سکولاریسم: تفاوت میان نسخهها
←سکولاریسم در سیره سیاسی پیامبر اعظم
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
تعبیر سکولاریزاسیون در زبانهای اروپایی نخستین بار در [[معاهده]] وستفالی در سال ۱۶۴۸ به کار رفت و مقصود از آن توضیح و توصیف انتقال سرزمینهای تحت [[سلطه]] [[اقتدار]] [[سیاسی]] غیرروحانی بود که پیشتر، تحت [[نظارت]] کلیسا قرار داشت. بعدها تعبیر سکولاریزاسیون به معنای متفاوت - گرچه مرتبط با مفهوم اولیه بود - به معاف و مرخص کردن [[روحانیان]] از قید [[عهد]] و پیمانشان اطلاق شد. جامعهشناسان از این اصطلاح برای نشان دادن مجموعهای از جریانات استفاده میکنند که طی آن عنان کنترل محیط [[اجتماعی]]، زمان، امکانات، منابع و افراد از کف [[مقامات]] [[دینی]] خارج شده، روشها و رویههای [[تجربی]] مشربانه و غایات و اهداف این جهانی به جای [[شعایر]] و نحوه عملهای نمادینی نشسته است که معطوف به غایات آن جهانی یا مافوق طبیعیاند<ref>ر.ویلسون، «جدا انگاری دین و دنیا»، ترجمه مرتضی اسعدی، فرهنگ و دین (برگزیده مقالات دایرة المعارف دین)، ج۱ (تهران، طرح نو، ۱۳۷۴)، ص۱۲۴، به نقل از: فرهنگ اندیشه، سال چهارم (بهار ۱۳۸۴)، ص۱۲۸.</ref>. سکولاریزاسیون مبتنی بر [[فرهنگ]] و [[تاریخی]] است که میان [[دین]] و [[معنویت]] و امور قدسی، و میان [[دنیا]] و توجه به دنیا و [[زندگی دنیوی]] دوگانگی قائل بوده است. در تحلیلهای رایج از فرآیند سکولاریزاسیون، [[دین]] اساساً مربوط به عالم ثابتات، امور قدسی و غیردنیوی است و ربطی به عالم متغیرات و دنیا ندارد، به همین جهت جایگاه درست و [[واقعی]] آن «حوزه خصوصی» است و «حوزه عمومی» باید به [[دولت]] و [[قرارداد]] سپرده شود. | تعبیر سکولاریزاسیون در زبانهای اروپایی نخستین بار در [[معاهده]] وستفالی در سال ۱۶۴۸ به کار رفت و مقصود از آن توضیح و توصیف انتقال سرزمینهای تحت [[سلطه]] [[اقتدار]] [[سیاسی]] غیرروحانی بود که پیشتر، تحت [[نظارت]] کلیسا قرار داشت. بعدها تعبیر سکولاریزاسیون به معنای متفاوت - گرچه مرتبط با مفهوم اولیه بود - به معاف و مرخص کردن [[روحانیان]] از قید [[عهد]] و پیمانشان اطلاق شد. جامعهشناسان از این اصطلاح برای نشان دادن مجموعهای از جریانات استفاده میکنند که طی آن عنان کنترل محیط [[اجتماعی]]، زمان، امکانات، منابع و افراد از کف [[مقامات]] [[دینی]] خارج شده، روشها و رویههای [[تجربی]] مشربانه و غایات و اهداف این جهانی به جای [[شعایر]] و نحوه عملهای نمادینی نشسته است که معطوف به غایات آن جهانی یا مافوق طبیعیاند<ref>ر.ویلسون، «جدا انگاری دین و دنیا»، ترجمه مرتضی اسعدی، فرهنگ و دین (برگزیده مقالات دایرة المعارف دین)، ج۱ (تهران، طرح نو، ۱۳۷۴)، ص۱۲۴، به نقل از: فرهنگ اندیشه، سال چهارم (بهار ۱۳۸۴)، ص۱۲۸.</ref>. سکولاریزاسیون مبتنی بر [[فرهنگ]] و [[تاریخی]] است که میان [[دین]] و [[معنویت]] و امور قدسی، و میان [[دنیا]] و توجه به دنیا و [[زندگی دنیوی]] دوگانگی قائل بوده است. در تحلیلهای رایج از فرآیند سکولاریزاسیون، [[دین]] اساساً مربوط به عالم ثابتات، امور قدسی و غیردنیوی است و ربطی به عالم متغیرات و دنیا ندارد، به همین جهت جایگاه درست و [[واقعی]] آن «حوزه خصوصی» است و «حوزه عمومی» باید به [[دولت]] و [[قرارداد]] سپرده شود. | ||
سکولاریسم نگرشی است که براساس آن میتوان [[جهان]] را به طور کامل و تنها با استفاده از خود جهان [[شناخت]]. در گفتمان سکولاری، جهان از چنان مرجعیتی برخوردار میگردد که میتوان با مراجعه به آن، معنا و [[ارزش]] جهان را فهمید و سپس جایگاه [[انسان]] و [[هدف زندگی]] در آن را یافت. جریان [[تاریخی]] در پی رواج این شیوه نگرش سکولاریزاسیون یا عرفی شدن بود که طی آن [[جوامع]] از [[سلطه]] [[کلیسا]] خارج شدند و به تدریج تصرفات کلیسا از آن گرفته و به نهادهای [[مدنی]] و عرفی سپرده شد. ایده سکولاریسم و فرآیند سکولاریزاسیون به عنوان مقومات [[تشکیل دولت]] [[سکولار]] موجب از دست رفتن و کاهش [[نفوذ]] و [[اقتدار]] [[مذهب]]، [[تضعیف]] اعتبار [[عقاید]] و باورهای مذهبی و شیوع [[ارزشها]] و اصول این جهانی و مادی در [[زندگی]] جمعی شد<ref>منصور میراحمدی، «سکولاریسم و مبانی معرفت شناختی آن»، فصلنامه علوم سیاسی، ش۳۲ (پاییز و زمستان ۱۳۸۴)، ص۱۴۷.</ref>. به طور خلاصه سکولاریسم اولا، نگرشی به جهان، ثانیاً، به زندگی این جهانی و ثالثاً، به [[زندگی سیاسی]] است که [[مرجعیت]] دین را در [[فهم]] جهان، هدف زندگی به طور عام و زندگی سیاسی به طور خاص، [[انکار]] میکند<ref>منصور میراحمدی، «سکولاریسم اسلامی، امکان یا امتناع مفهومی»، مجله رهیافتهای سیاسی و بینالمللی، ش۷ (پاییز و زمستان ۱۳۸۴)، ص۱۷۰.</ref>.<ref>[[سید محمد رضا محمودپناهی|محمودپناهی، سید محمد رضا]]، [[حقوق اقلیتها در حکومت نبوی (مقاله)|مقاله «حقوق اقلیتها در حکومت نبوی»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۵۵۷.</ref> | |||
==منابع== | ==منابع== |