پرش به محتوا

اسم مستأثر در عرفان اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵: خط ۵:
قیصری می‌گوید: بعضی از اسما، [[مفاتیح غیب]] وجودند که منشأ تعیّن وجود می‌شوند و کسی [[علم]] به مفاتیح غیب ندارد و فقط خدا به آن عالم است؛ چون در [[غیب]] وجود [[برزخ]]، موجودند و کسی راه به غیب وجود ندارد، مگر مورد تجلی [[حق]] به [[هویت]] ذاتیه واقع شود. این اسما را که کسی به آنها واقف نمی‌شود، اسمای مستأثره می‌گویند و [[نهان]] در غیب وجوند، و زیر [[پوشش]] اسم اول و باطنند و چون داخل در اسم باطنند، هرگز ظاهر نمی‌شوند و مبدأ [[ظهور]] اسمایی هستند که مبدأ ظهور اعیان ثابته‌اند.
قیصری می‌گوید: بعضی از اسما، [[مفاتیح غیب]] وجودند که منشأ تعیّن وجود می‌شوند و کسی [[علم]] به مفاتیح غیب ندارد و فقط خدا به آن عالم است؛ چون در [[غیب]] وجود [[برزخ]]، موجودند و کسی راه به غیب وجود ندارد، مگر مورد تجلی [[حق]] به [[هویت]] ذاتیه واقع شود. این اسما را که کسی به آنها واقف نمی‌شود، اسمای مستأثره می‌گویند و [[نهان]] در غیب وجوند، و زیر [[پوشش]] اسم اول و باطنند و چون داخل در اسم باطنند، هرگز ظاهر نمی‌شوند و مبدأ [[ظهور]] اسمایی هستند که مبدأ ظهور اعیان ثابته‌اند.
در نتیجه: اسمای مستأثره از اسماء ذاتیه‌اند که اثر متعینی در خارج ندارند و جز حق و [[برگزیدگان]] او، کسی بر آنها آگاه نیست، و از شئونات نامتناهی حقند و زیر پوشش اسم اول و باطنند، به همین خاطر، هرگز وجود خارجی پیدا نمی‌کنند، اما مبدأ ظهور اسمایی می‌باشند که آنها مبدأ ظهور اعیان ثابته‌اند.
در نتیجه: اسمای مستأثره از اسماء ذاتیه‌اند که اثر متعینی در خارج ندارند و جز حق و [[برگزیدگان]] او، کسی بر آنها آگاه نیست، و از شئونات نامتناهی حقند و زیر پوشش اسم اول و باطنند، به همین خاطر، هرگز وجود خارجی پیدا نمی‌کنند، اما مبدأ ظهور اسمایی می‌باشند که آنها مبدأ ظهور اعیان ثابته‌اند.
==رابطه اسم مستأثر و اسم اول و [[باطن]]==
همان‌گونه که در تعریف اسم مستأثر گذشت، [[عارفان]] بر این عقیده‌اند که اسم مستأثر از [[اسماء]] ذاتیه است که تحت اسم باطن و اول مندرج است. برای روشن شدن [[ارتباط]] اسم مستأثر با اسم اول و باطن، لازم است، چهار اسم اول، آخر، ظاهر و باطن که به امهات [[اسما]] معروفند، معرفی شوند.
این چهار اسم یک بار در [[قرآن]] به کار رفته‌اند: {{متن قرآن|هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست» سوره حدید، آیه ۳.</ref>.
{{متن قرآن|الْأَوَّلُ}}: اصل این اسم از [[آل]]، یؤول و مؤنث آن، اولی و در [[فارسی]] به معنای نخستین است که نقیض آخر می‌باشد. برای این اسم، معانی گوناگونی بیان شده است، مانند: بی‌ابتدا است، قبل از همه اشیا است و در تمام اوصاف [[نیکو]] و [[فضایل]] و [[کمالات]]، اول است، زیرا [[حق تعالی]]، وجود مطلق، بلکه مطلق وجود است و واجد کمالات می‌باشد و چون علت تمام اشیا است، تمام کمالات از او نشأت گرفته و او [[اولویت]] به تمام کمالات خواهد داشت.
{{متن قرآن|الْآخِرُ}}: بر وزن فاعل، [[ضد]] واژه اول است. برای این اسم، معانی گوناگونی بیان شده است، مانند: بی‌انتها بودن و بعد تمام اشیا بودن، و چون [[خداوند]] جامع کمالات است، لذا هیچ کمالی ماورای او و بعد از او قابل اعتبار و [[تصور]] نیست و تمام کمالات بدو ختم می‌شود.
{{متن قرآن|الظَّاهِرُ}}: این واژه از اسمای خداوند است و به معنای «پیدا» می‌باشد.
{{متن قرآن|الْبَاطِنُ}}: این واژه بر وزن فاعل، به معنای [[نهان]] و پنهان است که از اسمای خداوند می‌باشد که برای آن معانی گوناگونی ذکر کرده‌اند، مانند بی‌اختفا است، به حقایق همه اشیا عالم است و دیده نمی‌شود، زیرا [[حق تعالی]] مقوّم و علت [[جهان]] است و جهان معلول و متقوّم است و علت، هر لحظه با معلول حضور دارد که نحوه این حضور برای [[مخلوقات]] [[ناپیدا]] است و او به واسطه شدت اتصال معلول به علت در بطون محض است و معرفتش در گرو [[شهود]] مظاهر اسم ظاهر است، نه [[باطن]]<ref>دانشنامه قرآن، خرمشاهی، ج۱ و ۲، ص۲۰، ۳۲۱، ۳۴۸ و ۱۴۱۹.</ref>.
عرفای متأله، اسم اول و باطن و ظاهر و آخر را [[اسماء]] اُوَل نامیده‌اند که عبارتند از: اسمایی که پس از اعتبار، [[مفاتیح الغیب]]، مفتاح بطون و [[شهادت]] می‌گردند. مفاتیح بطون، اسم باطن و اول است و مفاتیح شهادت، اسم ظاهر و آخر است. این [[اسما]] در مرتبه واحدیت اعتبار می‌گردند<ref>دانشنامه قرآن، خرمشاهی، ج۱ و ۲، ص۲۰، ۳۲۱، ۳۴۸ و ۱۴۱۹.</ref>.
قیصری می‌گوید: اسما از جهتی منقسم به چهار قسمت می‌شوند که آنها را امّهات اسما می‌گویند و عبارت‌اند از: اول و آخر و ظاهر و باطن که جامع آنها [[الله]] و [[رحمان]] است و هر اسمی، مظهری از ذات [[حق]] است، یا [[مظهر]] ازلیت اوست و یا مظهر [[ابدیت]]، چنان‌که اول، مظهر ازلیت است و آخر، مظهر ابدیت است، [[ظهور]] او از اسم ظاهر و بطون از اسم باطن است<ref>فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، ج۱، ص۱۸۷.</ref>. چون منشاء انتزاع این چهار اسم، [[ذات حق تعالی]] است، پس آنها جزو اسم ذات می‌باشند، و از طرفی، چون معنای اول، اولیت به تمام [[کمالات]] بود و معنای باطن، سرّ [[معیت]] وجودی حضور حق تعالی با جهان در [[نهان]] بود، و از طرف دیگر، [[اسم مستأثر]]، منحصر به حق تعالی بود و از دید غیر [[خدا]] نهان بود، به همین خاطر، اسم مستأثر را نیز جزو اسماء ذاتیه شمرده‌اند که تحت [[پوشش]] اول و باطن می‌باشد، پس هم‌آهنگی کامل اسم مستأثر با اسم اول و باطن، در ویژگی‌هایشان معلوم می‌گردد.
==دیدگاه [[امام خمینی]] درباره [[اسم مستأثر]]==
[[حضرت امام خمینی]] می‌گوید: وجود یا به تجلی [[غیبی]] احدی تجلی می‌کند و این تجلی به اسم مستأثر که هفتاد و سومین حرف از حروف [[اسم اعظم]] است، واقع می‌شود، که [[مقام]] به شرط لایی همین است، و در این مقام، برای [[حق تعالی]] اسمی است، که بر احدی معلوم نیست و [[حق]] متفرّد به [[علم]] آن است و آن نام [[مقدس]] در [[علم غیب خدا]]، انحصاری او است.»...
سخن بالا هم با معنای لغوی [[اسم مستأثر]] سازگار است و هم با مفاد [[حدیث]] اول و هم با اصطلاح [[عارفان]]؛ اما درباره [[حکم]] و اثر آن در اینجا چیزی نفرموده، فلذا در جای دیگر می‌گوید: برای اسم مستأثر در عالم خارج اثر است، در نهایت اثر آن نیز مستأثر است، زیرا برای احدیت ذاتیه، با هر چیزی [[ارتباط]] خاصی است که همان سرّ وجودی ذات احدی است که هیچ کس جز [[خدا]] بدان علم ندارد. [[اختلاف]] دیدگاه [[امام خمینی]] با عارفان در این سخن روشن می‌شود، زیرا ایشان بر خلاف عارفان، [[معتقد]] است که اسم مستأثر، اثر خارجی دارد. برای تقریب دو دیدگاه و تبیین اختلاف، باید بگوییم: نظر عارفان در این زمینه اطلاق دارد، زیرا می‌گویند: اسم مستأثر، اثر خارجی ندارد، نه اثر مستأثر و نه غیر مستأثر، اما نظر امام خمینی [[مقید]] است، چون می‌گوید: اسم مستأثر، اثر خارجی مستأثر دارد، پس در این که اسم مستأثر، اثر خارجی غیر مستأثر ندارد، بین امام خمینی با عارفان [[اتفاق نظر]] است؛ البته این را هم باید بگوییم که مبنای امام خمینی در این جا کاملاً منطبق با [[قواعد]] [[عرفانی]] است، زیرا همان‌گونه که قیصری در مقدمات شرح فصوص بیان کرده است: هیچ اسمی از [[اسما]]، خالی از [[ظهور]] در مظاهر نیست. چیزی که هست مظاهر در [[احکام]]، تابع اسمای حاکمه‌اند و از خصوصیات اسم [[حاکم]] حکایت می‌نمایند، یکی از احکام اسمای مستأثره، خفای [[حقیقت]] آن است.
آن‌گاه امام خمینی نظر خود را در [[مظهر]] داشتن اسم مستأثر بیان می‌نماید: کیفیت ارتباط [[غیبی]] احدی را کسی نمی‌داند، بلکه آن، رابطه‌ای است بین اسمای مستأثره با مظاهر مستأثره، زیرا اسمای مستأثره در نزد ما دارای مظاهر مستأثره‌اند و اصلاً هیچ اسمی از [[اسما]]، بدون [[مظهر]] نیست و [[اسم مستأثر]] [[الهی]] نیز مظهری دارد، ولی مظهر آن، مانند خود اسم مستأثر، مستأثر در [[علم غیب]] [[حضرت]] احدیت است. در این مطلب نیز تفاوت [[عقیده]] [[امام خمینی]] با [[عارفان]] به خوبی روشن است. شاید بتوان گفت که ادعای [[امام]] در مظاهر مستأثره، برای اسمای مستأثره، هستند به مفاد [[حدیث]] دوم باشد که [[خدا]] را به [[بنده]] مستأثر در علم غیب حضرت احدیت قسم می‌داد، که در این صورت، این بنده مستأثر، مظهر مستأثر باشد؛ و از طرفی، با اصول مسلّم [[عرفانی]] سازگار است، همان گونه که قیصری در مقدمات شرح فصوص می‌گوید: برای هر یک از [[اسماء]] مظهری در وجود [[علمی]] و [[عینی]] ([[عالم باطن]] و ظاهر) است. و هر یک از اسما، مظهری می‌طلبد که به وسیله آن مظهر، [[احکام]] اسم، ظاهر می‌شود.
خلاصه نظر امام خمینی این است: اسم مستأثر، هفتاد و سومین حرف از [[اسم اعظم]] است و منشأ تجلی وجود، به تجلی [[غیبی]] احدی است که بر احدی معلوم نمی‌شود و [[حق]] متفرّد به [[علم]] آن است که دارای اثر مستأثر و مظهر مستأثر است.
==مقدمه==
==مقدمه==
{{متن حدیث|فَأَسْأَلُكَ -اللَّهُمَّ- بِالْمَخْزُونِ مِنْ أَسْمَائِكَ، وَ بِمَا وَارَتْهُ الْحُجُبُ مِنْ بَهَائِكَ}}<ref>صحیفه سجادیه، دعای ۵۰، بند ۵.</ref>.
{{متن حدیث|فَأَسْأَلُكَ -اللَّهُمَّ- بِالْمَخْزُونِ مِنْ أَسْمَائِكَ، وَ بِمَا وَارَتْهُ الْحُجُبُ مِنْ بَهَائِكَ}}<ref>صحیفه سجادیه، دعای ۵۰، بند ۵.</ref>.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش