پرش به محتوا

بنی‌قینقاع: تفاوت میان نسخه‌ها

۸٬۹۲۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ مهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ']] |' به ' - [[')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{امامت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
خط ۷: خط ۶:
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
==نسب==
بنی‌قَیْنُقاع نام قبیله‌ای از [[یهودیان]] ساکن [[مدینه]] است.
[[بنی‌قینقاع]] یکی از [[قبایل]] [[یهودی]] اطراف [[مدینه]] بودند. درباره تبار [[بنی قینقاع]] اطلاع قابل توجهی وجود ندارد. تنها هنگامی که سخن از [[اسلام آوردن]] یکی از ایشان یعنی [[عبدالله بن سلام]] به میان می‌‌آید، [[نسب]] وی را به [[حضرت یوسف]]{{ع}} یا بنی‌‌اسرائیل ([[فرزندان]] [[یعقوب]])<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۹۲۲؛ الطبقات، ج ۲، ص ۳۵۳؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۱۷۶.</ref> می‌‌رسانند.


[[بنی‌قینقاع]] از [[شجاع‌ترین]] یهودیان ساکن در مدینه بوده، و بنابر گزارشی‌های [[تاریخی]] از [[نسل]] عیسو (ادوم) [[برادر]] [[یعقوب]]{{ع}} [[پیامبر]] بودند.
==بنی قینقاع پیش از [[اسلام]]==
گفته شده بنی‌‌قینقاع پیش از [[مهاجرت]] [[اوس]] و خزرج در یثرب مستقر شده بودند<ref>الاغانی، ج ۲۲، ص ۱۱۳.</ref>. در تحولاتی که به [[چیرگی]] اوس و خزرج بر یهودیان یثرب انجامید هیچ اشاره‌‌ای به ایشان نشده و مشخص نیست تغییرات یثرب چه تأثیری بر وضعیت ایشان در آن منطقه نهاده است.


با ورود پیامبر{{صل}} به مدینه [[حضرت]] با ایشان [[پیمان]] [[صلح]] بستند، اما در [[سال دوم هجری]] پیمان شکسته و اعلام [[جنگ]] کردند. بنی‌قینقاع پس از ۱۵ [[روز]] محاصره و بدون درگیری و هیچ شرطی [[تسلیم]] شدند، و با وساطت [[عبدالله بن ابی]] هم‌پیمان ایشان بعد از [[مذاکره]] با پیامبر{{صل}} به [[شام]] [[تبعید]] شدند<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[بنی قَیْنُقاع (مقاله)|مقاله «بنی قَیْنُقاع»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>.
از بنی‌‌قینقاع در [[دوره جاهلی]] اطلاعات معدودی به جا مانده است. بنا به گزارشی [[شیبة بن هاشم]] ([[عبدالمطلب]] جد پیامبر) که از [[مادری]] [[خزرجی]] زاده شده بود حدود ۱۰۰ سال پیش از [[هجرت پیامبر]] در قلعه‌‌های [[خزرج]] و بنی‌‌قینقاع، همبازی دیگر [[کودکان]] خزرج بود تا آنکه عمویش مطلب از او با خبر شد و وی را به [[مکه]] برد و از آن پس به [[عبدالمطلب]] [[شهرت]] یافت<ref> البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۱۲.</ref>. این گزارش اگر درست باشد، حکایت از [[روابط]] کهن و ریشه‌‌دار بنی‌‌قینقاع و خزرج دارد.
 
[[منابع اسلامی]] نیز از هم‌پیمانی [[قینقاع]] و خزرج سخن گفته‌‌اند؛ اما کمتر می‌‌توان به [[زمان]] آغاز هم‌پیمانی آنها دست یافت<ref>دلائل النبوه، ج ۳، ص ۱۷۴؛ الدرر، ص ۱۸۰؛ المغازی، ج ۱، ص ۱۷۹؛ ج ۲، ص ۵۱۰.</ref>. در [[نبرد بعاث]] که اندکی پیش از حضور [[پیامبر]] در یثرب میان [[اوس]] و خزرج روی داد، [[بنی قینقاع]] و خزرج هر دو از یک مجموعه محسوب می‌‌شدند و از این رو اوس و خزرج هر دو برای جلب نیروهای بیشتر توجهشان به [[بنی قریظه]] و [[بنی نضیر]] جلب شد<ref> الکامل، ج ۱، ص ۵۱۷؛ الاغانی، ج ۳، ص ۲۶.</ref>، در نتیجه روابط [[یهودیان]] یثرب از جمله بنی‌‌قینقاع با یکدیگر تحت‌‌الشعاع روابط اوس و خزرج شکل گرفته بود.
 
در حوزه [[اقتصاد]] بیش از همه به بازار بنی‌‌قینقاع به عنوان یکی از عمده‌‌ترین بازارهای یثرب اشاره شده است که افزون بر [[داد و ستد]]، از مراکز تجمع یثربیان به شمار می‌‌آمده<ref>تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۸۹؛ الاغانی، ج ۳، ص ۲۰ ـ ۲۱.</ref> و کارکرد اطلاع رسانی داشته و به رغم [[تبعید]] [[بنی قینقاع]] در سال‌های نخستین پس از [[هجرت]]، همچنان تا سال‌ها ادامه [[حیات]] داده است<ref> تاریخ دمشق، ج ۶۲، ص ۳۵۷.</ref>.


==[[نسب]]==
==بنی قینقاع پیش از [[اسلام]]==
==مناسبات با [[پیامبر]]{{صل}}==
==مناسبات با [[پیامبر]]{{صل}}==
==[[غزوه]] بنی‌قینقاع==
پس از [[هجرت پیامبر]] و سکونت ایشان در میان قبیله خزرجی بنی‌‌نجار، [[پذیرش اسلام]] از سوی یثربیان شتاب گرفت. [[پیامبر]] با تکیه بر پشتوانه نو مسلمانان یثرب و برای ایجاد [[امنیت]]، پیمان‌نامه‌‌ای را میان [[قبایل]] متعدد یثرب منعقد کرد که در آن از قبایل متعدد و همچنین از [[یهودیان]] یثرب سخن به میان آمده است؛ اما در این پیمان اشاره‌‌ای به یهودیان بنی‌‌قینقاع نشده است<ref> السنن الکبری، ج ۸، ص ۱۰۶؛ السیرة‌‌النبویه، ج ۲، ص ۳۴۸.</ref>. مغازی ‌‌نگاران به اتفاق از [[عهد شکنی]] آنان به عنوان عامل رویارویی [[پیامبر]] با ایشان [[سخن]] گفته‌‌اند<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۷۶؛ الدرر، ج ۱، ص ۱۴۱، الاکتفاء، ج ۲، ص ۵۹ ـ ۶۰.</ref>؛ اما گزارش مستقلی وجود ندارد که از این [[پیمان]]، [[نماینده]] بنی‌‌قینقاع و مفاد پیمان حکایت کند<ref>جامع‌‌البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۶۶؛ التبیان، ج ۳، ص ۷۳؛ مجمع‌‌البیان، ج ۲، ص ۴۶۵.</ref>. در عین حال جای هیچ تردیدی وجود ندارد که بنی‌‌قینقاع با پیامبر پیمان بسته بودند، زیرا ایشان از طرفی هم‌پیمان [[خزرج]] بودند و از طرف دیگر [[خزرجیان]] عموماً به پیامبر متمایل شده بودند، به گونه‌‌ای که بزرگان ایشان همچون [[عبدالله بن ابی]] نیز با [[اکراه]] [[اسلام]] را پذیرفته بودند و از این رو بنی‌‌قینقاع چاره‌‌ای جز هم‌پیمانی نداشت.
==بنی قینقاع پس از [[تبعید]]==
 
==غزوه بنی‌قینقاع==
{{اصلی|غزوه بنی‌قینقاع}}
[[پیروزی]] [[بدر]] موقعیت [[پیامبر]] را در برابر مخالفانش بهبود بخشید. پس از [[جنگ بدر]] اندکی پس از [[تغییر قبله]] بنی‌قینقاع رفتارهایی از خود نشان دادند که حاکی از [[پیمان شکنی]] ایشان بود<ref> المغازی، ج ۱، ص ۱۷۶.</ref>. به نظر می‌‌رسد بنی‌‌قینقاع با تکیه بر پشتوانه [[تاریخی]] خود در روابطشان با [[قبیله خزرج]] موقعیت پیامبر را ضعیف‌‌تر از موقعیت خود ارزیابی می‌‌کردند.
 
از سوی دیگر پیامبر از پیمان شکنی بنی‌‌قینقاع نگران بود، از این رو در برابر عملکرد بنی‌‌قینقاع ایشان را در بازارشان گرد هم آورد و از ایشان خواست پیش از آنکه گرفتار بلایی شوند که [[مشرکان قریش]] در بدر بدان تن دادند [[اسلام]] را بپذیرند؛ اما آنها در واکنش به [[تهدید]] پیامبر از ایشان خواستند آنها را با مکیان مقایسه نکند و خود را جنگجویانی معرفی کردند که توانشان تنها با [[نبرد]] شناخته خواهد شد<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۲۲ ـ ۲۳؛ الثقات، ج ۱، ص ۲۰۹.</ref>.
 
همزمان با این امر حادثه‌‌ای رخ داد که [[روابط مسلمانان]] و بنی‌‌قینقاع را وارد مرحله‌‌ای جدید کرد؛ یکی از [[زنان]] [[مسلمان]] که در بازار بنی‌‌قینقاع نشسته بود لبه لباسش را به نیم تنه بالایی آن گره زدند و چون برخاست قسمتی از تنش نمایان شد و آنگاه بازاریان قینقاعی او را به سخره گرفتند. یکی از انصاریان به [[حمایت]] از آن [[زن]] [[شمشیر]] کشید و عامل این [[اقدام]] را کشت. سپس خود وی به دست بنی‌‌قینقاع کشته شد<ref>السیره النبویه، ج ۲، ص ۵۶۰ ـ ۵۶۱؛ تاریخ الاسلام، ج ۲، ص‌‌۱۴۶.</ref>. در پی این حادثه [[عبدالله بن ابی]] از [[بنی قینقاع]] خواست در قلعه‌‌های خود مستقر شوند تا او نیز با هوادارانش به ایشان بپیوندد.
 
[[پیامبر]] برای [[نبرد]] با ایشان [[لشکر]] کشید<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۷۷ ـ ۱۸۰،تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۸ ـ ۴۹.</ref>. پیامبر در نیمه شوّال سال دوم (سه ماه پس از [[تغییر قبله]] و اندکی پس از [[پیروزی]] [[بدر]]) قلعه‌‌های ایشان را محاصره کرد. بنی‌‌قینقاع پس از ۱۵ [[روز]] محاصره و بدون هیچ شرطی [[تسلیم]] شدند و به ایشان سه روز مهلت داده شد تا آنجا را ترک کنند؛ آنگاه بنی‌‌قینقاع در پی تسویه حساب‌های مالی برآمدند و برای حرکت آماده شدند.
 
درباره [[غنایم]] بنی‌‌قینقاع جزئیات فراوانی گزارش نشده است. از برآیند گزارش‌ها برمی‌‌آید که پیامبر از دارایی‌های منقولشان تنها تجهیزات رزمی ایشان را به [[غنیمت]] گرفته باشد و از میان آن افزون بر کنار نهادن [[خمس]] غنایم، چند [[شمشیر]]، [[زره]]، نیزه و کمان برای خود برداشته است<ref> الطبقات، ج ۱، ص ۴۸۶ ـ ۴۸۹؛ ترکة النبی{{صل}}، ج ۱، ص ۱۰۲.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[بنی قَیْنُقاع (مقاله)|مقاله «بنی قَیْنُقاع»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[بنی قَیْنُقاع (مقاله)|مقاله «بنی قَیْنُقاع»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۵٬۴۷۸

ویرایش