جون بن حوی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←شهادت جون در روز عاشورا
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
این جا [[امام]]{{ع}} کمال [[بزرگواری]] و آقایی را نسبت به این [[غلام]] انجام داد تا به [[دنیا]] بفهماند افراد زیردست، در [[مکتب اسلام]] و [[اهل بیت پیامبر]] برای [[استثمار]] و بهرهکشی [[استخدام]] نمیشوند، بلکه برای [[خدمت]] به آنان است و حتی حاضر نیستند در [[سختیها]] آنان را [[شریک]] خود سازند. | این جا [[امام]]{{ع}} کمال [[بزرگواری]] و آقایی را نسبت به این [[غلام]] انجام داد تا به [[دنیا]] بفهماند افراد زیردست، در [[مکتب اسلام]] و [[اهل بیت پیامبر]] برای [[استثمار]] و بهرهکشی [[استخدام]] نمیشوند، بلکه برای [[خدمت]] به آنان است و حتی حاضر نیستند در [[سختیها]] آنان را [[شریک]] خود سازند. | ||
اما جون، که سراپا [[عشق]] و [[ایثار]] بود و [[دل]] در گرو [[حسین]] و [[اهل بیت]] او گذاشته بود روی قدمهای امام{{ع}} افتاد و بر آن بوسه زد و با یک دنیا خواهش و تقاضا برای [[شهادت]] در راه امام{{ع}} چنین گفت: «ای پسر [[پیامبر خدا]]، من در موقع راحتی و آسایش جیره [[خوار]] شما بودم، آیا امروز که [[روز]] [[سختی]] است شما را خوار گردانم و تنها گزارم؟ (ای حسین) به [[خدا]] قسم، [[بدن]] من بدبوست، و [[شأن]] و حسب من [[پست]] و ناچیز است، و رنگ صورتم به [[راستی]] سیاه است، آیا نمیخواهید با این سیاهی صورت و بوی بد و حسب پست، [[شهید]] شوم، و با بوی خوش و شأن بلند و روی سفید وارد [[بهشت]] شوم؟ نه به خدا [[سوگند]]، از شما جدا نمیشوم تا این [[خون]] سیاه خودم را با خونهای [[طیب]] و [[پاکیزه]] شما مخلوط گردانم»{{عربی|"يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَنَا فِي اَلرَّخَاءِ أَلْحَسُ قِصَاعَكُمْ وَ فِي اَلشِّدَّةِ أَخْذِلُكُمْ وَ اَللَّهِ إِنَّ رِيحِي لَمُنْتِنٌ وَ حَسَبِي لَلَئِيمٌ وَ لَوْنِي لَأَسْوَدُ فَتَنَفَّسْ عَلَيَّ بِالْجَنَّةِ فَيُطَيَّبَ رِيحِي وَ يُشَرَّفَ حَسَبِي وَ يَبْيَضَّ وَجْهِي لاَ وَ اَللَّهِ لاَ أُفَارِقُكُمْ حَتَّى يَخْتَلِطَ هَذَا اَلدَّمُ اَلْأَسْوَدُ مَعَ دِمَائِكُمْ"}} | اما جون، که سراپا [[عشق]] و [[ایثار]] بود و [[دل]] در گرو [[حسین]] و [[اهل بیت]] او گذاشته بود روی قدمهای امام{{ع}} افتاد و بر آن بوسه زد و با یک دنیا خواهش و تقاضا برای [[شهادت]] در راه امام{{ع}} چنین گفت: «ای پسر [[پیامبر خدا]]، من در موقع راحتی و آسایش جیره [[خوار]] شما بودم، آیا امروز که [[روز]] [[سختی]] است شما را خوار گردانم و تنها گزارم؟ (ای حسین) به [[خدا]] قسم، [[بدن]] من بدبوست، و [[شأن]] و حسب من [[پست]] و ناچیز است، و رنگ صورتم به [[راستی]] سیاه است، آیا نمیخواهید با این سیاهی صورت و بوی بد و حسب پست، [[شهید]] شوم، و با بوی خوش و شأن بلند و روی سفید وارد [[بهشت]] شوم؟ نه به خدا [[سوگند]]، از شما جدا نمیشوم تا این [[خون]] سیاه خودم را با خونهای [[طیب]] و [[پاکیزه]] شما مخلوط گردانم»<ref>{{عربی|"يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَنَا فِي اَلرَّخَاءِ أَلْحَسُ قِصَاعَكُمْ وَ فِي اَلشِّدَّةِ أَخْذِلُكُمْ وَ اَللَّهِ إِنَّ رِيحِي لَمُنْتِنٌ وَ حَسَبِي لَلَئِيمٌ وَ لَوْنِي لَأَسْوَدُ فَتَنَفَّسْ عَلَيَّ بِالْجَنَّةِ فَيُطَيَّبَ رِيحِي وَ يُشَرَّفَ حَسَبِي وَ يَبْيَضَّ وَجْهِي لاَ وَ اَللَّهِ لاَ أُفَارِقُكُمْ حَتَّى يَخْتَلِطَ هَذَا اَلدَّمُ اَلْأَسْوَدُ مَعَ دِمَائِكُمْ"}}</ref> | ||
در واقع جون میخواست بگوید: درست است که من بیلیاقت و بدبو هستم، اما به [[طفیل]] شما میتوانم سرم در سرها بیاید و [[ارزش]] پیدا کنم و به [[برکت]] [[خون]] شما من هم خوشبو شوم. | در واقع جون میخواست بگوید: درست است که من بیلیاقت و بدبو هستم، اما به [[طفیل]] شما میتوانم سرم در سرها بیاید و [[ارزش]] پیدا کنم و به [[برکت]] [[خون]] شما من هم خوشبو شوم. |