بحث:امام حسین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:


این [[غم]] و [[اندوه]] نمونه‌ای است از رنج‌های [[حسین]] و برادرش [[حسن]] و خصوصا پدرشان امیرالمؤمنین علی{{ع}}.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[ اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۷۱-۷۳.</ref>
این [[غم]] و [[اندوه]] نمونه‌ای است از رنج‌های [[حسین]] و برادرش [[حسن]] و خصوصا پدرشان امیرالمؤمنین علی{{ع}}.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[ اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۷۱-۷۳.</ref>
===در [[دوران عمر بن خطاب]]===
===دوران [[عمر بن خطاب]]===
با [[وصیت]] ابوبکر، [[مقام خلافت]] به [[عمر بن خطاب]] رسید. وی در سه [[شنبه]] ۲۲ یا ۲۸ [[جمادی]] الاخر [[سال سیزدهم هجری]] به [[خلافت]] رسید و در [[روز]] چهارشنبه ۲۶ [[ذیحجه]] [[سال ۲۳ هجری]] به دست [[ابو لؤلؤ]] مجروح شد و در سن ۵۳ یا ۵۴ سالگی از [[دنیا]] رفت. مدت خلافت وی ده سال و هشت ماه بوده است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۹ و ۱۵۹.</ref>.
با [[وصیت]] ابوبکر، [[مقام خلافت]] به [[عمر بن خطاب]] رسید. وی در سه [[شنبه]] ۲۲ یا ۲۸ [[جمادی]] الاخر [[سال سیزدهم هجری]] به [[خلافت]] رسید و در [[روز]] چهارشنبه ۲۶ [[ذیحجه]] [[سال ۲۳ هجری]] به دست [[ابو لؤلؤ]] مجروح شد و در سن ۵۳ یا ۵۴ سالگی از [[دنیا]] رفت. مدت خلافت وی ده سال و هشت ماه بوده است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۹ و ۱۵۹.</ref>.
====[[اعتراض]] به [[خلیفه دوم]]====
====[[اعتراض]] به [[خلیفه دوم]]====
خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
====[[ستایش]] عمر از [[حسن]] و حسین{{عم}}====
====[[ستایش]] عمر از [[حسن]] و حسین{{عم}}====
[[سبط ابن جوزی]] در تذکرة الخواص از [[ابن عباس]] [[روایت]] می‌‌کند که [[عمر بن خطاب]]، حسن و حسین{{ع}} را [[دوست]] می‌‌داشت و آنان را بر [[فرزندان]] خود مقدم می‌‌داشت. در یکی از روزها در [[تقسیم غنائم]]، به هر یک از این دو بزرگوار، ده هزار [[درهم]] و به [[عبدالله]] پسرش هزار درهم داد.
[[سبط ابن جوزی]] در تذکرة الخواص از [[ابن عباس]] [[روایت]] می‌‌کند که [[عمر بن خطاب]]، حسن و حسین{{ع}} را [[دوست]] می‌‌داشت و آنان را بر [[فرزندان]] خود مقدم می‌‌داشت. در یکی از روزها در [[تقسیم غنائم]]، به هر یک از این دو بزرگوار، ده هزار [[درهم]] و به [[عبدالله]] پسرش هزار درهم داد.
عبدالله از این تقسیم [[گله]] کرد و گفت: ای [[پدر]]! تو از [[سبقت]] [[اسلام]] و [[هجرت]] من اطلاع داری، چرا این دو [[کودک]] را در تقسیم غنائم بر من مقدم داشتی؟
عبدالله از این تقسیم [[گله]] کرد و گفت: ای [[پدر]]! تو از [[سبقت]] [[اسلام]] و [[هجرت]] من اطلاع داری، چرا این دو [[کودک]] را در تقسیم غنائم بر من مقدم داشتی؟
عمر گفت: وای بر تو! اگر تو جدی مانند جد آنها و پدری مانند پدر آنان و [[مادری]] همچون [[مادر]] ایشان و مادربزرگی چون مادربزرگ ایشان دایی چون دایی ایشان و عمویی چون عموی آنان و عمه ای چون عمه ایشان می‌داشتی، آنگاه ادعای [[برابری]] کن<ref>تذکرة الخواص، ص۸۱.</ref>.
عمر گفت: وای بر تو! اگر تو جدی مانند جد آنها و پدری مانند پدر آنان و [[مادری]] همچون [[مادر]] ایشان و مادربزرگی چون مادربزرگ ایشان دایی چون دایی ایشان و عمویی چون عموی آنان و عمه‌ای چون عمه ایشان می‌داشتی، آنگاه ادعای [[برابری]] کن<ref>تذکرة الخواص، ص۸۱.</ref>.
[[ابن عساکر]] [[شافعی]] می‌‌نویسد: عمر بن خطاب مقرری حسن و حسین{{ع}} را به [[میزان]] مقرری پدرشان [[امیرمؤمنان]]{{ع}} معین کرد و آنها را به مقرری [[اهل]] [[بدر]] ملحق نمود و برای هر یک از آن دو بزرگوار، پنج هزار درهم [[مستمری]] قرار داد<ref>.تاریخ ابن عساکر، شافعی، ج۴، ص۳۲۱؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۶۹.</ref>.
 
حسین{{ع}} در دوران [[خلافت عثمان]]
[[ابن عساکر]] [[شافعی]] می‌‌نویسد: عمر بن خطاب مقرری حسن و حسین{{ع}} را به [[میزان]] مقرری پدرشان [[امیرمؤمنان]]{{ع}} معین کرد و آنها را به مقرری [[اهل]] [[بدر]] ملحق نمود و برای هر یک از آن دو بزرگوار، پنج هزار درهم [[مستمری]] قرار داد<ref>.تاریخ ابن عساکر، شافعی، ج۴، ص۳۲۱؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۶۹.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[ اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۷۳-۷۶.</ref>
[[عثمان]] در روز [[دوشنبه]] اول [[محرم]] [[سال ۴۴ هجری]]، چهار روز پس از [[مرگ]] عمر بن خطاب با [[رأی]] شورایی که عمر [[تعیین]] کرده بود به [[خلافت]] [[منصوب]] شد و پس از یازده سال در [[هیجدهم ذیحجه]] [[سال ۳۵ هجری]] با [[شورش]] [[مسلمانان]] [[مصر]]، [[کوفه]]، [[بصره]] ومکه و [[حمایت]] [[اصحاب پیامبر]]{{ع}} در [[مدینه]] به خاطر کج روی‌ها و [[ظلم]] بر [[اسلام]] و [[مسلمین]]، [[کاخ]] او را محاصره کردند و او را به [[هلاکت]] رساندند و او را در آخر [[قبرستان بقیع]] که [[محل دفن]] یهودیها بود به [[خاک]] سپردند.
 
===حسین{{ع}} در دوران [[خلافت عثمان]]===
[[عثمان]] در روز [[دوشنبه]] اول [[محرم]] [[سال ۴۴ هجری]]، چهار روز پس از [[مرگ]] عمر بن خطاب با [[رأی]] شورایی که عمر [[تعیین]] کرده بود به [[خلافت]] [[منصوب]] شد و پس از یازده سال در [[هیجدهم ذیحجه]] [[سال ۳۵ هجری]] با [[شورش]] [[مسلمانان]] [[مصر]]، [[کوفه]]، [[بصره]]، مکه و [[حمایت]] [[اصحاب پیامبر]]{{ع}} در [[مدینه]] به خاطر کج روی‌ها و [[ظلم]] بر [[اسلام]] و [[مسلمین]]، [[کاخ]] او را محاصره کردند و او را به [[هلاکت]] رساندند و او را در آخر [[قبرستان بقیع]] که [[محل دفن]] یهودی‌ها بود به [[خاک]] سپردند.
 
در [[زمان]] خلافت یازده ساله [[عثمان]]، [[امام حسین]]{{ع}} در آستانه سومین دهه [[عمر]] [[شریف]] خود قرار داشت. از جمله اتفاقات دردناک زمان [[خلافت عثمان]] [[توطئه]] برکناری [[مجدد]] [[پدر]] بزرگوارش از [[مقام]] [[خلافت اسلامی]] بود که به [[نص]] [[رسول خدا]]{{صل}} و [[آیات]] نازل شده در [[واقعه غدیر خم]] که تصریح بر [[مقام امامت]] و [[زعامت]] [[حضرت علی]]{{ع}}، [[امیرمؤمنان]] از این [[حق]] باز ماند و [[جامعه اسلامی]] سال‌ها از [[حکومت علوی]] [[محروم]] شد.
در [[زمان]] خلافت یازده ساله [[عثمان]]، [[امام حسین]]{{ع}} در آستانه سومین دهه [[عمر]] [[شریف]] خود قرار داشت. از جمله اتفاقات دردناک زمان [[خلافت عثمان]] [[توطئه]] برکناری [[مجدد]] [[پدر]] بزرگوارش از [[مقام]] [[خلافت اسلامی]] بود که به [[نص]] [[رسول خدا]]{{صل}} و [[آیات]] نازل شده در [[واقعه غدیر خم]] که تصریح بر [[مقام امامت]] و [[زعامت]] [[حضرت علی]]{{ع}}، [[امیرمؤمنان]] از این [[حق]] باز ماند و [[جامعه اسلامی]] سال‌ها از [[حکومت علوی]] [[محروم]] شد.
امام حسین{{ع}} [[شاهد]] این حق کشی و ظلم فاحش بود و از آن [[رنج]] می‌‌برد که با [[بازی]] [[سیاسی]] و [[تعیین]] شورایی از جانب [[خلیفه دوم]] [[عمر بن خطاب]]، باز هم حق پدرش را تضییع کردند و عثمان را بر [[مسند]] خلافت نشاندند<ref>توضیح کوتاهی درباره چگونگی تشکیل شورای عمر برای [[تعیین خلیفه]] سوم، بعد از خودش که منتهی به خلافت عثمان شد چنین بوده:
امام حسین{{ع}} [[شاهد]] این حق کشی و ظلم فاحش بود و از آن [[رنج]] می‌‌برد که با [[بازی]] [[سیاسی]] و [[تعیین]] شورایی از جانب [[خلیفه دوم]] [[عمر بن خطاب]]، باز هم حق پدرش را تضییع کردند و عثمان را بر [[مسند]] خلافت نشاندند<ref>توضیح کوتاهی درباره چگونگی تشکیل شورای عمر برای [[تعیین خلیفه]] سوم، بعد از خودش که منتهی به خلافت عثمان شد چنین بوده:
هنگامی که عمر در بستر [[احتضار]] بود شورایی متشکل از شش نفر را تعیین کرد تا یک نفر را از میان خود برای خلافت برگزینند: ۱. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}}، ۲. [[عثمان بن عفان]]، ۳. [[طلحه]]، ۴. [[زبیر]]، ۵. [[سعد بن ابی وقاص]]، ۶. [[عبدالرحمن بن عوف]]؛ سپس [[ابوطلحه انصاری]] را خواست و به او [[دستور]] داد که پس از [[دفن]] وی با پنجاه نفر از [[انصار]] این شش نفر را در خانه‌ای جمع کنند تا برای تعیین خلیفه با هم [[مشورت]] نمایند و گفت: اگر پنج نفر بر یکی [[اجماع]] کردند، نفر ششم را گردن بزن! و در صورت [[مخالفت]] دو نفر باز گردن آن دو نفر را بزن! و اگر سه نفر یک طرف و سه نفر طرف دیگر بودند، طرفی که [[عبدالرحمن بن عوف]] در آن است [[انتخاب]] کن و سه نفر دیگر اگر [[اصرار]] بر [[مخالفت]] کردند گردن بزن! و هرگاه سه [[روز]] از [[شورا]] گذشت و توافق حاصل نشد، هر شش نفر را به [[قتل]] برسان تا [[مردم]] خود هر کس را خواستند انتخاب نمایند.!!
هنگامی که عمر در بستر [[احتضار]] بود شورایی متشکل از شش نفر را تعیین کرد تا یک نفر را از میان خود برای خلافت برگزینند: ۱. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}}، ۲. [[عثمان بن عفان]]، ۳. [[طلحه]]، ۴. [[زبیر]]، ۵. [[سعد بن ابی وقاص]]، ۶. [[عبدالرحمن بن عوف]]؛ سپس [[ابوطلحه انصاری]] را خواست و به او [[دستور]] داد که پس از [[دفن]] وی با پنجاه نفر از [[انصار]] این شش نفر را در خانه‌ای جمع کنند تا برای تعیین خلیفه با هم [[مشورت]] نمایند و گفت: اگر پنج نفر بر یکی [[اجماع]] کردند، نفر ششم را گردن بزن! و در صورت [[مخالفت]] دو نفر باز گردن آن دو نفر را بزن! و اگر سه نفر یک طرف و سه نفر طرف دیگر بودند، طرفی که [[عبدالرحمن بن عوف]] در آن است [[انتخاب]] کن و سه نفر دیگر اگر [[اصرار]] بر [[مخالفت]] کردند گردن بزن! و هرگاه سه [[روز]] از [[شورا]] گذشت و توافق حاصل نشد، هر شش نفر را به [[قتل]] برسان تا [[مردم]] خود هر کس را خواستند انتخاب نمایند.!!
خط ۱۳۱: خط ۱۳۶:
آنگاه [[عبدالرحمن]]، خطاب به [[حضرت علی]]{{ع}} گفت اگر به [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] و [[سیره]] [[شیخین]] عمل کنی رأی من برای شما باشد.
آنگاه [[عبدالرحمن]]، خطاب به [[حضرت علی]]{{ع}} گفت اگر به [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] و [[سیره]] [[شیخین]] عمل کنی رأی من برای شما باشد.
اما حضرت علی{{ع}} فرمود، من به کتاب خدا و سنت پیامبر و [[اجتهاد]] خودم عمل می‌‌کنم! ولی عثمان نظر عبدالرحمن را قبول کرد و گفت: به کتاب خدا و سنت پیامبر و سیره شیخین عمل می‌‌کنم. و بدین ترتیب عثمان بر [[مسند]] [[خلافت]] تکیه زد و به هیچ یک از تعهدات خود درست عمل نکرد و سرانجام به خاطر [[اعمال ناپسند]] و [[رفتار]] خلاف و [[گناه]] و ظلم‌های بسیارش به قتل رسید (شرح بیشتر این داستان را در کتاب تجلی [[امامت]] تحلیلی از [[حکومت]] [[علی]]{{ع}} اثر دیگر مؤلف، ص۵۶۰ - ۵۶۶ ملاحظه نمایید).</ref>. [[رنج]] و [[محنت]] حضرت علی{{ع}} و [[خاندان]] [[بنی هاشم]] از جمله [[حضرت حسن]] و [[حسین]] آنگاه فزونی یافت که با دوره نوینی از [[انحراف]] [[حکومت اسلامی]] مواجه شدند. آنها [[شاهد]] بودند که عثمان پس از چند سال که بر اوضاع [[کشور اسلامی]] [[تسلط]] یافت همه معترضان و [[انتقاد]] کنندگان را به [[حبس]] و [[تبعید]] و [[زندان]] کشاند و ابوذرها و [[مالک]] اشترها و ده‌ها تن از [[یاران]] [[اسلام]] را به تبعیدهای مکرر فرستاد و افرادی از [[اصحاب پیامبر]] مثل [[عمار یاسر]] و [[عبدالله بن مسعود]]، دو [[صحابی]] بزرگ را در انظار [[مردم]] و در [[مسجد]] [[نبوی]] کتک زد و از مسجد با بی‌هوشی بیرون انداخت. [[عثمان]] هر معترضی را به بهانه‌های واهی و تهمت‌های ناروا [[خانه]] نشین می‌‌ساخت و حتی از برخوردهای ناجوانمردانه نسبت به [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} ابایی نداشت.
اما حضرت علی{{ع}} فرمود، من به کتاب خدا و سنت پیامبر و [[اجتهاد]] خودم عمل می‌‌کنم! ولی عثمان نظر عبدالرحمن را قبول کرد و گفت: به کتاب خدا و سنت پیامبر و سیره شیخین عمل می‌‌کنم. و بدین ترتیب عثمان بر [[مسند]] [[خلافت]] تکیه زد و به هیچ یک از تعهدات خود درست عمل نکرد و سرانجام به خاطر [[اعمال ناپسند]] و [[رفتار]] خلاف و [[گناه]] و ظلم‌های بسیارش به قتل رسید (شرح بیشتر این داستان را در کتاب تجلی [[امامت]] تحلیلی از [[حکومت]] [[علی]]{{ع}} اثر دیگر مؤلف، ص۵۶۰ - ۵۶۶ ملاحظه نمایید).</ref>. [[رنج]] و [[محنت]] حضرت علی{{ع}} و [[خاندان]] [[بنی هاشم]] از جمله [[حضرت حسن]] و [[حسین]] آنگاه فزونی یافت که با دوره نوینی از [[انحراف]] [[حکومت اسلامی]] مواجه شدند. آنها [[شاهد]] بودند که عثمان پس از چند سال که بر اوضاع [[کشور اسلامی]] [[تسلط]] یافت همه معترضان و [[انتقاد]] کنندگان را به [[حبس]] و [[تبعید]] و [[زندان]] کشاند و ابوذرها و [[مالک]] اشترها و ده‌ها تن از [[یاران]] [[اسلام]] را به تبعیدهای مکرر فرستاد و افرادی از [[اصحاب پیامبر]] مثل [[عمار یاسر]] و [[عبدالله بن مسعود]]، دو [[صحابی]] بزرگ را در انظار [[مردم]] و در [[مسجد]] [[نبوی]] کتک زد و از مسجد با بی‌هوشی بیرون انداخت. [[عثمان]] هر معترضی را به بهانه‌های واهی و تهمت‌های ناروا [[خانه]] نشین می‌‌ساخت و حتی از برخوردهای ناجوانمردانه نسبت به [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} ابایی نداشت.
از همه اینها دردناک‌تر افراد [[ناصالح]] و [[بی‌ایمان]] در گوشه و کنار [[بلاد اسلامی]] بر [[مسند]] [[قدرت]] قرار گرفته بودند و [[بیت المال]] را با [[حیف]] و میل می‌‌کردند و یا به یغما می‌بردند در این میان [[بیت]] [[رسالت]] یعنی [[علی]] و فرزندانش را که ضامن بقای اسلام و [[احکام]] [[نورانی]] آن بودند، [[شاهد]] زیر پا گذاشتن [[دستورات]] [[قرآن کریم]] و مهجور ماندن [[سنت نبوی]] از جانب عثمان و نزدیکانش بودند؛ آنان با [[تذکر]] و فرستادن [[افراد صالح]] نزد [[خلیفه سوم]]، سعی در [[اصلاح امور]] داشتند؛ اما کمترین اثری در عملکرد او ایجاد نشد و همواره او و بستگانش که امور [[حکومت]] را به دست گرفته بودند بر [[انحراف]] و چپاول بیت المال و [[بذل و بخشش]]، ادامه می‌‌دادند.
از همه اینها دردناک‌تر افراد [[ناصالح]] و [[بی‌ایمان]] در گوشه و کنار [[بلاد اسلامی]] بر [[مسند]] [[قدرت]] قرار گرفته بودند و [[بیت المال]] را با [[حیف]] و میل می‌‌کردند و یا به یغما می‌بردند در این میان [[بیت]] [[رسالت]] یعنی [[علی]] و فرزندانش را که ضامن بقای اسلام و [[احکام]] [[نورانی]] آن بودند، [[شاهد]] زیر پا گذاشتن [[دستورات]] [[قرآن کریم]] و مهجور ماندن [[سنت نبوی]] از جانب عثمان و نزدیکانش بودند؛ آنان با [[تذکر]] و فرستادن [[افراد صالح]] نزد [[خلیفه سوم]]، سعی در [[اصلاح امور]] داشتند؛ اما کمترین اثری در عملکرد او ایجاد نشد و همواره او و بستگانش که امور [[حکومت]] را به دست گرفته بودند بر [[انحراف]] و چپاول بیت المال و [[بذل و بخشش]]، ادامه می‌‌دادند.
[[مشاهده]] این [[اوضاع نابسامان]] و ملال آور با به کار گماردن [[کارگزاران]] ناصالح و [[متملق]]، [[خاندان رسالت]] را نسبت به [[آینده]] اسلام سخت نگران کرده بود، اما جز [[سکوت]] و در [[انتظار]] ماندن، چاره دیگری نداشتند.
[[مشاهده]] این [[اوضاع نابسامان]] و ملال آور با به کار گماردن [[کارگزاران]] ناصالح و [[متملق]]، [[خاندان رسالت]] را نسبت به [[آینده]] اسلام سخت نگران کرده بود، اما جز [[سکوت]] و در [[انتظار]] ماندن، چاره دیگری نداشتند.
سرانجام همین خطاها و کجروی‌ها سبب [[شورش]] همگانی علیه عثمان شد و جمع زیادی از [[مسلمانان]] [[خشمگین]] از [[مصر]] و [[کوفه]] و [[بصره]] و [[مکه]] در [[مدینه]] [[اجتماع]] کردند و با [[همیاری]] و [[همکاری]] اصحاب پیامبر، بر حکومت او شوریدند و با کشتن او، به حکومت عثمان پایان بخشیدند<ref>.شرح بیشتر این ماجرا را در تجلی امامت، تحلیلی از حکومت علی{{ع}} اثر دیگر مؤلف ملاحظه نمایید</ref>.
 
سرانجام همین خطاها و کجروی‌ها سبب [[شورش]] همگانی علیه عثمان شد و جمع زیادی از [[مسلمانان]] [[خشمگین]] از [[مصر]]، [[کوفه]]، [[بصره]] و [[مکه]] در [[مدینه]] [[اجتماع]] کردند و با [[همیاری]] و [[همکاری]] اصحاب پیامبر، بر حکومت او شوریدند و با کشتن او، به حکومت عثمان پایان بخشیدند.
 
البته نباید از این نکته [[غافل]] شد که [[حضرت امام حسین]]{{ع}} در اوایل حکومت عثمان با [[برادر]] ارجمندش [[حضرت امام حسن]]{{ع}} و با موافقت پدربزرگوارشان، همراه با [[سپاهیان]] [[اسلام]] در [[جنگ]] با کشورهای [[دشمن]] شرکت می‌‌نمودند.
البته نباید از این نکته [[غافل]] شد که [[حضرت امام حسین]]{{ع}} در اوایل حکومت عثمان با [[برادر]] ارجمندش [[حضرت امام حسن]]{{ع}} و با موافقت پدربزرگوارشان، همراه با [[سپاهیان]] [[اسلام]] در [[جنگ]] با کشورهای [[دشمن]] شرکت می‌‌نمودند.
برخی از [[مورخان]] از جمله [[ابن خلدون]] می‌‌نویسد: [[حضرت حسین]] و برادرش [[حضرت حسن]]، تحت [[فرماندهی]] [[عبدالله بن]] سرح، [[سپاه]] هرا کیلوس، امپراطور [[روم]] را در طرابلس [[شکست]] دادند و تا طنجة - در [[تونس]]- را [[تصرف]] کردند و سپس [[شهر]] سبیطله و [[دژ]] «الاجم» را [[فتح]] کردند و [[غنائم]] زیادی به دست [[مسلمانان]] افتاد<ref>ر.ک: امام حسین{{ع}} در آینه تاریخ، ص۱۱۶.</ref>.
 
برخی از [[مورخان]] از جمله [[ابن خلدون]] می‌‌نویسد: [[حضرت حسین]] و برادرش [[حضرت حسن]]، تحت [[فرماندهی]] [[عبدالله بن سرح]]، [[سپاه]] هراکیلوس، امپراطور [[روم]] را در طرابلس [[شکست]] دادند و تا طنجة - در [[تونس]]- را [[تصرف]] کردند و سپس [[شهر]] سبیطله و [[دژ]] «الاجم» را [[فتح]] کردند و [[غنائم]] زیادی به دست [[مسلمانان]] افتاد<ref>ر.ک: امام حسین{{ع}} در آینه تاریخ، ص۱۱۶.</ref>.
 
و همچنین [[حسین]]{{ع}} و برادرش در سال سی [[هجری]] با سپاهی که به فرماندهی [[سعید بن عاص]] بود [[همراهی]] کردند و [[گرگان]] را تصرف کردند و پس از آن متوجه طمیسه از شهرهای ساحلی دریای [[طبرستان]] و حومه گرگان شدند و آنجا را فتح کردند<ref>ر.ک: تاریخ طبری، ج۴، حوادث سنه ۳۰، ص۲۶۹.</ref>.
و همچنین [[حسین]]{{ع}} و برادرش در سال سی [[هجری]] با سپاهی که به فرماندهی [[سعید بن عاص]] بود [[همراهی]] کردند و [[گرگان]] را تصرف کردند و پس از آن متوجه طمیسه از شهرهای ساحلی دریای [[طبرستان]] و حومه گرگان شدند و آنجا را فتح کردند<ref>ر.ک: تاریخ طبری، ج۴، حوادث سنه ۳۰، ص۲۶۹.</ref>.
در آن [[زمان امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}} اینه که دومین تجربه نظامی خود را کسب می‌کردند در سنین ۲۷ و ۲۸ سال بودند.
در آن [[زمان امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}} اینه که دومین تجربه نظامی خود را کسب می‌کردند در سنین ۲۷ و ۲۸ سال بودند.
[[قتل عثمان]] و تلاش حضرت حسین{{ع}} در [[دفاع]] از او
====[[قتل عثمان]] و تلاش حضرت حسین{{ع}} در [[دفاع]] از او====
همان طوری که اشاره شد، بی‌توجهی [[عثمان]] به [[احکام الهی]] و [[سنت نبوی]] و حتی زیر پا گذاشتن شیوه [[شیخین]] در امور [[کشورداری]]، [[عاقبت]] سبب [[قیام]] مسلمانان شد به طوری که از شهرهای دور و نزدیک برای [[اعتراض]] به [[رفتار]] [[نمایندگان]] عثمان در [[بلاد اسلامی]]، به [[شهر مدینه]] سرازیر شدند تا اعتراض خود را به [[گوش]]عثمان برسانند.
همان طوری که اشاره شد، بی‌توجهی [[عثمان]] به [[احکام الهی]] و [[سنت نبوی]] و حتی زیر پا گذاشتن شیوه [[شیخین]] در امور [[کشورداری]]، [[عاقبت]] سبب [[قیام]] مسلمانان شد به طوری که از شهرهای دور و نزدیک برای [[اعتراض]] به [[رفتار]] [[نمایندگان]] عثمان در [[بلاد اسلامی]]، به [[شهر مدینه]] سرازیر شدند تا اعتراض خود را به [[گوش]]عثمان برسانند.
[[ابن اثیر]] می‌‌نویسد: موقعی که مسلمانان از [[مصر]] و شهرهای دیگر به [[مدینه]] آمده بودند تا اعتراض از [[کارگزاران]] [[بنی امیه]] را به او بگویند، عثمان در [[نماز جمعه]] مشغول ایراد [[خطبه‌ها]] بود که [[مردم]] سنگ ریزه‌هایی را به طرف او انداختند، به طوری که عثمان [[غش]] کرد و از [[منبر]] پایین افتاد و با همان حال او را به [[خانه]] بردند.
[[ابن اثیر]] می‌‌نویسد: موقعی که مسلمانان از [[مصر]] و شهرهای دیگر به [[مدینه]] آمده بودند تا اعتراض از [[کارگزاران]] [[بنی امیه]] را به او بگویند، عثمان در [[نماز جمعه]] مشغول ایراد [[خطبه‌ها]] بود که [[مردم]] سنگ ریزه‌هایی را به طرف او انداختند، به طوری که عثمان [[غش]] کرد و از [[منبر]] پایین افتاد و با همان حال او را به [[خانه]] بردند.
تنی چند از [[مردم مدینه]] به خاطر [[مصالح]] کلی اسلام، به دفاع از عثمان برخاستند و [[فداکاری]] کردند و از جمله آنان [[خاندان رسالت]] و در رأس آنان [[حضرت علی]]{{ع}} و فرزندانش [[حضرت حسن]] و [[حسین]] بودند و برخی افراد نیز همچون [[زید بن ثابت]]، و [[سعد بن ابی وقاص]]، و [[ابوهریره]] از [[عثمان]] [[دفاع]] کردند. حضرت علی{{ع}} و [[طلحه]] [[وزیر]] به دیدن عثمان رفتند و با او درباره مسائل و [[مشکلات]] صحبت کردند از راه [[خیرخواهی]] تذکراتی به او دادند<ref>ر.ک: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۲۸۲.</ref>.
 
تنی چند از [[مردم مدینه]] به خاطر [[مصالح]] کلی اسلام، به دفاع از عثمان برخاستند و [[فداکاری]] کردند و از جمله آنان [[خاندان رسالت]] و در رأس آنان [[حضرت علی]]{{ع}} و فرزندانش [[حضرت حسن]] و [[حسین]] بودند و برخی افراد نیز همچون [[زید بن ثابت]]، [[سعد بن ابی وقاص]] و [[ابوهریره]] از [[عثمان]] [[دفاع]] کردند. حضرت علی{{ع}} و [[طلحه]] و [[زبیر]] به دیدن عثمان رفتند و با او درباره مسائل و [[مشکلات]] صحبت کردند از راه [[خیرخواهی]] تذکراتی به او دادند<ref>ر.ک: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۲۸۲.</ref>.
 
اما [[لجاجت]] عثمان و بی‌توجهی او به پندهای خیرخواهانه [[علی]]{{ع}} و بزرگان و عدم [[درک]] [[مصالح]] کلی [[نظام اسلامی]] موجب شد تا مجددا [[مردم مصر]] و دیگر [[مسلمانان]] [[خانه]] عثمان را محاصره کنند و تا [[چهل]] [[روز]] و به قول [[مسعودی]] ۴۹ روز عثمان را در خانه‌اش محصور نمایند و حتی از رساندن آب و [[غذا]] به عثمان ممانعت می‌‌شد تا آنکه عثمان ناچار شد از [[مردم]] تقاضای آب و غذا کند. تنها کسی که در آن شرایط سخت در مقابل [[شورش]] مردم [[مقاومت]] نمود و به [[یاری]] عثمان شتافت، حضرت علی{{ع}} بود که سه [[مشک]] آب به وسیله دو [[سبط پیامبر]]{{صل}} یعنی [[حضرت حسین]] و حضرت حسین{{ع}} با جمعی از افراد مسلح که وابسته به [[حضرت]] بودند برای عثمان فرستاد و به آنان فرمود: «در مقابل محاصره کنندگان درآویختند و [[حسن]]{{ع}} در این میان مجروح شد و سر [[قنبر]]، [[غلام]] حضرت علی{{ع}} [[شکست]]. اما [[خشم]] بسیار شدید [[هجوم]] کنندگان از [[کردار]] عثمان به قدری زیاد بود که خیرخواهی امیرالمؤمنین علی{{ع}} و دیگر [[خاندان]] سالت اثر نداشت و سرانجام پس از ۴۰ یا ۴۹ روز محاصره، جمعی از محاصره کنندگان سرانجام از دیوار [[خانه]] عثمان بالا رفتند و وی را به [[قتل]] رساندند<ref>ر.ک: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۲۸۲-۲۹۴؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۲ – ۳۵۵.</ref>.
اما [[لجاجت]] عثمان و بی‌توجهی او به پندهای خیرخواهانه [[علی]]{{ع}} و بزرگان و عدم [[درک]] [[مصالح]] کلی [[نظام اسلامی]] موجب شد تا مجددا [[مردم مصر]] و دیگر [[مسلمانان]] [[خانه]] عثمان را محاصره کنند و تا [[چهل]] [[روز]] و به قول [[مسعودی]] ۴۹ روز عثمان را در خانه‌اش محصور نمایند و حتی از رساندن آب و [[غذا]] به عثمان ممانعت می‌‌شد تا آنکه عثمان ناچار شد از [[مردم]] تقاضای آب و غذا کند. تنها کسی که در آن شرایط سخت در مقابل [[شورش]] مردم [[مقاومت]] نمود و به [[یاری]] عثمان شتافت، حضرت علی{{ع}} بود که سه [[مشک]] آب به وسیله دو [[سبط پیامبر]]{{صل}} یعنی [[حضرت حسین]] و حضرت حسین{{ع}} با جمعی از افراد مسلح که وابسته به [[حضرت]] بودند برای عثمان فرستاد و به آنان فرمود: «در مقابل محاصره کنندگان درآویختند و [[حسن]]{{ع}} در این میان مجروح شد و سر [[قنبر]]، [[غلام]] حضرت علی{{ع}} [[شکست]]. اما [[خشم]] بسیار شدید [[هجوم]] کنندگان از [[کردار]] عثمان به قدری زیاد بود که خیرخواهی امیرالمؤمنین علی{{ع}} و دیگر [[خاندان]] سالت اثر نداشت و سرانجام پس از ۴۰ یا ۴۹ روز محاصره، جمعی از محاصره کنندگان سرانجام از دیوار [[خانه]] عثمان بالا رفتند و وی را به [[قتل]] رساندند<ref>ر.ک: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۲۸۲-۲۹۴؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۵۲ – ۳۵۵.</ref>.
همان طوری که ملاحظه می‌کنید، [[حضرت امام حسین]] در [[زمان]] [[خلافت عثمان]] دارای شخصیتی بلند بود که توانست با همه [[ناراحتی]] و اندوهی که از [[رفتار]] و طلم‌های عثمان داشت، در برابر همه محاصره کنندگان، [[مقاومت]] کند و به [[فرمان]] پدرش برای [[عثمان]] آب ببرد و از او [[دفاع]] نماید؛ با این حال ظلم‌های مرتکب شده عثمان به قدری زیاد بود که کشتن او در نظر [[مسلمانان]] و [[صحابه]]، امری به [[حق]] و صواب تلقی می‌شد.
همان طوری که ملاحظه می‌کنید، [[حضرت امام حسین]] در [[زمان]] [[خلافت عثمان]] دارای شخصیتی بلند بود که توانست با همه [[ناراحتی]] و اندوهی که از [[رفتار]] و طلم‌های عثمان داشت، در برابر همه محاصره کنندگان، [[مقاومت]] کند و به [[فرمان]] پدرش برای [[عثمان]] آب ببرد و از او [[دفاع]] نماید؛ با این حال ظلم‌های مرتکب شده عثمان به قدری زیاد بود که کشتن او در نظر [[مسلمانان]] و [[صحابه]]، امری به [[حق]] و صواب تلقی می‌شد.
با تمام تلاشی ک [[حضرت علی]]{{ع}} و [[خاندان]] پاکش از عثمان کردند، اما دیری نپاید که [[معاویه]] بن ابی سیفان که در [[شام]] بر [[مسند]] [[حکمرانی]] تکیه زده بود، برای مقابله با [[حکومت]] نوپای [[امیرمؤمنان]]{{ع}} پیراهن خونین عثمان را بهانه کرد و به عنوان [[خونخواهی]] از عثمان، [[جنگ صفین]] را بر [[ضد]] حضرت علی{{ع}} سامان داد و سرانجام در پایان همین [[جنگ]] با [[توطئه]] [[قرآن]] سر نیزه کردن، [[حکمیت]] را مطررح کرد و در پی [[حکمیت]] [[خوارج]] به وجود آمدند و در نتیجه [[جنگ نهروان]] که به [[شکست]] خوارج
با تمام تلاشی ک [[حضرت علی]]{{ع}} و [[خاندان]] پاکش از عثمان کردند، اما دیری نپاید که [[معاویه]] بن ابی سیفان که در [[شام]] بر [[مسند]] [[حکمرانی]] تکیه زده بود، برای مقابله با [[حکومت]] نوپای [[امیرمؤمنان]]{{ع}} پیراهن خونین عثمان را بهانه کرد و به عنوان [[خونخواهی]] از عثمان، [[جنگ صفین]] را بر [[ضد]] حضرت علی{{ع}} سامان داد و سرانجام در پایان همین [[جنگ]] با [[توطئه]] [[قرآن]] سر نیزه کردن، [[حکمیت]] را مطررح کرد و در پی [[حکمیت]] [[خوارج]] به وجود آمدند و در نتیجه [[جنگ نهروان]] که به [[شکست]] خوارج
منتهی شد، و بالاخره، حضرت علی{{ع}}، به دست خوارج – [[ابن ملجم مرادی]] – به [[شهادت]] رسید!
منتهی شد، و بالاخره، حضرت علی{{ع}}، به دست خوارج – [[ابن ملجم مرادی]] – به [[شهادت]] رسید!.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[ اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۷۶-۸۲.</ref>
[[حسین]]{{ع}} در عصر [[دولت]] [[علوی]] و [[خلافت]] [[پدر]]
 
==[[حسین]]{{ع}} در عصر [[دولت]] [[علوی]] و [[خلافت]] [[پدر]]==
پس از [[قتل]] [[خلیفه سوم]]، در [[روز]] سه [[شنبه]] ۲۵ [[ذیحجه]] [[سال ۳۵ هجری]]، درست پس از چند روز از [[قتل عثمان]]، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} با [[بیعت]] [[مهاجر]] و [[انصار]] در [[مدینه]] به [[خلافت ظاهری]] [[منصوب]] شد.
پس از [[قتل]] [[خلیفه سوم]]، در [[روز]] سه [[شنبه]] ۲۵ [[ذیحجه]] [[سال ۳۵ هجری]]، درست پس از چند روز از [[قتل عثمان]]، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} با [[بیعت]] [[مهاجر]] و [[انصار]] در [[مدینه]] به [[خلافت ظاهری]] [[منصوب]] شد.
حضرت علی{{ع}} از دیدگاه ما [[شیعیان]] و [[امامیه]] [[جانشین بلافصل رسول خدا]]{{صل}} به [[امر پروردگار]] بوده است؛ چه آنکه [[مردم]] با آن [[حضرت]] بیعت کنند و او را به [[رهبری]] و [[امام]] خود برگزینند و چه آنکه [[خانه]] نشین باشد و دیگری را بر مسند خلافت بنشانند. چنانچه حضرت بیش از ۲۴ سال در [[زمان]] [[خلفای سه گانه]]، [[خانه]] نشین و از خلافت ظاهری [[محروم]] بود. به هر حال به نظر ما شیعیان، او امام و پیشوای به حق مسلمانان و منصوب شده از جانب خداست.
حضرت علی{{ع}} از دیدگاه ما [[شیعیان]] و [[امامیه]] [[جانشین بلافصل رسول خدا]]{{صل}} به [[امر پروردگار]] بوده است؛ چه آنکه [[مردم]] با آن [[حضرت]] بیعت کنند و او را به [[رهبری]] و [[امام]] خود برگزینند و چه آنکه [[خانه]] نشین باشد و دیگری را بر مسند خلافت بنشانند. چنانچه حضرت بیش از ۲۴ سال در [[زمان]] [[خلفای سه گانه]]، [[خانه]] نشین و از خلافت ظاهری [[محروم]] بود. به هر حال به نظر ما شیعیان، او امام و پیشوای به حق مسلمانان و منصوب شده از جانب خداست.
در توضیح این [[حقیقت]] باید توجه داشت که چنین مقامی پس از [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}}، برای یازده امام [[معصوم]] از [[فرزندان]] آن حضرت تا [[حضرت مهدی]]{{ع}} که اکنون در پس پرده [[غیبت]] است، می‌‌باشد. و پس از آن بزرگواران، هیچ کسی و هیچ شخصیتی، دارای چنین [[مقام]] والایی نخواهد بود. آری، در [[عصر غیبت]]، طبق نظر بعضی از [[مراجع]] [[مقام ولایت]] و [[رهبری جامعه]] برای علمایی است که علاوه بر [[اجتهاد]] به [[احکام اسلامی]]، دارای [[عدالت]]، [[قدرت]] [[مدیریت]] و [[آگاهی]] به مسائل [[روز]] و [[سیاست]] جهانی و... باشد تا صاحب اصلی این مقام والا که [[حضرت مهدی]]{{ع}} است تشریف بیاورد و [[هدایت]] و [[رهبری]] [[جهان اسلام]] و [[بشریت]] را عهده دار شود و همه در زیر [[پرچم]] او [[اطاعت]] خواهند نمود.
در توضیح این [[حقیقت]] باید توجه داشت که چنین مقامی پس از [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}}، برای یازده امام [[معصوم]] از [[فرزندان]] آن حضرت تا [[حضرت مهدی]]{{ع}} که اکنون در پس پرده [[غیبت]] است، می‌‌باشد. و پس از آن بزرگواران، هیچ کسی و هیچ شخصیتی، دارای چنین [[مقام]] والایی نخواهد بود. آری، در [[عصر غیبت]]، طبق نظر بعضی از [[مراجع]] [[مقام ولایت]] و [[رهبری جامعه]] برای علمایی است که علاوه بر [[اجتهاد]] به [[احکام اسلامی]]، دارای [[عدالت]]، [[قدرت]] [[مدیریت]] و [[آگاهی]] به مسائل [[روز]] و [[سیاست]] جهانی و... باشد تا صاحب اصلی این مقام والا که [[حضرت مهدی]]{{ع}} است تشریف بیاورد و [[هدایت]] و [[رهبری]] [[جهان اسلام]] و [[بشریت]] را عهده دار شود و همه در زیر [[پرچم]] او [[اطاعت]] خواهند نمود.
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} پس از [[رحلت پیامبر اسلام]]{{صل}} با این که دارای [[مقام ولایت الهی]]
 
از جانب [[خدای متعال]] بود، اما به [[رأی]] ناحق جمعی از [[اصحاب]] در [[سقیفه بنی ساعده]]، [[ابوبکر]] به عنوان [[خلیفه]] [[انتخاب]] شد و سپس [[عمر بن خطاب]] با [[وصیت]] ابوبکر به [[خلافت]] رسید و سپس [[عثمان بن عفان]] به رأی شورایی که [[عمر]] [[تعیین]] کرد با دو رأی از اعضای [[شورا]]، عهده دار [[زعامت]] [[حکومت اسلامی]] شد و در نتیجه [[امیرمؤمنان]] بیش از ۲۴ سال - از نظر ظاهری - از مقام ولایت و رهبری عملی [[جامعه اسلامی]] [[محروم]] ماند و در این مدت به کارهای [[کشاورزی]] و باغداری و امور عادی مشغول بود. سرانجام در [[سال ۳۵ هجری]] پس از [[قتل عثمان]]، [[اصحاب پیامبر]] اعم از [[مهاجر]] و [[انصار]] و بسیاری از مسلمانانی که در [[مدینه]] [[اجتماع]] کرده بودند آن [[حضرت]] را برای خلافت برگزیدند.
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} پس از [[رحلت پیامبر اسلام]]{{صل}} با این که دارای [[مقام ولایت الهی]] از جانب [[خدای متعال]] بود، اما به [[رأی]] ناحق جمعی از [[اصحاب]] در [[سقیفه بنی ساعده]]، [[ابوبکر]] به عنوان [[خلیفه]] [[انتخاب]] شد و سپس [[عمر بن خطاب]] با [[وصیت]] ابوبکر به [[خلافت]] رسید و سپس [[عثمان بن عفان]] به رأی شورایی که [[عمر]] [[تعیین]] کرد با دو رأی از اعضای [[شورا]]، عهده دار [[زعامت]] [[حکومت اسلامی]] شد و در نتیجه [[امیرمؤمنان]] بیش از ۲۴ سال - از نظر ظاهری - از مقام ولایت و رهبری عملی [[جامعه اسلامی]] [[محروم]] ماند و در این مدت به کارهای [[کشاورزی]] و باغداری و امور عادی مشغول بود. سرانجام در [[سال ۳۵ هجری]] پس از [[قتل عثمان]]، [[اصحاب پیامبر]] اعم از [[مهاجر]] و [[انصار]] و بسیاری از مسلمانانی که در [[مدینه]] [[اجتماع]] کرده بودند آن [[حضرت]] را برای خلافت برگزیدند.
 
[[امیر مؤمنان]]{{ع}} پس از آن، تمام تلاش و [[جدیت]] خود را به کار برد تا آن دسته از احکام اسلامی که توسط [[خلفا]]، خصوصا [[خلیفه سوم]]، دستخوش [[تغییر]] و [[تحریف]] قرار گرفته بود و یا با اجتهادات و یا اشتباهاتشان آنها را دگرگون ساخته بودند به [[سنت نبوی]] برگرداند. حضرت در خلال چهار سال و چند ماه حکومتش توانست، [[قانون]] فراگیر [[حکومت]] داری [[اسلامی]] را به نمایش گذارد و با این که سه [[جنگ]] ویرانگر در این مدت بر [[امام]] [[تحمیل]] شد، هرگز در برابر [[قانون]] شکنان در امور [[حکومت]] و کارگزارنش کوتاه نیامد.
[[امیر مؤمنان]]{{ع}} پس از آن، تمام تلاش و [[جدیت]] خود را به کار برد تا آن دسته از احکام اسلامی که توسط [[خلفا]]، خصوصا [[خلیفه سوم]]، دستخوش [[تغییر]] و [[تحریف]] قرار گرفته بود و یا با اجتهادات و یا اشتباهاتشان آنها را دگرگون ساخته بودند به [[سنت نبوی]] برگرداند. حضرت در خلال چهار سال و چند ماه حکومتش توانست، [[قانون]] فراگیر [[حکومت]] داری [[اسلامی]] را به نمایش گذارد و با این که سه [[جنگ]] ویرانگر در این مدت بر [[امام]] [[تحمیل]] شد، هرگز در برابر [[قانون]] شکنان در امور [[حکومت]] و کارگزارنش کوتاه نیامد.
سه [[جنگی]] که به امام تحمیل شد هر سه از جانب خودی‌ها طراحی گردید. [[جنگ جمل]] به [[رهبری]] [[عایشه]]، [[ام المؤمنین]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] از [[بیعت کنندگان]] اولیه با امام{{ع}} بود. دیگری [[جنگ صفین]] از ناحیه [[معاویة]] بن [[ابی سفیان]]، [[والی شام]]؛ و جنگ سوم، [[جنگ]] [[خوارج نهروان]] که به دست همرزمان خود [[حضرت]]، به بهانه‌های واهی ([[حکمیت]]) شکل گرفت، اما در هیچ مرحله از این سه جنگ ناخواسته و ویرانگر، غیر از [[عدالت]] و [[انصاف]] از ناحیه امام چیزی [[مشاهده]] نشد و به [[حق]]، [[آیین]] حکومت داری [[اسلامی]] حتی در معرکه‌های [[قتال]] و جنگ را به آیندگان آموخت.
 
سه [[جنگی]] که به امام تحمیل شد هر سه از جانب خودی‌ها طراحی گردید. [[جنگ جمل]] به [[رهبری]] [[عایشه]]، [[ام المؤمنین]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] از [[بیعت کنندگان]] اولیه با امام{{ع}} بود. دیگری [[جنگ صفین]] از ناحیه [[معاویة بن ابی سفیان]]، [[والی شام]]؛ و جنگ سوم، [[جنگ]] [[خوارج نهروان]] که به دست همرزمان خود [[حضرت]]، به بهانه‌های واهی ([[حکمیت]]) شکل گرفت، اما در هیچ مرحله از این سه جنگ ناخواسته و ویرانگر، غیر از [[عدالت]] و [[انصاف]] از ناحیه امام چیزی [[مشاهده]] نشد و به [[حق]]، [[آیین]] حکومت داری [[اسلامی]] حتی در معرکه‌های [[قتال]] و جنگ را به آیندگان آموخت.
 
سرانجام در نوزدهم [[رمضان]] سنه [[چهل]] [[هجری]] به دست اشقی الأشقیاء [[عبدالرحمن بن ملجم مرادی]] در [[محراب]] [[مسجد کوفه]] در حال [[نماز صبح]]، فرق مبارکش شکافته شد و پس از دو شب در ۲۱ رمضان همان ماه به [[شهادت]] رسید و او از غم‌های [[دنیا]] آسوده شد و [[امت اسلامی]] را در فراغ خود گرفتار ساخت.
سرانجام در نوزدهم [[رمضان]] سنه [[چهل]] [[هجری]] به دست اشقی الأشقیاء [[عبدالرحمن بن ملجم مرادی]] در [[محراب]] [[مسجد کوفه]] در حال [[نماز صبح]]، فرق مبارکش شکافته شد و پس از دو شب در ۲۱ رمضان همان ماه به [[شهادت]] رسید و او از غم‌های [[دنیا]] آسوده شد و [[امت اسلامی]] را در فراغ خود گرفتار ساخت.
آن حضرت بر خلاف [[عثمان]]، [[خلیفه سوم]]، به هنگام شهادتش تنها چهارصد یا به قولی هفتصد [[درهم]] که [[پول]] بسیار ناچیزی بود که برای خرید یک [[کنیز]] جهت کمک به خانواده‌اش، بیشتر نداشت<ref>ر.ک: تجلی امامت، تحلیلی از حکومت امیرمؤمنان علی{{ع}} اثر مؤلف.</ref>. [[درود]] و [[سلام]] بر [[روح]] بلند و عدالت گسترش باد!
 
آن حضرت بر خلاف [[عثمان]]، [[خلیفه سوم]]، به هنگام شهادتش تنها چهارصد یا به قولی هفتصد [[درهم]] که [[پول]] بسیار ناچیزی بود که برای خرید یک [[کنیز]] جهت کمک به خانواده‌اش، بیشتر نداشت. [[درود]] و [[سلام]] بر [[روح]] بلند و عدالت گسترش باد!.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[ اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۸۲-۸۴.</ref>
۱۱۵٬۲۱۳

ویرایش