برهان در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}})) |
جز (جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع') |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
'''[[برهان]]'''ثابت کننده [[حقانیت]] امور به طور | '''[[برهان]]'''ثابت کننده [[حقانیت]] امور به طور قطع و [[یقین]]<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص ۵۰۲ - ۵۱۷.</ref>. | ||
==واژهشناسی لغوی== | ==واژهشناسی لغوی== | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
:*ملاک [[هدایت]] {{متن قرآن|ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ }} <ref> این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است؛ سوره بقره، آیه: ۲.</ref>، | :*ملاک [[هدایت]] {{متن قرآن|ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ }} <ref> این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است؛ سوره بقره، آیه: ۲.</ref>، | ||
:*سبب تذکّر {{متن قرآن|وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ }} <ref> و در این قرآن برای مردم از هرگونه مثلی آوردهایم باشد که پند گیرند؛ سوره زمر، آیه: ۲۷.</ref>، وسیله تعقّل {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ }} <ref> به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید؛ سوره زخرف، آیه: ۳.</ref>. | :*سبب تذکّر {{متن قرآن|وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ }} <ref> و در این قرآن برای مردم از هرگونه مثلی آوردهایم باشد که پند گیرند؛ سوره زمر، آیه: ۲۷.</ref>، وسیله تعقّل {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ }} <ref> به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید؛ سوره زخرف، آیه: ۳.</ref>. | ||
:*و مایه [[علم]] {{متن قرآن|كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ }} <ref> کتابی است که آیات آن آشکار شده است، به گونه قرآنی عربی، برای گروهی که میدانند؛ سوره فصلت، آیه: ۳.</ref> است میتوان به طور | :*و مایه [[علم]] {{متن قرآن|كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ }} <ref> کتابی است که آیات آن آشکار شده است، به گونه قرآنی عربی، برای گروهی که میدانند؛ سوره فصلت، آیه: ۳.</ref> است میتوان به طور قطع همه آن را یکپارچه مصداق بارز بلکه مصداق أتمّ [[برهان]] دانست و آن را به همین عنوان به جهانیان شناساند{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا }} <ref> ای مردم! به راستی برهانی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و نوری آشکار برای شما فرو فرستادهایم؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۴.</ref>. | ||
* [[شاهد]] [[صدق]] ادّعای مزبور آن است که [[قرآن]] اساسیترین [[برهان]] بر [[حقانیّت]] [[رسالت]] [[خاتم پیامبران]]{{صل}} و بزرگترین [[معجزه جاوید]] آن [[حضرت]] است که تاکنون کسی نتوانسته و در [[آینده]] نیز نخواهد توانست نظیر آن را بیاورد، گذشته از این [[قرآن]] در بسیاری از موارد برای تبیین مسائل اساسی [[اعتقادی]] چون [[حقانیت]] [[خداوند متعال]] {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ }} <ref> به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟؛ سوره فصلت، آیه: ۵۳.</ref> | * [[شاهد]] [[صدق]] ادّعای مزبور آن است که [[قرآن]] اساسیترین [[برهان]] بر [[حقانیّت]] [[رسالت]] [[خاتم پیامبران]]{{صل}} و بزرگترین [[معجزه جاوید]] آن [[حضرت]] است که تاکنون کسی نتوانسته و در [[آینده]] نیز نخواهد توانست نظیر آن را بیاورد، گذشته از این [[قرآن]] در بسیاری از موارد برای تبیین مسائل اساسی [[اعتقادی]] چون [[حقانیت]] [[خداوند متعال]] {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ }} <ref> به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟؛ سوره فصلت، آیه: ۵۳.</ref> | ||
:*و نیز همه آیاتی که از راه [[نشانهها]] و [[آیات]] به بیان حقّانیت [[خدا]] میپردازد، [[توحید]] {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ}} <ref> و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم؛ سوره انعام، آیه: ۷۶.</ref>؛ {{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ }} <ref> اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ }} <ref> خداوند فرزندی نگزیده است و با وی هیچ خدایی نیست که (اگر میبود) در آن صورت هر خدایی آفریده خویش را (با خود) میبرد و بر یکدیگر برتری میجستند؛ پاکا که خداوند است از آنچه وصف میکنند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۹۱.</ref>؛ {{متن قرآن|قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لاَّبْتَغَوْا إِلَى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً }} <ref> بگو اگر با او خدایانی میبودند چنان که میگویند، در آن صورت (آن خدایان) به سوی دارنده اورنگ (فرمانفرمایی جهان) راهی میجستند؛ سوره اسراء، آیه: ۴۲.</ref> | :*و نیز همه آیاتی که از راه [[نشانهها]] و [[آیات]] به بیان حقّانیت [[خدا]] میپردازد، [[توحید]] {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ}} <ref> و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم؛ سوره انعام، آیه: ۷۶.</ref>؛ {{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ }} <ref> اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ }} <ref> خداوند فرزندی نگزیده است و با وی هیچ خدایی نیست که (اگر میبود) در آن صورت هر خدایی آفریده خویش را (با خود) میبرد و بر یکدیگر برتری میجستند؛ پاکا که خداوند است از آنچه وصف میکنند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۹۱.</ref>؛ {{متن قرآن|قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لاَّبْتَغَوْا إِلَى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً }} <ref> بگو اگر با او خدایانی میبودند چنان که میگویند، در آن صورت (آن خدایان) به سوی دارنده اورنگ (فرمانفرمایی جهان) راهی میجستند؛ سوره اسراء، آیه: ۴۲.</ref> | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
:*و عمل و [[پیروی]] بدون [[علم]] {{متن قرآن|وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً }}<ref> و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید؛ سوره اسراء، آیه: ۳۶.</ref>. باز میدارد<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص ۵۰۲ - ۵۱۷.</ref>. | :*و عمل و [[پیروی]] بدون [[علم]] {{متن قرآن|وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً }}<ref> و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید؛ سوره اسراء، آیه: ۳۶.</ref>. باز میدارد<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص ۵۰۲ - ۵۱۷.</ref>. | ||
*هرچند [[قرآن کریم]] به روشهای گوناگون [[انسانها]] را به [[تفکر]] صحیح فرا خوانده است؛ ولی به طور مشخص بیان نکرده که طریق [[فکر]] [[راستین]] چگونه است و در این باره امر را به [[عقل]] [[فطری]] [[انسانها]] و [[ادراک]] ارتکازی [[نفوس]] واگذارده که همه بیاستثنا و بدون هیچ اختلافی با آن آشنایند. | *هرچند [[قرآن کریم]] به روشهای گوناگون [[انسانها]] را به [[تفکر]] صحیح فرا خوانده است؛ ولی به طور مشخص بیان نکرده که طریق [[فکر]] [[راستین]] چگونه است و در این باره امر را به [[عقل]] [[فطری]] [[انسانها]] و [[ادراک]] ارتکازی [[نفوس]] واگذارده که همه بیاستثنا و بدون هیچ اختلافی با آن آشنایند. | ||
*توضیح آنکه ما اگر در هر چیزی [[شک]] کنیم در این معنا [[شک]] نداریم که بیرون از ذات ما حقایقی است مستقلّ از وجود و [[اعمال]] ما؛ نظیر مسائل مربوط به [[مبدأ و معاد]] یا مسائل ریاضی و طبیعی که اگر بخواهیم به طور | *توضیح آنکه ما اگر در هر چیزی [[شک]] کنیم در این معنا [[شک]] نداریم که بیرون از ذات ما حقایقی است مستقلّ از وجود و [[اعمال]] ما؛ نظیر مسائل مربوط به [[مبدأ و معاد]] یا مسائل ریاضی و طبیعی که اگر بخواهیم به طور قطع و [[یقین]] آنها را دریابیم ابتدا به قضایای [[بدیهی]] غیر قابل تردید و لوازم آنها [[پناه]] میبریم. سپس آنها را به ترتیب [[فکری]] خاصّ مرتّب کرده، سرانجام، مطلوب خود را [[استنتاج]] میکنیم؛ مثلا میگوییم: [[زید]] ممکن است و هر ممکنی معلول است، پس [[زید]] معلول است یا میگوییم: اگر [[زید]] ممکن باشد باید معلول باشد و اگر باید معلول باشد باید علّتی داشته باشد، پس اگر [[زید]] ممکن باشد باید علّتی داشته باشد یا میگوییم: اگر [[زید]] ممکن باشد باید معلول باشد؛ لکن [[زید]] ممکن است، پس باید معلول باشد. این چند شکل که بدانها اشاره شد و نیز قضایایی که به صورت مقدمه بدان استناد شد همه از اموری است که [[انسان]] دارای [[فطرت]] [[سلیم]] محال است در آنها [[شک]] کند. حتّی در تشکیکها و شبهههایی که بر این راه و طریقه منطقی وارد شده نیز شکّاکان ندانسته یا دانسته همه اعتمادشان در [[استنتاج]] دعاوی و مقاصد خود بر همان چیزی است که از آن میگریزند؛ مثلا میگویند: اگر [[منطق]] و براهینِ منطقی راه دستیابی به واقعیّت باشد باید در بین خود [[اهل]] [[منطق]] ـ که همه [[اهل]] برهاناند ـ هیچ اختلافی رخ ندهد، در حالی که میبینیم خود آنان در آرایشان با هم [[اختلاف]] دارند. | ||
*این گفتار خود یک [[برهان]] منطقی است و گوینده آن به اقتضای فطرتش صحّت راه [[منطق]] و [[برهان]]را پذیرفته و به اصول و چارچوب آن اعتراف کرده، بلکه آنها را به کار گرفته است؛ ولی بر اثر یک [[اشتباه]] به نتیجهای [[نادرست]] [[دست]] یافته است؛ او [[گمان]] برده استعمال [[منطق]] به نحو درست یا [[نادرست]] [[فکر]] را از [[خطا]] [[حفظ]] میکند، در صورتی که چنین نیست، زیرا [[منطق]] ابزاری است قانونی که بهکارگیری درست آن [[بشر]] را از خطای در [[فکر]] باز میدارد، پس اگر اختلافی در میان [[مدعیان مشاهده]] میشود برای آن است که یکی از دو طرف به طور صحیح [[منطق]] و [[برهان]] را به کار نبرده است؛ نه آنکه [[برهان]] و [[منطق]] طریقه قابل اطمینانی نیست<ref>المیزان، ج۵، ص۲۵۴، ۲۵۷.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص ۵۰۲ - ۵۱۷.</ref>. | *این گفتار خود یک [[برهان]] منطقی است و گوینده آن به اقتضای فطرتش صحّت راه [[منطق]] و [[برهان]]را پذیرفته و به اصول و چارچوب آن اعتراف کرده، بلکه آنها را به کار گرفته است؛ ولی بر اثر یک [[اشتباه]] به نتیجهای [[نادرست]] [[دست]] یافته است؛ او [[گمان]] برده استعمال [[منطق]] به نحو درست یا [[نادرست]] [[فکر]] را از [[خطا]] [[حفظ]] میکند، در صورتی که چنین نیست، زیرا [[منطق]] ابزاری است قانونی که بهکارگیری درست آن [[بشر]] را از خطای در [[فکر]] باز میدارد، پس اگر اختلافی در میان [[مدعیان مشاهده]] میشود برای آن است که یکی از دو طرف به طور صحیح [[منطق]] و [[برهان]] را به کار نبرده است؛ نه آنکه [[برهان]] و [[منطق]] طریقه قابل اطمینانی نیست<ref>المیزان، ج۵، ص۲۵۴، ۲۵۷.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص ۵۰۲ - ۵۱۷.</ref>. | ||
==گستره [[برهان]]== | ==گستره [[برهان]]== | ||
* [[برهان]] در [[منطق]] [[قرآن]]، به خصوص گفتار واضح و سخن روشنی که [[یقینی]] و ملاک رسیدن به واقع است محدود نمیگردد، بلکه با توجّه به موارد استعمال آن میتوان مطلق چیزهای روشن و واضحی را که حقّانیت امری را به طور [[یقین]] ثابت میکنند و جای هیچگونه تردیدی باقی نمیگذارند [[برهان]] شمرد؛ خواه آن چیزها از سنخ قضایای [[ذهنی]] و گفتارهای منطقی باشند که در بیشتر موارد چنین است یا از قبیل موجودات [[عینی]] و حقایق خارجی، چنانکه مثلا [[خدای سبحان]] در داستان [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[بعثت]] وی پس از [[فرمان]] انداختن [[عصا]] و تبدیل آن به اژدها به [[موسی]] فرمود: [[دست]] خود را به گریبانت ببر و بیرون آور تا بدون هیچ [[عیب]] و [[مرضی]] چون ماه تابان سفید و روشن گردد، آنگاه با اشاره به اژدها شدن [[عصا]] و سفیدی و روشنی دست افزود: این دو نشانه دو [[برهان]] هستند که تو را در ایفای رسالتی که به سوی [[فرعون]] و [[پیروان]] [[فاسق]] وی داری کمک میکنند: {{متن قرآن|فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ }} <ref> دو [[برهان]] از پروردگار تو برای فرعون و سرکردگان اوست، بیگمان آنان قومی نافرمانند؛ سوره قصص، آیه: ۳۲.</ref>. در [[آیه]] ۱۷۴ [[سوره نساء]] نیز بنابر بعضی از [[تفاسیر]] [[برهان]] بر امری [[عینی]] و موجودی خارجی اطلاق شده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا }} <ref> ای مردم! به راستی [[برهان]] از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و نوری آشکار برای شما فرو فرستادهایم؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۴.</ref>. | * [[برهان]] در [[منطق]] [[قرآن]]، به خصوص گفتار واضح و سخن روشنی که [[یقینی]] و ملاک رسیدن به واقع است محدود نمیگردد، بلکه با توجّه به موارد استعمال آن میتوان مطلق چیزهای روشن و واضحی را که حقّانیت امری را به طور [[یقین]] ثابت میکنند و جای هیچگونه تردیدی باقی نمیگذارند [[برهان]] شمرد؛ خواه آن چیزها از سنخ قضایای [[ذهنی]] و گفتارهای منطقی باشند که در بیشتر موارد چنین است یا از قبیل موجودات [[عینی]] و حقایق خارجی، چنانکه مثلا [[خدای سبحان]] در داستان [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[بعثت]] وی پس از [[فرمان]] انداختن [[عصا]] و تبدیل آن به اژدها به [[موسی]] فرمود: [[دست]] خود را به گریبانت ببر و بیرون آور تا بدون هیچ [[عیب]] و [[مرضی]] چون ماه تابان سفید و روشن گردد، آنگاه با اشاره به اژدها شدن [[عصا]] و سفیدی و روشنی دست افزود: این دو نشانه دو [[برهان]] هستند که تو را در ایفای رسالتی که به سوی [[فرعون]] و [[پیروان]] [[فاسق]] وی داری کمک میکنند: {{متن قرآن|فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ }} <ref> دو [[برهان]] از پروردگار تو برای فرعون و سرکردگان اوست، بیگمان آنان قومی نافرمانند؛ سوره قصص، آیه: ۳۲.</ref>. در [[آیه]] ۱۷۴ [[سوره نساء]] نیز بنابر بعضی از [[تفاسیر]] [[برهان]] بر امری [[عینی]] و موجودی خارجی اطلاق شده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا }} <ref> ای مردم! به راستی [[برهان]] از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و نوری آشکار برای شما فرو فرستادهایم؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۴.</ref>. | ||
*برخی از [[مفسران]] به طور | *برخی از [[مفسران]] به طور قطع و برخی دیگر به صورت احتمال گفتهاند: مراد از [[برهان]] در این [[آیه]] شخص [[رسول الله]]{{صل}} است که وجودش یگانه [[برهان]] و [[دلیل]] قاطعی بر [[حقانیّت]] [[پروردگار]] عالم است<ref>دائرةالفرائد، ج۳، ص۱۶۵؛ المیزان، ج۵، ص۱۵۲.</ref>. البته محتمل است مراد از [[برهان]] در [[آیه]] خود [[قرآن]] باشد که بزرگترین [[معجزه]] [[پیامبر]]{{صل}} و اساسیترین [[برهان]] بر حقّانیت وی است<ref>دائرةالفرائد، ج۳، ص۱۶۵.</ref>. در [[آیه]] ۲۴ [[سوره یوسف]] نیز بر اساس برخی احتمالها [[برهان]] بر امری جز گفتار منطقی اطلاق شده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref> و بیگمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر [[برهان]] پروردگار خویش را نمیدید آهنگ او میکرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود؛ سوره یوسف، آیه: ۲۴.</ref>. در بیان مراد از [[برهان]] در این [[آیه]] آرایی مطرح شده است که عمده آنها عبارت است از<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص ۵۰۲ - ۵۱۷.</ref>: | ||
# [[علم]] به [[حرمت]] [[زنا]] و [[عقوبت]] آن<ref>المیزان، ج۱۱، ص۱۳۰، ۱۳۲.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص ۵۰۲ - ۵۱۷.</ref>. | # [[علم]] به [[حرمت]] [[زنا]] و [[عقوبت]] آن<ref>المیزان، ج۱۱، ص۱۳۰، ۱۳۲.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص ۵۰۲ - ۵۱۷.</ref>. | ||
# [[قبح]] [[زنا]] و [[بدفرجامی]] زناکار<ref>المیزان، ج۱۱، ص۱۳۰، ۱۳۲.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص ۵۰۲ - ۵۱۷.</ref>. | # [[قبح]] [[زنا]] و [[بدفرجامی]] زناکار<ref>المیزان، ج۱۱، ص۱۳۰، ۱۳۲.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص ۵۰۲ - ۵۱۷.</ref>. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
==[[نفی]] [[برهان]] از [[کفر]] و [[شرک]]== | ==[[نفی]] [[برهان]] از [[کفر]] و [[شرک]]== | ||
*گرچه [[خداوند متعال]] در چند جای کتاب خود از [[مشرکان]] و [[کافران]] خواسته تا بر دعویهای خود [[برهان]] اقامه کنند؛ ولی چون [[کفر]] و [[شرک]] اثباتپذیر نیست به طور | *گرچه [[خداوند متعال]] در چند جای کتاب خود از [[مشرکان]] و [[کافران]] خواسته تا بر دعویهای خود [[برهان]] اقامه کنند؛ ولی چون [[کفر]] و [[شرک]] اثباتپذیر نیست به طور قطع [[اعتقادات]] [[شرک]] آلودِ آنان را فاقد پایگاه [[برهان]] و منطقی اعلام میکند: {{متن قرآن|وَمَن يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ }} <ref> و هر کس با خداوند خدایی دیگر (به پرستش) بخواند که [[برهان]] بر آن ندارد جز این نیست که حسابش نزد پروردگار اوست؛ بیگمان کافران رستگار نمیگردند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۱۱۷.</ref> برخی قید {{متن قرآن|لا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ}} را قید توضیحی برای [[خدایان]] ادعایی دروغین دانسته و افزودهاند: این قید میفهماند معبودی جز [[خدا]] که بر معبودیتش [[برهان]] وجود داشته باشد نیست، بلکه برعکس بر نبود چنین معبودهایی [[برهان]] [[قائم]] است<ref>المیزان، ج۱۵، ص۷۴.</ref>. برخی دیگر وجه [[برهان]] ناپذیری [[شرک]] و [[کفر]] را بطلان آن دو دانسته و گفتهاند: بطلان در واقع عدم است و عدم چیزی نیست تا [[برهان]] داشته باشد<ref>الصافی، ج۳، ص۴۱۳.</ref>. برخی هم گفتهاند: وقتی ما [[ارتباط]] افراد عالم و [[نظام]] [[گیتی]] را مینگریم و میبینیم [[ارتباط]] اجزای عالم به طوری متصّل و مرتبط به هم گردیده که یک [[وحدت]] تشکیل دادهاند [[علم یقینی]] پدید میگردد که مبدأ و ناظم آن یک [[حقیقت]] وحدانی است. شاید [[آیه]] اشاره به این مطلب باشد که ممکن نیست یک معلول دو علّت داشته باشد و آن اِله دیگری که [[مشرکان]] او را [[پرستش]] میکنند هیچ [[برهان]] برای [[اثبات]] آن ندارند<ref>مخزن العرفان، ج۹، ص۷۲.</ref>. | ||
*در [[قرآن]] به طور مکرّر با این بیان که آنچه [[بتپرستان]] میپرستند جز اسمهایی بیش نیستند و [[خداوند]] سلطانی همراه آنها فرو نفرستاده است، بر بطلان [[بتپرستی]] [[استدلال]] شده، و این خود لطیفترین بیان و قاطعترین [[برهان]] است؛ زیرا اگر [[انسان]] هیچ [[برهان]] بر مدّعای خویش نداشته باشد برای او و ادّعایش چیزی جز اسمی بیمسمّا و عبارتی بیمحتوا نخواهد ماند<ref>المیزان، ج۸، ص۱۷۹.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص ۵۰۲ - ۵۱۷.</ref>. | *در [[قرآن]] به طور مکرّر با این بیان که آنچه [[بتپرستان]] میپرستند جز اسمهایی بیش نیستند و [[خداوند]] سلطانی همراه آنها فرو نفرستاده است، بر بطلان [[بتپرستی]] [[استدلال]] شده، و این خود لطیفترین بیان و قاطعترین [[برهان]] است؛ زیرا اگر [[انسان]] هیچ [[برهان]] بر مدّعای خویش نداشته باشد برای او و ادّعایش چیزی جز اسمی بیمسمّا و عبارتی بیمحتوا نخواهد ماند<ref>المیزان، ج۸، ص۱۷۹.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص ۵۰۲ - ۵۱۷.</ref>. | ||