پرش به محتوا

تحریف‌ناپذیری قرآن در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:


==[[روایات]] تحریف‌نما در منابع [[شیعی]]==
==[[روایات]] تحریف‌نما در منابع [[شیعی]]==
*برخی<ref> اصول مذهب‌الشیعه، ج۱، ص۲۳۳، ۲۸۸؛ج۳، ص۱۲۸۱.</ref> بر این پندارند که در منابع [[شیعی]]، کهن‌ترین منبعی که از چالشی در زمینه [[تحریف‌ناپذیری قرآن]] پرده برانداخته، [[کتاب]] [[سلیم‌ بن قیس]] از [[قرن اول]] هجری‌ است که در ضمن سه [[حدیث]] درباره [[مصحف امام علی]]{{ع}}، گزارش داده است<ref> کتاب سلیم، ص‌۱۴۷.</ref>. این ادعا افزون بر مبتنی‌ بودن بر [[اثبات]] انتساب کتاب حاضر به [[سلیم‌بن‌ قیس]]<ref> نک: کتاب سلیم، ص‌۱۴۷.</ref> مبتنی بر [[اثبات]] تفاوت جوهری [[مصحف امام علی]]{{ع}} با متن [[قرآن]] موجود است<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
برخی<ref> اصول مذهب‌الشیعه، ج۱، ص۲۳۳، ۲۸۸؛ج۳، ص۱۲۸۱.</ref> بر این پندارند که در منابع [[شیعی]]، کهن‌ترین منبعی که از چالشی در زمینه [[تحریف‌ناپذیری قرآن]] پرده برانداخته، [[کتاب]] [[سلیم‌ بن قیس]] از [[قرن اول]] هجری‌ است که در ضمن سه [[حدیث]] درباره [[مصحف امام علی]]{{ع}}، گزارش داده است<ref> کتاب سلیم، ص‌۱۴۷.</ref>. این ادعا افزون بر مبتنی‌ بودن بر [[اثبات]] انتساب کتاب حاضر به [[سلیم‌ بن قیس]]<ref> نک: کتاب سلیم، ص‌۱۴۷.</ref> مبتنی بر [[اثبات]] تفاوت جوهری [[مصحف امام علی]]{{ع}} با متن [[قرآن]] موجود است.
*پس از [[کتاب سلیم]] کهن‌ترین منبع در این باره، کتاب التحریف والتبدیل از [[محمد بن حسن صیرفی]] است. [[فضل‌ بن شاذان]] متکلّم مشهور [[شیعی]] تنها متعرض [[احادیث]] تحریف‌نما در کتابهای [[اهل‌ سنت]] شده و در [[مقام]] [[اعتراض]]، به شدت بر آنان خرده گرفته است<ref> الایضاح، ص‌۲۰۹ ـ ۲۲۹.</ref> در نیمه دوم [[قرن دوم]] باید از کتابهای القرائات<ref> رجال النجاشی، ص‌۸۰.</ref> از [[احمد بن محمد سیاری]]، کتاب التحریف [[احمد بن محمد بن خالد برقی]]<ref> رجال النجاشی، ص‌۷۶.</ref> و کتاب التنزیل من القرآن والتحریف [[علی بن حسن بن فضال]]<ref> رجال النجاشی، ص‌۲۵۷ ـ ۲۵۸.</ref> نام برد. برخی به استناد عنوان این کتابها، از [[گرایش]] به [[تحریف]] در میان مؤلفان آنها خبر می‌دهند<ref> فصل الخطاب، ص‌۲۵-۲۹.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
 
*صرف نظر از مباحث رجال‌شناسی درباره برخی از این افراد مانند سیاری که به اتفاق [[تضعیف]] شده است<ref> الفهرست، ص‌۵۱؛ رجال النجاشی، ص‌۲۵۸.</ref> و [[خالد برقی]] که از [[ضعفا]] [[روایت]] می‌کند و بر مراسیل [[اعتماد]] دارد<ref> الفهرست، ص‌۶۲؛ رجال النجاشی، ص‌۷۶.</ref> و استفاده خصوص [[تحریف قرآن]] از عناوین این کتابها "که لااقل درباره برخی مانند کتاب صیرفی و خالد برقی مشکوک است" و نیز اختلافی که در گزارش عناوین شماری از این کتابها در مدارک و اسناد به چشم می‌خورد مانند کتاب برقی که [[شیخ طوسی]] از آن با نام کتاب المعانی والتحریف<ref> الفهرست، ص‌۶۳.</ref> و [[ابن‌ ندیم]] با نام کتاب معانی الاحادیث والتحریف یاد می‌کند<ref> الفهرست، ص‌۲۷۷.</ref>، باید برای [[اثبات]] [[گرایش]] آنان به [[تحریف]]، ثابت شود مراد آنان از عنوان [[تحریف]] و تبدیل، [[تحریف]] و تغییر در الفاظ [[قرآن]] است. هرچند هم‌اکنون غیر از کتاب سیاری، کتابهای دیگر مفقودند؛ لکن با [[تأمل]] در مضامین [[روایات]] کتاب سیاری و نیز [[احادیث]] کتابهای دیگر که کم و بیش در لابه لای منابع متأخرتر آمده، می‌توان با [[قاطعیت]] گفت که آنان عنوان [[تحریف]] را از [[متن احادیث]] برگرفته‌اند. معنای اصطلاحی [[تحریف قرآن]] در لسان [[روایات]]، در [[تحریف]] [[معنوی]] یعنی حمل [[آیات]] بر خلاف مراد [[خدا]] [[ظهور]] دارد و با [[تفسیر به رأی]] مساوق است<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
پس از [[کتاب سلیم]] کهن‌ترین منبع در این باره، کتاب التحریف والتبدیل از [[محمد بن حسن صیرفی]] است. [[فضل‌ بن شاذان]] متکلّم مشهور [[شیعی]] تنها متعرض [[احادیث]] تحریف‌نما در کتابهای [[اهل‌ سنت]] شده و در [[مقام]] [[اعتراض]]، به شدت بر آنان خرده گرفته است<ref> الایضاح، ص‌۲۰۹ ـ ۲۲۹.</ref> در نیمه دوم [[قرن دوم]] باید از کتاب‌های القرائات<ref> رجال النجاشی، ص‌۸۰.</ref> از [[احمد بن محمد سیاری]]، کتاب التحریف [[احمد بن محمد بن خالد برقی]]<ref> رجال النجاشی، ص‌۷۶.</ref> و کتاب التنزیل من القرآن والتحریف [[علی بن حسن بن فضال]]<ref> رجال النجاشی، ص‌۲۵۷ ـ ۲۵۸.</ref> نام برد. برخی به استناد عنوان این کتابها، از [[گرایش]] به [[تحریف]] در میان مؤلفان آنها خبر می‌دهند<ref> فصل الخطاب، ص‌۲۵-۲۹.</ref>.
*[[تفسیر]] [[علی‌ بن ابراهیم قمی]] نیز در‌ فهرست منابع [[تحریف قرآن]] آمده و نوری، [[علی‌ بن‌ ابراهیم قمی]] را به استناد برخی [[روایات]] این‌ تفسیر‌ و‌عبارتی که در مقدمه آن آمده در شمار تحریف‌گرایان برشمرده است<ref> فصل الخطاب، ص‌۲۵؛ الصافی، ج‌۱، ص‌۵۲.</ref>. بی‌گمان کتابی که هم‌اکنون در دسترس ماست از [[علی بن ابراهیم]] نیست، بلکه از [[علی بن حاتم قزوینی]] است که با عبارت "حدّثنی" از [[ابوالفضل‌ العباس العلوی]] از [[علی بن ابراهیم]]، [[روایت]] می‌کند<ref> تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۵۵؛ تفسیر و مفسران، ج‌۲، ص‌۱۸۴.</ref>. مؤلف این [[تفسیر]] که [[شاگرد]] با واسطه [[علی‌ بن ابراهیم]] است دست کم از سه تفسیری که در اختیارش بوده "[[تفسیر]] [[علی بن ابراهیم]]، [[تفسیر]] [[ابی‌ الجارود]]<ref> نک: تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۱۲۹، ۱۴۷؛ ج‌۲، ص‌۲۱، ۲۶.</ref>. [[زیاد‌ بن منذر]] و [[تفسیر]] [[فرات]] [[کوفی]] که هم طبقه [[شیخ کلینی]] است به انضمام دیدگاههای خودش<ref> نک: همان، ج‌۱، ص‌۳۶۷؛ ج‌۲، ص‌۳۰۳.</ref> این مجموعه را تدوین کرده و چون بخشی از مطالب وی آرای [[علی بن ابراهیم]]<ref> نک: همان، ج‌۱، ص‌۳۲۷؛ ج‌۲، ص‌۲۰، ۱۰۱، ۱۱۱ </ref> یا با واسطه [[سند]] اوست <ref> نک: تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۵۵، ۷۹، ۸۹؛ ج‌۲، ص‌۱۵۲، ۲۵۳ ـ ۲۵۶.</ref> به نام [[تفسیر]] [[علی بن ابراهیم قمی]] مشهور شده است<ref> برای آگاهی بیشتر نک: دانشنامه جهان اسلام، ج‌۷، ص‌۷۰۰ ـ ۷۰۳.</ref>، بنابراین نمی‌توان [[علی بن ابراهیم قمی]] را با استناد به این [[تفسیر]] در شمار تحریف‌گرایان قرار داد<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
 
*افرادی، [[شیخ کلینی]] را با استناد به برخی از عناوین بابهای [[کتاب]] [[الکافی]] و پاره‌ای از [[احادیث]] در این کتاب در زمره قائلان به [[تحریف]] قلمداد کرده‌اند<ref> فصل الخطاب، ص‌۲۵ ـ ۲۶؛ اصول مذهب الشیعه، ج‌۱، ص‌۲۷۷ ـ ۲۷۸؛ الشیعة و تحریف القرآن، ص‌۶۲.</ref>؛ لکن این ادعا اثبات‌پذیر نیست، چون اولاً شیوه [[شیخ کلینی]] در کافی بر نقد و رد [[روایات]] نیست. ثانیاً هرگز ذکر [[روایات]] در کتابی [[حدیثی]]، بیانگر [[اعتقاد]] مؤلف آن به یکایک مضامین آن [[روایات]] نیست، هرچند مؤلف ملتزم به [[نقل]] [[احادیث معتبر]] باشد، چون اعتبار [[سند حدیث]]، علت تامه برای اعتبار متن آن نیست، به ویژه اگر آن متن و به طور خاص در خود آن کتاب با متنی دیگر معارض باشد<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
صرف نظر از مباحث رجال‌شناسی درباره برخی از این افراد مانند سیاری که به اتفاق [[تضعیف]] شده است<ref>الفهرست، ص‌۵۱؛ رجال النجاشی، ص‌۲۵۸.</ref> و [[خالد برقی]] که از [[ضعفا]] [[روایت]] می‌کند و بر مراسیل [[اعتماد]] دارد<ref> الفهرست، ص‌۶۲؛ رجال النجاشی، ص‌۷۶.</ref> و استفاده خصوص [[تحریف قرآن]] از عناوین این کتاب‌ها "که لااقل درباره برخی مانند کتاب صیرفی و خالد برقی مشکوک است" و نیز اختلافی که در گزارش عناوین شماری از این کتاب‌ها در مدارک و اسناد به چشم می‌خورد مانند کتاب برقی که [[شیخ طوسی]] از آن با نام کتاب المعانی والتحریف<ref> الفهرست، ص‌۶۳.</ref> و [[ابن‌ ندیم]] با نام کتاب معانی الاحادیث و التحریف یاد می‌کند<ref> الفهرست، ص‌۲۷۷.</ref>، باید برای [[اثبات]] [[گرایش]] آنان به [[تحریف]]، ثابت شود مراد آنان از عنوان [[تحریف]] و تبدیل، [[تحریف]] و تغییر در الفاظ [[قرآن]] است. هرچند هم‌اکنون غیر از کتاب سیاری، کتاب‌های دیگر مفقودند؛ لکن با [[تأمل]] در مضامین [[روایات]] کتاب سیاری و نیز [[احادیث]] کتاب‌های دیگر که کم و بیش در لابه لای منابع متأخرتر آمده، می‌توان با [[قاطعیت]] گفت که آنان عنوان [[تحریف]] را از [[متن احادیث]] برگرفته‌اند. معنای اصطلاحی [[تحریف قرآن]] در لسان [[روایات]]، در [[تحریف]] [[معنوی]] یعنی حمل [[آیات]] بر خلاف مراد [[خدا]] [[ظهور]] دارد و با [[تفسیر به رأی]] مساوق است.
*جالب این است که در هیچ‌یک از عناوین ابواب [[کتاب]] [[الکافی]] "که حکایت از دیدگاه [[شیخ کلینی]] دارد"، بابی با عنوان "[[تحریف]] القرآن" یا چیزی نزدیک به آن نمی‌یابیم. آنان که خواسته‌اند از عناوین بابها چنین استفاده‌ای کنند تنها به عنوانِ: {{عربی|" بَابُ أَنَّهُ‏ لَمْ‏ يَجْمَعِ‏ الْقُرْآنَ‏ كُلَّهُ‏ إِلَّا الْأَئِمَّةُ{{عم}} وَ أَنَّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلَّه‏‏ ‏"}}<ref> ر. ک: الکافی، ج‌۱، ص‌۲۲۸.</ref> [[تمسک]] کرده‌اند؛ لکن این عنوان ارتباطی با [[تحریف]] به معنای مورد بحث ندارد، زیرا [[احادیث]] این باب درصدد بیان این نکته‌اند که تنزیل و [[تأویل]]، [[علوم]] ظاهری و [[باطنی]] و تمام دانشهای [[قرآن]] نزد [[ائمه‌]]{{عم}} است و کسی همانند آنان نیست و هیچ یک در [[مقام]] بیان [[تحریف قرآن]] نیست<ref> ر. ک: الکافی، ج‌۱، ص‌۲۲۸.</ref>. شاهدش این است که در این عنوان، "جمع [[قرآن]]" را به تمام [[ائمه]] نسبت داده است و همه آنان در عصر [[نزول قرآن]] نبودند تا الفاظ [[قرآن]] را گرد آورند. شاید از همین روست که [[دانشمندان]]  [[شیعه]] همچون [[شیخ صدوق]]، [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]] با آنکه [[کتاب]] [[الکافی]] نزد آنان بوده است<ref> من لایحضره الفقیه، ج‌۴، ص‌۲۰۳، ۲۲۳؛ رسائل الشریف المرتضی، ج‌۱، ص‌۲۱۰-۲۱۱؛ الفهرست، ص‌۶۱.</ref>، از [[روایات]] و نیز عناوین ابواب آن، [[تحریف قرآن]] را [[استنتاج]] نکرده‌اند، افزون بر این احادیثی که [[شیخ کلینی]] در باب {{عربی|"فِيهِ‏ نُكَتٌ‏ وَ نُتَفٌ‏ مِنَ‏ التَّنْزِيلِ‏ فِي‏ الْوَلَايَة‏"}}آورده و شماری از آنها مورد استناد [[محدث نوری]] و برخی سلفیان در [[تحریف]] قرار گرفته است<ref> فصل‌الخطاب، ص۲۵؛ اصول مذهب‌الشیعه، ج۱، ص‌۲۸۶؛ الشیعة و تحریف القرآن، ص‌۶۲ ـ ۶۳‌.</ref>، با [[ضعف]] [[سند]] و عدم تمامیت دلالت مواجه است، چنان که [[علامه مجلسی]] از این مجموعه تنها ۵ [[حدیث]]<ref>شماره‌های ۱۷، ۷۲، ۷۴، ۸۰ و ۸۳.</ref> را صحیح می‌شناسد<ref> مرآة العقول، ج‌۵، ص‌۲ ـ ۱۶۰.</ref> و متن این [[احادیث]] با مسئله [[تحریف]] به معنای مورد بحث [[بیگانه]] است<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
 
*پس از [[شیخ کلینی]]، باید از [[علی بن احمد کوفی]] نام برد. [[نجاشی]] ضمن آنکه او را غالی و بیشتر کتابهایش را [[فاسد]] می‌داند از کتابی از وی با عنوان التبدیل والتحریف یاد می‌کند<ref> رجال النجاشی، ص‌۲۶۵.</ref> ظاهراً [[ابن‌ شهر آشوب]] همین کتاب را با نام الرد‌ [[علی]] أهل التبدیل و التحریف فیما وقع من أهل التألیف آورده است<ref> معالم العلماء، ص‌۹۹.</ref>. مراد [[علی بن احمد کوفی]] از این عنوان، همسان با عناوین مشابه دیگر در نگاشته‌های پیشینیان، [[تحریف]] [[معنوی]] است که بحث آن [[گذشت]]<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
[[تفسیر]] [[علی‌ بن ابراهیم قمی]] نیز در‌ فهرست منابع [[تحریف قرآن]] آمده و نوری، [[علی‌ بن‌ ابراهیم قمی]] را به استناد برخی [[روایات]] این‌ تفسیر‌ و ‌عبارتی که در مقدمه آن آمده در شمار تحریف‌گرایان برشمرده است<ref> فصل الخطاب، ص‌۲۵؛ الصافی، ج‌۱، ص‌۵۲.</ref>. بی‌گمان کتابی که هم‌اکنون در دسترس ماست از [[علی بن ابراهیم]] نیست، بلکه از [[علی بن حاتم قزوینی]] است که با عبارت "حدّثنی" از [[ابوالفضل‌ العباس العلوی]] از [[علی بن ابراهیم]]، [[روایت]] می‌کند<ref> تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۵۵؛ تفسیر و مفسران، ج‌۲، ص‌۱۸۴.</ref>. مؤلف این [[تفسیر]] که [[شاگرد]] با واسطه [[علی‌ بن ابراهیم]] است دست کم از سه تفسیری که در اختیارش بوده "[[تفسیر]] [[علی بن ابراهیم]]، [[تفسیر]] [[ابی‌ الجارود]]<ref> نک: تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۱۲۹، ۱۴۷؛ ج‌۲، ص‌۲۱، ۲۶.</ref>. [[زیاد‌ بن منذر]] و [[تفسیر]] [[فرات]] [[کوفی]] که هم طبقه [[شیخ کلینی]] است به انضمام دیدگاههای خودش<ref> نک: همان، ج‌۱، ص‌۳۶۷؛ ج‌۲، ص‌۳۰۳.</ref> این مجموعه را تدوین کرده و چون بخشی از مطالب وی آرای [[علی بن ابراهیم]]<ref> نک: همان، ج‌۱، ص‌۳۲۷؛ ج‌۲، ص‌۲۰، ۱۰۱، ۱۱۱ </ref> یا با واسطه [[سند]] اوست<ref> نک: تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۵۵، ۷۹، ۸۹؛ ج‌۲، ص‌۱۵۲، ۲۵۳ ـ ۲۵۶.</ref> به نام [[تفسیر]] [[علی بن ابراهیم قمی]] مشهور شده است<ref> برای آگاهی بیشتر نک: دانشنامه جهان اسلام، ج‌۷، ص‌۷۰۰ ـ ۷۰۳.</ref>، بنابراین نمی‌توان [[علی بن ابراهیم قمی]] را با استناد به این [[تفسیر]] در شمار تحریف‌گرایان قرار داد.
*آغاز دوره [[جدید]] در این عرصه که باید آن را دوره "نقد و نظر" نامید از [[شیخ صدوق]] آغاز می‌شود. [[شیخ صدوق]] به [[تأویل]] و توجیه [[احادیث]] تحریف‌نما پرداخته، با صراحت ضمن [[گواهی]] خود و سایر [[امامیه]] بر [[سلامت]] [[قرآن]] از [[تحریف]] می‌گوید: هرکس بگوید که ما [[امامیه]] [[قرآن]] را بیش از این مقدار موجود می‌دانیم دروغگوست<ref> الاعتقادات، ص‌۸۴؛ نیز نک: معانی‌الاخبار، ص‌۱۳۳.</ref>. از این موضع معلوم می‌شود در آن زمان اسناد [[تحریف قرآن]] به [[شیعه]] مطرح بوده است<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
 
*شاید [[ابوالحسین عبدالرحیم بن محمد]]، مشهور به [[خیاط معتزلی]] نخستین کسی است که نسبت [[تحریف]] به زیاده را به [[شیعه]] داده است<ref> الانتصار، ص‌۳۷ ـ ۳۸، ۱۶۶ ـ ۲۳۱.</ref> همزمان با وی دیگر [[متکلم]] [[معتزلی]] [[ابو علی جبایی]] ـ بنا به [[نقل]] [[ابن‌ طاووس]] ـ [[شیعه]] را [[معتقد]] به [[تحریف]]، [[تغییر]] و تبدیل و نقصان در [[قرآن]] دانسته است<ref> سعد السعود، ص‌۲۹۱.</ref>. [[ابوالحسن اشعری]] نیز می‌گوید: گروهی از [[امامیه]] تنها قائل به [[تحریف]] به نقیصه‌اند<ref> مقالات الاسلامیین، ج‌۱، ص‌۴۷.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
افرادی، [[شیخ کلینی]] را با استناد به برخی از عناوین بابهای [[کتاب]] [[الکافی]] و پاره‌ای از [[احادیث]] در این کتاب در زمره قائلان به [[تحریف]] قلمداد کرده‌اند<ref> فصل الخطاب، ص‌۲۵ ـ ۲۶؛ اصول مذهب الشیعه، ج‌۱، ص‌۲۷۷ ـ ۲۷۸؛ الشیعة و تحریف القرآن، ص‌۶۲.</ref>؛ لکن این ادعا اثبات‌پذیر نیست، چون اولاً شیوه [[شیخ کلینی]] در کافی بر نقد و رد [[روایات]] نیست. ثانیاً هرگز ذکر [[روایات]] در کتابی [[حدیثی]]، بیانگر [[اعتقاد]] مؤلف آن به یکایک مضامین آن [[روایات]] نیست، هرچند مؤلف ملتزم به [[نقل]] [[احادیث معتبر]] باشد، چون اعتبار [[سند حدیث]]، علت تامه برای اعتبار متن آن نیست، به ویژه اگر آن متن و به طور خاص در خود آن کتاب با متنی دیگر معارض باشد.
*[[باقلانی]] از یک سو نسبت [[تحریف]] به [[کاستی]] را به روافض محرز دانسته و از سوی دیگر گفته است: اکثر [[شیعه]] به استناد سخن [[معصوم]]، بر عدم [[کاستی]] و عدم فزونی در [[قرآن]] [[باور]] دارند <ref> نکت الانتصار، ص‌۲۴۰ ـ ۲۴۱.</ref>.
 
*در ادامه این‌گونه داوریهای بی‌مبنا که احتمالا متأثر از [[منازعات]] مذهبی نیز بوده است [[ابن‌ حزم]] با اطلاع ناقص از دیدگاه [[مفسران شیعه]] مدعی شد که تمام [[امامیه]] به جز [[علی‌ بن حسین بن موسی سید مرتضی]] و دو همراه وی [[ابویعلی الطوسی]] و [[ابوالقاسم الرازی]] بر این [[باور]] بوده‌اند که در [[قرآن]] دگرگونی پدید آمده، در آن چیزهایی افزوده شده و از آن فراوان کاسته و تبدیل شده است<ref> الفِصَل، ج‌۴، ص‌۱۸۲.</ref>، در حالی که در منابع [[شیعی]] موجود تا زمان [[ابن‌ حزم]] بر عدم [[تحریف]] [[قرآن‌کریم]] تصریح شده است<ref> معانی الاخبار، ص‌۱۳۳؛ المسائل السرویه، ص‌۷۸؛ التبیان، ج‌۱، ص‌۳.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
جالب این است که در هیچ‌یک از عناوین ابواب [[کتاب]] [[الکافی]] "که حکایت از دیدگاه [[شیخ کلینی]] دارد"، بابی با عنوان "[[تحریف]] القرآن" یا چیزی نزدیک به آن نمی‌یابیم. آنان که خواسته‌اند از عناوین بابها چنین استفاده‌ای کنند تنها به عنوانِ: {{متن حدیث|بَابُ أَنَّهُ‏ لَمْ‏ يَجْمَعِ‏ الْقُرْآنَ‏ كُلَّهُ‏ إِلَّا الْأَئِمَّةُ{{عم}} وَ أَنَّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلَّه‏‏}}<ref> ر. ک: الکافی، ج‌۱، ص‌۲۲۸.</ref> [[تمسک]] کرده‌اند؛ لکن این عنوان ارتباطی با [[تحریف]] به معنای مورد بحث ندارد، زیرا [[احادیث]] این باب درصدد بیان این نکته‌اند که تنزیل و [[تأویل]]، [[علوم]] ظاهری و [[باطنی]] و تمام دانش‌های [[قرآن]] نزد [[ائمه‌]]{{عم}} است و کسی همانند آنان نیست و هیچ یک در [[مقام]] بیان [[تحریف قرآن]] نیست<ref> ر. ک: الکافی، ج‌۱، ص‌۲۲۸.</ref>. شاهدش این است که در این عنوان، "جمع [[قرآن]]" را به تمام [[ائمه]] نسبت داده است و همه آنان در عصر [[نزول قرآن]] نبودند تا الفاظ [[قرآن]] را گرد آورند. شاید از همین روست که [[دانشمندان]]  [[شیعه]] همچون [[شیخ صدوق]]، [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]] با آنکه [[کتاب]] [[الکافی]] نزد آنان بوده است<ref> من لایحضره الفقیه، ج‌۴، ص‌۲۰۳، ۲۲۳؛ رسائل الشریف المرتضی، ج‌۱، ص‌۲۱۰-۲۱۱؛ الفهرست، ص‌۶۱.</ref>، از [[روایات]] و نیز عناوین ابواب آن، [[تحریف قرآن]] را [[استنتاج]] نکرده‌اند، افزون بر این احادیثی که [[شیخ کلینی]] در باب {{متن حدیث|فِيهِ‏ نُكَتٌ‏ وَ نُتَفٌ‏ مِنَ‏ التَّنْزِيلِ‏ فِي‏ الْوَلَايَة‏}}آورده و شماری از آنها مورد استناد [[محدث نوری]] و برخی سلفیان در [[تحریف]] قرار گرفته است<ref> فصل‌الخطاب، ص۲۵؛ اصول مذهب‌الشیعه، ج۱، ص‌۲۸۶؛ الشیعة و تحریف القرآن، ص‌۶۲ ـ ۶۳‌.</ref>، با [[ضعف]] [[سند]] و عدم تمامیت دلالت مواجه است، چنان که [[علامه مجلسی]] از این مجموعه تنها ۵ [[حدیث]]<ref>شماره‌های ۱۷، ۷۲، ۷۴، ۸۰ و ۸۳.</ref> را صحیح می‌شناسد<ref> مرآة العقول، ج‌۵، ص‌۲ ـ ۱۶۰.</ref> و متن این [[احادیث]] با مسئله [[تحریف]] به معنای مورد بحث [[بیگانه]] است.
*در عصر صفوی که تا حدودی [[فرصت]] برای جمع‌آوری و تدوین [[اخبار]] فراهم شد، [[روایات]] تحریف‌نما نیز در لابه‌لای [[منابع حدیثی]]<ref> نک: بحارالانوار، ج‌۸۹، ص‌۴۰ ـ ۷۷، ۱۱۴ ـ ۱۱۶.</ref>، [[تفسیر مأثور]]<ref> نک: البرهان، ج‌۱، ص‌۳۳، ۵۱ ـ ۵۳.</ref> و  شرح [[اخبار]] قرار گرفتند و شمار بسیار اندکی از [[امامیه]] مانند [[سید نعمت اللّه جزایری]]<ref> الانوارالنعمانیه، ج۱، ص۹۷ ـ ۹۸، ۲۷۷؛ ج‌۲، ص‌۳۵۸.</ref> و فتونی<ref> مرآة الانوار، ص‌۸۳ ـ ۸۵.</ref> با استناد به این [[اخبار]]، به [[تحریف قرآن]] [[گرایش]] یافتند؛ لکن اکثر قریب به [[اتفاق]] [[امامیه]] همچنان بر توجیه [[احادیث]] در این زمینه پرداختند و بر [[تحریف‌ناپذیری قرآن]]  [[گواهی]] دادند<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
 
*تنها [[کتاب]] [[فصل الخطاب]] [[نوری]] که به همین منظور نگاشته شده چالشی دیگر در این بستر [[تاریخی]] است. این کتاب مشتمل بر ۱۲ باب در [[تحریف قرآن]] است و در هر باب به روایاتی در این زمینه استناد‌شده است. بخشی از این [[روایات]] از منابع هر دو فریق است؛ مانند [[روایات]] تشابه امم و [[روایات]] درباره [[مصحف امام علی]]{{ع}} و بخشی ویژه روایات [[اهل‌ سنت]] است؛ مانند [[روایات]] درباره [[مصحف]] [[عبداللّه بن مسعود]]، [[مصحف]] [[ابی‌ بن‌ کعب]]، [[روایات]] درباره کیفیت جمع [[قرآن]] پس از [[وفات]] [[پیامبر]]{{صل}}، جمع [[قرآن]] به دست [[عثمان]] و [[احادیث]] متنوعی دیگر از منابع [[اهل‌ سنت]] بخشی از [[روایات]] این کتاب نیز به ذکر [[روایات]] در کتب شیعه‌اختصاص دارد؛ مانند ذکر نام [[جانشینان]] [[پیامبر‌]]{{صل}} در کتابهای پیشینیان؛ اخباری که‌ به‌ [[زعم]] [[محدث نوری]] به طور عام یا خاص در ظاهر بر [[تحریف]] دلالت دارند<ref> سلامة القرآن من التحریف، ص‌۵۶۹ ـ ۶۷۱‌.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
پس از [[شیخ کلینی]]، باید از [[علی بن احمد کوفی]] نام برد. [[نجاشی]] ضمن آنکه او را غالی و بیشتر کتاب‌هایش را [[فاسد]] می‌داند از کتابی از وی با عنوان التبدیل والتحریف یاد می‌کند<ref> رجال النجاشی، ص‌۲۶۵.</ref> ظاهراً [[ابن‌ شهر آشوب]] همین کتاب را با نام "الرد‌ علی أهل التبدیل و التحریف فیما وقع من أهل التألیف" آورده است<ref>معالم العلماء، ص‌۹۹.</ref>. مراد [[علی بن احمد کوفی]] از این عنوان، همسان با عناوین مشابه دیگر در نگاشته‌های پیشینیان، [[تحریف]] [[معنوی]] است که بحث آن گذشت.
*[[محدث نوری]] به اعتراف خود در این راهی که پیموده تنهاست و ایشان در دیدگاه خود دچار تناقض‌گوییهای فاحش‌ است<ref>  سلامة القرآن من التحریف، ص‌۱۲۶ ـ ۱۳۰.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
 
*از جمله لغزشهای [[محدث نوری]] در این کتاب اسناد [[تحریف قرآن]] به صاحبان کتابهای [[حدیثی]] و [[تفاسیر]] [[روایی]] است<ref> فصل الخطاب، ص‌۲۵-۳۱.</ref>، حال آنکه [[شأن]] آنان، تنها جمع‌آوری [[احادیث]] است<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
آغاز دوره جدید در این عرصه که باید آن را دوره "نقد و نظر" نامید از [[شیخ صدوق]] آغاز می‌شود. شیخ صدوق به [[تأویل]] و توجیه [[احادیث]] تحریف‌نما پرداخته، با صراحت ضمن [[گواهی]] خود و سایر [[امامیه]] بر [[سلامت]] [[قرآن]] از [[تحریف]] می‌گوید: هرکس بگوید که ما [[امامیه]] [[قرآن]] را بیش از این مقدار موجود می‌دانیم دروغگوست<ref> الاعتقادات، ص‌۸۴؛ نیز نک: معانی‌الاخبار، ص‌۱۳۳.</ref>. از این موضع معلوم می‌شود در آن زمان اسناد [[تحریف قرآن]] به [[شیعه]] مطرح بوده است.
*قرآن‌پژوهان پس از [[تأمل]] در [[روایات]] کتاب فصل‌الخطاب به این نتیجه رسیده‌اند که اولاً [[احادیث]] تکراری در این کتاب فراوان یافت می‌شود؛ [[احادیث]] گاهی با [[سند]] و گاهی بدون [[سند]] [[نقل]] شده‌اند، بنابراین شمار واقعی این [[احادیث]] به مراتب کمتر از آن است که در نگاه نخست به چشم می‌خورد<ref> نک: آلاء الرحمن، ج‌۱، ص‌۶۵؛ صیانة القرآن من التحریف، ص‌۲۳۹ ـ ۲۸۶.</ref>. ثانیاً بیشتر [[احادیث]] این کتاب از نظر [[سند ضعیف]] و مجعول‌اند و راویانشان در [[دانش]] [[رجال]] ضعیف، متهم، و مجهول قلمداد شده‌اند؛ مانند [[احمد بن محمد سیاری]]<ref> رجال النجاشی، ص‌۸۰؛ لسان المیزان، ج‌۱، ص‌۲۵۲.</ref>، [[سهل‌ بن زیاد آدمی]]<ref> نک: معجم رجال الحدیث، ج‌۹، ص‌۳۵۴.</ref>، [[ابراهیم بن اسحاق نهاوندی]]<ref> نک: معجم رجال الحدیث، ج‌۹، ص‌۳۵۴.</ref>، [[حسین بن حمدان خصیبی]]<ref> نک: معجم رجال الحدیث، ج‌۶، ص‌۲۴۴.</ref>، [[محمد بن علی ابوسمینه کوفی]]<ref> نک: معجم رجال الحدیث، ج‌۱۷، ص‌۳۲۰-۳۲۱.</ref>، [[محمد بن سلیمان دیلمی]]<ref> نک: معجم رجال الحدیث، ص‌۱۳۶.</ref>، [[حسن‌ بن علی بن ابی‌حمزه]]<ref> نک: معجم رجال الحدیث، ج‌۶، ص‌۱۷، القرآن و روایات المدرستین، ج‌۳، ص‌۱۳۱ ـ ۱۳۶.</ref>. ثالثاً بسیاری از مصادر [[محدث نوری]] که این [[روایات]] را از آنها گرفته در عرف محققان جای چون‌و‌چرای فراوان دارد. دلالت این [[احادیث]] بر [[تحریف]] به معنای مورد بحث نیز، ناقص است<ref> صیانة القرآن، ص‌۲۱۴ ـ ۲۳۷؛ البیان، ص‌۲۲۹ ـ ۲۳۵.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
 
*به هر روی در این [[اخبار]] به جز چند مورد اندک که دارای [[سند]] معتبرند در غالب موارد در سلسله [[سند]] آنها افرادی قرار دارند که [[دانشمندان]] [[رجال]] آنها را ضعیف الحدیث، فاسد‌المذهب، [[دروغگو]]، متهم در [[دین]]، غلوّ‌کننده و... نامیده‌اند، افزون بر آن مراد از [[تحریف]] در بیشتر این [[احادیث]]، [[تحریف]] [[معنوی]] و نقصان در [[تفسیر]] و بیان [[آیات قرآن]] است که با [[تحریف]] لفظی [[قرآن]] ارتباطی ندارد<ref> القرآن و روایات المدرستین، ج۳، ص‌۲۲۲ ـ ۲۲۳، ۸۴۷.</ref> در صورتی  هم که نتوان تأویلی درست برای آنها یافت، ناگزیر به [[دلیل]] [[تعارض]] با [[ادله]] [[سلامت]] [[قرآن]] از [[تحریف]] ساقط خواهند بود<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
شاید [[ابوالحسین عبدالرحیم بن محمد]]، مشهور به [[خیاط معتزلی]] نخستین کسی است که نسبت [[تحریف]] به زیاده را به [[شیعه]] داده است<ref> الانتصار، ص‌۳۷ ـ ۳۸، ۱۶۶ ـ ۲۳۱.</ref> همزمان با وی دیگر [[متکلم]] [[معتزلی]] [[ابو علی جبایی]] ـ بنا به [[نقل]] [[ابن‌ طاووس]] ـ [[شیعه]] را [[معتقد]] به [[تحریف]]، [[تغییر]] و تبدیل و نقصان در [[قرآن]] دانسته است<ref> سعد السعود، ص‌۲۹۱.</ref>. [[ابوالحسن اشعری]] نیز می‌گوید: گروهی از [[امامیه]] تنها قائل به [[تحریف]] به نقیصه‌اند<ref> مقالات الاسلامیین، ج‌۱، ص‌۴۷.</ref>.
*به همین جهت اکثر [[مفسران شیعه]] به [[عدم تحریف قرآن]] [[باور]] دارند<ref> نک: بحرالفواید، ج‌۱، ص‌۹۸ ـ ۹۹.</ref> و دیدگاه رایج در میان [[دانشمندان]] [[شیعی]] بر عدم [[تحریف]] [[قرآن‌کریم]] است. جمعی از بزرگان [[شیعه]] که به این مطلب تصریح کرده‌اند عبارت‌اند از: [[ابوجعفر صدوق]]<ref> الاعتقادات، ص ۸۴؛ معانی الاخبار، ص ۱۳۳.</ref>، [[شریف رضی]]<ref> حقائق‌التأویل، ص۱۶۸؛ سلامة‌القرآن من‌التحریف،ص ۱۳۵ ـ ۱۳۶.</ref>، [[شیخ مفید]]<ref> مسائل‌السرویه، ص‌۸۳ ـ ۸۴؛ اوائل المقالات، ص‌۸۰-۸۱.</ref>، [[شریف مرتضی]]<ref> الذخیره، ص‌۳۶۱ ـ ۳۶۴.</ref>، [[شیخ طوسی]]<ref> التبیان، ج‌۱، ص‌۳.</ref>، [[ابوالفتوح رازی]]<ref> روض الجنان، ج‌۱۱، ص‌۳۱۱.</ref>، [[شیخ طبرسی]]<ref> مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۴۳؛ جوامع الجامع، ج‌۱، ص‌۶۹۸.</ref>، [[ابن‌ ادریس حلی]]<ref> المنتخب فی تفسیرالقرآن، ج‌۲، ص‌۲۴۶.</ref>، [[ابن‌ شهر آشوب]]<ref> متشابه القرآن و مختلفه، ج‌۲، ص‌۷۷.</ref>، [[عبدالجلیل قزوینی رازی]]<ref> کتاب نقض، ص‌۲۹۱.</ref>، [[علی‌بن طاوس]]<ref> سعد السعود، ص‌۲۹۱.</ref>، [[سدید الدین رازی]]<ref> المنقذ، ص‌۴۷۶ ـ ۴۸۰.</ref>، [[محمد بن حسن شیبانی]]<ref> نهج البیان، ج‌۳، ص‌۱۸۴.</ref>، [[علامه حلی]]<ref> نک: التحقیق فی نفی التحریف، ص‌۲۱.</ref>، [[فاضل‌ مقداد سیوری]]<ref> کنزالعرفان، ج‌۱، ص‌۵.</ref>، [[بیاضی عاملی]]<ref> الصراط المستقیم، ج‌۱، ص‌۴۵.</ref>، [[کمال الدین کاشفی]]<ref> مواهب علیه، ج‌۲، ص‌۳۳۵ ـ ۳۳۶.</ref>، [[علی‌ بن عبدالعالی]] (محقق‌ثانی)<ref> التحقیق فی نفی التحریف، ص‌۲۱.</ref>، [[ملا فتح الله کاشانی]]<ref> منهج الصادقین، ج‌۵، ص‌۱۵۴.</ref>، [[محقق اردبیلی]]<ref> مجمع الفائده، ج‌۲، ص‌۲۱۷ ـ ۲۱۸.</ref>، [[محمد بن علی نقی شیبانی]]<ref> مختصر نهج البیان، ص‌۲۶۲.</ref>، [[ابوالمحاسن جرجانی]]<ref> تفسیر گازر، ج‌۵، ص‌۱۲۸.</ref>، [[ابو فیض ناکوری]]<ref> سواطع الالهام، ج‌۳، ص‌۲۱۴.</ref>، [[قاضی نورالله شوشتری]]<ref> آلاء الرحمن، ج‌۱، ص‌۶۴-۶۵، اظهار الحق، ص‌۳۵۵.</ref>، [[شیخ‌ بهائی]]<ref> زبدة الاصول، ص‌۸۶.</ref>، [[صدرالمتألّهین]]<ref> شرح اصول کافی، ج‌۱۱، ص‌۳۷۸؛ اسفار، ج‌۷، ص‌۲۲، ۵۲؛ اظهار الحق، ص‌۳۵۵.</ref>، [[فاضل تونی]]<ref> الوافیه، ص‌۱۴۸.</ref>، [[محمد محسن فیض کاشانی]]<ref> الاصفی، ج۱، ص‌۶۲۶؛ المحجة البیضاء، ج‌۲، ص‌۲۶۳.</ref>، [[شریف لاهیجی]]<ref> تفسیر شریف لاهیجی، ج‌۲، ص‌۶۵۸ ـ ۶۵۹.</ref>، [[شیخ حرّ عاملی]]<ref> اظهار الحق، ص‌۳۵۵، الفصول المهمه، ص‌۲۴۴.</ref>، [[محمد بن مرتضی کاشانی]]<ref> الصافی، ج‌۱، ص‌۵۱.</ref>، [[محمد بن محمد رضا قمی مشهدی]]<ref> کنزالدقائق، ج‌۷، ص‌۱۰۴.</ref>، [[شیخ جعفر کبیر]]<ref> کشف الغطاء، ص‌۲۹۹.</ref>، [[سید محسن کاظمی]]<ref> بحرالفوائد، ج۱، ص۹۹؛ التحقیق فی نفی‌التحریف، ص ۲۵ ـ ۲۶.</ref>، [[سید محسن طباطبایی]]<ref> التحقیق فی نفی التحریف، ص‌۲۶.</ref>، [[ابراهیم کلباسی]]<ref> التحقیق فی نفی التحریف، ص‌۲۶.</ref>، [[سید حسین کوه کمری]]<ref> التحقیق فی نفی التحریف، ص‌۲۷.</ref>، [[محقق تبریزی]]<ref> نک: صیانة القرآن، ص‌۶۹.</ref>، [[سید‌ محمد حسین شهرستانی]]<ref> التحقیق فی نفی التحریف، ص‌۲۷.</ref>، [[محمد حسن آشتیانی]]<ref> بحرالفوائد، ج‌۱، ص‌۹۹.</ref>، [[سید محمد جواد حسینی عاملی]]<ref> مفتاح الکرامه، ج‌۴، ص‌۶۹۰-۶۹۱.</ref>، [[محمد جواد بلاغی نجفی]]<ref> آلاء الرحمن، ج‌۱، ص‌۶۵ ـ ۶۷.</ref>، [[محمد صادق موسوی خوانساری]]<ref> ضیاء التفاسیر، ج‌۱، ص‌۴۶۵.</ref>، [[محمد حسین کاشف الغطاء]]<ref> اصل الشیعة و اصولها، ص‌۲۵۴.</ref>، [[سید محسن امین عاملی]]<ref> اعیان الشیعه، ج‌۱، ص‌۴۱.</ref>، [[محمد‌ نهاوندی]]<ref> نفحات الرحمان، ج‌۱، ص‌۱۴.</ref>، [[میر جعفر علوی حسینی]]<ref> کشف الحقائق، ج‌۲، ص‌۸۰.</ref>، [[سید شرف الدین عاملی]]<ref> الفصول المهمه، ص‌۲۴۱-۲۴۶.</ref>، [[عبدالحسین امینی]]<ref> الغدیر، ج‌۳، ص‌۱۰۱.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
 
*در قرن پانزدهم بررسیها درباره [[تحریف‌ناپذیری قرآن]] ژرف‌تر و گسترده‌تر شد؛ از جمله می‌توان از [[علامه‌طباطبایی]]<ref> ر. ک: المیزان، ج‌۱۲، ص‌۱۰۴ ـ ۱۳۳.</ref>، [[امام خمینی]]<ref> تهذیب الاصول، ج‌۲، ص‌۱۶۵؛ انوارالهدایه، ص‌۲۴۲ ـ ۲۴۷.</ref>، [[آیة الله]] [[سید ابوالقاسم خویی]]<ref> البیان، ص‌۱۹۷-۲۳۵.</ref> یاد کرد و از جمله تألیف‌های مستقل در این زمینه می‌توان به: [[صیانة القرآن من التحریف (کتاب)|صیانة القرآن من التحریف]] [[محمد هادی معرفت]]، [[حقائق هامة حول القرآن الکریم (کتاب)|حقائق هامة حول القرآن الکریم]] [[سید جعفر مرتضی عاملی]] [[التحقیق فی نفی التحریف (کتاب)|التحقیق فی نفی التحریف]] [[سید علی میلانی]]، [[نزاهت قرآن از تحریف (کتاب)|نزاهت قرآن از تحریف]]، [[جوادی آملی]]، [[تدوین‌ القرآن (کتاب)|تدوین‌ القرآن]] [[علی کورانی]] اشاره کرد<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
[[باقلانی]] از یک سو نسبت [[تحریف]] به [[کاستی]] را به روافض محرز دانسته و از سوی دیگر گفته است: اکثر [[شیعه]] به استناد سخن [[معصوم]]، بر عدم [[کاستی]] و عدم فزونی در [[قرآن]] [[باور]] دارند <ref> نکت الانتصار، ص‌۲۴۰ ـ ۲۴۱.</ref>.
 
در ادامه این‌گونه داوری‌های بی‌مبنا که احتمالا متأثر از [[منازعات]] مذهبی نیز بوده است [[ابن‌ حزم]] با اطلاع ناقص از دیدگاه [[مفسران شیعه]] مدعی شد که تمام [[امامیه]] به جز [[علی‌ بن حسین بن موسی سید مرتضی]] و دو همراه وی [[ابویعلی الطوسی]] و [[ابوالقاسم الرازی]] بر این [[باور]] بوده‌اند که در [[قرآن]] دگرگونی پدید آمده، در آن چیزهایی افزوده شده و از آن فراوان کاسته و تبدیل شده است<ref> الفِصَل، ج‌۴، ص‌۱۸۲.</ref>، در حالی که در منابع [[شیعی]] موجود تا زمان [[ابن‌ حزم]] بر عدم [[تحریف]] [[قرآن‌کریم]] تصریح شده است<ref> معانی الاخبار، ص‌۱۳۳؛ المسائل السرویه، ص‌۷۸؛ التبیان، ج‌۱، ص‌۳.</ref>.
 
در عصر صفوی که تا حدودی [[فرصت]] برای جمع‌آوری و تدوین [[اخبار]] فراهم شد، [[روایات]] تحریف‌نما نیز در لابه‌لای [[منابع حدیثی]]<ref> نک: بحارالانوار، ج‌۸۹، ص‌۴۰ ـ ۷۷، ۱۱۴ ـ ۱۱۶.</ref>، [[تفسیر مأثور]]<ref> نک: البرهان، ج‌۱، ص‌۳۳، ۵۱ ـ ۵۳.</ref> و  شرح [[اخبار]] قرار گرفتند و شمار بسیار اندکی از [[امامیه]] مانند [[سید نعمت اللّه جزایری]]<ref> الانوارالنعمانیه، ج۱، ص۹۷ ـ ۹۸، ۲۷۷؛ ج‌۲، ص‌۳۵۸.</ref> و فتونی<ref> مرآة الانوار، ص‌۸۳ ـ ۸۵.</ref> با استناد به این [[اخبار]]، به [[تحریف قرآن]] [[گرایش]] یافتند؛ لکن اکثر قریب به [[اتفاق]] [[امامیه]] همچنان بر توجیه [[احادیث]] در این زمینه پرداختند و بر [[تحریف‌ناپذیری قرآن]]  [[گواهی]] دادند.
 
تنها [[کتاب]] [[فصل الخطاب]] [[نوری]] که به همین منظور نگاشته شده چالشی دیگر در این بستر [[تاریخی]] است. این کتاب مشتمل بر ۱۲ باب در [[تحریف قرآن]] است و در هر باب به روایاتی در این زمینه استناد‌ شده است. بخشی از این [[روایات]] از منابع هر دو فریق است؛ مانند [[روایات]] تشابه امم و [[روایات]] درباره [[مصحف امام علی]]{{ع}} و بخشی ویژه روایات [[اهل‌ سنت]] است؛ مانند [[روایات]] درباره [[مصحف]] [[عبداللّه بن مسعود]]، [[مصحف]] [[ابی‌ بن‌ کعب]]، [[روایات]] درباره کیفیت جمع [[قرآن]] پس از [[وفات]] [[پیامبر]]{{صل}}، جمع [[قرآن]] به دست [[عثمان]] و [[احادیث]] متنوعی دیگر از منابع [[اهل‌ سنت]] بخشی از [[روایات]] این کتاب نیز به ذکر [[روایات]] در کتب شیعه اختصاص دارد؛ مانند ذکر نام [[جانشینان]] [[پیامبر‌]]{{صل}} در کتاب‌های پیشینیان؛ اخباری که‌ به‌ زعم [[محدث نوری]] به طور عام یا خاص در ظاهر بر [[تحریف]] دلالت دارند.
 
[[محدث نوری]] به اعتراف خود در این راهی که پیموده تنهاست و ایشان در دیدگاه خود دچار تناقض‌گویی‌های فاحش‌ است<ref>  سلامة القرآن من التحریف، ص‌۱۲۶ ـ ۱۳۰.</ref>.
 
از جمله لغزش‌های [[محدث نوری]] در این کتاب اسناد [[تحریف قرآن]] به صاحبان کتاب‌های [[حدیثی]] و [[تفاسیر]] [[روایی]] است<ref> فصل الخطاب، ص‌۲۵-۳۱.</ref>، حال آنکه [[شأن]] آنان، تنها جمع‌آوری [[احادیث]] است.
 
قرآن‌پژوهان پس از [[تأمل]] در [[روایات]] کتاب فصل‌الخطاب به این نتیجه رسیده‌اند که اولاً [[احادیث]] تکراری در این کتاب فراوان یافت می‌شود؛ [[احادیث]] گاهی با [[سند]] و گاهی بدون [[سند]] [[نقل]] شده‌اند، بنابراین شمار واقعی این [[احادیث]] به مراتب کمتر از آن است که در نگاه نخست به چشم می‌خورد<ref> نک: آلاء الرحمن، ج‌۱، ص‌۶۵؛ صیانة القرآن من التحریف، ص‌۲۳۹ ـ ۲۸۶.</ref>. ثانیاً بیشتر [[احادیث]] این کتاب از نظر [[سند ضعیف]] و مجعول‌اند و راویانشان در [[دانش]] [[رجال]] ضعیف، متهم، و مجهول قلمداد شده‌اند؛ مانند [[احمد بن محمد سیاری]]<ref> رجال النجاشی، ص‌۸۰؛ لسان المیزان، ج‌۱، ص‌۲۵۲.</ref>، [[سهل‌ بن زیاد آدمی]]<ref> نک: معجم رجال الحدیث، ج‌۹، ص‌۳۵۴.</ref>، [[ابراهیم بن اسحاق نهاوندی]]<ref> نک: معجم رجال الحدیث، ج‌۹، ص‌۳۵۴.</ref>، [[حسین بن حمدان خصیبی]]<ref> نک: معجم رجال الحدیث، ج‌۶، ص‌۲۴۴.</ref>، [[محمد بن علی ابوسمینه کوفی]]<ref> نک: معجم رجال الحدیث، ج‌۱۷، ص‌۳۲۰-۳۲۱.</ref>، [[محمد بن سلیمان دیلمی]]<ref> نک: معجم رجال الحدیث، ص‌۱۳۶.</ref>، [[حسن‌ بن علی بن ابی‌حمزه]]<ref> نک: معجم رجال الحدیث، ج‌۶، ص‌۱۷، القرآن و روایات المدرستین، ج‌۳، ص‌۱۳۱ ـ ۱۳۶.</ref>. ثالثاً بسیاری از مصادر [[محدث نوری]] که این [[روایات]] را از آنها گرفته در عرف محققان جای چون و ‌چرای فراوان دارد. دلالت این [[احادیث]] بر [[تحریف]] به معنای مورد بحث نیز، ناقص است<ref> صیانة القرآن، ص‌۲۱۴ ـ ۲۳۷؛ البیان، ص‌۲۲۹ ـ ۲۳۵.</ref>.
 
به هر روی در این [[اخبار]] به جز چند مورد اندک که دارای [[سند]] معتبرند در غالب موارد در سلسله [[سند]] آنها افرادی قرار دارند که [[دانشمندان]] [[رجال]] آنها را ضعیف الحدیث، فاسد‌المذهب، [[دروغگو]]، متهم در [[دین]]، غلوّ‌کننده و... نامیده‌اند، افزون بر آن مراد از [[تحریف]] در بیشتر این [[احادیث]]، [[تحریف]] [[معنوی]] و نقصان در [[تفسیر]] و بیان [[آیات قرآن]] است که با [[تحریف]] لفظی [[قرآن]] ارتباطی ندارد<ref> القرآن و روایات المدرستین، ج۳، ص‌۲۲۲ ـ ۲۲۳، ۸۴۷.</ref> در صورتی  هم که نتوان تأویلی درست برای آنها یافت، ناگزیر به [[دلیل]] [[تعارض]] با [[ادله]] [[سلامت]] [[قرآن]] از [[تحریف]] ساقط خواهند بود.
 
به همین جهت اکثر [[مفسران شیعه]] به [[عدم تحریف قرآن]] [[باور]] دارند<ref> نک: بحرالفواید، ج‌۱، ص‌۹۸ ـ ۹۹.</ref> و دیدگاه رایج در میان [[دانشمندان]] [[شیعی]] بر عدم [[تحریف]] [[قرآن‌کریم]] است. جمعی از بزرگان [[شیعه]] که به این مطلب تصریح کرده‌اند عبارت‌اند از: [[ابوجعفر صدوق]]<ref> الاعتقادات، ص ۸۴؛ معانی الاخبار، ص ۱۳۳.</ref>، [[شریف رضی]]<ref> حقائق‌التأویل، ص۱۶۸؛ سلامة‌القرآن من‌التحریف،ص ۱۳۵ ـ ۱۳۶.</ref>، [[شیخ مفید]]<ref> مسائل‌السرویه، ص‌۸۳ ـ ۸۴؛ اوائل المقالات، ص‌۸۰-۸۱.</ref>، [[شریف مرتضی]]<ref> الذخیره، ص‌۳۶۱ ـ ۳۶۴.</ref>، [[شیخ طوسی]]<ref> التبیان، ج‌۱، ص‌۳.</ref>، [[ابوالفتوح رازی]]<ref> روض الجنان، ج‌۱۱، ص‌۳۱۱.</ref>، [[شیخ طبرسی]]<ref> مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۴۳؛ جوامع الجامع، ج‌۱، ص‌۶۹۸.</ref>، [[ابن‌ ادریس حلی]]<ref> المنتخب فی تفسیرالقرآن، ج‌۲، ص‌۲۴۶.</ref>، [[ابن‌ شهر آشوب]]<ref> متشابه القرآن و مختلفه، ج‌۲، ص‌۷۷.</ref>، [[عبدالجلیل قزوینی رازی]]<ref> کتاب نقض، ص‌۲۹۱.</ref>، [[علی‌بن طاوس]]<ref> سعد السعود، ص‌۲۹۱.</ref>، [[سدید الدین رازی]]<ref> المنقذ، ص‌۴۷۶ ـ ۴۸۰.</ref>، [[محمد بن حسن شیبانی]]<ref> نهج البیان، ج‌۳، ص‌۱۸۴.</ref>، [[علامه حلی]]<ref> نک: التحقیق فی نفی التحریف، ص‌۲۱.</ref>، [[فاضل‌ مقداد سیوری]]<ref> کنزالعرفان، ج‌۱، ص‌۵.</ref>، [[بیاضی عاملی]]<ref> الصراط المستقیم، ج‌۱، ص‌۴۵.</ref>، [[کمال الدین کاشفی]]<ref> مواهب علیه، ج‌۲، ص‌۳۳۵ ـ ۳۳۶.</ref>، [[علی‌ بن عبدالعالی]] (محقق‌ثانی)<ref> التحقیق فی نفی التحریف، ص‌۲۱.</ref>، [[ملا فتح الله کاشانی]]<ref> منهج الصادقین، ج‌۵، ص‌۱۵۴.</ref>، [[محقق اردبیلی]]<ref> مجمع الفائده، ج‌۲، ص‌۲۱۷ ـ ۲۱۸.</ref>، [[محمد بن علی نقی شیبانی]]<ref> مختصر نهج البیان، ص‌۲۶۲.</ref>، [[ابوالمحاسن جرجانی]]<ref> تفسیر گازر، ج‌۵، ص‌۱۲۸.</ref>، [[ابو فیض ناکوری]]<ref> سواطع الالهام، ج‌۳، ص‌۲۱۴.</ref>، [[قاضی نورالله شوشتری]]<ref> آلاء الرحمن، ج‌۱، ص‌۶۴-۶۵، اظهار الحق، ص‌۳۵۵.</ref>، [[شیخ‌ بهائی]]<ref> زبدة الاصول، ص‌۸۶.</ref>، [[صدرالمتألّهین]]<ref> شرح اصول کافی، ج‌۱۱، ص‌۳۷۸؛ اسفار، ج‌۷، ص‌۲۲، ۵۲؛ اظهار الحق، ص‌۳۵۵.</ref>، [[فاضل تونی]]<ref> الوافیه، ص‌۱۴۸.</ref>، [[محمد محسن فیض کاشانی]]<ref> الاصفی، ج۱، ص‌۶۲۶؛ المحجة البیضاء، ج‌۲، ص‌۲۶۳.</ref>، [[شریف لاهیجی]]<ref> تفسیر شریف لاهیجی، ج‌۲، ص‌۶۵۸ ـ ۶۵۹.</ref>، [[شیخ حرّ عاملی]]<ref> اظهار الحق، ص‌۳۵۵، الفصول المهمه، ص‌۲۴۴.</ref>، [[محمد بن مرتضی کاشانی]]<ref> الصافی، ج‌۱، ص‌۵۱.</ref>، [[محمد بن محمد رضا قمی مشهدی]]<ref> کنزالدقائق، ج‌۷، ص‌۱۰۴.</ref>، [[شیخ جعفر کبیر]]<ref> کشف الغطاء، ص‌۲۹۹.</ref>، [[سید محسن کاظمی]]<ref> بحرالفوائد، ج۱، ص۹۹؛ التحقیق فی نفی‌التحریف، ص ۲۵ ـ ۲۶.</ref>، [[سید محسن طباطبایی]]<ref> التحقیق فی نفی التحریف، ص‌۲۶.</ref>، [[ابراهیم کلباسی]]<ref> التحقیق فی نفی التحریف، ص‌۲۶.</ref>، [[سید حسین کوه کمری]]<ref> التحقیق فی نفی التحریف، ص‌۲۷.</ref>، [[محقق تبریزی]]<ref> نک: صیانة القرآن، ص‌۶۹.</ref>، [[سید‌ محمد حسین شهرستانی]]<ref> التحقیق فی نفی التحریف، ص‌۲۷.</ref>، [[محمد حسن آشتیانی]]<ref> بحرالفوائد، ج‌۱، ص‌۹۹.</ref>، [[سید محمد جواد حسینی عاملی]]<ref> مفتاح الکرامه، ج‌۴، ص‌۶۹۰-۶۹۱.</ref>، [[محمد جواد بلاغی نجفی]]<ref> آلاء الرحمن، ج‌۱، ص‌۶۵ ـ ۶۷.</ref>، [[محمد صادق موسوی خوانساری]]<ref> ضیاء التفاسیر، ج‌۱، ص‌۴۶۵.</ref>، [[محمد حسین کاشف الغطاء]]<ref> اصل الشیعة و اصولها، ص‌۲۵۴.</ref>، [[سید محسن امین عاملی]]<ref> اعیان الشیعه، ج‌۱، ص‌۴۱.</ref>، [[محمد‌ نهاوندی]]<ref> نفحات الرحمان، ج‌۱، ص‌۱۴.</ref>، [[میر جعفر علوی حسینی]]<ref> کشف الحقائق، ج‌۲، ص‌۸۰.</ref>، [[سید شرف الدین عاملی]]<ref> الفصول المهمه، ص‌۲۴۱-۲۴۶.</ref>، [[عبدالحسین امینی]]<ref> الغدیر، ج‌۳، ص‌۱۰۱.</ref>.
 
در قرن پانزدهم بررسی‌ها درباره [[تحریف‌ناپذیری قرآن]] ژرف‌تر و گسترده‌تر شد؛ از جمله می‌توان از [[علامه‌طباطبایی]]<ref> ر. ک: المیزان، ج‌۱۲، ص‌۱۰۴ ـ ۱۳۳.</ref>، [[امام خمینی]]<ref> تهذیب الاصول، ج‌۲، ص‌۱۶۵؛ انوارالهدایه، ص‌۲۴۲ ـ ۲۴۷.</ref>، [[آیة الله]] [[سید ابوالقاسم خویی]]<ref> البیان، ص‌۱۹۷-۲۳۵.</ref> یاد کرد و از جمله تألیف‌های مستقل در این زمینه می‌توان به: [[صیانة القرآن من التحریف (کتاب)|صیانة القرآن من التحریف]] [[محمد هادی معرفت]]، [[حقائق هامة حول القرآن الکریم (کتاب)|حقائق هامة حول القرآن الکریم]] [[سید جعفر مرتضی عاملی]] [[التحقیق فی نفی التحریف (کتاب)|التحقیق فی نفی التحریف]] [[سید علی میلانی]]، [[نزاهت قرآن از تحریف (کتاب)|نزاهت قرآن از تحریف]]، [[جوادی آملی]]، [[تدوین‌ القرآن (کتاب)|تدوین‌ القرآن]] [[علی کورانی]] اشاره کرد<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.


==[[روایات]] تحریف‌نما در منابع [[اهل سنت]]==
==[[روایات]] تحریف‌نما در منابع [[اهل سنت]]==
*در منابع و مدارک [[اهل سنت]]، کهن‌ترین منبعی که از چالشی در [[تحریف‌ناپذیری قرآن]] حکایت می‌کند، [[موطأ مالک‌ بن انس]] است؛ مالک با [[سند]] خود از [[عایشه]] چنین [[نقل]] می‌کند: از جمله [[آیات قرآن]] [[آیه]] {{عربی|" خَمسُ رَضَعات معلومات یحرِمنَ‌‏"}} بود. [[پیامبر خدا]]{{صل}} از [[دنیا]] رفت، در حالی که این [[آیات]] از [[قرآن]]، قرائت می‌شد<ref> الموطاء، ج‌۲، ص‌۶۰۸.</ref> و از [[مالک‌ بن انس]] [[نقل]] شده که چون اوایل [[سوره]] [[برائت]] ساقط شد، در پی آن {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ }} هم افتاد و این ثابت است که حجم [[سوره]] [[برائت]] به اندازه [[سوره بقره]] بوده است<ref> الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۴۲.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
در منابع و مدارک [[اهل سنت]]، کهن‌ترین منبعی که از چالشی در [[تحریف‌ناپذیری قرآن]] حکایت می‌کند، [[موطأ مالک‌ بن انس]] است؛ مالک با [[سند]] خود از [[عایشه]] چنین [[نقل]] می‌کند: از جمله [[آیات قرآن]] [[آیه]] {{عربی|" خَمسُ رَضَعات معلومات یحرِمنَ‌‏"}} بود. [[پیامبر خدا]]{{صل}} از [[دنیا]] رفت، در حالی که این [[آیات]] از [[قرآن]]، قرائت می‌شد<ref> الموطاء، ج‌۲، ص‌۶۰۸.</ref> و از [[مالک‌ بن انس]] [[نقل]] شده که چون اوایل [[سوره]] [[برائت]] ساقط شد، در پی آن {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} هم افتاد و این ثابت است که حجم [[سوره]] [[برائت]] به اندازه [[سوره بقره]] بوده است<ref> الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۴۲.</ref>.
*پس از آن در [[منابع حدیثی]] متقدم [[اهل‌ سنت]] از قبیل [[صحاح]]<ref> صحیح البخاری، ج‌۸، ص‌۲۶؛ صحیح مسلم، ج‌۳، ص‌۱۰۰؛ صحیح ابن خزیمه، ج‌۱، ص‌۲۸۰.</ref>، مسانید<ref> مسنداحمد، ج۴، ص۳۶۸؛ مسندابی‌داود، ص۱۲؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج‌۸، ص‌۵۷۰.</ref> و [[سنن]]<ref> السنن الکبری، ج‌۸، ص‌۲۱۱؛ المصنف، صنعانی، ج‌۲، ص‌۹۱؛ ج‌۳، ص‌۳۶۵.</ref> کم و بیش احادیثی به چشم می‌خورند که در ظاهر بر [[تحریف قرآن]] دلالت دارند. پس از [[قرن سوم]] نیز [[نسائی]]<ref> نک: سنن النسائی، ج‌۴، ص‌۲۷۱.</ref>، [[طبری]]<ref> نک: جامع‌البیان، ج‌۹، ص‌۱۸؛ ج‌۱۷، ص‌۱۳۱؛ ج‌۱۸، ص‌۸۷‌.</ref>، [[طبرانی]]<ref> نک: المعجم الکبیر، ج‌۱، ص‌۲۹۳.</ref> و [[حاکم نیشابوری]]<ref> المستدرک، ج‌۲، ص‌۴۱۵، ۵۳۱.</ref> [[روایات]] تحریف‌نما را در کتابهایشان [[نقل]] کرده‌اند<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
 
*بررسی تفصیلی [[دانشمندان]] [[اهل‌سنت]] درباره اسانید و توجیه مضامین گوناگون این [[احادیث]] همزمان با صدور این [[روایات]] نیست. این بررسیها به زمان‌های متأخرتر تعلّق دارند. قراین و شواهد نشان می‌دهند این رویکرد در [[قرن سوم]] یعنی همزمان با تدوین [[صحاح]]، مسانید و [[سنن]] شکل گرفته است. به نظر می‌رسد [[قاسم بن سلام]] نخستین گام را در کتاب [[فضائل]] القرآن در این زمینه برداشته است. وی پس از ذکر بخشی از این [[اخبار]] می‌نویسد: این‌ امور "مواردی که‌ بر نقصان در [[قرآن]] دلالت می‌کنند" مانند تعبیر {{عربی|" صَلَاةَ الْعَصْر‏"}} در [[آیه]] ۲۳۸ [[سوره بقره]]: {{متن قرآن|حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى}} در [[تفسیر قرآن]] به کار می‌آیند<ref> فضائل القرآن، ص‌۱۹۵.</ref>. [[ابن‌ سلام]] کتابی دیگر با نام الناسخ والمنسوخ نگاشته است که [[ابو جعفر نحاس]] ضمن اشاره به مطالب آن از نوعی از [[نسخ]] نیز یاد می‌کند و آن این است که آیه‌ای نازل شود و مدتی هم [[تلاوت]] گردد. سپس [[تلاوت]] آن [[آیه نسخ]] شود؛ ولی حکمش باقی باشد<ref> الناسخ و المنسوخ، ج‌۱، ص‌۴۳۴-۴۳۶.</ref>. این عبارت سندی [[تاریخی]] درباره نظریه معروف "نسخ‌تلاوت و نه [[حکم]] [[آیه]]" و همواره در توجیه [[احادیث]] [[تحریف]] به نقیصه مورد توجه [[دانشمندان]] [[اهل‌ سنت]] بوده است، هرچند [[ابو جعفر نحاس]] از [[پذیرش]] این نظریه سر‌باز زده و خود راه حلی دیگر برای این [[روایات]] نشان داده است<ref> الناسخ و المنسوخ، ج‌۱، ص‌۴۳۸.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
پس از آن در [[منابع حدیثی]] متقدم [[اهل‌ سنت]] از قبیل [[صحاح]]<ref> صحیح البخاری، ج‌۸، ص‌۲۶؛ صحیح مسلم، ج‌۳، ص‌۱۰۰؛ صحیح ابن خزیمه، ج‌۱، ص‌۲۸۰.</ref>، مسانید<ref> مسنداحمد، ج۴، ص۳۶۸؛ مسندابی‌داود، ص۱۲؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج‌۸، ص‌۵۷۰.</ref> و [[سنن]]<ref> السنن الکبری، ج‌۸، ص‌۲۱۱؛ المصنف، صنعانی، ج‌۲، ص‌۹۱؛ ج‌۳، ص‌۳۶۵.</ref> کم و بیش احادیثی به چشم می‌خورند که در ظاهر بر [[تحریف قرآن]] دلالت دارند. پس از [[قرن سوم]] نیز [[نسائی]]<ref> نک: سنن النسائی، ج‌۴، ص‌۲۷۱.</ref>، [[طبری]]<ref> نک: جامع‌البیان، ج‌۹، ص‌۱۸؛ ج‌۱۷، ص‌۱۳۱؛ ج‌۱۸، ص‌۸۷‌.</ref>، [[طبرانی]]<ref> نک: المعجم الکبیر، ج‌۱، ص‌۲۹۳.</ref> و [[حاکم نیشابوری]]<ref> المستدرک، ج‌۲، ص‌۴۱۵، ۵۳۱.</ref> [[روایات]] تحریف‌نما را در کتاب‌هایشان [[نقل]] کرده‌اند.
*در این میان کتاب [[تأویل]] مشکل القرآن از [[ابن‌ قتیبه]] که به [[انگیزه]] دفع [[شبهات]] و [[دفاع]] از ساحت [[قرآن]] نگاشته شده<ref> تأویل مشکل القرآن، ص‌۲۳.</ref>، جایگاهی ویژه‌دارد. وی در این کتاب به توجیه [[احادیث]] وجود لحن و [[خطا]] در [[قرآن]]<ref> تأویل مشکل القرآن، ص‌۵.</ref> که  به نوعی با [[تحریف]] در الفاظ [[قرآن]] پیوند می‌خورند و نیز به [[تأویل]] و توجیه اخباری پرداخته است که از تفاوت [[مصحف]] [[ابن‌ مسعود]] و [[ابی‌ بن‌ کعب]] با [[مصحف]] موجود، حکایت می‌کنند<ref> تأویل مشکل القرآن، ص‌۴۳، ۴۷.</ref> در طلیعه [[قرن چهارم]] تلاشهای [[طبری]] در این زمینه ارج نهادنی است<ref> نک: جامع‌البیان، ج‌۹، ص‌۱۸ ـ ۱۹.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
 
*کوشش [[اهل‌ سنت]] برای [[اثبات]] [[سلامت]] [[قرآن]] از [[تحریف]] که با توجیه [[احادیث]] تحریف‌نما از [[قرن سوم]] آغاز شده همچنان تا عصر حاضر ادامه دارد. اگر برخلاف [[پندار]] برخی که راه [[افراط]] پیموده، صاحبان کتب‌ [[حدیثی]] را به [[دلیل]] گزارش [[احادیث]] تحریف‌نما، از قائلان به [[تحریف]]، به شمار می‌آورند<ref> نک: اصول مذهب الشیعه، ج‌۱، ص‌۲۲۶ ـ ۲۲۸؛ الشیعة و تحریف القرآن، ص‌۵۷؛ الشیعة و القرآن، ص‌۲۴ ـ ۲۵.</ref>، به [[اعتدال]] [[حکم]] کنیم و نیز از نقدهای جدی بر علاجهای [[احادیث]] تحریف‌نما چشم بپوشیم، تنها باید [[تفکر]] [[ابن‌ شنبوذ بغدادی]] را چالشی در این بسترِ یکسان به حساب آوریم؛ وی که مُقری [[بغداد]] بوده و در فهرست [[قاریان]] چهارده‌گانه به شمار می‌آید<ref> نک: اتحاف فضلاء البشر، ج‌۱، ص‌۷۵ ـ ۷۷.</ref> [[قرآن]] را بر قرائتهای شاذّ می‌خوانده و بر این [[پندار]] بوده است که‌ [[عثمان]] نتوانست همه [[قرآن]] را جمع‌آوری کند، ۵۰۰‌ حرف از [[قرآن]] موجود ساقط شده و [[صحابه]] نیز چیزهایی بر [[قرآن]] افزوده‌اند<ref> تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۸۱؛ تاریخ بغداد، ج‌۱، ص‌۲۹۶؛ المرشد الوجیز، ص‌۱۸۷.</ref>. [[عبدالوهاب بن احمد شعرانی]] نیز در [[قرن دهم]] ادعا می‌کند که اگر در دلهای [[ناتوان]] [[شک و تردید]] نمی‌افتاد تمام آنچه را که از [[مصحف]] [[عثمان]] ساقط شده بیان می‌کردم<ref> نک: تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۲۲.</ref> در عصر حاضر نیز [[محمد الخطیب]] در کتاب خود، الفرقان به این [[پندار]] دامن زده‌است<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
بررسی تفصیلی [[دانشمندان]] [[اهل‌سنت]] درباره اسانید و توجیه مضامین گوناگون این [[احادیث]] همزمان با صدور این [[روایات]] نیست. این بررسی‌ها به زمان‌های متأخرتر تعلّق دارند. قراین و شواهد نشان می‌دهند این رویکرد در [[قرن سوم]] یعنی همزمان با تدوین [[صحاح]]، مسانید و [[سنن]] شکل گرفته است. به نظر می‌رسد [[قاسم بن سلام]] نخستین گام را در کتاب [[فضائل]] القرآن در این زمینه برداشته است. وی پس از ذکر بخشی از این [[اخبار]] می‌نویسد: این‌ امور "مواردی که‌ بر نقصان در [[قرآن]] دلالت می‌کنند" مانند تعبیر {{عربی|"صَلَاةَ الْعَصْر‏"}} در [[آیه]] ۲۳۸ [[سوره بقره]]: {{متن قرآن|حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى}} در [[تفسیر قرآن]] به کار می‌آیند<ref>فضائل القرآن، ص‌۱۹۵.</ref>. [[ابن‌ سلام]] کتابی دیگر با نام الناسخ والمنسوخ نگاشته است که [[ابو جعفر نحاس]] ضمن اشاره به مطالب آن از نوعی از [[نسخ]] نیز یاد می‌کند و آن این است که آیه‌ای نازل شود و مدتی هم [[تلاوت]] گردد. سپس [[تلاوت]] آن [[آیه نسخ]] شود؛ ولی حکمش باقی باشد<ref> الناسخ و المنسوخ، ج‌۱، ص‌۴۳۴-۴۳۶.</ref>. این عبارت سندی [[تاریخی]] درباره نظریه معروف "نسخ تلاوت و نه [[حکم]] [[آیه]]" و همواره در توجیه [[احادیث]] [[تحریف]] به نقیصه مورد توجه [[دانشمندان]] [[اهل‌ سنت]] بوده است، هرچند [[ابو جعفر نحاس]] از [[پذیرش]] این نظریه سر‌باز زده و خود راه حلی دیگر برای این [[روایات]] نشان داده است<ref> الناسخ و المنسوخ، ج‌۱، ص‌۴۳۸.</ref>.
*اما قاطبه [[دانشمندان]] [[اهل سنت]] بر [[تحریف]] ناپذیری [[قرآن]] [[گواهی]] داده‌اند؛ از جمله آنان [[احمد بن محمد ثعلبی]]<ref> تفسیر ثعلبی، ج‌۵، ص‌۳۳۱.</ref>، [[ابن حزم اندلسی]]<ref> الفصل فی‌الملل، مج ۳، ج‌۴، ص‌۱۸۲.</ref>، [[علی‌ بن احمد الواحدی]]<ref> الوسیط، ج‌۳، ص‌۴۰.</ref>، [[حسین بن مسعود بغوی]]<ref> تفسیر بغوی، ج‌۳، ص‌۴۴.</ref>، [[جارالله محمود زمخشری]]<ref> الکشاف، ج‌۲، ص‌۵۷۲.</ref>، [[قاضی عیاض بن موسی]]<ref> الشفا بتعریف حقوق المصطفی{{صل}}، ج‌۲، ص‌۳۰۴ ـ ۳۰۵.</ref>، [[عبدالحق بن عطیه اندلسی]]<ref> المحرر الوجیز، ج‌۱۰، ص‌۱۱۲.</ref>، [[فخرالدین رازی]]<ref> التفسیر الکبیر، ج‌۱۹، ص‌۱۶۰.</ref>، [[محمد بن احمد قرطبی]]<ref> تفسیر قرطبی، ج‌۱۰، ص‌۵.</ref>، [[عبدالله بن احمد نسفی]]<ref> تفسیر نسفی، ج‌۲، ص‌۲۶۹.</ref>، [[اسماعیل بن کثیر دمشقی]]<ref> تفسیر ابن کثیر، ج‌۲، ص‌۵۶۷.</ref>، [[عبدالله بیضاوی]]<ref> تفسیر بیضاوی، ج‌۳، ص‌۳۶۲.</ref>، [[محمد‌ بن جزری]]<ref> النشر، ج‌۱، ص‌۱۲ ـ ۱۴.</ref>، [[جلال الدین سیوطی]]<ref> تفسیر جلالین، ص‌۲۶۵.</ref>، [[محمد شوکانی]]<ref> فتح القدیر، ج‌۳، ص‌۱۲۲.</ref>، [[محمود آلوسی]]<ref> روح المعانی، ج‌۱، ص‌۴۵.</ref>، [[سید‌ قطب]]<ref> فی ظلال القرآن، ج‌۴، ص‌۲۱۲۷ ـ ۲۱۲۹.</ref> و دیگران‌اند که بسیارند<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
 
*مجموع [[روایات]] تحریف‌نما را در منابع [[اهل‌ سنت]] که از ظاهر آنها استفاده [[تحریف]] می‌شود در ۵ محور بررسی‌ می‌کنیم<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
در این میان کتاب [[تأویل]] مشکل القرآن از [[ابن‌ قتیبه]] که به [[انگیزه]] دفع [[شبهات]] و [[دفاع]] از ساحت [[قرآن]] نگاشته شده<ref> تأویل مشکل القرآن، ص‌۲۳.</ref>، جایگاهی ویژه دارد. وی در این کتاب به توجیه [[احادیث]] وجود لحن و [[خطا]] در [[قرآن]]<ref>تأویل مشکل القرآن، ص‌۵.</ref> که  به نوعی با [[تحریف]] در الفاظ [[قرآن]] پیوند می‌خورند و نیز به [[تأویل]] و توجیه اخباری پرداخته است که از تفاوت [[مصحف]] [[ابن‌ مسعود]] و [[ابی‌ بن‌ کعب]] با [[مصحف]] موجود، حکایت می‌کنند<ref> تأویل مشکل القرآن، ص‌۴۳، ۴۷.</ref>. در طلیعه [[قرن چهارم]] تلاش‌های [[طبری]] در این زمینه ارج نهادنی است<ref> نک: جامع‌البیان، ج‌۹، ص‌۱۸ ـ ۱۹.</ref>.
#'''وجود لحن و [[خطا]] در [[قرآن]]:'''وجود لحن و [[خطا]] در [[قرآن]] به نوعی با [[تحریف]] در الفاظ [[وحی]]، پیوند دارد. در این زمینه چندین [[حدیث]] در منابع [[اهل سنت]] به چشم می‌خورد؛ از جمله [[حدیثی]] از [[ابن عروه]] که از پدرش چنین [[نقل]] می‌کند: از [[عایشه]] درباره [[خطا]] در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ}}<ref>سوره طه، آیه:۶۳.</ref>. بنا به [[قرائت]] [[ابن‌ کثیر]] که {{متن قرآن|إِنْ}} را مشدد خوانده و از [[خطا]] در [[آیه]] {{متن قرآن|لَّكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلاةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أُوْلَئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref> امّا استواران در دانش از آنان و آن مؤمنان بدانچه بر تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است، ایمان می‌آورند و برپادارندگان نماز و دهندگان زکات و مؤمنان به خدا و روز واپسین؛ به آنان زودا که پاداشی سترگ دهیم؛ سوره نساء، آیه:۱۶۲.</ref> و از [[خطا]] در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالصَّابِؤُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref> بی‌گمان (از) مؤمنان و یهودیان و صابئان و مسیحیان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین ایمان آورند و کار شایسته کنند، نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند؛ سوره مائده، آیه:۶۹.</ref> پرسیدم. گفت: این کار کاتبان [[وحی]] است که در [[نگارش]] [[قرآن]] به [[خطا]] رفته‌اند ["باید به جای هذان، المقیمین، والصابئون، به ترتیب هذین، المقیمون، والصابئین باشد"<ref> فضائل القرآن، ص‌۱۶۱ ـ ۱۶۲؛ نک: جامع البیان، ج‌۶، ص‌۳۴.</ref> [[سُیوطی]] احادیثی دیگر درباره [[خطا]] در [[نگارش]] برخی از کلمات [[قرآن]]، [[نقل]] کرده است<ref> نک: الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۶۵ ـ ۱۶۹.</ref> از [[عثمان]] نیز [[نقل]] می‌کنند که وی پس از نظر در [[قرآن]] گفت: در [[نگارش]] آن [[خطا]] می‌بینم؛ لکن [[عرب]] با [[طبیعت]] زبان خود آن را درست خواهد کرد<ref> تاریخ المدینه، ج‌۳، ص‌۱۰۱۳؛ محاضرات الادباء، ج‌۲، ص‌۴۴۹.</ref>. برخی از [[اهل سنت]] علت این [[خطا]] را عدم مهارت کاتبان دانسته‌اند<ref> محاضرات الادباء، ج‌۲، ص‌۴۴۹.</ref>؛ لکن اکثر آنان این نوع [[احادیث]] را [[خبر واحد]]، [[غریب]]، و غیر قابل [[اعتماد]] می‌شناسند و مواردی که بر حسب ظاهر، [[خطا]] در [[نگارش]] محسوب می‌شود رسم‌الخط ویژه [[قرآن]] با حکمتی نهفته در آن می‌دانند که شواهدی فراوان در زبان [[عرب]] نیز آن را [[همراهی]] می‌کند<ref> نک: جامع‌البیان، ج۶، ص۳۶، تفسیرابن‌کثیر، ج۱،ص۲۹۸، ج‌۳، ص‌۱۶۵؛ روح المعانی، ج‌۶، ص‌۲۹۳ـ۲۹۴.</ref>. [[فخر رازی]] می‌گوید: [[مصحف]] موجود به [[تواتر]] از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] شده است، بنابراین چگونه ممکن است در آن لحن باشد<ref> التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۱۰۶.</ref>. درباره سه آیه‌ای نیز که به [[اعراب]] آن اشکال شده [[مفسران]] پاسخ داده‌اند‌<ref> نک: الکشاف، ج‌۱، ص‌۵۹۰، ۶۶۰؛ ج‌۳، ص‌۷۲؛ روح‌المعانی، ج‌۱، ص‌۵۴ ـ ۵۵.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
 
#'''تغییر برخی از کلمات [[قرآن]]:''' [[ابن ابی‌ داود سجستانی]] از طریق [[عَبّاد بن صُهَیب]] می‌گوید: حجاج‌ ۱۱ مورد از حروف برخی از کلمات [[قرآن]] را تغییر داد<ref> المصاحف، ص‌۲۸۰؛ نیز نک: نکت الانتصار، ص‌۳۹۹.</ref>. افزون بر آنکه اکثر این موارد از مقوله قرائات‌اند<ref> نک: آراء المستشرقین، ج‌۱، ص‌۴۳۰ ـ ۴۳۱.</ref> این تغییر، افسانه‌ای بیش نیست، چون اولا ابن ابی [[داود]] این قصه خیالی را از قول [[عَبّاد‌ بن صُهَیب بصری]] از [[عَوف بن ابی جمیله]] [[نقل]] کرده است و عبّاد عادتاً نمی‌تواند [[راوی]] عَوف به شمار رود و [[دانشمندان]] [[رجال]] شناس نیز وی را از [[راویان]] عَوف ندانسته‌اند<ref> تهذیب الکمال، ج‌۲۲، ص‌۴۳۸-۴۳۹.</ref>، افزون بر آن عبّاد در نزد [[دانشمندان]] [[رجال]] شناس ضعیف و حدیثش متروک است<ref> الجرح والتعدیل، ج‌۶، ص‌۸۱-۸۲؛ لسان المیزان، ج‌۳، ص‌۲۳۰؛ تاریخ الاسلام، ج‌۱۵، ص‌۱۹۸-۱۹۹.</ref>. ثانیاً در عصر [[حجّاج]] چنین امری عادتاً محال است، زیرا در آن عصر [[قرآن]] در سینه‌ها و کتابها به صورت گسترده در آفاق منتشر شده، هرگز امکان جمع‌آوری و دست بردن در آن نبوده است<ref> البیان، ص‌۲۱۹.</ref>. بنابراین بر فرض صحت چنین روایاتی شاید در [[مصحف]] شخصی [[حجّاج]] چنین نابسامانیهایی بوده و وی آنها را با [[الگو]] برداری از دیگر مصاحف، [[تغییر]] داده است؛ ولی دیگران به عمد برای کاستن از [[منزلت]] [[قرآن]] یا به [[اشتباه]]، به تمام مصاحف نسبت‌ داده‌اند<ref> نک: القرآن و روایات المدرستین، ج‌۲، ص‌۶۹۳ ـ ۶۹۷.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
کوشش [[اهل‌ سنت]] برای [[اثبات]] [[سلامت]] [[قرآن]] از [[تحریف]] که با توجیه [[احادیث]] تحریف‌نما از [[قرن سوم]] آغاز شده، همچنان تا عصر حاضر ادامه دارد. اگر برخلاف پندار برخی که راه [[افراط]] پیموده، صاحبان کتب‌ [[حدیثی]] را به [[دلیل]] گزارش [[احادیث]] تحریف‌نما، از قائلان به [[تحریف]]، به شمار می‌آورند<ref> نک: اصول مذهب الشیعه، ج‌۱، ص‌۲۲۶ ـ ۲۲۸؛ الشیعة و تحریف القرآن، ص‌۵۷؛ الشیعة و القرآن، ص‌۲۴ ـ ۲۵.</ref>، به [[اعتدال]] [[حکم]] کنیم و نیز از نقدهای جدی بر علاجهای [[احادیث]] تحریف‌نما چشم بپوشیم، تنها باید [[تفکر]] [[ابن‌ شنبوذ بغدادی]] را چالشی در این بسترِ یکسان به حساب آوریم؛ وی که مُقری [[بغداد]] بوده و در فهرست [[قاریان]] چهارده‌گانه به شمار می‌آید<ref> نک: اتحاف فضلاء البشر، ج‌۱، ص‌۷۵ ـ ۷۷.</ref> [[قرآن]] را بر قرائت‌های شاذّ می‌خوانده و بر این پندار بوده است که‌ [[عثمان]] نتوانست همه [[قرآن]] را جمع‌آوری کند، ۵۰۰‌ حرف از [[قرآن]] موجود ساقط شده و [[صحابه]] نیز چیزهایی بر [[قرآن]] افزوده‌اند<ref> تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۸۱؛ تاریخ بغداد، ج‌۱، ص‌۲۹۶؛ المرشد الوجیز، ص‌۱۸۷.</ref>. [[عبدالوهاب بن احمد شعرانی]] نیز در [[قرن دهم]] ادعا می‌کند که اگر در دل‌های [[ناتوان]] [[شک و تردید]] نمی‌افتاد تمام آنچه را که از [[مصحف]] [[عثمان]] ساقط شده بیان می‌کردم<ref> نک: تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۲۲.</ref> در عصر حاضر نیز [[محمد الخطیب]] در کتاب خود، الفرقان به این پندار دامن زده‌است.
#'''فراموش شدن برخی [[آیات]]:'''[[احادیث]] بیانگر این مضمون در [[مصادر اهل سنت]] از کمیت بیشتری برخوردارند، چنان که از قول [[عمر‌ بن‌ خطاب]] [[نقل]] شده‌ که قرآن‌۱۰۲۷۰۰۰ حرف دارد<ref> نک: الاتقان، ج۱، ص‌۱۵۲؛ الدرالمنثور، ج‌۶، ص‌۴۲۲.</ref>؛ یعنی باید بیش از‌ ۳/ ۲ [[قرآن]] از دست رفته باشد<ref> البرهان فی علوم القرآن، ج‌۱، ص‌۲۴۹.</ref>. [[قاسم بن سلام]] نیز به [[نقل]] از [[عبدالله بن عمر]] چنین [[نقل]] می‌کند: هیچ‌کس از شما نمی‌تواند ادعا کند تمام [[قرآن]] نزد اوست... بیشتر [[قرآن]] از دست رفته است<ref> فضائل‌القرآن، ص‌۱۹۰؛ الاتقان، ج‌۲، ص‌۵۲.</ref>. در روایتی [[ابو موسی اشعری]] از سوره‌ای شبیه [[سوره]] [[برائت]] در زمان [[پیامبر]]{{صل}} یاد می‌کند که به جز یک [[آیه]]، همه آن را فراموش کرده است. همو از [[سوره]] دیگری شبیه به مُسبّحات سخن می‌گوید که جز یک [[آیه]]، همه آن را فراموش کرده است<ref> صحیح مسلم، ج‌۳، ص‌۵۳۰؛ فضائل القرآن، ص‌۱۹۲.</ref> از [[حذیفة بن یمان]] [[نقل]] شده که حجم [[سوره]] [[برائت]] سه<ref> الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۱۲۱.</ref> یا ۴ برابر حجم کنونی آن بوده است<ref> الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۱۲۰، المستدرک، ج‌۲، ص‌۳۳۱.</ref>. در روایتی دیگر از [[مالک بن انس]] این [[سوره]] از نظر حجم همانند [[سوره بقره]] یاد شده است که [[آیه]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ }} به همراه [[آیات]] آغازین آن ساقط شده است<ref> الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۴۲.</ref>. این [[پندار]] درباره [[سوره]] احزاب نیز هست<ref> نک: الدرالمنثور، ج۵، ص‌۱۸۰؛ فضائل القرآن، ص‌۱۹۰ ـ ۱۹۱؛ المستدرک، ج‌۲، ص‌۴۱۵.</ref>. [[احمد‌ بن حنبل]]<ref> مسند ابی داود، ج‌۵، ص‌۱۳۱ ـ ۱۳۲.</ref> و دیگران<ref> نک: المستدرک، ج‌۲، ص‌۵۳۱؛ مجمع الزوائد، ج‌۷، ص‌۱۴۰.</ref> به [[نقل]] از [[اُبی بن کعب]] می‌نویسند: در ضمن [[سوره]] [[بینه]] [[آیات]] دیگری نیز بوده‌ است. [[ترمذی]] این [[حدیث]] را "[[حسن]] صحیح" می‌شناسد<ref> سنن الترمذی، ج‌۵، ص‌۳۷۰.</ref> و [[راغب اصفهانی]] می‌گوید: "[[ابن مسعود]] در [[مصحف]] خود تعبیر {{عربی|" لَوْ كَانَ‏ لِابْنِ‏ آدَمَ‏ "}} را نگاشته بود<ref> محاضرات الادباء، ج‌۲، ص‌۴۴۸.</ref>. در چند [[روایت]] منقول از [[امام علی]]{{ع}}<ref> فضائل القرآن، ص‌۱۸۹.</ref> و [[عایشه]]<ref> الموطأ، ج‌۲، ص‌۶۰۸؛ صحیح مسلم، ج‌۳، ص‌۱۰۰؛ مسند احمد، ج‌۴، ص‌۳۶۸.</ref> و [[عمر]] از آیاتی یاد‌ شده است که از [[قرآن]] ساقط شده‌اند<ref> الدرالمنثور، ج‌۱، ص‌۱۰۶.</ref>. بنا به [[نقلی]] [[عمر]] جمله‌ای را که در آن حد رجم ذکر شده است از [[قرآن]] می‌دانست و می‌گفت: اگر گفته نمی‌شد [[عمر]] در [[مصحف]] چیزی افزوده، با دست خود آن را در [[مصحف]] می‌نگاشتم<ref> صحیح البخاری، ج‌۸، ص‌۱۱۳؛ صحیح مسلم، ج‌۶، ص‌۱۶۲-۱۶۳؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج‌۸، ص‌۵۷۰.</ref>. در  میان برخی از این [[روایات]] نیز سخن از حذف و [[تبدیل کلمات]] و عبارات در برخی از [[آیات]] به چشم می‌خورد<ref> نک: فتح‌الباری، ج‌۱۱، ص‌۲۱۷؛ کنزالعمال، ج‌۲، ص‌۵۶۹، ۵۹۴.</ref>. [[قاسم بن سلاّم]] ۱۲۴ مورد از آنها را در باب "الزوائد من الحروف التی خولف بها‌ الخط فی القرآن" گرد آورده است<ref> فضائل القرآن، ص‌۱۶۲-۱۹۰؛ الاتقان، ج‌۱، ص‌۵۲ ـ ۵۵؛ روح المعانی، ج‌۱، ص‌۴۶.</ref>. هرچند [[اهل سنت]] درباره صحت و سقم سندهای این [[روایات]] [[اختلاف]] نظر دارند<ref> نک: مقدمتان فی علوم القرآن، ص‌۸۳؛ المحلی، ج‌۱۰، ص‌۱۴ ـ ۱۶؛ الناسخ والمنسوخ، ج‌۱، ص‌۴۳۸.</ref>؛ لکن به اتفاق، محتوای این [[احادیث]] را دال بر [[تحریف]] در الفاظ [[قرآن]] ندانسته، با توجه به قراین و شواهد، آنها را فراخور مضامینشان توجیه کرده‌اند. جمعی از [[اهل سنت]] مضامین این [[احادیث]] را از جنس [[تفسیر]] و [[معانی قرآن]] می‌شناسند<ref> فضائل‌القرآن، ص‌۱۹۵.</ref> و جمعی آنها را حمل بر [[سنت]] می‌کنند؛ مانند نحّاس که درباره [[حدیث]] رجم می‌گوید:... آن سنّتی ثابت است<ref> الناسخ والمنسوخ، ج‌۱، ص‌۴۳۸؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص‌۷۹.</ref>. شماری دیگر مانند [[زبیدی]]<ref> مقدمتان فی علوم القرآن، ص‌۸۵.</ref> و [[مسلم]]<ref> صحیح مسلم، ج۳، ص۱۰۰؛ صحیح‌ابن‌حبان، ج۸، ص‌۲۸.</ref> و برخی دیگر نیز درباره [[آیه]] مزعومه {{عربی|" لَوْ كَانَ‏ لِابْنِ‏ آدَمَ‏ "}} همین دیدگاه را دارند. برخی دیگر از [[اهل سنت]] این احادیث‌ را در زمره [[وحی]] غیر [[قرآنی]] "[[حدیث قدسی]]" قلمداد می‌کنند<ref> تأویل مختلف الحدیث، ص‌۲۹۲؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص‌۸۵ ـ ۸۶.</ref>. حمل این [[احادیث]] بر [[جعل]] یا خطای [[راوی]]، راه حلی دیگر است<ref> روح المعانی، ج‌۱۲، ص‌۲۱۷؛ سلامة القرآن من التحریف، ص‌۲۰۶.</ref>. عده‌ای  نیز آنها را منسوخ‌التلاوه می‌شمارند. [[دانشمندان]] مسلمان به اتفاق و بدون تردید، این سنخ [[روایات]] را چنان‌چه تأویلی مناسب نداشته باشند [[باطل]] شمرده‌اند. از جمله قدمای [[امامیه]] می‌توان به [[فضل‌بن شاذان]] در ردّ نسبتی که به [[ابن مسعود]] درباره معوّذتین داده‌اند<ref> الایضاح، ص‌۲۲۹.</ref>، [[سید مرتضی]]<ref> نک: سلامة القرآن من التحریف، ص‌۲۲۶.</ref> و [[طبرسی]]در ردّ و ابطال وجود [[خطا]] در الفاظ [[قرآن]]<ref> مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۸۳-۸۴.</ref>، [[علی‌ بن طاووس حلی]] در نقد [[پندار]] زیادت [[آیه بسمله]] در [[قرآن]]<ref> سعد السعود، ص‌۲۹۲.</ref>، [[علامه حلی]] در بررسی و نقد سوره‌های [[خلع]] و حفد<ref> تذکرة الفقهاء، ج‌۳، ص‌۲۶۳.</ref> اشاره کرد. از جمله متأخران نیز می‌توان [[شیخ]] [[محمد جواد بلاغی]]<ref> آلاء الرحمن، ج‌۱، ص‌۲۲۷ ـ ۲۲۸؛ الهدی الی دین المصطفی{{صل}}، ص‌۱۲۳ ـ ۱۲۴.</ref>، [[علامه‌ طباطبایی]]<ref> المیزان، ج‌۱۲، ص‌۱۱۷.</ref>، [[آیة الله]] [[سید ابوالقاسم خویی]]<ref> البیان، ص‌۲۰۶-۲۳۵.</ref>، [[سید مرتضی عسکری]]<ref> القرآن و روایات المدرستین، ج‌۲، ص‌۴۰ ـ ۶۷، ۶۳۰ ـ ۶۳۱.</ref>، [[محمد هادی معرفت]]<ref> صیانة القرآن، ص‌۱۵۸ ـ ۱۶۲.</ref> و [[جوادی آملی]]<ref> نزاهت قرآن، ص‌۱۴۲ ـ ۱۵۴.</ref> را نام‌ برد<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
 
#'''نقصان در جمع [[قرآن]]:'''برخی جمع [[قرآن]] توسط [[خلیفه اول]] را به طور طبیعی موجب وقوع [[تحریف]] به نقیصه و تغییر در [[قرآن]]<ref> فصل الخطاب، ص‌۱۴۱.</ref> و [[توحید]] مصاحف به دست [[عثمان]] را نیز، موجب سقوط برخی از کلمات و [[آیات]] می‌پندارند<ref> فصل الخطاب، ص‌۱۴۷.</ref> بر فرض اینکه [[ابوبکر]] گردآورنده [[قرآن]] باشد، بدون تردید گردآورنده [[قرآن]]، هرچه از [[قرآن]] در سینه‌ها و مکتوبات به صورت [[متواتر]] بوده در [[مصحف]] گرد آورده است<ref> البیان، ص‌۲۵۷.</ref>؛ امّا اگر دیدگاه [[سید مرتضی]] و همفکرانش را مبنی بر جمع و تدوین [[قرآن]] در عصر [[پیامبر‌ اکرم]]{{صل}}بپذیریم<ref> ر. ک: مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۸۴.</ref>، این مناقشه موضوعاً منتفی است. [[تحریف قرآن]] در [[عصر عثمان]]<ref> نک: آراء المستشرقین، ج‌۱، ص‌۴۶۵ ـ ۴۸۰؛ شبهات حول القرآن، ص‌۴۶.</ref> نیز پنداری بیش نیست. کار [[عثمان]] الغای قرائتهایی که از [[پیامبر خدا]]{{صل}} اخذ نشده و یکدست کردن [[مصحف]] و اکتفا به متن [[آیات]] با حذف [[تأویل]] و [[تفسیر]] از متن [[قرآن]] بوده است. بدون آنکه موجب [[تحریف]] در الفاظ [[آیات]] شود<ref> البیان، ص‌۲۵۷ ـ ۲۵۸.</ref><ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
اما قاطبه [[دانشمندان]] [[اهل سنت]] بر [[تحریف]] ناپذیری [[قرآن]] [[گواهی]] داده‌اند؛ از جمله آنان [[احمد بن محمد ثعلبی]]<ref> تفسیر ثعلبی، ج‌۵، ص‌۳۳۱.</ref>، [[ابن حزم اندلسی]]<ref> الفصل فی‌الملل، مج ۳، ج‌۴، ص‌۱۸۲.</ref>، [[علی‌ بن احمد الواحدی]]<ref> الوسیط، ج‌۳، ص‌۴۰.</ref>، [[حسین بن مسعود بغوی]]<ref> تفسیر بغوی، ج‌۳، ص‌۴۴.</ref>، [[جارالله محمود زمخشری]]<ref> الکشاف، ج‌۲، ص‌۵۷۲.</ref>، [[قاضی عیاض بن موسی]]<ref> الشفا بتعریف حقوق المصطفی{{صل}}، ج‌۲، ص‌۳۰۴ ـ ۳۰۵.</ref>، [[عبدالحق بن عطیه اندلسی]]<ref> المحرر الوجیز، ج‌۱۰، ص‌۱۱۲.</ref>، [[فخرالدین رازی]]<ref> التفسیر الکبیر، ج‌۱۹، ص‌۱۶۰.</ref>، [[محمد بن احمد قرطبی]]<ref> تفسیر قرطبی، ج‌۱۰، ص‌۵.</ref>، [[عبدالله بن احمد نسفی]]<ref> تفسیر نسفی، ج‌۲، ص‌۲۶۹.</ref>، [[اسماعیل بن کثیر دمشقی]]<ref> تفسیر ابن کثیر، ج‌۲، ص‌۵۶۷.</ref>، [[عبدالله بیضاوی]]<ref> تفسیر بیضاوی، ج‌۳، ص‌۳۶۲.</ref>، [[محمد‌ بن جزری]]<ref> النشر، ج‌۱، ص‌۱۲ ـ ۱۴.</ref>، [[جلال الدین سیوطی]]<ref> تفسیر جلالین، ص‌۲۶۵.</ref>، [[محمد شوکانی]]<ref> فتح القدیر، ج‌۳، ص‌۱۲۲.</ref>، [[محمود آلوسی]]<ref> روح المعانی، ج‌۱، ص‌۴۵.</ref>، [[سید‌ قطب]]<ref> فی ظلال القرآن، ج‌۴، ص‌۲۱۲۷ ـ ۲۱۲۹.</ref> و دیگران‌اند که بسیارند.
 
مجموع [[روایات]] تحریف‌نما را در منابع [[اهل‌ سنت]] که از ظاهر آنها استفاده [[تحریف]] می‌شود در ۵ محور بررسی‌ می‌کنیم:
#'''وجود لحن و [[خطا]] در [[قرآن]]:'''وجود لحن و [[خطا]] در [[قرآن]] به نوعی با [[تحریف]] در الفاظ [[وحی]]، پیوند دارد. در این زمینه چندین [[حدیث]] در منابع [[اهل سنت]] به چشم می‌خورد؛ از جمله [[حدیثی]] از [[ابن عروه]] که از پدرش چنین [[نقل]] می‌کند: از [[عایشه]] درباره [[خطا]] در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ}}<ref>سوره طه، آیه:۶۳.</ref>. بنا به [[قرائت]] [[ابن‌ کثیر]] که {{متن قرآن|إِنْ}} را مشدد خوانده و از [[خطا]] در [[آیه]] {{متن قرآن|لَّكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلاةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أُوْلَئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref> امّا استواران در دانش از آنان و آن مؤمنان بدانچه بر تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است، ایمان می‌آورند و برپادارندگان نماز و دهندگان زکات و مؤمنان به خدا و روز واپسین؛ به آنان زودا که پاداشی سترگ دهیم؛ سوره نساء، آیه:۱۶۲.</ref> و از [[خطا]] در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالصَّابِؤُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref> بی‌گمان (از) مؤمنان و یهودیان و صابئان و مسیحیان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین ایمان آورند و کار شایسته کنند، نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند؛ سوره مائده، آیه:۶۹.</ref> پرسیدم. گفت: این کار کاتبان [[وحی]] است که در [[نگارش]] [[قرآن]] به [[خطا]] رفته‌اند ["باید به جای هذان، المقیمین، والصابئون، به ترتیب هذین، المقیمون، والصابئین باشد"<ref> فضائل القرآن، ص‌۱۶۱ ـ ۱۶۲؛ نک: جامع البیان، ج‌۶، ص‌۳۴.</ref> [[سُیوطی]] احادیثی دیگر درباره [[خطا]] در [[نگارش]] برخی از کلمات [[قرآن]]، [[نقل]] کرده است<ref> نک: الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۶۵ ـ ۱۶۹.</ref> از [[عثمان]] نیز [[نقل]] می‌کنند که وی پس از نظر در [[قرآن]] گفت: در [[نگارش]] آن [[خطا]] می‌بینم؛ لکن [[عرب]] با [[طبیعت]] زبان خود آن را درست خواهد کرد<ref> تاریخ المدینه، ج‌۳، ص‌۱۰۱۳؛ محاضرات الادباء، ج‌۲، ص‌۴۴۹.</ref>. برخی از [[اهل سنت]] علت این [[خطا]] را عدم مهارت کاتبان دانسته‌اند<ref> محاضرات الادباء، ج‌۲، ص‌۴۴۹.</ref>؛ لکن اکثر آنان این نوع [[احادیث]] را [[خبر واحد]]، [[غریب]]، و غیر قابل [[اعتماد]] می‌شناسند و مواردی که بر حسب ظاهر، [[خطا]] در [[نگارش]] محسوب می‌شود رسم‌الخط ویژه [[قرآن]] با حکمتی نهفته در آن می‌دانند که شواهدی فراوان در زبان [[عرب]] نیز آن را [[همراهی]] می‌کند<ref> نک: جامع‌البیان، ج۶، ص۳۶، تفسیرابن‌کثیر، ج۱،ص۲۹۸، ج‌۳، ص‌۱۶۵؛ روح المعانی، ج‌۶، ص‌۲۹۳ـ۲۹۴.</ref>. [[فخر رازی]] می‌گوید: [[مصحف]] موجود به [[تواتر]] از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] شده است، بنابراین چگونه ممکن است در آن لحن باشد<ref> التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۱۰۶.</ref>. درباره سه آیه‌ای نیز که به [[اعراب]] آن اشکال شده [[مفسران]] پاسخ داده‌اند‌<ref> نک: الکشاف، ج‌۱، ص‌۵۹۰، ۶۶۰؛ ج‌۳، ص‌۷۲؛ روح‌المعانی، ج‌۱، ص‌۵۴ ـ ۵۵.</ref>.
#'''تغییر برخی از کلمات [[قرآن]]:''' [[ابن ابی‌ داود سجستانی]] از طریق [[عَبّاد بن صُهَیب]] می‌گوید: حجاج‌ ۱۱ مورد از حروف برخی از کلمات [[قرآن]] را تغییر داد<ref> المصاحف، ص‌۲۸۰؛ نیز نک: نکت الانتصار، ص‌۳۹۹.</ref>. افزون بر آنکه اکثر این موارد از مقوله قرائات‌اند<ref> نک: آراء المستشرقین، ج‌۱، ص‌۴۳۰ ـ ۴۳۱.</ref> این تغییر، افسانه‌ای بیش نیست، چون اولا "ابن ابی داود" این قصه خیالی را از قول [[عَبّاد‌ بن صُهَیب بصری]] از [[عَوف بن ابی جمیله]] [[نقل]] کرده است و عبّاد عادتاً نمی‌تواند [[راوی]] عَوف به شمار رود و [[دانشمندان]] [[رجال]] شناس نیز وی را از [[راویان]] عَوف ندانسته‌اند<ref> تهذیب الکمال، ج‌۲۲، ص‌۴۳۸-۴۳۹.</ref>، افزون بر آن عبّاد در نزد [[دانشمندان]] [[رجال]] شناس ضعیف و حدیثش متروک است<ref> الجرح والتعدیل، ج‌۶، ص‌۸۱-۸۲؛ لسان المیزان، ج‌۳، ص‌۲۳۰؛ تاریخ الاسلام، ج‌۱۵، ص‌۱۹۸-۱۹۹.</ref>. ثانیاً در عصر [[حجّاج]] چنین امری عادتاً محال است، زیرا در آن عصر [[قرآن]] در سینه‌ها و کتابها به صورت گسترده در آفاق منتشر شده، هرگز امکان جمع‌آوری و دست بردن در آن نبوده است<ref> البیان، ص‌۲۱۹.</ref>. بنابراین بر فرض صحت چنین روایاتی شاید در [[مصحف]] شخصی [[حجّاج]] چنین نابسامانی‌هایی بوده و وی آنها را با [[الگو]] برداری از دیگر مصاحف، [[تغییر]] داده است؛ ولی دیگران به عمد برای کاستن از [[منزلت]] [[قرآن]] یا به [[اشتباه]]، به تمام مصاحف نسبت‌ داده‌اند<ref> نک: القرآن و روایات المدرستین، ج‌۲، ص‌۶۹۳ ـ ۶۹۷.</ref>.
#'''فراموش شدن برخی [[آیات]]:'''[[احادیث]] بیانگر این مضمون در [[مصادر اهل سنت]] از کمیت بیشتری برخوردارند، چنان که از قول [[عمر‌ بن‌ خطاب]] [[نقل]] شده‌ که قرآن‌۱۰۲۷۰۰۰ حرف دارد<ref> نک: الاتقان، ج۱، ص‌۱۵۲؛ الدرالمنثور، ج‌۶، ص‌۴۲۲.</ref>؛ یعنی باید بیش از‌ ۳/ ۲ [[قرآن]] از دست رفته باشد<ref> البرهان فی علوم القرآن، ج‌۱، ص‌۲۴۹.</ref>. [[قاسم بن سلام]] نیز به [[نقل]] از [[عبدالله بن عمر]] چنین [[نقل]] می‌کند: هیچ‌کس از شما نمی‌تواند ادعا کند تمام [[قرآن]] نزد اوست... بیشتر [[قرآن]] از دست رفته است<ref> فضائل‌القرآن، ص‌۱۹۰؛ الاتقان، ج‌۲، ص‌۵۲.</ref>. در روایتی [[ابو موسی اشعری]] از سوره‌ای شبیه [[سوره]] [[برائت]] در زمان [[پیامبر]]{{صل}} یاد می‌کند که به جز یک [[آیه]]، همه آن را فراموش کرده است. همو از [[سوره]] دیگری شبیه به مُسبّحات سخن می‌گوید که جز یک [[آیه]]، همه آن را فراموش کرده است<ref> صحیح مسلم، ج‌۳، ص‌۵۳۰؛ فضائل القرآن، ص‌۱۹۲.</ref> از [[حذیفة بن یمان]] [[نقل]] شده که حجم [[سوره]] [[برائت]] سه<ref> الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۱۲۱.</ref> یا ۴ برابر حجم کنونی آن بوده است<ref> الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۱۲۰، المستدرک، ج‌۲، ص‌۳۳۱.</ref>. در روایتی دیگر از [[مالک بن انس]] این [[سوره]] از نظر حجم همانند [[سوره بقره]] یاد شده است که [[آیه]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} به همراه [[آیات]] آغازین آن ساقط شده است<ref> الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۴۲.</ref>. این پندار درباره [[سوره]] احزاب نیز هست<ref> نک: الدرالمنثور، ج۵، ص‌۱۸۰؛ فضائل القرآن، ص‌۱۹۰ ـ ۱۹۱؛ المستدرک، ج‌۲، ص‌۴۱۵.</ref>. [[احمد‌ بن حنبل]]<ref> مسند ابی داود، ج‌۵، ص‌۱۳۱ ـ ۱۳۲.</ref> و دیگران<ref> نک: المستدرک، ج‌۲، ص‌۵۳۱؛ مجمع الزوائد، ج‌۷، ص‌۱۴۰.</ref> به [[نقل]] از [[اُبی بن کعب]] می‌نویسند: در ضمن [[سوره]] [[بینه]] [[آیات]] دیگری نیز بوده‌ است. [[ترمذی]] این [[حدیث]] را "[[حسن]] صحیح" می‌شناسد<ref> سنن الترمذی، ج‌۵، ص‌۳۷۰.</ref> و [[راغب اصفهانی]] می‌گوید: "[[ابن مسعود]] در [[مصحف]] خود تعبیر {{عربی|"لَوْ كَانَ‏ لِابْنِ‏ آدَمَ‏"}} را نگاشته بود<ref> محاضرات الادباء، ج‌۲، ص‌۴۴۸.</ref>. در چند [[روایت]] منقول از [[امام علی]]{{ع}}<ref> فضائل القرآن، ص‌۱۸۹.</ref> و [[عایشه]]<ref> الموطأ، ج‌۲، ص‌۶۰۸؛ صحیح مسلم، ج‌۳، ص‌۱۰۰؛ مسند احمد، ج‌۴، ص‌۳۶۸.</ref> و [[عمر]] از آیاتی یاد‌ شده است که از [[قرآن]] ساقط شده‌اند<ref> الدرالمنثور، ج‌۱، ص‌۱۰۶.</ref>. بنا به [[نقلی]] [[عمر]] جمله‌ای را که در آن حد رجم ذکر شده است از [[قرآن]] می‌دانست و می‌گفت: اگر گفته نمی‌شد [[عمر]] در [[مصحف]] چیزی افزوده، با دست خود آن را در [[مصحف]] می‌نگاشتم<ref> صحیح البخاری، ج‌۸، ص‌۱۱۳؛ صحیح مسلم، ج‌۶، ص‌۱۶۲-۱۶۳؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج‌۸، ص‌۵۷۰.</ref>. در  میان برخی از این [[روایات]] نیز سخن از حذف و [[تبدیل کلمات]] و عبارات در برخی از [[آیات]] به چشم می‌خورد<ref> نک: فتح‌الباری، ج‌۱۱، ص‌۲۱۷؛ کنزالعمال، ج‌۲، ص‌۵۶۹، ۵۹۴.</ref>. [[قاسم بن سلاّم]] ۱۲۴ مورد از آنها را در باب "الزوائد من الحروف التی خولف بها‌ الخط فی القرآن" گرد آورده است<ref> فضائل القرآن، ص‌۱۶۲-۱۹۰؛ الاتقان، ج‌۱، ص‌۵۲ ـ ۵۵؛ روح المعانی، ج‌۱، ص‌۴۶.</ref>. هرچند [[اهل سنت]] درباره صحت و سقم سندهای این [[روایات]] [[اختلاف]] نظر دارند<ref> نک: مقدمتان فی علوم القرآن، ص‌۸۳؛ المحلی، ج‌۱۰، ص‌۱۴ ـ ۱۶؛ الناسخ والمنسوخ، ج‌۱، ص‌۴۳۸.</ref>؛ لکن به اتفاق، محتوای این [[احادیث]] را دال بر [[تحریف]] در الفاظ [[قرآن]] ندانسته، با توجه به قراین و شواهد، آنها را فراخور مضامینشان توجیه کرده‌اند. جمعی از [[اهل سنت]] مضامین این [[احادیث]] را از جنس [[تفسیر]] و [[معانی قرآن]] می‌شناسند<ref> فضائل‌القرآن، ص‌۱۹۵.</ref> و جمعی آنها را حمل بر [[سنت]] می‌کنند؛ مانند نحّاس که درباره [[حدیث]] رجم می‌گوید:... آن سنّتی ثابت است<ref> الناسخ والمنسوخ، ج‌۱، ص‌۴۳۸؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص‌۷۹.</ref>. شماری دیگر مانند [[زبیدی]]<ref> مقدمتان فی علوم القرآن، ص‌۸۵.</ref> و [[مسلم]]<ref> صحیح مسلم، ج۳، ص۱۰۰؛ صحیح‌ابن‌حبان، ج۸، ص‌۲۸.</ref> و برخی دیگر نیز درباره [[آیه]] مزعومه {{عربی|"لَوْ كَانَ‏ لِابْنِ‏ آدَمَ‏"}} همین دیدگاه را دارند. برخی دیگر از [[اهل سنت]] این احادیث‌ را در زمره [[وحی]] غیر [[قرآنی]] "[[حدیث قدسی]]" قلمداد می‌کنند<ref> تأویل مختلف الحدیث، ص‌۲۹۲؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص‌۸۵ ـ ۸۶.</ref>. حمل این [[احادیث]] بر [[جعل]] یا خطای [[راوی]]، راه حلی دیگر است<ref>روح المعانی، ج‌۱۲، ص‌۲۱۷؛ سلامة القرآن من التحریف، ص‌۲۰۶.</ref>. عده‌ای  نیز آنها را منسوخ التلاوه می‌شمارند. [[دانشمندان]] مسلمان به اتفاق و بدون تردید، این سنخ [[روایات]] را چنان‌چه تأویلی مناسب نداشته باشند [[باطل]] شمرده‌اند. از جمله قدمای [[امامیه]] می‌توان به [[فضل‌بن شاذان]] در ردّ نسبتی که به [[ابن مسعود]] درباره معوّذتین داده‌اند<ref> الایضاح، ص‌۲۲۹.</ref>، [[سید مرتضی]]<ref> نک: سلامة القرآن من التحریف، ص‌۲۲۶.</ref> و [[طبرسی]] در ردّ و ابطال وجود [[خطا]] در الفاظ [[قرآن]]<ref> مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۸۳-۸۴.</ref>، [[علی‌ بن طاووس حلی]] در نقد پندار زیادت [[آیه بسمله]] در [[قرآن]]<ref> سعد السعود، ص‌۲۹۲.</ref>، [[علامه حلی]] در بررسی و نقد سوره‌های [[خلع]] و حفد<ref> تذکرة الفقهاء، ج‌۳، ص‌۲۶۳.</ref> اشاره کرد. از جمله متأخران نیز می‌توان [[شیخ]] [[محمد جواد بلاغی]]<ref> آلاء الرحمن، ج‌۱، ص‌۲۲۷ ـ ۲۲۸؛ الهدی الی دین المصطفی{{صل}}، ص‌۱۲۳ ـ ۱۲۴.</ref>، [[علامه‌ طباطبایی]]<ref> المیزان، ج‌۱۲، ص‌۱۱۷.</ref>، [[آیة الله]] [[سید ابوالقاسم خویی]]<ref> البیان، ص‌۲۰۶-۲۳۵.</ref>، [[سید مرتضی عسکری]]<ref> القرآن و روایات المدرستین، ج‌۲، ص‌۴۰ ـ ۶۷، ۶۳۰ ـ ۶۳۱.</ref>، [[محمد هادی معرفت]]<ref>صیانة القرآن، ص‌۱۵۸ ـ ۱۶۲.</ref> و [[جوادی آملی]]<ref> نزاهت قرآن، ص‌۱۴۲ ـ ۱۵۴.</ref> را نام‌ برد.
#'''نقصان در جمع [[قرآن]]:'''برخی جمع [[قرآن]] توسط [[خلیفه اول]] را به طور طبیعی موجب وقوع [[تحریف]] به نقیصه و تغییر در [[قرآن]]<ref> فصل الخطاب، ص‌۱۴۱.</ref> و [[توحید]] مصاحف به دست [[عثمان]] را نیز، موجب سقوط برخی از کلمات و [[آیات]] می‌پندارند<ref> فصل الخطاب، ص‌۱۴۷.</ref>. بر فرض اینکه [[ابوبکر]] گردآورنده [[قرآن]] باشد، بدون تردید گردآورنده [[قرآن]]، هرچه از [[قرآن]] در سینه‌ها و مکتوبات به صورت [[متواتر]] بوده در [[مصحف]] گرد آورده است<ref> البیان، ص‌۲۵۷.</ref>؛ امّا اگر دیدگاه [[سید مرتضی]] و همفکرانش را مبنی بر جمع و تدوین [[قرآن]] در عصر [[پیامبر‌ اکرم]]{{صل}}بپذیریم<ref> ر. ک: مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۸۴.</ref>، این مناقشه موضوعاً منتفی است. [[تحریف قرآن]] در [[عصر عثمان]]<ref> نک: آراء المستشرقین، ج‌۱، ص‌۴۶۵ ـ ۴۸۰؛ شبهات حول القرآن، ص‌۴۶.</ref> نیز پنداری بیش نیست. کار [[عثمان]] الغای قرائت‌هایی که از [[پیامبر خدا]]{{صل}} اخذ نشده و یکدست کردن [[مصحف]] و اکتفا به متن [[آیات]] با حذف [[تأویل]] و [[تفسیر]] از متن [[قرآن]] بوده است. بدون آنکه موجب [[تحریف]] در الفاظ [[آیات]] شود<ref> البیان، ص‌۲۵۷ ـ ۲۵۸.</ref>.
#'''تفاوت در مصاحف [[صحابه]]:''' برخی از [[ادله]] قائلان به [[تحریف قرآن]]، روایاتی‌اند که درباره [[مصحف]] [[امام علی]]{{ع}}، [[عبدالله‌ بن مسعود]] و [[ابی بن کعب]]، [[نقل]] شده‌اند<ref> نک: فصل الخطاب، ص‌۱۲۰، ۱۲۴.</ref>. طبق مدارک [[فریقین]] اصل وجود [[مصحف امام علی]]{{ع}} محرز است و جای تردید ندارد<ref> نک: مذاهب التفسیر الاسلامی، ص‌۲۹۶، سلامة القرآن من التحریف، ص‌۴۱۲ ـ ۴۲۰.</ref>؛ اما اضافاتی که در [[مصحف]] آن [[حضرت]] [[نقل]] شده‌اند همگی در حدّ [[تفسیر]] و تأویل‌اند که در [[مصحف]] کنونی نیستند<ref> اوائل المقالات، ص‌۹۳؛ الصافی، ج‌۱، ص‌۵۲؛ البیان، ص‌۲۲۳.</ref>.
#'''تفاوت در مصاحف [[صحابه]]:''' برخی از [[ادله]] قائلان به [[تحریف قرآن]]، روایاتی‌اند که درباره [[مصحف]] [[امام علی]]{{ع}}، [[عبدالله‌ بن مسعود]] و [[ابی بن کعب]]، [[نقل]] شده‌اند<ref> نک: فصل الخطاب، ص‌۱۲۰، ۱۲۴.</ref>. طبق مدارک [[فریقین]] اصل وجود [[مصحف امام علی]]{{ع}} محرز است و جای تردید ندارد<ref> نک: مذاهب التفسیر الاسلامی، ص‌۲۹۶، سلامة القرآن من التحریف، ص‌۴۱۲ ـ ۴۲۰.</ref>؛ اما اضافاتی که در [[مصحف]] آن [[حضرت]] [[نقل]] شده‌اند همگی در حدّ [[تفسیر]] و تأویل‌اند که در [[مصحف]] کنونی نیستند<ref> اوائل المقالات، ص‌۹۳؛ الصافی، ج‌۱، ص‌۵۲؛ البیان، ص‌۲۲۳.</ref>.
*تفاوت [[مصحف]] [[ابن مسعود]] و [[مصحف]] [[ابی بن کعب]] با [[مصحف]] موجود نیز، برخلاف [[پندار]] برخی<ref> فصل‌الخطاب، ص‌۱۳۵، ۱۴۴؛ مذاهب التفسیر الاسلامی، ص‌۲۰ ـ ۳۱.</ref>، در اضافات تفسیری و تبدیل برخی از کلمات دشوار [[قرآن]] به کلمه‌ای دیگر جهت شرح و توضیح آنهاست و به نزاهت [[قرآن]] از [[تحریف]] آسیبی نمی‌رساند<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
 
*دیدگاههای [[اهل سنت]] درباره سندها و مدلولهای این [[احادیث]] متفاوت‌اند؛ برخی، اسناد نسبتی را که به [[ابن مسعود]] داده‌اند، [[باطل]] و دروغین<ref> الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۷۲؛ تأویل مشکل القرآن، ص‌۴۳.</ref> و برخی آنها را احادیثی صحیح دانسته<ref> الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۷۳.</ref>، در جست و جوی [[تأویل]] متن برمی‌آیند. بیشتر [[اهل سنت]]، [[انکار]] [[ابن مسعود]] را تنها در جنبه [[نگارش]] این [[سوره‌ها]] در [[قرآن]] دانسته و بر این باورند که [[ابن مسعود]] منکر اصل وجود [[قرآنی]] این [[سوره‌ها]] نبوده است، بلکه اساساً ممکن نیست [[ابن‌ مسعود]] به [[تنهایی]] راه درست، و سایر [[مهاجران]] و [[انصار]] راه‌خطا پیموده باشند. شاید [[تواتر]] این [[سوره‌ها]] برای وی ثابت نبوده است<ref> تأویل مشکل القرآن، ص‌۴۲‌ـ‌۴۳، ۴۹؛ الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۷۳.</ref> و شاید [[سوره]] [[حمد]] را به جهت فرط [[شهرت]] نیاورده است. در پاره‌ای از [[اخبار]] تعبیر "[[مصحف فاطمه]]" به‌چشم می‌خورد. برخی وجود این [[مصحف]] را در‌ منابع [[شیعی]] از [[ادله]] [[تحریف]] نزد [[شیعه]] می‌شناسند<ref> مذاهب التفسیرالاسلامی، ص۳۰۱؛ الشیعة و تحریف القرآن، ص‌۶۲ ـ ۶۳.</ref>، در صورتی که کلمه [[مصحف]] در این تعبیر مشترک لفظی است و در متن اخباری که گزارش آن آمده، تصریح دارد که این‌ [[مصحف]] غیر از [[قرآن]] است و پس از [[وفات]] [[پیامبر‌ خدا]]{{صل}} فرشته‌ای، رخدادهای [[آینده]] را برای [[حضرت فاطمه]]{{س}} می‌گفت و [[امیرمؤمنان]]، [[امام علی]]{{ع}} آن‌را می‌نگاشت<ref> الکافی، ج‌۱، ص‌۲۴۰.</ref>. بیشتر [[اهل سنت]] در توجیه احادیثی که بر [[تحریف]] به نقیصه دلالت دارند به [[نظریه ]]"[[نسخ]] [[تلاوت]]" روی آورده‌اند. آنان طبق این نظریه، مضامین این [[احادیث]] را آیاتی می‌دانند که ابتدا از [[ناحیه]] [[خدا]] نازل شده‌اند و سپس یا الفاظ آنها همراه با حکمشان [[منسوخ]] شده‌اند "[[نسخ]] [[تلاوت]] با [[حکم]]" یا در مواردی تنها تلاوتشان [[منسوخ]] شده؛ ولی [[حکم]] آنها باقی است "[[نسخ]] [[تلاوت]] بدون [[حکم]]". از میان [[اهل سنت]] می‌توان از [[ابن حزم]]<ref> المحلی، ج‌۱۱، ص‌۲۳۵.</ref>، [[زرقانی]]<ref> مناهل العرفان، ج‌۲، ص‌۲۱۴-۲۱۵.</ref>، [[ابو شامه]]<ref> المرشد الوجیز، ص‌۴۲.</ref>، [[سیوطی]]<ref> الاتقان، ج‌۲، ص‌۵۲.</ref> و... نام‌ برد<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
تفاوت [[مصحف]] [[ابن مسعود]] و [[مصحف]] [[ابی بن کعب]] با [[مصحف]] موجود نیز، برخلاف پندار برخی<ref>فصل‌الخطاب، ص‌۱۳۵، ۱۴۴؛ مذاهب التفسیر الاسلامی، ص‌۲۰ ـ ۳۱.</ref>، در اضافات تفسیری و تبدیل برخی از کلمات دشوار [[قرآن]] به کلمه‌ای دیگر جهت شرح و توضیح آنهاست و به نزاهت [[قرآن]] از [[تحریف]] آسیبی نمی‌رساند.
*با این [[وصف]] گروهی از قدما و متأخران [[اهل سنت]] بر ناکارآمدی و ابطال این نظریه [[رأی]] داده و گفته‌اند: اولا این [[احادیث]] خبر واحدند و [[اثبات]] [[آیات قرآن]] یا [[نسخ]] آنها با [[خبر واحد]] امکان‌پذیر نیست<ref> مباحث فی علوم‌القرآن، ص‌۲۶۵‌ـ‌۲۶۶؛ النسخ فی‌القرآن، ج۱، ص۲۸۳؛ البرهان فی علوم‌القرآن، ج‌۲، ص‌۳۹ ـ ۴۰.</ref>. ثانیاً محتوای [[آیات]] مزعومه با [[آیات قرآن]] سنخیتی ندارند<ref> مباحث فی علوم القرآن، ص‌۲۶۵-۲۶۶.</ref>. ثالثاً [[نسخ]] [[آیات قرآن]] تنها به عصر [[نزول]] [[وحی]] اختصاص دارد؛ ولی سبک و سیاق برخی از این [[اخبار]] بر [[نسخ]] بعد از [[وفات]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[انقطاع]] [[وحی]] دلالت می‌کند<ref> نک: الموطأ، ج‌۲، ص‌۶۰۵؛ فضائل القرآن، ص‌۱۹۰ ـ ۱۹۱؛ الاتقان، ج‌۲، ص‌۵۲ ـ ۵۶؛ الناسخ والمنسوخ، ج‌۱، ص‌۴۴۳ ـ ۴۴۶.</ref>، افزون بر آن، این [[روایات]] با [[ادله]] [[سلامت]] [[قرآن]] از [[تحریف]] در [[تعارض]] و ناگزیر ساقط‌اند<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.
 
دیدگاه‌های [[اهل سنت]] درباره سندها و مدلول‌های این [[احادیث]] متفاوت‌اند؛ برخی، اسناد نسبتی را که به [[ابن مسعود]] داده‌اند، [[باطل]] و دروغین<ref> الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۷۲؛ تأویل مشکل القرآن، ص‌۴۳.</ref> و برخی آنها را احادیثی صحیح دانسته<ref> الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۷۳.</ref>، در جست و جوی [[تأویل]] متن برمی‌آیند. بیشتر [[اهل سنت]]، [[انکار]] [[ابن مسعود]] را تنها در جنبه [[نگارش]] این [[سوره‌ها]] در [[قرآن]] دانسته و بر این باورند که [[ابن مسعود]] منکر اصل وجود [[قرآنی]] این [[سوره‌ها]] نبوده است، بلکه اساساً ممکن نیست [[ابن‌ مسعود]] به [[تنهایی]] راه درست، و سایر [[مهاجران]] و [[انصار]] راه‌خطا پیموده باشند. شاید [[تواتر]] این [[سوره‌ها]] برای وی ثابت نبوده است<ref> تأویل مشکل القرآن، ص‌۴۲‌ـ‌۴۳، ۴۹؛ الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۷۳.</ref> و شاید [[سوره]] [[حمد]] را به جهت فرط [[شهرت]] نیاورده است. در پاره‌ای از [[اخبار]] تعبیر "[[مصحف فاطمه]]" به‌چشم می‌خورد. برخی وجود این [[مصحف]] را در‌ منابع [[شیعی]] از [[ادله]] [[تحریف]] نزد [[شیعه]] می‌شناسند<ref> مذاهب التفسیرالاسلامی، ص۳۰۱؛ الشیعة و تحریف القرآن، ص‌۶۲ ـ ۶۳.</ref>، در صورتی که کلمه [[مصحف]] در این تعبیر مشترک لفظی است و در متن اخباری که گزارش آن آمده، تصریح دارد که این‌ [[مصحف]] غیر از [[قرآن]] است و پس از [[وفات]] [[پیامبر‌ خدا]]{{صل}} فرشته‌ای، رخدادهای [[آینده]] را برای [[حضرت فاطمه]]{{س}} می‌گفت و [[امیرمؤمنان]]، [[امام علی]]{{ع}} آن‌را می‌نگاشت<ref> الکافی، ج‌۱، ص‌۲۴۰.</ref>. بیشتر [[اهل سنت]] در توجیه احادیثی که بر [[تحریف]] به نقیصه دلالت دارند به [[نظریه ]]"[[نسخ]] [[تلاوت]]" روی آورده‌اند. آنان طبق این نظریه، مضامین این [[احادیث]] را آیاتی می‌دانند که ابتدا از [[ناحیه]] [[خدا]] نازل شده‌اند و سپس یا الفاظ آنها همراه با حکمشان [[منسوخ]] شده‌اند "[[نسخ]] [[تلاوت]] با [[حکم]]" یا در مواردی تنها تلاوت‌شان [[منسوخ]] شده؛ ولی [[حکم]] آنها باقی است "[[نسخ]] [[تلاوت]] بدون [[حکم]]". از میان [[اهل سنت]] می‌توان از [[ابن حزم]]<ref> المحلی، ج‌۱۱، ص‌۲۳۵.</ref>، [[زرقانی]]<ref> مناهل العرفان، ج‌۲، ص‌۲۱۴-۲۱۵.</ref>، [[ابو شامه]]<ref> المرشد الوجیز، ص‌۴۲.</ref>، [[سیوطی]]<ref> الاتقان، ج‌۲، ص‌۵۲.</ref> و... نام‌ برد.
 
با این وصف گروهی از قدما و متأخران [[اهل سنت]] بر ناکارآمدی و ابطال این نظریه [[رأی]] داده و گفته‌اند: اولا این [[احادیث]] خبر واحدند و [[اثبات]] [[آیات قرآن]] یا [[نسخ]] آنها با خبر واحد امکان‌پذیر نیست<ref>مباحث فی علوم‌القرآن، ص‌۲۶۵‌ـ‌۲۶۶؛ النسخ فی‌القرآن، ج۱، ص۲۸۳؛ البرهان فی علوم‌القرآن، ج‌۲، ص‌۳۹ ـ ۴۰.</ref>. ثانیاً محتوای [[آیات]] مزعومه با [[آیات قرآن]] سنخیتی ندارند<ref> مباحث فی علوم القرآن، ص‌۲۶۵-۲۶۶.</ref>. ثالثاً [[نسخ]] [[آیات قرآن]] تنها به عصر نزول [[وحی]] اختصاص دارد؛ ولی سبک و سیاق برخی از این [[اخبار]] بر [[نسخ]] بعد از [[وفات]] [[پیامبر]]{{صل}} و انقطاع [[وحی]] دلالت می‌کند<ref> نک: الموطأ، ج‌۲، ص‌۶۰۵؛ فضائل القرآن، ص‌۱۹۰ ـ ۱۹۱؛ الاتقان، ج‌۲، ص‌۵۲ ـ ۵۶؛ الناسخ والمنسوخ، ج‌۱، ص‌۴۴۳ ـ ۴۴۶.</ref>، افزون بر آن، این [[روایات]] با [[ادله]] سلامت [[قرآن]] از [[تحریف]] در تعارض و ناگزیر ساقط‌اند<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۴٬۹۳۳

ویرایش