پرش به محتوا

آیه امر به معروف در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85...» ایجاد کرد)
 
خط ۱۶: خط ۱۶:
#صورت اول: فعل امر {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ}} در آیه، اشاره دارد که ضروری است افرادی در میان [[امّت]] همیشه حاضر باشند که خیرشناس بوده و [[امر به معروف و نهی از منکر]] کنند. چون خیر در [[حقیقت]] به [[توحید]] باز می‌گردد، چنین افرادی باید در [[احکام]] و [[اعتقادات]] در مرتبه‌ای از [[معرفت]] به توحید باشند که معرفت آنها مرضیّ [[رضای الهی]] باشد. چنین افرادی منحصر در [[ائمه]] هدی‌{{عم}} هستند.
#صورت اول: فعل امر {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ}} در آیه، اشاره دارد که ضروری است افرادی در میان [[امّت]] همیشه حاضر باشند که خیرشناس بوده و [[امر به معروف و نهی از منکر]] کنند. چون خیر در [[حقیقت]] به [[توحید]] باز می‌گردد، چنین افرادی باید در [[احکام]] و [[اعتقادات]] در مرتبه‌ای از [[معرفت]] به توحید باشند که معرفت آنها مرضیّ [[رضای الهی]] باشد. چنین افرادی منحصر در [[ائمه]] هدی‌{{عم}} هستند.
#صورت دوم: {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ}} از وجود چنین امتی در [[جامعه اسلامی]] خبر می‌دهد. [[مردم]] باید برای [[اصلاح]] [[دین]] خود و شناختن توحید، [[ولایت]]، احکام و اعتقادات، نزد این افراد بروند تا در پرتو [[تعالیم]] آنان، خیر را از [[شر]] و معروف را از منکر تشخیص دهند. از سوی دیگر، چون امکان امر به معروف و نهی از منکر به [[بهترین]] وجه در [[حکومت حق]] است و اصولاً [[امام جائر]] خود اصل همه [[منکرها]] است، بر [[امت اسلام]] [[واجب]] است که [[امام]] بر [[حق]] را در [[تشکیل حکومت]] [[یاری]] دهند و او را در رأس امور قرار دهند تا با [[بسط ید]]، [[جامعه]] را به سمت معروف پیش ببرد و از منکر [[پاک]] سازد. مصداق [[امامان بر حق]] در مرتبه اعلی، [[ائمّه اطهار]]{{عم}} هستند؛ چنان که ذیل [[آیه]] و نیز [[روایات]] مربوطه [[شاهد]] بر آن است. برای این [[مسند]] خطیر، در مرتبه بعد [[علما]] و فقهایی قرار دارند که دنباله روی [[مکتب اهل بیت]]{{عم}} و [[نایبان خاص]] و یا عام حضراتشان می‌باشند و واجد شرائط لازم هستند.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۲۸۹.</ref>
#صورت دوم: {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ}} از وجود چنین امتی در [[جامعه اسلامی]] خبر می‌دهد. [[مردم]] باید برای [[اصلاح]] [[دین]] خود و شناختن توحید، [[ولایت]]، احکام و اعتقادات، نزد این افراد بروند تا در پرتو [[تعالیم]] آنان، خیر را از [[شر]] و معروف را از منکر تشخیص دهند. از سوی دیگر، چون امکان امر به معروف و نهی از منکر به [[بهترین]] وجه در [[حکومت حق]] است و اصولاً [[امام جائر]] خود اصل همه [[منکرها]] است، بر [[امت اسلام]] [[واجب]] است که [[امام]] بر [[حق]] را در [[تشکیل حکومت]] [[یاری]] دهند و او را در رأس امور قرار دهند تا با [[بسط ید]]، [[جامعه]] را به سمت معروف پیش ببرد و از منکر [[پاک]] سازد. مصداق [[امامان بر حق]] در مرتبه اعلی، [[ائمّه اطهار]]{{عم}} هستند؛ چنان که ذیل [[آیه]] و نیز [[روایات]] مربوطه [[شاهد]] بر آن است. برای این [[مسند]] خطیر، در مرتبه بعد [[علما]] و فقهایی قرار دارند که دنباله روی [[مکتب اهل بیت]]{{عم}} و [[نایبان خاص]] و یا عام حضراتشان می‌باشند و واجد شرائط لازم هستند.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۲۸۹.</ref>
==شکل منطقی [[برهان]]==
در برهان اول، [[حد وسط]] [[ضرورت]] [[شناخت]] موضوع [[حکم الهی]] برای [[امتثال]] [[امر پروردگار]] است. بر این اساس، می‌توان [[قیاس]] زیر را تشکیل داد:
===ضرورت وجود [[عباد]] [[مخلَص]] برای دلالت به [[خیرات]] [[دینی]]===
اولاً، بنا بر [[آیه]] مورد [[استدلال]]، [[امتثال امر الهی]] در انجام خیرات و [[امر به معروف]]، متوقف بر شناخت معروف و منکر، یعنی [[کفر]] و [[ایمان]] و لوازم [[شرعی]] آن در [[اسلام]] است؛ ثانیاً، شناخت خیر، معروف و منکر، صرفاً از طریق عباد مخلَصی است که [[اخلاص]] و ایمان آنان به [[تأیید الهی]] رسیده باشد؛
نتیجه آنکه: امتثال امر الهی در آیه مورد استدلال، متوقف بر وجود عباد مخلَصی است که ایمان و اخلاص آنان به تأیید الهی رسیده باشد. طی سایر [[براهین]] و ادلّه [[نقلی]] که ذکر خواهد شد، [[اثبات]] می‌گردد که چنین [[بندگان]] مخلَصی منحصر در وجود [[مبارک]] [[رسول خدا]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} می‌باشد.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۳۱۳.</ref>
===صورت دیگر استدلال در قالب قیاس استثنایی===
همین نتیجه را می‌توانیم از [[آیه شریفه]] طی قیاسی استثنایی به شکل زیر به دست آوریم؛ به این ترتیب که بگوییم:
اولاً، اگر [[خداوند حکیم]] امر به موضوعی می‌نماید، باید موضوع [[حکم]] برای [[مکلف]] کاملاً روشن و امکان ادای آن وجود داشته باشد؛ و الا [[امر الهی]] به فعل غیرممکن، [[لغو]] و صدور آن از خداوند حکیم [[قبیح]] است؛ لکن هرگز از [[پروردگار]] [[حکیم]] امر لغو و قبیح صادر نمی‌شود؛ بنابراین امر الهی به موضوعی، [[کشف]] از امکان برآوردن آن موضوع در خارج و نیز شناخت موضوع و لوازم آن در خارج می‌نماید.
[[تطبیق]] این قاعده در آیه مورد استدلال به این ترتیب است که [[خداوند]] بنا بر آیه شریفه، امر به انجام خیرات، معروف و [[پرهیز]] از [[منکرات]] نموده است و لازمه آن، وجود افرادی است که خیرات و معروف‌های شرعی و منکرات آن را به [[امت]] بشناسانند؛ و الا امر الهی لغو خواهد بود. لکن هرگز از خداوند فعل لغو صادر نمی‌شود. بنابراین، [[امر الهی]] به فعل [[خیرات]]، [[کشف]] از وجود دائمی خیرشناسان در [[فرهنگ دینی]] و [[راسخان]] در [[قرآن]] می‌نماید که [[معرفت]] آنان به [[تأیید الهی]] رسیده است. چنین ذوات مقدسی بنا بر [[روایات]] باب، منحصر در وجود [[رسول خدا]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} است.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۳۱۳.</ref>
==[[ضرورت]] [[تکوینی]] وجود خیرشناس در [[جامعه]]==
در بیان اول، [[حد وسط]] برهان ضرورت وجود افرادی است که [[هادی]] [[امت]] به خیرات باشند. در بیان دوم، از طریق تحلیل [[سیاق]] امری [[آیه]]، به ضرورت وجود معروف‌شناس [[دینی]] در جامعه که معرفت او به تأیید الهی رسیده باشد، پی می‌بریم.
===بررسی معنای امر در {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ}}===
فعل امر در {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ}} از ریشه «ک و ن» گرفته شده و اصل در معنای این لغت، تحقق و وقوع امری است و مانند سایر [[افعال]] نیازمند فاعل است. گاه این فعل خبر از بودن و تحقق ذات فاعل خود می‌دهد؛ مثل {{عربی|كان زيدٌ}} و اصطلاحاً در این حالت به آن «کان تامّه» گفته می‌شود؛ گاه خبر از حالت و بودن صفتی در فاعل خود می‌دهد؛ در این صورت، آن [[وصف]] را که خبر از فاعل می‌دهد، نازل منزله مفعول می‌گیرند؛ مانند {{عربی|كان زيد قائماً}} و اصطلاحاً در این حالت به آن «کان ناقصه» گفته می‌شود<ref>الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، ج۶، ص۲۱۸۹.</ref>. بر این اساس، دو احتمال در معنای فعل امر {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ}} داده شده است.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۳۱۵.</ref>
====احتمال اول در فعل امر {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ}}====
[[مفسرین]] در ترکیب ادبی آیه، عموماً فعل «کان» در {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ}} را ناقصه گرفته‌اند و در نتیجه، از آیه معنای [[وجوب]] [[امر به معروف و نهی از منکر]] را استفاده نموده‌اند. به این ترتیب که {{متن قرآن|أُمَّةٌ}} در آیه، مبتدای مؤخّر است و {{متن قرآن|مِنْكُمْ}} خبر مقدّم و جمله {{متن قرآن|يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}} صفت برای {{متن قرآن|أُمَّةٌ}} می‌باشد. بنا بر آنکه حرف جر «مِن» در {{متن قرآن|مِنْكُمْ}} تبعیضیّه باشد، معنای [[آیه]] چنین می‌شود: «باید گروهی در میان شما همیشه [[وظیفه]] [[دعوت به خیر]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]] را عمل نمایند». اگر حرف جر «مِن» [[بیانیّه]] باشد، معنای آیه با همان ترکیب قبل چنین می‌شود: «باید همیشه امّتی که از شما است و دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر می‌کند، در میان شما وجود داشته باشد».
در این صورت، [[استدلال]] به آیه به بیان اول باز می‌گردد که از [[امر مولوی]] [[شارع]] [[حکیم]] در [[ضرورت]] امر به خیر و معروف، [[کشف]] می‌کنیم که باید دائماً خیرشناسانی خبیر به [[احکام]] و [[اعتقادات دینی]] و [[راسخ]] در [[قرآن]] و عالم و [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] در میان [[امت]] موجود باشند، تا موضوع [[دعوت]] به خیری که [[مرضی]] [[رضای الهی]] است تحقق پیدا کند. ضرورت [[عصمت]] چنین خیرشناسانی را نیز به همان بیان [[برهان]] اول از آیه [[اثبات]] می‌نماییم.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۳۱۵.</ref>
====احتمال دوم در فعل امر {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ}}====
در صورتی که فعل امر «کان» در {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ}} تامّه باشد، ترکیب ادبی آیه به این ترتیب است که اسم {{متن قرآن|أُمَّةٌ}} فاعل برای {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ}} است و جمله بعد صفت آن است. به این ترتیب، معنای آیه چنین است: «همیشه باید کسانی که [[داعی]] به خیر و [[آمر به معروف و ناهی از منکر]] هستند، در میان [[امّت اسلام]] باشند». به عبارت دیگر، موضوعٌ‌له [[حکم]] در حالت اول، [[وصف]] امر به معروف و نهی از منکر در [[امّت]] است و معنای آیه، نازل منزله {{متن قرآن|يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ}}<ref>«پسرکم! نماز را بپا دار و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار» سوره لقمان، آیه ۱۷.</ref> است و نتیجه آیه، حکم به [[وجوب]] امر به معروف و نهی از منکر است. در حالی که در شکل دوم موضوعٌ‌له حکم در آیه، اصل وجود [[تکوینی]] گروهی در میان [[امّت اسلام]] است که [[هادی]] به [[خیرات]] و [[آمر به معروف و ناهی از منکر]] هستند.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۳۱۶.</ref>
===بیان [[برهان]] (بنا بر احتمال دوم)===
بنا بر آنکه «کان» در [[آیه]] تامّه باشد، [[امر الهی]] اشاره به حقیقتی وجودی در عالم خارج دارد. برای توضیح این مطلب، لازم است تا توضیح کوتاهی پیرامون [[اوامر]] [[مولوی]] و [[تکوینی]] [[پروردگار]] در [[قرآن]] ذکر نماییم.
برخی [[اوامر الهی]] در قرآن، [[امر مولوی]] و [[تشریعی]] هستند؛ مانند امر به [[اقامه نماز]]: {{متن قرآن|أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ}}<ref>«نماز را از هنگام بازگشت خورشید (در نیمه روز) تا تاریکی شب بپا دار! و (نیز) نماز صبح را که نماز صبح با گواهی (فرشتگان) است» سوره اسراء، آیه ۷۸.</ref>.
و یا امر به [[روزه]] در [[ماه مبارک رمضان]]: {{متن قرآن|شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ}}<ref>«(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد» سوره بقره، آیه ۱۸۵.</ref>.
این اوامر حکم‌ساز هستند و [[مکلف]] را [[اجبار]] به [[امتثال]] [[حکم الهی]] می‌نمایند.
در آیه مورد [[استدلال]]، برهان اول بر این اساس شکل گرفت.
برخی دیگر از اوامر الهی، [[امر تکوینی]] در [[نظام خلقت]] است و در [[حقیقت]]، امر به ایجاد ذاتی در عالم می‌نماید؛ مثل:
{{متن قرآن|بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref>«پدیدآور آسمان‌ها و زمین است و چون (انجام) کاری را بخواهد تنها می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره بقره، آیه ۱۱۷.</ref>.
{{متن قرآن|إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref>«سخن ما برای (پدید آمدن) چیزی چون آن را اراده کنیم تنها این است که بدان می‌گوییم: باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره نحل، آیه ۴۰.</ref>.
این قبیل اوامر، اشاره به [[مالکیّت]] و مولویت علی‎الاطلاق [[الهی]] در [[نظام تکوین]] دارد.
گاه خطاب امری، اِخبار از واقع است که به صورت امری صادر شده، ولی [[لطف]] آن تأکید بر [[ضرورت]] وجود موضوع [[حکم]] است تا امر قطعاً محقق شود. برای نمونه به چند مثال در [[قرآن]] اشاره می‌کنیم:
#[[خداوند]] خطاب به منافقینی که از رفتن به [[جنگ تبوک]] در رکاب [[رسول خدا]]{{صل}} [[امتناع]] کردند، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ}}<ref>«اگر (به راستی) می‌خواستند رهسپار گردند ساز و برگی برای آن فراهم می‌آوردند ولی خداوند روانه شدن آنان را خوش نداشت پس آنان را به درنگ کردن واداشت و (به آنها) گفته شد: با (خانه) نشستگان همنشین باشید!» سوره توبه، آیه ۴۶.</ref>. امر در {{متن قرآن|اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ}} خبر از واقع می‌دهد؛ که هرچند اینان به حسب ظاهر به [[اختیار]] خود از شرکت در [[لشکر]] الهی در رکاب رسول خدا{{صل}} امتناع کردند، ولی به حسب واقع و [[باطن]] امر، [[لیاقت]] شرکت در [[جنگ]] را نداشتند و در نتیجه، خداوند [[توفیق]] هم رکابی با رسول خدا{{صل}} و مجاهدین را از آنان گرفت و ایشان می‌باید مانند [[ضعیفان]] و [[درماندگان]] [[خانه‌نشین]] باشند. بنابراین امر در {{متن قرآن|اقْعُدُوا}} اشاره به سلب توفیقی است که خداوند به واسطه بی‌لیاقتی از آنان نمود.
#خداوند خطاب به [[مؤمنین]] ساده‌دل که با [[کفار]] و [[اهل کتاب]] طرح [[دوستی]] و [[صمیمیت]] می‌ریزند و آنان را [[محرم اسرار]] خود می‌گیرند، می‌فرماید:‌ {{متن قرآن|هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}}<ref>«هان! این شمایید که آنان را دوست می‌دارید و (آنان) شما را دوست نمی‌دارند و شما به تمام کتاب ایمان دارید (و آنان ندارند) و چون با شما روبه‌رو شوند می‌گویند: ما ایمان آورده‌ایم و چون به خلوت روند سرانگشتان را از خشم بر شما (به دندان) می‌گزند؛ بگو به خشم خود بمیرید؛ خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۱۹.</ref>. خطاب {{متن قرآن|مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ}} اِخبار از شدت [[دشمنی]] آنان می‌دهد که تا پایان [[عمر]] دست از دشمنی بر نمی‌دارند و [[خداوند]] نیز [[توفیق]] [[توبه]] به آنان نمی‌دهد.
#خداوند به [[مؤمنین]] در برابر [[کفار]]، امر به [[شدت عمل]] و [[خشونت]] می‌نماید و می‌فرماید: «برخورد شما در [[جنگ]] باید به گونه‌ای باشد که [[غلظت]] و شدت را [[احساس]] کنند و [[طمع]] در شما نبندند»: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! با کافرانی که نزدیک شمایند جنگ کنید و باید در شما صلابت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۱۲۳.</ref>. امرالهی در {{متن قرآن|وَلْيَجِدُوا}} خطاب به کفار است. با توجه به آنکه اولاً، «[[وجدان]]» از [[افعال]] [[قلوب]] است و قابل [[امر و نهی]] نیست و ثانیاً، [[أمر]] [[مولوی]] خداوند به کفاری که اصل [[توحید]] را نپذیرفته‌اند [[لغو]] است، روشن می‌شود که [[امر الهی]] به وجدان شدت در قلوب کفار از سوی مؤمنین، خبر از واقع می‌دهد که [[رفتار]] [[اهل]] [[ایمان]] باید به گونه‌ای باشد که چنین احساسی را در قلوب [[دشمن]] به وجود آورد. نتیجه آنکه: در [[آیه]] مورد [[استدلال]]، خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}
در صورتی که امر الهی در {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ}} خبر از واقع بدهد و حرف عطف «واو» در ابتدای آن استیناف باشد، معنای آیه چنین می‌شود: «ای [[امّت اسلام]]، بدانید که [[قاعده لطف]] [[الهی]] ایجاب می‌کند که اگر شما [[مأمور]] به انجام [[خیرات]] هستید، همواره در میان شما باید گروهی باشند که خود [[اسوه]] خیر بوده و [[امر به معروف و نهی از منکر]] کنند؛ آنها [[حافظ]] دیگران از [[خطا]] و [[اشتباه]] در دین‌اند و [[امّت]] را از فرو افتادن در ورطه [[شرک]] و [[گناه]] و در نتیجه، [[تفرقه]] و فتنه‌گری فتنه‎جویان [[حفظ]] می‌کنند. پس باید آنان را بیابید، تا در انجام [[خیرات]]، [[اسوه]] خود در [[امتثال امر الهی]] قرار دهید و [[رستگاران]] [[حقیقی]]، آنان و پیروانشان می‌باشند»<ref>التحریر و التنویر (ط. مؤسسة التاریخ العربی، ۱۴۲۰ ه.ق.)، ج۳، ص۱۷.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۳۱۶.</ref>
===شکل منطقی [[برهان]] دوم===
[[حد وسط]] در برهان دوم، بنا بر آنکه فعل کان در عبارت [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ}} تامّه باشد، وجود دائمی خیرشناسان در میان [[امت]] است. به این ترتیب، در مرحله اوّل با ترتیب [[قیاس]] استثنایی و با کمک [[آیه]]، [[ضرورت]] دائمی وجود خیرشناسانی را که [[راسخین]] در [[قرآن]] و [[معارف الهی]] هستند، [[اثبات]] می‌نماییم و می‌گوییم:
اولاً، اگر [[امت اسلام]] [[مأمور]] به انجام خیرات است، باید خیرشناسانی که [[هادی]] امت به خیرات و ناهی آنان از [[منکرات]] هستند دائماً در میان آنان وجود داشته باشند؛
ثانیاً، بنا بر آیه شریفه، امت همیشه موظف به انجام خیرات است؛
نتیجه آنکه: باید همیشه خیرشناسان [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] در میان امت موجود باشند و این [[وظیفه امت]] است که باید آنان را [[شناسایی]] نموده و [[امتثال امر]] نماید.
در مرحله دوم، با کمک از نتیجه به دست آمده و ترتیب قیاس اقترانی [[ضرورت امامت]] [[عامه]] و وجود دائمی [[امام]] معصوم در میان امت را اثبات می‌نماییم و می‌گوییم:
بعد از [[رسول خدا]]{{صل}}، [[امامان معصوم]]{{عم}} خیرشناسان حقیقی در میان امت اسلام هستند؛
بنا بر آیه شریفه، خیرشناسان حقیقی که [[راسخ]] در [[دین]] و [[معصوم از خطا]] هستند، همیشه باید در میان امت اسلام موجود باشند؛
نتیجه آنکه، بعد از رسول خدا{{صل}}، همیشه می‌باید در میان امت اسلام امام معصومی وجود داشته باشد تا هادی امت به خیرات و ناهی از منکرات باشد.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۳۱۹.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۳٬۰۹۴

ویرایش