پرش به محتوا

ضرورت تشکیل حکومت: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۹۹: خط ۹۹:


از سوی دیگر، افراد، گروه‌ها و زیرمجموعه‌های جامعه، [[منافع]]، رشد و توسعه خود را دنبال می‌کنند. و به [[دلیل]] نامحدود بودن نیازهای فزاینده افراد و گروه‌ها و [[محدودیت]] منابع تأمین نیازها، پیدایش [[تعارض]] بر سر ارضای نیازها در جامعه اجتناب‌ناپذیر است؛ همچنین [[لزوم]] ایجاد هماهنگی کلیه فعالیت‌های بهره‌برداری از منابع و توزیع مناسب در میان افراد و اقشار [[اجتماعی]] با جهت‌گیری واحد و کلان، متناسب با آرمان‌های جامعه، تشکیلات [[امین]] و مقتدری را به نام [[دولت]]، توجیه می‌کند. این دستگاه با [[برنامه‌ریزی]] و [[سازماندهی]] کلان، می‌تواند رشد و توسعه کلان اجتماعی و زمینه‌های رشد و کمال فردی را امکان پذیر نماید»<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۳۰-۱۴۳.</ref>
از سوی دیگر، افراد، گروه‌ها و زیرمجموعه‌های جامعه، [[منافع]]، رشد و توسعه خود را دنبال می‌کنند. و به [[دلیل]] نامحدود بودن نیازهای فزاینده افراد و گروه‌ها و [[محدودیت]] منابع تأمین نیازها، پیدایش [[تعارض]] بر سر ارضای نیازها در جامعه اجتناب‌ناپذیر است؛ همچنین [[لزوم]] ایجاد هماهنگی کلیه فعالیت‌های بهره‌برداری از منابع و توزیع مناسب در میان افراد و اقشار [[اجتماعی]] با جهت‌گیری واحد و کلان، متناسب با آرمان‌های جامعه، تشکیلات [[امین]] و مقتدری را به نام [[دولت]]، توجیه می‌کند. این دستگاه با [[برنامه‌ریزی]] و [[سازماندهی]] کلان، می‌تواند رشد و توسعه کلان اجتماعی و زمینه‌های رشد و کمال فردی را امکان پذیر نماید»<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۳۰-۱۴۳.</ref>
==ضرورت تشکیل حکومت در جامعه==
*اغلب فسادهای [[اجتماعی]] از [[ستم]] افراد [[فاسد]] آن [[جامعه]] نشأت می‌گیرد و لذا جامعه محتاج قانونی برای [[حفظ]] [[سلامت]] خود و گرفتن [[حقّ]] [[مظلوم]] از [[ظالم]] و کنترل حدود افراد است. پس طبعاً هر [[نظام اجتماعی]]، [[نیازمند]] [[حاکم]] و رئیسی برای حلّ و فصل امور و اداره [[اجتماع]] است. رفع [[تعارض]] و [[تزاحم]] [[منافع]] [[انسان‌ها]] در جامعه، وجود [[حکومت]] و مدیریّت در جامعه را ایجاب می‌کند و مسلماً عدم استقرار حکومت، موجب [[هرج و مرج]] و رواج [[ظلم]] و [[فساد]] در جامعه می‌گردد. از سوی دیگر، حکومت [[شؤون]] دیگری نیز دارد که اختلال در آنها، همه اقشار جامعه را تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ اموری از قبیل خدمات شهری، آب و برق، [[حمل و نقل]]، [[بهداشت]]، [[امنیت]] و... نتیجه آنکه، جامعه در هر صورت نیازمند حکومت است و حکومت نیز نیازمند رئیسی است که آن را اداره کند. [[حضرت علی]]{{ع}} این مطلب [[عقلی]] را با این بیان مطرح کرده‌اند: {{متن حدیث|مَكَانُ‏ الْقَيِّمِ‏ بِالْأَمْرِ مَكَانُ النِّظَامِ‏ مِنَ الْخَرَزِ يَجْمَعُهُ وَ يَضُمُّهُ فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَ}}<ref>نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص۲۰۳، خطبه ۱۴۶.</ref>. لذا انقراض حکومت و عدم استقرار هرگونه [[حکومتی]] در جامعه، به منزله [[مرگ]] و زوال آن جامعه است<ref>بیان برهانی این استدلال در بیان نورانی امام هشتم{{ع}} به این ترتیب ذکر شده: {{متن حدیث|... أَنَّا لَا نَجِدُ فِرْقَةً مِنَ الْفِرَقِ وَ لَا مِلَّةً مِنَ الْمِلَلِ بَقُوا وَ عَاشُوا إِلَّا بِقَيِّمٍ وَ رَئِيسٍ وَ لِمَا لَا بُدَّ لَهُمْ مِنْهُ فِي‏ أَمْرِ الدِّينِ‏ وَ الدُّنْيَا فَلَمْ‏ يَجُزْ فِي‏ حِكْمَةِ الْحَكِيمِ أَنْ يَتْرُكَ الْخَلْقَ مِمَّا يَعْلَمُ أَنَّهُ لَا بُدَّ لَهُ مِنْهُ وَ لَا قِوَامَ لَهُمْ إِلَّا بِهِ فَيُقَاتِلُونَ بِهِ عَدُوَّهُمْ وَ يَقْسِمُونَ فَيْئَهُمْ وَ يُقِيمُ لَهُمْ جَمَّهُمْ وَ جَمَاعَتَهُمْ وَ يَمْنَعُ ظَالِمَهُمْ مِنْ مَظْلُومِهِمْ وَ مِنْهَا أَنَّهُ لَوْ لَمْ يَجْعَلْ لَهُمْ إِمَاماً قَيِّماً أَمِيناً حَافِظاً مُسْتَوْدَعاً لَدَرَسَتِ الْمِلَّةُ وَ ذَهَبَ الدِّينُ وَ غُيِّرَتِ السُّنَنُ وَ الْأَحْكَامُ وَ لَزَادَ فِيهِ الْمُبْتَدِعُونَ وَ نَقَصَ مِنْهُ الْمُلْحِدُونَ وَ شَبَّهُوا ذَلِكَ عَلَى الْمُسْلِمِينَ لِأَنَّا وَجَدْنَا الْخَلْقَ مَنْقُوصِينَ مُحْتَاجِينَ غَيْرَ كَامِلِينَ مَعَ اخْتِلَافِهِمْ وَ اخْتِلَافِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ أَنْحَائِهِمْ فَلَوْ لَمْ يَجْعَلْ لَهُمْ قَيِّماً حَافِظاً لِمَا جَاءَ بِهِ الرَّسُولُ{{صل}} لَفَسَدُوا عَلَى نَحْوِ مَا بَيَّنَّا وَ غُيِّرَتِ الشَّرَائِعُ وَ السُّنَنُ وَ الْأَحْكَامُ وَ الْإِيمَانُ وَ كَانَ فِي ذَلِكَ فَسَادُ الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ}} (عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۰۱، باب ۳۴).</ref>(...)<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۵۶.</ref>
*[[انسان]] موجودی [[اجتماعی]] است که محیط [[جامعه]] و نیز [[حاکم]] بر او تأثیرگذار هستند.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۷۷.</ref>
====اجتماعی زیستن انسان====
[[قرآن]] به [[زندگی اجتماعی]] انسان تأکید دارد: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا...}}<ref>«و مردم جز امّتی یگانه نبودند که اختلاف ورزیدند و اگر سخنی از پروردگارت پیشی نگرفته بود میان آنها در آنچه اختلاف داشتند داوری می‌شد» سوره یونس، آیه ۱۹.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا}}<ref>«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>.
خطاب‌های اجتماعی قرآن و بیان جمعی بودن انسان، اشاره به اصل اولی در [[زندگی]] او دارد. همچنین شعبه و [[قبیله]] شدن [[انسان‌ها]] – علی‌رغم [[خلقت]] از یک [[والدین]]- اشاره به آثار تربیت‌های محیطی و قومی، از رهگذر گسترش زندگی اجتماعی انسان‌ها در شرایط گوناگون اقلیمی و [[فرهنگی]] دارد.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۷۷.</ref>
====تأثیر [[صلاح]] و [[فساد]] جامعه بر [[آحاد]] [[امّت]]====
جامعه بستر [[رشد]] آحاد افراد است و [[بدیهی]] است که صلاح و فساد بستر [[تربیتی]]، تأثیر مستقیم بر روحیّات آحاد امّت دارد. {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمی‌کند (و از آنان نمی‌ستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست» سوره رعد، آیه ۱۱.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۷۸.</ref>
====تأثیر [[رهبری]] بر صلاح و فساد امّت====
[[جامعه انسانی]]، در پی [[ارتباط]] روحیّات افراد گوناگون آن باهم، واجد خلقیّات و گرایش‌های متّحدی می‌شود؛ که افراد برجسته جامعه، نقشی اساسی در شکل‌گیری آنها دارند. از همین رو، رابطه تنگاتنگی میان [[مدیریت]] [[صالح]] و یا [[فاسد]] [[جامعه]] با [[صلاح]] و [[فساد]] [[آحاد]] [[امّت]] وجود دارد. {{متن قرآن|وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا}}<ref>«و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان می‌دهیم و در آن نافرمانی می‌ورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب می‌گردد، آنگاه یکسره نابودش می‌گردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.</ref>.
{{متن قرآن|وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ}}<ref>«و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد می‌کوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند» سوره بقره، آیه ۲۰۵.</ref>.
توضیح: [[آیه]] اخیر در [[سیاق]] بیان خصوصیات [[منافقین]] است؛ ایشان قبل از رسیدن به [[حکومت]]، افرادی ظاهرالصلاح هستند؛ ولی هنگامی که به [[قدرت]] می‌رسند، دست به فساد و [[تباهی]] می‌برند و [[اقتصاد]] و نسل‌های [[انسانی]] را نابود می‌نمایند. {{متن قرآن|وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref>. {{متن قرآن|وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ}}<ref>«و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشت‌ها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.</ref>.
هر دو آیه فوق، اشاره به فساد رهبرانی دارد که اگر [[اولیاء الهی]]{{عم}} با آنان نمی‌جنگیدند و حکومت برای مدت طولانی در [[اختیار]] ایشان قرار می‌گرفت، همه آثار [[خداپرستی]] را نابود می‌کردند و نسل‌های بشریّت را به تباهی می‌کشیدند؛ چنان‌که درباره [[فرعون]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«کارهای کسانی را که به جهان واپسین ایمان ندارند در نظرشان آراسته‌ایم از این‌رو آنان سرگشته‌اند» سوره نمل، آیه ۴.</ref>. {{متن قرآن|قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ}}<ref>«گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را ویران و مردم گرانمایه آن را خوار و بدین‌گونه رفتار می‌کنند» سوره نمل، آیه ۳۴.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۷۸.</ref>
===[[نیازمندی]] [[جامعه]] به امامِ بر [[حق]]===
مقدماتی که بیان شد، به این اصل [[عقلی]] منتهی می‌گردد که [[مدیریت جامعه]] باید در دست افرادی [[الهی]] باشد تا [[امت]] را به [[صلاح]] [[دنیوی]] و [[اخروی]] [[هدایت]] نمایند.
====هدایت جامعه====
هدایت جامعه، از جمله [[اهداف بعثت]] [[انبیاء]]{{عم}} است: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>.
این [[آیه]]، به اصولی در اداره [[توحیدی]] [[اجتماع]] اشاره می‌نماید؛ به این ترتیب که [[وظیفه]] اصلی انبیاء{{عم}}، فراهم آوردن شرایطی در جامعه است که بنا بر [[لطف مقرّب]]، [[مردم]] با [[اختیار]] خود بتوانند [[قسط و عدل]] را در جامعه برپا دارند و انبیاء{{عم}} با [[تشکیل حکومت الهی]]، [[قوانین]] [[خدا]] را [[اجرا]] نمایند.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۸۰.</ref>
====مقابلۀ [[قاطع]] با [[دشمنان]]====
[[خداوند]] در ادامه آیه ۲۵ [[سوره حدید]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ}}<ref>«و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>.
در این فراز از آیه، به دو اصل دیگر در [[اداره جامعه]] اشاره گردیده است. با توجّه به آنکه مراد از [[حدید]] در آیه، آهن و مشتقّات آن است که نقش به‌سزایی در [[صنعت]] و ساخت [[آلات جنگی]] دارد، پس می‌توان گفت که [[انبیاء]]{{عم}} می‌باید از یک سو در [[جهت]] ایجاد ساختار مناسب [[اجتماعی]] و [[پیشرفت]] و توسعه [[امّت]] گام بردارند و از سوی دیگر، با [[مخالفین]] و کسانی که سرتسلیم در برابر [[احکام الهی]] فرود نمی‌آورند، با قاطعیّت برخورد کنند؛ چنان که در [[سوره]] [[مبارکه]] [[انفال]]، به [[رسول خدا]]{{صل}} [[دستور]] می‌دهد که تا محکم نشدن پایه‌های [[حکومت دینی]] با [[دشمن]] بجنگد و هیچ گونه مماشاتی با آنان نداشته باشد: {{متن قرآن|مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ}}<ref>«بر هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد تا (آنگاه که) در (سر) زمین (خویش دشمن را) از توان بیندازد» سوره انفال، آیه ۶۷.</ref>.
ترجمه [[آیه شریفه]] چنین است: از نظر تأسیس و دوام [[حکومت الهی]]) هیچ [[پیامبری]] [[حق]] ندارد که او را [[اسیران]] ([[جنگی]]) باشد؛ (بلکه باید دشمن را به کلّی نابود کند تا آنگاه که حکومتش را در روی [[زمین]] قوام و [[استحکام]] بخشد.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۸۰.</ref>


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
۲۱۸٬۳۵۲

ویرایش