ابولبابه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
[[بشیر بن عبدالمنذر بن رفاعة]] از نقبای انصار، از بنو خطمه از تیره بنو امیة بن زید از بنوعمرو بن عوف از قبیله اوس است<ref>واقدی، ج۲، ص۸۰۰؛ طبرانی، ج۵، ص۲۹؛ ابن اثیر، ج۱، ص۱۹۵.</ref>. نسب وی را اینگونه نیز آوردهاند: [[بشیر بن عبدالمنذر بن زنبر بن أمیة بن زید بن مالک بن عوف بن عمرو بن عوف]]<ref>طبرانی، ج۵، ص۳۰.</ref> همچنین وی را از تیره بنوزریق دانستهاند<ref>هیثمی، ج۶، ص۹۵.</ref> که درست نیست. نام برادر وی، [[مالک بن عبدالمنذر بن زنبر]] است<ref>شامی، ج۴، ص۱۱۶.</ref>. | |||
مادر او نسیبه دختر [[زید بن ضُبیعه]] بود<ref>ابن سعد، ج۳، ص۳۴۸.</ref>. در عین حال مادر وی را دختر دحداح از بنوأُنیف یا بنوعجلان نیز شناساندهاند؛ زیرا ابولبابه میراث بر دایی خود ثابت بن دحداح بود. پس از آنکه ثابت درگذشت، پیامبر خدا{{صل}} از عاصم بن عدی در مورد بازماندگان وی پرسید، وی گفت: او مرد غریبی بود. عبدالمنذر خواهر وی را به همسری گرفت و ابولبابه فرزند آنان است. رسول خدا{{صل}} میراث ثابت را به ابولبابه داد<ref> بیهقی، سنن، ج۶، ص۲۱۵؛ سید رضی، ص۴۱۸.</ref>. | |||
کنیه وی به مناسبت نام دخترش لبابه. همسر زید بن خطاب برادر عمر - بود<ref>ابن قتیبه، ص۱۸۰، ۳۲۵ و ۵۹۷.</ref>. فرزندانش سائب از همسرش خنساء، و عبدالرحمان هستند<ref>ابن ابی عاصم، ج۳، ص۴۴۸؛ متقی هندی، ج۱۳، ص۶۳۱.</ref>. | |||
از تاریخ تولد وی اطلاعی در دست نیست. در برخی مآخذ، میان او و برادرانش مبشر و رفاعه<ref>ابن قتیبه، ص۳۲۵؛ بخاری، ج۵، ص۲۱؛ صفدی، ج۱۰، ص۱۶۴.</ref> و ابولبابهای به نام مروان مولای عبدالرحمان بن زیاد، خلط شده است <ref>ابن کثیر، ج۴، ص۱۳۷.</ref>. این مروان صاحب و ملازم عایشه بود<ref>حاکم، معرفة علوم الحدیث، ص۱۸۴.</ref> و از وی روایت میکرد و حماد بن زید، راوی مروان است<ref>ترمذی، ج۵، ص۱۴۱؛ ابن راهویه، ج۳، ص۷۵۷.</ref> و با این دو ویژگی، میتوان از اشتباه میان آن دو جلوگیری کرد. | |||
در | |||
ابن حجر میگوید: بخاری جزم دارد که نام ابولبابه، رفاعه است، اما ابن حجر برای او دو نام میآورد و میگوید: اسم وی همان کنیه او، یعنی ابولبابه<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۲۴۸.</ref> و نیز نام وی بشیر است<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۲۵۲.</ref>. طبرانی<ref>طبرانی، ج۵، ص۲۹.</ref> نام او را بشر آورده که احتمال تصحیف در آن زیاد است. لقب وی را با صراحت ابولبابه بدری یاد کردهاند<ref>بخاری، ج۵، ص۱۹؛ مسلم، ج۷، ص۳۹؛ احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۳۰.</ref> و ابن حجر بحث مفصلی درباره چرایی شهرت وی به این لقب، به دلیل حضور در غزوه بدریا سکونت وی در منطقه بدر مطرح کرده است<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۲۴۶.</ref>. | |||
==اسلام ابولبابه== | |||
زمخشری<ref>زمخشری، ج۱، ص۱۲۳.</ref>، ابولبابه را تازه مسلمانی از یهودیان دانسته است و به همین سبب بود که نزد یهودیان بنو قریظه رفت و ماجرای خیانت رخ داد. به نظر میرسد این رأی ناصواب باشد؛ زیرا | |||
#او از اوسیان ساکن قباست، نه از یهودیان؛ | |||
#تصریح نصوص این است که او هم پیمان یهودیان بود. از این رو، از پیامبر خواستند او برای گفتگو نزدشان برود؛ | |||
#هیچ گزارشی این نظر را تأیید نمیکند. | |||
درباره چگونگی مسلمان شدن ابولبابه گزارش داستان گونهای در تفسیر آیه {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بیگمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمیآورند» سوره بقره، آیه ۶.</ref> آمده است: مالک بن صیف در پاسخ به دعوت پیامبر خدا{{صل}} گفت: میخواهم این تشک و زیراندازم به نبوت تو شهادت دهد و ابولبابه گفت: میخواهم این شلاقم به آن شهادت بدهد و کعب بن اشرف گفت: میخواهم این درازگوشم به آن شهادت دهد. خداوند این وسایل را به زبان آورد و آنان به وحدانیت باری تعالی، رسالت پیامبر خدا{{صل}} و امامت امام علی{{ع}} شهادت دادند. همگی آنان گفتند: این جز سحر و شعبده نیست. در این هنگام زیرانداز از زمین حرکت کرد و ابولبابه و آن دو را بر زمین کوبید. آنگاه شلاقی در دست ابولبابه همان طور شهادت داد و از دست وی خارج شد و دور سر و گردنش پیچید او را با صورت به زمین زد و صدایی از آن شنیده شد که: تو را رها نمیکنم، یا اسلام بیاور یا میکشمت. پس ابولبابه از ترس مسلمان شد. او مرد بانفوذی بود و تا وی مسلمان نشده بود، یارانش مسلمان نشدند<ref>مشهدی، ج۱، ص۱۰۴؛ ابن شهرآشوب، ج۱، ص۸۲.</ref>. از آنجا که وی را جزو نقبا بهشمار میآوردند، باید پیش از هجرت مسلمان شده باشد. | |||
== جستارهای وابسته == | درباره نقش و حضور وی در جنگها گفته شده در حرکت به سوی بدر، ابولبابه، امام علی{{ع}} و پیامبر خدا{{صل}} با هم بر یک شتر سوار بودند<ref>ابن کثیر، ج۳، ص۳۱۹.</ref>. اما در منطقه روحاء، به دستور پیامبر، ابولبابه به مدینه بازگشت تا جانشین آن حضرت در شهر باشد. طبری شیعی مؤلف المسترشد جانشینی بر نماز را قبول دارد<ref>طبری، ص۱۲۷.</ref>. حضرت پس از نبرد، وی را از غنایم بدر بهرهمند کرد. بعدها در جنگهای سویق و بنوقینقاع نیز جانشین رسول خدا{{صل}} در مدینه بود<ref>واقدی، ج۸/۱، ص۱۰۱، ۱۵۹، ۱۸۰ و ۱۸۲؛ ابن سعد، ج۳، ص۳۴۸؛ ابن قتیبه، ص۱۵۴؛ ابن کثیر، ج۳، ص۳۸۵.</ref>. هنگام بازگشت سپاهیان اسلام از بدر، زید بن حارثه با شتر قصوای پیامبر زودتر خود را به مدینه رساند تا خبر پیروزی مسلمانان و شکست قریش و کشته شدن سران آن را به مردم برساند. یهودیان و منافقان شایعه شکست مسلمانان و کشته شدن پیامبر خدا{{صل}} و اصحابش را پراکندند و اظهارات زید را از روی پریشان گویی ناشی از ترس خواندند. ابولبابه در برابر این شایعه پراکنیها ایستاد و زید را تصدیق کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۱۱۵.</ref>. | ||
ابولبابه از سران أوس مورد توجه پیامبر بود، اما داستان زیر، سبب نخستین ناراحتی رسول خدا{{صل}} از او شد: پیش از جنگ أحد، یتیمی از انصار بر سر یک اصله درخت خرما با ابولبابه اختلاف داشت. موضوع را با پیامبر در میان گذاشتند. حق با ابولبابه بود و رسول خدا{{صل}} به نفع ابولبابه حکم کرد. پسرک یتیم برای درخت خرما بیتابی کرد. پیامبر خدا{{صل}} از ابولبابه خواست آن نخل را به یتیم ببخشد، ولی او امتناع کرد. حضرت به او گفتند در عوض این خرمابن، خرمابنی برای تو در بهشت خواهد بود. با وجود این نپذیرفت. ثابت بن دحداحه به پیامبر خدا{{صل}} گفت: اگر من از مال خودم نخلی به او بدهم، چه؟ حضرت فرمود: در مقابل، نخلی در بهشت خواهی داشت. او رفت و آن نخل را از ابولبابه به یک نخلستان خرما خرید و به آن یتیم بخشید<ref>واقدی، ج۱، ص۲۸۲ و ج۲، ص۵۰۵.</ref>. در قاعده فقهی لاضرر و لاضرار فی الاسلام، به این نزاع استشهاد شده است<ref>سیستانی، ص۷۸.</ref>. | |||
ابولبابه در غزوہ خندق و نیز برخی سرایایی که پیش از آن رخ داده بود، شرکت داشت<ref>شامی، ج۴، ص۳۸۲.</ref>. پیامبر خدا{{صل}} ابولبابه را در غزوه بنو قریظه امیر جنگ کرد<ref>واقدی، ج۲، ص۵۰۷.</ref>. به نظر میرسد این انتخاب به دلیل اوسی بودن اوست. پس از طولانی شدن محاصره، با تقاضای یهودیان، ابولبابه به قلعه ایشان رفت. زنان و کودکان گریهکنان گرداگرد او جمع شدند و مردان آمدند و با وی مذاکره کردند<ref>قسطانی، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۰.</ref>. او با اشاره به حیی بن اخطب، خطاب به یهودیان گفت: مادامی که او در بین شماست، هلاک خواهید شد. میان حیی بن اخطب و کعب بن اسد مشاجرهای صورت گرفت تا اینکه کعب به ابولبابه گفت: ما چارهای جز تسلیم شدن نداریم، نظر تو چیست؟<ref>واقدی، ج۲، ص۵۰۶؛ به روایت ابولبابه.</ref> او بر اساس پیمانی که در جاهلیت اوسیان با بنوقریظه داشتند، با دلسوزی بر ایشان و نیز به دلیل آنکه اموال و خانوادهاش در میان آنان بودند<ref>واقدی، ج۲، ص۵۰۵؛ ابن کثیر، ج۴، ص۱۳۷.</ref>، با اشاره به گلوی خود، به آنان فهماند در صورت تسلیم شدن، کشته خواهند شد. این به منزله افشای سر پیامبر بود. لختی نگذشت که از پشیمانی بسیار، به مسجد آمد و خود را به ستونی از ستونهای مسجد پیامبر که همواره عطرآگین بود، بست و سوگند خورد تا حق تعالی توبه وی نپذیرد، خود را از ستون باز نکند<ref>واقدی، ج۲، ص۵۰۷-۵۰۵؛ ابن هشام، ج۳، ص۲۴۷-۲۴۸؛ ابن سعد، ج۳، ص۳۴۹.</ref> و از شرم به صورت پیامبر نگاه نکند و هرگز به میان بنو قریظه نرود و هرگز در شهری که در آن خیانت کرده است، دیده نشود<ref>ابن کثیر، ج۴، ص۱۳۶ و ۱۳۸.</ref> و نیز تمام اموال خود را نذر صدقه کرد<ref>حاکم، مستدرک، ج۳، ص۶۳۲.</ref>. رسول خدا{{صل}} فرمود: اگر نزد من میآمد، برایش غفران و بخشش میطلبیدم. اکنون که او خود چنان کرده است، به خدا سوگند وی را نخواهم گشود تا خداوند توبهاش را بپذیرد و به گشودن وی مأمور شوم<ref>ابن هشام، ج۳، ص۲۴۸؛ طبری، جامع البیان، ج۱۱، ص۲۰؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۴، ص۱۶.</ref>. شبیه به همین گزارش را بعد از غزوه تبوک داریم که حضرت فرمود: اینان از فرمان من سرپیچیدند و سوگند خورد که من آنان را نخواهم گشود و نخواهم بخشید تا خدا آنان را ببخشاید<ref>بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۲۷۲؛ شامی، ج۵، ص۴۷۸.</ref>. | |||
افزون بر آنچه گفته شده، سخن طبری در تفسیرش است که موضوع گفتگو میان یهودیان و ابولبابه درباره تسلیم شدن به حکم سعد بن معاذ بود؛ یعنی درباره پذیرفتن حکمیت سعد مشورت کردند<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۳۷۳.</ref>، اما میدانیم تا پیش از تسلیم شدن آنان، از حکمیت کسی سختی در میان نیست. | |||
پیامبر او را از امیری سپاه عزل و اُسید بن حضیر را به جای او برگزید<ref>واقدی، ج۲، ص۵۰۷.</ref>. بر اساس گزارشهای تاریخی، وی شش روز یا بیست روز خود را به ستون بسته بود<ref>ابن کثیر، ج۴، ص۱۳۶ و ۱۳۸.</ref>. روزها روزه میگرفت و شبها مقدار اندکی خوراک میخورد، تا آنکه توبهاش پذیرفته شد و آیات مربوط در خانه ام سلمه نازل گردید و وی نزول آن را به ابولبابه بشارت داد<ref>قمی، ج۱، ص۳۰۳-۳۰۴.</ref>. ابولبابه پس از پذیرفته شدن توبهاش، دست پیامبر خدا{{صل}} را بوسید<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج۱۱، ص۴۸.</ref>. او نذری در مورد توبهاش کرده بود که میزان آن برایش نامعلوم بود و حضرت در مورد نذرهایش فرمود: "در صورتی که ثلث اموالت را صدقه دهی کافی است"<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۵، ص۴۰۶؛ طبرانی، ج۵، ص۳۳؛ حاکم، ج۳، ص۶۳۲.</ref>. | |||
از آن پس، آن ستون، {{عربی|"أسطوانة التوبه"}}؛ و {{عربی|"أسطوانة أبی لبابه"}}؛ نام گرفت<ref>شامی، ج۱۲، ص۳۹۲.</ref>. در مورد محل آن ستون اختلاف است؛ از آن جمله گویند آن ستونی ما بین قبر شریف و منبر بود و تنها یک ستون میان آن و قبر مطهر فاصله است<ref>محقق حلی، ج۱، ص۲۱۰.</ref>. واقدی<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۴۷.</ref> ستون دیگری را که محاذی منبر و جلو حجره أم سلمه بود و در برابر تابش مستقیم آفتاب قرار داشت، یادآور شده و این قول را پذیرفته است. بر اساس گزارشی از ابوبکر، آن ستون را در جهت غیر قبله دانستهاند<ref>ابن خزیمه، ج۳، ص۳۵۰.</ref>. اسطوانة توبه را غیر اسطوانة عطرآگین (= مخلقه) که مقابل مَقام است گفتهاند و اقامت در کنار آن ستون در شب و روز چهارشنبه و پنج شنبه سفارش شده است<ref>کلینی، ج۴، ص۵۵۸.</ref>. در حال حاضر، ستونی را به نام ستون ابولبابه معین کردهاند و اختلافی هم در آن نیست. | |||
از ابولبابه در مورد خوابی که دیده بود گزارشی نقل شده است. میگوید در رؤیا خودم را در داخل باتلاق تیره و متعفنی دیدم که توان بیرون آمدن نداشتم و نزدیک بود از بوی آن بمیرم. سپس نهر روانی مشاهده کردم و مرا در آن شستشو دادند که از خواب بیدار شدم و هنوز بوی خوش میدادم. ابوبکر هم تعبیری برای آن کرده بود<ref>شامی، ج۵، ص۸.</ref>. | |||
گفتهاند به سبب این خیانت، سه آیه از سورههای توبه، آیه ۱۰۲ {{متن قرآن|وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ}}<ref>«و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند» سوره توبه، آیه ۱۰۲.</ref>، مائده، آیه ۴۱ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب میورزند» سوره مائده، آیه ۴۱.</ref>، و انفال، آیه ۲۷ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانتهای خود دانسته خیانت نورزید» سوره انفال، آیه ۲۷.</ref> در حق وی نازل شد<ref>واقدی، ج۲، ص۵۰۹؛ ابن هشام، ج۳، ص۲۴۷-۲۴۸.</ref>. اما در اینکه کدام آیه در مورد وی نازل گردید، اختلاف وجود دارد. برخی، نزول دو آیه از سوره توبه و مائده را با استناد به زمان نزول آنها بعید دانسته، و نزول آیه ۱۰۲ سوره توبه را نامنطبق با قصه ابولبابه معرفی کردهاند؛ زیرا سیاق آن بر جمعی از افراد دلالت دارد، نه أبولبابه تنها<ref>فرات کوفی، ص۱۷۹-۱۷۰.</ref> طبری نیز در تفسیر خود<ref>طبری، ج۶، ص۴۶۲-۴۶۳.</ref> پس از نقل اختلاف اقوال، سیاق آیه را دلیل بر صحیح بودن این نظریه گرفته و اضافه کرده در جریان بنو قریظه، ابولبابه تنها بود و آیه، جمع آمده است. برخی گویند نزول آیه ۱۰۲ سوره توبه، هنگام تخلف ابولبابه از غزوه تبوک به همراه عدهای دیگر بوده است. نزدیک بازگشت رسول خدا{{صل}} از تبوک، هفت تن از آن ده نفر خویشتن را به ستونها بستند<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۴۶۲-۴۶۳.</ref>. ابن کثیر<ref>ابن کثیر، ج۵، ص۳۳.</ref>، متخلفان از جنگ تبوک را به چهار گروه تقسیم کرده و ابولبابه را از گناهکاران (و نه از منافقان) شمرده است. طبری با ذکر اختلاف تفاسیر مربوط به آیه ۲۷ سوره انفال، از اظهار نظر قطعی پرهیز میکند و میگوید: ممکن است آن در مورد ابولبابه نازل شده باشد و در موارد دیگر نیز همین احتمال وجود دارد<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۲۱۹-۲۲۰.</ref>. برخی با استناد به آیه ۴۱ سوره مائده، کفر و نفاق ابولبابه را ثابت میکنند؛ گرچه از نظر تاریخی، گزارشی از نفاق او وارد نشده باشد. به هر روی، از این آیه، توبه او ثابت نمیشود<ref>جعفر مرتضی، ج۱۱، ص۱۲۲-۱۲۵.</ref>. جعفر مرتضی<ref>جعفر مرتضی، ج۱۱، ص۱۳۰.</ref> احتمال میدهد ابولبابه پس از نزول آیه ۴۱ سوره مائده - یعنی چند سال بعد از ماجرای بنو قریظه - توبه کرده باشد. واقدی<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۴۷.</ref> نیز او را از نفاق تبرئه کرده، اما اضافه میکند او کارهای ناپسندی انجام داد؛ از آن جمله، ساختن خانهای با چوبهای مسجد ضرار در کنار محل آن مسجد است؛ خانهای که هرگز مولودی در آن زاده نشد، پرندهای بر آن ننشست و مرغی در آن آشیانه نکرد. | |||
او در غزوات بعد از بنو قریظه شرکت داشت و پرچمداری تیره خود، بنوخطمه از بنو عمرو بن عوف را در فتح مکه <ref>واقدی، ج۲، ص۸۰۰؛ ابن سعد، ج۳، ص۴۸ و ۴۵۷؛ بلاذری، ج۱، ص۳۰۹-۳۱۰؛ یعقوبی، ج۲، ص۵۸؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۸۱ و ۴۷۸؛ ابونعیم، ج۳، ص۱۰۹.</ref> و پرچم بنو عمرو بن عوف را در حین در دست داشت<ref>واقدی، ج۲، ص۸۹۶.</ref>. یعقوبی<ref>یعقوبی، ج۲، ص۵۸.</ref> تنها مؤرخی است که ابولبابه را جانشین پیامبر خدا{{صل}} در مدینه در جریان فتح مکه خوانده است. | |||
از ابولبابه روایتی در باب آداب پیامبر آمده است که حضرت هنگام ورود به روستا و قریهای، دعایی تلاوت میکرد <ref>شامی، ج۹، ص۴۰۰.</ref>. روایتی هم در مورد قرائت قرآن با صوت زیبا دارد<ref>ابو داود، ج۱، ص۳۳۱.</ref>. نیز روایتی درباره حرمت کشتن مار دارد<ref>بخاری، ج۴، ص۹۹؛ مسلم، ج۷، ص۳۸؛ احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۳۰ و ۴۵۳.</ref>. او درباره حوض کوثر پرسشی از پیامبر کرد و در این روایت، ویژگیهای حوض بیان شده است<ref>ابن بشکوال، ص۱۶۰.</ref>. | |||
از ابولبابه روایتی در باب وجوب مهلت دادن به معسر نقل شده است. او طلبی از [[ابوالیَسَر کعب بن عمرو بن عباد سلمی]] داشت و برای گرفتن آن به خانه بدهکار رفت. به وی گفتند: او در خانه نیست. ابولبابه که میدانست وی در خانه پنهان شده است، گفت: چرا مخفی شدهای؟ او گفت: از تنگدستی ابولبابه فریاد برآورد: الله الله الله الله، از رسول خدا{{صل}} شنیدم که فرمود: چه کسی دوست دارد از فوران جهنم در پناه باشد؟ گفتیم: ما دوست داریم چنان باشیم. فرمود: بدهکار را مهلت دهید<ref>طوسی، ص۸۳.</ref>. | |||
فرزندش عبدالرحمان راوی اوست<ref>ابن ابی عاصم، ج۳، ص۴۴۸.</ref>. در تاریخ درگذشت او اختلاف است. به روایتی پیش از قتل عثمان<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۱۹۶.</ref>، یا پس از قتل وی و پیش از شهادت امام علی{{ع}}<ref>ابن سعد، ج۳، ص۳۴۹؛ ابن قتیبه، ص۳۲۵.</ref> یا در دوران خلافت آن امام درگذشت<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۸۵؛ ابن کثیر، ج۷، ص۲۴۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۱۶۸.</ref> و به روایت دیگری تا پس از سال پنجاه نیز زنده بود<ref>ابن حجر، ج۴، ص۱۶۸.</ref>.<ref>[[محمود حیدری آقایی|حیدری آقایی، محمود]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابولبابه بشیر بن عبدالمنذر انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۸۶-۴۸۹.</ref> | |||
==جستارهای وابسته== | |||
*[[مالک بن عبدالمنذر بن زنبر]] (برادر) | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:1100558.jpg|22px]] [[محمود حیدری آقایی|حیدری آقایی، محمود]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|'''مقاله «ابولبابه بشیر بن عبدالمنذر انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | |||
{{ | {{صحابه}} | ||
[[رده:ابولبابه]] | [[رده:ابولبابه بشیر بن عبدالمنذر انصاری]] | ||
[[رده:مدخل]] | |||
[[رده:اعلام]] | |||
[[رده:صحابه]] |