اسماء بنت عمیس در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع'
جز (جایگزینی متن - ']] |' به ' - [[') |
جز (جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع') |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
هنگامی که [[پیامبر اسلام]] لشکری را به [[سرزمین]] [[موته]] فرستاد، [[زید بن حارثه]] را [[فرمانده]] ایشان قرار داد و [[پرچم]] را به وی سپرد و فرمود: "اگر [[زید]] کشته شد، [[جعفر بن ابیطالب]]{{ع}} [[فرمانده]] شماست و اگر [[جعفر]] کشته شد [[عبدالله بن رواحه]] [[فرمانده]] باشد و اگر او هم [[شهید]] شد هر که را خواستید به عنوان [[فرمانده]] [[انتخاب]] کنید". مردی از [[یهود]] که حاضر بود گفت: "اگر [[محمد]]، [[رسول خدا]] باشد این سه نفر کشته میشوند". [[مردم]] پرسیدند: از کجا میگویی؟ او گفت: "انبیای بنیاسراییل اگر دو نفر یا صد نفر را به ترتیب [[فرماندهی]] میدادند، همه کشته میشدند". | هنگامی که [[پیامبر اسلام]] لشکری را به [[سرزمین]] [[موته]] فرستاد، [[زید بن حارثه]] را [[فرمانده]] ایشان قرار داد و [[پرچم]] را به وی سپرد و فرمود: "اگر [[زید]] کشته شد، [[جعفر بن ابیطالب]]{{ع}} [[فرمانده]] شماست و اگر [[جعفر]] کشته شد [[عبدالله بن رواحه]] [[فرمانده]] باشد و اگر او هم [[شهید]] شد هر که را خواستید به عنوان [[فرمانده]] [[انتخاب]] کنید". مردی از [[یهود]] که حاضر بود گفت: "اگر [[محمد]]، [[رسول خدا]] باشد این سه نفر کشته میشوند". [[مردم]] پرسیدند: از کجا میگویی؟ او گفت: "انبیای بنیاسراییل اگر دو نفر یا صد نفر را به ترتیب [[فرماندهی]] میدادند، همه کشته میشدند". | ||
پس از گذشت مدتی یک روز [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بعد از [[نماز صبح]] به [[منبر]] رفته، فرمودند: "الان [[برادران]] شما با [[مشرکین]] شروع به [[جنگ]] کردند" و سپس حملات و حرکاتی که هر یک از [[لشکریان]] [[اسلام]] در میدان [[جنگ]] انجام میدادند، مانند کسی که از نزدیک [[مشاهده]] میکند، بیان میفرمودند، تا آنکه فرمودند: "الان [[زید بن حارثه]] [[شهید]] شد و [[پرچم]] به [[زمین]] افتاد، [[جعفر]] [[پرچم]] را بلند کرد و به طرف [[دشمن]] رفت. [[دست]] [[جعفر]] را | پس از گذشت مدتی یک روز [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بعد از [[نماز صبح]] به [[منبر]] رفته، فرمودند: "الان [[برادران]] شما با [[مشرکین]] شروع به [[جنگ]] کردند" و سپس حملات و حرکاتی که هر یک از [[لشکریان]] [[اسلام]] در میدان [[جنگ]] انجام میدادند، مانند کسی که از نزدیک [[مشاهده]] میکند، بیان میفرمودند، تا آنکه فرمودند: "الان [[زید بن حارثه]] [[شهید]] شد و [[پرچم]] به [[زمین]] افتاد، [[جعفر]] [[پرچم]] را بلند کرد و به طرف [[دشمن]] رفت. [[دست]] [[جعفر]] را قطع کردند [[پرچم]] را به دست دیگر گرفت، [[دست]] دیگرش هم بریده شد، [[پرچم]] را به سینه چسبانید، [[جعفر]] هم کشته شد و [[پرچم]] به [[زمین]] افتاد". سپس فرمودند: "پرچم را [[عبدالله بن رواحه]] برداشت و از [[کفار]] فلان تعداد را کشت و از [[مسلمین]] چند نفر کشته شدند"؛ تا آنکه تمام اوضاع میدان [[جنگ]] را بیان داشتند. سپس فرمودند: "عبدالله هم کشته شد و [[پرچم]] را [[خالد بن ولید]] به دست گرفت". | ||
[[پیامبر]]{{صل}} سپس از [[منبر]] پایین آمد و به [[خانه]] [[جعفر بن ابیطالب]] رفت و به اسماء فرمود: "اسماء! [[فرزندان]] [[جعفر]] کجا هستند؟" او ایشان را به حضور [[پیامبر]]{{صل}} آورد. | [[پیامبر]]{{صل}} سپس از [[منبر]] پایین آمد و به [[خانه]] [[جعفر بن ابیطالب]] رفت و به اسماء فرمود: "اسماء! [[فرزندان]] [[جعفر]] کجا هستند؟" او ایشان را به حضور [[پیامبر]]{{صل}} آورد. |