پرش به محتوا

شبث بن ربعی تمیمی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
پس از پایان جنگ در [[سال ۳۷ هجری]] و بازگشت [[سپاه]] [[امام علی]]{{ع}} به [[کوفه]]، شبث یکی از بنیان‌گذاران جریان خوارج بود که به عنوان [[اعتراض]] به قضیه [[حکمیت]] همراه [[دوازده]] هزار نفر به قریه [[حروراء]] در نیم فرسخی کوفه رفتند. در آنجا خوارج، شبث را به [[امارت]] برگزیدند. [[امام علی]]{{ع}} با آنان [[گفت‌وگو]] و [[محاجّه]] کرد. پس از [[سخنان امام]] همگی به کوفه بازگشتند.<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۱۵؛ جمهرة النسب، ص۲۱۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۶۳-۶۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۲۶-۳۲۸.</ref> در گفتاری که از شبث نقل شده وی خود را نخستین کسی دانسته که «حَروریه» را بنیان نهاد<ref>تاریخ طبری، ج۱۱، ص۶۶۵.</ref> اما خود [[توبه]] کرد و در [[نهروان]] در [[سپاه]] [[امام علی]]{{ع}} [[فرماندهی]] [[میسره]] را برعهده داشت و علیه خوارج جنگید.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۸۵؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۴۵؛ الوافی بالوفیات، ج۱۶، ص۱۰۲.</ref>
پس از پایان جنگ در [[سال ۳۷ هجری]] و بازگشت [[سپاه]] [[امام علی]]{{ع}} به [[کوفه]]، شبث یکی از بنیان‌گذاران جریان خوارج بود که به عنوان [[اعتراض]] به قضیه [[حکمیت]] همراه [[دوازده]] هزار نفر به قریه [[حروراء]] در نیم فرسخی کوفه رفتند. در آنجا خوارج، شبث را به [[امارت]] برگزیدند. [[امام علی]]{{ع}} با آنان [[گفت‌وگو]] و [[محاجّه]] کرد. پس از [[سخنان امام]] همگی به کوفه بازگشتند.<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۱۵؛ جمهرة النسب، ص۲۱۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۶۳-۶۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۲۶-۳۲۸.</ref> در گفتاری که از شبث نقل شده وی خود را نخستین کسی دانسته که «حَروریه» را بنیان نهاد<ref>تاریخ طبری، ج۱۱، ص۶۶۵.</ref> اما خود [[توبه]] کرد و در [[نهروان]] در [[سپاه]] [[امام علی]]{{ع}} [[فرماندهی]] [[میسره]] را برعهده داشت و علیه خوارج جنگید.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۸۵؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۴۵؛ الوافی بالوفیات، ج۱۶، ص۱۰۲.</ref>


بنا به [[روایت]] [[ثقفی کوفی]]، چون [[عبدالله حضرمی]]، یکی از [[سرداران معاویه]] بر [[بصره]] [[یورش]] برد، ازدیان از امام علی{{ع}} خواستند تا کسی از [[بنی‌تمیم]] را بر سر بصره فرستد نه فردی از [[ازد]] عمان را، [[مخنف‌ بن سلیم]] جدّ [[ابومخنف]] که حاضر بود و نمی‌توانست کنایه‌های شبث علیه ازدیان را [[تحمل]] کند، در پاسخ شبث که به [[امام]] توصیه کرد تا از ارسال سرداری [[ازدی]] به بصره اجتناب ورزد، به [[دفاع]] از [[وفاداری]] قومِ خویش نسبت به امام علی{{ع}} پرداخت و در [[سرزنش]] شبث گفت: [[بیگانگان]] [[کینه‌توزی]] که بر [[خدا]] [[عصیان]] می‌ورزند و به مخالفت با [[امام علی]]{{ع}} می‌پردازند، [[قوم]] تواند؛ اما [[یاران]] نزدیک و آن کسانی که [[خدا]] را [[اطاعت]] می‌کنند، [[قوم]] من‌اند که یک نفر از آنان بهتر از ده تن از افراد قوم تو است.<ref>الغارات، ج۲، ص۳۹۵.</ref>
بنا به [[روایت]] [[ثقفی کوفی]]، چون [[عبدالله حضرمی]]، یکی از [[سرداران معاویه]] بر [[بصره]] [[یورش]] برد، ازدیان از امام علی{{ع}} خواستند تا کسی از [[بنی‌تمیم]] را بر سر بصره فرستد نه فردی از [[ازد]] عمان را، [[مخنف بن سلیم]] جدّ [[ابومخنف]] که حاضر بود و نمی‌توانست کنایه‌های شبث علیه ازدیان را [[تحمل]] کند، در پاسخ شبث که به [[امام]] توصیه کرد تا از ارسال سرداری [[ازدی]] به بصره اجتناب ورزد، به [[دفاع]] از [[وفاداری]] قومِ خویش نسبت به امام علی{{ع}} پرداخت و در [[سرزنش]] شبث گفت: [[بیگانگان]] [[کینه‌توزی]] که بر [[خدا]] [[عصیان]] می‌ورزند و به مخالفت با [[امام علی]]{{ع}} می‌پردازند، [[قوم]] تواند؛ اما [[یاران]] نزدیک و آن کسانی که [[خدا]] را [[اطاعت]] می‌کنند، [[قوم]] من‌اند که یک نفر از آنان بهتر از ده تن از افراد قوم تو است.<ref>الغارات، ج۲، ص۳۹۵.</ref>


پس از [[شهادت]] [[امام حسن]]{{ع}} و مسلط شدن [[معاویه]] بر اوضاع، به او پیوست.
پس از [[شهادت]] [[امام حسن]]{{ع}} و مسلط شدن [[معاویه]] بر اوضاع، به او پیوست.


به [[روایت]] [[طبری]] هنگامی که معاویه زمام [[حکومت]] را به دست گرفت، او را به همراه [[سلیمان بن صرد خزاعی|سلیمان‌ بن صُرَد خزاعی]]، [[حجر بن عدی|حُجر بن عَدی]]، [[ابن کَواء]] و [[عمرو بن حَمِق]] در [[کوفه]] زیر نظر گرفت.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۷۹.</ref> زمانی که زیاد بر [[ضد]] حُجر بن عَدی از سران [[قریش]] [[شهادت]] گرفت، شبث نیز در زمره شهادت‌دهندگان بود.<ref>تاریخ طبری، ج۵،  ص۲۶۹.</ref>
به [[روایت]] [[طبری]] هنگامی که معاویه زمام [[حکومت]] را به دست گرفت، او را به همراه [[سلیمان بن صرد خزاعی|سلیمان‌ بن صُرَد خزاعی]]، [[حجر بن عدی|حُجر بن عَدی]]، [[ ابن کواء]] و [[عمرو بن حمق|عمرو بن حَمِق]] در [[کوفه]] زیر نظر گرفت.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۷۹.</ref> زمانی که زیاد بر [[ضد]] حُجر بن عَدی از سران [[قریش]] [[شهادت]] گرفت، شبث نیز در زمره شهادت‌دهندگان بود.<ref>تاریخ طبری، ج۵،  ص۲۶۹.</ref>


==نقش [[شبث بن ربعی تمیمی]] در زمان [[واقعه کربلا]]==
==نقش [[شبث بن ربعی تمیمی]] در زمان [[واقعه کربلا]]==
در دوران حکومت [[یزید]]، شبث جزء افراد فرصت‌ طلب‌ و سودجویی‌ بود که موضع‌ خود را مشخص‌ می‌کرد و کفه‌ به‌ هر طرف‌ سنگین‌تر می‌شد به‌ آن‌ سمت‌ متمایل‌ می‌گردید. ‌چون‌ دید [[مسلم‌ بن‌ عقیل]] در کوفه‌ پیشرفت‌ خوبی‌ دارد و نیروهای‌ [[امام حسین]]{{ع}} هر [[روز]] بیشتر و متراکم‌تر می‌شوند، او و [[حجار بن‌ ابجر عجلی|حجّار بن‌ ابجر عِجلی‌]]، [[یزید بن حارث‌ بن رویم شیبانی]]، [[عروة بن قیس احمس]]، [[عمرو بن حجاج زبیدی]]، [[محمد بن‌ عسیر بن‌ عطارد بن‌ حاجب‌ تمیمی‌]] و [[محمد بن عمیر بن عبید]] از جمله بزرگان کوفه بودند که به امام حسین{{ع}} [[نامه]] نوشتند و از او دعوت کردند که به کوفه بیاید. مضمون‌ نامه‌ چنین‌ بود: «اما بعد! صحراها سبز شده‌ و میوه‌ها رسیده‌اند. بنابراین‌ اگر مشیت‌ آن‌ پیشوای ‌گران‌قدر تعلق‌ گرفته‌ به‌ سوی‌ ما تشریف‌فرما شوید که‌ لشکری‌ آماده‌ و مجهز گوش‌ به‌ فرمان‌ شمایند. پس‌ هر چه ‌زودتر خود را به‌ کوفه‌ برسانید. [[درود]] و رحمت‌ [[خداوند]] بر تو و پدرت‌. والسلام‌».<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۳؛ الفتوح، ج۵، ص۳۰؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۰-۲۱. </ref>
در دوران حکومت [[یزید]]، شبث جزء افراد فرصت‌ طلب‌ و سودجویی‌ بود که موضع‌ خود را مشخص‌ می‌کرد و کفه‌ به‌ هر طرف‌ سنگین‌تر می‌شد به‌ آن‌ سمت‌ متمایل‌ می‌گردید. ‌چون‌ دید [[مسلم بن عقیل]] در کوفه‌ پیشرفت‌ خوبی‌ دارد و نیروهای‌ [[امام حسین]]{{ع}} هر [[روز]] بیشتر و متراکم‌تر می‌شوند، او و [[حجار بن‌ ابجر عجلی|حجّار بن‌ ابجر عِجلی‌]]، [[یزید بن حارث‌ بن رویم شیبانی]]، [[عروة بن قیس احمس]]، [[عمرو بن حجاج زبیدی]]، [[محمد بن‌ عسیر بن‌ عطارد بن‌ حاجب‌ تمیمی‌]] و [[محمد بن عمیر بن عبید]] از جمله بزرگان کوفه بودند که به امام حسین{{ع}} [[نامه]] نوشتند و از او دعوت کردند که به کوفه بیاید. مضمون‌ نامه‌ چنین‌ بود: «اما بعد! صحراها سبز شده‌ و میوه‌ها رسیده‌اند. بنابراین‌ اگر مشیت‌ آن‌ پیشوای ‌گران‌قدر تعلق‌ گرفته‌ به‌ سوی‌ ما تشریف‌فرما شوید که‌ لشکری‌ آماده‌ و مجهز گوش‌ به‌ فرمان‌ شمایند. پس‌ هر چه ‌زودتر خود را به‌ کوفه‌ برسانید. [[درود]] و رحمت‌ [[خداوند]] بر تو و پدرت‌. والسلام‌».<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۳؛ الفتوح، ج۵، ص۳۰؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۰-۲۱. </ref>


درباره نامه‌ نوشتن‌ این‌ قبیل‌ اشراف‌ باید گفت‌ هدف‌ آنان‌ این‌ بود که‌ او را وسیله‌ای‌ برای‌ بهره‌مند شدن‌ بیشتر از مال‌ [[دنیا]] قرار دهند و پس‌ از پیروزی‌ احتمالی‌ [[امام حسین]]{{ع}} و یا حتی‌ برای‌ جذب‌ [[شیعیان‌]] کوفه‌، از او استفاده‌ کنند. به هر حال با [[تسلط]] [[عبیدالله بن زیاد]] بر [[کوفه]] و به [[هنگام قیام]] [[مسلم بن عقیل]] در ذی‌الحجه [[سال ۶۰ هجری]] شبث جزء کسانی بود که به عبیدالله‌ بن زیاد پیوست و [[مردم]] را از [[همراهی]] با مسلم [[بیم]] داد و به [[دستور]] عبیدالله به [[جنگ]] با مسلم پرداخت و در صف مخالفان امام حسین{{ع}} قرار گرفت.<ref>الاخبار الطوال، ص۲۳۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۶۹-۳۷۰،۳۸۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۶،۳۱. </ref> لیکن هنگام کشته شدن مسلم، خود و دیگران را به خاطر [[قتل]] مسلم مورد [[سرزنش]] قرار داد. به گفته [[دینوری]] هنگامی که عبیدالله او را به همراه [[شمر بن ذی الجوشن]]، [[حصین بن نمیر تمیمی|حُصَین‌ بن نُمَیر]] و [[حجار بن ابجر عجلی|حَجّار بن ابجر]] به [[یاری]] [[عمر بن سعد]] فرستاد، با [[عذر]] [[بیماری]] خودداری نمود، اما با تأکید ابن‌ زیاد به راه افتاد.<ref>الاخبار الطوال، ص۲۵۴. </ref>
درباره نامه‌ نوشتن‌ این‌ قبیل‌ اشراف‌ باید گفت‌ هدف‌ آنان‌ این‌ بود که‌ او را وسیله‌ای‌ برای‌ بهره‌مند شدن‌ بیشتر از مال‌ [[دنیا]] قرار دهند و پس‌ از پیروزی‌ احتمالی‌ [[امام حسین]]{{ع}} و یا حتی‌ برای‌ جذب‌ [[شیعیان‌]] کوفه‌، از او استفاده‌ کنند. به هر حال با [[تسلط]] [[عبیدالله بن زیاد]] بر [[کوفه]] و به هنگام [[قیام]] [[مسلم بن عقیل]] در ذی‌الحجه [[سال ۶۰ هجری]] شبث جزء کسانی بود که به عبیدالله‌ بن زیاد پیوست و [[مردم]] را از [[همراهی]] با مسلم [[بیم]] داد و به [[دستور]] عبیدالله به [[جنگ]] با مسلم پرداخت و در صف مخالفان امام حسین{{ع}} قرار گرفت.<ref>الاخبار الطوال، ص۲۳۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۶۹-۳۷۰،۳۸۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۶،۳۱. </ref> لیکن هنگام کشته شدن مسلم، خود و دیگران را به خاطر [[قتل]] مسلم مورد [[سرزنش]] قرار داد. به گفته [[دینوری]] هنگامی که عبیدالله او را به همراه [[شمر بن ذی الجوشن]]، [[حصین بن نمیر تمیمی|حُصَین‌ بن نُمَیر]] و [[حجار بن ابجر عجلی|حَجّار بن ابجر]] به [[یاری]] [[عمر بن سعد]] فرستاد، با [[عذر]] [[بیماری]] خودداری نمود، اما با تأکید ابن‌ زیاد به راه افتاد.<ref>الاخبار الطوال، ص۲۵۴. </ref>


در [[روز عاشورا]] [[فرماندهی]] پیادگان [[سپاه]] عمر بن سعد را بر عهده داشت؛<ref>الاخبار الطوال، ص۳۰۲-۳۰۳؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۹-۶۰. </ref> [[صبح]] روز عاشورا، امام حسین{{ع}} سران‌ سپاه‌ عمر بن‌ سعد از جمله شبث‌ بن‌ ربعی‌ را مورد خطاب‌ قرار داد که آیا شما برای‌ من‌ نامه‌ ننوشتید که‌؛ لشکری‌ آماده‌ و [[تجهیز]] شده‌ در [[اختیار]] توست، پس به سوی ما روانه شو‌؟ اینک‌ من‌ آمده‌ام‌! اگر آمدنم‌ را ناخوش‌ دارید، برمی‌گردم.<ref>الامامه و السیاسه، ج۲، ص۶؛ تذکرة الخواص، ص۲۱۹.</ref>
در [[روز عاشورا]] [[فرماندهی]] پیادگان [[سپاه]] عمر بن سعد را بر عهده داشت؛<ref>الاخبار الطوال، ص۳۰۲-۳۰۳؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۹-۶۰. </ref> [[صبح]] روز عاشورا، امام حسین{{ع}} سران‌ سپاه‌ عمر بن‌ سعد از جمله شبث‌ بن‌ ربعی‌ را مورد خطاب‌ قرار داد که آیا شما برای‌ من‌ نامه‌ ننوشتید که‌؛ لشکری‌ آماده‌ و [[تجهیز]] شده‌ در [[اختیار]] توست، پس به سوی ما روانه شو‌؟ اینک‌ من‌ آمده‌ام‌! اگر آمدنم‌ را ناخوش‌ دارید، برمی‌گردم.<ref>الامامه و السیاسه، ج۲، ص۶؛ تذکرة الخواص، ص۲۱۹.</ref>
خط ۳۸: خط ۳۸:
در [[روز عاشورا]] هنگامی که [[شمر بن ذی الجوشن]] به [[خیمه]] [[امام حسین]]{{ع}} رسید و قصد [[آتش]] زدن خیمه و کشتن [[زنان]] و [[کودکان]] را داشت، شبث مانع او شد و به او گفت: ترساننده زنان شده‌ای؟<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۹. </ref>
در [[روز عاشورا]] هنگامی که [[شمر بن ذی الجوشن]] به [[خیمه]] [[امام حسین]]{{ع}} رسید و قصد [[آتش]] زدن خیمه و کشتن [[زنان]] و [[کودکان]] را داشت، شبث مانع او شد و به او گفت: ترساننده زنان شده‌ای؟<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۹. </ref>


او پس از [[تسلط]] زبیریان بر [[کوفه]]، به آنان پیوست و از طرفدارن [[عبدالله‌ بن زبیر]] گردید. سپس او به [[همراهی]] [[عمر بن سعد]] و [[یزید بن حارث‌ بن رُوَیم]]، در [[تشویق]] [[عبدالله‌ بن یزید خطمی انصاری]] [[حاکم زبیری]] کوفه، در [[دستگیری]] [[مختار ثقفی]] و [[زندانی]] شدن او نقش داشت.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸۰؛ الفتوح، ج۳، ص۲۴۱. </ref>  
او پس از [[تسلط]] زبیریان بر [[کوفه]]، به آنان پیوست و از طرفدارن [[عبدالله بن زبیر]] گردید. سپس او به [[همراهی]] [[عمر بن سعد]] و [[یزید بن حارث‌ بن رُوَیم]]، در [[تشویق]] [[عبدالله‌ بن یزید خطمی انصاری]] [[حاکم زبیری]] کوفه، در [[دستگیری]] [[مختار ثقفی]] و [[زندانی]] شدن او نقش داشت.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸۰؛ الفتوح، ج۳، ص۲۴۱. </ref>  


در هنگام قیام توابین به [[رهبری]] [[سلیمان بن صرد خزاعی]]، شبث که جزء [[قاتلان شهدای کربلا]] و جیره‌خوار [[رژیم]] [[اموی]] بود بر این مهم [[اصرار]] داشت و [[تبلیغ]] می‌کرد و توده‌ها را به سوی سلیمان‌ بن صرد [[دعوت]] می‌کرد.<ref>الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۷. </ref>
در هنگام قیام توابین به [[رهبری]] [[سلیمان بن صرد خزاعی]]، شبث که جزء قاتلان شهدای [[کربلا]] و جیره‌خوار [[رژیم]] [[اموی]] بود بر این مهم [[اصرار]] داشت و [[تبلیغ]] می‌کرد و توده‌ها را به سوی سلیمان‌ بن صرد [[دعوت]] می‌کرد.<ref>الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۷. </ref>


به هنگام [[قیام مختار|قیام مختار ثقفی]] در [[روز]] چهارشنبه ۱۳ [[ربیع الاول]] [[سال ۶۶ هجری]] به [[خونخواهی امام حسین]]{{ع}}، شبث جزو [[سرداران]] و [[مشاوران]] [[عبدالله‌ بن مطیع]] [[والی کوفه]] بود و ابن‌‌مطیع او را با حدود سه هزار سپاهی به [[جنگ]] [[سپاهیان]] مختار به سوی سبخه (میدان بزرگ کوفه) فرستاد. او همچنین [[راشد بن ایاس‌ بن مضارب]] را با چهار هزار نفر به منطقه مراد اعزام داشت. مختار هم نهصد نفر را به [[فرماندهی]] [[ابراهیم بن مالک اشتر]] برای مقابله با [[راشد بن ایاس]] و [[نعیم‌ بن هبیره]] را با سیصد سوار و ششصد پیاده [[نظام]] علیه شبث فرستاد و [[یزید بن انس اسدی]] را با نهصد نفر به عنوان مقدمةالجیش نعیم‌ بن هبیره راهی عرصه [[نبرد]] کرد.
به هنگام [[قیام مختار|قیام مختار ثقفی]] در [[روز]] چهارشنبه ۱۳ [[ربیع الاول]] [[سال ۶۶ هجری]] به [[خونخواهی امام حسین]]{{ع}}، شبث جزو [[سرداران]] و [[مشاوران]] [[عبدالله‌ بن مطیع]] [[والی کوفه]] بود و ابن‌‌مطیع او را با حدود سه هزار سپاهی به [[جنگ]] [[سپاهیان]] مختار به سوی سبخه (میدان بزرگ کوفه) فرستاد. او همچنین [[راشد بن ایاس‌ بن مضارب]] را با چهار هزار نفر به منطقه مراد اعزام داشت. مختار هم نهصد نفر را به [[فرماندهی]] [[ابراهیم بن مالک اشتر]] برای مقابله با [[راشد بن ایاس]] و [[نعیم‌ بن هبیره]] را با سیصد سوار و ششصد پیاده [[نظام]] علیه شبث فرستاد و [[یزید بن انس اسدی]] را با نهصد نفر به عنوان مقدمةالجیش نعیم‌ بن هبیره راهی عرصه [[نبرد]] کرد.
خط ۶۰: خط ۶۰:
مختار در آن موقعیت حساس که درگیر [[جنگ]] با نیروهای [[شام]] بود، مایل نبود که جبهه‌ای دیگر در داخل گشوده شود، او اگر چه متوجه عمق [[توطئه]] شد، اما با [[ملایمت]] [[وعده]] داد ناراضیان را [[راضی]] خواهد کرد و به شبث گفت به آنان بگو اگر غلامان و اموالتان را پس دهم با من علیه [[بنی‌امیه]] و [[عبدالله‌ بن زبیر]] وارد جنگ می‌شوید؟ اشراف این پیشنهاد را قبول نکردند.
مختار در آن موقعیت حساس که درگیر [[جنگ]] با نیروهای [[شام]] بود، مایل نبود که جبهه‌ای دیگر در داخل گشوده شود، او اگر چه متوجه عمق [[توطئه]] شد، اما با [[ملایمت]] [[وعده]] داد ناراضیان را [[راضی]] خواهد کرد و به شبث گفت به آنان بگو اگر غلامان و اموالتان را پس دهم با من علیه [[بنی‌امیه]] و [[عبدالله‌ بن زبیر]] وارد جنگ می‌شوید؟ اشراف این پیشنهاد را قبول نکردند.


پس از گفت‌وگوی بی‌نتیجه شبث با مختار، اشراف به سرکردگی شبث از این [[فرصت]] استثنایی استفاده کرده و به [[مخالفت]] با مختار پرداختند و [[تصمیم]] به جنگ با او گرفتند. ابراهیم‌ بن مالک اشتر که برای جنگ با عبیدالله‌ بن زیاد از کوفه خارج شده بود، با فرمان مختار برگشت. [[جنگ]] [[سختی]] درگرفت. اشراف سه گوشه مهم کوفه را اشغال کرده و نقاط استراتژیک آن را به دست گرفتند.<ref>نحوه اشغال کوفه: میدان سبیع تحت اشغال عبدالرحمن‌ بن قیس همدانی، میدان کناسه در دست شبث‌ بن ربعی، میدان بشر تحت تسلط کعب‌ بن ابی‌بشر بن جریر، میدان مراد در دستان عمرو بن حجاج زبیدی و حجار بن ابجر و یزید بن حارث، میدان کنده تحت اشغال زحر بن قیس جعفی و اسحاق‌ بن محمد بن اشعث کندی، میدان مخنف تحت تصرف عبدالرحمن‌ بن مخنف، میدان بنی‌سلوک تحت اشغال شمر بن ذی‌الجوشن. ر.ک: انساب الاشراف، ج۵، ص۲۳۲-۲۳۷؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۴۳-۴۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۱-۲۳۴. </ref> ابراهیم با [[تدبیر]] خاص نظامی از دشت وسیع جلوی [[شهر کوفه]] ([[سبیع]]) که تحت اشغال [[عبدالرحمن‌ بن قیس همدانی]] بود، [[حمله]] را آغاز کرد و خط مقدم [[مقاومت]] اشراف را در هم [[شکست]] و به مواضع [[قبیله]] [[مضر]] رسید. در این [[نبرد]]، شبث از سران [[مُضَریان]] بود که در میدان [[کناسه]] می‌جنگید. پس از [[شکست]] [[شورشیان]] در میدان [[سبیع]]، نیروهای تحت [[فرماندهی]] شبث که با ابراهیم‌ بن مالک اشتر وارد [[جنگ]] شده بودند، نیز منهزم و شکست خوردند.<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۴۳-۴۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۱-۲۳۴. </ref> ابراهیم همچنان فاتحانه پیش می‌رفت و توانست غائله اشراف را به شدت [[سرکوب]] سازد. در این نبرد عده زیادی [[اسیر]] شدند. شبث [[فرزندی]] به نام عبدالمؤمن داشت که در [[سپاه]] مختار بود و با [[شجاعت]] و [[قلبی]] پُر از [[کینه]] نسبت به [[اشراف کوفه]] از جمله پدرش می‌جنگید.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۶۶۷. </ref> پس از آنکه بزرگان [[کوفه]] از مختار [[شکست]] خوردند، به [[بصره]] گریختند و به [[مصعب‌ بن زبیر]] که از طرف برادرش [[عبدالله‌]] [[حکمران]] بصره بود، پیوستند و او را به جنگ با مختار برانگیختند. گویند شبث به طرز عجیبی وارد [[شهر بصره]] شد. او سوار بر قاطری که دُم و گوش آن را [[بریده]] و [[خون]] از آن جاری بود و با قبای چاک‌زده فریاد می‌زد: آی کمک! آی کمک! با همان وضع نزد مصعب رفت و به او گفت که [[مردم کوفه]] به دلیل اینکه مختار [[غلامان]]، بردگان و [[موالی]] را بر اشراف [[شهر]] مسلط کرده و بردگان را بر بزرگان کوفه شورانده و حتی عده‌ای از مردم کوفه را در بند کرده، به ستوه آمده‌اند. شبث همچنین به مصعب [[اطمینان]] داد که ستون پنجم [[شهر کوفه]] نیز با آنان [[همراهی]] خواهند کرد.<ref>ر.ک: الاخبار الطوال، ص۳۰۰-۳۰۱؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۹۴،۹۲، ۳۵۵-۳۵۸.</ref> به این ترتیب اشراف فراری کوفه زیر فرماندهی شبث‌ بن ربعی و [[محمد بن اشعث کندی]] و زیر چتر [[حمایت]] کامل مصعب‌ بن زبیر علیه مختار ثقفی [[بسیج]] شدند.  
پس از گفت‌وگوی بی‌نتیجه شبث با مختار، اشراف به سرکردگی شبث از این [[فرصت]] استثنایی استفاده کرده و به [[مخالفت]] با مختار پرداختند و [[تصمیم]] به جنگ با او گرفتند. ابراهیم‌ بن مالک اشتر که برای جنگ با عبیدالله‌ بن زیاد از کوفه خارج شده بود، با فرمان مختار برگشت. [[جنگ]] [[سختی]] درگرفت. اشراف سه گوشه مهم کوفه را اشغال کرده و نقاط استراتژیک آن را به دست گرفتند.<ref>نحوه اشغال کوفه: میدان سبیع تحت اشغال عبدالرحمن‌ بن قیس همدانی، میدان کناسه در دست شبث‌ بن ربعی، میدان بشر تحت تسلط کعب‌ بن ابی‌بشر بن جریر، میدان مراد در دستان عمرو بن حجاج زبیدی و حجار بن ابجر و یزید بن حارث، میدان کنده تحت اشغال زحر بن قیس جعفی و اسحاق‌ بن محمد بن اشعث کندی، میدان مخنف تحت تصرف عبدالرحمن‌ بن مخنف، میدان بنی‌سلوک تحت اشغال شمر بن ذی‌الجوشن. ر.ک: انساب الاشراف، ج۵، ص۲۳۲-۲۳۷؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۴۳-۴۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۱-۲۳۴. </ref> ابراهیم با [[تدبیر]] خاص نظامی از دشت وسیع جلوی [[شهر کوفه]] ([[سبیع]]) که تحت اشغال [[عبدالرحمن‌ بن قیس همدانی]] بود، [[حمله]] را آغاز کرد و خط مقدم [[مقاومت]] اشراف را در هم [[شکست]] و به مواضع [[قبیله]] [[مضر]] رسید. در این [[نبرد]]، شبث از سران [[مُضَریان]] بود که در میدان [[کناسه]] می‌جنگید. پس از [[شکست]] [[شورشیان]] در میدان [[سبیع]]، نیروهای تحت [[فرماندهی]] شبث که با ابراهیم‌ بن مالک اشتر وارد [[جنگ]] شده بودند، نیز منهزم و شکست خوردند.<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۴۳-۴۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۱-۲۳۴. </ref> ابراهیم همچنان فاتحانه پیش می‌رفت و توانست غائله اشراف را به شدت [[سرکوب]] سازد. در این نبرد عده زیادی [[اسیر]] شدند. شبث [[فرزندی]] به نام عبدالمؤمن داشت که در [[سپاه]] مختار بود و با [[شجاعت]] و [[قلبی]] پُر از [[کینه]] نسبت به [[اشراف کوفه]] از جمله پدرش می‌جنگید.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۶۶۷. </ref> پس از آنکه بزرگان [[کوفه]] از مختار [[شکست]] خوردند، به [[بصره]] گریختند و به [[مصعب‌ بن زبیر]] که از طرف برادرش عبدالله‌ [[حکمران]] بصره بود، پیوستند و او را به جنگ با مختار برانگیختند. گویند شبث به طرز عجیبی وارد [[شهر بصره]] شد. او سوار بر قاطری که دُم و گوش آن را [[بریده]] و [[خون]] از آن جاری بود و با قبای چاک‌زده فریاد می‌زد: آی کمک! آی کمک! با همان وضع نزد مصعب رفت و به او گفت که [[مردم کوفه]] به دلیل اینکه مختار [[غلامان]]، بردگان و [[موالی]] را بر اشراف [[شهر]] مسلط کرده و بردگان را بر بزرگان کوفه شورانده و حتی عده‌ای از مردم کوفه را در بند کرده، به ستوه آمده‌اند. شبث همچنین به مصعب [[اطمینان]] داد که ستون پنجم [[شهر کوفه]] نیز با آنان [[همراهی]] خواهند کرد.<ref>ر.ک: الاخبار الطوال، ص۳۰۰-۳۰۱؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۹۴،۹۲، ۳۵۵-۳۵۸.</ref> به این ترتیب اشراف فراری کوفه زیر فرماندهی شبث‌ بن ربعی و [[محمد بن اشعث بن قیس کندی]] و زیر چتر [[حمایت]] کامل مصعب‌ بن زبیر علیه مختار ثقفی [[بسیج]] شدند.  


پس از مرگ مختار در [[سال ۶۷ هجری]]، [[حارث‌ بن عبدالله‌ بن ابی‌ربیعه مخزومی]] ملقب به قباع به [[دستور]] ابن‌‌زبیر [[والی کوفه]] گردید. شبث [[ریاست]] [[شرطه]] آن [[شهر]] را از طرف وی به عهده گرفت.<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۲۷۴؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۳۰۳-۳۰۴. </ref> در دوران [[حکومت]] مصعب‌ بن زبیر در [[عراق]] شبث به [[جنگ با خوارج]] اَزارقه که در [[فارس]] و عراق [[شورش]] کرده بودند، رفت.<ref>ر.ک: تاریخ طبری، ج۶، ص۱۲۳-۱۲۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۸۳. </ref> به این ترتیب با سیاست‌پیشگی هر [[روز]] به رنگی در‌آمد.
پس از مرگ مختار در [[سال ۶۷ هجری]]، [[حارث‌ بن عبدالله‌ بن ابی‌ربیعه مخزومی]] ملقب به قباع به [[دستور]] ابن‌‌زبیر [[والی کوفه]] گردید. شبث [[ریاست]] [[شرطه]] آن [[شهر]] را از طرف وی به عهده گرفت.<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۲۷۴؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۳۰۳-۳۰۴. </ref> در دوران [[حکومت]] مصعب‌ بن زبیر در [[عراق]] شبث به [[جنگ با خوارج]] اَزارقه که در [[فارس]] و عراق [[شورش]] کرده بودند، رفت.<ref>ر.ک: تاریخ طبری، ج۶، ص۱۲۳-۱۲۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۸۳. </ref> به این ترتیب با سیاست‌پیشگی هر [[روز]] به رنگی در‌آمد.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش