پرش به محتوا

شورا و مشورت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۱: خط ۴۱:


==گستره [[شورا]]==
==گستره [[شورا]]==
شورا در [[آموزه‌های قرآنی]] نه به عنوان یک نظریه، بلکه به مثابه یک روش در [[امور فردی]] و به عنوان یک نهاد [[تصمیم‌گیری]] در چگونگی اداره [[امور اجتماعی]] مطرح است که مبنایی [[شرعی]] (نک: [[آل‌عمران]] / ۳، ۱۹۵؛ [[شوری]] / ۴۲، ۳۶) و [[عقلی]] دارد. [[مفسران]] در این باره که مراد از "امر" در آیات "وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ" (آل‌عمران / ۳، ۱۵۹) و "و اَمْرُهُمْ شُوْری بَیْنَهُمْ" ([[شوری]] / ۴۲، ۳۸) چیست و چه موارد و موضوعاتی را دربر می‌گیرد، آرای متعددی ارائه کرده‌اند: برخی مقصود از آن را تنها موضوع [[جنگ]] و مسائل مربوط به آن دانسته‌اند؛<ref>روض الجنان، ج۵، ص۱۲۵؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۲۵۰.</ref> با این [[استدلال]] که الف و [[لام]] "الأمر" برای [[عهد]] است و به جنگ و [[جهاد]] اشاره دارد که در آیات پیشین مطرح شده است.<ref> التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷.</ref> برخی نیز "امر" را مشتمل بر همه مسائل داخلی و خارجی [[حکومت]] دانسته <ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲؛ المیزان، ج۴، ص ۱۲۱.</ref> و [[روایات]] را که "امر" در آنها به معنای حکومت و [[امارت]] است، مؤید آن به شمار آورده‌اند.<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲.</ref> برخی دیگر، مراد از آن را همه [[امور دنیوی]]، اعم از امور مربوط به [[جنگ]]، حکومت و غیر آن دانسته‌اند.<ref>المنیر، ج۴، ص۱۳۹؛ التفسیر الحدیث، ج۴، ص۴۷۵؛ التفسیر الکاشف، ج۲، ص۱۸۹.</ref> در جمع میان دیدگاه‌های یادشده می‌توان گفت: مواردی موضوع [[مشورت]] قرار می‌گیرند که در چارچوب [[ولایت]] و [[تدبیر امور]] [[عامه]] جای داشته باشند؛ مانند امور نظامی و انتظامی، امور [[دفاعی]]، [[امنیت راه‌ها]]، آسان‌تر کردن [[ارتباطات]] و مواصلات و اداره[[شهر]] که زمام امر آنها به دست [[والی]] و متصدی حکومت است؛<ref>نک: احکام القرآن، جصاص، ج۲، ص۳۲۹؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۶۹؛ المیزان، ج۴، ص۱۲۱.</ref> نه [[احکام الهی]]،<ref>المیزان، ج۴، ص۵۷.</ref> چنانکه بیشتر [[مفسران]] و [[فقیهان]] [[مسلمان]] مشورت درباره احکام الهی را که [[نص]] خاصی در [[قرآن]] و [[سنت]] در آن باره وجود دارد، جایز ندانسته <ref>التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج ۴، ص۹۲؛ المیزان، ج۴، ص۷۰.</ref> و در این باره به آیاتی مانند "إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّه" ([[یوسف]] / ۱۲، ۴۰) که [[تشریع احکام]] را موضوعی مختص به [[خدا]] دانسته [[استدلال]] کرده‌اند.<ref> بحوث فقهیة مهمه، ص۴۹۴.</ref> از [[آیه]] "وَ ما کانَ لِمُو ٔ مِنٍ وَ لا مُو ٔ مِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبینا" ([[احزاب]] / ۳۳، ۳۶) نیز این معنا را برداشت کرده‌اند. این آیه، [[حق]] اظهار نظر و [[انتخاب]] را در جایی که [[حکم خدا]] و فرستاده او وجود دارد، از [[مؤمنان]] سلب کرده و آنان را به [[تسلیم]] در برابر خدا و پیامبرش [[فرمان]] داده است.<ref>احکام القرآن، جصاص، ج۵، ص۲۳۰؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۲۱ - ۳۲۲.</ref> در روایتی [[تفسیری]] از [[امیرمؤمنان]] [[امام علی]]{{ع}} آمده است که از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در باره [[وظیفه]] [[مؤمنان]] در امور و حوادثی که در [[کتاب خدا]] و [[سنت]] پیامبرش حکمی در آن باره نیست، [[پرسش]] شد. آن‌حضرت فرمود: آن را میان خود به [[شور]] بگذارید و [[شورا]] را به امری خاص محدود نکنید.<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص۶۱۵.</ref> در این راستا، برخی [[جهاد]] با مرتدّان و [[میراث]] جدّ و مواردی دیگر از این قبیل را از اموری دانسته‌اند که [[نص]] خاصی در [[قرآن]] یا سنت در باره آنها وجود ندارد و در نتیجه آنها را از امور مشورت‌پذیر دانسته‌اند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳۷؛ روح المعانی، ج۲۵، ص۴۶.</ref> برخی از [[مفسران]] [[سنی]]، [[خلافت]] پس از پیامبر اکرم{{صل}} را نیز از مواردی دانسته‌اند که در قرآن و سنت، نصّی در باره آن نیست و [[اجتماع]] [[مسلمانان]] در [[سقیفه بنی‌ساعده]] برای [[تعیین خلیفه]] پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} <ref>احکام القرآن، ابن عربی، ج۴، ص۹۲؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳۷؛ محاضرات فی الالهیات، ص۳۵۱ - ۳۵۲.</ref> و نیز شورای [[عمر]] برای تعیین خلیفه پس از خود <ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج۷، ص۱۹۳؛ التسهیل، ج۲، ص۲۵۰ - ۲۵۱.</ref> را در راستای عمل به [[آیات]] ۱۹۵ [[سوره آل‌عمران]] / ۳ و ۳۸ [[سوره شوری]] / ۴۲ و [[روایات نبوی]] دانسته‌اند که به [[مشورت]] در امور [[فرمان]] می‌دهند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳۷؛ التسهیل، ج۲، ص۲۵۰ - ۲۵۱.</ref> در برابر این ادعا، برخی بر این باورند که هیچ موضوع یا امری در [[اسلام]] نیست که [[حکم]] آن به گونه خاص یا عام در قرآن یا سنت نیامده باشد و گرنه [[اکمال دین]] که به [[صراحت]] در قرآن آمده ([[مائده]] / ۵، ۳) معنا نداشت؛<ref>نمونه، ج۲۰، ص۴۶۳.</ref> اما درباره خلافت و [[امامت]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} که از موضوعات پرچالش و اختلافی میان [[شیعه]] و سنی است، آیاتی از قرآن، مانند آیات ۵۵ و ۶۷ [[سوره مائده]] / ۵ و [[سنت پیامبر]]{{صل}} از جمله [[حدیث ثقلین]] <ref>مسند احمد، ج۳، ص۱۴؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۶۰.</ref> و [[حدیث منزلت]]،<ref>الکافی، ج۸، ص۲۶، ۱۰۷؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۷۷.</ref> [[وظیفه مسلمانان]] را مشخص کرده‌اند؛ همچنین داستان [[غدیرخم]] در آخرین سال [[حیات پیامبر]]{{صل}} که در [[منابع شیعه]] و [[سنی]] آمده است و [[پیامبر]] با بالا بردن دست [[علی]]{{ع}}و گفتن جمله معروف "مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذَا عَلیٌّ مَولاهُ" [[امام]] پس از خود را معرفی کرد <ref>الکافی، ج۱، ص۲۹۵؛ مسند احمد، ج۱، ص۸۴؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۲۹۶ - ۲۹۷.</ref> و به [[شاهدان]] [[فرمان]] داد تا آن را به غایبان نیز [[اعلان]] کنند،<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۲؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۳۱، ص۲۷۴.</ref> گویاترین دلیل بر [[تعیین]] [[تکلیف]] [[مسلمانان]] در باره [[امامت]] پس از پیامبر است. بنابراین با وجود این [[ادله]]، دیگر مسلمانان[[حق]] [[انتخاب]] نداشته‌اند: "وَ ما کانَ لِمُو ٔ مِنٍ وَ لا مُو ٔ مِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ". ([[احزاب]] / ۳۳، ۳۶) افزون براین، اگر در این باره فرمانی از جانب [[خدا]] نرسیده بود، با توجه به [[سیره پیامبر]]{{صل}} (=> همین مقاله، [[شورا]] در [[اسلام]]) باید وی نخستین کسی می‌بود که بر اساس سفارش [[قرآن]]، در باره [[جانشینی]] پس از خود با مسلمانان [[مشورت]] می‌کرد، در حالی که چنین امری در [[سیره]] آن [[حضرت]] گزارش نشده است.<ref>تصحیح القراءه، ص۱۴۵ - ۱۴۶.</ref> ضمن آنکه گزارش‌های [[تاریخی]]، تشکیل شورای مورد نظر را برای [[تعیین خلیفه]] اول [[تأیید]] نمی‌کنند، زیرا همه [[انصار]] و گروهی از [[مهاجران]] با این انتخاب [[مخالف]] بودند؛ تا آنجا که [[عمر]] [[بیعت با ابوبکر]] را عملی بی‌تدّبر و [[تفکر]] می‌دانست.<ref>صحیح البخاری، ج۸، ص۲۶؛ مجمع الزوائد، ج۶، ص۵.</ref> در تعیین خلیفه دوم نیز شورایی نبود و [[خلیفه دوم]] با [[نصب]] [[خلیفه اول]] معین شد و تعیین خلیفه سوم نیز با شورای ۶ نفره‌ای بود که بیشتر حاضران جز دو نفر موافق [[خلافت]] وی نبودند.<ref>تصحیح القراءه، ص۱۴۵ - ۱۴۶؛ محاضرات فی الاعتقادات، ص۵۲۵ - ۵۵۵.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا"]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>
شورا در [[آموزه‌های قرآنی]] نه به عنوان یک نظریه، بلکه به مثابه یک روش در [[امور فردی]] و به عنوان یک نهاد [[تصمیم‌گیری]] در چگونگی اداره [[امور اجتماعی]] مطرح است که مبنایی [[شرعی]] {{متن قرآن|فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref>«آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.</ref>،  {{متن قرآن|فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«پس آنچه به شما داده شده است کالای  زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است» سوره شوری، آیه ۳۶.</ref> و [[عقلی]] دارد. [[مفسران]] در این باره که مراد از "امر" در آیات {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}}<ref>«با آنها در کار، رایزنی کن » سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref> و {{متن قرآن|وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ}}<ref>« کارشان رایزنی میان همدیگر است » سوره شوری، آیه ۳۸.</ref> چیست و چه موارد و موضوعاتی را دربر می‌گیرد، آرای متعددی ارائه کرده‌اند: برخی مقصود از آن را تنها موضوع [[جنگ]] و مسائل مربوط به آن دانسته‌اند؛<ref>روض الجنان، ج۵، ص۱۲۵؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۲۵۰.</ref> با این [[استدلال]] که الف و [[لام]] "الأمر" برای [[عهد]] است و به جنگ و [[جهاد]] اشاره دارد که در آیات پیشین مطرح شده است.<ref> التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷.</ref> برخی نیز "امر" را مشتمل بر همه مسائل داخلی و خارجی [[حکومت]] دانسته <ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲؛ المیزان، ج۴، ص ۱۲۱.</ref> و [[روایات]] را که "امر" در آنها به معنای حکومت و [[امارت]] است، مؤید آن به شمار آورده‌اند.<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲.</ref> برخی دیگر، مراد از آن را همه [[امور دنیوی]]، اعم از امور مربوط به [[جنگ]]، حکومت و غیر آن دانسته‌اند.<ref>المنیر، ج۴، ص۱۳۹؛ التفسیر الحدیث، ج۴، ص۴۷۵؛ التفسیر الکاشف، ج۲، ص۱۸۹.</ref>
 
در جمع میان دیدگاه‌های یاد شده می‌توان گفت: مواردی موضوع [[مشورت]] قرار می‌گیرند که در چارچوب [[ولایت]] و [[تدبیر امور]] [[عامه]] جای داشته باشند؛ مانند امور نظامی و انتظامی، امور [[دفاعی]]، [[امنیت راه‌ها]]، آسان‌تر کردن [[ارتباطات]] و مواصلات و اداره[[شهر]] که زمام امر آنها به دست [[والی]] و متصدی حکومت است؛<ref>نک: احکام القرآن، جصاص، ج۲، ص۳۲۹؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۶۹؛ المیزان، ج۴، ص۱۲۱.</ref> نه [[احکام الهی]]، <ref>المیزان، ج۴، ص۵۷.</ref> چنانکه بیشتر [[مفسران]] و [[فقیهان]] [[مسلمان]] مشورت درباره احکام الهی را که [[نص]] خاصی در [[قرآن]] و [[سنت]] در آن باره وجود دارد، جایز ندانسته <ref>التفسیر الکبیر، ج۹، ص۶۷؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج ۴، ص۹۲؛ المیزان، ج۴، ص۷۰.</ref> و در این باره به آیاتی مانند {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref> که [[تشریع احکام]] را موضوعی مختص به [[خدا]] دانسته [[استدلال]] کرده‌اند.<ref> بحوث فقهیة مهمه، ص۴۹۴.</ref> از [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref> نیز این معنا را برداشت کرده‌اند. این آیه، [[حق]] اظهار نظر و [[انتخاب]] را در جایی که [[حکم خدا]] و فرستاده او وجود دارد، از [[مؤمنان]] سلب کرده و آنان را به [[تسلیم]] در برابر خدا و پیامبرش [[فرمان]] داده است.<ref>احکام القرآن، جصاص، ج۵، ص۲۳۰؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۲۱ - ۳۲۲.</ref>
 
در روایتی [[تفسیری]] از [[امیرمؤمنان]] [[امام علی]]{{ع}} آمده است که از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در باره [[وظیفه]] [[مؤمنان]] در امور و حوادثی که در [[کتاب خدا]] و [[سنت]] پیامبرش حکمی در آن باره نیست، [[پرسش]] شد. آن‌حضرت فرمود: آن را میان خود به [[شور]] بگذارید و [[شورا]] را به امری خاص محدود نکنید.<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص۶۱۵.</ref> در این راستا، برخی [[جهاد]] با مرتدّان و [[میراث]] جدّ و مواردی دیگر از این قبیل را از اموری دانسته‌اند که [[نص]] خاصی در [[قرآن]] یا سنت در باره آنها وجود ندارد و در نتیجه آنها را از امور مشورت‌پذیر دانسته‌اند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳۷؛ روح المعانی، ج۲۵، ص۴۶.</ref> برخی از [[مفسران]] [[سنی]]، [[خلافت]] پس از پیامبر اکرم{{صل}} را نیز از مواردی دانسته‌اند که در قرآن و سنت، نصّی در باره آن نیست و [[اجتماع]] [[مسلمانان]] در [[سقیفه بنی‌ساعده]] برای [[تعیین خلیفه]] پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} <ref>احکام القرآن، ابن عربی، ج۴، ص۹۲؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳۷؛ محاضرات فی الالهیات، ص۳۵۱ - ۳۵۲.</ref> و نیز شورای [[عمر]] برای تعیین خلیفه پس از خود <ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج۷، ص۱۹۳؛ التسهیل، ج۲، ص۲۵۰ - ۲۵۱.</ref> را در راستای عمل به [[آیات]] {{متن قرآن|فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref>«آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.</ref> و {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ}}<ref>«و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.</ref> و [[روایات نبوی]] دانسته‌اند که به [[مشورت]] در امور [[فرمان]] می‌دهند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳۷؛ التسهیل، ج۲، ص۲۵۰ - ۲۵۱.</ref> در برابر این ادعا، برخی بر این باورند که هیچ موضوع یا امری در [[اسلام]] نیست که [[حکم]] آن به گونه خاص یا عام در قرآن یا سنت نیامده باشد و گرنه [[اکمال دین]] که به [[صراحت]] در قرآن آمده {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.</ref> معنا نداشت؛<ref>نمونه، ج۲۰، ص۴۶۳.</ref> اما درباره خلافت و [[امامت]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} که از موضوعات پرچالش و اختلافی میان [[شیعه]] و سنی است، آیاتی از قرآن، مانند آیات {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور  شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع  زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر!  آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> و [[سنت پیامبر]]{{صل}} از جمله [[حدیث ثقلین]] <ref>مسند احمد، ج۳، ص۱۴؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۶۰.</ref> و [[حدیث منزلت]]،<ref>الکافی، ج۸، ص۲۶، ۱۰۷؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۷۷.</ref> [[وظیفه مسلمانان]] را مشخص کرده‌اند؛ همچنین داستان [[غدیرخم]] در آخرین سال [[حیات پیامبر]]{{صل}} که در [[منابع شیعه]] و [[سنی]] آمده است و [[پیامبر]] با بالا بردن دست [[علی]]{{ع}}و گفتن جمله معروف {{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ }} [[امام]] پس از خود را معرفی کرد <ref>الکافی، ج۱، ص۲۹۵؛ مسند احمد، ج۱، ص۸۴؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۲۹۶ - ۲۹۷.</ref> و به [[شاهدان]] [[فرمان]] داد تا آن را به غایبان نیز [[اعلان]] کنند،<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۲؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۳۱، ص۲۷۴.</ref> گویاترین دلیل بر [[تعیین]] [[تکلیف]] [[مسلمانان]] در باره [[امامت]] پس از پیامبر است. بنابراین با وجود این [[ادله]]، دیگر مسلمانان[[حق]] [[انتخاب]] نداشته‌اند: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref> افزون براین، اگر در این باره فرمانی از جانب [[خدا]] نرسیده بود، با توجه به [[سیره پیامبر]]{{صل}} باید وی نخستین کسی می‌بود که بر اساس سفارش [[قرآن]]، در باره [[جانشینی]] پس از خود با مسلمانان [[مشورت]] می‌کرد، در حالی که چنین امری در [[سیره]] آن [[حضرت]] گزارش نشده است.<ref>تصحیح القراءه، ص۱۴۵ - ۱۴۶.</ref> ضمن آنکه گزارش‌های [[تاریخی]]، تشکیل شورای مورد نظر را برای [[تعیین خلیفه]] اول [[تأیید]] نمی‌کنند، زیرا همه [[انصار]] و گروهی از [[مهاجران]] با این انتخاب [[مخالف]] بودند؛ تا آنجا که [[عمر]] [[بیعت با ابوبکر]] را عملی بی‌تدّبر و [[تفکر]] می‌دانست.<ref>صحیح البخاری، ج۸، ص۲۶؛ مجمع الزوائد، ج۶، ص۵.</ref> در تعیین خلیفه دوم نیز شورایی نبود و [[خلیفه دوم]] با [[نصب]] [[خلیفه اول]] معین شد و تعیین خلیفه سوم نیز با شورای ۶ نفره‌ای بود که بیشتر حاضران جز دو نفر موافق [[خلافت]] وی نبودند<ref>تصحیح القراءه، ص۱۴۵ - ۱۴۶؛ محاضرات فی الاعتقادات، ص۵۲۵ - ۵۵۵.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی]] و [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده]]، [[شورا (مقاله)|مقاله "شورا"]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱۶.</ref>


==فواید [[شورا]]==
==فواید [[شورا]]==
۱۱۵٬۱۷۷

ویرایش