ابولبابه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←اسلام ابولبابه
(←مقدمه) |
|||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
[[ابن حجر]] میگوید: [[بخاری]] جزم دارد که نام ابولبابه، رفاعه است، اما ابن حجر برای او دو نام میآورد و میگوید: اسم وی همان [[کنیه]] او، یعنی [[ابولبابه]]<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۲۴۸.</ref> و نیز نام وی [[بشیر]] است<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۲۵۲.</ref>. [[طبرانی]]<ref>طبرانی، ج۵، ص۲۹.</ref> نام او را [[بشر]] آورده که احتمال تصحیف در آن زیاد است. [[لقب]] وی را با [[صراحت]] ابولبابه [[بدری]] یاد کردهاند<ref>بخاری، ج۵، ص۱۹؛ مسلم، ج۷، ص۳۹؛ احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۳۰.</ref> و [[ابن حجر]] بحث مفصلی درباره چرایی [[شهرت]] وی به این لقب، به دلیل حضور در [[غزوه]] بدریا سکونت وی در منطقه [[بدر]] مطرح کرده است<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۲۴۶.</ref>. | [[ابن حجر]] میگوید: [[بخاری]] جزم دارد که نام ابولبابه، رفاعه است، اما ابن حجر برای او دو نام میآورد و میگوید: اسم وی همان [[کنیه]] او، یعنی [[ابولبابه]]<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۲۴۸.</ref> و نیز نام وی [[بشیر]] است<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۲۵۲.</ref>. [[طبرانی]]<ref>طبرانی، ج۵، ص۲۹.</ref> نام او را [[بشر]] آورده که احتمال تصحیف در آن زیاد است. [[لقب]] وی را با [[صراحت]] ابولبابه [[بدری]] یاد کردهاند<ref>بخاری، ج۵، ص۱۹؛ مسلم، ج۷، ص۳۹؛ احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۳۰.</ref> و [[ابن حجر]] بحث مفصلی درباره چرایی [[شهرت]] وی به این لقب، به دلیل حضور در [[غزوه]] بدریا سکونت وی در منطقه [[بدر]] مطرح کرده است<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۲۴۶.</ref>. | ||
==اسلام ابولبابه== | ==[[اسلام]] [[ابولبابه]]== | ||
زمخشری<ref>زمخشری، ج۱، ص۱۲۳.</ref>، ابولبابه را تازه مسلمانی از یهودیان دانسته است و به همین سبب بود که نزد یهودیان بنو قریظه رفت و ماجرای خیانت رخ داد. به نظر میرسد این رأی ناصواب باشد؛ زیرا | [[زمخشری]]<ref>زمخشری، ج۱، ص۱۲۳.</ref>، ابولبابه را تازه [[مسلمانی]] از [[یهودیان]] دانسته است و به همین سبب بود که نزد یهودیان بنو قریظه رفت و ماجرای [[خیانت]] رخ داد. به نظر میرسد این [[رأی]] ناصواب باشد؛ زیرا | ||
#او از اوسیان ساکن قباست، نه از یهودیان؛ | #او از [[اوسیان]] ساکن قباست، نه از یهودیان؛ | ||
#تصریح نصوص این است که او هم پیمان یهودیان بود. از این رو، از پیامبر خواستند او برای گفتگو نزدشان برود؛ | #تصریح [[نصوص]] این است که او هم [[پیمان]] یهودیان بود. از این رو، از [[پیامبر]] خواستند او برای [[گفتگو]] نزدشان برود؛ | ||
#هیچ گزارشی این نظر را تأیید نمیکند. | #هیچ گزارشی این نظر را [[تأیید]] نمیکند. | ||
درباره چگونگی مسلمان شدن ابولبابه گزارش داستان گونهای در تفسیر آیه {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بیگمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمیآورند» سوره بقره، آیه ۶.</ref> آمده است: مالک بن صیف در پاسخ به دعوت پیامبر خدا{{صل}} گفت: میخواهم این تشک و زیراندازم به نبوت تو شهادت دهد و ابولبابه گفت: میخواهم این شلاقم به آن شهادت بدهد و کعب بن اشرف گفت: میخواهم این درازگوشم به آن شهادت دهد. خداوند این وسایل را به زبان آورد و آنان به وحدانیت باری | درباره چگونگی [[مسلمان]] شدن ابولبابه گزارش داستان گونهای در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بیگمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمیآورند» سوره بقره، آیه ۶.</ref> آمده است: [[مالک بن صیف]] در پاسخ به [[دعوت پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} گفت: میخواهم این تشک و زیراندازم به [[نبوت]] تو [[شهادت]] دهد و ابولبابه گفت: میخواهم این شلاقم به آن شهادت بدهد و [[کعب بن اشرف]] گفت: میخواهم این درازگوشم به آن شهادت دهد. [[خداوند]] این وسایل را به زبان آورد و آنان به [[وحدانیت]] [[باری تعالی]]، [[رسالت پیامبر]] خدا{{صل}} و [[امامت امام علی]]{{ع}} شهادت دادند. همگی آنان گفتند: این جز [[سحر]] و شعبده نیست. در این هنگام زیرانداز از [[زمین]] حرکت کرد و ابولبابه و آن دو را بر زمین کوبید. آنگاه شلاقی در دست ابولبابه همان طور شهادت داد و از دست وی خارج شد و دور سر و گردنش پیچید او را با صورت به زمین زد و صدایی از آن شنیده شد که: تو را رها نمیکنم، یا اسلام بیاور یا میکشمت. پس ابولبابه از [[ترس]] مسلمان شد. او مرد بانفوذی بود و تا وی مسلمان نشده بود، یارانش مسلمان نشدند<ref>مشهدی، ج۱، ص۱۰۴؛ ابن شهرآشوب، ج۱، ص۸۲.</ref>. از آنجا که وی را جزو [[نقبا]] بهشمار میآوردند، باید پیش از [[هجرت]] مسلمان شده باشد. | ||
درباره نقش و حضور وی در جنگها گفته شده در حرکت به سوی | درباره نقش و حضور وی در [[جنگها]] گفته شده در حرکت به سوی [[بدر]]، ابولبابه، [[امام علی]]{{ع}} و [[پیامبر خدا]]{{صل}} با هم بر یک شتر سوار بودند<ref>ابن کثیر، ج۳، ص۳۱۹.</ref>. اما در منطقه [[روحاء]]، به [[دستور پیامبر]]، [[ابولبابه]] به [[مدینه]] بازگشت تا [[جانشین]] آن [[حضرت]] در [[شهر]] باشد. [[طبری]] [[شیعی]] مؤلف المسترشد [[جانشینی]] بر [[نماز]] را قبول دارد<ref>طبری، ص۱۲۷.</ref>. حضرت پس از [[نبرد]]، وی را از [[غنایم]] [[بدر]] بهرهمند کرد. بعدها در جنگهای سویق و بنوقینقاع نیز [[جانشین رسول خدا]]{{صل}} در مدینه بود<ref>واقدی، ج۸/۱، ص۱۰۱، ۱۵۹، ۱۸۰ و ۱۸۲؛ ابن سعد، ج۳، ص۳۴۸؛ ابن قتیبه، ص۱۵۴؛ ابن کثیر، ج۳، ص۳۸۵.</ref>. هنگام بازگشت [[سپاهیان]] [[اسلام]] از [[بدر]]، [[زید بن حارثه]] با شتر قصوای [[پیامبر]] زودتر خود را به مدینه رساند تا خبر [[پیروزی]] [[مسلمانان]] و [[شکست]] [[قریش]] و کشته شدن سران آن را به [[مردم]] برساند. [[یهودیان]] و [[منافقان]] [[شایعه]] [[شکست]] مسلمانان و کشته شدن پیامبر خدا{{صل}} و اصحابش را پراکندند و اظهارات [[زید]] را از روی پریشان گویی ناشی از [[ترس]] خواندند. ابولبابه در برابر این [[شایعه]] پراکنیها ایستاد و زید را [[تصدیق]] کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۱۱۵.</ref>. | ||
ابولبابه از سران أوس مورد توجه پیامبر بود، اما داستان زیر، سبب نخستین ناراحتی رسول خدا{{صل}} از او شد: پیش از جنگ | ابولبابه از سران [[أوس]] مورد توجه پیامبر بود، اما داستان زیر، سبب نخستین [[ناراحتی]] [[رسول خدا]]{{صل}} از او شد: پیش از [[جنگ]] [[أحد]]، [[یتیمی]] از [[انصار]] بر سر یک اصله درخت خرما با ابولبابه[[اختلاف]] داشت. موضوع را با پیامبر در میان گذاشتند. [[حق]] با ابولبابه بود و رسول خدا{{صل}} به نفع ابولبابه[[حکم]] کرد. پسرک [[یتیم]] برای درخت خرما بیتابی کرد. پیامبر خدا{{صل}} از ابولبابه خواست آن [[نخل]] را به یتیم ببخشد، ولی او [[امتناع]] کرد. حضرت به او گفتند در عوض این خرمابن، خرمابنی برای تو در [[بهشت]] خواهد بود. با وجود این نپذیرفت. [[ثابت]] بن دحداحه به پیامبر خدا{{صل}} گفت: اگر من از [[مال]] خودم نخلی به او بدهم، چه؟ حضرت فرمود: در مقابل، نخلی در بهشت خواهی داشت. او رفت و آن نخل را از ابولبابه به یک نخلستان خرما خرید و به آن یتیم بخشید<ref>واقدی، ج۱، ص۲۸۲ و ج۲، ص۵۰۵.</ref>. در [[قاعده فقهی]] [[لاضرر]] و لاضرار فی الاسلام، به این [[نزاع]] [[استشهاد]] شده است<ref>سیستانی، ص۷۸.</ref>. | ||
ابولبابه در | [[ابولبابه]] در [[غزوه خندق]] و نیز برخی سرایایی که پیش از آن رخ داده بود، شرکت داشت<ref>شامی، ج۴، ص۳۸۲.</ref>. [[پیامبر خدا]]{{صل}} ابولبابه را در [[غزوه]] بنو قریظه [[امیر]] [[جنگ]] کرد<ref>واقدی، ج۲، ص۵۰۷.</ref>. به نظر میرسد این [[انتخاب]] به دلیل [[اوسی]] بودن اوست. پس از طولانی شدن محاصره، با تقاضای [[یهودیان]]، ابولبابه به قلعه ایشان رفت. [[زنان]] و [[کودکان]] گریهکنان گرداگرد او جمع شدند و مردان آمدند و با وی [[مذاکره]] کردند<ref>قسطانی، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۰.</ref>. او با اشاره به [[حیی بن اخطب]]، خطاب به یهودیان گفت: مادامی که او در بین شماست، هلاک خواهید شد. میان حیی بن اخطب و [[کعب]] بن [[اسد]] مشاجرهای صورت گرفت تا اینکه کعب به ابولبابه گفت: ما چارهای جز [[تسلیم شدن]] نداریم، نظر تو چیست؟<ref>واقدی، ج۲، ص۵۰۶؛ به روایت ابولبابه.</ref> او بر اساس پیمانی که در [[جاهلیت]] [[اوسیان]] با بنوقریظه داشتند، با [[دلسوزی]] بر ایشان و نیز به دلیل آنکه [[اموال]] و خانوادهاش در میان آنان بودند<ref>واقدی، ج۲، ص۵۰۵؛ ابن کثیر، ج۴، ص۱۳۷.</ref>، با اشاره به گلوی خود، به آنان فهماند در صورت تسلیم شدن، کشته خواهند شد. این به منزله افشای سر [[پیامبر]] بود. لختی نگذشت که از [[پشیمانی]] بسیار، به [[مسجد]] آمد و خود را به ستونی از ستونهای [[مسجد پیامبر]] که همواره عطرآگین بود، بست و [[سوگند]] خورد تا [[حق تعالی]] [[توبه]] وی نپذیرد، خود را از ستون باز نکند<ref>واقدی، ج۲، ص۵۰۷-۵۰۵؛ ابن هشام، ج۳، ص۲۴۷-۲۴۸؛ ابن سعد، ج۳، ص۳۴۹.</ref> و از [[شرم]] به صورت پیامبر نگاه نکند و هرگز به میان بنو قریظه نرود و هرگز در شهری که در آن [[خیانت]] کرده است، دیده نشود<ref>ابن کثیر، ج۴، ص۱۳۶ و ۱۳۸.</ref> و نیز تمام اموال خود را [[نذر]] [[صدقه]] کرد<ref>حاکم، مستدرک، ج۳، ص۶۳۲.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: اگر نزد من میآمد، برایش غفران و [[بخشش]] میطلبیدم. اکنون که او خود چنان کرده است، به [[خدا]] [[سوگند]] وی را نخواهم گشود تا [[خداوند]] توبهاش را بپذیرد و به گشودن وی [[مأمور]] شوم<ref>ابن هشام، ج۳، ص۲۴۸؛ طبری، جامع البیان، ج۱۱، ص۲۰؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۴، ص۱۶.</ref>. شبیه به همین گزارش را بعد از [[غزوه تبوک]] داریم که [[حضرت]] فرمود: اینان از [[فرمان]] من سرپیچیدند و سوگند خورد که من آنان را نخواهم گشود و نخواهم بخشید تا خدا آنان را ببخشاید<ref>بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۲۷۲؛ شامی، ج۵، ص۴۷۸.</ref>. | ||
افزون بر آنچه گفته شده، سخن طبری در تفسیرش است که موضوع گفتگو میان یهودیان و ابولبابه درباره تسلیم شدن به حکم سعد بن معاذ بود؛ یعنی درباره پذیرفتن حکمیت سعد مشورت کردند<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۳۷۳.</ref>، اما میدانیم تا پیش از تسلیم شدن آنان، از حکمیت کسی سختی در میان نیست. | افزون بر آنچه گفته شده، [[سخن]] [[طبری]] در تفسیرش است که موضوع [[گفتگو]] میان [[یهودیان]] و [[ابولبابه]] درباره [[تسلیم شدن]] به [[حکم]] [[سعد بن معاذ]] بود؛ یعنی درباره [[پذیرفتن]] [[حکمیت]] [[سعد]] [[مشورت]] کردند<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۳۷۳.</ref>، اما میدانیم تا پیش از تسلیم شدن آنان، از [[حکمیت]] کسی [[سختی]] در میان نیست. | ||
پیامبر او را از امیری سپاه عزل و اُسید بن حضیر را به جای او برگزید<ref>واقدی، ج۲، ص۵۰۷.</ref>. بر اساس گزارشهای | [[پیامبر]] او را از امیری [[سپاه]] [[عزل]] و اُسید بن حضیر را به جای او برگزید<ref>واقدی، ج۲، ص۵۰۷.</ref>. بر اساس گزارشهای [[تاریخی]]، وی شش [[روز]] یا بیست روز خود را به ستون بسته بود<ref>ابن کثیر، ج۴، ص۱۳۶ و ۱۳۸.</ref>. روزها [[روزه]] میگرفت و شبها مقدار اندکی [[خوراک]] میخورد، تا آنکه توبهاش پذیرفته شد و [[آیات]] مربوط در [[خانه]] [[ام سلمه]] نازل گردید و وی [[نزول]] آن را به ابولبابه[[بشارت]] داد<ref>قمی، ج۱، ص۳۰۳-۳۰۴.</ref>. ابولبابه پس از پذیرفته شدن توبهاش، [[دست]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} را بوسید<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج۱۱، ص۴۸.</ref>. او [[نذری]] در مورد توبهاش کرده بود که [[میزان]] آن برایش نامعلوم بود و حضرت در مورد نذرهایش فرمود: "در صورتی که ثلث اموالت را [[صدقه]] دهی کافی است"<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۵، ص۴۰۶؛ طبرانی، ج۵، ص۳۳؛ حاکم، ج۳، ص۶۳۲.</ref>. | ||
از آن پس، آن ستون، {{عربی|"أسطوانة التوبه"}}؛ و {{عربی|"أسطوانة أبی لبابه"}}؛ نام گرفت<ref>شامی، ج۱۲، ص۳۹۲.</ref>. در مورد محل آن ستون اختلاف است؛ از آن جمله گویند آن ستونی ما بین قبر شریف و منبر بود و تنها یک ستون میان آن و قبر مطهر فاصله است<ref>محقق حلی، ج۱، ص۲۱۰.</ref>. واقدی<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۴۷.</ref> ستون دیگری را که محاذی منبر و جلو حجره أم سلمه بود و در برابر تابش مستقیم آفتاب قرار داشت، یادآور شده و این قول را پذیرفته است. بر اساس گزارشی از | از آن پس، آن ستون، {{عربی|"أسطوانة التوبه"}}؛ و {{عربی|"أسطوانة أبی لبابه"}}؛ نام گرفت<ref>شامی، ج۱۲، ص۳۹۲.</ref>. در مورد محل آن ستون [[اختلاف]] است؛ از آن جمله گویند آن ستونی ما بین [[قبر]] [[شریف]] و [[منبر]] بود و تنها یک ستون میان آن و [[قبر مطهر]] فاصله است<ref>محقق حلی، ج۱، ص۲۱۰.</ref>. واقدی<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۴۷.</ref>[[ستون]] دیگری را که محاذی [[منبر]] و جلو حجره [[أم سلمه]] بود و در برابر تابش مستقیم [[آفتاب]] قرار داشت، یادآور شده و این قول را پذیرفته است. بر اساس گزارشی از [[ابوبکر]]، آن ستون را در جهت غیر [[قبله]] دانستهاند<ref>ابن خزیمه، ج۳، ص۳۵۰.</ref>. اسطوانة [[توبه]] را غیر اسطوانة عطرآگین (= مخلقه) که مقابل مَقام است گفتهاند و اقامت در کنار آن ستون در شب و [[روز]] چهارشنبه و [[پنج شنبه]] سفارش شده است<ref>کلینی، ج۴، ص۵۵۸.</ref>. در حال حاضر، ستونی را به نام ستون [[ابولبابه]] معین کردهاند و اختلافی هم در آن نیست. | ||
از ابولبابه در مورد خوابی که دیده بود گزارشی نقل شده است. میگوید در رؤیا خودم را در داخل باتلاق تیره و متعفنی دیدم که توان بیرون آمدن نداشتم و نزدیک بود از بوی آن بمیرم. سپس نهر روانی مشاهده کردم و مرا در آن شستشو دادند که از خواب بیدار شدم و هنوز بوی خوش میدادم. ابوبکر هم تعبیری برای آن کرده بود<ref>شامی، ج۵، ص۸.</ref>. | از ابولبابه در مورد خوابی که دیده بود گزارشی نقل شده است. میگوید در [[رؤیا]] خودم را در داخل باتلاق تیره و متعفنی دیدم که توان بیرون آمدن نداشتم و نزدیک بود از بوی آن بمیرم. سپس نهر [[روانی]] [[مشاهده]] کردم و مرا در آن شستشو دادند که از [[خواب]] بیدار شدم و هنوز بوی خوش میدادم. ابوبکر هم تعبیری برای آن کرده بود<ref>شامی، ج۵، ص۸.</ref>. | ||
گفتهاند به سبب این | گفتهاند به سبب این [[خیانت]]، سه [[آیه]] از سورههای توبه، آیه ۱۰۲ {{متن قرآن|وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ}}<ref>«و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند» سوره توبه، آیه ۱۰۲.</ref>، [[مائده]]، آیه ۴۱ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب میورزند» سوره مائده، آیه ۴۱.</ref>، و [[انفال]]، آیه ۲۷ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانتهای خود دانسته خیانت نورزید» سوره انفال، آیه ۲۷.</ref> در [[حق]] وی نازل شد<ref>واقدی، ج۲، ص۵۰۹؛ ابن هشام، ج۳، ص۲۴۷-۲۴۸.</ref>. اما در اینکه کدام آیه در مورد وی نازل گردید، [[اختلاف]] وجود دارد. برخی، [[نزول]] دو آیه از [[سوره توبه]] و مائده را با استناد به [[زمان]] نزول آنها بعید دانسته، و [[نزول آیه]] ۱۰۲ سوره توبه را نامنطبق با [[قصه]] [[ابولبابه]] معرفی کردهاند؛ زیرا [[سیاق]] آن بر جمعی از افراد دلالت دارد، نه [[أبولبابه]] تنها<ref>فرات کوفی، ص۱۷۹-۱۷۰.</ref> [[طبری]] نیز در [[تفسیر]] خود<ref>طبری، ج۶، ص۴۶۲-۴۶۳.</ref> پس از نقل [[اختلاف]] اقوال، [[سیاق آیه]] را دلیل بر صحیح بودن این نظریه گرفته و اضافه کرده در جریان بنو قریظه، ابولبابه تنها بود و [[آیه]]، جمع آمده است. برخی گویند [[نزول آیه]] ۱۰۲ [[سوره توبه]]، هنگام [[تخلف]] ابولبابه از [[غزوه تبوک]] به همراه عدهای دیگر بوده است. نزدیک بازگشت [[رسول خدا]]{{صل}} از [[تبوک]]، هفت تن از آن ده نفر خویشتن را به ستونها بستند<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۴۶۲-۴۶۳.</ref>. [[ابن کثیر]]<ref>ابن کثیر، ج۵، ص۳۳.</ref>، متخلفان از [[جنگ تبوک]] را به چهار گروه تقسیم کرده و ابولبابه را از [[گناهکاران]] (و نه از [[منافقان]]) شمرده است. طبری با ذکر اختلاف [[تفاسیر]] مربوط به آیه ۲۷ [[سوره انفال]]، از اظهار نظر [[قطعی]] [[پرهیز]] میکند و میگوید: ممکن است آن در مورد ابولبابه نازل شده باشد و در موارد دیگر نیز همین احتمال وجود دارد<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۲۱۹-۲۲۰.</ref>. برخی با استناد به آیه ۴۱ [[سوره مائده]]، [[کفر]] و [[نفاق]] ابولبابه را [[ثابت]] میکنند؛ گرچه از نظر [[تاریخی]]، گزارشی از نفاق او وارد نشده باشد. به هر روی، از این آیه، [[توبه]] او ثابت نمیشود<ref>جعفر مرتضی، ج۱۱، ص۱۲۲-۱۲۵.</ref>. [[جعفر مرتضی]]<ref>جعفر مرتضی، ج۱۱، ص۱۳۰.</ref> احتمال میدهد ابولبابه پس از نزول آیه ۴۱ سوره مائده - یعنی چند سال بعد از ماجرای بنو قریظه - توبه کرده باشد. واقدی<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۴۷.</ref> نیز او را از نفاق تبرئه کرده، اما اضافه میکند او کارهای ناپسندی انجام داد؛ از آن جمله، ساختن خانهای با چوبهای [[مسجد ضرار]] در کنار محل آن [[مسجد]] است؛ خانهای که هرگز مولودی در آن زاده نشد، پرندهای بر آن ننشست و مرغی در آن [[آشیانه]] نکرد. | ||
او در غزوات بعد از بنو قریظه شرکت داشت و پرچمداری تیره خود، بنوخطمه از بنو عمرو بن عوف را در فتح مکه <ref>واقدی، ج۲، ص۸۰۰؛ ابن سعد، ج۳، ص۴۸ و ۴۵۷؛ بلاذری، ج۱، ص۳۰۹-۳۱۰؛ یعقوبی، ج۲، ص۵۸؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۸۱ و ۴۷۸؛ ابونعیم، ج۳، ص۱۰۹.</ref> و پرچم بنو عمرو بن عوف را در حین در دست داشت<ref>واقدی، ج۲، ص۸۹۶.</ref>. یعقوبی<ref>یعقوبی، ج۲، ص۵۸.</ref> تنها مؤرخی است که ابولبابه را جانشین پیامبر خدا{{صل}} در مدینه در جریان فتح مکه خوانده است. | او در [[غزوات]] بعد از بنو قریظه شرکت داشت و پرچمداری تیره خود، بنوخطمه از بنو [[عمرو بن عوف]] را در [[فتح مکه]] <ref>واقدی، ج۲، ص۸۰۰؛ ابن سعد، ج۳، ص۴۸ و ۴۵۷؛ بلاذری، ج۱، ص۳۰۹-۳۱۰؛ یعقوبی، ج۲، ص۵۸؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۸۱ و ۴۷۸؛ ابونعیم، ج۳، ص۱۰۹.</ref> و [[پرچم]] بنو [[عمرو بن عوف]] را در حین در دست داشت<ref>واقدی، ج۲، ص۸۹۶.</ref>. [[یعقوبی]]<ref>یعقوبی، ج۲، ص۵۸.</ref> تنها مؤرخی است که [[ابولبابه]] را [[جانشین پیامبر خدا]]{{صل}} در [[مدینه]] در جریان فتح مکه خوانده است. | ||
از ابولبابه روایتی در باب آداب پیامبر آمده است که حضرت هنگام ورود به روستا و قریهای، دعایی تلاوت میکرد <ref>شامی، ج۹، ص۴۰۰.</ref>. روایتی هم در مورد قرائت قرآن با صوت زیبا دارد<ref>ابو داود، ج۱، ص۳۳۱.</ref>. نیز روایتی درباره حرمت کشتن مار دارد<ref>بخاری، ج۴، ص۹۹؛ مسلم، ج۷، ص۳۸؛ احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۳۰ و ۴۵۳.</ref>. او درباره حوض کوثر پرسشی از پیامبر کرد و در این | از ابولبابه روایتی در باب [[آداب]] [[پیامبر]] آمده است که [[حضرت]] هنگام ورود به روستا و قریهای، دعایی [[تلاوت]] میکرد <ref>شامی، ج۹، ص۴۰۰.</ref>. روایتی هم در مورد [[قرائت قرآن]] با صوت [[زیبا]] دارد<ref>ابو داود، ج۱، ص۳۳۱.</ref>. نیز روایتی درباره [[حرمت]] کشتن مار دارد<ref>بخاری، ج۴، ص۹۹؛ مسلم، ج۷، ص۳۸؛ احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۳۰ و ۴۵۳.</ref>. او درباره [[حوض کوثر]] پرسشی از پیامبر کرد و در این [[روایت]]، ویژگیهای [[حوض]] بیان شده است<ref>ابن بشکوال، ص۱۶۰.</ref>. | ||
از ابولبابه روایتی در باب وجوب مهلت دادن به معسر نقل شده است. | از ابولبابه روایتی در باب [[وجوب]] مهلت دادن به معسر نقل شده است. اوطلبی از [[ابوالیَسَر کعب بن عمرو بن عباد سلمی]] داشت و برای گرفتن آن به [[خانه]] بدهکار رفت. به وی گفتند: او در خانه نیست. ابولبابه که میدانست وی در خانه پنهان شده است، گفت: چرا مخفی شدهای؟ او گفت: از [[تنگدستی]] ابولبابه فریاد برآورد: [[الله]] الله الله الله، از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: چه کسی [[دوست]] دارد از فوران [[جهنم]] در [[پناه]] باشد؟ گفتیم: ما دوست داریم چنان باشیم. فرمود: بدهکار را مهلت دهید<ref>طوسی، ص۸۳.</ref>. | ||
فرزندش عبدالرحمان راوی اوست<ref>ابن ابی عاصم، ج۳، ص۴۴۸.</ref>. در تاریخ درگذشت او اختلاف است. به روایتی پیش از قتل عثمان<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۱۹۶.</ref>، یا پس از قتل وی و پیش از شهادت امام علی{{ع}}<ref>ابن سعد، ج۳، ص۳۴۹؛ ابن قتیبه، ص۳۲۵.</ref> یا در دوران خلافت آن امام درگذشت<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۸۵؛ ابن کثیر، ج۷، ص۲۴۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۱۶۸.</ref> و به روایت دیگری تا پس از سال پنجاه نیز زنده بود<ref>ابن حجر، ج۴، ص۱۶۸.</ref>.<ref>[[محمود حیدری آقایی|حیدری آقایی، محمود]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابولبابه بشیر بن عبدالمنذر انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۸۶-۴۸۹.</ref> | فرزندش [[عبدالرحمان]] [[راوی]] اوست<ref>ابن ابی عاصم، ج۳، ص۴۴۸.</ref>. در [[تاریخ]] درگذشت او [[اختلاف]] است. به روایتی پیش از [[قتل عثمان]]<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۱۹۶.</ref>، یا پس از [[قتل]] وی و پیش از [[شهادت امام علی]]{{ع}}<ref>ابن سعد، ج۳، ص۳۴۹؛ ابن قتیبه، ص۳۲۵.</ref> یا در دوران [[خلافت]] آن [[امام]] درگذشت<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۸۵؛ ابن کثیر، ج۷، ص۲۴۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۱۶۸.</ref> و به روایت دیگری تا پس از سال پنجاه نیز زنده بود<ref>ابن حجر، ج۴، ص۱۶۸.</ref>.<ref>[[محمود حیدری آقایی|حیدری آقایی، محمود]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابولبابه بشیر بن عبدالمنذر انصاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۸۶-۴۸۹.</ref> | ||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== |