قوم سبأ در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←سبا منقرض شده با سیل عرم
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
مشهور مفسران<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۱۸۵-۱۸۷؛ التبیان، ج۸، ص۹۹؛ زادالمسیر، ج۶، ص۶۳.</ref> و [[مورخان]] <ref>المعارف، ص۶۲۸-۶۲۹؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۵۹؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۳۴۹.</ref> [[مسلمان]]، نام ملکه سبأ را «بلقیس» گفتهاند. [[آیات قرآن]] نشان میدهند که قوم سبأ در دوران [[سلطنت]] بلقیس [[حکومتی]] نسبتاً [[مقتدر]]، با سپاهی انبوه و نیرومند و کاملاً فرمانپذیر، تخت شاهی باشکوه و سرزمینی پررونق و پرنعمت داشتهاند و ملکه آنان زنی با [[درایت]]، [[اهل]] [[مشورت]] و در عین حال خورشیدپرست بوده است: {{متن قرآن|إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ}}<ref>«من زنی یافتهام که بر آنان پادشاهی میکند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد» سوره نمل، آیه ۲۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده میبرند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافتهاند» سوره نمل، آیه ۲۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُوْلُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ }}<ref>«(آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامهای ارزشمند افکندهاند آن (نامه) از سوی سلیمان است و (متن آن) این است: «به نام خداوند بخشنده بخشاینده ...با من گردنکشی نورزید و گردن نهاده، نزد من آیید.» (آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبودهاید به پایان نبردهام. گفتند: ما نیرومند و سخت دلیریم و فرمان با توست، بنگر تا چه فرمان خواهی داد. گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را ویران و مردم گرانمایه آن را خوار و بدینگونه رفتار میکنند. و من ارمغانی برای آنان میفرستم و مینگرم تا فرستادگان چه باز آورند» سوره نمل، آیه ۲۹-۳۵.</ref> [[نامه]] حضرت سلیمان{{ع}} به ملکه [[سبأ]] و [[دعوت]] وی به [[توحید]]، ارسال [[هدیه]] از سوی [[ملکه]] به [[حضرت سلیمان]]{{ع}} و سرانجام [[دیدار]] با آن [[حضرت]] و [[ایمان]] آوردنش {{متن قرآن| قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ اذْهَب بِّكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُوْلُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لا يَهْتَدُونَ فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ }}<ref>«(سلیمان) گفت: به زودی خواهیم دید که راست گفتهای یا از دروغگویان بودهای؟ این نامه مرا ببر و نزد آنان فرو افکن، آنگاه از آنان رو بگردان و (گوشهای کمین کن و) بنگر چه پاسخی میدهند. (آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامهای ارزشمند افکندهاند. آن (نامه) از سوی سلیمان است و (متن آن) این است: «به نام خداوند بخشنده بخشاینده ... با من گردنکشی نورزید و گردن نهاده، نزد من آیید.» (آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبودهاید به پایان نبردهام. گفتند: ما نیرومند و سخت دلیریم و فرمان با توست، بنگر تا چه فرمان خواهی داد. گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را ویران و مردم گرانمایه آن را خوار و بدینگونه رفتار میکنند.و من ارمغانی برای آنان میفرستم و مینگرم تا فرستادگان چه باز آورند. پس چون (فرستاده) نزد سلیمان آمد (سلیمان) گفت: آیا به من با مالی (اندک) مدد میرسانید؟ آنچه خدا به من ارزانی داشته است از آنچه به شما داده بهتر است بلکه شما به ارمغان خود شادی میورزید. نزد آنان باز گرد (و بگو) بیگمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند. (سلیمان) گفت: ای سرکردگان! کدام یک از شما پیش از آنکه (آنان) گردن نهاده نزد من آیند اورنگ آن زن را پیش من میآورد؟ دیوساری از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از جایت برخیزی برایت میآورم و من در این کار بسی توانمند درستکارم. آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بیگمان پروردگار من بینیازی ارجمند است. (سلیمان) گفت: اورنگش را برای او ناشناخته گردانید تا ببینیم (بدان) راه میبرد یا از کسانی است که (بدین چیزها) راه نمیبرند. و چون آمد گفتند: آیا اورنگ تو این چنین بود؟ گفت: گویی این، همان است و ما پیش از این (از همه چیز) آگاه شده و گردن نهاده بودیم. و آنچه او به جای خداوند میپرستید او را (از پرستش خداوند) باز داشته بود که او از گروهی کافر بود. به او گفتند به کاخ در آی! چون در آن نگریست گمان برد آبگیری ژرف است و ساقهایش را برهنه کرد، (سلیمان) گفت: این کاخی صیقلی از بلور است ؛ (آن زن) گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردهام و (اینک) با سلیمان در برابر خداوند- پروردگار جهانیان- فرمانبردار شدم» سوره نمل، آیه ۲۷-۴۴.</ref> معاصر بودن ملکه و [[قوم]] سبأ با حضرت سلیمان{{ع}} را میرسانند (ملکه سبأ)؛ اما آیا این قوم همان قومی است که با سیل عَرِم منقرض شدند یا [[نسل]] دیگری از سبأ بودند، [[منابع تاریخی]] و [[تفسیری]]، روایتی روشن و [[قاطع]] در این باره به دست نمیدهند. البته برخی از قراین مؤید آناند که قوم سبأ حضور درازمدتی در [[تاریخ]] داشته و انقراض آنان در پی سیل عَرِم قرنها پس از دوران حضرت سلیمان{{ع}} روی داده است. پرداختن به داستان سیل عَرِم پس از گزارش بخشهایی از [[زندگی]] حضرت سلیمان{{ع}} و [[مرگ]] آن حضرت و تصریح برخی از گزارشهای [[تاریخی]] مبنی بر وقوع سیل عرم در [[زمان فترت]]<ref>آثار البلاد، ص۸۲-۸۴؛ مکیال المکارم، ج۱، ص۲۹۱.</ref> (دوره پس از [[بعثت]] [[حضرت مسیح]]{{ع}} تا [[ظهور]] [[پیامبراکرم]]{{صل}} از این قبیلاند. افزون بر آن، [[قرآن کریم]] درباره نابودی سبئیان معاصر حضرت سلیمان{{ع}} هیچ گزارشی ندارد و از ایمان ملکه سبأ به خدای یگانه خبر میدهد، بنا براین با توجه به جایگاه و اثرگذاری ملکه میتوان از ایمان احتمالی قوم وی نیز سخن گفت، در حالی که [[آیات]] [[سوره سبأ]] از نابودی [[سرزمین]] قوم سبأ با سیل عَرِم و پراکندگی و انقراض کامل آنان در نتیجه [[کفر]] و [[ناسپاسی]] [[سخن]] گفته است {{متن قرآن|فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ}}<ref>«اما گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله انداز و به خویشتن ستم کردند؛ ما نیز آنان را (چون) افسانهها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بیگمان در این، نشانههایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است» سوره سبأ، آیه ۱۹.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی]] و [[علی قانعی|قانعی]]، [[سبأ / قوم (مقاله)|مقاله «قوم سبأ»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | مشهور مفسران<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۱۸۵-۱۸۷؛ التبیان، ج۸، ص۹۹؛ زادالمسیر، ج۶، ص۶۳.</ref> و [[مورخان]] <ref>المعارف، ص۶۲۸-۶۲۹؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۵۹؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۳۴۹.</ref> [[مسلمان]]، نام ملکه سبأ را «بلقیس» گفتهاند. [[آیات قرآن]] نشان میدهند که قوم سبأ در دوران [[سلطنت]] بلقیس [[حکومتی]] نسبتاً [[مقتدر]]، با سپاهی انبوه و نیرومند و کاملاً فرمانپذیر، تخت شاهی باشکوه و سرزمینی پررونق و پرنعمت داشتهاند و ملکه آنان زنی با [[درایت]]، [[اهل]] [[مشورت]] و در عین حال خورشیدپرست بوده است: {{متن قرآن|إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ}}<ref>«من زنی یافتهام که بر آنان پادشاهی میکند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد» سوره نمل، آیه ۲۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده میبرند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافتهاند» سوره نمل، آیه ۲۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُوْلُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ }}<ref>«(آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامهای ارزشمند افکندهاند آن (نامه) از سوی سلیمان است و (متن آن) این است: «به نام خداوند بخشنده بخشاینده ...با من گردنکشی نورزید و گردن نهاده، نزد من آیید.» (آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبودهاید به پایان نبردهام. گفتند: ما نیرومند و سخت دلیریم و فرمان با توست، بنگر تا چه فرمان خواهی داد. گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را ویران و مردم گرانمایه آن را خوار و بدینگونه رفتار میکنند. و من ارمغانی برای آنان میفرستم و مینگرم تا فرستادگان چه باز آورند» سوره نمل، آیه ۲۹-۳۵.</ref> [[نامه]] حضرت سلیمان{{ع}} به ملکه [[سبأ]] و [[دعوت]] وی به [[توحید]]، ارسال [[هدیه]] از سوی [[ملکه]] به [[حضرت سلیمان]]{{ع}} و سرانجام [[دیدار]] با آن [[حضرت]] و [[ایمان]] آوردنش {{متن قرآن| قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ اذْهَب بِّكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُوْلُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لا يَهْتَدُونَ فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ }}<ref>«(سلیمان) گفت: به زودی خواهیم دید که راست گفتهای یا از دروغگویان بودهای؟ این نامه مرا ببر و نزد آنان فرو افکن، آنگاه از آنان رو بگردان و (گوشهای کمین کن و) بنگر چه پاسخی میدهند. (آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامهای ارزشمند افکندهاند. آن (نامه) از سوی سلیمان است و (متن آن) این است: «به نام خداوند بخشنده بخشاینده ... با من گردنکشی نورزید و گردن نهاده، نزد من آیید.» (آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبودهاید به پایان نبردهام. گفتند: ما نیرومند و سخت دلیریم و فرمان با توست، بنگر تا چه فرمان خواهی داد. گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را ویران و مردم گرانمایه آن را خوار و بدینگونه رفتار میکنند.و من ارمغانی برای آنان میفرستم و مینگرم تا فرستادگان چه باز آورند. پس چون (فرستاده) نزد سلیمان آمد (سلیمان) گفت: آیا به من با مالی (اندک) مدد میرسانید؟ آنچه خدا به من ارزانی داشته است از آنچه به شما داده بهتر است بلکه شما به ارمغان خود شادی میورزید. نزد آنان باز گرد (و بگو) بیگمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند. (سلیمان) گفت: ای سرکردگان! کدام یک از شما پیش از آنکه (آنان) گردن نهاده نزد من آیند اورنگ آن زن را پیش من میآورد؟ دیوساری از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از جایت برخیزی برایت میآورم و من در این کار بسی توانمند درستکارم. آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بیگمان پروردگار من بینیازی ارجمند است. (سلیمان) گفت: اورنگش را برای او ناشناخته گردانید تا ببینیم (بدان) راه میبرد یا از کسانی است که (بدین چیزها) راه نمیبرند. و چون آمد گفتند: آیا اورنگ تو این چنین بود؟ گفت: گویی این، همان است و ما پیش از این (از همه چیز) آگاه شده و گردن نهاده بودیم. و آنچه او به جای خداوند میپرستید او را (از پرستش خداوند) باز داشته بود که او از گروهی کافر بود. به او گفتند به کاخ در آی! چون در آن نگریست گمان برد آبگیری ژرف است و ساقهایش را برهنه کرد، (سلیمان) گفت: این کاخی صیقلی از بلور است ؛ (آن زن) گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردهام و (اینک) با سلیمان در برابر خداوند- پروردگار جهانیان- فرمانبردار شدم» سوره نمل، آیه ۲۷-۴۴.</ref> معاصر بودن ملکه و [[قوم]] سبأ با حضرت سلیمان{{ع}} را میرسانند (ملکه سبأ)؛ اما آیا این قوم همان قومی است که با سیل عَرِم منقرض شدند یا [[نسل]] دیگری از سبأ بودند، [[منابع تاریخی]] و [[تفسیری]]، روایتی روشن و [[قاطع]] در این باره به دست نمیدهند. البته برخی از قراین مؤید آناند که قوم سبأ حضور درازمدتی در [[تاریخ]] داشته و انقراض آنان در پی سیل عَرِم قرنها پس از دوران حضرت سلیمان{{ع}} روی داده است. پرداختن به داستان سیل عَرِم پس از گزارش بخشهایی از [[زندگی]] حضرت سلیمان{{ع}} و [[مرگ]] آن حضرت و تصریح برخی از گزارشهای [[تاریخی]] مبنی بر وقوع سیل عرم در [[زمان فترت]]<ref>آثار البلاد، ص۸۲-۸۴؛ مکیال المکارم، ج۱، ص۲۹۱.</ref> (دوره پس از [[بعثت]] [[حضرت مسیح]]{{ع}} تا [[ظهور]] [[پیامبراکرم]]{{صل}} از این قبیلاند. افزون بر آن، [[قرآن کریم]] درباره نابودی سبئیان معاصر حضرت سلیمان{{ع}} هیچ گزارشی ندارد و از ایمان ملکه سبأ به خدای یگانه خبر میدهد، بنا براین با توجه به جایگاه و اثرگذاری ملکه میتوان از ایمان احتمالی قوم وی نیز سخن گفت، در حالی که [[آیات]] [[سوره سبأ]] از نابودی [[سرزمین]] قوم سبأ با سیل عَرِم و پراکندگی و انقراض کامل آنان در نتیجه [[کفر]] و [[ناسپاسی]] [[سخن]] گفته است {{متن قرآن|فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ}}<ref>«اما گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله انداز و به خویشتن ستم کردند؛ ما نیز آنان را (چون) افسانهها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بیگمان در این، نشانههایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است» سوره سبأ، آیه ۱۹.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی]] و [[علی قانعی|قانعی]]، [[سبأ / قوم (مقاله)|مقاله «قوم سبأ»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
===[[ | ===[[سبأ]] [[منقرض شده]] با سیل عرم=== | ||
بر پایه گزارش قرآن کریم، قوم سبأ که با سیل عرم نابود شدند، دارای دو [[سلسله]] باغ و بوستان پرمحصول بودند که در سمت راست و چپ زیستگاه آنان قرار داشت و نشانهای از [[قدرت]] و [[رحمت الهی]] به شمار میرفت.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۴-۶۰۵؛ Encyclopedia of The Quran, IV:P۵۸۶</ref> [[خداوند]] این [[نعمتها]] را به آنان داده بود تا از آن استفاده کرده، [[شکر الهی]] را به جای آورند: «لَقَد کانَ لِسَبَإٍ فی مَسکَنِهِم ءایَةٌ جَنَّتانِ عَن یَمینٍ وشِمالٍ کُلوا مِن رِزقِ رَبِّکُم واشکُروا لَهُ بَلدَةٌ طَیِّبَةٌ ورَبٌّ [[غَفور]]». ([[سبأ]] / ۳۴، ۱۵) برخلاف دیدگاه برخی [[مفسران]] که سبأ یادشده در این [[آیه]] را نام [[سرزمین]] [[یمن]]<ref>تفسیر سمعانی، ج۴، ص۳۲۵؛ زاد المسیر، ج۶، ص۶۳، ۲۲۹.</ref> یا منطقهای از آن گفتهاند،<ref>زاد المسیر، ج۶، ص۲۲۹.</ref> بیشتر مفسران، مراد از آن را [[قوم]] سبأ دانستهاند که از [[نسل]] سبأ بن یَشْجُب بن یَعْرُب بن قَحْطان پدید آمدند.<ref>جامع البیان، ج۲۲، ص۹۳-۹۴؛ مجمع البیان، ج۸، ص ۶۰۴؛ زاد المسیر، ج۶، ص۲۲۹.</ref> ظاهر آیه به ویژه [[ضمیر]] جمع [[مذکر]] «هم» در «مَسکَنِهِم» مؤید این دیدگاه [[غالب]] است.<ref>[[علی اسدی|اسدی]] و [[علی قانعی|قانعی]]، [[سبأ / قوم (مقاله)|مقاله «قوم سبأ»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | بر پایه گزارش قرآن کریم، قوم سبأ که با سیل عرم نابود شدند، دارای دو [[سلسله]] باغ و بوستان پرمحصول بودند که در سمت راست و چپ زیستگاه آنان قرار داشت و نشانهای از [[قدرت]] و [[رحمت الهی]] به شمار میرفت.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۴-۶۰۵؛ Encyclopedia of The Quran, IV:P۵۸۶</ref> [[خداوند]] این [[نعمتها]] را به آنان داده بود تا از آن استفاده کرده، [[شکر الهی]] را به جای آورند: «لَقَد کانَ لِسَبَإٍ فی مَسکَنِهِم ءایَةٌ جَنَّتانِ عَن یَمینٍ وشِمالٍ کُلوا مِن رِزقِ رَبِّکُم واشکُروا لَهُ بَلدَةٌ طَیِّبَةٌ ورَبٌّ [[غَفور]]». ([[سبأ]] / ۳۴، ۱۵) برخلاف دیدگاه برخی [[مفسران]] که سبأ یادشده در این [[آیه]] را نام [[سرزمین]] [[یمن]]<ref>تفسیر سمعانی، ج۴، ص۳۲۵؛ زاد المسیر، ج۶، ص۶۳، ۲۲۹.</ref> یا منطقهای از آن گفتهاند،<ref>زاد المسیر، ج۶، ص۲۲۹.</ref> بیشتر مفسران، مراد از آن را [[قوم]] سبأ دانستهاند که از [[نسل]] سبأ بن یَشْجُب بن یَعْرُب بن قَحْطان پدید آمدند.<ref>جامع البیان، ج۲۲، ص۹۳-۹۴؛ مجمع البیان، ج۸، ص ۶۰۴؛ زاد المسیر، ج۶، ص۲۲۹.</ref> ظاهر آیه به ویژه [[ضمیر]] جمع [[مذکر]] «هم» در «مَسکَنِهِم» مؤید این دیدگاه [[غالب]] است.<ref>[[علی اسدی|اسدی]] و [[علی قانعی|قانعی]]، [[سبأ / قوم (مقاله)|مقاله «قوم سبأ»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||