پرش به محتوا

سریه ابوقتاده: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '(مقاله)|مقاله "' به '(مقاله)|مقاله «'
جز (جایگزینی متن - '"]]، دائر' به '»، [[دائر')
جز (جایگزینی متن - '(مقاله)|مقاله "' به '(مقاله)|مقاله «')
خط ۱۲: خط ۱۲:
ابوقتاده، [[حارث بن ربعی انصاری]] از [[طایفه]] [[بنی‌سلمه]] از [[خزرج]] بود و به سواره [[نظام]] پیامبر ([[فارس]] [[رسول الله]]) شناخته می‌شد.<ref> الاستیعاب، ج۱، ص۲۸۹؛ الطبقات، ج۳، ص۴۶؛ ج۶، ص۱۵.</ref> او در بیشتر نبردهای پیامبر{{صل}} حضور داشت و چندین مأموریت را نیز به انجام رساند و در نبردهای دوره [[حکومت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز همراه آن [[حضرت]] بود.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۳۲؛ اسدالغابه، ج۵، ص۲۷۴.</ref> تنها رویدادی که در [[سریه]]ابوقتاده به وادی اضم اتفاق افتاد آن بود که مسلمانان فردی به نام [[عامر بن اضبط اشجعی]] را که هنگام عبور از وادی اضم، بسان مسلمانان به آنان [[سلام]] کرد، متوقف کردند. یکی از مسلمانان به نام [[محَلَّم بن جَثّامَه]] از بنی‌لَیث، که با [[عامر]] اختلافاتی داشت، _ به بهانه [[کفر]] _ به وی حمله‌ور شد و پس از کشتنش، دارایی‌اش را تصاحب کرد.<ref>المغازی، ج۲، ص۷۹۷-۷۹۶؛ السیرة النبویه، ج۴، ص ۱۰۴۳.</ref> مقتول از اعضای طایفه[[اشجع]] از [[قبیله]] [[غطفان]] بود که در مناطق شمالی مدینه می‌زیستند.<ref>معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۹.</ref> پس از آن اتفاق، آنان به سمت [[مدینه]] بازگشتند، ولی در منطقه ذی خشب مطلع شدند که [[پیامبر]] با سپاهی به سمت [[مکه]] حرکت کرده است و از این رو مسیر خود را [[تغییر]] دادند تا اینکه در [[منزل]] سُقیا به [[سپاه]] پیوستند <ref> المغازی، ج۲، ص۷۹۷.</ref> و گزارش [[مأموریت]] خود را به ایشان دادند.
ابوقتاده، [[حارث بن ربعی انصاری]] از [[طایفه]] [[بنی‌سلمه]] از [[خزرج]] بود و به سواره [[نظام]] پیامبر ([[فارس]] [[رسول الله]]) شناخته می‌شد.<ref> الاستیعاب، ج۱، ص۲۸۹؛ الطبقات، ج۳، ص۴۶؛ ج۶، ص۱۵.</ref> او در بیشتر نبردهای پیامبر{{صل}} حضور داشت و چندین مأموریت را نیز به انجام رساند و در نبردهای دوره [[حکومت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز همراه آن [[حضرت]] بود.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۳۲؛ اسدالغابه، ج۵، ص۲۷۴.</ref> تنها رویدادی که در [[سریه]]ابوقتاده به وادی اضم اتفاق افتاد آن بود که مسلمانان فردی به نام [[عامر بن اضبط اشجعی]] را که هنگام عبور از وادی اضم، بسان مسلمانان به آنان [[سلام]] کرد، متوقف کردند. یکی از مسلمانان به نام [[محَلَّم بن جَثّامَه]] از بنی‌لَیث، که با [[عامر]] اختلافاتی داشت، _ به بهانه [[کفر]] _ به وی حمله‌ور شد و پس از کشتنش، دارایی‌اش را تصاحب کرد.<ref>المغازی، ج۲، ص۷۹۷-۷۹۶؛ السیرة النبویه، ج۴، ص ۱۰۴۳.</ref> مقتول از اعضای طایفه[[اشجع]] از [[قبیله]] [[غطفان]] بود که در مناطق شمالی مدینه می‌زیستند.<ref>معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۹.</ref> پس از آن اتفاق، آنان به سمت [[مدینه]] بازگشتند، ولی در منطقه ذی خشب مطلع شدند که [[پیامبر]] با سپاهی به سمت [[مکه]] حرکت کرده است و از این رو مسیر خود را [[تغییر]] دادند تا اینکه در [[منزل]] سُقیا به [[سپاه]] پیوستند <ref> المغازی، ج۲، ص۷۹۷.</ref> و گزارش [[مأموریت]] خود را به ایشان دادند.


بنابر یکی از [[روایات]] [[شأن]] نزولی، در پی این رویداد، [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}}<ref>«ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر می‌روید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند  نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار  این جهان را بجویید زیرا غنیمت‌های بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند» سوره نساء، آیه ۹۴.</ref> نازل شد.<ref>جامع‌البیان، ج۵، ص۱۴۰؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۳، ص۱۰۴۰؛ التبیان، ج۳، ص۲۹۸.</ref> در این آیه [[خداوند]] از [[مؤمنان]] خواسته هنگامی که در [[راه خدا]] به [[جهاد]] می‌روند، بررسی‌کنند و به [[طمع]] [[غنایم]] و [[ثروت]] [[دنیوی]] به کسی نسبت [[کفر]] ندهند، زیرا غنیمت‌های فراوانی در دست خداست و افزون بر این مؤمنان هم پیش از این همواره در پی‌دستیابی به متاع [[دنیا]] بودند و به [[منت الهی]] این [[خصلت]] از آنان زدوده شد، در نتیجه باید خوب بررسی کنند تا کسی را به [[گمان]] کفر نکشند که خداوند به [[کردار]] همه [[آگاه]] است. [[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] آورده‌اند که در [[ملاقات]] میان افراد حاضر در [[سریه]] [[ابوقتاده]] با پیامبر، [[محلم بن جثامه]] نزد آن [[حضرت]] رفت و از ایشان خواست تا از خداوند برایش [[بخشایش]] بخواهد؛ ولی پیامبر به او پاسخ داد که خداوند از تو درنگذرد. این بود که گریان از آنجا رفت و چند [[روز]] بعد درگذشت؛<ref>جامع البیان، ج۵، ص۱۴۱؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۵.</ref> لیکن در گزارش رویدادهای پس از [[فتح مکه]] در [[منابع تاریخی]] آمده است که پس از آنکه عُیَینَة بن حِصن فَزاری از شیوخ [[قبیله]] [[غطفان]] در [[مشاجره]] با اَقرَع بن حابِس تمیمی بر سر [[خون]] [[عامر بن اضبط]] [[سوگند]] یاد کرد که داغ محَلَّم بن جَثّامَه را بر [[دل]] همسرانش خواهد نهاد، [[پیامبر]] پاسخ داد که این گونه نخواهد بود و شما به دیه [[رضایت]] خواهید داد؛ ولی باز فردی از [[قبیله]] مقتول برخاست و پس از اشاره به [[منزلت]] مقتول در قبیله‌اش، از پیامبر خواست که به [[قصاص]] [[قاتل]] [[حکم]] کند؛ ولی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} باز بر دیه تأکید کرد و اینجا بود که قاتل را فراخواند. محَلَّم بن جَثّامَه که برای [[مرگ]] مهیا شده بود، نزد پیامبر{{صل}} آمد و نشست. پیامبر پس از آنکه نامش را پرسید، [[دست]] خود را بلند کرد و از [[خداوند]] خواست که محلم را نبخشاید و این [[دعا]] را سه بار تکرار کرد و سپس او در حالی که [[اشک]] خود را با ردایش [[پاک]] می‌‌کرد برخاست.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲۷؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۴۴۷-۴۵۱.</ref> بنابر [[روایت]] [[ابن اسحاق]]، [[اقرع بن حابس]] در برابر عیینه سوگند یاد کرد که چنانچه [[حکم]] دیه را نپذیرند، ۵۰ [[شاهد]] از [[بنی‌تمیم]] را نزد پیامبر آوَرَد تا [[گواهی]] دهند که مقتول هرگز [[نماز]] نگزارده و [[کافر]] از [[دنیا]] رفته است و آن‌گاه بود که به دیه رضایت دادند، چون نگران شدند مبادا با [[شهادت]] آنها، نتوانند دیه را هم دریافت کنند<ref> السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲۸.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[سریه ابوقتاده (مقاله)|مقاله "سریه ابوقتاده»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
بنابر یکی از [[روایات]] [[شأن]] نزولی، در پی این رویداد، [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}}<ref>«ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر می‌روید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند  نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار  این جهان را بجویید زیرا غنیمت‌های بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند» سوره نساء، آیه ۹۴.</ref> نازل شد.<ref>جامع‌البیان، ج۵، ص۱۴۰؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۳، ص۱۰۴۰؛ التبیان، ج۳، ص۲۹۸.</ref> در این آیه [[خداوند]] از [[مؤمنان]] خواسته هنگامی که در [[راه خدا]] به [[جهاد]] می‌روند، بررسی‌کنند و به [[طمع]] [[غنایم]] و [[ثروت]] [[دنیوی]] به کسی نسبت [[کفر]] ندهند، زیرا غنیمت‌های فراوانی در دست خداست و افزون بر این مؤمنان هم پیش از این همواره در پی‌دستیابی به متاع [[دنیا]] بودند و به [[منت الهی]] این [[خصلت]] از آنان زدوده شد، در نتیجه باید خوب بررسی کنند تا کسی را به [[گمان]] کفر نکشند که خداوند به [[کردار]] همه [[آگاه]] است. [[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] آورده‌اند که در [[ملاقات]] میان افراد حاضر در [[سریه]] [[ابوقتاده]] با پیامبر، [[محلم بن جثامه]] نزد آن [[حضرت]] رفت و از ایشان خواست تا از خداوند برایش [[بخشایش]] بخواهد؛ ولی پیامبر به او پاسخ داد که خداوند از تو درنگذرد. این بود که گریان از آنجا رفت و چند [[روز]] بعد درگذشت؛<ref>جامع البیان، ج۵، ص۱۴۱؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۵.</ref> لیکن در گزارش رویدادهای پس از [[فتح مکه]] در [[منابع تاریخی]] آمده است که پس از آنکه عُیَینَة بن حِصن فَزاری از شیوخ [[قبیله]] [[غطفان]] در [[مشاجره]] با اَقرَع بن حابِس تمیمی بر سر [[خون]] [[عامر بن اضبط]] [[سوگند]] یاد کرد که داغ محَلَّم بن جَثّامَه را بر [[دل]] همسرانش خواهد نهاد، [[پیامبر]] پاسخ داد که این گونه نخواهد بود و شما به دیه [[رضایت]] خواهید داد؛ ولی باز فردی از [[قبیله]] مقتول برخاست و پس از اشاره به [[منزلت]] مقتول در قبیله‌اش، از پیامبر خواست که به [[قصاص]] [[قاتل]] [[حکم]] کند؛ ولی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} باز بر دیه تأکید کرد و اینجا بود که قاتل را فراخواند. محَلَّم بن جَثّامَه که برای [[مرگ]] مهیا شده بود، نزد پیامبر{{صل}} آمد و نشست. پیامبر پس از آنکه نامش را پرسید، [[دست]] خود را بلند کرد و از [[خداوند]] خواست که محلم را نبخشاید و این [[دعا]] را سه بار تکرار کرد و سپس او در حالی که [[اشک]] خود را با ردایش [[پاک]] می‌‌کرد برخاست.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲۷؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۴۴۷-۴۵۱.</ref> بنابر [[روایت]] [[ابن اسحاق]]، [[اقرع بن حابس]] در برابر عیینه سوگند یاد کرد که چنانچه [[حکم]] دیه را نپذیرند، ۵۰ [[شاهد]] از [[بنی‌تمیم]] را نزد پیامبر آوَرَد تا [[گواهی]] دهند که مقتول هرگز [[نماز]] نگزارده و [[کافر]] از [[دنیا]] رفته است و آن‌گاه بود که به دیه رضایت دادند، چون نگران شدند مبادا با [[شهادت]] آنها، نتوانند دیه را هم دریافت کنند<ref> السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲۸.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[سریه ابوقتاده (مقاله)|مقاله «سریه ابوقتاده»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==


==منابع==
==منابع==
*[[پرونده:1100409.jpg|22px]] [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[سریه ابوقتاده (مقاله)|مقاله "سریه ابوقتاده»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵''']]
*[[پرونده:1100409.jpg|22px]] [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[سریه ابوقتاده (مقاله)|مقاله «سریه ابوقتاده»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵''']]


==پانویس==
==پانویس==
۲۱۸٬۰۹۰

ویرایش