تفسیر عرفانی در علوم قرآنی: تفاوت میان نسخهها
←مبانی تفسیر عرفانی
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
==مبانی [[تفسیر عرفانی]]== | ==مبانی [[تفسیر عرفانی]]== | ||
[[عارفان]] بر این [[باور]] بودند که در [[قرآن]] نباید فقط ظاهر را دید؛ زیرا این طرز تلقی، [[انسان]] را از [[هدف]] و [[غایت]] اصلی [[آیات]] دور میکند. به [[عقیده]] آنان [[روح]] و جوهره قرآن ورای نقش و حرف و ظاهر این الفاظ است. بدینسان یکی از مبانی آنان در [[تفسیر قرآن]] [[اعتقاد]] به اصل اشتمال قرآن بر ظاهر و [[باطن]] است؛ به عبارت دیگر در این [[شیوه تفسیری]]، [[مفسر]] [[عارف]] بر مبنای [[تعالیم]] [[عرفانی]] یا ذوق وجدانی حاصل از [[شهود]] [[باطنی]] به [[تأویل]] [[ظواهر آیات]] قرآن میپردازد. این رویکرد ویژه [[تفسیری]]، در واقع برآیند مبانی ویژه [[هستیشناسی]] و [[معرفتشناسی]] عارفان است؛ آنان برای [[جهان هستی]] ظاهر و باطنی قائل و معتقدند که هستی در هر لحظه از بطون به [[ظهور]] میآید و دگربار از ظهور به بطون میرود و همانند تنفس دارای قبض و بسط است. <ref>الفتوحات المکیه، ج ۲، ص۳۹۱ - ۳۹۲، شرح گلشن راز، ص۴۳۲ - ۴۳۸. </ref> این [[جهان]] در حال زوال و حدوث مستمر است. بنا به [[آیه شریفه]] | [[عارفان]] بر این [[باور]] بودند که در [[قرآن]] نباید فقط ظاهر را دید؛ زیرا این طرز تلقی، [[انسان]] را از [[هدف]] و [[غایت]] اصلی [[آیات]] دور میکند. به [[عقیده]] آنان [[روح]] و جوهره قرآن ورای نقش و حرف و ظاهر این الفاظ است. بدینسان یکی از مبانی آنان در [[تفسیر قرآن]] [[اعتقاد]] به اصل اشتمال قرآن بر ظاهر و [[باطن]] است؛ به عبارت دیگر در این [[شیوه تفسیری]]، [[مفسر]] [[عارف]] بر مبنای [[تعالیم]] [[عرفانی]] یا ذوق وجدانی حاصل از [[شهود]] [[باطنی]] به [[تأویل]] [[ظواهر آیات]] قرآن میپردازد. این رویکرد ویژه [[تفسیری]]، در واقع برآیند مبانی ویژه [[هستیشناسی]] و [[معرفتشناسی]] عارفان است؛ آنان برای [[جهان هستی]] ظاهر و باطنی قائل و معتقدند که هستی در هر لحظه از بطون به [[ظهور]] میآید و دگربار از ظهور به بطون میرود و همانند تنفس دارای قبض و بسط است. <ref>الفتوحات المکیه، ج ۲، ص۳۹۱ - ۳۹۲، شرح گلشن راز، ص۴۳۲ - ۴۳۸. </ref> این [[جهان]] در حال زوال و حدوث مستمر است. بنا به [[آیه شریفه]] {{متن قرآن| كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ}}<ref>« او همواره در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.</ref> هر لحظه جهان هستی از [[فیض]] جدیدی در قالب تجلیات [[الهی]] بهرهمند میگردد.<ref>مرصاد العباد، ص۳۱۱. </ref> | ||
[[انسان]] نیز همانند جهان هستی دارای ظاهر و باطنی است؛ [[جسم]]، ظاهر او و روحش باطن او را تشکیل میدهد. عارفان معتقدند [[ظاهر قرآن]] مانند شخص [[آدمی]] است. ظاهرش نقش و حرف است و باطن آن ورای ظاهر قرار دارد. <ref>مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت ۴۲۴۸. </ref> [[سید حیدر آملی]] نیز بر اساس آیه شریفه {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref> به [[تطبیق]] کتاب [[تکوین]] ([[آفاق]] یا [[جهان]] خارج) با کتاب تدوین ([[قرآن کریم]]) [[معتقد]] است. <ref>المحیط الاعظم، ج ۱، ص۲۰۶. </ref> افزون بر این، از نظر برخی حکیمان بین [[انسان]] و [[قرآن]] نیز همانندی وجود دارد؛<ref>مفاتیح الغیب، ص۱۶۴، آفاق تفکر، ص۱۱۰. </ref> [[علاءالدوله سمنانی]] برای انسان لطایف هفت گانه قائل است که عبارتاند از طبع، نفس، [[قلب]]، [[روح]]، سرّ، خفی و اخفی که به موازات آن قرآن دارای ۷ بطن یا [[باطن]] است. <ref>آفاق تفکر، ص۱۱۰. </ref> | [[انسان]] نیز همانند جهان هستی دارای ظاهر و باطنی است؛ [[جسم]]، ظاهر او و روحش باطن او را تشکیل میدهد. عارفان معتقدند [[ظاهر قرآن]] مانند شخص [[آدمی]] است. ظاهرش نقش و حرف است و باطن آن ورای ظاهر قرار دارد. <ref>مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت ۴۲۴۸. </ref> [[سید حیدر آملی]] نیز بر اساس آیه شریفه {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref> به [[تطبیق]] کتاب [[تکوین]] ([[آفاق]] یا [[جهان]] خارج) با کتاب تدوین ([[قرآن کریم]]) [[معتقد]] است. <ref>المحیط الاعظم، ج ۱، ص۲۰۶. </ref> افزون بر این، از نظر برخی حکیمان بین [[انسان]] و [[قرآن]] نیز همانندی وجود دارد؛<ref>مفاتیح الغیب، ص۱۶۴، آفاق تفکر، ص۱۱۰. </ref> [[علاءالدوله سمنانی]] برای انسان لطایف هفت گانه قائل است که عبارتاند از طبع، نفس، [[قلب]]، [[روح]]، سرّ، خفی و اخفی که به موازات آن قرآن دارای ۷ بطن یا [[باطن]] است. <ref>آفاق تفکر، ص۱۱۰. </ref> |