عبدالمطلب: تفاوت میان نسخه‌ها

۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ ژوئن ۲۰۲۱
خط ۱۵: خط ۱۵:
* عبدالمطلب، زیباترین، خوش‌اندام‌ترین، کریم‌ترین و پاکدامن ترینِ [[مردم]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳-۱۴.</ref>. او نخستین کسی است که در [[غار حرا]] به [[اعتکاف]] پرداخت و وسعت [[کرم]] او علاوه بر [[انسان‌ها]]، پرندگان و حیوانات را نیز در بر می‌گرفت  از این‌رو او را "[[فیاض]]" و "مطعم الطیر السماء" [[لقب]] دادند<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۱۵۹.</ref>. [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إنّ اللّه یبعث جدّی عبد المطّلب امّة واحدة فی هیئة الأنبیاء و زیّ الملوک}}<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۴؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۴۴۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[محسن محمدزاده|محمدزاده، محسن]]، [[عبدالمطلب (مقاله)|عبدالمطلب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۸۴-۸۵.</ref>
* عبدالمطلب، زیباترین، خوش‌اندام‌ترین، کریم‌ترین و پاکدامن ترینِ [[مردم]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳-۱۴.</ref>. او نخستین کسی است که در [[غار حرا]] به [[اعتکاف]] پرداخت و وسعت [[کرم]] او علاوه بر [[انسان‌ها]]، پرندگان و حیوانات را نیز در بر می‌گرفت  از این‌رو او را "[[فیاض]]" و "مطعم الطیر السماء" [[لقب]] دادند<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۱۵۹.</ref>. [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إنّ اللّه یبعث جدّی عبد المطّلب امّة واحدة فی هیئة الأنبیاء و زیّ الملوک}}<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۴؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۴۴۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[محسن محمدزاده|محمدزاده، محسن]]، [[عبدالمطلب (مقاله)|عبدالمطلب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۸۴-۸۵.</ref>
==حمله [[سپاه]] ابرهه به [[مکه]]==
==حمله [[سپاه]] ابرهه به [[مکه]]==
*در زمان عبدالمطلب در [[یمن]] [[پادشاهی]] بود با نام ابرهه، زمانی که او متوجه تقدس و مرکزیت [[مکه]] و [[احترام]] [[مردم]] به این [[شهر]] شد، با لشکری آماده به سمت [[مکه]] به راه افتاد. در نزدیکی [[مکه]]، عبدالمطلب نزد ابرهه رفت و شتران [[غارت]] شده‌اش را‌طلبید؛ ابرهه تعجب کرد و گفت: "ما می‌خواهیم [[خانه خدا]] را [[تخریب]] کنیم؛ ولی تو به دنبال شترهایت هستی؟!" عبدالمطّلب گفت: "من مالک شترهایم هستم و آن [[خانه]] نیز [[مالکی]] دارد که اگر بخواهد، می‌تواند آن را [[حفظ]] کند"<ref>شیخ مفید، امالی، ص۳۱۲-۳۱۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۱۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۴.</ref>. وقتی عبدالمطلب به [[مکه]] بازگشت به [[مردم]] [[دستور]] داد به کوه‌ها بروند سپس حلقه [[کعبه]] را به دست گرفت و به [[دعا]] و [[تضرع]] مشغول شد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۳؛ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۱۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۴.</ref>. وقتی [[سپاهیان]] حبشی آماده شدند به [[مکه]] حمله کنند، ناگهان مرغانی که هر یک سنگریزه‌هایی در منقار داشتند در هوا آشکار شده و سنگریزه‌ها را بر سر مهاجمان ‌ریختند و به جز معدودی همۀ سربازان [[جان]] دادند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۵۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۴۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[محسن محمدزاده|محمدزاده، محسن]]، [[عبدالمطلب (مقاله)|عبدالمطلب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۷۹-۸۰.</ref>
*در زمان عبدالمطلب در [[یمن]] [[پادشاهی]] بود با نام [[ابرهه]]، زمانی که او متوجه تقدس و مرکزیت [[مکه]] و [[احترام]] [[مردم]] به این [[شهر]] شد، با لشکری آماده به سمت [[مکه]] به راه افتاد. در نزدیکی [[مکه]]، عبدالمطلب نزد ابرهه رفت و شتران [[غارت]] شده‌اش را‌طلبید؛ ابرهه تعجب کرد و گفت: "ما می‌خواهیم [[خانه خدا]] را [[تخریب]] کنیم؛ ولی تو به دنبال شترهایت هستی؟!" عبدالمطّلب گفت: "من مالک شترهایم هستم و آن [[خانه]] نیز [[مالکی]] دارد که اگر بخواهد، می‌تواند آن را [[حفظ]] کند"<ref>شیخ مفید، امالی، ص۳۱۲-۳۱۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۱۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۴.</ref>. وقتی عبدالمطلب به [[مکه]] بازگشت به [[مردم]] [[دستور]] داد به کوه‌ها بروند سپس حلقه [[کعبه]] را به دست گرفت و به [[دعا]] و [[تضرع]] مشغول شد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۳؛ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۱۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۴.</ref>. وقتی [[سپاهیان]] حبشی آماده شدند به [[مکه]] حمله کنند، ناگهان مرغانی که هر یک سنگریزه‌هایی در منقار داشتند در هوا آشکار شده و سنگریزه‌ها را بر سر مهاجمان ‌ریختند و به جز معدودی همۀ سربازان [[جان]] دادند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۵۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۴۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[محسن محمدزاده|محمدزاده، محسن]]، [[عبدالمطلب (مقاله)|عبدالمطلب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۷۹-۸۰.</ref>
 
==حفر [[زمزم]]==
==حفر [[زمزم]]==
*سال‌ها قبل از [[تولد]] عبدالمطلب، قبیله‌ای به نام "[[جرهم]]" بر [[مکه]] [[حکومت]] می‌کردند. [[عمر بن حارث]] آخرین [[حاکم مکه]] از قبیلۀ "[[جرهم]]" زمانی که دید نمی‌تواند در برابر قبیلۀ [[خزاعه]] [[مقاومت]] کند و به زودی [[شکست]] خواهد خورد به درون [[خانه کعبه]] رفت و جواهرات و هدایای نفیسی را که برای [[کعبه]] آورده بودند را به درون [[چاه زمزم]] ریخت و [[چاه]] را با [[خاک]] پر کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۷۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۵.</ref>. عبدالمطلب پیوسته در [[فکر]] بود تا جای [[چاه]] را یافته و آن را حفر کند تا اینکه روزی در کنار [[خانه کعبه]] خوابیده بود که در [[خواب]]، [[دستور]] حفر [[چاه]] را به او دادند و جای آن را نیز به وی نشان دادند. این [[خواب]] دو سه مرتبه تکرار شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۳-۹۴.</ref>. عبدالمطلب، [[زمزم]] را حفر کرد و هدایا و جواهرات [[کعبه]] را بیرون آورد و همۀ آن را برای [[کعبه]] و [[زینت]] روی آن [[خرج]] کرد. او کندن [[چاه]] را ادامه داد تا اینکه به آب رسید<ref>ر.ک: [[محسن محمدزاده|محمدزاده، محسن]]، [[عبدالمطلب (مقاله)|عبدالمطلب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۸۰-۸۱.</ref>.
*سال‌ها قبل از [[تولد]] عبدالمطلب، قبیله‌ای به نام "[[جرهم]]" بر [[مکه]] [[حکومت]] می‌کردند. [[عمر بن حارث]] آخرین [[حاکم مکه]] از قبیلۀ "[[جرهم]]" زمانی که دید نمی‌تواند در برابر قبیلۀ [[خزاعه]] [[مقاومت]] کند و به زودی [[شکست]] خواهد خورد به درون [[خانه کعبه]] رفت و جواهرات و هدایای نفیسی را که برای [[کعبه]] آورده بودند را به درون [[چاه زمزم]] ریخت و [[چاه]] را با [[خاک]] پر کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۷۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۵.</ref>. عبدالمطلب پیوسته در [[فکر]] بود تا جای [[چاه]] را یافته و آن را حفر کند تا اینکه روزی در کنار [[خانه کعبه]] خوابیده بود که در [[خواب]]، [[دستور]] حفر [[چاه]] را به او دادند و جای آن را نیز به وی نشان دادند. این [[خواب]] دو سه مرتبه تکرار شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۳-۹۴.</ref>. عبدالمطلب، [[زمزم]] را حفر کرد و هدایا و جواهرات [[کعبه]] را بیرون آورد و همۀ آن را برای [[کعبه]] و [[زینت]] روی آن [[خرج]] کرد. او کندن [[چاه]] را ادامه داد تا اینکه به آب رسید<ref>ر.ک: [[محسن محمدزاده|محمدزاده، محسن]]، [[عبدالمطلب (مقاله)|عبدالمطلب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۸۰-۸۱.</ref>.
۲۱۸٬۴۳۸

ویرایش