اضطرار در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '"]]، ' به '»، [['
جز (جایگزینی متن - '|مقاله "' به '|مقاله «') |
جز (جایگزینی متن - '"]]، ' به '»، [[') |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
[[اضطرار]] مصدر باب افتعال از ریشه "ض ـ ر ـ ر" و به معنای "[[درماندگی]]"،<ref> لسان العرب، ج ۸، ص ۴۶، "ضرر".</ref> "پذیرش ضرر از روی ناچاری"<ref>مفردات، ص ۵۰۴.، "ضرر".</ref> و "[[نیازمند]] چیزی شدن"<ref>لسانالعرب، ج ۸، ص ۴۵، "ضرر".</ref> است. اسم مفعول آن (مضطرّ) به معنای کسی است که ضرر و [[گرفتاری]] بر او وارد شده باشد.<ref>التحقیق، ج ۷، ص ۲۶.</ref> در اصطلاح [[فقهی]]، اضطرار که خود از مصادیق [[آسانی]] در [[شریعت اسلام]] است، به معنای گرفتار آمدن در وضعیتی است که در آن [[تکلیف]] الزامی برداشته میشود. | [[اضطرار]] مصدر باب افتعال از ریشه "ض ـ ر ـ ر" و به معنای "[[درماندگی]]"،<ref> لسان العرب، ج ۸، ص ۴۶، "ضرر".</ref> "پذیرش ضرر از روی ناچاری"<ref>مفردات، ص ۵۰۴.، "ضرر".</ref> و "[[نیازمند]] چیزی شدن"<ref>لسانالعرب، ج ۸، ص ۴۵، "ضرر".</ref> است. اسم مفعول آن (مضطرّ) به معنای کسی است که ضرر و [[گرفتاری]] بر او وارد شده باشد.<ref>التحقیق، ج ۷، ص ۲۶.</ref> در اصطلاح [[فقهی]]، اضطرار که خود از مصادیق [[آسانی]] در [[شریعت اسلام]] است، به معنای گرفتار آمدن در وضعیتی است که در آن [[تکلیف]] الزامی برداشته میشود. | ||
در [[علم فقه]] بیش از آنکه به تعریفی جامع از اضطرار پرداخته شود، مصادیق آن بیان شده است. با بررسی این مصادیق و مثالها میتوان گفت اضطرار هنگامی پدید میآید که در [[التزام]] به [[حکم]] اولیه (ترک [[حرام]])، [[بیم]] [[مرگ]] یا [[بیماری]] یا... باشد.<ref>شرایع الاسلام، ج ۳، ص ۲۲۹.</ref> برخی در تعریف اضطرار گفتهاند: اضطرار در [[فقه]] و [[حقوق]] [[مدنی]] حالتی است که در آن [[تهدید]] وجود ندارد؛ ولی اوضاع و احوال برای انجام دادن یک عمل بهگونهای است که [[انسان]] برخلاف [[میل باطنی]] خود، ولی از روی قصد آن کار را انجام میدهد و این مقدار از [[رضا]] حداقل رضایی است که وجود آن شرط [[نفوذ]] [[عقد]] است،<ref>ترمینولوژی حقوق، ص ۵۶.</ref> بنابراین، در اضطرار بر خلاف "[[اکراه]]"، [[رضایت]] فاعل سلب نمیشود و انسان برای [[گریز]] از ضرر و بر اساس [[مصلحت اندیشی]]، خود از روی رضایت به فعل [[اضطراری]] [[اقدام]] میکند، از همین رو [[معاملات]] شخص مُضْطَرّ، بر خلاف معاملات مُکْرَه صحیح است و رضایتی که شرط [[صحت]] معاملات است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بیگمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref> در [[معامله]] [[مضطر]] وجود دارد.<ref>منیة الطالب، ج ۱، ص ۳۸۸؛ حاشیة المکاسب، ج ۲، ص ۴۸؛ کتاب البیع، قدیری، ص ۳۹۹.</ref> معنای اصلی اضطرار در متون [[اسلامی]] و [[منابع فقهی]]، هم شامل مواردی میشود که اضطرار، برآمده از عاملی درونی و [[نفسانی]] مانند [[گرسنگی]]، [[تشنگی]] و بیماری باشد و هم مواردی را دربر میگیرد که منشأ آن، حادثه و عاملی بیرونی مانند [[تهدید]] یا [[اکراه]] [[ظالم]] باشد.<ref>التعاریف ج۱، ص۷۱، "اضطرار"؛ کتاب البیع، مصطفی خمینی، ص ۳۴۰؛ مصباح الفقاهه، ج ۳، ص ۳۱۲.</ref> به کار بردن تعبیر [[اضطرار]] در برابر واژه "[[اختیار]]" در منابع پیشین امامی، به ویژه [[منابع حدیثی]]، از جمله شواهد مهم این کاربرد عام است؛<ref>من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۴۴؛ تهذیب، ج ۲، ص۴۶، ج ۵، ص ۲۷۲؛ المقنعه، ص ۷۸۴.</ref> بهطور مثال، در برخی منابع، [[تقیه]] صریحا از موارد اضطرار قلمداد شده است.<ref>جواهرالکلام، ج ۳۶، ص ۴۲۷.</ref> [[فقهای اهل سنت]]، اعم از متقدم و متأخر، نیز به چنین گستره عامی برای مفهوم اضطرار قائلاند.<ref>البحر الرائق، ج ۸، ص ۱۳۲؛ نظریة الضروره، ص ۶۵.</ref> با این همه، به نظر شماری از مؤلفان در [[منابع فقهی]] امامیان، به ویژه منابع متأخر، اضطرار اصطلاحی عمدتا ناظر به ضرورتهای درونی است و در برابر اکراه بهکار میرود.<ref>مصباح الفقاهه، ج ۳، ص ۳۱۲.</ref>.<ref>[[غلام رضا مغیثی|مغیثی، غلام رضا]]، [[ اضطرار - مغیثی (مقاله)|مقاله | در [[علم فقه]] بیش از آنکه به تعریفی جامع از اضطرار پرداخته شود، مصادیق آن بیان شده است. با بررسی این مصادیق و مثالها میتوان گفت اضطرار هنگامی پدید میآید که در [[التزام]] به [[حکم]] اولیه (ترک [[حرام]])، [[بیم]] [[مرگ]] یا [[بیماری]] یا... باشد.<ref>شرایع الاسلام، ج ۳، ص ۲۲۹.</ref> برخی در تعریف اضطرار گفتهاند: اضطرار در [[فقه]] و [[حقوق]] [[مدنی]] حالتی است که در آن [[تهدید]] وجود ندارد؛ ولی اوضاع و احوال برای انجام دادن یک عمل بهگونهای است که [[انسان]] برخلاف [[میل باطنی]] خود، ولی از روی قصد آن کار را انجام میدهد و این مقدار از [[رضا]] حداقل رضایی است که وجود آن شرط [[نفوذ]] [[عقد]] است،<ref>ترمینولوژی حقوق، ص ۵۶.</ref> بنابراین، در اضطرار بر خلاف "[[اکراه]]"، [[رضایت]] فاعل سلب نمیشود و انسان برای [[گریز]] از ضرر و بر اساس [[مصلحت اندیشی]]، خود از روی رضایت به فعل [[اضطراری]] [[اقدام]] میکند، از همین رو [[معاملات]] شخص مُضْطَرّ، بر خلاف معاملات مُکْرَه صحیح است و رضایتی که شرط [[صحت]] معاملات است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بیگمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref> در [[معامله]] [[مضطر]] وجود دارد.<ref>منیة الطالب، ج ۱، ص ۳۸۸؛ حاشیة المکاسب، ج ۲، ص ۴۸؛ کتاب البیع، قدیری، ص ۳۹۹.</ref> معنای اصلی اضطرار در متون [[اسلامی]] و [[منابع فقهی]]، هم شامل مواردی میشود که اضطرار، برآمده از عاملی درونی و [[نفسانی]] مانند [[گرسنگی]]، [[تشنگی]] و بیماری باشد و هم مواردی را دربر میگیرد که منشأ آن، حادثه و عاملی بیرونی مانند [[تهدید]] یا [[اکراه]] [[ظالم]] باشد.<ref>التعاریف ج۱، ص۷۱، "اضطرار"؛ کتاب البیع، مصطفی خمینی، ص ۳۴۰؛ مصباح الفقاهه، ج ۳، ص ۳۱۲.</ref> به کار بردن تعبیر [[اضطرار]] در برابر واژه "[[اختیار]]" در منابع پیشین امامی، به ویژه [[منابع حدیثی]]، از جمله شواهد مهم این کاربرد عام است؛<ref>من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۴۴؛ تهذیب، ج ۲، ص۴۶، ج ۵، ص ۲۷۲؛ المقنعه، ص ۷۸۴.</ref> بهطور مثال، در برخی منابع، [[تقیه]] صریحا از موارد اضطرار قلمداد شده است.<ref>جواهرالکلام، ج ۳۶، ص ۴۲۷.</ref> [[فقهای اهل سنت]]، اعم از متقدم و متأخر، نیز به چنین گستره عامی برای مفهوم اضطرار قائلاند.<ref>البحر الرائق، ج ۸، ص ۱۳۲؛ نظریة الضروره، ص ۶۵.</ref> با این همه، به نظر شماری از مؤلفان در [[منابع فقهی]] امامیان، به ویژه منابع متأخر، اضطرار اصطلاحی عمدتا ناظر به ضرورتهای درونی است و در برابر اکراه بهکار میرود.<ref>مصباح الفقاهه، ج ۳، ص ۳۱۲.</ref>.<ref>[[غلام رضا مغیثی|مغیثی، غلام رضا]]، [[ اضطرار - مغیثی (مقاله)|مقاله «اضطرار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | ||
==مصادیق اضطرار== | ==مصادیق اضطرار== | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
#'''[[حج]]:''' در مورد ارتکاب [[اضطراری]] برخی [[محرّمات]] [[احرام]] و وقوف اضطراری [[عرفه]] و مشعر [[احکام]] خاصی در [[مناسک]] [[حجّ]] آمده است. <ref>العروة الوثقی، ج ۲، ص ۵۴۷.</ref> | #'''[[حج]]:''' در مورد ارتکاب [[اضطراری]] برخی [[محرّمات]] [[احرام]] و وقوف اضطراری [[عرفه]] و مشعر [[احکام]] خاصی در [[مناسک]] [[حجّ]] آمده است. <ref>العروة الوثقی، ج ۲، ص ۵۴۷.</ref> | ||
#'''[[تذکیه]]:''' آنگاه که حیوان را از [[ترس]] تلف شدن نتوان نحر یا [[ذبح]] کرد تذکیهاش مجروح کردن آن است؛<ref>النهایه، ص ۵۸۳؛ قواعد الاحکام، ج ۳، ص ۳۱۴.</ref> همچنین در [[علم اصول]] این موضوع در باب اِجزای مأمورٌ به [[اضطراری]] از اختیاری بحث شده است.<ref>نهایة الافکار، ج ۱، ص ۲۲۷.</ref> | #'''[[تذکیه]]:''' آنگاه که حیوان را از [[ترس]] تلف شدن نتوان نحر یا [[ذبح]] کرد تذکیهاش مجروح کردن آن است؛<ref>النهایه، ص ۵۸۳؛ قواعد الاحکام، ج ۳، ص ۳۱۴.</ref> همچنین در [[علم اصول]] این موضوع در باب اِجزای مأمورٌ به [[اضطراری]] از اختیاری بحث شده است.<ref>نهایة الافکار، ج ۱، ص ۲۲۷.</ref> | ||
واژه [[اضطرار]] و مشتقات آن، ۸ بار در [[قرآن]] ذکر شده که به جز دو مورد {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! اینجا را شهری امن کن و از اهل آن هر کس را که به خداوند و روز واپسین ایمان دارد، از میوهها روزی رسان؛ (خداوند) فرمود: آن را که کفر ورزد، اندکی برخورداری خواهم داد سپس او را به (چشیدن) عذاب دوزخ ناگزیر خواهم کرد و این پایانه، بد است» سوره بقره، آیه ۱۲۶.</ref>، {{متن قرآن|نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلَى عَذَابٍ غَلِيظٍ}}<ref>«اندکی بهرهمندشان میگردانیم سپس آنان را به سوی عذابی ناگوار میکشانیم» سوره لقمان، آیه ۲۴.</ref>، به اصطلاح [[فقهی]] اشاره دارد.<ref>[[غلام رضا مغیثی|مغیثی، غلام رضا]]، [[ اضطرار - مغیثی (مقاله)|مقاله | واژه [[اضطرار]] و مشتقات آن، ۸ بار در [[قرآن]] ذکر شده که به جز دو مورد {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! اینجا را شهری امن کن و از اهل آن هر کس را که به خداوند و روز واپسین ایمان دارد، از میوهها روزی رسان؛ (خداوند) فرمود: آن را که کفر ورزد، اندکی برخورداری خواهم داد سپس او را به (چشیدن) عذاب دوزخ ناگزیر خواهم کرد و این پایانه، بد است» سوره بقره، آیه ۱۲۶.</ref>، {{متن قرآن|نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلَى عَذَابٍ غَلِيظٍ}}<ref>«اندکی بهرهمندشان میگردانیم سپس آنان را به سوی عذابی ناگوار میکشانیم» سوره لقمان، آیه ۲۴.</ref>، به اصطلاح [[فقهی]] اشاره دارد.<ref>[[غلام رضا مغیثی|مغیثی، غلام رضا]]، [[ اضطرار - مغیثی (مقاله)|مقاله «اضطرار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | ||
==[[حکم]] اضطرار== | ==[[حکم]] اضطرار== | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
#کسی که به چیزی که دیگری، به آن [[مضطر]] شده تجاوز میکند.<ref>التفسیرالکبیر، ج۵، ص۱۴؛ کنزالدقائق، ج۲، ص۲۲۱.</ref> | #کسی که به چیزی که دیگری، به آن [[مضطر]] شده تجاوز میکند.<ref>التفسیرالکبیر، ج۵، ص۱۴؛ کنزالدقائق، ج۲، ص۲۲۱.</ref> | ||
برخی گفتهاند: افزون بر اکل، اضطرار، به آن دو شرط مقید است، بنابر این، منظور از {{متن قرآن|غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ}} این است که در [[سفر]] خویش بر [[پیشوای مسلمانان]] خروج نکرده و سر [[راه]] بر [[مسلمانان]] نگیرد.<ref> التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۱۴.</ref> در روایتی "باغی" به کسی که [[جهت]] [[خوشگذرانی]] شکار میکند و "عادی" به دزد تفسیر شده است.<ref> الکافی، ج ۳، ص ۴۳۸.</ref> بر پایه روایتی دیگر "باغی" کسی است که بر [[امام]] خروج کند؛<ref>تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۹۳.</ref> ولی به نظر میرسد {{متن قرآن|غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ}} معنایی عام دارد که همه موارد پیشگفته را شامل میشود و ذکر موارد خاص در [[روایات]] از باب ذکر مصادیق است.<ref>المیزان، ج ۱، ص ۴۲۷.</ref> در {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.</ref> از این دو قید با عنوان کلّیِ {{متن قرآن|غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ }} تعبیر شده است؛ یعنی مضطری که محرّمات را برای لذّتجویی نخورده، یا از حدّی که برای [[نجات]] او لازم است [[تجاوز]] نکرده است.<ref>جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۱۱۶.</ref> برخی هم آن را به معنای عدم [[تمایل]] به [[گناه]] دانستهاند.<ref>مجمعالبیان، ج ۳، ص ۲۴۷.</ref> با نظر به [[حرمت]] خودکشی و به هلاکت انداختن خویش که از [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.</ref>. و آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بیگمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref>. بر میآید، ممکن است گفته شود هرچند [[مضطر]]، "عادی" یا "[[باغی]]" باشد، لازم است از مردار بخورد، اگر چه [[معصیتکار]] است، زیرا [[حفظ نفس]] عقلاً [[واجب]] است وعقل او را به ارتکاب قبیحی (خوردن [[حرام]]) ملزم میکند که [[مفسده]] آن از [[هلاکت]] کمتر است و در این مورد با وجودِ [[اضطرار]]، [[عقوبت]] هم وجود دارد، زیرا اضطرار از [[سوء]] اختیارِ خود شخص ناشی شدهاست.<ref>منهاجالصالحین، ج۲، ص۳۷۷؛ مواهبالرحمن، ج ۲، ص ۳۱۴.</ref> در پاسخ میتوان گفت اولاً "باغی" و "عادی" که مردار را [[حلال]] دانسته یا آن را به [[جهت]] تلذّذ میخورند در [[حقیقت]] مضطر نیستند، زیرا مضطر کسی است که در حال [[اختیار]] از خوردن مردار خودداری کند.<ref>جواهر الکلام، ج ۳۶، ص ۴۳۰.</ref> ثانیاً چنانکه برخی گفتهاند، برای مضطری که بر [[امام]] خروج کرده، [[خوردن]] مردار جایز نیست، زیرا [[جان]] او احترامی ندارد و در [[مرگ]] او مفسدهای نیست و [[ادله]] "[[وجوب]]" کشتن چنین فردی اگر او را به خودکشی موظف نکند ادله "حرمت" خودکشی شامل او نمیشود.<ref> منهاج الصالحین، ج ۲، ص ۳۷۷.</ref> اگر مضطر "عادی" و "باغی" نباشد و بر اثر خودداری از خوردن مردار بمیرد، خودکشی کرده و مرتکب حرام شده است، زیرا [[نهی]] آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بیگمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref> او را شامل میشود <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۱۷۹.</ref> و با توجّه به وجوب حفظ نفس، برخی خوردن مردار را واجب دانستهاند<ref>الخلاف، ج ۶، ص ۹۴، ۹۵؛ شرایعالاسلام، ج ۳، ص ۲۳۰؛ مواهبالرحمن، ج ۱۰، ص ۳۴۹.</ref>.<ref>[[غلام رضا مغیثی|مغیثی، غلام رضا]]، [[ اضطرار - مغیثی (مقاله)|مقاله | برخی گفتهاند: افزون بر اکل، اضطرار، به آن دو شرط مقید است، بنابر این، منظور از {{متن قرآن|غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ}} این است که در [[سفر]] خویش بر [[پیشوای مسلمانان]] خروج نکرده و سر [[راه]] بر [[مسلمانان]] نگیرد.<ref> التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۱۴.</ref> در روایتی "باغی" به کسی که [[جهت]] [[خوشگذرانی]] شکار میکند و "عادی" به دزد تفسیر شده است.<ref> الکافی، ج ۳، ص ۴۳۸.</ref> بر پایه روایتی دیگر "باغی" کسی است که بر [[امام]] خروج کند؛<ref>تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۹۳.</ref> ولی به نظر میرسد {{متن قرآن|غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ}} معنایی عام دارد که همه موارد پیشگفته را شامل میشود و ذکر موارد خاص در [[روایات]] از باب ذکر مصادیق است.<ref>المیزان، ج ۱، ص ۴۲۷.</ref> در {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.</ref> از این دو قید با عنوان کلّیِ {{متن قرآن|غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ }} تعبیر شده است؛ یعنی مضطری که محرّمات را برای لذّتجویی نخورده، یا از حدّی که برای [[نجات]] او لازم است [[تجاوز]] نکرده است.<ref>جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۱۱۶.</ref> برخی هم آن را به معنای عدم [[تمایل]] به [[گناه]] دانستهاند.<ref>مجمعالبیان، ج ۳، ص ۲۴۷.</ref> با نظر به [[حرمت]] خودکشی و به هلاکت انداختن خویش که از [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.</ref>. و آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بیگمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref>. بر میآید، ممکن است گفته شود هرچند [[مضطر]]، "عادی" یا "[[باغی]]" باشد، لازم است از مردار بخورد، اگر چه [[معصیتکار]] است، زیرا [[حفظ نفس]] عقلاً [[واجب]] است وعقل او را به ارتکاب قبیحی (خوردن [[حرام]]) ملزم میکند که [[مفسده]] آن از [[هلاکت]] کمتر است و در این مورد با وجودِ [[اضطرار]]، [[عقوبت]] هم وجود دارد، زیرا اضطرار از [[سوء]] اختیارِ خود شخص ناشی شدهاست.<ref>منهاجالصالحین، ج۲، ص۳۷۷؛ مواهبالرحمن، ج ۲، ص ۳۱۴.</ref> در پاسخ میتوان گفت اولاً "باغی" و "عادی" که مردار را [[حلال]] دانسته یا آن را به [[جهت]] تلذّذ میخورند در [[حقیقت]] مضطر نیستند، زیرا مضطر کسی است که در حال [[اختیار]] از خوردن مردار خودداری کند.<ref>جواهر الکلام، ج ۳۶، ص ۴۳۰.</ref> ثانیاً چنانکه برخی گفتهاند، برای مضطری که بر [[امام]] خروج کرده، [[خوردن]] مردار جایز نیست، زیرا [[جان]] او احترامی ندارد و در [[مرگ]] او مفسدهای نیست و [[ادله]] "[[وجوب]]" کشتن چنین فردی اگر او را به خودکشی موظف نکند ادله "حرمت" خودکشی شامل او نمیشود.<ref> منهاج الصالحین، ج ۲، ص ۳۷۷.</ref> اگر مضطر "عادی" و "باغی" نباشد و بر اثر خودداری از خوردن مردار بمیرد، خودکشی کرده و مرتکب حرام شده است، زیرا [[نهی]] آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بیگمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref> او را شامل میشود <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۱۷۹.</ref> و با توجّه به وجوب حفظ نفس، برخی خوردن مردار را واجب دانستهاند<ref>الخلاف، ج ۶، ص ۹۴، ۹۵؛ شرایعالاسلام، ج ۳، ص ۲۳۰؛ مواهبالرحمن، ج ۱۰، ص ۳۴۹.</ref>.<ref>[[غلام رضا مغیثی|مغیثی، غلام رضا]]، [[ اضطرار - مغیثی (مقاله)|مقاله «اضطرار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | ||
==اضطرار زمینه [[توجه به خدا]]== | ==اضطرار زمینه [[توجه به خدا]]== |