اسامة بن زید بن حارثه کلبی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
[[اسامة بن زید بن حارثة بن شراحیل]]<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۷۵؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۷۹.</ref>، [[آزاد]] کرده [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>رجال الطوسی، شیخ طوسی، ج۱، ص۲۱.</ref> و [[کنیه]] او [[ابومحمد]]، [[ابوزید]]، ابویزید و ابوخارجه است<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۷۵.</ref> و از [[قبیله]] [[بنی کلب بن وبره]] بود<ref>اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۷۹.</ref>. چون [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به وی بسیار علاقهمند بودند، او را “محبّ الرسول” مینامیدند<ref>اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۷۹.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۷۲؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۶۲-۱۶۳.</ref>. وی به همراه [[پدر]] و مادرش به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد<ref>الطبقات، ج۱، ص۱۸۳.</ref>. روایاتی درباره [[محبّت]] [[پیامبر]]{{صل}} به [[اسامه]] در منابع ذکر شده<ref>الطبقات، ج۴، ص۴۵ـ ۴۹؛ سیراعلامالنبلاء، ج۲، ص۴۹۷ـ۵۰۴.</ref>.<ref>[[محمد باغستانی کوزهگر|باغستانی کوزهگر، محمد]]، [[ اسامة بن زید (مقاله)|اسامة بن زید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref> | [[اسامة بن زید بن حارثة بن شراحیل]]<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۷۵؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۷۹.</ref>، [[آزاد]] کرده [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>رجال الطوسی، شیخ طوسی، ج۱، ص۲۱.</ref> و [[کنیه]] او [[ابومحمد]]، [[ابوزید]]، ابویزید و ابوخارجه است<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۷۵.</ref> و از [[قبیله]] [[بنی کلب بن وبره]] بود<ref>اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۷۹.</ref>. چون [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به وی بسیار علاقهمند بودند، او را “محبّ الرسول” مینامیدند<ref>اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۷۹.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۷۲؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۶۲-۱۶۳.</ref>. وی به همراه [[پدر]] و مادرش به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد<ref>الطبقات، ج۱، ص۱۸۳.</ref>. روایاتی درباره [[محبّت]] [[پیامبر]]{{صل}} به [[اسامه]] در منابع ذکر شده<ref>الطبقات، ج۴، ص۴۵ـ ۴۹؛ سیراعلامالنبلاء، ج۲، ص۴۹۷ـ۵۰۴.</ref>.<ref>[[محمد باغستانی کوزهگر|باغستانی کوزهگر، محمد]]، [[ اسامة بن زید (مقاله)|اسامة بن زید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref> | ||
== | ==پدر و مادر [[اسامه]]== | ||
[[زید]]، [[پدر]] [[اسامه]] و [[کنیه]] او ابو [[اسامه]] بود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۱۲۹.</ref>. او در [[دوران کودکی]] هنگامی که همراه [[مادر]] برای [[دیدار]] بستگانش به [[قبیله]] [[بنیمعن]] رفته بود، با [[شبیخون]] [[طایفه]] قین مواجه شد و آنها [[زید]] را [[اسیر]] کرده و برای فروش به بازار عُکاظ آوردند. [[حکیم بن حزام]] [[برادر]]زاده [[حضرت خدیجه]] او را برای [[خدیجه]] خریداری کرد و [[خدیجه]] هم [[زید]] را به [[پیامبر]]{{صل}} بخشید لذا زید به مولى [[رسول الله]] معروف گردید. [[زید]] از همان اوایل [[بعثت]]، به [[اسلام]] روی آورد و جزو [[سابقین در اسلام]] قرار گرفت و سرانجام در [[جنگ موته]] [[سال هشتم هجری]]<ref>به نقل از تاریخ طبری، ج۳ و کامل ابن اثیر، ج۲، جنگ موته قبل از فتح مکه و به نقل تاریخ یعقوبی، ج۲ بعد از فتح مکه ذکر شده است. ولی قول اصة همان قول اول است که قبل از فتح مکه بوده است.</ref>، قبل از [[فتح مکه]] به [[شهادت]] رسید. | [[زید]]، [[پدر]] [[اسامه]] و [[کنیه]] او ابو [[اسامه]] بود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۱۲۹.</ref>. او در [[دوران کودکی]] هنگامی که همراه [[مادر]] برای [[دیدار]] بستگانش به [[قبیله]] [[بنیمعن]] رفته بود، با [[شبیخون]] [[طایفه]] قین مواجه شد و آنها [[زید]] را [[اسیر]] کرده و برای فروش به بازار عُکاظ آوردند. [[حکیم بن حزام]] [[برادر]]زاده [[حضرت خدیجه]] او را برای [[خدیجه]] خریداری کرد و [[خدیجه]] هم [[زید]] را به [[پیامبر]]{{صل}} بخشید لذا زید به مولى [[رسول الله]] معروف گردید. [[زید]] از همان اوایل [[بعثت]]، به [[اسلام]] روی آورد و جزو [[سابقین در اسلام]] قرار گرفت و سرانجام در [[جنگ موته]] [[سال هشتم هجری]]<ref>به نقل از تاریخ طبری، ج۳ و کامل ابن اثیر، ج۲، جنگ موته قبل از فتح مکه و به نقل تاریخ یعقوبی، ج۲ بعد از فتح مکه ذکر شده است. ولی قول اصة همان قول اول است که قبل از فتح مکه بوده است.</ref>، قبل از [[فتح مکه]] به [[شهادت]] رسید. | ||
نام [[مادر]] [[اسامه]] ([[ام ایمن]]) برکه بود و او [[کنیز]] [[عبدالله بن عبدالمطلب]]، [[پدر]] [[پیامبر]]{{صل}} بود که از او و یا از [[آمنه]] به [[پیامبر]]{{صل}} به [[ارث]] رسید<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۳؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۳۰۳.</ref>. [[امایمن]]، پرستار [[پیامبر]]{{صل}} بود. [[پیامبر]]{{صل}} در این باره میفرمود: “بعد از [[آمنه]] [[امایمن]] [[مادر]] من است”. زمانی که [[پیامبر]]{{صل}} به [[دنیا]] آمد [[امایمن]] از آن [[حضرت]] [[پرستاری]] کرد تا [[پیامبر]] بزرگ شد و او را [[آزاد]] کرد. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} او را به همسری [[زید]] (پسر خوانده خود) درآورد و [[اسامه]] از این [[ازدواج]] متولد شد<ref>اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۳۰۳-۳۰۴.</ref><ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۷۲؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۵.</ref> | نام [[مادر]] [[اسامه]] ([[ام ایمن]]) برکه بود و او [[کنیز]] [[عبدالله بن عبدالمطلب]]، [[پدر]] [[پیامبر]]{{صل}} بود که از او و یا از [[آمنه]] به [[پیامبر]]{{صل}} به [[ارث]] رسید<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۳؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۳۰۳.</ref>. [[امایمن]]، پرستار [[پیامبر]]{{صل}} بود. [[پیامبر]]{{صل}} در این باره میفرمود: “بعد از [[آمنه]] [[امایمن]] [[مادر]] من است”. زمانی که [[پیامبر]]{{صل}} به [[دنیا]] آمد [[امایمن]] از آن [[حضرت]] [[پرستاری]] کرد تا [[پیامبر]] بزرگ شد و او را [[آزاد]] کرد. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} او را به همسری [[زید]] (پسر خوانده خود) درآورد و [[اسامه]] از این [[ازدواج]] متولد شد<ref>اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۳۰۳-۳۰۴.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۷۲؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۵.</ref> | ||
==[[اسامه]] و شرکت در [[جنگها]]== | ==[[اسامه]] و شرکت در [[جنگها]]== | ||
===[[جنگ بدر]]=== | ===[[جنگ بدر]]=== | ||
در اینکه [[اسامه]] در [[جنگ بدر]] شرکت نکرده شکی نیست. واقدی مینویسد: [[پیامبر]]{{صل}} روز یکشنبه دوازدهم [[رمضان]] با همراهان خود از [[مدینه]] بیرون آمد و چون به ناحیۀ [[نقب بنی دینار]] رسید، در بقع<ref>همان خانههای سقیا و در واقع متصل به مدینه است.</ref> مستقر شد و [[لشکر]] را آماده کرد و از [[سپاه]] سان دید. از میان ایشان [[عبدالله بن عمر]]، [[اسامة بن زید]]، [[رافع بن خدیج]]، [[براءة بن عازب]]، [[اسید بن ظهیر]]، [[زید بن ارقم]]، و [[زید بن ثابت]] را به [[مدینه]] باز گرداند و اجازه شرکت در [[سپاه]] نداد<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۱. اما در جلد ۳ صفحه ۱۱۲۵ روایت کرده که او در ایام رحلت رسول خدا نوزده ساله و بنابراین در وقت جنگ بدر حدود ده ساله بوده است، با این وصف آیا جای این بوده که در جنگ شرکت کند و رد شود. (یوسفی غروی).</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۷۵.</ref> | در اینکه [[اسامه]] در [[جنگ بدر]] شرکت نکرده شکی نیست. واقدی مینویسد: [[پیامبر]]{{صل}} روز یکشنبه دوازدهم [[رمضان]] با همراهان خود از [[مدینه]] بیرون آمد و چون به ناحیۀ [[نقب بنی دینار]] رسید، در بقع<ref>همان خانههای سقیا و در واقع متصل به مدینه است.</ref> مستقر شد و [[لشکر]] را آماده کرد و از [[سپاه]] سان دید. از میان ایشان [[عبدالله بن عمر]]، [[اسامة بن زید]]، [[رافع بن خدیج]]، [[براءة بن عازب]]، [[اسید بن ظهیر]]، [[زید بن ارقم]]، و [[زید بن ثابت]] را به [[مدینه]] باز گرداند و اجازه شرکت در [[سپاه]] نداد<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۱. اما در جلد ۳ صفحه ۱۱۲۵ روایت کرده که او در ایام رحلت رسول خدا نوزده ساله و بنابراین در وقت جنگ بدر حدود ده ساله بوده است، با این وصف آیا جای این بوده که در جنگ شرکت کند و رد شود. (یوسفی غروی).</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۷۵.</ref> | ||
===[[اسامه]] و [[جنگ]] [[بنی قریظه]]=== | ===[[اسامه]] و [[جنگ]] [[بنی قریظه]]=== | ||
[[پیامبر]]{{صل}} روز چهارشنبه [[سال پنجم هجرت]] هفت روز از ماه [[ذی قعده]] باقی مانده بود که به سوی [[بنی قریظه]] حرکت و پانزده روز ایشان را محاصره کرد و روز [[پنج شنبه]] هفتم [[ذی حجه]] بازگشت و [[ابن ام مکتوم]] را در [[مدینه]] [[جانشین]] فرمود. [[پیامبر]]{{صل}} [[فرمان]] دادند مردان [[اسیر]] را به [[خانه]] [[اسامة بن زید]] منتقل کنند و [[زنان]] و [[کودکان]] را به [[خانه]] دختر [[حارث]] بردند. همچنین [[دستور]] فرمود تا چندین بار خرما میان آنها توزیع شود. گروهی از ایشان آن [[شب]] را به خواندن [[تورات]] مشغول بودند و برخی از ایشان برخی دیگر را به [[استقامت]] و [[پایداری]] در [[دین]] و [[تمسک]] به [[تورات]] توصیه میکردند<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۵۱۲-۵۱۳.</ref><ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۷۷.</ref> | [[پیامبر]]{{صل}} روز چهارشنبه [[سال پنجم هجرت]] هفت روز از ماه [[ذی قعده]] باقی مانده بود که به سوی [[بنی قریظه]] حرکت و پانزده روز ایشان را محاصره کرد و روز [[پنج شنبه]] هفتم [[ذی حجه]] بازگشت و [[ابن ام مکتوم]] را در [[مدینه]] [[جانشین]] فرمود. [[پیامبر]]{{صل}} [[فرمان]] دادند مردان [[اسیر]] را به [[خانه]] [[اسامة بن زید]] منتقل کنند و [[زنان]] و [[کودکان]] را به [[خانه]] دختر [[حارث]] بردند. همچنین [[دستور]] فرمود تا چندین بار خرما میان آنها توزیع شود. گروهی از ایشان آن [[شب]] را به خواندن [[تورات]] مشغول بودند و برخی از ایشان برخی دیگر را به [[استقامت]] و [[پایداری]] در [[دین]] و [[تمسک]] به [[تورات]] توصیه میکردند<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۵۱۲-۵۱۳.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۷۷.</ref> | ||
===[[اسامه]] و [[فتح مکه]]=== | ===[[اسامه]] و [[فتح مکه]]=== | ||
روز [[فتح مکه]] [[پیامبر]]{{صل}} در حالی که سوار بر شتر [[اسامة بن زید]] بود و [[اسامه]] هم عقب سر آن [[حضرت]] بر شتر سوار بود، وارد [[مکه]] شد، و [[بلال]] و [[عثمان بن طلحه]] هم همراه آن [[حضرت]] بودند. چون کنار دروازه رسیدند، [[عثمان بن طلحه]] کسی را فرستاد تا کلید را بیاورد و آن را به [[رسول خدا]] [[تسلیم]] کرد<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۸۳۴.</ref>. از [[اسامة بن زید]] [[نقل]] شده: من همراه [[رسول خدا]]{{صل}} وارد [[کعبه]] شدم. [[پیامبر]]{{صل}} تصاویری دیدند و به من [[دستور]] دادند تا سطل آبی بیاورم، سپس پارچهای را در آن خیس فرمود و با آن به چهرهها مالید و فرمود: [[خداوند]] بکشد مردمی را که تصویر چیزهایی را که نیافریدهاند، میکشند<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۸۳۴.</ref><ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۷۸.</ref> | روز [[فتح مکه]] [[پیامبر]]{{صل}} در حالی که سوار بر شتر [[اسامة بن زید]] بود و [[اسامه]] هم عقب سر آن [[حضرت]] بر شتر سوار بود، وارد [[مکه]] شد، و [[بلال]] و [[عثمان بن طلحه]] هم همراه آن [[حضرت]] بودند. چون کنار دروازه رسیدند، [[عثمان بن طلحه]] کسی را فرستاد تا کلید را بیاورد و آن را به [[رسول خدا]] [[تسلیم]] کرد<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۸۳۴.</ref>. از [[اسامة بن زید]] [[نقل]] شده: من همراه [[رسول خدا]]{{صل}} وارد [[کعبه]] شدم. [[پیامبر]]{{صل}} تصاویری دیدند و به من [[دستور]] دادند تا سطل آبی بیاورم، سپس پارچهای را در آن خیس فرمود و با آن به چهرهها مالید و فرمود: [[خداوند]] بکشد مردمی را که تصویر چیزهایی را که نیافریدهاند، میکشند<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۸۳۴.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۷۸.</ref> | ||
==[[اسامه]] در [[شأن نزول]]== | ==[[اسامه]] در [[شأن نزول]]== | ||
#در بازگشت از [[سریّه]] [[غالب بن عبدالله لیثی]]، یکی از [[مسلمانان]]، که بر اساس [[نقلی]] [[اسامة بن زید]] بوده است؛ شخصی را که کلمه [[توحید]] بر زبان جاری ساخته بود، به [[قتل]] رساند؛ و به اظهار [[اسلام]] او توجهی نکرد سپس آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}}<ref>«ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر میروید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام میکند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمتهای بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند» سوره نساء، آیه۹۴.</ref> نازل شد و [[اسامه]] مورد [[سرزنش]] [[پیامبر]]{{صل}} واقع شد<ref>جامعالبیان، مج۴، ج۵، ص۳۰۴؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۵؛ الطبقات، ج۲، ص۹۱.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۸۲؛ [[محمد باغستانی کوزهگر|باغستانی کوزهگر، محمد]]، [[ اسامة بن زید (مقاله)|اسامة بن زید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref> | #در بازگشت از [[سریّه]] [[غالب بن عبدالله لیثی]]، یکی از [[مسلمانان]]، که بر اساس [[نقلی]] [[اسامة بن زید]] بوده است؛ شخصی را که کلمه [[توحید]] بر زبان جاری ساخته بود، به [[قتل]] رساند؛ و به اظهار [[اسلام]] او توجهی نکرد سپس آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}}<ref>«ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر میروید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام میکند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمتهای بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند» سوره نساء، آیه۹۴.</ref> نازل شد و [[اسامه]] مورد [[سرزنش]] [[پیامبر]]{{صل}} واقع شد<ref>جامعالبیان، مج۴، ج۵، ص۳۰۴؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۵؛ الطبقات، ج۲، ص۹۱.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۸۲؛ [[محمد باغستانی کوزهگر|باغستانی کوزهگر، محمد]]، [[ اسامة بن زید (مقاله)|اسامة بن زید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref> | ||
#بنا به گزارش برخی [[مفسران]] آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها دوری کنید که برخی از گمانها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست میدارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند میدارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبهپذیری» سوره حجرات، آیه۱۲.</ref> در پی آن نازل شد که دو تن از [[صحابه]] [[اسامه]] را به بخلورزی متهم و از [[سلمان]] نیز [[بدگویی]] کردند که با [[نزول]] [[آیه]] از این کار نهی شدند<ref>کشف الاسرار، ج۹، ص۲۶۰؛ تفسیرقرطبی، ج۱۶، ص۲۱۷؛ مجمع البیان، ج۵، ص۲۰۳.</ref><ref>[[محمد باغستانی کوزهگر|باغستانی کوزهگر، محمد]]، [[ اسامة بن زید (مقاله)|اسامة بن زید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱؛ [[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۸۶.</ref> | #بنا به گزارش برخی [[مفسران]] آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها دوری کنید که برخی از گمانها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست میدارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند میدارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبهپذیری» سوره حجرات، آیه۱۲.</ref> در پی آن نازل شد که دو تن از [[صحابه]] [[اسامه]] را به بخلورزی متهم و از [[سلمان]] نیز [[بدگویی]] کردند که با [[نزول]] [[آیه]] از این کار نهی شدند<ref>کشف الاسرار، ج۹، ص۲۶۰؛ تفسیرقرطبی، ج۱۶، ص۲۱۷؛ مجمع البیان، ج۵، ص۲۰۳.</ref>.<ref>[[محمد باغستانی کوزهگر|باغستانی کوزهگر، محمد]]، [[ اسامة بن زید (مقاله)|اسامة بن زید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱؛ [[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۸۶.</ref> | ||
==[[لشکر اسامه]]== | ==[[لشکر اسامه]]== | ||
{{اصلی| لشکر اسامه}} | {{اصلی| لشکر اسامه}} | ||
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[محرم]] [[سال یازدهم هجری]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۸۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۱۷.</ref>، [[فرمان]] آماده شدن سریع [[مردم]] برای [[جنگ]] با [[روم]] را صادر فرمود. آن [[حضرت]]، [[اسامه]] پسر [[زید]] را به [[فرماندهی]] این [[لشکر]] برگزید و [[دستور]] داد [[لشکر]] را تا مرز بلقاء<ref>بلقاء، جایی بود که جعفر بن ابیطالب و پدرش در آن به شهادت رسیدند. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۵.</ref> و ارزوم در [[فلسطین]] ببرد و با [[دشمنان خدا]] بجنگد. [[حضرت]] به [[اسامه]] فرمود با [[لشکر]] خود از [[مدینه]] بیرون رفته، در "[[جرف]]" (در یک فرسخی [[مدینه]]) اردو بزند و به [[مردم]] نیز [[دستور]] فرمود همراه [[اسامه]] بروند و از ماندن در [[مدینه]] خودداری کنند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ۱۱۱۸؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. [[حضرت]] قصد داشت سران [[مهاجر]] و [[انصار]] به غیر از [[بنی هاشم]] را همراه او بفرستد تا هنگام وفاتش در [[زمامداری]] و [[پیشوایی]] [[مسلمانان]] [[طمع]] نکنند<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۱؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۳؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۵۷.</ref>. اما [[مخالفان]] به بهانههای مختلف مانند [[بیماری]] [[حضرت]] و کم سن و سالی [[اسامه]] (که هفده یا هیجده سال داشته است) از انجام این [[مأموریت]] شانه خالی میکردند. [[لشکریان]] آنقدر در این امر [[سستی]] کردند و از [[دستور]] [[حضرت]] سرباز زدند تا اینکه [[پیامبر]]{{صل}} [[رحلت]] کرد و [[لشکریان]] نیز به [[مدینه]] برگشتند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰-۱۱۲۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حوادث آخرین روزهای عمر پیامبر (مقاله)|حوادث آخرین روزهای عمر پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۳۴۰-۳۴۲.</ref> | [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[محرم]] [[سال یازدهم هجری]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۸۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۱۷.</ref>، [[فرمان]] آماده شدن سریع [[مردم]] برای [[جنگ]] با [[روم]] را صادر فرمود. آن [[حضرت]]، [[اسامه]] پسر [[زید]] را به [[فرماندهی]] این [[لشکر]] برگزید و [[دستور]] داد [[لشکر]] را تا مرز بلقاء<ref>بلقاء، جایی بود که جعفر بن ابیطالب و پدرش در آن به شهادت رسیدند. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۵.</ref> و ارزوم در [[فلسطین]] ببرد و با [[دشمنان خدا]] بجنگد. [[حضرت]] به [[اسامه]] فرمود با [[لشکر]] خود از [[مدینه]] بیرون رفته، در "[[جرف]]" (در یک فرسخی [[مدینه]]) اردو بزند و به [[مردم]] نیز [[دستور]] فرمود همراه [[اسامه]] بروند و از ماندن در [[مدینه]] خودداری کنند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ۱۱۱۸؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. [[حضرت]] قصد داشت سران [[مهاجر]] و [[انصار]] به غیر از [[بنی هاشم]] را همراه او بفرستد تا هنگام وفاتش در [[زمامداری]] و [[پیشوایی]] [[مسلمانان]] [[طمع]] نکنند<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۱؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۳؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۵۷.</ref>. اما [[مخالفان]] به بهانههای مختلف مانند [[بیماری]] [[حضرت]] و کم سن و سالی [[اسامه]] (که هفده یا هیجده سال داشته است) از انجام این [[مأموریت]] شانه خالی میکردند. [[لشکریان]] آنقدر در این امر [[سستی]] کردند و از [[دستور]] [[حضرت]] سرباز زدند تا اینکه [[پیامبر]]{{صل}} [[رحلت]] کرد و [[لشکریان]] نیز به [[مدینه]] برگشتند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰-۱۱۲۱.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حوادث آخرین روزهای عمر پیامبر (مقاله)|حوادث آخرین روزهای عمر پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۳۴۰-۳۴۲.</ref> | ||
گرچه [[سپاه]] اُسامه پیش از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} به علت کوتاهی و عدم حرکت [[اصحاب]] از هم گسیخت اما اُسامه پس از مدتی که از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} [[گذشت]] در زمان [[خلافت ابوبکر]] با همان [[لشکر]] روانه [[موته]] شد و عده زیادی از [[قاتلان]] پدرش را کشت و نیز جمعیتی را [[اسیر]] کرد و پس از [[چهل]] روز با [[پیروزی]] به [[مدینه]] مراجعت کرد و مورد استقبال [[ابوبکر]] و اهالی [[مدینه]] قرار گرفت<ref>. اعیان الشیعه، ج۳، ص۲۵۰.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۸.</ref> | گرچه [[سپاه]] اُسامه پیش از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} به علت کوتاهی و عدم حرکت [[اصحاب]] از هم گسیخت اما اُسامه پس از مدتی که از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} [[گذشت]] در زمان [[خلافت ابوبکر]] با همان [[لشکر]] روانه [[موته]] شد و عده زیادی از [[قاتلان]] پدرش را کشت و نیز جمعیتی را [[اسیر]] کرد و پس از [[چهل]] روز با [[پیروزی]] به [[مدینه]] مراجعت کرد و مورد استقبال [[ابوبکر]] و اهالی [[مدینه]] قرار گرفت<ref>. اعیان الشیعه، ج۳، ص۲۵۰.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۸.</ref> | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
زمانی که این [[نامهها]] به [[اسامه]] رسید با همراهان خود به [[شهر مدینه]] بازگشت و به سوی [[خانه]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} رفت و به ایشان گفت: “جریان چیست؟” [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} فرمود: “چنان است که میبینی”. | زمانی که این [[نامهها]] به [[اسامه]] رسید با همراهان خود به [[شهر مدینه]] بازگشت و به سوی [[خانه]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} رفت و به ایشان گفت: “جریان چیست؟” [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} فرمود: “چنان است که میبینی”. | ||
[[اسامه]] پرسید: آیا شما هم [[بیعت]] کردهاید؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: “آری، من [[بیعت]] کردهام”. [[اسامه]] گفت: “آیا [[بیعت]] شما از روی [[اختیار]] بود یا [[اجبار]] و [[کراهت]]؟” [[امام]]{{ع}} فرمود: “مجبور شدم”. سپس [[اسامه]] به [[خانه]] [[ابوبکر]] آمد و به او به عنوان [[خلیفه مسلمین]] [[سلام]] گفت. [[ابوبکر]] در جواب گفت: “سلام بر تو ای امیر”<ref>الاحتجاج علی اهل اللجاج، طبرسی، ج۱، ص۸۷-۸۸.</ref><ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۹۵؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۶۸-۱۷۰.</ref> | [[اسامه]] پرسید: آیا شما هم [[بیعت]] کردهاید؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: “آری، من [[بیعت]] کردهام”. [[اسامه]] گفت: “آیا [[بیعت]] شما از روی [[اختیار]] بود یا [[اجبار]] و [[کراهت]]؟” [[امام]]{{ع}} فرمود: “مجبور شدم”. سپس [[اسامه]] به [[خانه]] [[ابوبکر]] آمد و به او به عنوان [[خلیفه مسلمین]] [[سلام]] گفت. [[ابوبکر]] در جواب گفت: “سلام بر تو ای امیر”<ref>الاحتجاج علی اهل اللجاج، طبرسی، ج۱، ص۸۷-۸۸.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۹۵؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۶۸-۱۷۰.</ref> | ||
==[[اسامه]] و [[بیعت با امام علی]]{{ع}}== | ==[[اسامه]] و [[بیعت با امام علی]]{{ع}}== | ||
پس از آنکه [[مردم]] با [[امیر المؤمنین]]{{ع}} برای [[خلافت]] [[بیعت]] کردند، عدهای از جمله [[سعد بن ابی وقاص]]، [[عبدالله بن عمر]]، [[صهیب]]، [[زید بن ثابت]]، [[محمد بن مسلمة]]، [[سلمة بن وقش]] و [[اسامة بن زید]] از [[بیعت]] سرباز زدند<ref>تاریخ الطبری، طبری (ترجمه: پاینده)، ج۶، ص۲۳۳۲؛ مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۱۵ (البته ایشان نامی از زید و سلمه نبرده است).</ref>. [[سلیم بن قیس]] مینویسد: سه نفر با [[علی]]{{ع}} [[بیعت]] کردند ولی در [[جنگ]] به همراه ایشان [[شک]] کردند و [[خانهنشینی]] [[اختیار]] کردند که عبارت بودند از: [[محمد بن مسلمه]]، [[سعد بن ابی وقاص]] و پسر [[عمر]]. اما [[اسامة بن زید]] بعد از آن [[تسلیم]] شد و [[رضایت]] خود را اعلام کرد و برای [[علی]]{{ع}} [[دعا]] و [[استغفار]] کرد و از [[دشمن]] آن حضرت [[بیزاری]] جست و [[شهادت]] داد آن حضرت بر [[حق]] است و هر کس با او [[مخالفت]] کند [[ملعون]] و خونش [[حلال]] است<ref>کتاب سلیم بن قیس، سلیم بن قیس هلالی، ص۷۹۷.</ref><ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۹۶؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۷۰-۱۷۳.</ref> | پس از آنکه [[مردم]] با [[امیر المؤمنین]]{{ع}} برای [[خلافت]] [[بیعت]] کردند، عدهای از جمله [[سعد بن ابی وقاص]]، [[عبدالله بن عمر]]، [[صهیب]]، [[زید بن ثابت]]، [[محمد بن مسلمة]]، [[سلمة بن وقش]] و [[اسامة بن زید]] از [[بیعت]] سرباز زدند<ref>تاریخ الطبری، طبری (ترجمه: پاینده)، ج۶، ص۲۳۳۲؛ مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۱۵ (البته ایشان نامی از زید و سلمه نبرده است).</ref>. [[سلیم بن قیس]] مینویسد: سه نفر با [[علی]]{{ع}} [[بیعت]] کردند ولی در [[جنگ]] به همراه ایشان [[شک]] کردند و [[خانهنشینی]] [[اختیار]] کردند که عبارت بودند از: [[محمد بن مسلمه]]، [[سعد بن ابی وقاص]] و پسر [[عمر]]. اما [[اسامة بن زید]] بعد از آن [[تسلیم]] شد و [[رضایت]] خود را اعلام کرد و برای [[علی]]{{ع}} [[دعا]] و [[استغفار]] کرد و از [[دشمن]] آن حضرت [[بیزاری]] جست و [[شهادت]] داد آن حضرت بر [[حق]] است و هر کس با او [[مخالفت]] کند [[ملعون]] و خونش [[حلال]] است<ref>کتاب سلیم بن قیس، سلیم بن قیس هلالی، ص۷۹۷.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۹۶؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۷۰-۱۷۳.</ref> | ||
==سرانجام [[اسامه]]== | ==سرانجام [[اسامه]]== |