اطاعت اولی الامر: تفاوت میان نسخهها
←ادله قرآنی
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
====ادله [[قرآنی]]==== | ====ادله [[قرآنی]]==== | ||
*'''[[آیه]] اول''': {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا}}<ref>«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref>. یکی از مصادیق "امانت"، "امامت" است<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۶۵.</ref>؛ براساس این احتمال، [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه معصوم]]{{ع}} مأمورند تا این [[امانت]] را به اهلش بسپارند؛ ازاینرو، هر امامی [[وظیفه]] دارد، آن را به [[امام]] بعدی واگذار کند<ref>سید هاشم بحرانی، تفسیر البرهان، ج۱، ص۱۰۱.</ref>. رعایت [[عدالت]] در [[حکومت]] نیز اختصاص به [[قضاوت]] و [[فصل خصومت]] ندارد و همه [[شئون]] [[حکومتی]] را در بر میگیرد؛ زیرا، مراعات [[عدالت]]، منحصر به صورت [[قضاوت]] میان دو نفر نیست. ضمن اینکه خطاب [[آیه]]، مبنی بر [[حکمرانی]] عادلانه را، متوجّه "امرا" دانستهاند<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۳-۷۵.</ref> نه [[قضات]]. از این رو همین که عدّهای مأمورند تا بر اساس [[عدالت]] در میان [[مردم]]، [[حکمرانی]] کنند؛ چنانکه به [[وظیفه]] خویش عمل کرده و به [[عدالت]] [[ حکم]] برانند، بر عموم [[مردم]]،[[ اطاعت]] از آنان لازم است.[[ پیروی]] از [[احکام]] [[حاکم]] [[جامعه]] در عرصههای دیگر [[حکومتی]] نیز [[واجب]] است و دلیلی بر تفکیک آنها یا مقیّد ساختن این [[آیه شریفه]] به صورت [[قضاوت]] نیست. اگر [[سرپیچی]] از [[حاکم]] [[جامعه]] بر [[مردم]]، جایز باشد، اوّلا، [[نصب حاکم]] و ثانیا، [[مأموریت]] دادن به او مبنی بر [[حکمرانی]] عادلانه، لغو و [[بیهوده]] خواهد بود و [[خداوند]]، از انجام کار لغو، مبرّاست. | *'''[[آیه]] اول''': {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا}}<ref>«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref>. یکی از مصادیق "امانت"، "امامت" است<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۶۵.</ref>؛ براساس این احتمال، [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه معصوم]]{{ع}} مأمورند تا این [[امانت]] را به اهلش بسپارند؛ ازاینرو، هر امامی [[وظیفه]] دارد، آن را به [[امام]] بعدی واگذار کند<ref>سید هاشم بحرانی، تفسیر البرهان، ج۱، ص۱۰۱.</ref>. رعایت [[عدالت]] در [[حکومت]] نیز اختصاص به [[قضاوت]] و [[فصل خصومت]] ندارد و همه [[شئون]] [[حکومتی]] را در بر میگیرد؛ زیرا، مراعات [[عدالت]]، منحصر به صورت [[قضاوت]] میان دو نفر نیست. ضمن اینکه خطاب [[آیه]]، مبنی بر [[حکمرانی]] عادلانه را، متوجّه "امرا" دانستهاند<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۳-۷۵.</ref> نه [[قضات]]. از این رو همین که عدّهای مأمورند تا بر اساس [[عدالت]] در میان [[مردم]]، [[حکمرانی]] کنند؛ چنانکه به [[وظیفه]] خویش عمل کرده و به [[عدالت]] [[ حکم]] برانند، بر عموم [[مردم]]،[[ اطاعت]] از آنان لازم است.[[ پیروی]] از [[احکام]] [[حاکم]] [[جامعه]] در عرصههای دیگر [[حکومتی]] نیز [[واجب]] است و دلیلی بر تفکیک آنها یا مقیّد ساختن این [[آیه شریفه]] به صورت [[قضاوت]] نیست. اگر [[سرپیچی]] از [[حاکم]] [[جامعه]] بر [[مردم]]، جایز باشد، اوّلا، [[نصب حاکم]] و ثانیا، [[مأموریت]] دادن به او مبنی بر [[حکمرانی]] عادلانه، لغو و [[بیهوده]] خواهد بود و [[خداوند]]، از انجام کار لغو، مبرّاست. | ||
*'''[[آیه]] دوم''': {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. در [[تفسیر]] این [[آیه]]، مطالب فراوانی از سوی [[مفسران]] و [[فقهای شیعه]] و [[سنّی]] مطرح شده است | *'''[[آیه]] دوم''': {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. در [[تفسیر]] این [[آیه]]، مطالب فراوانی از سوی [[مفسران]] و [[فقهای شیعه]] و [[سنّی]] مطرح شده است. | ||
*اولاً، در این [[آیه]] [[شریف]]،[[ اطاعت]] از {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} به معنای [[صاحبان امر]] و بدون تکرار کلمه {{متن قرآن|أَطِيعُوا}} در کنار {{متن قرآن|الرَّسُول}} قرار گرفته و مجموعا، بر "اطاعت از خداوند" عطف شده است. | *اولاً، در این [[آیه]] [[شریف]]،[[ اطاعت]] از {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} به معنای [[صاحبان امر]] و بدون تکرار کلمه {{متن قرآن|أَطِيعُوا}} در کنار {{متن قرآن|الرَّسُول}} قرار گرفته و مجموعا، بر "اطاعت از خداوند" عطف شده است. یکی از شؤون پیامبر بیان [[احکام الهی]] است، در واقع [[اوامر]] [[پیامبر]] در این عرصه، تنها، بیان [[اوامر الهی]] است. ازاینرو، [[اطاعت از پیامبر]] در دایره [[احکام الهی]]، در حقیقت،[[ اطاعت]] از خداست و نه [[اطاعت از پیامبر]] و جمله {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ}} ناظر به این بخش از [[اوامر]] است، امّا [[پیامبر]]، علاوه بر این سنخ از [[اوامر]]، به عنوان [[حاکم]] [[جامعه]] نیز [[امر و نهی]] میکند و [[اطاعت]] از [[امر و نهی]] [[پیامبر]] در این عرصه، [[اطاعت از پیامبر]] است. البته، به طور، کلّی، [[اطاعت از پیامبر]] چون به [[اذن خدا]] است، در [[حقیقت]]، [[اطاعت از خداوند]] است: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>؛ پس {{متن قرآن|أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} اشاره به [[شأن]] [[حکومتی]] [[پیامبر]] و أولی الأمر است<ref>سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج۴، ص۳۸۸.</ref>. [[شاهد]] روشن این تفسیر، عطف {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْر}} به {{متن قرآن|الرَّسُول}} است، به جای عنوانی مانند "جانشینان پیامبر"، عنوان "صاحبان امر" آورده شده که نشانه [[شأن]] [[حکومتی]] [[جانشینان]] آن [[حضرت]] است و چون در یک جمله آمده و مردم، [[مأمور]] به [[اطاعت]] گشتهاند، در نتیجه، [[اطاعت از پیامبر]] نیز،[[ اطاعت]] از [[اوامر]] [[حکومتی]] اوست. | ||
*ثانیاً: همین که افرادی به عنوان "أولیالأمر" معرفی میشوند، نشان میدهد که [[اطاعت]] از آنان، لازم است؛ زیرا، [[پذیرفتن]] افرادیکه در [[جامعه]]، [[حقّ]] [[امر و نهی]] دارند، بدون [[التزام]] به [[اطاعت]] از آنان، معنا و مفهومی ندارد. بنابراین، حتّی بدون [[تمسک]] به لفظ {{متن قرآن|أَطِيعُوا}}، از لفظ {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْر}}، بالملازمه، [[لزوم اطاعت]] استفاده میشود. اینکه [[خداوند]]، عدّهای را صاحب امر معرفی میکند، قاعدتا، باید لازم الاطاعه باشند و الّا، [[اوامر]] آنان، ثمری نخواهد داشت. | *ثانیاً: همین که افرادی به عنوان "أولیالأمر" معرفی میشوند، نشان میدهد که [[اطاعت]] از آنان، لازم است؛ زیرا، [[پذیرفتن]] افرادیکه در [[جامعه]]، [[حقّ]] [[امر و نهی]] دارند، بدون [[التزام]] به [[اطاعت]] از آنان، معنا و مفهومی ندارد. بنابراین، حتّی بدون [[تمسک]] به لفظ {{متن قرآن|أَطِيعُوا}}، از لفظ {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْر}}، بالملازمه، [[لزوم اطاعت]] استفاده میشود. اینکه [[خداوند]]، عدّهای را صاحب امر معرفی میکند، قاعدتا، باید لازم الاطاعه باشند و الّا، [[اوامر]] آنان، ثمری نخواهد داشت. | ||
*ثالثاً: مراد از لفظ "امر" در {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْر}}، اعم از [[امور دینی]] و [[دنیوی]] [[مؤمنان]] است<ref>سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج۴، ص۳۹۱.</ref>. | *ثالثاً: مراد از لفظ "امر" در {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْر}}، اعم از [[امور دینی]] و [[دنیوی]] [[مؤمنان]] است<ref>سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج۴، ص۳۹۱.</ref>. گرچه در بسیاری از استعمالات، امر بر "حکومت" اطلاق شده و تناسب این استعمال نیز آن است که [[حاکمان]] [[جامعه]]، صاحب امر و نهیاند، و بر این اساس، بر آنان {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْر}} اطلاق شده است، امّا ظاهرا،واژه "امر" در این [[آیه مبارکه]]، معنای عامی دارد و همه [[امور جامعه]] را در بر میگیرد<ref>شیخ مرتضی انصاری، شیخ مرتضی انصاری، المکاسب، ص۱۵۴.</ref>؛ پس "أولی الأمر"، کسانی هستند که مردم، موظّفاند در [[امور قضایی]] و سایر [[امور اجتماعی]]، به آنان مراجعه کرده و از ایشان [[پیروی]] کنند. | ||
*'''[[آیه]] سوم''': {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا * فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَكَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا}}<ref>«یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؟ بیگمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم * پس برخی از آنها به آن ایمان آوردند و برخی از ایشان روی از آن برتافتند و (برافروختن) آتش فروزان را، دوزخ بس» سوره نساء، آیه ۵۴-۵۵.</ref>. در این [[آیه]] مبارکه، اعطای "کتاب و حکمت" و "ملک عظیم" را به [[آل]] ابراهیم، [[فضل الهی]] شمردهاند که گروهی از [[مردم]] بدان [[حسادت]] میورزند. "ملک عظیم" در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} به "طاعة مفروضه" [[تفسیر]] شده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه: حجت الله کوهکمرهای، ج۱، ص۳۴۸ (کتاب الحجة، باب فرض طاعة الائمة، ح۴).</ref> و [[علامه مجلسی]] در توضیح [[کلام]] [[حضرت]]، بیان داشتهاند: یعنی [[امامت]] که [[ریاست]] بر [[مردم]] است،[[ اطاعت]] و [[تسلیم]] در برابر ایشان از [[ناحیه]] [[خداوند]] لازم شمرده شده؛ چون، [[ریاست]] آنان، در حقیقت، [[خلافت]] از جانب [[خدا]] و [[حکومت]] و [[سلطنت]] عظیمی است که هیچیک از مراتب [[ملک]] و [[سلطنت]] به مرتبه آن نمیرسد<ref>محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۲، ص۳۲۵.</ref>. این [[آیه مبارکه]]، هرچند درباره [[آل ابراهیم]] است، امّا به نظر میرسد که [[لزوم]] [[پیروی]] از آنان، به [[دلیل]] آن است که [[خداوند]]، به آنان، [[ملک عظیم]]، [[عنایت]] فرموده و هر کسیکه از جانب [[خداوند]]، دارای چنین منصبی باشد، اطاعتش لازم است. به تعبیر [[مفسّران]]، این کار، از باب [[جری و تطبیق]] و بیان مصداق است<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۶۱.</ref>. در ذیل [[آیه شریفه]]، به کسانیکه در برابر [[فضل]] [[پروردگار]] [[ایستادگی]] کرده، [[وعده]] [[عذاب]] داده شده و در روایاتی که در [[تفسیر آیه]] وجود دارد، [[نافرمانی]] آنان، [[نافرمانی خداوند]] شمرده شده است<ref>ابینصر محمد بن مسعود بن عباس سمرقندی (عیاشی)، تفسیر عیاشی، تصحیح و تحقیق و تعلیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۲۴۸.</ref>. | *'''[[آیه]] سوم''': {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا * فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَكَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا}}<ref>«یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؟ بیگمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم * پس برخی از آنها به آن ایمان آوردند و برخی از ایشان روی از آن برتافتند و (برافروختن) آتش فروزان را، دوزخ بس» سوره نساء، آیه ۵۴-۵۵.</ref>. در این [[آیه]] مبارکه، اعطای "کتاب و حکمت" و "ملک عظیم" را به [[آل]] ابراهیم، [[فضل الهی]] شمردهاند که گروهی از [[مردم]] بدان [[حسادت]] میورزند. "ملک عظیم" در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} به "طاعة مفروضه" [[تفسیر]] شده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه: حجت الله کوهکمرهای، ج۱، ص۳۴۸ (کتاب الحجة، باب فرض طاعة الائمة، ح۴).</ref> و [[علامه مجلسی]] در توضیح [[کلام]] [[حضرت]]، بیان داشتهاند: یعنی [[امامت]] که [[ریاست]] بر [[مردم]] است،[[ اطاعت]] و [[تسلیم]] در برابر ایشان از [[ناحیه]] [[خداوند]] لازم شمرده شده؛ چون، [[ریاست]] آنان، در حقیقت، [[خلافت]] از جانب [[خدا]] و [[حکومت]] و [[سلطنت]] عظیمی است که هیچیک از مراتب [[ملک]] و [[سلطنت]] به مرتبه آن نمیرسد<ref>محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۲، ص۳۲۵.</ref>. این [[آیه مبارکه]]، هرچند درباره [[آل ابراهیم]] است، امّا به نظر میرسد که [[لزوم]] [[پیروی]] از آنان، به [[دلیل]] آن است که [[خداوند]]، به آنان، [[ملک عظیم]]، [[عنایت]] فرموده و هر کسیکه از جانب [[خداوند]]، دارای چنین منصبی باشد، اطاعتش لازم است. به تعبیر [[مفسّران]]، این کار، از باب [[جری و تطبیق]] و بیان مصداق است<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۶۱.</ref>. در ذیل [[آیه شریفه]]، به کسانیکه در برابر [[فضل]] [[پروردگار]] [[ایستادگی]] کرده، [[وعده]] [[عذاب]] داده شده و در روایاتی که در [[تفسیر آیه]] وجود دارد، [[نافرمانی]] آنان، [[نافرمانی خداوند]] شمرده شده است<ref>ابینصر محمد بن مسعود بن عباس سمرقندی (عیاشی)، تفسیر عیاشی، تصحیح و تحقیق و تعلیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۲۴۸.</ref>. | ||
*این [[آیات]] سهگانه، معمولا، از سوی [[مفسّران]]، بر [[پیامبر]] و [[امامان معصوم]] حمل شده، از اینرو، "لزوم [[اطاعت]] از پیامبر" به عنوان [[حاکم]] [[جامعه]] و "امامان معصوم" که دارای [[شأن حکومت]] و [[قضاوت]] بودهاند، به طور [[یقین]] استفاده میشود. شمول [[آیات]] نسبت به [[جانشینان]] آنانکه واجد شرایط لازم رهبری؛ همانند [[عدالت]] و [[اجتهاد]] بوده و [[توانایی]] انجام [[وظایف]] محوله را دارند، لکن از [[مقام عصمت]]، بهرهمند نبودهاند، تنها، به عنوان [[جانشینان]] ایشان که در جای خود ثابت شده است، لازم الاطاعه هستند؛ چرا که [[نصب عام]] یا خاص فردی به عنوان [[حاکم]] و [[قاضی]]، بدون [[لزوم اطاعت]] از او، معنا و مفهومی ندارد، امّا [[دلیل]] عمده که "لزوم [[اطاعت]] از [[حاکمان]] واجد شرایط" را در [[عصر غیبت]] [[اثبات]] میکند، [[روایات]] هستند<ref>[[احسان پورحسین|پورحسین، احسان]]، [[علوم سیاسی (نشریه)|فصلنامه علوم سیاسی]]، [[مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه (مقاله)|مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه]]، ص122-127.</ref>. | *این [[آیات]] سهگانه، معمولا، از سوی [[مفسّران]]، بر [[پیامبر]] و [[امامان معصوم]] حمل شده، از اینرو، "لزوم [[اطاعت]] از پیامبر" به عنوان [[حاکم]] [[جامعه]] و "امامان معصوم" که دارای [[شأن حکومت]] و [[قضاوت]] بودهاند، به طور [[یقین]] استفاده میشود. شمول [[آیات]] نسبت به [[جانشینان]] آنانکه واجد شرایط لازم رهبری؛ همانند [[عدالت]] و [[اجتهاد]] بوده و [[توانایی]] انجام [[وظایف]] محوله را دارند، لکن از [[مقام عصمت]]، بهرهمند نبودهاند، تنها، به عنوان [[جانشینان]] ایشان که در جای خود ثابت شده است، لازم الاطاعه هستند؛ چرا که [[نصب عام]] یا خاص فردی به عنوان [[حاکم]] و [[قاضی]]، بدون [[لزوم اطاعت]] از او، معنا و مفهومی ندارد، امّا [[دلیل]] عمده که "لزوم [[اطاعت]] از [[حاکمان]] واجد شرایط" را در [[عصر غیبت]] [[اثبات]] میکند، [[روایات]] هستند<ref>[[احسان پورحسین|پورحسین، احسان]]، [[علوم سیاسی (نشریه)|فصلنامه علوم سیاسی]]، [[مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه (مقاله)|مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه]]، ص122-127.</ref>. |