پرش به محتوا

ابن ام‌مکتوم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[))
جز (جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع')
خط ۷۰: خط ۷۰:
اما او بعد از این، خبر دیگری را از آن [[امام]]{{ع}} [[نقل]] می‌کند که [[امام]] فرمودند: وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} [[عبدالله]] بن مکتوم را می‌دید، می‌فرمود: "خوش [[آمدی]]، خوش [[آمدی]]، به [[خدا]] قسم که دیگر [[خدا]] هیچ‌گاه مرا به خاطر تو مورد [[عتاب]] و [[گله]] قرار ندهد"، و آن [[قدر]] به او [[لطف]] و [[مرحمت]] می‌کرد که او از [[نبی اکرم]]{{صل}} می‌خواست که این [[قدر]] در [[حق]] او [[لطف]] و [[محبت]] نکند.
اما او بعد از این، خبر دیگری را از آن [[امام]]{{ع}} [[نقل]] می‌کند که [[امام]] فرمودند: وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} [[عبدالله]] بن مکتوم را می‌دید، می‌فرمود: "خوش [[آمدی]]، خوش [[آمدی]]، به [[خدا]] قسم که دیگر [[خدا]] هیچ‌گاه مرا به خاطر تو مورد [[عتاب]] و [[گله]] قرار ندهد"، و آن [[قدر]] به او [[لطف]] و [[مرحمت]] می‌کرد که او از [[نبی اکرم]]{{صل}} می‌خواست که این [[قدر]] در [[حق]] او [[لطف]] و [[محبت]] نکند.


این خبر با قول مشهور و معروف در مورد [[شأن نزول]] [[سوره]] مناسبت دارد که ابن امّ مکتوم - [[عبدالله بن شریح عامری]] - نزد [[رسول الله]]{{صل}} آمد، در حالی که آن [[حضرت]] با [[اُبیّ بن خلف]]، [[امیة بن خلف]]، [[ابوجهل بن هشام]]، [[عباس بن عبدالمطلب]] و [[عتبة بن ابی ربیعه]] صحبت می‌کرد و آنها را به [[پذیرش اسلام]] فرا می‌خواند و [[امیدوار]] بود که [[مسلمان]] شوند؛ در این حال ام مکتوم گفت: "ای [[رسول خدا]]! چیزی از آن چه که [[خدا]] به تو [[تعلیم]] داده بر من بخوان و به من یاد بده". او دائماً حرف خودش را تکرار و حرف [[پیامبر]]{{صل}} را [[قطع]] می‌کرد و نمی‌دانست که [[رسول خدا]]{{صل}} مشغول [[گفت‌وگو]] با دیگران است. این کار او باعث شد که [[ناراحتی]] در صورت [[رسول خدا]]{{صل}} ظاهر شود و [[سکوت]] کند، آن‌گاه صورتش را از او برگرداند و مشغول [[گفتگو]] با همان افراد شد. به این مناسبت این [[آیات]] نازل شد و بعد از آن [[رسول خدا]]{{صل}} امّ مکتوم را بسیار اکرام می‌کرد و می‌گفت: آفرین بر کسی که [[خدا]] به خاطر او مرا مورد [[عتاب]] قرار داد.
این خبر با قول مشهور و معروف در مورد [[شأن نزول]] [[سوره]] مناسبت دارد که ابن امّ مکتوم - [[عبدالله بن شریح عامری]] - نزد [[رسول الله]]{{صل}} آمد، در حالی که آن [[حضرت]] با [[اُبیّ بن خلف]]، [[امیة بن خلف]]، [[ابوجهل بن هشام]]، [[عباس بن عبدالمطلب]] و [[عتبة بن ابی ربیعه]] صحبت می‌کرد و آنها را به [[پذیرش اسلام]] فرا می‌خواند و [[امیدوار]] بود که [[مسلمان]] شوند؛ در این حال ام مکتوم گفت: "ای [[رسول خدا]]! چیزی از آن چه که [[خدا]] به تو [[تعلیم]] داده بر من بخوان و به من یاد بده". او دائماً حرف خودش را تکرار و حرف [[پیامبر]]{{صل}} را قطع می‌کرد و نمی‌دانست که [[رسول خدا]]{{صل}} مشغول [[گفت‌وگو]] با دیگران است. این کار او باعث شد که [[ناراحتی]] در صورت [[رسول خدا]]{{صل}} ظاهر شود و [[سکوت]] کند، آن‌گاه صورتش را از او برگرداند و مشغول [[گفتگو]] با همان افراد شد. به این مناسبت این [[آیات]] نازل شد و بعد از آن [[رسول خدا]]{{صل}} امّ مکتوم را بسیار اکرام می‌کرد و می‌گفت: آفرین بر کسی که [[خدا]] به خاطر او مرا مورد [[عتاب]] قرار داد.


سپس [[طبرسی]] می‌گوید: "اگر گفته شود بر فرض که این خبر درست باشد، آیا [[عبوس]] شدن و چهره در هم کشیدن [[گناه]] است یا خیر؟ جواب این است که [[عبوس]] یا خندان بودن برای [[نابینا]] فرقی ندارد، زیرا وی آن را نمی‌فهمد و در این صورت، [[گناه]] نیست و ممکن است که [[خداوند]] پیامبرش را به خاطر این کار مورد [[عتاب]] و [[گله]] قرار داده است تا [[بهترین]] [[محاسن اخلاق]] را کسب کند، زیرا [[عظمت]] یک [[مؤمن]] که بر ایمانش [[ثابت قدم]] باشد بهتر از [[مهربانی]] به [[مشرک]] است به این [[امید]] که شاید [[ایمان]] بیاورد"<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱، ص۲۶۵- ۲۶۶.</ref>.
سپس [[طبرسی]] می‌گوید: "اگر گفته شود بر فرض که این خبر درست باشد، آیا [[عبوس]] شدن و چهره در هم کشیدن [[گناه]] است یا خیر؟ جواب این است که [[عبوس]] یا خندان بودن برای [[نابینا]] فرقی ندارد، زیرا وی آن را نمی‌فهمد و در این صورت، [[گناه]] نیست و ممکن است که [[خداوند]] پیامبرش را به خاطر این کار مورد [[عتاب]] و [[گله]] قرار داده است تا [[بهترین]] [[محاسن اخلاق]] را کسب کند، زیرا [[عظمت]] یک [[مؤمن]] که بر ایمانش [[ثابت قدم]] باشد بهتر از [[مهربانی]] به [[مشرک]] است به این [[امید]] که شاید [[ایمان]] بیاورد"<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱، ص۲۶۵- ۲۶۶.</ref>.
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش