پرش به محتوا

استرحام: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۲ مهٔ ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'بهره' به 'بهره'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]]| + - [[))
جز (جایگزینی متن - 'بهره' به 'بهره')
خط ۱۳: خط ۱۳:


==[[سیره رسول خدا]]{{صل}} ‌==
==[[سیره رسول خدا]]{{صل}} ‌==
*[[پیامبر اکرم]]{{صل}} مانند دیگر [[انبیای الهی]] در سخت‌ترین اوضاع و احوال، از خود [[ضعف]] نشان نداد و هرگز خود را [[زبون]] نساخت و آن [[حضرت]] فقط از [[خداوند متعال]] ترحم می‌خواست. ایشان در [[مکه]] در ابتدای رسالتش، با تمام مشکلاتی که [[مشرکان]] پدید آوردند، نزد هیچ یک از آنان سر [[خم]] نکرد و ترحم نخواست. ایشان پس از [[هجرت]] به [[مدینه]] نیز با وجود تمام آزارها و توطئه‌های [[یهودیان]] و [[منافقان]] [[مدینه]]، [[صبر]] کرد؛ اما حاضر نشد ذره‌ای از ترحم بخواهد.‌ آن بزرگوار حتی در بحرانی‌ترین شرایط [[جنگی]]، زمانی که وجود حتی یک رزمنده هم برایش بسیار اهمیت داشت، هرگز [[راضی]] نشد که دست به سوی [[یهودیان]] و [[منافقان]] [[مدینه]] دراز کند و از آنان در دفع تهدیدات [[قریش]] [[بهره]] بگیرد؛ ایشان حتی در زمان باز گشت [[منافقان]] از [[احد]] برای برگرداندن نیروهای عبداللّه بن ابی به صحنه [[جنگ]]، از خود، تلاشی نشان نداد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۵۰۴؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج ۲، ص ۶۴ و محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۱، ص ۲۱۵ - ۲۱۶.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]] [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵.</ref>.
*[[پیامبر اکرم]]{{صل}} مانند دیگر [[انبیای الهی]] در سخت‌ترین اوضاع و احوال، از خود [[ضعف]] نشان نداد و هرگز خود را [[زبون]] نساخت و آن [[حضرت]] فقط از [[خداوند متعال]] ترحم می‌خواست. ایشان در [[مکه]] در ابتدای رسالتش، با تمام مشکلاتی که [[مشرکان]] پدید آوردند، نزد هیچ یک از آنان سر [[خم]] نکرد و ترحم نخواست. ایشان پس از [[هجرت]] به [[مدینه]] نیز با وجود تمام آزارها و توطئه‌های [[یهودیان]] و [[منافقان]] [[مدینه]]، [[صبر]] کرد؛ اما حاضر نشد ذره‌ای از ترحم بخواهد.‌ آن بزرگوار حتی در بحرانی‌ترین شرایط [[جنگی]]، زمانی که وجود حتی یک رزمنده هم برایش بسیار اهمیت داشت، هرگز [[راضی]] نشد که دست به سوی [[یهودیان]] و [[منافقان]] [[مدینه]] دراز کند و از آنان در دفع تهدیدات [[قریش]] بهره بگیرد؛ ایشان حتی در زمان باز گشت [[منافقان]] از [[احد]] برای برگرداندن نیروهای عبداللّه بن ابی به صحنه [[جنگ]]، از خود، تلاشی نشان نداد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۵۰۴؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج ۲، ص ۶۴ و محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۱، ص ۲۱۵ - ۲۱۶.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]] [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵.</ref>.
*در واقعه [[تبوک]] و در [[جنگ]] بسیار حساس با [[روم]]، زمانی که ایشان از ثنیة‌الوداع حرکت کرد، [[مسلمانان]] به ایشان گفتند: "ای [[رسول خدا]]! فلانی و فلانی عقب مانده و یا هنوز نرسیده‌اند"؛ فرمود: "او را رها کنید؛ اگر در او خیری است، [[خدا]] او را به ما می‌رساند، وگرنه [[خداوند]] شما را از شرّ او راحت کرده است"<ref>المغازی، ج ۳، ص ۱۰۰۰؛ حمیری کلاعی، الاکتفاء، ج ۱، ص ۵۵۳؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۰۷ و السیره النبویه، ج ۲، ص ۵۲۳.</ref>. آن [[حضرت]] به [[پیروان]] خود نیز می‌آموخت که چنین باشند و با [[سربلندی]] و ارجمندی [[زندگی]] کنند. [[روایت]] شده است که روزی ایشان به [[اصحاب]] خود فرمود: "آیا با من [[بیعت]] نمی‌کنید؟"‌<ref>{{متن حدیث|أَلَا تُبَايِعُونِي‌}}</ref>؛ گفتند: "ما با شما [[بیعت]] کرده‌ایم"؛ فرمود: با من [[بیعت]] کنید در اینکه از [[مردمان]] چیزی نخواهید"<ref>{{متن حدیث| تُبَايِعُونِّي‌ عَلَى‌ أَنْ‌ لَا تَسْأَلُوا النَّاسَ‌ شَيْئاً}}</ref>. [[نقل]] شده است که این فرموده [[حضرت]]، چنان تأثیری در بعضی از [[اصحاب]] پدید آورد که از آن پس اگر از دستشان تازیانه‌ای می‌افتاد، خود از اسب فرود می‌آمده، آن را بر می‌داشتند و از کسی نمی‌خواستند که آن را به آنها بدهد<ref>ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۹۹ - ۱۰۰؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۴۳ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۳، ص۱۵۸.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} با چنین آموزه‌هایی، [[یاران]] و [[پیروان]] خود را از ترحم خواهی، دور و آنان را چنان [[هدایت]] می‌کرد که به داشته‌های خویش قانع باشند و محتاج دیگری نباشند<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]] [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۲۵-۱۲۶.</ref>.
*در واقعه [[تبوک]] و در [[جنگ]] بسیار حساس با [[روم]]، زمانی که ایشان از ثنیة‌الوداع حرکت کرد، [[مسلمانان]] به ایشان گفتند: "ای [[رسول خدا]]! فلانی و فلانی عقب مانده و یا هنوز نرسیده‌اند"؛ فرمود: "او را رها کنید؛ اگر در او خیری است، [[خدا]] او را به ما می‌رساند، وگرنه [[خداوند]] شما را از شرّ او راحت کرده است"<ref>المغازی، ج ۳، ص ۱۰۰۰؛ حمیری کلاعی، الاکتفاء، ج ۱، ص ۵۵۳؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۰۷ و السیره النبویه، ج ۲، ص ۵۲۳.</ref>. آن [[حضرت]] به [[پیروان]] خود نیز می‌آموخت که چنین باشند و با [[سربلندی]] و ارجمندی [[زندگی]] کنند. [[روایت]] شده است که روزی ایشان به [[اصحاب]] خود فرمود: "آیا با من [[بیعت]] نمی‌کنید؟"‌<ref>{{متن حدیث|أَلَا تُبَايِعُونِي‌}}</ref>؛ گفتند: "ما با شما [[بیعت]] کرده‌ایم"؛ فرمود: با من [[بیعت]] کنید در اینکه از [[مردمان]] چیزی نخواهید"<ref>{{متن حدیث| تُبَايِعُونِّي‌ عَلَى‌ أَنْ‌ لَا تَسْأَلُوا النَّاسَ‌ شَيْئاً}}</ref>. [[نقل]] شده است که این فرموده [[حضرت]]، چنان تأثیری در بعضی از [[اصحاب]] پدید آورد که از آن پس اگر از دستشان تازیانه‌ای می‌افتاد، خود از اسب فرود می‌آمده، آن را بر می‌داشتند و از کسی نمی‌خواستند که آن را به آنها بدهد<ref>ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۹۹ - ۱۰۰؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۴۳ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۳، ص۱۵۸.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} با چنین آموزه‌هایی، [[یاران]] و [[پیروان]] خود را از ترحم خواهی، دور و آنان را چنان [[هدایت]] می‌کرد که به داشته‌های خویش قانع باشند و محتاج دیگری نباشند<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]] [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۲۵-۱۲۶.</ref>.
*[[رسول خدا]]{{صل}} در تعاملات [[اجتماعی]] نیز می‌کوشید [[بی‌نیازی]] از دیگران را میان [[اصحاب]] و [[یاران]] خود تقویت کند و باب استرحام را ببندد. از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است که مردی از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} به [[تنگدستی]] و [[سختی]] دچار شد و همسرش به او گفت: "کاش [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} می‌رسیدی و از او چیزی می‌خواستی؟" پس آن مرد [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} رفت؛ چون [[حضرت]]، او را دید، فرمود: "هرکس از ما چیزی بخواهد، به او عطا می‌کنیم و هر کس که [[بی‌نیازی]] جوید، [[خداوند]]، او را بی‌نیاز می‌کند." پس آن مرد با خود گفت: "منظور [[پیامبر]]{{صل}} کسی جز من نیست و سپس به سوی همسرش بازگشت و او را از این ماجرا [[آگاه]] کرد"؛ همسرش گفت: "[[رسول خدا]]{{صل}} هم [[بشر]] است و از حال تو [[آگاه]] نیست، او را [[آگاه]] ساز!" آن مرد دوباره نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفت. این بار هم چون [[رسول اکرم]]{{صل}} او را دید، فرمود: "هر کس از ما چیزی بخواهد، به او عطا می‌کنیم و هرکس [[بی‌نیازی]] جوید، [[خداوند]] بی‌نیازش می‌کند"؛ این ماجرا سه بار تکرار شد. سرانجام، آن مرد رفت و کلنگی قرض کرد و راهی بیابان شد و قدری هیزم آورد و به نیم‌چارک آرد فروخت و آن را به خانه برد. فردای آن روز هم همین کار را کرد و هیزم بیشتری آورد و فروخت. او پیوسته، مشغول کار بود و درآمد خود را پس‌انداز می‌کرد تا اینکه کلنگی خرید و باز هم پس‌انداز کرد تا اینکه دو شتر و غلامی خرید و توانگر شد. روزی [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رفت و جریان را به ایشان خبر داد؛ آن [[حضرت]] فرمود: "من که گفتم هر کس از ما چیزی بخواهد، به او عطا می‌کنیم و هرکس [[بی‌نیازی]] ورزد، [[خداوند]]، او را بی‌نیاز می‌کند"<ref>کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۱۳۹؛ عده الداعی، ص ۱۰۰؛ امام رضا{{ع}}، فقه الرضا{{ع}}، ص ۳۶۵ و ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار، ص ۸۴.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]] [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۲۶-۱۲۷.</ref>.
*[[رسول خدا]]{{صل}} در تعاملات [[اجتماعی]] نیز می‌کوشید [[بی‌نیازی]] از دیگران را میان [[اصحاب]] و [[یاران]] خود تقویت کند و باب استرحام را ببندد. از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است که مردی از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} به [[تنگدستی]] و [[سختی]] دچار شد و همسرش به او گفت: "کاش [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} می‌رسیدی و از او چیزی می‌خواستی؟" پس آن مرد [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} رفت؛ چون [[حضرت]]، او را دید، فرمود: "هرکس از ما چیزی بخواهد، به او عطا می‌کنیم و هر کس که [[بی‌نیازی]] جوید، [[خداوند]]، او را بی‌نیاز می‌کند." پس آن مرد با خود گفت: "منظور [[پیامبر]]{{صل}} کسی جز من نیست و سپس به سوی همسرش بازگشت و او را از این ماجرا [[آگاه]] کرد"؛ همسرش گفت: "[[رسول خدا]]{{صل}} هم [[بشر]] است و از حال تو [[آگاه]] نیست، او را [[آگاه]] ساز!" آن مرد دوباره نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفت. این بار هم چون [[رسول اکرم]]{{صل}} او را دید، فرمود: "هر کس از ما چیزی بخواهد، به او عطا می‌کنیم و هرکس [[بی‌نیازی]] جوید، [[خداوند]] بی‌نیازش می‌کند"؛ این ماجرا سه بار تکرار شد. سرانجام، آن مرد رفت و کلنگی قرض کرد و راهی بیابان شد و قدری هیزم آورد و به نیم‌چارک آرد فروخت و آن را به خانه برد. فردای آن روز هم همین کار را کرد و هیزم بیشتری آورد و فروخت. او پیوسته، مشغول کار بود و درآمد خود را پس‌انداز می‌کرد تا اینکه کلنگی خرید و باز هم پس‌انداز کرد تا اینکه دو شتر و غلامی خرید و توانگر شد. روزی [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رفت و جریان را به ایشان خبر داد؛ آن [[حضرت]] فرمود: "من که گفتم هر کس از ما چیزی بخواهد، به او عطا می‌کنیم و هرکس [[بی‌نیازی]] ورزد، [[خداوند]]، او را بی‌نیاز می‌کند"<ref>کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۱۳۹؛ عده الداعی، ص ۱۰۰؛ امام رضا{{ع}}، فقه الرضا{{ع}}، ص ۳۶۵ و ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار، ص ۸۴.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]] [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۲۶-۱۲۷.</ref>.
۲۱۸٬۱۹۱

ویرایش