تفسیر رمزی: تفاوت میان نسخهها
←مقدمه
(←مقدمه) |
(←مقدمه) |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
[[اعتقاد]] به [[رؤیت خدا]] با چشم از سوی [[کعب الأحبار]] [[القاء]] شد که یک [[اعتقاد]] [[یهودی]] بود؛ زیرا آنان میگفتند: «زمانی [[خدا]] به درد چشم [[مبتلا]] شد و [[ملائکه]] به [[عیادت]] او رفتند!»<ref>ملل و النحلل، ص۴۸.</ref>. [[کعب الاحبار]] که افکارش از طرف [[دستگاه خلافت]] [[ترویج]] میشد در [[تفسیر]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} میگوید: «الباء بهاؤه و السین سناؤه فلا شیء أعلی منه و المیم [[ملکه]]»، یعنی «باء» در {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} به معنای [[حُسن]] و [[زیبایی]] خدا و «سین» به معنای [[علوّ]] و [[رفعت]] اوست. پس چیزی [[برتر]] از او نیست و «میم» به معنای [[مُلک]] و [[حاکمیت]] وی میباشد<ref>تفسیر قرطبی، آیه اول سوره فاتحه، ج۱، ص۱۰۷.</ref>. این [[تفسیر رمزی]] برای {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} از طرف کعب الاحبار به سبب [[حمایت]] [[عمر]] و [[عثمان]] و [[معاویه]] از او، در همه جا [[تبلیغ]] و ترویج شد و کم کم در محافل [[علمی]] به عنوان نظر یک [[تابعی]] و عالِمِ معتبر، [[زبان]] به زبان میگشت و ثبت دفاتر میشد<ref>قضاوت زن در فقه اسلامی، ص۱۵۳-۱۳۷.</ref>. | [[اعتقاد]] به [[رؤیت خدا]] با چشم از سوی [[کعب الأحبار]] [[القاء]] شد که یک [[اعتقاد]] [[یهودی]] بود؛ زیرا آنان میگفتند: «زمانی [[خدا]] به درد چشم [[مبتلا]] شد و [[ملائکه]] به [[عیادت]] او رفتند!»<ref>ملل و النحلل، ص۴۸.</ref>. [[کعب الاحبار]] که افکارش از طرف [[دستگاه خلافت]] [[ترویج]] میشد در [[تفسیر]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} میگوید: «الباء بهاؤه و السین سناؤه فلا شیء أعلی منه و المیم [[ملکه]]»، یعنی «باء» در {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} به معنای [[حُسن]] و [[زیبایی]] خدا و «سین» به معنای [[علوّ]] و [[رفعت]] اوست. پس چیزی [[برتر]] از او نیست و «میم» به معنای [[مُلک]] و [[حاکمیت]] وی میباشد<ref>تفسیر قرطبی، آیه اول سوره فاتحه، ج۱، ص۱۰۷.</ref>. این [[تفسیر رمزی]] برای {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} از طرف کعب الاحبار به سبب [[حمایت]] [[عمر]] و [[عثمان]] و [[معاویه]] از او، در همه جا [[تبلیغ]] و ترویج شد و کم کم در محافل [[علمی]] به عنوان نظر یک [[تابعی]] و عالِمِ معتبر، [[زبان]] به زبان میگشت و ثبت دفاتر میشد<ref>قضاوت زن در فقه اسلامی، ص۱۵۳-۱۳۷.</ref>. | ||
البته [[ناآگاهی]] و [[سادگی]] [[مردمان]] در آن [[زمان]] که [[تصوّر]] میکردند، تفسیر رمزی و حروفی کعب الاحبار برای | البته [[ناآگاهی]] و [[سادگی]] [[مردمان]] در آن [[زمان]] که [[تصوّر]] میکردند، تفسیر رمزی و حروفی کعب الاحبار برای {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} [[کشف]] علمی جدیدی است به شیوع و شهرتِ رأیِ [[کعب]]، کمک فراوانی میکرد. [[مردم]] [[فکر]] نمیکردند که یک حرف در یک کلمه، بدون توجه به حالت ترکیبی آن و به طور مجرّد، هیچ معنایی ندارد. مردم توجه نداشتند که مثلاً حرف «ب» به طور مجرّد برای هیچ معنایی وضع نشده است، بلکه این مادّه خامی است که در حال ترکیب با حروف دیگر معنی پیدا میکند. مثلاً وقتی که با «ق» و «ل» ترکیب میشود و «بقل» خوانده میشود معنای [[گیاه]] میدهد و ممکن است حرف «ب» در ترکیب دیگری مثل: {{عربی|"مَرَرتُ بزَیدٍ"}} معنای ربطی پیدا کند که یک معنای وابسته و غیر مستقل است و معنای حرفی در مقابل معنای اسمی خوانده میشود. ولی همین معنای حرفی و ربطی نیز در حال ترکیب برای «ب» حاصل میشود نه به طور مجرّد. در همین کلمه {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} حرف «ب» معنای حرفی و ربطی دارد که متعلق آن در تقدیر است و به صورت مجرّد هیچ معنایی ندارد. | ||
اگر [[کعب الاحبار]] میخواهد بگوید حرف «ب» در {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} در حالت ترکیبی به معنای بهاء و [[زیبایی]] [[خدا]] و «سین» به معنی [[رفعت]] وی و «میم» به معنای [[مُلک]] و [[حاکمیت]] او است، این قابل قبول نیست؛ زیرا حرف «ب» در حالت ترکیبی، معنای حرفی و ربطی دارد نه معنای اسمی. و «سین» و «میم» هیچ معنای جداگانهای ندارند. و اگر میخواهد بگوید: آنچه من میگویم طبق [[قواعد]] زبان [[عرب]] و در حدّ [[فهم]] ادیبان عربیدان نیست، بلکه گفته من از نوع [[علوم]] غریبه و دانشهای [[برتر]] و در ردیف رموز [[غیبی]] و [[ملکوتی]] قرار دارد، این لاف و گزافی خواهد بود که از افراد بیتعهّدی چون کعب الاحبار، بعید نیست. | اگر [[کعب الاحبار]] میخواهد بگوید حرف «ب» در {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} در حالت ترکیبی به معنای بهاء و [[زیبایی]] [[خدا]] و «سین» به معنی [[رفعت]] وی و «میم» به معنای [[مُلک]] و [[حاکمیت]] او است، این قابل قبول نیست؛ زیرا حرف «ب» در حالت ترکیبی، معنای حرفی و ربطی دارد نه معنای اسمی. و «سین» و «میم» هیچ معنای جداگانهای ندارند. و اگر میخواهد بگوید: آنچه من میگویم طبق [[قواعد]] زبان [[عرب]] و در حدّ [[فهم]] ادیبان عربیدان نیست، بلکه گفته من از نوع [[علوم]] غریبه و دانشهای [[برتر]] و در ردیف رموز [[غیبی]] و [[ملکوتی]] قرار دارد، این لاف و گزافی خواهد بود که از افراد بیتعهّدی چون کعب الاحبار، بعید نیست. | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
بنابراین [[تفسیر رمزی]] و حرفی کعب الاحبار برای {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} با هیچ معیار [[علمی]] و ادبی منطبق نیست و به هیچ وجه نمیتوان آن را قبول کرد و باید در ردیف اسرائیلیاتی قرار گیرد که وارد [[فرهنگ اسلامی]] شده است و باید شناخته و طرد شود و اگر قرار باشد هر شخصی به دلخواه خود برای {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} تفسیر رمزی ارائه دهد خیلی آسان است که کسی بگوید: الباء بقاء [[الله]] و السین سخاء الله و المیم مقت الله! زیرا برای تفسیر رمزی هیچ ملاک و معیاری وجود ندارد و این را هیچ عاقلی نمیپذیرد. | بنابراین [[تفسیر رمزی]] و حرفی کعب الاحبار برای {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} با هیچ معیار [[علمی]] و ادبی منطبق نیست و به هیچ وجه نمیتوان آن را قبول کرد و باید در ردیف اسرائیلیاتی قرار گیرد که وارد [[فرهنگ اسلامی]] شده است و باید شناخته و طرد شود و اگر قرار باشد هر شخصی به دلخواه خود برای {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} تفسیر رمزی ارائه دهد خیلی آسان است که کسی بگوید: الباء بقاء [[الله]] و السین سخاء الله و المیم مقت الله! زیرا برای تفسیر رمزی هیچ ملاک و معیاری وجود ندارد و این را هیچ عاقلی نمیپذیرد. | ||
پس از [[کعب الأحبار]]، کسانی کم و بیش القاءات او را در تفسیر رمزی پیگیری نمودهاند. [[ضحّاک بن مزاحم خراسانی]] یکی از آن افراد است که [[شاگردان]] فراوانی داشته و اقوال او در کتابهای [[تفسیر]] نقل شده است و او همان تفسیر رمزی کعب الاحبار را به عنوان یک قول مقبول بدون آنکه آن را به [[کعب الاحبار]] نسبت بدهد به [[شاگردان]] خود [[القاء]] میکرده است<ref>الدر المنثور، ج۱، ص۸.</ref>. آنگاه در [[قرن دوم]] همان بافتههای کعب الاحبار [[یهودی]] الاصل به وسیله افراد [[کذّاب]] حدیثساز در قالب [[حدیث]] ریخته میشود و با [[جعل]] سَند به [[پیغمبر اسلام]] منسوب میگردد! و [[طبری]] در [[تفسیر]] [[جامع البیان]] فی تأویلای القرآن به صورت مُعَنعَن (یعنی فلانی از فلان و...) همین سخن کعب الاحبار را به صورت [[حدیث نبوی]] در [[تفسیر رمزی]] | پس از [[کعب الأحبار]]، کسانی کم و بیش القاءات او را در تفسیر رمزی پیگیری نمودهاند. [[ضحّاک بن مزاحم خراسانی]] یکی از آن افراد است که [[شاگردان]] فراوانی داشته و اقوال او در کتابهای [[تفسیر]] نقل شده است و او همان تفسیر رمزی کعب الاحبار را به عنوان یک قول مقبول بدون آنکه آن را به [[کعب الاحبار]] نسبت بدهد به [[شاگردان]] خود [[القاء]] میکرده است<ref>الدر المنثور، ج۱، ص۸.</ref>. آنگاه در [[قرن دوم]] همان بافتههای کعب الاحبار [[یهودی]] الاصل به وسیله افراد [[کذّاب]] حدیثساز در قالب [[حدیث]] ریخته میشود و با [[جعل]] سَند به [[پیغمبر اسلام]] منسوب میگردد! و [[طبری]] در [[تفسیر]] [[جامع البیان]] فی تأویلای القرآن به صورت مُعَنعَن (یعنی فلانی از فلان و...) همین سخن کعب الاحبار را به صورت [[حدیث نبوی]] در [[تفسیر رمزی]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} نقل میکند! سخنی که [[ذهبی]] در «[[میزان]] الاعتدال» و [[ابن حجر عسقلانی]] در «لسان [[المیزان]]» [[کذب]] بودن آن را از طریق بررسی [[سند حدیث]] برملا میسازند<ref>میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۵۳؛ لسان المیزان، ج۱، ص۴۴۲؛ قضاوت زن در فقه اسلامی، ص۱۴۴.</ref>. | ||
متأسفانه اینگونه [[احادیث]] ساختگی از طریق همان منابع به [[کتابهای حدیثی]] و [[تفسیری]] [[شیعه]] نیز ورود پیدا میکنند<ref>المحاسن، ص۲۳۸، ح۲۱۳.</ref>؛ و [[علامه مجلسی]] در کتاب (مرآه العقول، ۲، ۳۷) پس از بررسی [[سند]]، [[ضعیف]] بودن آن را آشکار میسازد. | متأسفانه اینگونه [[احادیث]] ساختگی از طریق همان منابع به [[کتابهای حدیثی]] و [[تفسیری]] [[شیعه]] نیز ورود پیدا میکنند<ref>المحاسن، ص۲۳۸، ح۲۱۳.</ref>؛ و [[علامه مجلسی]] در کتاب (مرآه العقول، ۲، ۳۷) پس از بررسی [[سند]]، [[ضعیف]] بودن آن را آشکار میسازد. |