پرش به محتوا

قاعده حفظ نظام در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
| مدخل اصلی        = [[حفظ نظام]]
| مدخل اصلی        = [[حفظ نظام]]
| موضوعات وابسته    =  
| موضوعات وابسته    =  
| پاسخ‌دهنده        = ۱ پاسخ
| پاسخ‌دهنده        = ۳ پاسخ
| پاسخ‌دهندگان      =  
| پاسخ‌دهندگان      =  
}}
}}
خط ۱۷: خط ۱۷:


== پاسخ نخست==
== پاسخ نخست==
[[پرونده:1100700.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عباس علی عمید زنجانی]]]]
::::::آیت‌الله '''[[عباس علی عمید زنجانی]]''' و حجت الاسلام '''[[ابراهیم موسی‌زاده]]''' در کتاب ''«[[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
::::::«هر عمل فردی و جمعی که [[نظام اسلامی]] را برقرار، تداوم و [[استحکام]] بخشد [[واجب]] و هر نوع عمل عادی یا [[سازمان]] یافته که به یکی از ابعاد نامبرده [[نظام]] [[دین]]، خلل وارد سازد، [[حرام]] می‌باشد. همچنان که قاعده از نقطه نظر ایجاد، تداوم و استحکام قابل تعمیم می‌باشد از ابعاد دیگر نیز عناصر اصلی دین یعنی [[اعتقاد]]، [[احکام]] و [[شعائر]] [[اسلام]] را شامل می‌گردد و از سوی دیگر هم از نظر محتوا و هم به لحاظ اجرایی، [[پاسداری]] ایدئولوژیک و [[حفظ]] سازمان‌های عهده‌دار اجرای عناصر اصلی اسلام را در بر می‌گیرد.
::::::بنابراین مفاد قاعده [[حفظ نظام اسلامی]] را می‌توان در چند اصل زیر خلاصه کرد:
:::::#[[مصلحت]] حفظ محتوای دین به صورت نظری و پاسداری [[عقلی]] و منطقی از آن در برابر [[شبهات]] نظری و شیطنت‌ها، وسوسه‌ها و توطئه‌هایی که موجب [[تزلزل]] مبانی [[اعتقادی]] [[جامعه]] نسبت به دین و اسلام می‌گردد؛
:::::#مصلحت [[حفاظت]] عملی در ایجاد، تداوم و استحکام پای‌بندی جامعه به دین و اسلام؛
:::::#مصلحت اجرای عملی و [[عینی]] [[احکام اسلام]] و استقرار [[سیادت]] و [[حاکمیت اسلام]] در جامعه؛
:::::#مصلحت اقامه [[شعایر]] دین که وجود آنها در جامعه نشانه [[حیات]] [[دینی]] و زنده بودن اسلام می‌باشد.
::::::بر این اساس، هر نوع عمل فردی و یا گروهی و یا سازمان یافته‌ای که در [[جهت]] انجام و تحقق بخشیدن به این [[مصلحت‌ها]] باشد از دیدگاه اسلام واجب و اقداماتی که مخلّ آنها باشد [[ممنوع]] می‌باشد.
::::::قاعده حفظ نظام اسلامی به این معنی می‌تواند در چارچوب [[احکام ثانوی]] حکم‌ساز باشد و یک عمل [[مباح]] (از نظر [[حکم اولی]]) مانند تحصیل، [[تدریس]] و تحقیق در زمینه [[مذاهب]] و اندیشه‌های مختلف دینی و [[الحادی]] را واجب نماید و نیز یک [[اقدام]] مجاز مانند تبادل [[فرهنگ‌ها]] را حرام سازد و به طور کلی در حوزه مسائل [[سیاسی]] معیار جدیدی را در طبقه‌بندی مسائل سیاسی و تقسیم‌بندی مسائل مجاز، ممنوع و الزامی در این حوزه وارد سازد و با این قاعده، مسائل [[سیاسی]] ارزیابی و [[احکام]] مربوط به هر کدام از دیدگاه [[اسلام]] تبیین گردد. حکم‌سازی در حوزه [[احکام اولیه]] توسط قاعده [[حفظ نظام اسلامی]] هنگامی میسر است که عمل فردی یا گروهی، مصداقی برای یکی از موارد نامبرده باشد و عمل مزبور به طور مستقیم در تحقق بخشیدن به یکی از مراتب و مراحل [[حفظ دین]] و [[نظام اسلامی]] مؤثر باشد. در این صورت [[حکم]] ([[وجوب]]) به دست آمده در واقع یک [[حکم عقلی]] خواهد بود که با [[تطبیق]] [[حکم کلی]] (قضیه حقیقیّه به تعبیر منطقی) در موارد جزئی به دست می‌آید.
::::::[[فقهای شیعه]] این نوع حکم‌سازی [[عقلی]] را که از تطبیق عقلی به‌وجود می‌آید، [[فتوا]] ندانسته و در آن [[اجتهاد]] را معتبر نمی‌دانند و هر فرد می‌تواند چنین استنتاج‌هایی را از [[احکام کلی]] به دست آورد و به تعبیری حکم‌سازی عقلی نماید. به استناد این قاعده همچنین می‌توان در قلمرو [[احکام ولایی]] و [[حکومتی]] به حکم‌سازی موقت و مادام المصلحه دست زد و حتی برخی از [[واجبات]] کم اهمیت را که انجام آنها به اصل حفظ دین و نظام اسلامی لطمه وارد می‌آورد [[ممنوع]] و یا برخی از [[محرمات]] را که رعایت این [[مصلحت]] را به مخاطره می‌افکند لازم الاجرا دانست. ولی از آنجا که حکم‌سازی از مصلحت به خاطر امکان [[اشتباه]] در تشخیص موارد و انطباق آنها با مصلحت به مفهوم [[حفظ]] و [[پاسداری]] از [[حریم]] [[دین]] و نظام اسلامی از حساسیت برخوردار است و در [[تاریخ]] سوابق زیادی در [[سوء]] استفاده از این نوع حکم‌سازی به وقوع پیوسته، نوع [[احکام ثانوی]] باید توسط [[فقیه جامع الشرایط]] و نوع سوم به‌وسیله [[ولی امر]] [[مسلمانان]] که [[فقیه]] مبسوط الید می‌باشد، انجام گیرد.
::::::معنی مصلحت در مفاد این قاعده از نظر کلّی کاملاً امری شناخته شده است و برخلاف مصلحت در [[قواعد]] دیگری چون [[مصالح مرسله]] ابهام‌آمیز و [[نیازمند]] به تعریف دقیق نیست. دلیل روشن بودن تعریف مصلحت در حفظ دین و [[پاسداری]] از [[نظام اسلامی]] واضح بودن متعلق [[مصلحت]] است. با وجود این، در [[تطبیق]] مصلحت کلّی به موارد [[عینی]] و مورد نظر در [[جامعه]] سخت [[نیازمند]] به کارشناسی [[دینی]] و کارشناسی‌های موردی و مشورت‌های لازم هستیم تا با روشن شدن موضوع و مورد، امکان تطبیق قاعده فراهم گردد.
::::::به عنوان مثال یک موج جدید [[فکری]]، [[اعتقادی]] و [[فرهنگی]] در جامعه مطرح می‌شود که با یک [[سلسله]] وسوسه‌ها، [[شبهات]] و ویرانگری‌هایی نیز همراه می‌باشد و امکان به‌وجود آوردن تحولات فکری، [[عقیدتی]] و فرهنگی را با خود همراه دارد. [[آزاد]] گذاردن [[افکار]] عمومی جامعه، [[معتقدات]] [[مردم]] به ویژه [[نسل جوان]] اثرپذیر و جوّ فرهنگی جامعه در برابر این موج و یا [[ممنوع]] نمودن اشاعه آن [[فکر]]، [[عقیده]] و [[فرهنگ]] در جامعه به لحاظ ارتباطی که با مصلحت [[حفظ دین]] و پاسداری از نظام اسلامی دارد مطلب ساده‌ای نیست که بتوان به [[آسانی]] در باره آن [[تصمیم]] قانونی گرفت و دیدگاه [[اسلام]] را درباره آن به دست آورد.
::::::در این مسأله پیچیده که با [[آزادی]] فکر، عقیده، مطبوعات و اجتماعات رابطه مستقیم دارد، بدون انجام کارشناسی‌های همه‌جانبه، امکان بازیافت مصلحت و در نتیجه [[استنباط]] سریع دیدگاه [[اسلامی]] وجود ندارد و چه بسا که جلوگیری از طرح، نشر و تلاقی در مورد [[اندیشه]]، عقیده و فرهنگ جدید، خود عاملی مخرب، خلاف مصلحت و خدشه‌دار کننده باشد و [[نسل]] متفکر و اثرپذیر را به [[دین]] بدبین و یا پای‌بندی آنان را به اسلام [[سست]] گرداند و بر عکس آزاد گذاردن صاحبان فکر و ناشران اندیشه و فرهنگ جدید در راستای مقابله منطقی خود، گامی در جریان [[تحکیم]] مبانی دین در جامعه تلقی گردد.
::::::در برخی از [[روایات]] از این قاعده به “درس ذکر [[محمد]]{{صل}} “ تعبیر شده که اندراس؛ به معنی فرسودگی و از میان رفتن یاد [[پیامبر]]{{صل}} و دین او می‌باشد<ref>ر.ک: وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۱۹ و ۲۱. (باب ۶ و ۷ از ابواب جهاد).</ref> و کنایه‌ای از محو دین و به مخاطره افتادن [[اسلام]] می‌باشد. در اینجا [[تذکر]] این نکته ضروری است که بدون تردید زمینه اندراس [[تعالیم اسلام]] در شرایط جدیدی مطرح می‌شود که مقابله با آن در [[حقیقت]] [[مصلحت]] جدید و نگاه نویی را می‌طلبد و مصلحت‌های منظورشده در [[شرع]] گاه به اندازه‌ای عمیق و [[جاودانه]] است که رویدادهای جدید نباید غبار کم فروغی بر روی آنها بیافشاند که گاه در تعبیرات [[روایی]] از آن [[مصلحت‌ها]] و [[احکام]] تابع آن به {{عربی|ما لا یرضی الشارع بترکه}} یاد شده است»<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۶۶.</ref>
==پاسخ‌های دیگر==
{{یادآوری پاسخ}}
{{جمع شدن|۱. حجت الاسلام و المسلمین ورعی؛}}
[[پرونده:1100626.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید جواد ورعی]]]]
[[پرونده:1100626.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید جواد ورعی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جواد ورعی]]''' در کتاب ''«[[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جواد ورعی]]''' در کتاب ''«[[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۲۷: خط ۴۶:
::::::آیا [[حفظ]] “نظام خاص سیاسی” مانند “نظام عام اجتماعی” [[واجب]] است؟ و آیا اختلال در “نظام خاص سیاسی” مانند اختلال در “نظام عام اجتماعی” [[حرام]] است؟ یا این [[حکم]] با محدودیت‌هایی همراه است؟ به نظر می‌رسد “وجوب” حفظ [[نظام سیاسی]] و “حرمت” اختلال در آن، در فقه [[امامیه]] دست‌کم مشروط به دو شرط اساسی است که آن را از “وجوب حفظ نظام عام اجتماعی” و “حرمت اختلال در نظام عام اجتماعی” متمایز می‌کند. نخست، “مشروعیت نظام سیاسی” است؛ زیرا از نظر امامیه حکومتی که فاقد [[مشروعیت]] باشد، نه تنها حفظش واجب نبوده و ایجاد اختلال در آن حرام نیست، بلکه براندازی آن واجب است؛
::::::آیا [[حفظ]] “نظام خاص سیاسی” مانند “نظام عام اجتماعی” [[واجب]] است؟ و آیا اختلال در “نظام خاص سیاسی” مانند اختلال در “نظام عام اجتماعی” [[حرام]] است؟ یا این [[حکم]] با محدودیت‌هایی همراه است؟ به نظر می‌رسد “وجوب” حفظ [[نظام سیاسی]] و “حرمت” اختلال در آن، در فقه [[امامیه]] دست‌کم مشروط به دو شرط اساسی است که آن را از “وجوب حفظ نظام عام اجتماعی” و “حرمت اختلال در نظام عام اجتماعی” متمایز می‌کند. نخست، “مشروعیت نظام سیاسی” است؛ زیرا از نظر امامیه حکومتی که فاقد [[مشروعیت]] باشد، نه تنها حفظش واجب نبوده و ایجاد اختلال در آن حرام نیست، بلکه براندازی آن واجب است؛
::::::دوم آنکه، تأسیس یا حفظ نظام سیاسی [[مشروع]] با [[مفسده]] بزرگ‌تری مثل “هرج و [[مرج]] اجتماعی” و “اختلال در نظام عام اجتماعی” نیانجامد؛ زیرا [[حفظ نظام]] عام [[اجتماعی]] [[واجب]] مطلق است و اختلال در آن در هیچ شرایطی مطلوب نیست. اینکه حتی فقیهانی که تأسیس [[حکومت مشروع]] در [[عصر غیبت]] را واجب نمی‌دانند، [[حفظ نظام اجتماعی]] را واجب و اختلال در آن را [[حرام]] می‌شمارند، شاهدی بر این معناست»<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۵۹.</ref>
::::::دوم آنکه، تأسیس یا حفظ نظام سیاسی [[مشروع]] با [[مفسده]] بزرگ‌تری مثل “هرج و [[مرج]] اجتماعی” و “اختلال در نظام عام اجتماعی” نیانجامد؛ زیرا [[حفظ نظام]] عام [[اجتماعی]] [[واجب]] مطلق است و اختلال در آن در هیچ شرایطی مطلوب نیست. اینکه حتی فقیهانی که تأسیس [[حکومت مشروع]] در [[عصر غیبت]] را واجب نمی‌دانند، [[حفظ نظام اجتماعی]] را واجب و اختلال در آن را [[حرام]] می‌شمارند، شاهدی بر این معناست»<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۵۹.</ref>
{{پایان جمع شدن}}


==پاسخ‌های دیگر==
{{جمع شدن|۲. آقایان مهدوی و کاظمی؛}}
{{یادآوری پاسخ}}
{{جمع شدن|۱. آقایان مهدوی و کاظمی؛}}
[[پرونده:1100771.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[اصغرآقا مهدوی]]]]
[[پرونده:1100771.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[اصغرآقا مهدوی]]]]
::::::آقایان دکتر '''[[اصغرآقا مهدوی]]''' و حجت الاسلام '''[[سید محمد صادق کاظمی]]''' در کتاب ''«[[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
::::::آقایان دکتر '''[[اصغرآقا مهدوی]]''' و حجت الاسلام '''[[سید محمد صادق کاظمی]]''' در کتاب ''«[[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
خط ۶۰: خط ۷۸:
[[رده:پرسش‌]]
[[رده:پرسش‌]]
[[رده:پرسمان فقه سیاسی]]
[[رده:پرسمان فقه سیاسی]]
[[رده:(اا): پرسش‌هایی با ۱ پاسخ]]
[[رده:(ات): پرسش‌هایی با ۳ پاسخ]]
[[رده:(اا): پرسش‌های فقه سیاسی با ۱ پاسخ]]
[[رده:(ات): پرسش‌های فقه سیاسی با ۳ پاسخ]]
۷۳٬۱۸۵

ویرایش