج ۸، ص ۱۰۳؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۲.</ref> ظاهر [[آیه]] نیز که از [[یورش]] شبانه به [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} و خانواده‌اش خبر می‌‌دهد با آن سازگارتر است. ابن [[زید]] و سدّی با اندکی تفاوت معتقدند که صالح {{ع}} مسجدی بیرون از [[شهر]] داشته و در آن [[عبادت]] می‌‌کرده است. مهاجمان با کمین کردن میان غاری برآن شدند که صالح {{ع}} را هنگام عزیمت به آنجا کشته و آن گاه به سراغ خانواده‌اش بروند؛ اما [[خداوند]] به وسیله سنگی از فراز [[کوه]]، دهانه [[غار]] را مسدود و آنان را هلاک ساخت. <ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۲۹۱ - ۲۹۲؛ ج ۱۹، ص ۲۱۲؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۲ - ۲۹۵؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۸.</ref> [[زمخشری]] این تفسیر را ترجیح داده است. <ref>الکشاف، ج ۳، ص ۱۵۳.</ref> به گفته [[مقاتل]]، [[کافران]] در دامنه کوهی به [[انتظار]] صالح {{ع}} نشسته بودند و در پی ریزش کوه نابود شدند <ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۲؛ زاد المسیر، ج ۶، ص ۷۵.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 335-337.</ref>
باورهای [[ثمود]] درباره [[خدا]] در انسان‌شناسی و نگرش آنان به نحوه [[ارتباط]] خدا و [[انسان]] نیز اثرگذار بوده است. آنها «[[خدای بزرگ]]» را فراتر از گنجایش [[فهم]] [[آدمی]]، بسیار دورتر از دسترس او و [[بت‌ها]] را واسطه و [[شفیع]] میان انسان و خدا می‌‌پنداشتند. با توجه به چنین باوری است که [[حضرت صالح]]{{ع}} از نزدیک بودن «[[اللّه]]» به آنان (انسان) و شنیدن و [[اجابت]] خواسته‌های آنها خبر می‌‌دهد. {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۸۱ - ۸۲؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۰.</ref> در انسان‌شناسیثمود، آدمی بسیار [[فروتر]] از آن است که به [[جهان غیب]] و ماورای [[طبیعت]] [[راه]] یافته، با [[دریافت وحی]] [[الهی]]، [[جامه]] [[رسالت]] و [[نبوت]] بر تن کند. <ref>جامع البیان، ج ۲۷، ص ۱۳۳؛ نیز ر.ک: المیزان، ج ۱۵، ص ۲۸؛ ج ۱۷، ص ۷۳.</ref> بر اساس همین ایده، آنان در ردّ رسالت [[صالح]] [[نبی]]{{ع}} او را بشری همانند خویش خوانده، در [[ادعای نبوت]] از او [[آیت]] و حجت ‌طلبیدند: {{متن قرآن|قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ مَا أَنتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«گفتند: تو بی‌گمان از جادو زدگانی تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست می‌گویی نشانه  ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۳-۱۵۴.</ref> به [[اعتقاد]] آنان، [[پیامبران الهی]] باید از میان [[فرشتگان]] باشند که [[برتر]] از انسان بوده، [[مقرب]] درگاه خدا و شفیع [[آدمیان]] نزد اویند: {{متن قرآن|إِذْ جَاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ قَالُوا لَوْ شَاءَ رَبُّنَا لَأَنْزَلَ مَلَائِكَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که پیامبران از پیش و پس  آنان نزدشان آمدند که جز خداوند را نپرستید! (اما آنان) گفتند: اگر پروردگار ما (چنین چیزی) می‌خواست فرشتگانی را می‌فرستاد پس ما آنچه را بدان فرستاده شده‌اید انکار می‌کنیم» سوره فصلت، آیه ۱۴.</ref>.<ref>التبیان، ج ۹، ص ۱۱۳؛ الکشاف، ج ۲، ص ۳۶۹ - ۳۷۰؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۷۲؛ ج ۸، ص ۲۶۳.</ref> به [[گمان]] ثمودیان اگر [[آدمی]] [[شایسته]] [[پیامبری]] بود، باید هرکسی بتواند [[ارتباط]] [[وحیانی]] را تجربه کند و چون خود آنان چنین تجربه ای نداشتند، [[صالح]]{{ع}} را [[دروغگو]] می‌‌خواندند: {{متن قرآن|أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ}}<ref>«آیا در میان ما کتاب آسمانی را تنها بر او فرو افکنده‌اند؟ (خیر)، بلکه او دروغزنی خویشتن‌خواه است» سوره قمر، آیه ۲۵.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۳۱؛ ج ۱۷، ص ۷۳.</ref>، بنابراین می‌‌توان گفت آنان آدمی را در استعدادهای [[جسمانی]] و مادی او محدود دانسته، از بعد [[ملکوتی]] و [[کمالات]] [[روحی]] و [[معنوی]] وی [[تصوری]] نداشته‌اند. <ref>ر.ک: التبیان، ج ۹، ص ۴۵۳؛ المیزان، ج ۱، ص ۸۴؛ ج ۱۲، ص ۳۱ - ۳۲؛ ج ۱۵، ص ۲۸.</ref> از ظاهر برخی تعابیر [[قرآن]] و گزارش‌های [[تفسیری]] مربوط برمی آید که [[ثمود]] مواردی از قبیل [[ثروت]]، [[موقعیت اجتماعی]] و نیز داشتن [[پیروان]] و حشم و [[خدم]]، همانند سران [[قبایل]] و [[پادشاهان]] را معیار [[برتری]] و [[شایستگی]] افراد برای [[رهبری]] می‌‌دانسته‌اند،<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۱۳۸؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۷۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۳۸.</ref> از این رو هنگامی که صالح{{ع}} آنان را از [[پیروی]] زعمای [[قوم]] [[نهی]] و به پیروی از خود می‌‌خواند: {{متن قرآن| فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ  وَلا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ }}<ref>«پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید» سوره شعراء، آیه ۱۵۰-۱۵۱.</ref> پیروی از صالح{{ع}} را مایه [[گمراهی]]، دردسر ساز و دیوانگی می‌‌خواندند: {{متن قرآن|فَقَالُوا أَبَشَرًا مِنَّا وَاحِدًا نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ}}<ref>«(می) گفتند: آیا از بشری چون خود پیروی کنیم؟ در آن صورت در گمراهی و سرگشتگی به سر خواهیم برد» سوره قمر، آیه ۲۴.</ref>.<ref>التبیان، ج ۹، ص ۴۵۳؛ الکشاف، ج ۴، ص ۳۹؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۷۹.</ref>
====[[معاد]] باوری====
قرآن درباره معادباوری ثمودیان نفیاً و اثباتاً گزارش صریحی ندارد؛ اما بیشتر [[مفسران]] <ref>جامع البیان، ج ۲۹، ص ۵۹؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۳۸۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۲۵۷.</ref> به پیروی از [[ابن عباس]] و [[قتاده]] <ref>جامع البیان، ج ۲۹، ص ۶۰؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۹۴؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ}}<ref>«قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند» سوره حاقه، آیه ۴.</ref> را اشاره به [[تکذیب]] [[قیامت]] از سوی آنان دانسته‌اند. با پذیرش این [[تفسیر]] می‌‌توان گفت که [[ثمود]] [[اعتقادی]] به [[زنده شدن دوباره]] [[آدمیان]] و [[پاداش]] و [[کیفر]] [[روز]] [[جزا]] نداشته و [[روز قیامت]] را [[دروغ]] می‌‌پنداشته است؛<ref>التبیان، ج ۱۰، ص ۹۴؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴.</ref> اما تفسیر قارعه به قیامت در اینجا ظاهراً مستندی جز سخن [[ابن عباس]] و [[قتاده]] ندارد و گفتار آن دو به احتمال زیاد در [[ارتباط]] با کاربرد وصفی آن در [[سوره قارعه]] است. به نظر می‌‌رسد دیدگاه مفسرانی چون [[قمی]]،<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۸۳.</ref> [[ثعلبی]] <ref>تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۲۶.</ref> و [[فخر رازی]] <ref>التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۹۵؛ التسهیل، ج ۴، ص ۱۴۱ - ۱۴۲.</ref> که مراد از قارعه را [[عذاب]] [[موعود]] [[عاد]] و ثمود دانسته‌اند، [[سازگاری]] و تناسب بیشتری با قراین و [[سیاق آیات]] و نیز معنای لغوی قارعه دارد، زیرا در گزارش آموزه‌های [[هود]] و [[صالح]]{{ع}} [[دعوت به معاد]] به چشم نمی‌خورد، بنابراین [[تکذیب]] آن معنا ندارد؛ اما [[وعده]] آن دو مبنی بر آمدن عذابی بس بزرگ و دردناک و تکذیب آن از سوی عاد و ثمود بیش از یک بار گزارش شده‌اند {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای  است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسی» سوره اعراف، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۷.</ref>، {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۸.</ref>،  {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ}}<ref>«و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانه‌ای  است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد» سوره هود، آیه ۶۴.</ref>، {{متن قرآن|إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، من از عذاب روزی سترگ بر شما می‌هراسم» سوره اعراف، آیه ۵۹.</ref>،  {{متن قرآن|وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ}}<ref>«و ما عذاب نخواهیم شد» سوره شعراء، آیه ۱۳۸.</ref>،  {{متن قرآن|وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«به آن آزاری نرسانید که عذاب روزی سترگ شما را فرو گیرد» سوره شعراء، آیه ۱۵۶.</ref>، بر همین اساس در [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ}}<ref>«و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیان‌کن، از میان برداشته شد» سوره حاقه، آیه ۶.</ref> به تکذیب یاد شده اشاره و در پی آن [[هلاکت]] [[اقوام]] مزبور با عذاب‌های بسیار شدید و بنیان کن گزارش شده است. {{متن قرآن| فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ }}<ref>«اما قوم ثمود با سرکشی خویش به نابودی افکنده شدند و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیان‌کن، از میان برداشته شد. که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز) ها بر زمین افتاده می‌دیدی، گویی تنه‌های خرمابن‌هایی فرو افتاده‌اند.  آیا از ایشان بازمانده‌ای می‌بینی؟» سوره حاقه، آیه ۵-۸.</ref> با پذیرش تفسیر دوم و قرینه‌های آن می‌‌توان گفت به سبب گسترش و ریشه داری چندخدایی در میان ثمود، [[پایداری]] سرسختانه و لجوجانه آنان در برابر آموزه‌های [[یکتاپرستی]]، به ویژه به سبب [[فهم]]، [[درک]] و [[بینش]] بسیار ابتدایی که داشتند، عملاً زمینه دعوت به معاد و پذیرش آن وجود نداشت و [[تصور]] و پذیرش [[حیات]] پس از [[مرگ]] برای آنان به مراتب دشوارتر از [[تصور]] و پذیرش [[یگانگی خدا]] و [[پیامبری]] [[انسان]] بود.
====[[اعتقاد]] به بدشگونی====
اعتقاد به نحوست و بدشگونی یا خوش [[یمن]] بودن برخی افراد، اشیا و حوادث، مؤلفه دیگری از [[فرهنگ]] ثمودیان بود. بر اساس ظاهر برخی [[آیات]]، گویا پس از [[دعوت]] [[صالح]]{{ع}} و [[گرایش]] گروهی از [[قوم]] به وی، حادثه ناخوشایندی برای [[ثمود]] رخ می‌‌دهد که آن را نتیجه بد قدمی صالح{{ع}} و [[پیروان]] وی می‌‌خواندند: {{متن قرآن|قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ}}<ref>«گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زده‌ایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شده‌اید» سوره نمل، آیه ۴۷.</ref><ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۰۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۱؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۳.</ref> [[مفسران]] به حوادثی چون نیآمدن [[باران]] و پیدایش [[خشکسالی]] و [[گرسنگی]] در پی [[تکذیب]] صالح{{ع}} <ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۱؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۵۸۶؛ تفسیر واحدی، ج ۲، ص ۸۰۶.</ref> و نیز [[ایجاد اختلاف]] و [[دودستگی]] در [[جامعه]] [[ثمود]] <ref>تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۲۷۰؛ روح المعانی، ج ۱۹، ص ۲۱۱؛ الاصفی، ج ۲، ص ۹۱۱.</ref> اشاره کرده‌اند. ظاهر و [[سیاق آیات]] می‌‌رسانند که رخداد مزبور همان پیدایش [[دشمنی]] و دودستگی بوده است. {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ}}<ref>«و همانا به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خداوند را بپرستید اما ناگاه آنان دو گروه شدند که با هم دشمنی می‌ورزیدند. گفت: ای قوم من! چرا پیش از نیکی به بدی شتاب دارید؟ چرا از خداوند آمرزش نمی‌خواهید باشد که بر شما بخشایش آورند؟گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زده‌ایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شده‌اید» سوره نمل، آیه ۴۵-۴۷.</ref> [[حضرت صالح]]{{ع}} در [[نفی]] [[ارتباط]] خود و پیروانش با رخدادهای مزبور و [[نادرست]] خواندن چنین پنداری، آن را به [[اراده]] و خواست [[خداوند]] نسبت داده، زمینه ای برای [[آزمون]] ثمود خواند تا بدین وسیله روشن شود که چه کسانی [[ایمان]] آورده و چه کسانی به [[کفر]] می‌‌گرایند. <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۰۹؛ التبیان، ج ۸، ص ۱۰۲؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۳.</ref> با توجه به چنین باوری می‌‌توان گفت که ثمودیان [[ناتوان]] از [[شناخت]] علل و اسباب [[حقیقی]] پاره ای حوادث و پدیده‌ها، آنها را به عوامل موهومی نسبت می‌‌داده‌اند و این [[دلیل]] دیگری بر ابتدایی و ساده بودن [[جهان بینی]] و [[افکار]] آنان است. [[باور]] مزبور در میان [[قوم نوح]] و بسیاری دیگر از [[پیروان]] [[انبیای الهی]] وجود داشته و از باورهای ریشه دار [[عرب]] بوده است {{متن قرآن|فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَذِهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«پس، هرگاه نیکی به آنان روی می‌آورد می‌گفتند این از آن ماست و اگر بلایی  به ایشان می‌رسید به موسی و همراهان وی فال بد می‌زدند؛ آگاه باشید که فالشان نزد خداوند است اما بیشتر آنها نمی‌دانند» سوره اعراف، آیه ۱۳۱.</ref>،  {{متن قرآن|قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«گفتند: ما به شما فال بد می‌زنیم، اگر دست نکشید، سنگسارتان خواهیم کرد و از ما به شما عذابی دردناک خواهد رسید» سوره یس، آیه ۱۸.</ref> و این می‌‌تواند نشان از انتقال [[فرهنگی]] میان [[اقوام]] یادشده باشد.
==برخورد [[ثمود]] با [[صالح]]{{ع}}==
با آغاز [[دعوت]] [[توحیدی]] صالح{{ع}}، ثمودیان شیوه‌های گوناگونی را برای [[تکذیب]] وی پیشه ساختند. برخوردها در آغاز ملایم‌تر بود؛ ولی در پی پافشاری آن [[حضرت]] و [[گرایش]] شماری از [[مردم]] به وی، واکنش‌های تندتر و قهرآمیزتری انجام پذیرفت:
===[[سرزنش]] کردن===
صالح{{ع}} به سبب [[خردمندی]]، داشتن شخصیتی کامل و رشدیافته و نیز جایگاه ممتاز [[خانوادگی]]، مایه [[امید]] [[ثمود]] به شمار می‌‌رفت تا در مسیر تعالی و [[پیشرفت]] [[قوم]] قدم بردارد؛<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۱۷؛ المیزان، ج ۱۰؛ ص ۳۱۱.</ref> اما هنگامی که ناباورانه دیدند وی با [[نفی]] [[عقاید]] و [[آیین]] نیاکان، [[سنت شکنی]] کرده و درست برخلاف خواست و [[انتظار]] آنان حرکت می‌‌کند {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>، نسبت به وی ابراز [[ناامیدی]] کرده، زبان به [[مذمت]] و ملامت او گشودند: {{متن قرآن|قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}<ref>«گفتند: ای صالح! بی‌گمان پیش از این در میان ما مایه امید بودی، آیا ما را از پرستیدن آنچه پدرانمان می‌پرستیدند باز می‌داری؟ و به راستی نسبت به آنچه ما را بدان می‌خوانی در دو دلی گمان‌انگیزی هستیم» سوره هود، آیه ۶۲.</ref> آنها که [[نادرستی]] و ترک عقاید و آیین دیرپای نیاکان و آموزه‌های نوین در باورشان نمی‌گنجید، درباره سخنان صالح{{ع}} ابراز تردید و [[بدبینی]] کردند: {{متن قرآن|وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}
===نسبت‌های ناروا===
قوم صالح{{ع}} نظر به نگرش آنان درباره [[پیامبری]] [[آدمیان]]، [[دعوی نبوت]] آن حضرت را [[انکار]] و با نسبت‌های ناروا، ریشه آن را عوامل و انگیزه‌های دیگر می‌‌خواندند؛ آنان گاه با این سخن که چگونه از میان همه و با وجود افرادی [[برتر]]، [[وحی]] فقط بر صالح{{ع}} آمده است، او را [[دروغگویی]] بسیار بزرگ می‌‌خواندند <ref>جامع البیان، ج ۲۷، ص ۱۳۳؛ تفسیر ثعلبی، ج ۹، ص ۱۶۷؛ جوامع الجامع، ج ۳، ص ۴۶۷.</ref> که با [[انگیزه]] [[برتری]] جویی و [[قدرت‌طلبی]] و از [[راه]] [[دعوی نبوت]] در پی دستیابی به [[ریاست]] [[قوم]] و [[قبیله]] است: {{متن قرآن|أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ}}<ref>«آیا در میان ما کتاب آسمانی را تنها بر او فرو افکنده‌اند؟ (خیر)، بلکه او دروغزنی خویشتن‌خواه است» سوره قمر، آیه ۲۵.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۵۱؛ المحرر الوجیز، ج ۵، ص ۲۱۷؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۸۰.</ref> صیغه [[مبالغه]] {{متن قرآن|كَذَّابٌ}} شدت و بزرگی [[دروغ]] از نظر آنان را می‌‌رساند، زیرا [[دریافت وحی]] [[الهی]] از سوی نوع [[بشر]] هرگز در [[باور]] آنان نمی‌گنجید و با عقلشان سازگار نبود،<ref> ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۵۱.</ref> بر همین اساس او را فردی به شدت [[جادو]] شده می‌‌خواندند که [[سلامت]] [[عقلی]] و [[روانی]] خود را از دست داده و سخنانی آشفته و نابخردانه بر زبان می‌‌راند: {{متن قرآن|قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ}}<ref>«گفتند: تو بی‌گمان از جادو زدگانی» سوره شعراء، آیه ۱۵۳.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۰۷؛ نمونه، ج ۱۵، ص ۳۱۱.</ref> معنای "به شدت جادو شده" برای {{متن قرآن|الْمُسَحَّرِينَ}}، گفته [[مجاهد]] و قتاده<ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۶؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۹، ص ۲۸۰۴؛ تفسیر ثعلبی، ج ۷، ص ۱۷۶.</ref> و چنان که [[ابن کثیر]] نیز گفته،<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۱۴۱.</ref> دیدگاه بیشتر [[مفسّران]] است. <ref>تفسیر جلالین، ص ۴۸۹؛ روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۳؛ تفسیر ابی السعود، ج ۶، ص ۲۵۹.</ref> در مقابل این [[تفسیر]]، [[ابن عباس]] <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۶؛ التبیان، ج ۸، ص ۵۱؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶.</ref> و در پی او [[طبری]] <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۶.</ref> مُسَحَّر را به معنای مخلوق و زجاج و [[ابوعبیده]] به معنای {{عربی|"مَنْ لَهُ سَحْرٌ"}} یعنی دارنده ریه دانسته‌اند <ref>معانی القرآن، ج ۵، ص ۹۷؛ زادالمسیر، ج ۶، ص ۴۸.</ref> که هر دو کنایه از بشر بودن‌اند. <ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶؛ تفسیر ابی السعود، ج ۶، ص ۲۵۹؛ المیزان، ج ۷، ص ۳۰۷.</ref> بنابراین معنا، [[آیه]] بعدی تفسیر یا تأکید {{متن قرآن|الْمُسَحَّرِينَ}} است: {{متن قرآن|مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست می‌گویی نشانه  ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۴.</ref>.<ref> تفسیر ابی السعود، ج ۶، ص ۲۵۹؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۰۷؛ احکام القرآن، ج ۱، ص ۵۰.</ref>؛ اما کاربرد ادات [[حصر]] {{متن قرآن|إِنَّمَا}} در یکی و استثنا در [[سیاق]] [[نفی]] دیگری، تفاوت معنایی دو [[آیه]] را می‌‌رساند. آیه نخست با انحصار [[وصف]] مسحر بودن در [[صالح]]{{ع}} ریشه [[روانی]] سخنان آن [[حضرت]] را از منظر [[ثمود]] بیان می‌‌کند؛ اما آیه دوم فرابشری ([[فرشته]]) بودن صالح{{ع}} و در نتیجه اصل [[شایستگی]] وی برای [[پیامبری]] را نفی می‌‌کند. مهم‌تر از همه، [[تفسیر]] دوم با انحصار مسحر بودن در [[حضرت صالح]]{{ع}} نمی‌سازد، زیرا خود آنان هم [[بشر]] بودند. برخی نیز هر دو معنای گفته شده را احتمال داده‌اند. <ref>زاد المسیر، ج ۶، ص ۴؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۲۴۹.</ref>
===[[احتجاج]]===
ثمودیان برای [[تکذیب]] [[نبوت]] صالح{{ع}} به احتجاج‌های مختلفی دست می‌‌زدند. آن حضرت [[مردم]] را به [[خداپرستی]] و [[اطاعت]] از خویش فرا خوانده، با اشاره به [[فساد]] پیشه بودن اشراف و سران [[قوم]]، از [[پیروی]] آنها برحذر می‌‌داشت {{متن قرآن| فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ}}<ref>«پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید آنان که در زمین فساد بر می‌انگیزند و به (نیکی و) شایستگی روی نمی‌آورند» سوره شعراء، آیه ۱۵۰-۱۵۲.</ref>؛ اما ثمودیان با استناد به اینکه او نیز بشری همانند آنان است، شایستگی وی را برای پیامبری و [[دریافت وحی]] [[انکار]] و او را [[دروغگو]] می‌‌خواندند: {{متن قرآن|مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست می‌گویی نشانه  ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۴.</ref> آنان همچنین با استناد به اینکه صالح{{ع}} یک نفر بیش نیست وی را فاقد صلاحیت برای پیروی و دنباله روی او را مایه [[گمراهی]] و [[رنج]] و [[سختی]] خویش می‌‌خواندند: {{متن قرآن|فَقَالُوا أَبَشَرًا مِنَّا وَاحِدًا نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ}}<ref>«(می) گفتند: آیا از بشری چون خود پیروی کنیم؟ در آن صورت در گمراهی و سرگشتگی به سر خواهیم برد» سوره قمر، آیه ۲۴.</ref>؛ گویا آنان که به دیدن [[خدم]] و حشم و کسان بسیار در اطراف سران، [[اشراف]] و [[پادشاهان]] خو گرفته بودند، [[رهبری صالح]]{{ع}} را مایه [[تباهی]] و [[سستی]] [[جامعه]] می‌‌پنداشته، پذیرش آن برایشان بسیار گران و دشوار می‌‌نمود.<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۷۹.</ref>
===درخواست [[معجزه]]===
[[قوم ثمود]] پس از تکذیب حضرت صالح{{ع}} با نسبت ناروا از وی خواستند که اگر به [[راستی]] فرستاده خداست نشانه و [[گواه]] صدقی بیاورد: {{متن قرآن|مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست می‌گویی نشانه  ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۴.</ref> آن [[حضرت]] ماده شتری اعجازی آورد و درباره آسیب رساندن به آن و [[عذاب]] نزدیک و بزرگی که در پی دارد هشدار داد. {{متن قرآن|وَیَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَکُمْ آیَةً فَذَرُوهَا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابٌ قَرِیبٌ}}<ref>«و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانه‌ای  است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد» سوره هود، آیه ۶۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ}}<ref>«گفت: این ماده شتری است که از آب بهره‌ای دارد  و شما را نیز از آب بهره روز معیّنی است» سوره شعراء، آیه ۱۵۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«به آن آزاری نرسانید که عذاب روزی سترگ شما را فرو گیرد» سوره شعراء، آیه ۱۵۶.</ref> به [[اعتقاد]] [[مفسران]]، [[خداوند]] شتر یادشده را با پیشنهاد [[ثمود]] و مطابق ویژگی‌های مورد نظر آنان از [[دل]] [[کوه]] بیرون آورد.<ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۱۲۷؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۶.</ref>
===[[ایمان]] [[اقلیت]] و [[کفر]] [[اکثریت]]===
در ادامه [[دعوت]] [[صالح]]{{ع}} گروهی از افراد [[فقیر]] و فرودست <ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۱؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۵۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۵.</ref> [[قوم]] به [[آیین جدید]] گرویدند و در مقابل، گروهی دیگر از آنان <ref>الکشاف، ج ۲، ص ۹۰؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۱.</ref> به [[پیروی]] از سران و اشراف قوم بر کفر و [[انکار]] خویش پای فشردند: {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمده‌اند  گفتند: آیا می‌دانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم» سوره اعراف، آیه ۷۵-۷۶.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۲.</ref> گزارش گفت و گوی [[کافران]] و [[مؤمنان]] قوم پس از اشاره صالح{{ع}} به آمدن و [[آیت]] بودن شتر {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای  است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسی» سوره اعراف، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ}}<ref>«سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمده‌اند  گفتند: آیا می‌دانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم» سوره اعراف، آیه ۷۵.</ref> نشان می‌‌دهد که ایمان گروه یادشده پس از آمدن شتر بوده است. تأکید آنها بر ایمان خویش در پاسخ گروه مقابل به ویژه با توجه به موقعیت فرودست [[اجتماعی]] آنان می‌‌تواند مؤید این باشد. گروه مؤمنان افزون بر [[استضعاف]]، در اقلیت نیز بوده‌اند: {{متن قرآن|فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و عذاب آنان را فرو گرفت؛ بی‌گمان در آن نشانه‌ای است و بیشتر آنان مؤمن نبودند» سوره شعراء، آیه ۱۵۸.</ref> با ایمان آنها [[جامعه]] ثمود دچار [[اختلاف]] و [[دودستگی]] شده، به دو گروه [[متخاصم]] [[مؤمن]] و [[کافر]] تقسیم گردید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ}}<ref>«و همانا به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خداوند را بپرستید اما ناگاه آنان دو گروه شدند که با هم دشمنی می‌ورزیدند» سوره نمل، آیه ۴۵.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۰۷ - ۲۰۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۱؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۲۷۰.</ref>؛ گویا هر گروه با [[اعتقاد]] به [[حقانیت]] [[عقاید]] خویش بر بطلان باورهای گروه مقابل تأکید می‌‌کرده است. <ref> مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۱؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۲.</ref> به اعتقاد [[مقاتل بن سلیمان]] مراد از تخاصم همان [[پرسش و پاسخ]] [[اشراف]] [[قوم]] و [[مؤمنان]] است.<ref> تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۴۷۹؛ روض الجنان، ج ۱۵، ص ۵۸.</ref> مفسرانی چون [[قرطبی]] و زرکشی این سخن را پذیرفته‌اند.<ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۲۱۴؛ البرهان، ج ۲، ص ۱۹۴.</ref> [[پیروان]] [[صالح]]{{ع}} در پاسخ اینکه آیا به [[راستی]] به [[رسالت]] او [[یقین]] دارند یا نه، بر [[ایمان]] خویش نسبت به ادعا و آموزه‌های آن [[حضرت]] تأکید، ولی [[کافران]] اظهار [[کفر]] کردند. {{متن قرآن|قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمده‌اند  گفتند: آیا می‌دانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم» سوره اعراف، آیه ۷۵-۷۶.</ref>. درباره [[انگیزه]] [[پرسش]] کافران به موارد متفاوتی چون سخره گری،<ref>الکشاف، ج ۲، ص ۹۰؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۱؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۳۵ - ۳۶.</ref> [[انکار]] <ref>التبیان، ج ۴، ص ۴۵۲؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۵۳.</ref> و تردیدافکنی در [[دل]] مؤمنان <ref>نمونه، ج ۶، ص ۲۳۸.</ref> اشاره شده است.
===کشتن شتر صالح{{ع}}===
در پی [[ناتوانی]] کافران در برابر استدلال‌های صالح{{ع}}، [[گرایش]] گروهی از [[مردم]] به وی، بی‌نتیجه ماندن تلاش برای بازگشت آنان به [[بت پرستی]] و پیدایش [[دشمنی]] و [[دودستگی]] در میان [[ثمود]]، آنان به برخوردهای شدیدتر و [[خشن]] تری روی آوردند؛ در گام نخست و به رغم هشدارهای مکرر و صریح صالح{{ع}} شتر را کشتند تا [[آیت]] [[نبوت]] صالح{{ع}} و ایمان مردم را از بین ببرند: {{متن قرآن|فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۷.</ref> به رغم کشته شدن شتر به دست یکی از [[کافران]] {{متن قرآن|فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ}}<ref>«آنگاه همراه خویش را فرا خواندند و او دست پیش برد و (آن شتر را) پی کرد» سوره قمر، آیه ۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا}}<ref>«قوم «ثمود» با سرکشی خود (پیامبران را) دروغ انگاشتند، آنگاه که سنگدل‌ترین آنان برانگیخته شد» سوره شمس، آیه ۱۱-۱۲.</ref> [[قرآن]] کار مزبور را به همه آنان نسبت می‌‌دهد {{متن قرآن|فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ}}<ref>«امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.</ref>؛ {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ}}<ref>«پس، آن را پی کردند و پشیمان شدند. » سوره شعراء، آیه ۱۵۷.</ref> و این می‌‌رساند که همه آنان به نوعی در پی ریزی و اجرای [[دسیسه]]<ref>تفسیر نسفی، ج ۴، ص ۱۹۷.</ref> و [[تشویق]] و ابراز [[رضایت]] به آن دخیل بوده‌اند: {{متن قرآن|فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ}}<ref>«آنگاه همراه خویش را فرا خواندند و او دست پیش برد و (آن شتر را) پی کرد» سوره قمر، آیه ۲۹.</ref>.<ref>الکشاف، ج ۲، ص ۹۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۶۷۲؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۱.</ref>
===[[تکذیب]] [[وعده]] [[عذاب]]===
در پی کشته شدن [[ناقه صالح]]{{ع}}، آن [[حضرت]] از آمدن عذاب حتمی [[خداوند]] خبر داد: {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ}}<ref>«امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.</ref>؛ ولی کافران از سر [[غرور]] و [[تکبر]]،<ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۱؛ التبیان، ج ۴، ص ۴۵۳؛ المیزان، ج ۸، ص ۱۸۲.</ref> [[سرکشی]] و [[طغیان]] را به اوج خود رسانده،<ref>مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۰، ۲۹۲؛ تفسیر مجاهد، ج ۱، ص ۲۳۹؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۵۳.</ref> گفتند: اگر به [[راستی]] [[پیامبر خدا]] هستی، عذاب [[موعود]] را بیاور: {{متن قرآن|فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۷.</ref> این سخن به نوعی تکذیب [[نبوت]] و وعده‌های [[صالح]]{{ع}} بود،<ref>الکشاف، ج ۲، ص ۹۱؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۱؛ تنویر المقباس، ص ۱۳۱.</ref> چنان که برخی آن را به معنای هماورد طلبی <ref>تفسیر ابی المسعود، ج ۳، ص ۲۴۳؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۱۶۵.</ref> و از سر [[تمسخر]] <ref>تنویر المقباس، ص ۱۳۱.</ref> نیز دانسته‌اند.
===دسیسه کشتن صالح{{ع}}===
کافران [[قوم]] در واپسین [[اقدام]] و بر اساس [[توطئه]] ای جمعی و هماهنگ بر آن شدند تا با [[یورش]] شبانه، صالح{{ع}} و خانواده‌اش را بکشند و در صورت بازخواست شدن از جانب اولیای دم، اظهار بی‌اطلاعی کنند: {{متن قرآن|قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ}}<ref>«گفتند: به خداوند هم‌سوگند شوید  که به او و خانواده‌اش شبیخون می‌زنیم سپس به خونخواه او می‌گوییم که ما هنگام کشتن (وی و) خانواده‌اش حضور نداشتیم و بی‌گمان ما راستگوییم» سوره نمل، آیه ۴۹.</ref> [[تصمیم]] آنان برای [[یورش]] شبانه، ایجاد پیمانی مشترک از [[راه]] [[سوگند]] جمعی برای شرکت گروهی در اجرای [[توطئه]] و اظهار بی خبری از آن نشان می‌‌دهند که آنان از [[خونخواهی]] و [[اقدام]] تلافی جویانه [[قبیله]] [[صالح]]{{ع}} و [[یاران]] وی در [[هراس]] بوده‌اند. با چنین اقدامی [[قاتلان]]، ناشناخته می‌‌ماندند، احتمال افشای توطئه نمی‌رفت و در صورت شناخته شدن، درافتادن با همه و [[قصاص]] آنان میسر نبود. هماهنگی و سوگند مبنی بر اظهار بی خبری نشان می‌‌دهد که [[دسیسه]] گران می‌‌دانستند که در پی اجرای توطئه، انگشت [[اتهام]] پیش از همه و به عنوان [[دشمنان]] شناخته شده صالح{{ع}} به سوی آنها نشانه خواهد رفت.


[[قرآن]] از [[زمان]] دقیق دسیسه سخنی به [[صراحت]] نگفته است؛ ولی ترتیب [[آیات]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ}}<ref>«و همانا به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خداوند را بپرستید اما ناگاه آنان دو گروه شدند که با هم دشمنی می‌ورزیدند» سوره نمل، آیه ۴۵.</ref>، {{متن قرآن|وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ}}<ref>«و در آن شهر نه دودمان  بودند که در آن (سر) زمین دست به تباهی می‌زدند و کار شایسته نمی‌کردند» سوره نمل، آیه ۴۸.</ref> نشان می‌‌دهد که توطئه [[کافران]] پس از [[ایمان]] گروهی از [[قوم]] و پیدایش [[دشمنی]] و [[دودستگی]] در میان آنان بوده است. [[ابن اسحاق]]، [[مجاهد]] <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۱۰: مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۱۲۹.</ref> و برخی دیگر آن را پس از کشتن شتر و [[وعده]] عذابِ [[قطعی]]، دانسته‌اند. <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۱۰؛ نیز ر.ک: تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۴۲۴؛ تفسیر نسفی، ج ۳، ص ۲۱۶.</ref> این زمان با توجه به اینکه کشتن صالح{{ع}} به عنوان شدیدترین برخورد طبیعتاً باید آخرین اقدام [[ثمود]] باشد، پذیرفتنی است؛ همچنین پذیرش [[تفسیر]] مشهور از [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«گفت: ای قوم من! چرا پیش از نیکی به بدی شتاب دارید؟ چرا از خداوند آمرزش نمی‌خواهید باشد که بر شما بخشایش آورند؟» سوره نمل، آیه ۴۶.</ref> مؤید آن است. بر اساس تفسیر مشهور، آیه که پیش از گزارش توطئه کافران آمده {{متن قرآن|قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ}}<ref>«گفتند: به خداوند هم‌سوگند شوید  که به او و خانواده‌اش شبیخون می‌زنیم سپس به خونخواه او می‌گوییم که ما هنگام کشتن (وی و) خانواده‌اش حضور نداشتیم و بی‌گمان ما راستگوییم» سوره نمل، آیه ۴۹.</ref>، اشاره به وعده [[عذاب]] قطعی پس از کشتن شتر است. <ref> ر.ک: تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۳۱.</ref> توطئه گران برآن شدند که پیش از پایان مهلت سه [[روزه]] کار [[صالح]]{{ع}} و خانواده‌اش را یکسره کنند. <ref>البحر المحیط، ج ۷، ص ۸۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۲۳۸؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۸.</ref> [[قرآن]] [[توطئه]] گران را ۹ گروهک [[تبهکار]] و برکنار از هر گونه [[صلاح]] و [[درستی]] می‌‌خواند. [[لزوم]] جمع بودن تمییز اعداد سه تا ۱۰ از یک سو و مفرد بودن "[[رهط]]" از سوی دیگر [[پرسش]] برانگیز شده است، برای همین [[ابن عباس]]، توطئه گران را ۹ نفر دانسته و نام‌های آنان را یاد کرده است <ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۱؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۴.</ref>. اغلب [[مفسران]] با پذیرش این نظر و گاه با [[اختلاف]] در نام‌ها، آنان را از اشراف زادگان و [[سرکش]] ترین افراد [[ثمود]] و همان پی کنندگان شتر دانسته‌اند؛<ref>تفسیر غریب القرآن، ص ۳۵۹.</ref> اما در مقابل، [[راغب اصفهانی]] و [[علامه طباطبایی]] رهط را اسم جمع و به معنای گروهی کمتر از ۱۰ نفر دانسته‌اند <ref>مفردات، ص ۳۶۷، «رهط»؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۷۴.</ref>. [[قرطبی]] و شوکانی با پذیرش دیدگاه نخست و [[سازگاری]] دادن آن با نظر دوم، هر یک از ۹ نفر را سرکرده یک گروهک (رهط) خوانده‌اند. <ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۲۱۵؛ فتح القدیر، ج ۴، ص ۱۴۳.</ref> برخی نیز به احتمال هر یک از گروه‌ها را منسوب به یک [[قبیله]] دانسته‌اند. <ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۲۰۳.</ref> قرآن چگونگی اجرای توطئه و نابودی مهاجمان را به [[اجمال]] گزارش می‌‌کند: {{متن قرآن|وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و نیرنگی سخت باختند و ما (نیز) تدبیری شایسته کردیم و آنان درنیافتند و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۰-۵۱.</ref>، برای همین، مفسران در بیان آن به اختلاف‌گراییده‌اند؛ ابن عباس و [[ابن اسحاق]] گفته اند: آنان شبانه و با شمشیرهای آخته به [[خانه]] صالح{{ع}} [[یورش]] آوردند؛ ولی به دست [[فرشتگان]] و به وسیله سنگ کشته شدند. [[فرشتگان]]، نامرئی بودند و مهاجمان فقط فرود آمدن سنگ‌ها را می‌‌دیدند: {{متن قرآن|وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ}}<ref>ر.ک: جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۱۱؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۲؛ روض الجنان، ج ۱۵، ص ۶۰ - ۶۱.</ref> مفسرانی چون [[قمی]]، [[طوسی]] و [[طبرسی]] این [[تفسیر]] را پذیرفته‌اند. <ref> تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۳۲؛ التبیان، ج ۸، ص ۱۰۳؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۲.</ref> ظاهر [[آیه]] نیز که از [[یورش]] شبانه به [[صالح]]{{ع}} و خانواده‌اش خبر می‌‌دهد با آن سازگارتر است. ابن [[زید]] و سدّی با اندکی تفاوت معتقدند که صالح{{ع}} مسجدی بیرون از [[شهر]] داشته و در آن [[عبادت]] می‌‌کرده است. مهاجمان با کمین کردن میان غاری برآن شدند که صالح{{ع}} را هنگام عزیمت به آنجا کشته و آن گاه به سراغ خانواده‌اش بروند؛ اما [[خداوند]] به وسیله سنگی از فراز [[کوه]]، دهانه [[غار]] را مسدود و آنان را هلاک ساخت. <ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۲۹۱ - ۲۹۲؛ ج ۱۹، ص ۲۱۲؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۲ - ۲۹۵؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۸.</ref> [[زمخشری]] این تفسیر را ترجیح داده است. <ref>الکشاف، ج ۳، ص ۱۵۳.</ref> به گفته [[مقاتل]]، [[کافران]] در دامنه کوهی به [[انتظار]] صالح{{ع}} نشسته بودند و در پی ریزش کوه نابود شدند <ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۲؛ زاد المسیر، ج ۶، ص ۷۵.</ref>.
== فرجام [[ثمود]] ==
==فرجام [[ثمود]]==
آیاتی که فرجام [[قوم ثمود]] را گزارش می‌‌کنند، درونمایه‌هایی گوناگون دارند. اشاره ای گذرا به فرجام [[نیک]] و [[نجات]] [[مؤمنان]] [[قوم]]، [[روایت]] و تحلیل [[بدفرجامی]] و نابودی کافران، همراه با فراخوانی [[مردمان]] به [[عبرت آموزی]] از آن به عنوان سرگذشتی پندآموز، تأکید بر نقش اساسی [[کردار]] هر یک از گروه [[مؤمن]] و [[کافر]] در [[سرنوشت]] متفاوت آنان و منزه خواندن [[ساحت]] خداوند از شائبه [[ستمگری]] نسبت به هلاک شدگان، درونمایه‌های اصلی این [[آیات]]‌اند:
آیاتی که فرجام [[قوم ثمود]] را گزارش می‌‌کنند، درونمایه‌هایی گوناگون دارند. اشاره ای گذرا به فرجام [[نیک]] و [[نجات]] [[مؤمنان]] [[قوم]]، [[روایت]] و تحلیل [[بدفرجامی]] و نابودی کافران، همراه با فراخوانی [[مردمان]] به [[عبرت آموزی]] از آن به عنوان سرگذشتی پندآموز، تأکید بر نقش اساسی [[کردار]] هر یک از گروه [[مؤمن]] و [[کافر]] در [[سرنوشت]] متفاوت آنان و منزه خواندن [[ساحت]] خداوند از شائبه [[ستمگری]] نسبت به هلاک شدگان، درونمایه‌های اصلی این [[آیات]]‌اند:
===[[ندامت]] کافران===
=== [[ندامت]] کافران ===
در پی کشته شدن شتر به رغم هشدارهای صریح صالح{{ع}} آن [[حضرت]] از پایان مهلت [[کافران]] و آمدن [[عذاب]] حتمی پس از سه [[روز]] خبر داد: {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ}}<ref>«امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ}}<ref>«پس، آن را پی کردند و پشیمان شدند. » سوره شعراء، آیه ۱۵۷.</ref> از [[ندامت]] کافران پس از پی کردن شتر خبر می‌‌دهد. پاسخ به اینکه چرا [[پشیمانی]] آنان سودی نبخشید و [[کیفر]] سخت [[الهی]] گریبانشان را گرفت، مورد اهتمام و [[اختلاف]] [[مفسران]] است؛ گروهی از آنها ندامت کافران را به سبب [[ترس]] از عذاب عاجل <ref> الکشاف، ج ۳، ص ۱۲۴؛ تفسیر ثعلبی، ج ۷، ص ۱۷۷؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۹۶.</ref> و پس از دیدن نشانه‌های آن و نه از سر [[توبه]] و بازگشت دانسته‌اند. <ref>. التبیان، ج ۸، ص ۵۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۶۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۱۳۱.</ref> [[امام علی]]{{ع}} از [[زلزله]] صدا دارِ [[سرزمین]] آنها خبر داده است.<ref> نهج البلاغه، ج ۲، ص ۱۸۱؛ الصافی، ج ۴، ص ۴۸؛ نور الثقلین، ج ۴، ص ۶۴.</ref> این دیدگاه با [[سرکشی]] متکبرانه و [[تکذیب]] عنادآمیز آنان پس از کشتن شتر [[تأیید]] می‌‌شود. کافران با این درخواست که اگر [[صالح]]{{ع}} به [[راستی]] [[پیامبر]] است، عذاب [[موعود]] را بیاورد، به تکذیب و [[تمسخر]] آن [[حضرت]] و وعده‌هایش پرداختند {{متن قرآن|فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور! آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۷-۷۸.</ref> و این با پشیمانی به قصد توبه سازگار نیست. <ref>روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۴.</ref> [[دسیسه]] برای کشتن صالح{{ع}} و خانواده‌اش نیز آن را [[نفی]] می‌‌کند. <ref>التبیان، ج ۸، ص ۵۲.</ref> دسته دوم مفسران، ندامت آنها را نشانه توبه ولی بی ثمر دانسته‌اند، چرا که پس از دیدن نشانه‌های عذاب و بسیار دیر هنگام بوده است. <ref>الکشاف، ج ۳، ص ۱۲۴؛ تفسیر نسفی، ج ۳، ص ۱۹۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۶۰.</ref> از این گروه [[علامه طباطبایی]] احتمال داده که دیدن نشانه‌های عذاب و پشیمانی، پس از درخواست آمدن عذاب موعود از صالح{{ع}} بوده است. <ref> ر.ک: المیزان، ج ۱۵، ص ۳۰۷.</ref> به [[اعتقاد]] [[آلوسی]] می‌‌توان [[پشیمانی]] به قصد [[توبه]] را مربوط به گروهی و [[اصرار]] بر [[انکار]] را به دسته ای دیگر دانست. <ref>روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۴.</ref> برخی [[مفسران]] در تلاش برای ارائه تصویری از وضع حساس [[روحی]] و [[رفتاری]] [[کافران]] در مدت سه [[روز]]، سخنانی گفته‌اند که اغلب فاقد مستنداتی روشن و گاه ناهماهنگ‌اند؛ به گفته [[قتاده]] [[حضرت صالح]]{{ع}} در بیان نشانه‌های [[عذاب]] به ترتیب از زرد، سرخ و سیاه شدن رنگ چهره کافران در روز اول، دوم و سوم خبر داد. <ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۸۳ - ۸۴؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۰.</ref> [[ترس]] و [[هراس]] شدید، [[پوشیدن]] لباس‌های چرمین، <ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۸۷؛ المستدرک، ج ۲، ص ۵۶۷.</ref> [[آمادگی برای مرگ]] با [[حنوط]] کردن و [[کفن]] پوشیدن <ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۷.</ref> و مجهز شدن به ساز و برگ [[جنگی]] و [[پناه]] گرفتن در شکاف کوه‌ها و راه‌ها برای [[رویارویی]] با عذاب نیز از این قبیل‌اند. <ref> تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۱.</ref> برخی مفسران کشتن شتر را در روز چهارشنبه و آمدن عذاب را در روز [[شنبه]] و برخی در روز یکشنبه دانسته‌اند. <ref> تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۱۲۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۰.</ref>
در پی کشته شدن شتر به رغم هشدارهای صریح صالح {{ع}} آن [[حضرت]] از پایان مهلت [[کافران]] و آمدن [[عذاب]] حتمی پس از سه [[روز]] خبر داد: {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ}}<ref>«امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ}}<ref>«پس، آن را پی کردند و پشیمان شدند.» سوره شعراء، آیه ۱۵۷.</ref> از [[ندامت]] کافران پس از پی کردن شتر خبر می‌‌دهد. پاسخ به اینکه چرا [[پشیمانی]] آنان سودی نبخشید و [[کیفر]] سخت [[الهی]] گریبانشان را گرفت، مورد اهتمام و [[اختلاف]] [[مفسران]] است؛ گروهی از آنها ندامت کافران را به سبب [[ترس]] از عذاب عاجل <ref> الکشاف، ج ۳، ص ۱۲۴؛ تفسیر ثعلبی، ج ۷، ص ۱۷۷؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۹۶.</ref> و پس از دیدن نشانه‌های آن و نه از سر [[توبه]] و بازگشت دانسته‌اند. <ref>. التبیان، ج ۸، ص ۵۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۶۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۱۳۱.</ref> [[امام علی]] {{ع}} از [[زلزله]] صدا دارِ [[سرزمین]] آنها خبر داده است.<ref> نهج البلاغه، ج ۲، ص ۱۸۱؛ الصافی، ج ۴، ص ۴۸؛ نور الثقلین، ج ۴، ص ۶۴.</ref> این دیدگاه با [[سرکشی]] متکبرانه و [[تکذیب]] عنادآمیز آنان پس از کشتن شتر [[تأیید]] می‌‌شود. کافران با این درخواست که اگر [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} به [[راستی]] [[پیامبر]] است، عذاب [[موعود]] را بیاورد، به تکذیب و [[تمسخر]] آن [[حضرت]] و وعده‌هایش پرداختند {{متن قرآن|فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور! آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۷-۷۸.</ref> و این با پشیمانی به قصد توبه سازگار نیست. <ref>روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۴.</ref> [[دسیسه]] برای کشتن صالح {{ع}} و خانواده‌اش نیز آن را [[نفی]] می‌‌کند. <ref>التبیان، ج ۸، ص ۵۲.</ref> دسته دوم مفسران، ندامت آنها را نشانه توبه ولی بی ثمر دانسته‌اند، چرا که پس از دیدن نشانه‌های عذاب و بسیار دیر هنگام بوده است. <ref>الکشاف، ج ۳، ص ۱۲۴؛ تفسیر نسفی، ج ۳، ص ۱۹۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۶۰.</ref> از این گروه [[علامه طباطبایی]] احتمال داده که دیدن نشانه‌های عذاب و پشیمانی، پس از درخواست آمدن عذاب موعود از صالح {{ع}} بوده است. <ref> ر. ک: المیزان، ج ۱۵، ص ۳۰۷.</ref> به [[اعتقاد]] [[آلوسی]] می‌‌توان [[پشیمانی]] به قصد [[توبه]] را مربوط به گروهی و [[اصرار]] بر [[انکار]] را به دسته ای دیگر دانست. <ref>روح المعانی، ج ۱۹، ص ۱۱۴.</ref> برخی [[مفسران]] در تلاش برای ارائه تصویری از وضع حساس [[روحی]] و [[رفتاری]] [[کافران]] در مدت سه [[روز]]، سخنانی گفته‌اند که اغلب فاقد مستنداتی روشن و گاه ناهماهنگ‌اند؛ به گفته [[قتاده]] [[حضرت صالح]] {{ع}} در بیان نشانه‌های [[عذاب]] به ترتیب از زرد، سرخ و سیاه شدن رنگ چهره کافران در روز اول، دوم و سوم خبر داد. <ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۸۳ - ۸۴؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۰.</ref> [[ترس]] و [[هراس]] شدید، [[پوشیدن]] لباس‌های چرمین، <ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۸۷؛ المستدرک، ج ۲، ص ۵۶۷.</ref> [[آمادگی برای مرگ]] با [[حنوط]] کردن و [[کفن]] پوشیدن <ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۳۱۷.</ref> و مجهز شدن به ساز و برگ [[جنگی]] و [[پناه]] گرفتن در شکاف کوه‌ها و راه‌ها برای [[رویارویی]] با عذاب نیز از این قبیل‌اند. <ref> تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۱.</ref> برخی مفسران کشتن شتر را در روز چهارشنبه و آمدن عذاب را در روز [[شنبه]] و برخی در روز یکشنبه دانسته‌اند<ref> تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۱۲۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۰.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 338.</ref>
===عذاب کافران===
=== عذاب کافران ===
[[قرآن]] افزون بر کاربرد تعابیری متفاوت، سه بار از [[صاعقه]] {{متن قرآن|فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ}}<ref>«پس اگر روی بگردانند بگو: شما را به آذرخشی از گونه آذرخش عاد و ثمود بیم می‌دهم» سوره فصلت، آیه ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اما (قوم) ثمود را رهنمون شدیم و آنان نابینایی (و گمراهی) را بر رهیابی گزیدند و آذرخش عذاب خوارساز، آنان را برای کارهایی که می‌کردند فرو گرفت» سوره فصلت، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنْظُرُونَ}}<ref>«و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند، پس آذرخش (آسمانی) آنان را در حالی که خود می‌نگریستند فرو گرفت» سوره ذاریات، آیه ۴۴.</ref>، دو بار از [[صیحه]] {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ}}<ref>«اما بانگ (آسمانی) آنان را بامدادان فرو گرفت» سوره حجر، آیه ۸۳.</ref>،{{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ}}<ref>«ما بر آنان یک بانگ (مرگبار) آسمانی فرستادیم و چون گیاه خشک آغل‌دار (زیر پا کوفته) شدند» سوره قمر، آیه ۳۱.</ref>، و یک بار از رجفه ([[زلزله]]) {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۸.</ref> به عنوان عذاب و عامل نابودی [[قوم ثمود]] یاد می‌‌کند. تعدد عذاب‌های یادشده و ناهمخوانی ظاهری [[آیات]]، تلاش مفسران برای هماهنگ‌سازی آیات و [[تعیین]] نوع عذاب [[ثمود]] را بی‌ثمر ساخته است؛ گروهی از مفسران با این [[باور]] که ثمودیان با یک نوع عذاب نابود شده‌اند، هر یک از سه پدیده یادشده را به معنای آن دیگری یا معنایی فراگیر نسبت به هر سه [[تفسیر]] کرده‌اند، از این رو مفسرانی چون [[طبری]]، [[زمخشری]]، [[نسفی]] و [[طبرسی]]<ref> جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۳؛ الکشاف، ج ۲، ص ۹۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۶۷۲.</ref> با پذیرش دیدگاه [[مجاهد]] و سدّی <ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۳؛ التبیان، ج ۴، ص ۴۵۳؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۳.</ref> مراد از رجفه {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۸.</ref> را [[صیحه]] دانسته‌اند؛ با این تفاوت که برخی آن را موجب پیدایش [[زلزله]] خوانده <ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۳؛ الکشاف، ج ۲، ص ۹۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۶۷۲.</ref> و گروهی دیگر آن را زلزله،<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۴؛ الاصفی، ج ۱، ص ۳۸۲؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۳۶.</ref> دسته سوم با پذیرش دیدگاه فراء، زجاج <ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۵؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۱۶۵؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۵۴.</ref> و [[راغب اصفهانی]]<ref>مفردات، ص ۳۴۴، «رجف».</ref> زلزله شدید <ref> جوامع الجامع، ج ۲ ص ۷۶۹ - ۷۷۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۸۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۴۲؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۳۱۶.</ref> و برخی هم به معنای [[مرگ]] و [[عذاب]] دانسته‌اند؛<ref> ر.ک: تفسیر مقاتل، ج ۱ ص ۴۰۳، ۴۱۷؛ ج ۳، ص ۴۴۶؛ جامع البیان، ج ۱، ص ۴۱۶.</ref> همچنین زمخشری طبرسی<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۲۸۲؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۶۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۵۱.</ref> و [[قرطبی]] به [[پیروی]] از [[ابن عباس]]،<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۶۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۵۱.</ref> [[صاعقه]] را مرگ، [[مقاتل]] و نسفی به معنای عذاب مهلک <ref>تقسیر مقاتل، ج ۳، ص ۴۴۶؛ تفسیر نسفی، ج ۴، ص ۱۸۰.</ref> و [[سیوطی]] و راغب [[صیحه]] مهلک و صدای شدید<ref>تفسیر جلالین، ص ۶۹۵؛ مفردات، ص ۴۸۵، «صعق».</ref> و گروهی به همان معنای ظاهری آذرخش دانسته‌اند. <ref>التبیان، ج ۹، ص ۳۹۳؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۲۷۵؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۸۰ - ۳۸۱.</ref> در راهکار دوم برای زدودن [[ناسازگاری]] ظاهری [[آیات]]، برخی با اشاره به رابطه علّی و معلولی و مقارنت زمانی میان رجفه، [[صاعقه]] و صیحه، آنها را به ترتیب [[زلزله]] شدید، آذرخش و غرش شدید معنا کرده و هر یک را پدیده ای غیر از دیگری و همه آنها را در نابودی [[قوم ثمود]] دخیل دانسته‌اند. بر اساس این دیدگاه، صیحه و صاعقه (رعد و برق) همواره همراه یکدیگرند و در صورتی که صیحه بسیار شدید باشد، لرزش [[زمین]] را در پی خواهد داشت. <ref>المیزان، ج ۸، ص ۱۸۲ - ۱۸۳.</ref> برخی از تعابیر [[قرآن]] حاکی از آن‌اند که [[عذاب]] [[ثمود]] بسیار شدید، هولناک، کوبنده و ویرانگر بوده است: {{متن قرآن| كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ }}<ref>«قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند اما قوم ثمود با سرکشی خویش به نابودی افکنده شدند» سوره حاقه، آیه ۴-۵.</ref> این آیات با اشاره به [[تکذیب]] [[عاد]] و ثمود نسبت به عذاب کوبنده ای که [[هود]] و [[صالح]]{{ع}} درباره آن هشدار می‌‌دادند،<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۲۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۹۵؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۸۳، ۴۰۳.</ref> از [[هلاکت]] [[ثمود]] به وسیله طاغیه خبر می‌‌دهند. [[تفسیر]] «طاغیه» مورد [[اختلاف]] است؛ [[ابن عباس]]، [[قتاده]]، جبایی و زجاج آن را همان عذاب ثمود می‌‌دانند. <ref> جامع البیان، ج ۳۰، ص ۲۶۸؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴.</ref> به [[اعتقاد]] [[ابومسلم]] "تاء" آن برای [[مبالغه]] و واژه مزبور نام هر چیزی است که فراتر از حد و مرز معمول باشد (بسیار [[سرکش]]). <ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۶؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۱۶۸.</ref> گروهی از [[مفسران]] هماهنگ با قتاده و ابومسلم و با استناد به معنای لغوی «ط غ ی» (گذشتن از حد و مرز معمول) مراد از طاغیه را [[عذاب]] [[قوم ثمود]] دانسته و گفته اند: کاربرد این واژه می‌‌رساند که [[زلزله]]، [[صاعقه]] و [[صیحه]] نابودکننده [[ثمود]] بسیار شدیدتر، هولناک‌تر و فراتر از نمونه‌های عادی آنها بوده است. <ref>التسهیل، ج ۴، ص ۱۴۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۱۰۳؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۹۳؛ روح المعانی، ج ۲۹، ص ۴۰.</ref> در مقابل، [[مجاهد]] و ابن [[زید]]، طاغیه را به معنای [[گناه]] و [[طغیان]] گرفته‌اند؛<ref>جامع البیان، ج ۳۰، ص ۲۶۹؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴.</ref> اما [[سیاق آیات]] بعد که عذاب [[قوم عاد]] و شدت، هولناکی و [[سرکشی]] بسیار آن را [[وصف]] می‌‌کند، مؤید [[تفسیر]] نخست است. {{متن قرآن|وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ }}<ref>«و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیان‌کن، از میان برداشته شد که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز) ها بر زمین افتاده می‌دیدی، گویی تنه‌های خرمابن‌هایی فرو افتاده‌اند. آیا از ایشان بازمانده‌ای می‌بینی؟» سوره حاقه، آیه ۶-۸.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۳۹۲؛ روح المعانی، ج ۲۹، ص ۴۰؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۹۳.</ref> [[مفسران]]، عذاب قوم ثمود را عذاب [[استیصال]] (ریشه کن کننده) گفته‌اند. <ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۷۱.</ref> [[آیات قرآن]] مؤید این نظر بوده، به روشنی می‌‌رسانند که همه [[کافران]] [[قوم]] با [[عذاب الهی]] نابود شدند: {{متن قرآن|فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۱.</ref> و حتی یک نفر از آنان باقی نماند: {{متن قرآن|وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الأُولَى وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى}}<ref>«و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد» سوره نجم، آیه ۵۰-۵۱.</ref> شماری از مفسران [[آیه]] {{متن قرآن|فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا}}<ref>«اما آنان او را دروغزن شمردند و آن (شتر) را پی کردند؛ خداوند هم آنان را به گناهشان یکسره نابود ساخت و (با خاک) یکسان کرد» سوره شمس، آیه ۱۴.</ref> را نیز اشاره به نابودی همه کافران ثمود دانسته‌اند. این مفسران {{متن قرآن|فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ}} را به معنای فراگیری همه جانبه گفته‌اند. <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۲۶۰؛ جوامع الجامع، ج ۳، ص ۷۹۴؛ تفسیر غریب القرآن، ص ۴۹۸؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۹۹.</ref> ارائه تصویری از اوج [[ناتوانی]] و ناچیز بودن [[قدرت]] [[ثمود]] در برابر عذاب و [[قدرت الهی]] از دیگر نکات مورد اهتمام [[قرآن]] است. [[آگاهی]] از وجود خطر و [[زمان]] آن، [[حفظ]] [[بیداری]] و [[هشیاری]] کامل و نیز برخورداری از عدّه و عُدّه کافی از مؤلفه‌های بسیار اثرگذار در توان دفاعی‌اند. ثمودیان به رغم برخورداری از همه موارد یادشده نتوانستند کوچک‌ترین واکنش [[دفاعی]] در برابر [[عذاب الهی]] نشان دهند. آنان آمدن حتمی [[عذاب]] را می‌‌دانستند {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ}}<ref>«امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.</ref> و [[صیحه آسمانی]] صبحگاهان فرود آمد: {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ}}<ref>«اما بانگ (آسمانی) آنان را بامدادان فرو گرفت» سوره حجر، آیه ۸۳.</ref>؛ همچنین آنان بیدار و نگاه [[خیره]] خود را به [[صاعقه]] دوخته بودند: {{متن قرآن|فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنْظُرُونَ}}<ref>«و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند، پس آذرخش (آسمانی) آنان را در حالی که خود می‌نگریستند فرو گرفت» سوره ذاریات، آیه ۴۴.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۲۷، ص ۹؛ التبیان، ج ۹، ص ۳۹۳؛ زاد المسیر، ج ۷، ص ۲۱۲.</ref> در پرداختی دیگر عذاب [[خداوند]] چنان شدید و کوبنده [[وصف]] شده است که آنان بدون کوچک ترین واکنشی، حتی نتوانسته‌اند از جای خود تکان خورده، از کسی یا چیزی [[یاری]] بطلبند: {{متن قرآن|فَمَا اسْتَطَاعُوا مِنْ قِيَامٍ وَمَا كَانُوا مُنْتَصِرِينَ}}<ref>«و نه یارای ایستادن و نه توان دفاع داشتند» سوره ذاریات، آیه ۴۵.</ref>.<ref>التبیان، ج ۹، ص ۳۹۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۲۲۴ - ۲۲۵؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۸۱.</ref>، حتی خانه‌های محکم در [[دل]] کوه‌ها و صخره‌ها و [[ثروت]] و جمعیت زیاد آنان هم به حالشان سودی نکرد: {{متن قرآن|فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و آنچه انجام می‌دادند آنان را (از عذاب) باز نداشت» سوره حجر، آیه ۸۴.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۲۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۹، ص ۲۰۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۵۳.</ref> البته «ما کانوا یَکسِبون» به [[شرک]] و کارهای [[پلید]] آنان نیز [[تفسیر]] شده است؛ یعنی [[کفر]] و شرک و [[توطئه]] آنان برای [[قتل]] [[صالح]] و کشتن شتر نیز نتوانست از عذاب [[خدا]] [[پیشگیری]] کند. <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۷؛ تفسیر ثعلبی، ج ۵، ص ۳۴۷؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۵۶.</ref> به دست دادن تصویری از نابودی سریع، منظره [[عبرت]] انگیز و تأثربار [[ثمود]] و زیستگاه آنان در پی عذاب و ابراز [[شگفتی]] از آن،<ref>فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۰۹.</ref> پرداخت دیگری از پایان داستان است که نهایت [[ناتوانی]] ثمودیان را در برابر [[قدرت الهی]] مجسم می‌‌سازد: {{متن قرآن|كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِثَمُودَ}}<ref>«گویی (هرگز) در آن به سر نبرده‌اند؛ بدانید که (قوم) ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند؛ هان نابود باد ثمود!» سوره هود، آیه ۶۸.</ref> با آن همه [[قدرت]] و قدمت، چنان نابود شدند که گویا هرگز در آن دیار نمی‌زیسته‌اند. <ref>فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۰۹.</ref> خانه‌هایی که برای [[حفظ جان]] و امنیتِ بیشتر بودند، از سکنه و هر گونه آثار [[حیات]] تهی شدند: {{متن قرآن|فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و این خانه‌های (فرو ریخته و) خالی آنهاست برای ستمی که روا داشتند؛ بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای گروهی که دانایند» سوره نمل، آیه ۵۲.</ref>.
[[قرآن]] افزون بر کاربرد تعابیری متفاوت، سه بار از [[صاعقه]] {{متن قرآن|فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ}}<ref>«پس اگر روی بگردانند بگو: شما را به آذرخشی از گونه آذرخش عاد و ثمود بیم می‌دهم» سوره فصلت، آیه ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اما (قوم) ثمود را رهنمون شدیم و آنان نابینایی (و گمراهی) را بر رهیابی گزیدند و آذرخش عذاب خوارساز، آنان را برای کارهایی که می‌کردند فرو گرفت» سوره فصلت، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنْظُرُونَ}}<ref>«و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند، پس آذرخش (آسمانی) آنان را در حالی که خود می‌نگریستند فرو گرفت» سوره ذاریات، آیه ۴۴.</ref>، دو بار از [[صیحه]] {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ}}<ref>«اما بانگ (آسمانی) آنان را بامدادان فرو گرفت» سوره حجر، آیه ۸۳.</ref>،{{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ}}<ref>«ما بر آنان یک بانگ (مرگبار) آسمانی فرستادیم و چون گیاه خشک آغل‌دار (زیر پا کوفته) شدند» سوره قمر، آیه ۳۱.</ref>، و یک بار از رجفه ([[زلزله]]) {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۸.</ref> به عنوان عذاب و عامل نابودی [[قوم ثمود]] یاد می‌‌کند. تعدد عذاب‌های یادشده و ناهمخوانی ظاهری [[آیات]]، تلاش مفسران برای هماهنگ‌سازی آیات و [[تعیین]] نوع عذاب [[ثمود]] را بی‌ثمر ساخته است؛ گروهی از مفسران با این [[باور]] که ثمودیان با یک نوع عذاب نابود شده‌اند، هر یک از سه پدیده یادشده را به معنای آن دیگری یا معنایی فراگیر نسبت به هر سه [[تفسیر]] کرده‌اند، از این رو مفسرانی چون [[طبری]]، [[زمخشری]]، [[نسفی]] و [[طبرسی]]<ref> جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۳؛ الکشاف، ج ۲، ص ۹۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۶۷۲.</ref> با پذیرش دیدگاه [[مجاهد]] و سدّی <ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۳؛ التبیان، ج ۴، ص ۴۵۳؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۹۳.</ref> مراد از رجفه {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۸.</ref> را [[صیحه]] دانسته‌اند؛ با این تفاوت که برخی آن را موجب پیدایش [[زلزله]] خوانده <ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۳۰۳؛ الکشاف، ج ۲، ص ۹۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۶۷۲.</ref> و گروهی دیگر آن را زلزله،<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۴؛ الاصفی، ج ۱، ص ۳۸۲؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۳۶.</ref> دسته سوم با پذیرش دیدگاه فراء، زجاج <ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۵؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۱۶۵؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۵۴.</ref> و [[راغب اصفهانی]]<ref>مفردات، ص ۳۴۴، «رجف».</ref> زلزله شدید <ref> جوامع الجامع، ج ۲ ص ۷۶۹ - ۷۷۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۸۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۴۲؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۳۱۶.</ref> و برخی هم به معنای [[مرگ]] و [[عذاب]] دانسته‌اند؛<ref> ر. ک: تفسیر مقاتل، ج ۱ ص ۴۰۳، ۴۱۷؛ ج ۳، ص ۴۴۶؛ جامع البیان، ج ۱، ص ۴۱۶.</ref> همچنین زمخشری طبرسی<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۲۸۲؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۶۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۵۱.</ref> و [[قرطبی]] به [[پیروی]] از [[ابن عباس]]،<ref>ر. ک: مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۶۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۵۱.</ref> [[صاعقه]] را مرگ، [[مقاتل]] و نسفی به معنای عذاب مهلک <ref>تقسیر مقاتل، ج ۳، ص ۴۴۶؛ تفسیر نسفی، ج ۴، ص ۱۸۰.</ref> و [[سیوطی]] و راغب [[صیحه]] مهلک و صدای شدید<ref>تفسیر جلالین، ص ۶۹۵؛ مفردات، ص ۴۸۵، «صعق».</ref> و گروهی به همان معنای ظاهری آذرخش دانسته‌اند. <ref>التبیان، ج ۹، ص ۳۹۳؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۲۷۵؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۸۰ - ۳۸۱.</ref> در راهکار دوم برای زدودن [[ناسازگاری]] ظاهری [[آیات]]، برخی با اشاره به رابطه علّی و معلولی و مقارنت زمانی میان رجفه، [[صاعقه]] و صیحه، آنها را به ترتیب [[زلزله]] شدید، آذرخش و غرش شدید معنا کرده و هر یک را پدیده ای غیر از دیگری و همه آنها را در نابودی [[قوم ثمود]] دخیل دانسته‌اند. بر اساس این دیدگاه، صیحه و صاعقه (رعد و برق) همواره همراه یکدیگرند و در صورتی که صیحه بسیار شدید باشد، لرزش [[زمین]] را در پی خواهد داشت. <ref>المیزان، ج ۸، ص ۱۸۲ - ۱۸۳.</ref> برخی از تعابیر [[قرآن]] حاکی از آن‌اند که [[عذاب]] [[ثمود]] بسیار شدید، هولناک، کوبنده و ویرانگر بوده است: {{متن قرآن| كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ }}<ref>«قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند اما قوم ثمود با سرکشی خویش به نابودی افکنده شدند» سوره حاقه، آیه ۴-۵.</ref> این آیات با اشاره به [[تکذیب]] [[عاد]] و ثمود نسبت به عذاب کوبنده ای که [[هود]] و [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} درباره آن هشدار می‌‌دادند،<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۲۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۹۵؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۸۳، ۴۰۳.</ref> از [[هلاکت]] [[ثمود]] به وسیله طاغیه خبر می‌‌دهند. [[تفسیر]] «طاغیه» مورد [[اختلاف]] است؛ [[ابن عباس]]، [[قتاده]]، جبایی و زجاج آن را همان عذاب ثمود می‌‌دانند. <ref> جامع البیان، ج ۳۰، ص ۲۶۸؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴.</ref> به [[اعتقاد]] [[ابومسلم]] "تاء" آن برای [[مبالغه]] و واژه مزبور نام هر چیزی است که فراتر از حد و مرز معمول باشد (بسیار [[سرکش]]). <ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۶۶؛ روح المعانی، ج ۸، ص ۱۶۸.</ref> گروهی از [[مفسران]] هماهنگ با قتاده و ابومسلم و با استناد به معنای لغوی «ط غ ی» (گذشتن از حد و مرز معمول) مراد از طاغیه را [[عذاب]] [[قوم ثمود]] دانسته و گفته اند: کاربرد این واژه می‌‌رساند که [[زلزله]]، [[صاعقه]] و [[صیحه]] نابودکننده [[ثمود]] بسیار شدیدتر، هولناک‌تر و فراتر از نمونه‌های عادی آنها بوده است. <ref>التسهیل، ج ۴، ص ۱۴۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۱۰۳؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۹۳؛ روح المعانی، ج ۲۹، ص ۴۰.</ref> در مقابل، [[مجاهد]] و ابن [[زید]]، طاغیه را به معنای [[گناه]] و [[طغیان]] گرفته‌اند؛<ref>جامع البیان، ج ۳۰، ص ۲۶۹؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴.</ref> اما [[سیاق آیات]] بعد که عذاب [[قوم عاد]] و شدت، هولناکی و [[سرکشی]] بسیار آن را وصف می‌‌کند، مؤید [[تفسیر]] نخست است. {{متن قرآن|وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ }}<ref>«و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیان‌کن، از میان برداشته شد که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز) ها بر زمین افتاده می‌دیدی، گویی تنه‌های خرمابن‌هایی فرو افتاده‌اند. آیا از ایشان بازمانده‌ای می‌بینی؟» سوره حاقه، آیه ۶-۸.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۳۹۲؛ روح المعانی، ج ۲۹، ص ۴۰؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۹۳.</ref> [[مفسران]]، عذاب قوم ثمود را عذاب [[استیصال]] (ریشه کن کننده) گفته‌اند. <ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۷۱.</ref> [[آیات قرآن]] مؤید این نظر بوده، به روشنی می‌‌رسانند که همه [[کافران]] [[قوم]] با [[عذاب الهی]] نابود شدند: {{متن قرآن|فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۱.</ref> و حتی یک نفر از آنان باقی نماند: {{متن قرآن|وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الأُولَى وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى}}<ref>«و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد» سوره نجم، آیه ۵۰-۵۱.</ref> شماری از مفسران [[آیه]] {{متن قرآن|فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا}}<ref>«اما آنان او را دروغزن شمردند و آن (شتر) را پی کردند؛ خداوند هم آنان را به گناهشان یکسره نابود ساخت و (با خاک) یکسان کرد» سوره شمس، آیه ۱۴.</ref> را نیز اشاره به نابودی همه کافران ثمود دانسته‌اند. این مفسران {{متن قرآن|فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ}} را به معنای فراگیری همه جانبه گفته‌اند. <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۲۶۰؛ جوامع الجامع، ج ۳، ص ۷۹۴؛ تفسیر غریب القرآن، ص ۴۹۸؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۹۹.</ref> ارائه تصویری از اوج [[ناتوانی]] و ناچیز بودن [[قدرت]] [[ثمود]] در برابر عذاب و [[قدرت الهی]] از دیگر نکات مورد اهتمام [[قرآن]] است. [[آگاهی]] از وجود خطر و [[زمان]] آن، [[حفظ]] [[بیداری]] و [[هشیاری]] کامل و نیز برخورداری از عدّه و عُدّه کافی از مؤلفه‌های بسیار اثرگذار در توان دفاعی‌اند. ثمودیان به رغم برخورداری از همه موارد یادشده نتوانستند کوچک‌ترین واکنش [[دفاعی]] در برابر [[عذاب الهی]] نشان دهند. آنان آمدن حتمی [[عذاب]] را می‌‌دانستند {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ}}<ref>«امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.</ref> و [[صیحه آسمانی]] صبحگاهان فرود آمد: {{متن قرآن|فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ}}<ref>«اما بانگ (آسمانی) آنان را بامدادان فرو گرفت» سوره حجر، آیه ۸۳.</ref>؛ همچنین آنان بیدار و نگاه [[خیره]] خود را به [[صاعقه]] دوخته بودند: {{متن قرآن|فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنْظُرُونَ}}<ref>«و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند، پس آذرخش (آسمانی) آنان را در حالی که خود می‌نگریستند فرو گرفت» سوره ذاریات، آیه ۴۴.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۲۷، ص ۹؛ التبیان، ج ۹، ص ۳۹۳؛ زاد المسیر، ج ۷، ص ۲۱۲.</ref> در پرداختی دیگر عذاب [[خداوند]] چنان شدید و کوبنده وصف شده است که آنان بدون کوچک ترین واکنشی، حتی نتوانسته‌اند از جای خود تکان خورده، از کسی یا چیزی [[یاری]] بطلبند: {{متن قرآن|فَمَا اسْتَطَاعُوا مِنْ قِيَامٍ وَمَا كَانُوا مُنْتَصِرِينَ}}<ref>«و نه یارای ایستادن و نه توان دفاع داشتند» سوره ذاریات، آیه ۴۵.</ref>.<ref>التبیان، ج ۹، ص ۳۹۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۲۲۴ - ۲۲۵؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۸۱.</ref>، حتی خانه‌های محکم در [[دل]] کوه‌ها و صخره‌ها و [[ثروت]] و جمعیت زیاد آنان هم به حالشان سودی نکرد: {{متن قرآن|فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و آنچه انجام می‌دادند آنان را (از عذاب) باز نداشت» سوره حجر، آیه ۸۴.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۲۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۹، ص ۲۰۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۵۳.</ref> البته «ما کانوا یَکسِبون» به [[شرک]] و کارهای [[پلید]] آنان نیز [[تفسیر]] شده است؛ یعنی [[کفر]] و شرک و [[توطئه]] آنان برای [[قتل]] [[صالح]] و کشتن شتر نیز نتوانست از عذاب [[خدا]] [[پیشگیری]] کند. <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۷؛ تفسیر ثعلبی، ج ۵، ص ۳۴۷؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۵۶.</ref> به دست دادن تصویری از نابودی سریع، منظره [[عبرت]] انگیز و تأثربار [[ثمود]] و زیستگاه آنان در پی عذاب و ابراز [[شگفتی]] از آن،<ref>فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۰۹.</ref> پرداخت دیگری از پایان داستان است که نهایت [[ناتوانی]] ثمودیان را در برابر [[قدرت الهی]] مجسم می‌‌سازد: {{متن قرآن|كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِثَمُودَ}}<ref>«گویی (هرگز) در آن به سر نبرده‌اند؛ بدانید که (قوم) ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند؛ هان نابود باد ثمود!» سوره هود، آیه ۶۸.</ref> با آن همه [[قدرت]] و قدمت، چنان نابود شدند که گویا هرگز در آن دیار نمی‌زیسته‌اند. <ref>فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۰۹.</ref> خانه‌هایی که برای [[حفظ جان]] و امنیتِ بیشتر بودند، از سکنه و هر گونه آثار [[حیات]] تهی شدند: {{متن قرآن|فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و این خانه‌های (فرو ریخته و) خالی آنهاست برای ستمی که روا داشتند؛ بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای گروهی که دانایند» سوره نمل، آیه ۵۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 339-341.</ref>
===[[نجات]] [[مؤمنان]]===
=== [[نجات]] [[مؤمنان]] ===
مؤمنان [[قوم]] به همراه [[صالح]]{{ع}} از [[عذاب]] و [[مرگ]] رهیدند: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ}}<ref>«آنگاه چون «امر» ما در رسید، صالح و مؤمنان همراه وی را با بخشایشی از نزد خویش (از عذاب) و از خواری آن روز، رهاندیم؛ بی‌گمان پروردگار توست که توانمند پیروزمند است» سوره هود، آیه ۶۶.</ref> و {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ}}<ref>«و آنان را که ایمان آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند رهایی بخشیدیم» سوره فصلت، آیه ۱۸.</ref> برخی چون [[قتاده]]، شمار نجات یافتگان را ۴۰۰۰ نفر گفته و از کوچ آنان به حضرموت خبر داده‌اند،<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۲؛ روض الجنان، ج ۱۵، ص ۶۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۲۱۸.</ref> چنان که پاره ای [[روایات]] [[تاریخی]] <ref>المسالک والممالک، بکری، ص ۹۹؛ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۴۱؛ الکامل، ج ۱، ص ۹۳.</ref> و [[تفسیری]] <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۱۳.</ref> نیز به تفاوت از [[هجرت]] آنان به [[فلسطین]] و [[مکه]] و سکونت در آنجا و غیر آن <ref>ر. ک: تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۹؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۴.</ref> سخن گفته‌اند؛ همچنین خاورشناسان، "لِحیانیان" را که تا حدود ۶۰۰ سال پس از میلاد رد پایشان در [[تاریخ]] دیده می‌‌شود، از اعقاب [[قوم ثمود]] دانسته‌اند. <ref>ر. ک: تاریخ انبیاء، ص ۱۵۳.</ref> البته در [[منابع اسلامی]] از وجود تاریخی [[قبایل]] [[ثمود]] در دوره‌های پس از میلاد و نزدیک به [[ظهور اسلام]] یا پس از آن گزارشی نیامده است. فقط برخی [[اصحاب]] رسّ <ref>التعریف والاعلام، ص ۱۱۷؛ التکمیل والاتمام، ص ۲۸۷؛ مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref> و [[قبیله]] [[بنی ثقیف]] را بازماندگان ثمود خوانده‌اند؛<ref>الاغانی، ج ۴، ص ۲۹۸ - ۳۰۲؛ المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۳ - ۲۴.</ref> ولی اغلب [[مورخان]] <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۴؛ الاغانی، ج ۴، ص ۲۹۸ ـ ۳۰۲. و نیز ر.ک: تاریخ دمشق، ج ۷، ص ۳۵۱.</ref> آن را برنمی تابند. یاد کرد جداگانه [[اصحاب]] رسّ <ref>التعریف والاعلام، ص ۱۱۷؛ التکمیل والاتمام، ص ۲۸۷؛ مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref> در کنار [[ثمود]] نیز ظاهرا با یکی بودن و [[ارتباط]] قبیله‌ای آن دو سازگار نیست {{متن قرآن|وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا}}<ref>«و عاد و ثمود و اصحاب رسّ و نسل‌های بسیاری را که در (فاصله) میان آنان بودند (از میان برداشتیم)؛» سوره فرقان، آیه ۳۸.</ref>،{{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ}}<ref>«پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغ‌انگاری کردند» سوره ق، آیه ۱۲.</ref>؛ همچنین گفته‌اند که نسبت مزبور به قبیله [[بنی ثقیف]] از سوی [[دشمنان]] [[حجاج بن یوسف ثقفی]] و به سبب سنگدلی‌های او ساخته و پرداخته شده است و [[حجاج]] در رد آن با استناد ـ هر چند شکننده ـ به [[آیه]] {{متن قرآن|وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى}}<ref>«و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد» سوره نجم، آیه ۵۱.</ref> وجود بازمانده ای از ثمود را [[نفی]] می‌‌کرده است.
مؤمنان [[قوم]] به همراه [[حضرت صالح|صالح]] {{ع}} از [[عذاب]] و [[مرگ]] رهیدند: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ}}<ref>«آنگاه چون «امر» ما در رسید، صالح و مؤمنان همراه وی را با بخشایشی از نزد خویش (از عذاب) و از خواری آن روز، رهاندیم؛ بی‌گمان پروردگار توست که توانمند پیروزمند است» سوره هود، آیه ۶۶.</ref> و {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ}}<ref>«و آنان را که ایمان آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند رهایی بخشیدیم» سوره فصلت، آیه ۱۸.</ref> برخی چون [[قتاده]]، شمار نجات یافتگان را ۴۰۰۰ نفر گفته و از کوچ آنان به حضرموت خبر داده‌اند،<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹۲؛ روض الجنان، ج ۱۵، ص ۶۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۲۱۸.</ref> چنان که پاره ای [[روایات]] [[تاریخی]] <ref>المسالک والممالک، بکری، ص ۹۹؛ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۴۱؛ الکامل، ج ۱، ص ۹۳.</ref> و [[تفسیری]] <ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۲۱۳.</ref> نیز به تفاوت از [[هجرت]] آنان به [[فلسطین]] و [[مکه]] و سکونت در آنجا و غیر آن <ref>ر. ک: تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۹؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۴.</ref> سخن گفته‌اند؛ همچنین خاورشناسان، "لِحیانیان" را که تا حدود ۶۰۰ سال پس از میلاد رد پایشان در [[تاریخ]] دیده می‌‌شود، از اعقاب [[قوم ثمود]] دانسته‌اند. <ref>ر. ک: تاریخ انبیاء، ص ۱۵۳.</ref> البته در [[منابع اسلامی]] از وجود تاریخی [[قبایل]] [[ثمود]] در دوره‌های پس از میلاد و نزدیک به [[ظهور اسلام]] یا پس از آن گزارشی نیامده است. فقط برخی [[اصحاب]] رسّ <ref>التعریف والاعلام، ص ۱۱۷؛ التکمیل والاتمام، ص ۲۸۷؛ مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref> و [[قبیله]] [[بنی ثقیف]] را بازماندگان ثمود خوانده‌اند؛<ref>الاغانی، ج ۴، ص ۲۹۸ - ۳۰۲؛ المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۳ - ۲۴.</ref> ولی اغلب [[مورخان]] <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۴؛ الاغانی، ج ۴، ص ۲۹۸ ـ ۳۰۲. و نیز ر. ک: تاریخ دمشق، ج ۷، ص ۳۵۱.</ref> آن را برنمی تابند. یاد کرد جداگانه [[اصحاب]] رسّ <ref>التعریف والاعلام، ص ۱۱۷؛ التکمیل والاتمام، ص ۲۸۷؛ مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref> در کنار [[ثمود]] نیز ظاهرا با یکی بودن و [[ارتباط]] قبیله‌ای آن دو سازگار نیست {{متن قرآن|وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا}}<ref>«و عاد و ثمود و اصحاب رسّ و نسل‌های بسیاری را که در (فاصله) میان آنان بودند (از میان برداشتیم)؛» سوره فرقان، آیه ۳۸.</ref>،{{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ}}<ref>«پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغ‌انگاری کردند» سوره ق، آیه ۱۲.</ref>؛ همچنین گفته‌اند که نسبت مزبور به قبیله [[بنی ثقیف]] از سوی [[دشمنان]] [[حجاج بن یوسف ثقفی]] و به سبب سنگدلی‌های او ساخته و پرداخته شده است و [[حجاج]] در رد آن با استناد ـ هر چند شکننده ـ به [[آیه]] {{متن قرآن|وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى}}<ref>«و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد» سوره نجم، آیه ۵۱.</ref> وجود بازمانده ای از ثمود را [[نفی]] می‌‌کرده است.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹ ، ص 341-342.</ref>
 


==ثمود در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم==
== ثمود در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ==
#{{متن قرآن|قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«بگو آیا شما به کسی کفر می‌ورزید و برای او همتایانی می‌آورید که زمین را دو روزه آفریده است؟ او پروردگار جهانیان است» سوره فصلت، آیه ۹.</ref>.... {{متن قرآن|فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ}}<ref>«پس اگر روی بگردانند بگو: شما را به آذرخشی از گونه آذرخش عاد و ثمود بیم می‌دهم» سوره فصلت، آیه ۱۳.</ref>
#{{متن قرآن|قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«بگو آیا شما به کسی کفر می‌ورزید و برای او همتایانی می‌آورید که زمین را دو روزه آفریده است؟ او پروردگار جهانیان است» سوره فصلت، آیه ۹.</ref>.... {{متن قرآن|فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ}}<ref>«پس اگر روی بگردانند بگو: شما را به آذرخشی از گونه آذرخش عاد و ثمود بیم می‌دهم» سوره فصلت، آیه ۱۳.</ref>
#{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ * قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ * قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ * وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ * قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ * وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ * فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ * فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و همانا به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خداوند را بپرستید اما ناگاه آنان دو گروه شدند که با هم دشمنی می‌ورزیدند * گفت: ای قوم من! چرا پیش از نیکی به بدی شتاب دارید؟ چرا از خداوند آمرزش نمی‌خواهید باشد که بر شما بخشایش آورند؟ * گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زده‌ایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شده‌اید * و در آن شهر نه دودمان بودند که در آن (سر) زمین دست به تباهی می‌زدند و کار شایسته نمی‌کردند * گفتند: به خداوند هم‌سوگند شوید که به او و خانواده‌اش شبیخون می‌زنیم سپس به خونخواه او می‌گوییم که ما هنگام کشتن (وی و) خانواده‌اش حضور نداشتیم و بی‌گمان ما راستگوییم * و نیرنگی سخت باختند و ما (نیز) تدبیری شایسته کردیم و آنان درنیافتند * و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم * و این خانه‌های (فرو ریخته و) خالی آنهاست برای ستمی که روا داشتند؛ بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای گروهی که دانایند» سوره نمل، آیه ۴۵-۵۲.</ref>
#{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ * قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ * قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ * وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ * قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ * وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ * فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ * فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و همانا به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خداوند را بپرستید اما ناگاه آنان دو گروه شدند که با هم دشمنی می‌ورزیدند * گفت: ای قوم من! چرا پیش از نیکی به بدی شتاب دارید؟ چرا از خداوند آمرزش نمی‌خواهید باشد که بر شما بخشایش آورند؟ * گفتند: ما به تو و همراهان تو فال بد زده‌ایم، گفت: فالتان نزد خداوند است بلکه شما گروهی هستید که آزمون شده‌اید * و در آن شهر نه دودمان بودند که در آن (سر) زمین دست به تباهی می‌زدند و کار شایسته نمی‌کردند * گفتند: به خداوند هم‌سوگند شوید که به او و خانواده‌اش شبیخون می‌زنیم سپس به خونخواه او می‌گوییم که ما هنگام کشتن (وی و) خانواده‌اش حضور نداشتیم و بی‌گمان ما راستگوییم * و نیرنگی سخت باختند و ما (نیز) تدبیری شایسته کردیم و آنان درنیافتند * و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم * و این خانه‌های (فرو ریخته و) خالی آنهاست برای ستمی که روا داشتند؛ بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای گروهی که دانایند» سوره نمل، آیه ۴۵-۵۲.</ref>


'''نکات:''' در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح شده است:
'''نکات:''' در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح شده است:
خط ۱۳۲: خط ۱۲۶:
# [[تشویق]] [[خداوند]] به [[تأمل]] در [[سرنوشت]] [[هلاکت]] بار قوم ثمود و [[تفکر]] در نتیجه مکرها و توطئه‌های آنان که در مقابل [[تدبیر]] واراده خداوند چگونه به هلاکت رسیدند و سرانجام مکرهای آنان نابودی خودشان بود: {{متن قرآن|فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۱.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۳۷۶.</ref>.
# [[تشویق]] [[خداوند]] به [[تأمل]] در [[سرنوشت]] [[هلاکت]] بار قوم ثمود و [[تفکر]] در نتیجه مکرها و توطئه‌های آنان که در مقابل [[تدبیر]] واراده خداوند چگونه به هلاکت رسیدند و سرانجام مکرهای آنان نابودی خودشان بود: {{متن قرآن|فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۱.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۳۷۶.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
==[[مسکن]] [[قوم ثمود]] کجاست؟==
در [[قاموس قرآن]] زیر [[آیه]] ۸۰ [[سوره مبارکه حجر]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«و «اصحاب حجر» پیامبران را دروغگو می‌شمردند» سوره حجر، آیه ۸۰.</ref> می‌نویسد: [[اصحاب]] [[حجر]] همان قوم ثمود، [[قوم]] صالح‌اند و [[طبرسی]] گوید: علت این تسمیه آن است، که نام [آن] شهرستان حجر بود و گفته‌اند دره‌ای بود، که در آن ساکن بودند».
در کتاب [[تاریخ انبیاء]]، زیر عنوان مساکن [[ثمود]] آماده است: «حجر به کسر حاء محلی است؛ بین [[حجاز]] و [[شام]]، به طرف [[وادی القری]]، که به نام [[مدائن]]، تاکنون [[شهرت]] دارد، این [[سرزمین]]، مسکن قوم ثمود بود و [[قصر]] [[پادشاهان]] ثمود، که از سنگ بنا شده. هنوز خرابه‌هایش باقی و محسوس است، که دارای چند حجره و اطاق است و هم اکنون معروف به فج الناقه است. و [[مسعودی]] می‌نویسد: {{عربی|رمم باقیه و آثارهم بادیه فی طریق من ورد من الشام}}.
حجر ثمود قصری در جنوب شرقی [[اراضی]] [[مدین]]، در کنار خلیج [[عقبه]] قرار داشته - قصری که داشته، از کاخ‌های [[عظیم]] [[جهان]] بوده، آنها را عاد [[ارم]] می‌گفتند و چون آن قوم متلاشی شدند، ثمود ارم نامیدند.
 
ثمود، از تیره [[یهود]] بودند، که از [[فلسطین]] آمده، ساکن حجر شدند، برخی گفته‌اند، از یهودانی هستند، که به فلسطین نرفته‌اند، اینجا مسکن گرفته‌اند و آنها قبل از [[موسی]]{{ع}} بودند...)<ref>حسین، عمادزاده، تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم، ص۱۶۱.</ref>.
«به هر حال حجر شهری بوده است، در یک منزلی وادی القری و در جنوب تیمه، در مسیر کاروان [[مدینه]] به شام قرار داشته است. امروز آن [[شهر]] ویران گردیده و حجر بر وادی مبرک الناقه و بئر الغسم اطلاق می‌شود و در این وادی فعلاً چند قریه و چند چشمه آب وجود دارد، که کاروان‌ها در کنار آن چشمه می‌آ‌سایند...
شهر قدیم حجر، یکی از شهر‌های [[تجاری]] [[عربستان]] بوده، تا جایی اهمیت داشته، که بطلمیوس به عنوان یک شهر تجاری از آن نام برده است. در [[زمان]] پلین جغرافی‌دان [[رومی]]، نیز این [[شهر]] به نام Hegra [[آبادان]] بوده و محل [[تجارت]] و مرکز [[روابط]] [[بازرگانی]] به شمار می‌رفته است.
در [[مغرب]] [[حجر]] کوهی است مرکب از پنج صخره، دخمه‌هایی در آن تراشیده شده، که به ترتیب قصر البنت و [[بیت]] الشیخ و اکریمات و محل المجلس و [[دیوان]] نام دارند.
در این صخره‌ها کتیبه‌هایی موجود است و در دیوار محل المجلس و دیوان، نقوش پرندگان دیده می‌شود.
 
دوگتی نخستین کسی است، که این ناحیه را در [سال] ۱۸۷۶ و ۱۸۷۷ [[سیاحت]] کرده وی [[معتقد]] است، که این بناهای سنگی مقابر بزرگان [[قبیله]] بوده است. گرچه به دست آمدن بقایا و اسکلت [[انسانی]] [[عقیده]] او را [[تأیید]] می‌کند؛ لکن اسامی این ابنیه، با نظر وی منافات دارد... بعد از دوگتی مستشرق دیگری آلساس هوبر یکبار در سال ۱۸۷۹ و بار دیگر به [[همراهی]] اتینگ در سال ۱۸۸۴ م، حجر را سیاحت کرده است، با این همه نقوش و کتیبه‌های العُلا، به طور کامل قرائت نشده و اطلاع زیادی از ناحیه در دست نیست، همین قدر مسلم است، که ناحیه حجر وقتی آباد بوده و [[قبایل]] متمدنی از شعب [[قوم ثمود]]، در این ناحیه زندگانی می‌کرده‌اند و دست خوش [[زلزله]]، یا حادثه طبیعی دیگر شده و هلاک گردیده‌اند»<ref>محمد، خزائلی، اعلام قرآن، ص۲۹۰.</ref>.
 
اما [[ارض]] در [[آیه]] ۱۱۰ [[سوره اعراف]]<ref>{{متن قرآن|يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ}} «(که) می‌خواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند پس چه دستور می‌دهید؟» سوره اعراف، آیه ۱۱۰.</ref>، کدام [[سرزمین]] است؟ برای [[فهم]] درست آن مکان لازم است به [[آیات]] قبل از آن برگردیم، تا خوب دریابیم، که منظور از [[زمین]] شما کدام سرزمین است. در آیات پیش از آیه مورد بحث، چنین آمده است: «[[موسی]] گفت: ای [[فرعون]]! من فرستاده [[پروردگار]] جهانیانم، سزاوارم به این که درباره [[خدا]]، جز [[حق]] نگویم، برای شما معجزه‌ای، از پروردگارتان آورده‌ام، بنابراین پسران [[اسرائیل]] را با من بفرست... تا آنجا که بزرگان [[قوم]] گفتند: [[راستی]] این [موسی] [[جادوگری]] ماهر است، که می‌خواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند».
با توجه به گفتگوهایی که بین [[حضرت موسی]] و [[فرعون]] و یارانش انجام شده، به خوبی روشن می‌شود؛ که منظور از ارضکم بر [[سرزمین]] [[مصر]] است، که ما توضیح جغرافیایی آن را، زیر عنوان مصر بیان خواهیم نمود.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۴۴.</ref>


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[ثمود (مقاله)|مقاله «ثمود»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۹''']]
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:IM010435.jpg|22px]] [[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|'''دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:ثمود در قرآن]]
[[رده:اقوام در قرآن]]
[[رده:مدخل]]
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش