پرش به محتوا

آزادی در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'علل' به 'علل'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[))
جز (جایگزینی متن - 'علل' به 'علل')
خط ۱۴۳: خط ۱۴۳:


==آزادی و دین==
==آزادی و دین==
با [[حاکمیت]] هزار ساله [[کلیسا]] در قرون وسطی و تصلب مذهبی آن، که موجب [[ظلمت]]، [[اختناق]] و سلب [[حقوق]] و آزادی‌های [[مردم]] شد، این ذهنیت در [[غرب]] شکل گرفت که حاکمیت [[دیانت]] ([[مسیحیت]]) با [[حقوق شهروندی]] از جمله [[آزادی]] در [[تعارض]] است؛ از این رو برای دست‌یابی به آزادی، [[دین]] را از صحنه [[اجتماع]] کنار گذاردند و غیر این صورت، باید به مقابله با آزادی‌های مردم برمی‌خاستند. تعارض دین و آزادی یکی از [[علل]] سکولاریزاسیون در غرب است که به موجب آن، دین از عرصه دنیای [[انسان]] کنار رفت<ref>ر.ک: محمدحسن قدردان قراملکی، سکولاریزم در مسیحیت و اسلام، ص۵۴–۷۴.</ref>. در این راستا، برخی چنان از نظریه آزادی طرفداری کردند که به صورت مطلق منکر دیانت شدند. [[استاد مطهری]] درباره تعارض دین و آزادی در [[مغرب زمین]] چنین می‌نویسد: در قرون جدید، چنان که می‌دانیم، نهضتی بر ضد [[مذهب]] در اروپا برپا شد و کم‌و‌بیش دامنه‌اش به بیرون مسیحیت کشیده شد. [[گرایش]] این [[نهضت]] به طرف مادی‌گری بود. وقتی که علل و ریشه‌های این امر را جست‌و‌جو می‌کنیم، می‌بینیم یکی از آنها نارسایی مفاهیم کلیسایی، از نظر حقوق [[سیاسی]] است. [[ارباب کلیسا]] و همچنین برخی [[فیلسوفان]] اروپایی، نوعی پیوند تصنعی میان [[اعتقاد]] به [[خدا]] از یک طرف و سلب حقوق سیاسی و تثبیت حکومت‌های استبدادی از طرف دیگر، برقرار کردند. طبعاً نوعی [[ارتباط]] مثبت میان [[دموکراسی]] و [[حکومت]] مردم بر مردم و بی‌خدایی فرض شد. چنین فرض شد که یا باید خدا را بپذیریم و [[حق]] حکومت را از طرف او [[تفویض]] شده به افراد معینی که هیچ نوع امتیاز روشنی ندارند تلقی کنیم و یا خدا را [[نفی]] کنیم تا بتوانیم خود را ذی‌حق بدانیم<ref>سیری در نهج البلاغه، ص۸۴.</ref>.
با [[حاکمیت]] هزار ساله [[کلیسا]] در قرون وسطی و تصلب مذهبی آن، که موجب [[ظلمت]]، [[اختناق]] و سلب [[حقوق]] و آزادی‌های [[مردم]] شد، این ذهنیت در [[غرب]] شکل گرفت که حاکمیت [[دیانت]] ([[مسیحیت]]) با [[حقوق شهروندی]] از جمله [[آزادی]] در [[تعارض]] است؛ از این رو برای دست‌یابی به آزادی، [[دین]] را از صحنه [[اجتماع]] کنار گذاردند و غیر این صورت، باید به مقابله با آزادی‌های مردم برمی‌خاستند. تعارض دین و آزادی یکی از علل سکولاریزاسیون در غرب است که به موجب آن، دین از عرصه دنیای [[انسان]] کنار رفت<ref>ر.ک: محمدحسن قدردان قراملکی، سکولاریزم در مسیحیت و اسلام، ص۵۴–۷۴.</ref>. در این راستا، برخی چنان از نظریه آزادی طرفداری کردند که به صورت مطلق منکر دیانت شدند. [[استاد مطهری]] درباره تعارض دین و آزادی در [[مغرب زمین]] چنین می‌نویسد: در قرون جدید، چنان که می‌دانیم، نهضتی بر ضد [[مذهب]] در اروپا برپا شد و کم‌و‌بیش دامنه‌اش به بیرون مسیحیت کشیده شد. [[گرایش]] این [[نهضت]] به طرف مادی‌گری بود. وقتی که علل و ریشه‌های این امر را جست‌و‌جو می‌کنیم، می‌بینیم یکی از آنها نارسایی مفاهیم کلیسایی، از نظر حقوق [[سیاسی]] است. [[ارباب کلیسا]] و همچنین برخی [[فیلسوفان]] اروپایی، نوعی پیوند تصنعی میان [[اعتقاد]] به [[خدا]] از یک طرف و سلب حقوق سیاسی و تثبیت حکومت‌های استبدادی از طرف دیگر، برقرار کردند. طبعاً نوعی [[ارتباط]] مثبت میان [[دموکراسی]] و [[حکومت]] مردم بر مردم و بی‌خدایی فرض شد. چنین فرض شد که یا باید خدا را بپذیریم و [[حق]] حکومت را از طرف او [[تفویض]] شده به افراد معینی که هیچ نوع امتیاز روشنی ندارند تلقی کنیم و یا خدا را [[نفی]] کنیم تا بتوانیم خود را ذی‌حق بدانیم<ref>سیری در نهج البلاغه، ص۸۴.</ref>.


ایشان [[نظریه]] [[رویارویی]] دین و اعتقاد به [[خداوند]] با حقوق طبیعی مردم، از جمله [[حاکمیت مردمی]]، را اندیشه‌ای خطرناک و [[گمراه کننده]] توصیف می‌کند<ref>سیری در نهج البلاغه، ص۸۹. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: محمدحسن قدردان قراملکی، حکومت دینی از منظر شهید مطهری، فصل نهم.</ref>. در تحلیل نظریه [[تقابل]] [[دین]] با [[حقوق انسان‌ها]]، این نکات قابل توجه است: نکته اول، نباید بین [[اصل دین]] و [[سیره نظری]] و عملی متولیان آن خلط کرد.
ایشان [[نظریه]] [[رویارویی]] دین و اعتقاد به [[خداوند]] با حقوق طبیعی مردم، از جمله [[حاکمیت مردمی]]، را اندیشه‌ای خطرناک و [[گمراه کننده]] توصیف می‌کند<ref>سیری در نهج البلاغه، ص۸۹. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: محمدحسن قدردان قراملکی، حکومت دینی از منظر شهید مطهری، فصل نهم.</ref>. در تحلیل نظریه [[تقابل]] [[دین]] با [[حقوق انسان‌ها]]، این نکات قابل توجه است: نکته اول، نباید بین [[اصل دین]] و [[سیره نظری]] و عملی متولیان آن خلط کرد.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش