جنگ بدر در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۱۵: خط ۱۵:
مهم‌ترین وسیله جهت تقلیل تلفات و [[پیروزی در جنگ]]، داشتن نیرو و اطلاعات دقیق و [[قوی]] در جنگ است، از این‌رو [[پیامبر]] در [[جنگ بدر]] از دو شیوه، اطلاعات سرّی [[دشمن]] را کسب کرد: الف) [[نفوذ]] دادن نیروهای اطلاعاتی به مواضع دشمن، ب) [[اسیر]] گرفتن از دشمن.
مهم‌ترین وسیله جهت تقلیل تلفات و [[پیروزی در جنگ]]، داشتن نیرو و اطلاعات دقیق و [[قوی]] در جنگ است، از این‌رو [[پیامبر]] در [[جنگ بدر]] از دو شیوه، اطلاعات سرّی [[دشمن]] را کسب کرد: الف) [[نفوذ]] دادن نیروهای اطلاعاتی به مواضع دشمن، ب) [[اسیر]] گرفتن از دشمن.


هنگامی که [[سپاه قریش]] به منطقه [[یمانیه]] رسیدند دو سرباز خود را جهت تهیه آب به بدر اعزام کردند. [[سپاهیان]] [[اسلام]] آنان را دستگیر کردند و پیامبر با روشی صحیح از آنان بازجویی کرد و توانست اطلاعات لازم را کسب کند. [[حضرت]] پرسید: شما کیستید؟ گفتند: ما [[غلامان]] قریش هستیم. سپس پرسید: نیروهای شما چند نفرند؟ گفتند: نمی‌دانیم. حضرت پرسید: چند شتر می‌کُشند؟ گفتند: نُه یا ده شتر. حضرت از این طریق توانست تعداد نیروهای دشمن را کاملاً حساب نماید و دریافت که تعداد نیروهای دشمن بین نهصد تا هزار نفر می‌باشد؛ زیرا قریش برای هر صد نفر یک شتر می‌کشتند<ref>محمد بن اسحاق المطلبی، سیره ابن هشام، ج۲، ص۴۴۹؛ علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۰.</ref>. سپس پرسید: چه کسانی از [[قبیله]] [[بنی هاشم]] در این [[جنگ]] شرکت کرده‌اند؟ گفتند: سه نفر: [[عباس بن عبدالمطلب]]، [[نوفل بن حارث]] و [[عقیل بن ابی طالب]]<ref>محمد بن اسحاق المطلبی، سیره ابن هشام، ج۲، ص۴۴۹؛ علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۰.</ref>. [[حضرت]] پس از کسب اطلاعات نظامی، آنان را تا پایان [[نبرد]] [[زندانی]] کرد<ref>محمد بن اسحاق المطلبی، سیره ابن هشام، ج۱، ص۴۴۹؛ علی بن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۱.</ref> تا در نتیجه [[اسرار]] و [[اخبار]] نظامی [[سپاه اسلام]] فاش نشود. وقتی این خبر به دست سران [[قریش]] رسید، وحشتی در نیروهایشان پدیدار گشت، به طوری که [[آرامش]] خود را از دست دادند<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۰.</ref>.<ref>[[محمد امیر ناصری|ناصری، محمد امیر]]، [[سیره نظامی پیامبر اعظم (مقاله)|سیره نظامی پیامبر اعظم]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]]، ص ۱۲۵.</ref>
هنگامی که [[سپاه قریش]] به منطقه [[یمانیه]] رسیدند دو سرباز خود را جهت تهیه آب به بدر اعزام کردند. [[سپاهیان]] [[اسلام]] آنان را دستگیر کردند و پیامبر با روشی صحیح از آنان بازجویی کرد و توانست اطلاعات لازم را کسب کند. [[حضرت]] پرسید: شما کیستید؟ گفتند: ما [[غلامان]] قریش هستیم. سپس پرسید: نیروهای شما چند نفرند؟ گفتند: نمی‌دانیم. حضرت پرسید: چند شتر می‌کُشند؟ گفتند: نُه یا ده شتر. حضرت از این طریق توانست تعداد نیروهای دشمن را کاملاً حساب نماید و دریافت که تعداد نیروهای دشمن بین نهصد تا هزار نفر می‌باشد؛ زیرا قریش برای هر صد نفر یک شتر می‌کشتند<ref>محمد بن اسحاق المطلبی، سیره ابن هشام، ج۲، ص۴۴۹؛ علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۰.</ref>. سپس پرسید: چه کسانی از [[قبیله]] [[بنی هاشم]] در این [[جنگ]] شرکت کرده‌اند؟ گفتند: سه نفر: [[عباس بن عبدالمطلب]]، [[نوفل بن حارث]] و [[عقیل بن ابی طالب]]<ref>محمد بن اسحاق المطلبی، سیره ابن هشام، ج۲، ص۴۴۹؛ علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۰.</ref>. [[حضرت]] پس از کسب اطلاعات نظامی، آنان را تا پایان [[نبرد]] [[زندانی]] کرد<ref>محمد بن اسحاق المطلبی، سیره ابن هشام، ج۱، ص۴۴۹؛ علی بن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۱.</ref> تا در نتیجه [[اسرار]] و [[اخبار]] نظامی [[سپاه اسلام]] فاش نشود. وقتی این خبر به دست سران [[قریش]] رسید، وحشتی در نیروهایشان پدیدار گشت، به طوری که [[آرامش]] خود را از دست دادند<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۰.</ref>.<ref>[[محمد امیر ناصری|ناصری، محمد امیر]]، [[سیره نظامی پیامبر اعظم (مقاله)|مقاله «سیره نظامی پیامبر اعظم»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]]، ص ۱۲۵.</ref>


==[[آرایش]] سپاه اسلام در [[بدر]]==
==[[آرایش]] سپاه اسلام در [[بدر]]==
خط ۳۲: خط ۳۲:
تاکتیک دوم پیامبر این بود که رسته‌های نظامی را دسته‌بندی کرد و [[نظم]] داد، دسته نیزه‌دار را جدا کرد و رسته کمان‌داران را [[سازماندهی]] کرد. ایشان [[پیش‌بینی]] می‌کردند که ابتدا سواره‌نظام زره‌دار [[مشرکان]] که دسته نخبه و ورزیده دشمن است، [[یورش]] می‌آورد. تجارب جنگ‌های مکرر نشان داده بود که در برابر یورش مرگ‌آفرین دسته سواره‌های افسانه‌ای [[عرب]] کمتر لشکری تاب می‌آورد. حتی در جنگ‌های [[ایران]] و رم از این یگان‌ها استفاده شده بود. کارکرد سواره‌نظام زره‌دار مانند [[یورش]] تانک‌های امروزی در میادین [[نبرد]] است و طبق دکترین‌های نظامی نیرویی که توان توقف تانک‌ها را دارد، توپخانه سنگین است. در آن عصر تنها ابزار دوربُرد، تیرهای کمان‌داران و نیزه‌های بلند بوده است. [[پیامبر]] [[دستور]] داد اول با بارانی از تیرهای کمان‌داران، ضربه‌های کاری بر سواره مهاجم وارد نمایند و آنگاه در ابتدای [[لشکر]] نیزه‌داران به استقبال آنها بشتابند، سپس شمشیرداران وارد [[کارزار]] گردند. این راهکارها کارساز شد و یگان سواره [[دشمن]] که تنها تکیه‌گاه و [[امید]] [[ابوجهل]] بود تار و مار گردید. بدین ترتیب حرکات بعدی [[پیاده‌نظام]] از هم گسیخته دشمن عقیم ماند و توان [[جنگی]] [[ارتش]] هزار نفری ابوجهل به تحلیل رفت. آنگاه پیامبر دستور پیشروی ([[زحف]]) داد و صدها [[مسلمان]] [[شمشیر]] به دست در [[سکوت]] مطلق صفوف [[منظم]] به حرکت درآمدند. [[قریش]] دوباره خود را جمع کرد و خواست درگیر شود اما [[توانایی]] متوقف کردن این قلعه متحرک را نداشت و شکستی مفتضحانه خورد. در پیشاپیش این [[دژ]] مرگبار مردان شیرافکن [[اسلام]]، مانند [[علی]]، [[حمزه]] و [[زبیر]] با تیغ‌های خون‌بار می‌خروشیدند. ابوجهل بزرگ‌ترین [[دشمن خدا]] و [[فرمانده سپاه]] [[مشرکان]] به دست [[ابوعبدالله بن مسعود]] کشته شد و [[عبدالله]] سر وی را به محضر [[رسول خدا]]{{صل}} آورد. [[حضرت]] به شکرانه این [[پیروزی]] [[سجده شکر]] به جای آورد<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۶.</ref>.
تاکتیک دوم پیامبر این بود که رسته‌های نظامی را دسته‌بندی کرد و [[نظم]] داد، دسته نیزه‌دار را جدا کرد و رسته کمان‌داران را [[سازماندهی]] کرد. ایشان [[پیش‌بینی]] می‌کردند که ابتدا سواره‌نظام زره‌دار [[مشرکان]] که دسته نخبه و ورزیده دشمن است، [[یورش]] می‌آورد. تجارب جنگ‌های مکرر نشان داده بود که در برابر یورش مرگ‌آفرین دسته سواره‌های افسانه‌ای [[عرب]] کمتر لشکری تاب می‌آورد. حتی در جنگ‌های [[ایران]] و رم از این یگان‌ها استفاده شده بود. کارکرد سواره‌نظام زره‌دار مانند [[یورش]] تانک‌های امروزی در میادین [[نبرد]] است و طبق دکترین‌های نظامی نیرویی که توان توقف تانک‌ها را دارد، توپخانه سنگین است. در آن عصر تنها ابزار دوربُرد، تیرهای کمان‌داران و نیزه‌های بلند بوده است. [[پیامبر]] [[دستور]] داد اول با بارانی از تیرهای کمان‌داران، ضربه‌های کاری بر سواره مهاجم وارد نمایند و آنگاه در ابتدای [[لشکر]] نیزه‌داران به استقبال آنها بشتابند، سپس شمشیرداران وارد [[کارزار]] گردند. این راهکارها کارساز شد و یگان سواره [[دشمن]] که تنها تکیه‌گاه و [[امید]] [[ابوجهل]] بود تار و مار گردید. بدین ترتیب حرکات بعدی [[پیاده‌نظام]] از هم گسیخته دشمن عقیم ماند و توان [[جنگی]] [[ارتش]] هزار نفری ابوجهل به تحلیل رفت. آنگاه پیامبر دستور پیشروی ([[زحف]]) داد و صدها [[مسلمان]] [[شمشیر]] به دست در [[سکوت]] مطلق صفوف [[منظم]] به حرکت درآمدند. [[قریش]] دوباره خود را جمع کرد و خواست درگیر شود اما [[توانایی]] متوقف کردن این قلعه متحرک را نداشت و شکستی مفتضحانه خورد. در پیشاپیش این [[دژ]] مرگبار مردان شیرافکن [[اسلام]]، مانند [[علی]]، [[حمزه]] و [[زبیر]] با تیغ‌های خون‌بار می‌خروشیدند. ابوجهل بزرگ‌ترین [[دشمن خدا]] و [[فرمانده سپاه]] [[مشرکان]] به دست [[ابوعبدالله بن مسعود]] کشته شد و [[عبدالله]] سر وی را به محضر [[رسول خدا]]{{صل}} آورد. [[حضرت]] به شکرانه این [[پیروزی]] [[سجده شکر]] به جای آورد<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۶.</ref>.


در [[جنگ بدر]] نُه نفر از [[مسلمانان]] به [[شهادت]] رسیدند که یکی از آنان افسر مسلمان [[سعد بن خیثمه]] از [[نقبای دوازده‌گانه]] رسول خدا{{صل}} بود<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۹.</ref>. در این [[جنگ]] هفتاد تن به [[اسارت]] نیروهای اسلام درآمدند<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۹.</ref>، حضرت دو نفر از آنان را به [[قتل]] رسانید<ref>احمد ابن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵-۴۶.</ref> و مصمم بود که باقی‌مانده [[اسرا]] را نیز به قتل برساند، اما مسلمانان عرضه داشتند: یا [[رسول الله]] اگر [[مصلحت]] است اینها را گردن نزن و از آنها فدیه بگیر که بدین سبب [[وضع نابسامان]] [[مسلمانان]] هم ترمیم شود. [[حضرت]] فرمود: اگر از اسرای [[مشرکان]] فدیه بگیرم، باید در [[جنگ]] سال بعد که شروع خواهند کرد، معادل آن کشته و [[اسیر]] بدهیم، آیا به این امر [[راضی]] هستید؟ مسلمانان این خسارت را به علت [[فقر مالی]] و تهیدستی پذیرفتند. پس [[پیامبر]] از کشتن ۶۸ نفر دیگر صرف‌نظر نموده و از آنان فدیه گرفت و آنان را [[آزاد]] کرد. در این جنگ عده زیادی از رؤسا و [[فرماندهان]] زبده نظامی [[دشمن]] (هفتاد نفر)<ref>محمد بن اسحاق المطلبی، سیره ابن هشام، ج۲، ص۵۳۱؛ احمد ابن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵.</ref> به دست [[توانمند]] [[سپاهیان]] [[اسلام]] به [[هلاکت]] رسیدند.<ref>[[محمد امیر ناصری|ناصری، محمد امیر]]، [[سیره نظامی پیامبر اعظم (مقاله)|سیره نظامی پیامبر اعظم]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]]، ص ۱۲۷-۱۳۱.</ref>
در [[جنگ بدر]] نُه نفر از [[مسلمانان]] به [[شهادت]] رسیدند که یکی از آنان افسر مسلمان [[سعد بن خیثمه]] از [[نقبای دوازده‌گانه]] رسول خدا{{صل}} بود<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۹.</ref>. در این [[جنگ]] هفتاد تن به [[اسارت]] نیروهای اسلام درآمدند<ref>علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۶۹.</ref>، حضرت دو نفر از آنان را به [[قتل]] رسانید<ref>احمد ابن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵-۴۶.</ref> و مصمم بود که باقی‌مانده [[اسرا]] را نیز به قتل برساند، اما مسلمانان عرضه داشتند: یا [[رسول الله]] اگر [[مصلحت]] است اینها را گردن نزن و از آنها فدیه بگیر که بدین سبب [[وضع نابسامان]] [[مسلمانان]] هم ترمیم شود. [[حضرت]] فرمود: اگر از اسرای [[مشرکان]] فدیه بگیرم، باید در [[جنگ]] سال بعد که شروع خواهند کرد، معادل آن کشته و [[اسیر]] بدهیم، آیا به این امر [[راضی]] هستید؟ مسلمانان این خسارت را به علت [[فقر مالی]] و تهیدستی پذیرفتند. پس [[پیامبر]] از کشتن ۶۸ نفر دیگر صرف‌نظر نموده و از آنان فدیه گرفت و آنان را [[آزاد]] کرد. در این جنگ عده زیادی از رؤسا و [[فرماندهان]] زبده نظامی [[دشمن]] (هفتاد نفر)<ref>محمد بن اسحاق المطلبی، سیره ابن هشام، ج۲، ص۵۳۱؛ احمد ابن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵.</ref> به دست [[توانمند]] [[سپاهیان]] [[اسلام]] به [[هلاکت]] رسیدند.<ref>[[محمد امیر ناصری|ناصری، محمد امیر]]، [[سیره نظامی پیامبر اعظم (مقاله)|مقاله «سیره نظامی پیامبر اعظم»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]]، ص ۱۲۷-۱۳۱.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۶٬۰۸۹

ویرایش