بحث:عدل: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'اخلاق الاهی، ج۱' به 'اخلاق الاهی، ج۱') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
*در کلمات [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}}، تعابیر و توصیفهای گوناگون و فراوان و نغزی دربارۀ [[عدالت]] است و آن را مایۀ [[آبادانی]] [[کشور]] میداند: {{متن حدیث|مَا عُمِّرَتِ الْبُلْدَانُ بِمِثْلِ الْعَدْلِ}}<ref>غرر الحکم، ج ۶ ص ۶۸، مستدرک الوسائل، باب جهاد النفس، باب ۳۷ ح ۸</ref> سرزمینها به چیزی همچون [[عدالت]]، آباد نمیگردد. این [[حقیقت]] [[ناب]] از [[کلام]] [[پیامبر]]{{صل}} باقی است که [[حکومت]] با [[کفر]] میماند، ولی با [[ستم]]، برجا نمیماند<ref>{{متن حدیث|الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ}}</ref>. | *در کلمات [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}}، تعابیر و توصیفهای گوناگون و فراوان و نغزی دربارۀ [[عدالت]] است و آن را مایۀ [[آبادانی]] [[کشور]] میداند: {{متن حدیث|مَا عُمِّرَتِ الْبُلْدَانُ بِمِثْلِ الْعَدْلِ}}<ref>غرر الحکم، ج ۶ ص ۶۸، مستدرک الوسائل، باب جهاد النفس، باب ۳۷ ح ۸</ref> سرزمینها به چیزی همچون [[عدالت]]، آباد نمیگردد. این [[حقیقت]] [[ناب]] از [[کلام]] [[پیامبر]]{{صل}} باقی است که [[حکومت]] با [[کفر]] میماند، ولی با [[ستم]]، برجا نمیماند<ref>{{متن حدیث|الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ}}</ref>. | ||
* [[عدالت]]، هم از [[صفات]] [[خداوند]] است، هم در [[شاهد]] و [[قاضی]] و [[امام]] ### [[313]]### معتبر و شرط است، هم در [[پیشوا]] و [[رهبر]] باید باشد، تا بتواند [[قسط]] و [[عدالت]] را در [[جامعه]] نیز تحقّق بخشد. [[عدالت]] به معنای ملکۀ [[نفسانی]] در [[انسان]]، نتیجۀ [[تهذیب نفس]] و پاکسازی قوۀ عملیه و ایجاد [[تعادل]] میان قوّۀ عاقله، عامله، شهویّه و غضبیّه است، یعنی [[انقیاد]] [[عقل]] عملی در برابر [[خرد]] و [[عقل]] نظری<ref>تعبیر از مرحوم نراقی در «جامع السعادات»، ج ۱ ص ۵۱</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۸۳.</ref>. | * [[عدالت]]، هم از [[صفات]] [[خداوند]] است، هم در [[شاهد]] و [[قاضی]] و [[امام]] ### [[313]]### معتبر و شرط است، هم در [[پیشوا]] و [[رهبر]] باید باشد، تا بتواند [[قسط]] و [[عدالت]] را در [[جامعه]] نیز تحقّق بخشد. [[عدالت]] به معنای ملکۀ [[نفسانی]] در [[انسان]]، نتیجۀ [[تهذیب نفس]] و پاکسازی قوۀ عملیه و ایجاد [[تعادل]] میان قوّۀ عاقله، عامله، شهویّه و غضبیّه است، یعنی [[انقیاد]] [[عقل]] عملی در برابر [[خرد]] و [[عقل]] نظری<ref>تعبیر از مرحوم نراقی در «جامع السعادات»، ج ۱ ص ۵۱</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۸۳.</ref>. | ||
==عدالت در فرهنگ مطهر== | |||
[[عدالت]] را سه [[جور]] میشود تعریف کرد. یکی اینکه عدالت یعنی [[مساوات]]، چون از ماده عدل است و عدل یعنی [[برابری]]. یک معنای عدالت برابری است بلکه اصلاً معنا و ریشه اصلی عدالت همان برابری است. در [[قرآن]] هم این ماده بعضی جاها معنی برابری میدهد، نظیر آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ}}<ref>«آنگاه کافران برای پروردگار خود همتا میتراشند» سوره انعام، آیه ۱.</ref> [[کفار]] غیر [[خدا]] را با خدا برابر میکنند، مساوی قرار میدهند. یک وقت هست که ما عدالت را به معنای مساوات و برابری تعریف میکنیم. آیا درست است یا نه؟ جواب این است که تا مقصودمان از مساوات چه باشد؟ مساوات در چه؟ بعضیها عدالت را مساوات تعریف میکنند و مساوات را هم این میدانند که تمام افراد [[بشر]] از لحاظ تمام نعمتهایی که داده شده است در یک سطح [[زندگی]] بکنند. یعنی معنای مساوات این است که همه افراد یک جور [[غذا]] گیرشان بیاید و همه یک جور [[ثروت]] داشته باشند، همه [[مردم]] یک جور [[خانه]] و [[مسکن]] داشته باشند، همه یک جور مرکب داشته باشند، همه مردم از چیزی که آنها موجب [[سعادت]] مینامند به طور مساوی بهرهمند شوند؛ مثلاً [[مال]] و ثروت یکی از موجبات سعادت است، خانه و زندگی از موجبات سعادت است، و غیره؛ عدالت یعنی همه مردم از چیزهایی که موجبات سعادت است، برابر داشته باشند. اگر ما عدالت را این جور معنی بکنیم، درست نیست. این عدالت درست نیست و [[ظلم]] است<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۳۰۵.</ref>. عدالت به آن معنی که آنها گفتهاند، معنایش مساوات نیست، عدالت معنایش موازنه به شکلی که پای [[حقوق]] در کار نباشد نیست، بلکه عدالت بر پایه حقوق [[واقعی]] و [[فطری]] [[استوار]] است. فرد [[حق]] دارد، [[اجتماع]] هم حق دارد. عدالت از اینجا پیدا میشود که حق هر فردی به او داده بشود. عدالت رعایت همین حقوق است. بنابراین عدالت در تمام زمانها یکی بیشتر نیست و اینکه میگویند [[عدالت]] یک امر نسبی است، حرف [[درستی]] نیست<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۳۳۷.</ref>. عدالت در مفهوم وسیعش عبارت است از دادن [[حق]] صاحبان [[استحقاق]] بدون هیچ تبعیضی میان آنها. اگر حق هیچ صاحب حقّی ادا نشود، برخلاف عدالت است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۵۳۲.</ref>. عدالت از نظر ما پایههایی در [[طبیعت]] و [[فطرت]] دارد که با توجه به آن پایهها میتوان یک طرح [[ثابت]] و جاودانهای برای [[زندگی]] [[بشر]] از لحاظ اصول طرح کرد. عدالت از قبیل [[تعادل]] مزاج فرد است که در همه تطوّرات باید محفوظ باشد؛ ویتأمینها، گلبولها به نسبت معیّنی در همه احوال باید محفوظ باشد؛ در عین حال اعضاء [[جسم]]، همه (آن هم به نسبت معیّن) [[رشد]] میکنند. غلط است که عدالت را یکی از مراحل تطوّر بدانیم، عدالت بازگشت به مزاج طبیعی است<ref>نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۱۹۱.</ref>. [[مساوات]] درباره [[قانون]] میتواند معنی پیدا بکند. یعنی قانون افراد را به یک چشم نگاه بکند، قانون خودش میان افراد [[تبعیض]] قائل نشود بلکه رعایت استحقاق را بکند. به عبارت دیگر افرادی که از لحاظ [[خلقت]] در شرایط مساوی هستند، قانون باید با آنها به مساوات [[رفتار]] بکند. اما افرادی که خودشان در شرایط مساوی نیستند، قانون هم نباید با آنها مساوی رفتار بکند بلکه باید مطابق شرایط خودشان با آنها رفتار بکند. این هم معنای دوم عدالت است<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۳۱۳.</ref>. بعضی گفتهاند عدالت یعنی رعایت [[توازن]] در [[اجتماع]]، یعنی هر حالتی که به [[صلاح]] اجتماع باشد و بهتر بتواند اجتماع را [[حفظ]] بکند و جلو ببرد، عدالت است<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۳۱۷.</ref>. عدالت اگر معنایش توازن باشد، باز از آن معنای {{متن حدیث|إِعْطَاءِ كُلِ ذِي حَقٍ حَقَّهُ}} بیرون نیست. چرا؟ چون هیچ وقت اجتماع متوازن نمیشود به اینکه [[حقوق]] افراد پایمال بشود. توازن اجتماع به این است که حقوق همه افراد رعایت بشود، حق اجتماع هم رعایت بشود. از آن فرضیه که اساساً [[حقوق]] افراد به کلی معدوم بشود، هرگز [[توازن]] [[اجتماع]] به وجود نمیآید<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۳۳۶؛ بیست گفتار، ص۴۰ و ۶۵.</ref>. اگر بخواهیم [[عدالت]] را به معنای [[مساوات]] تعریف بکنیم و مساوات را مساوات در موهبتهای [[اجتماعی]] فرض بکنیم، غلط است. ولی عدالت را به یک معنای دیگر میشود معنی کرد که اگر به آن توجه شود، میتوان گفت آن هم مساوات است، اما مساوات به شکل دیگر. معنایی که قدما برای عدالت میکنند این است: {{متن حدیث|إِعْطَاءِ كُلِ ذِي حَقٍ حَقَّهُ}} یعنی هر چیزی و هر شخصی در متن [[خلقت]] با یک [[شایستگی]] مخصوص به خود به [[دنیا]] آمده است. حقوق هم از همین جا پیدا میشود یعنی از ساختمان ذاتی اشیاء. ما باید هر چیزی را در ذاتش مطالعه بکنیم بعد ببینیم که او شایستگی چه چیزی را دارد و چه استعدادی در وجود او هست. یعنی طبیعتش چه تقاضایی دارد<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۳۱۲.</ref>. عدالت این است که در [[شؤون]] اجتماعی و در [[راه]] استفاده از [[حقوق اجتماعی]]، شرایط دقیق یک مسابقه کامل نسبت به همه مزایای اجتماعی فراهم شود و طبق یک مسابقه عمل شود. معنی مساوات و به یک چشم دیدن و همه را برابر در نظر گرفتن هم این است که هیچ ملاحظه شخصی در کار نباشد؛ از نظر ملاحظات شخصی همه [[علی]] السویه باشد؛ از نظر ملاحظات طبقاتی همه علی السویّه باشند<ref>بیست گفتار، ص۱۳۰.</ref>. از نظر ما عدالت [[حکم]] [[اعتدال]] مزاج را دارد<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۴۳۴.</ref>. نظامی که [[انسان]] باید به اجتماع بدهد “عدالت” خوانده میشود<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۱۹۱.</ref>. عدالت یعنی [[حسن]] [[روابط اجتماعی]]<ref>آشنایی با قرآن، ج۴، ص۱۳۵.</ref>. عدالت یعنی رعایت حقوق افراد دیگر<ref>گفتارهای معنوی، ص۸۰.</ref>. معنی عدالت این نیست که همه [[مردم]] از هر نظر در یک حد و یک مرتبه و یک [[درجه]] باشند؛ [[جامعه]] خود به خود [[مقامات]] و درجات دارد و در این جهت مثل پیکر است؛ وقتی که [[مقامات]] و درجات دارد، باید تقسیمبندی و درجهبندی بشود؛ [[راه]] منحصر، [[آزاد]] گذاشتن افراد و زمینه مسابقه فراهم کردن است<ref>بیست گفتار، ص۱۲۸.</ref>..<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۴۱.</ref> | |||
===[[عدالت اجتماعی]] از نظر [[افلاطون]]=== | |||
عدالت اجتماعی یعنی اینکه هر فردی هر مقدار که [[استعداد]] دارد، کار بکند و به اندازه کار خودش [[پاداش]] بگیرد. و تمام افراد باید این [[جور]] باشند. اگر [[جامعه]] از چنین افرادی تشکیل شد آن وقت اجزاء این جامعه همه هماهنگ هستند<ref>فلسفه اخلاق، ص۱۱۱.</ref>. افلاطون [[عدالت]] را به معنای موزونیت مجموع [[قوای انسان]] به کار برده بود؛ یعنی برای هر قوهای نسبت به [[قوه]] دیگر حقی قایل شده و گفته است که عدالت عبارت است از این که هر قوهای به آن [[حق]] و بهرهای که دارد- نه کمتر و نه بیشتر - برسد. آن وقت عدالت را صفت مجموع قواگرفته است<ref>مجموعه آثار، ج۷، ص۴۹۱.</ref>. پس عدالت عبارت است از هماهنگی اجزاء با کلّ<ref>فلسفه اخلاق، ص۱۱۱.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۴۳.</ref> | |||
===عدالت اجتماعی بشری=== | |||
یعنی عدالتی که در [[قانون]] بشری باید رعایت شود و افراد [[بشر]] باید آن را محترم بشمارند<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۸۰.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۴۳.</ref> | |||
===عدالت [[خداوند]]=== | |||
منظور از [[عادل]] بودن [[خدا]] این است که [[استحقاق]] و [[شایستگی]] هیچ موجودی را مهمل نمیگذارد و به هر کس هر چه را استحقاق دارد میدهد<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۸۷.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۴۳.</ref> | |||
===عدالت در قدیم=== | |||
علمای قدیم در تعریف عدالت میگفتند: عدالت [[ملکه]] [[تقوا]] و [[پرهیزکاری]] است، یعنی تقوا و پرهیزکاری برای [[انسان]]، ملکه شده باشد<ref>تعلیم و تربیت در اسلام، ص۷۷.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۴۳.</ref> | |||
===عدالت، عدل و [[جود]]=== | |||
جود و [[بخشش]]، امور را و جریانها را از محلّ خودشان و مدارشان خارج میکند؛ جود این است که [[آدمی]] از [[حقّ]] مسلّم خود صرفنظر کند، به دیگری که ذیحق نیست جود کند؛ پس جود اشیاء را از موضوع خود خارج میکند. {{عربی|والعدل سائس عام، والجو عارض خاص}} دیگر این که عدالت سائس و ادارهکننده عموم است؛ چیزی است که پایه و مبنای [[زندگی]] عمومی و اساس مقررات، امّا [[جود]] و [[بخشش]] یک حالت استثنایی است که در موقع خاص کسی به کسی جود میکند. و [[ایثار]] میکند<ref>بیست گفتار، ص۱۳.</ref>. | |||
[[عدالت]] [[رعایت حقوق دیگران]] و [[تجاوز]] نکردن به حدود و [[حقوق]] آنهاست. اما جود این است که [[آدمی]] با دست خود حقوق مسلم خود را نثار غیر میکند<ref>سیری در نهج البلاغه، ص۱۱۰.</ref>. | |||
عدل هر چیزی را در محل خود قرار میدهد و امّا جود اشیاء را از محلّ خود خارج میکند. عدل به این [[دلیل]] از جود [[افضل]] است که هر چیزی را در جای خود و محلّ خود قرار میدهد.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۴۴.</ref> | |||
===عدالت و [[مساوات]]=== | |||
عدالت و مساوات این است که ناهمواریها و [[پست]] و بلندیها و بالا و پایینها و تبعیضهایی که منشأش سنّتها و عادات و یا [[زور]] و ظلم است باید محو شود و از بین برود، و امّا آن [[اختلافها]] و تفاوتها که منشأش [[لیاقت]] و [[استعداد]] و عمل و کار و فعالیت افراد است باید محفوظ بماند؛ همانطوری که در مسابقهها میدان مسابقه باید هموار باشد، مساوی و همسطح باشد، برای همه یک [[جور]] باشد، امکانات [[اجتماعی]] باید برای همه بالسّویه فراهم شود، شرایط شرکت در مسابقه اجتماعی باید برای همه فراهم شود. تا آنجا که به میدان مسابقه یعنی امکانات اجتماعی مربوط است همه مساوی هستند و باید مساوی باشند<ref>بیست گفتار، ص۱۴۳.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۴۵.</ref> | |||
===عدل=== | |||
معنی عدل این است که [[خداوند]] [[فیض]] و [[رحمت]] و هم چنین بلا و [[نعمت]] خود را بر اساس استحقاقهای ذاتی و قبلی میدهد و در [[نظام آفرینش]] از نظر فیض و رحمت و بلا و نعمت و [[پاداش]] و [[کیفر الهی]] [[نظم]] خاصّی برقرار است<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۹۹.</ref>. عدل یعنی مساوات<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۸۰.</ref>. عدل رعایت استحقاقها است، رعایت [[حقوق]] است<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۳۲۰؛ مسأله ربا، ص۵۰.</ref>. پس عدل به معنی تناسب و [[توازن]] از [[شؤون]] [[حکیم]] بودن و علیم بودن [[خداوند]] است<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۸۰.</ref>. | |||
از اینجا میتوان نتیجه گرفت که معنای حکیمانه بودن [[افعال]] یک فرد این است که بین همه قوای او، یعنی [[قوای ادراکی]] و شوقی و عملی او، هماهنگی وجود داشته باشد، و امّا اینکه [[راه]] به وجود آمدن این هماهنگی چگونه و به چه ترتیب است، بر عهده [[علوم]] [[اخلاقی]] و [[تربیتی]] است و این هماهنگی همان است که در اصطلاح علمای [[اخلاق]] “عدل” نامیده میشود<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۴۶۲.</ref>. | |||
عدل هر چیزی را در جای خود قرار میدهد و هر حقی را به ذیحق [[واقعی]] خود میرساند<ref>بیست گفتار، ص۱۲.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۴۵.</ref> | |||
===[[عدل الهی]]=== | |||
عدل الهی به این معنی است که موجودات [[جهان]] هر کدام در درجهای از هستی و در درجهای از قابلیّت فیضگیری از خداونداند. از طرف خداوند نسبت به هیچ موجودی تا آن اندازه که امکان قابلیت دارد از [[فیض]] دریغ نمیشود. هر موجودی هر چیزی را که ندارد به این [[دلیل]] است که در مجموعه شرایطی که قرار دارد امکان و قابلیّت داشتن آن چیز را ندارد<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۵۳۲.</ref>. عدل [[الهی]] یعنی [[اعتقاد]] به اینکه خداوند، چه در [[نظام تکوینی]] و چه در [[نظام]] [[تشریع]]، به [[حقّ]] و عدل [[رفتار]] میکند و [[ظلم]] نمینماید<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۱۴۹.</ref>. | |||
عدل خداوندی عبارت است از اینکه خداوند فضلش را از هیچ موجودی در هر حدی که امکان [[تفضّل]] برای آن موجود باشد، دریغ نمیدارد<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۸۲.</ref>. پس عبارت است از فیضی عام و [[بخشش]] گسترده در مورد همه موجوداتی که امکان هستی یا کمال در هستی دارند بدون هیچ گونه امساک یا تبعیضی<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۸۴.</ref>. | |||
معنی [[عادل]] بودن ذات [[حق]]، این نیست که او از [[قوانین]] قبلی به نام قوانین عدل [[پیروی]] میکند، بلکه این است که او سر منشأ عدل است، آنچه او میکند. عدل و [[ظلم]]، متأخر و منتزع از فعل [[پروردگار]] است. عدل، مقیاس فعل پروردگار نیست؛ فعل پروردگار، مقیاس عدل است. “آنچه آن [[خسرو]] کند شیرین بود”<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۴۳.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۴۵.</ref> | |||
===عدل [[تشریعی]]=== | |||
یعنی اینکه در [[نظام]] [[جعل]] و وضع و تشریعی [[قوانین]]، همواره اصل عدل، رعایت شده و میشود<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۶۰.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۴۶.</ref> | |||
===عدل در [[فرقه]] [[اشاعره]]=== | |||
در [[تفکرات]] خود به این نتیجه رسیدهاند که صفت عدل، منتزع است از [[فعل خداوند]] از آن جهت از که آن فعل خداوند است. از نظر این گروه هر فعلی در ذات خود نه عدل است و نه ظلم و هر فعلی جهت عدل است که فعل [[خدا]] است؛ و به علاوه، هیچ فاعلی غیر از خدا، به هیچ نحو، نه بالاستقلال و نه بغیر [[استقلال]]، وجود ندارد. پس به [[حکم]] این دو مقدمه، ظلم، مفهوم ندارد. اینها برای عدل، تعریفی جز این سراغ ندارند که فعل خدا است، پس هر فعلی چون فعل خدا است عدل است. نه اینکه چون عدل است فعل خدا است<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۷۴.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۴۶.</ref> | |||
===[[عدلیّه]]=== | |||
عموم [[شیعه]] و گروهی از [[اهل تسنّن]] که “معتزله” نامیده میشوند، با استناد به [[دلایل]] [[قطعی]] [[عقلی]] و [[نقلی]]، مسأله مجبور بودن [[انسان]] را و اینکه [[قضا و قدر الهی]] در [[جهان]] به طور مستقیم عمل میکند، [[نفی]] کردند و آن را منافی اصل عدل شمردند و از این رو به “عدلیّه” معروف شدند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۱۴۹.</ref><ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۱.</ref><ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۵۴۶.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |