پرش به محتوا

تفسیر اجتهادی در علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰: خط ۲۰:
عمید زنجانی تفسیر اجتهادی و عقلی را یکی دانسته و مشهورترین روش و مبنای [[تفسیری]] را که طی قرون [[اسلامی]] همواره میان [[دانشمندان اسلامی]] و [[مفسران]] [[قرآن]] معمول بوده همین روش می‌‌داند و نیز تفسیر اجتهادی و عقلی را [[حد وسط]] میان تفسیر به رأی و تفسیر [[نقلی]] معرفی می‌‌کند. به باور ایشان تأمل و [[تدبر]] و اجتهاد پایه و اساس فهم آیات و استخراج معانی آنها در میان مفسران [[صدر اسلام]] مانند [[ابن عباس]] و [[ابن مسعود]] بوده است. به نظر وی روش تفسیر اجتهادی از اعتماد به تدبر و [[تعقل]] همراه با تقید به [[روایات تفسیری]] استفاده می‌‌کند.<ref>مبانی و روش‌های تفسیر قرآن، ص۳۳۱. </ref>
عمید زنجانی تفسیر اجتهادی و عقلی را یکی دانسته و مشهورترین روش و مبنای [[تفسیری]] را که طی قرون [[اسلامی]] همواره میان [[دانشمندان اسلامی]] و [[مفسران]] [[قرآن]] معمول بوده همین روش می‌‌داند و نیز تفسیر اجتهادی و عقلی را [[حد وسط]] میان تفسیر به رأی و تفسیر [[نقلی]] معرفی می‌‌کند. به باور ایشان تأمل و [[تدبر]] و اجتهاد پایه و اساس فهم آیات و استخراج معانی آنها در میان مفسران [[صدر اسلام]] مانند [[ابن عباس]] و [[ابن مسعود]] بوده است. به نظر وی روش تفسیر اجتهادی از اعتماد به تدبر و [[تعقل]] همراه با تقید به [[روایات تفسیری]] استفاده می‌‌کند.<ref>مبانی و روش‌های تفسیر قرآن، ص۳۳۱. </ref>


[[محمد زغلول]] عنوان [[تفسیر به رأی]] را به جای [[تفسیر اجتهادی]] به کار برده و تفسیر به رأی را [[تفسیر درایی]] (التفسیر بالدرایة) نامیده و آن را [[تفسیری]] می‌‌داند که بر نظر، [[تفکر]]، [[استدلال عقلی]] و استنباطی که برآیند آن [[اجتهاد]] و اظهار نظر است مبتنی باشد و منظور از [[رأی]] در تفسیر به رأی یا درایی، همان اجتهاد است.<ref> التفسیر بالرأی، ص۱۰۷. </ref> به نظر شحات [[سید]] زغلول روش [[عقلی]] در [[تفسیر]] در برابر روش [[نقلی]] است و نخستین گام در تفسیر، تفسیر نقلی بوده است. پس از آن برخی از [[مفسران]] آرای خود را اظهار و تفسیر [[روایی]] را با درایی درآمیختند.<ref>من مناهج التفسیر، ص۱۲۱. </ref> مشکل اساسی این تعریف‌ها جدا نکردن تفسیر اجتهادی از عقلی به معنای [[عقل]] برهانی است؛ زیرا چنان که گذشت عقل در تفسیر اجتهادی، ابزاری برای [[فهم]] و استفاده از منابع [[دانش]] تفسیر است؛ ولی عقل در تفسیر عقلی خود به عنوان منبعی مستقل مورد توجه قرار دارد و به صورت [[استدلال]] و [[برهان عقلی]] برای [[اثبات]] مفهوم [[آیه]] ای مورد استفاده قرار می‌‌گیرد.
[[محمد زغلول]] عنوان [[تفسیر به رأی]] را به جای [[تفسیر اجتهادی]] به کار برده و تفسیر به رأی را [[تفسیر درایی]] (التفسیر بالدرایة) نامیده و آن را [[تفسیری]] می‌‌داند که بر نظر، [[تفکر]]، [[استدلال عقلی]] و استنباطی که برآیند آن [[اجتهاد]] و اظهار نظر است مبتنی باشد و منظور از [[رأی]] در تفسیر به رأی یا درایی، همان اجتهاد است.<ref> التفسیر بالرأی، ص۱۰۷. </ref> به نظر [[شحات سید زغلول]] روش [[عقلی]] در [[تفسیر]] در برابر روش [[نقلی]] است و نخستین گام در تفسیر، تفسیر نقلی بوده است. پس از آن برخی از [[مفسران]] آرای خود را اظهار و تفسیر [[روایی]] را با درایی درآمیختند.<ref>من مناهج التفسیر، ص۱۲۱. </ref> مشکل اساسی این تعریف‌ها جدا نکردن تفسیر اجتهادی از عقلی به معنای [[عقل]] برهانی است؛ زیرا چنان که گذشت عقل در تفسیر اجتهادی، ابزاری برای [[فهم]] و استفاده از منابع [[دانش]] تفسیر است؛ ولی عقل در تفسیر عقلی خود به عنوان منبعی مستقل مورد توجه قرار دارد و به صورت [[استدلال]] و [[برهان عقلی]] برای [[اثبات]] مفهوم [[آیه]] ای مورد استفاده قرار می‌‌گیرد.


در تفسیر به رأی [[نکوهش]] شده، تکیه بر [[تحمیل]] آرای شخصی [[مفسر]] بر [[آیات]] است نه آنچه با [[تدبر]] از آیه یا با استناد به [[روایات تفسیری]] به دست می‌‌آید.
در تفسیر به رأی [[نکوهش]] شده، تکیه بر [[تحمیل]] آرای شخصی [[مفسر]] بر [[آیات]] است نه آنچه با [[تدبر]] از آیه یا با استناد به [[روایات تفسیری]] به دست می‌‌آید.
خط ۳۱: خط ۳۱:
برخی بر این باورند که [[پیامبر]]{{صل}} کیفیت [[اجتهاد عقلی]] در [[فهم]] [[نصوص دینی]] ([[کتاب و سنت]]) را به [[اصحاب]] خویش [[تعلیم]] داده <ref>تطور تفسیر القرآن، ص۹۸. </ref> و آن [[حضرت]] خود نیز طبق همین شیوه برخی [[آیات]] را [[تفسیر]] کرده است.<ref>ر. ک: نورالثقلین، ج ۱، ص۷۰۱. </ref> پس از ایشان [[امام علی]]{{ع}} در برخی [[خطبه‌های نهج البلاغه]] <ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸، ۱۸۳، ۲۲۱، ۲۲۳. </ref> از مقدمات [[عقلی]] برای فهم و [[تفسیر آیات]] استفاده کرده است. سایر [[امامان شیعه]] نیز از همین روش استفاده کرده‌اند <ref> ر.ک. نورالثقلین، ج ۱، ص۴۱۸ - ۴۱۹، ۴۹۴، ۶۰۷، ۶۵۰، ۷۰۵، ۷۸۶؛ معانی الاخبار، ص۵۱۳. </ref> که با توجه به [[علم]] [[شهودی]] پیامبر{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{ع}} این کار با [[هدف]] تعلیم [[مسلمانان]] انجام گرفته است.
برخی بر این باورند که [[پیامبر]]{{صل}} کیفیت [[اجتهاد عقلی]] در [[فهم]] [[نصوص دینی]] ([[کتاب و سنت]]) را به [[اصحاب]] خویش [[تعلیم]] داده <ref>تطور تفسیر القرآن، ص۹۸. </ref> و آن [[حضرت]] خود نیز طبق همین شیوه برخی [[آیات]] را [[تفسیر]] کرده است.<ref>ر. ک: نورالثقلین، ج ۱، ص۷۰۱. </ref> پس از ایشان [[امام علی]]{{ع}} در برخی [[خطبه‌های نهج البلاغه]] <ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸، ۱۸۳، ۲۲۱، ۲۲۳. </ref> از مقدمات [[عقلی]] برای فهم و [[تفسیر آیات]] استفاده کرده است. سایر [[امامان شیعه]] نیز از همین روش استفاده کرده‌اند <ref> ر.ک. نورالثقلین، ج ۱، ص۴۱۸ - ۴۱۹، ۴۹۴، ۶۰۷، ۶۵۰، ۷۰۵، ۷۸۶؛ معانی الاخبار، ص۵۱۳. </ref> که با توجه به [[علم]] [[شهودی]] پیامبر{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{ع}} این کار با [[هدف]] تعلیم [[مسلمانان]] انجام گرفته است.


برخی نیز بر این باورند که این نوع تفسیر از [[زمان]] [[تابعین]] آغاز شد<ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۳۵۰. </ref> و مجاهدبن [[جبر]] <ref> سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص۴۶. </ref>و [[پیروان]] [[ابن مسعود]]، از مدرسه [[کوفه]] از [[پیشگامان]] آن شمرده شده‌اند؛<ref>التفسیر و مناهجه والنص و تفسیره، ص۱۵۱. </ref> ولی این زمان را باید دوره گسترش یا تصریح آنان به روش [[تفسیر اجتهادی]] دانست.<ref> المنهج الاثری، ص۵۳. </ref> آنان در مسائل [[قرآنی]] مانند [[صفات خدا]]، [[اسرار]] [[آفرینش]]، داستان‌های [[پیامبران الهی]] و مانند آن [[اعمال]] نظر می‌‌کردند و دیدگاه‌های خود را با استفاده از ابزار [[عقل]] و به روش عقلی عرضه می‌‌کردند. در میان [[مذاهب اسلامی]]، [[امامیه]] بیشترین جایگاه را برای این روش قائل‌اند؛ زیرا از نظر آنها افزون بر آنکه عقل یکی از منابع [[استنباط]] [[حکم]] است، خود ابزار و راه رسیدن به [[حکم]] نیز هست، گرچه در همه جا نمی‌توان بر آن تکیه کرد.<ref>اصول الفقه، ج ۳، ص۱۲۵ - ۱۳۴. </ref> شاید نخستین کسی که به [[روش اجتهادی]] و [[عقلی]] جامع اشاره کرده، [[شیخ طوسی]] در مقدمه [[تفسیر التبیان]]<ref>التبیان، ج ۱، ص۴ - ۵. </ref> است که ضمن شمردن اقسام تفسیر و سطوح مختلف آن در آن [[زمان]] [[انگیزه]] خود را [[نوشتن]] [[تفسیری]] جامع و [[اجتهادی]] می‌‌داند. پس از ایشان می‌‌توان به [[کلام]] [[راغب اصفهانی]] در مقدمه "جامع التفاسیر" و [[طبرسی]] در مقدمه [[تفسیر مجمع البیان]] اشاره کرد.<ref>مقدمة جامع التفاسیر، ص۹۳. </ref> سپس [[سیوطی]] در "الاتقان"<ref>الاتقان، ج ۲، ص۳۹۴ - ۳۹۶. </ref> و پس از ایشان [[ذهبی]] در "التفسیر و المفسرون"<ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۵۸. </ref> و "معرفت در التفسیر والمفسرون فی ثوبه القشیب" و [[خالد بن عبدالرحمن]] العک در کتاب "اصول التفسیر وقواعده" و [[عمید زنجانی]] در کتاب "مبانی و [[روش‌های تفسیری]]" و [[عبدالله شحاته]] در "[[علوم]] التفسیر" و تنها کتاب مستقل در این زمینه از [[محمد زغلول]] با عنوان "التفسیر بالرأی قواعده وضوابطه" اشاره کرد<ref>[[سید عبدالرسول حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[حسین علوی مهر|علوی مهر]]، [[تفسیر اجتهادی - حسینی‌زاده و علوی مهر (مقاله)|مقاله «تفسیر اجتهادی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
برخی نیز بر این باورند که این نوع تفسیر از [[زمان]] [[تابعین]] آغاز شد<ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۳۵۰. </ref> و مجاهدبن [[جبر]] <ref> سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص۴۶. </ref>و [[پیروان]] [[ابن مسعود]]، از مدرسه [[کوفه]] از [[پیشگامان]] آن شمرده شده‌اند؛<ref>التفسیر و مناهجه والنص و تفسیره، ص۱۵۱. </ref> ولی این زمان را باید دوره گسترش یا تصریح آنان به روش [[تفسیر اجتهادی]] دانست.<ref> المنهج الاثری، ص۵۳. </ref> آنان در مسائل [[قرآنی]] مانند [[صفات خدا]]، [[اسرار]] [[آفرینش]]، داستان‌های [[پیامبران الهی]] و مانند آن [[اعمال]] نظر می‌‌کردند و دیدگاه‌های خود را با استفاده از ابزار [[عقل]] و به روش عقلی عرضه می‌‌کردند. در میان [[مذاهب اسلامی]]، [[امامیه]] بیشترین جایگاه را برای این روش قائل‌اند؛ زیرا از نظر آنها افزون بر آنکه عقل یکی از منابع [[استنباط]] [[حکم]] است، خود ابزار و راه رسیدن به [[حکم]] نیز هست، گرچه در همه جا نمی‌توان بر آن تکیه کرد.<ref>اصول الفقه، ج ۳، ص۱۲۵ - ۱۳۴. </ref> شاید نخستین کسی که به [[روش اجتهادی]] و [[عقلی]] جامع اشاره کرده، [[شیخ طوسی]] در مقدمه [[تفسیر التبیان (کتاب)|تفسیر التبیان]]<ref>التبیان، ج ۱، ص۴ - ۵. </ref> است که ضمن شمردن اقسام تفسیر و سطوح مختلف آن در آن [[زمان]] [[انگیزه]] خود را [[نوشتن]] [[تفسیری]] جامع و [[اجتهادی]] می‌‌داند. پس از ایشان می‌‌توان به [[کلام]] [[راغب اصفهانی]] در مقدمه "[[جامع التفاسیر (کتاب)|جامع التفاسیر]]" و [[طبرسی]] در مقدمه [[تفسیر مجمع البیان (کتاب)|تفسیر مجمع البیان]] اشاره کرد.<ref>مقدمة جامع التفاسیر، ص۹۳. </ref> سپس [[سیوطی]] در "[[الاتقان (کتاب)|الاتقان]]"<ref>الاتقان، ج ۲، ص۳۹۴ - ۳۹۶. </ref> و پس از ایشان [[ذهبی]] در "[[التفسیر و المفسرون (کتاب)|التفسیر و المفسرون]]"<ref> التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۲۵۸. </ref> و "[[معرفت در التفسیر والمفسرون فی ثوبه القشیب (کتاب)|معرفت در التفسیر والمفسرون فی ثوبه القشیب]]" و [[خالد بن عبدالرحمن]] در کتاب "[[اصول التفسیر و قواعده (کتاب)|اصول التفسیر و قواعده]]" و [[عمید زنجانی]] در کتاب "[[مبانی و روش‌های تفسیری (کتاب)|مبانی و روش‌های تفسیری]]" و [[عبدالله شحاته]] در "[[علوم التفسیر (کتاب)|علوم التفسیر]]" و تنها کتاب مستقل در این زمینه از [[محمد زغلول]] با عنوان "[[التفسیر بالرأی قواعده و ضوابطه (کتاب)|التفسیر بالرأی قواعده و ضوابطه]]" اشاره کرد <ref>[[سید عبدالرسول حسینی‌زاده|حسینی‌زاده]] و [[حسین علوی مهر|علوی مهر]]، [[تفسیر اجتهادی - حسینی‌زاده و علوی مهر (مقاله)|مقاله «تفسیر اجتهادی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>


==تنوع [[تفسیر اجتهادی]]==
==تنوع [[تفسیر اجتهادی]]==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش