پرش به محتوا

تفاخر: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۲ مهٔ ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'بهره' به 'بهره'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بهره' به 'بهره')
خط ۱۸: خط ۱۸:
==فخرفروشی و [[برتری]] جویی در [[سیره نبوی]] {{صل}}==
==فخرفروشی و [[برتری]] جویی در [[سیره نبوی]] {{صل}}==
*[[پیامبر اسلام]] {{صل}} در دوران رسالتش پیوسته با [[برتری]] جویی‌ها به [[مبارزه]] برخاست و سرانجام موفق شد به [[کمک]] [[تعالیم]] [[ناب]] [[الهی]] به بسیاری از [[دشمنی‌ها]] و ستیزه جویی‌هایی که در گذشته در تفاخرهای بی‌اساس قبیله‌ای ریشه داشت، خاتمه داده، آنها را به [[برادری]] تبدیل کند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۲.</ref>.
*[[پیامبر اسلام]] {{صل}} در دوران رسالتش پیوسته با [[برتری]] جویی‌ها به [[مبارزه]] برخاست و سرانجام موفق شد به [[کمک]] [[تعالیم]] [[ناب]] [[الهی]] به بسیاری از [[دشمنی‌ها]] و ستیزه جویی‌هایی که در گذشته در تفاخرهای بی‌اساس قبیله‌ای ریشه داشت، خاتمه داده، آنها را به [[برادری]] تبدیل کند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۲.</ref>.
*این [[اقدام]] بزرگ، چیزی نبود که از چشم [[دشمنان اسلام]] مخفی بماند؛ پس آنها کوشیدند برای ایجاد [[تفرقه]] در صفوف [[مسلمانان]] از آن به صورت حربه‌ای کار آمد [[بهره]] بگیرند. [[نقل]] شده است، روزی عده‌ای از اوسیان و خزرجیان در نقطه‌ای گرد آمده، به [[گفتگو]] مشغول بودند. [[وحدت]] این گروه که دیروز، [[دشمن]] [[خون]] آشام یکدیگر بودند، شأس بن [[قیس]] - از سران [[کینه]] توز [[یهود]] - را سخت ناراحت کرد و او فوراً به [[جوانی]] [[یهودی]] - که همراه او بود- اشاره کرد که میان آنها رفته، از جنگ‌های ۱۲۰ ساله اوسیان و خزرجیان، سخن به میان آورد. آن [[جوان]]، خاطرات گذشته را چنان تشریح کرد که [[نزاع]] و [[تفاخر]] دوباره میان دو دسته [[مسلمان]] [[اوس]] و [[خزرج]] آغاز شد؛ نزدیک بود [[آتش]] [[جنگ]] میان آنان شعله ور شود که این مسئله را به [[پیامبر]] {{صل}} خبر دادند؛ پس ایشان فوراً با گروهی از [[یاران]]، خود را به آنها رسانید و فرمود: "ای گروه [[مسلمانان]]، [[خدا]] را در نظر بیاورید! آیا دوباره به یاد [[دوران جاهلیت]] افتاده [[اید]]؟ در صورتی که من در میان شما هستم، پس از آنکه [[خداوند]]، شما را به [[اسلام]] [[راهنمایی]] فرمود و بدان گرامی داشت و به [[کمک]] آن عادات [[جاهلیت]] را از شما دور کرد و شما را از [[کفر]] [[نجات]] داد و میان شما [[اتحاد]] و اتفاق ایجاد کرد." سخنان [[رسول خدا]] {{صل}} آنان را به خود آورد؛ پس، گریان شده، همدیگر را در آغوش کشیدند و از درگاه [[خداوند]] [[مغفرت]] خواستند<ref>السیرة النبویه، ص ۵۵۵ - ۵۵۶.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۲-۲۱۳.</ref>.
*این [[اقدام]] بزرگ، چیزی نبود که از چشم [[دشمنان اسلام]] مخفی بماند؛ پس آنها کوشیدند برای ایجاد [[تفرقه]] در صفوف [[مسلمانان]] از آن به صورت حربه‌ای کار آمد بهره بگیرند. [[نقل]] شده است، روزی عده‌ای از اوسیان و خزرجیان در نقطه‌ای گرد آمده، به [[گفتگو]] مشغول بودند. [[وحدت]] این گروه که دیروز، [[دشمن]] [[خون]] آشام یکدیگر بودند، شأس بن [[قیس]] - از سران [[کینه]] توز [[یهود]] - را سخت ناراحت کرد و او فوراً به [[جوانی]] [[یهودی]] - که همراه او بود- اشاره کرد که میان آنها رفته، از جنگ‌های ۱۲۰ ساله اوسیان و خزرجیان، سخن به میان آورد. آن [[جوان]]، خاطرات گذشته را چنان تشریح کرد که [[نزاع]] و [[تفاخر]] دوباره میان دو دسته [[مسلمان]] [[اوس]] و [[خزرج]] آغاز شد؛ نزدیک بود [[آتش]] [[جنگ]] میان آنان شعله ور شود که این مسئله را به [[پیامبر]] {{صل}} خبر دادند؛ پس ایشان فوراً با گروهی از [[یاران]]، خود را به آنها رسانید و فرمود: "ای گروه [[مسلمانان]]، [[خدا]] را در نظر بیاورید! آیا دوباره به یاد [[دوران جاهلیت]] افتاده [[اید]]؟ در صورتی که من در میان شما هستم، پس از آنکه [[خداوند]]، شما را به [[اسلام]] [[راهنمایی]] فرمود و بدان گرامی داشت و به [[کمک]] آن عادات [[جاهلیت]] را از شما دور کرد و شما را از [[کفر]] [[نجات]] داد و میان شما [[اتحاد]] و اتفاق ایجاد کرد." سخنان [[رسول خدا]] {{صل}} آنان را به خود آورد؛ پس، گریان شده، همدیگر را در آغوش کشیدند و از درگاه [[خداوند]] [[مغفرت]] خواستند<ref>السیرة النبویه، ص ۵۵۵ - ۵۵۶.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۲-۲۱۳.</ref>.
*[[رسول خدا]] {{صل}} با آنکه خود از نظر حسب و [[نسب]]، شریف‌ترین [[مردم]] به حساب می‌آمد؛ اما هیچ‌گاه شنیده نشد که در این امور بر دیگر [[مردم]] [[تفاخر]] بورزد؛ بلکه در بیان و [[رفتار]] خود نیز به گونه‌ای عمل می‌کرد که در اذهان [[مردم]]، مفاخره و [[برتری]] جویی تداعی نشود. [[علی]] {{ع}} در این باره می‌فرماید: "هرگاه [[رسول خدا]] {{صل}} فضیلتی را از خود یاد می‌کرد، می‌فرمود: "قصدم [[تفاخر]] و فخرفروشی نیست"<ref>حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۲، ص ۴۰۷ و احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۱۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۳.</ref>.
*[[رسول خدا]] {{صل}} با آنکه خود از نظر حسب و [[نسب]]، شریف‌ترین [[مردم]] به حساب می‌آمد؛ اما هیچ‌گاه شنیده نشد که در این امور بر دیگر [[مردم]] [[تفاخر]] بورزد؛ بلکه در بیان و [[رفتار]] خود نیز به گونه‌ای عمل می‌کرد که در اذهان [[مردم]]، مفاخره و [[برتری]] جویی تداعی نشود. [[علی]] {{ع}} در این باره می‌فرماید: "هرگاه [[رسول خدا]] {{صل}} فضیلتی را از خود یاد می‌کرد، می‌فرمود: "قصدم [[تفاخر]] و فخرفروشی نیست"<ref>حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۲، ص ۴۰۷ و احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۱۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۳.</ref>.
*[[نقل]] شده است، در [[جنگ احد]]، [[جوانی]] ایرانی در میان [[لشکر]] [[مسلمانان]] بود. این [[جوان]] پس از وارد آوردن ضربتی بر یکی از [[دشمنان]]، به سبب غرور گفت: "این ضربت را از من تحویل بگیر که من [[جوانی]] ایرانی‌ام". [[پیامبر]] {{صل}} پس از شنیدن این سخن، فوراً آن را خواست و به او فرمود: "چرا نگفتی من [[جوانی]] [[انصاری]] هستم؟ چرا به چیزی که به [[آیین]] و مسلک است، افتخار نکردی و پای [[تفاخر]] و نژاد را به میان کشیدی؟"<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۵، ص ۲۹۵؛ ابن اشعث سجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۵۰۳ و محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۹۳۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۳.</ref>.
*[[نقل]] شده است، در [[جنگ احد]]، [[جوانی]] ایرانی در میان [[لشکر]] [[مسلمانان]] بود. این [[جوان]] پس از وارد آوردن ضربتی بر یکی از [[دشمنان]]، به سبب غرور گفت: "این ضربت را از من تحویل بگیر که من [[جوانی]] ایرانی‌ام". [[پیامبر]] {{صل}} پس از شنیدن این سخن، فوراً آن را خواست و به او فرمود: "چرا نگفتی من [[جوانی]] [[انصاری]] هستم؟ چرا به چیزی که به [[آیین]] و مسلک است، افتخار نکردی و پای [[تفاخر]] و نژاد را به میان کشیدی؟"<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۵، ص ۲۹۵؛ ابن اشعث سجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۵۰۳ و محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۹۳۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۳.</ref>.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش