پرش به محتوا

خولی بن یزید اصبحی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:


==مقدمه==
==مقدمه==
هنگامی که [[عبیدالله بن زیاد]]، [[سپاه کوفه]] را جهت [[جنگ]] با [[امام حسین]]{{ع}} به [[کربلا]] گسیل داشت، [[خولی]] نیز با [[سپاه کوفه]] وارد [[کربلا]] گردید. [[خولی]]، در عصر [[عاشورا]] [[عثمان بن علی بن ابی‌طالب|عثمان بن علی]] فرزند [[امام علی]]{{ع}} و [[فاطمه]] ([[ام البنین]]) دختر [[حزام بن خالد]] را [[هدف]] تیر قرار داد. تیر به پهلویش اصابت کرد و از اسب به [[زمین]] افتاد. مردی از [[قبیله]] [[بنی ابان بن دارِم‌]] به طرف [[عثمان]] که مجروح شده بود آمد و سر از [[بدن]] او جدا کرد.<ref> تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۶۹؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی.، ج۵، ص۲۰۶؛ارشاد فی معرفة حجج‌الله علی‌العباد، شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، بیروت: ۱۴۱۴ قمری.، ج۲، ص۲۴۸،۲۳۹؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، چاپ احمد صفر، قاهره: ۱۳۶۸قمری/ ۱۹۴۱ میلادی.، ص۸۳؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ قمری.، ج۲، ص۲۹؛ انصار الحسین، محمدمهدی شمس‌الدین، ترجمه سیدناصر هاشم‌زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین-الملل،۱۳۸۷ شمسی.، ص۱۴۶؛ ابصارالعین فی انصارالحسین، سماوی، محمدبن طاهر، تحقیق محمدجعفر طبسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس التوره.، محمدمهدی شمس‌الدین، ترجمه سیدناصر هاشم‌زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین-الملل، ۱۳۸۷ شمسی.، ص۶۸؛ عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، ابن عنبه، احمد، چاپ مهدی رجایی، قم: ۱۳۸۳ شمسی.، ص۳۵۷.</ref> در [[زیارت ناحیه مقدسه]] [[قاتلان عثمان]] اینچنین [[نفرین]] شده‌اند: «[[خداوند]] [[قاتلان]] [[عثمان بن علی بن ابی‌طالب|عثمان بن امیرالمؤمنین علی]]{{ع}}، [[خولی بن یزید اصبحی]] که به او [[تیراندازی]] کرد و ابانی دارمی را [[لعنت]] کند».  
هنگامی که [[عبیدالله بن زیاد]]، [[سپاه کوفه]] را جهت [[جنگ]] با [[امام حسین]]{{ع}} به [[کربلا]] گسیل داشت، [[خولی]] نیز با [[سپاه کوفه]] وارد [[کربلا]] گردید. [[خولی]]، در عصر [[عاشورا]] [[عثمان بن علی بن ابی‌طالب|عثمان بن علی]] فرزند [[امام علی]]{{ع}} و [[فاطمه]] ([[ام البنین]]) دختر [[حزام بن خالد]] را [[هدف]] تیر قرار داد. تیر به پهلویش اصابت کرد و از اسب به [[زمین]] افتاد. مردی از [[قبیله]] [[بنی ابان بن دارِم‌]] به طرف [[عثمان]] که مجروح شده بود آمد و سر از [[بدن]] او جدا کرد.<ref> تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی، ج۵، ص۴۶۹؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی، ج۵، ص۲۰۶؛ارشاد فی معرفة حجج‌الله علی‌العباد، شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، بیروت: ۱۴۱۴ قمری، ج۲، ص۲۴۸،۲۳۹؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، چاپ احمد صفر، قاهره: ۱۳۶۸قمری/ ۱۹۴۱ میلادی، ص۸۳؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ قمری، ج۲، ص۲۹؛ انصار الحسین، محمدمهدی شمس‌الدین، ترجمه سیدناصر هاشم‌زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین-الملل،۱۳۸۷ شمسی، ص۱۴۶؛ ابصارالعین فی انصارالحسین، سماوی، محمدبن طاهر، تحقیق محمدجعفر طبسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس التوره، محمدمهدی شمس‌الدین، ترجمه سیدناصر هاشم‌زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین-الملل، ۱۳۸۷ شمسی، ص۶۸؛ عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، ابن عنبه، احمد، چاپ مهدی رجایی، قم: ۱۳۸۳ شمسی، ص۳۵۷.</ref> در [[زیارت ناحیه مقدسه]] [[قاتلان عثمان]] اینچنین [[نفرین]] شده‌اند: «[[خداوند]] [[قاتلان]] [[عثمان بن علی بن ابی‌طالب|عثمان بن امیرالمؤمنین علی]]{{ع}}، [[خولی بن یزید اصبحی]] که به او [[تیراندازی]] کرد و ابانی دارمی را [[لعنت]] کند».  


او همچنین در [[قتل]] [[جعفر بن علی بن ابی‌طالب|جعفر]] فرزند [[امام علی]]{{ع}} و [[فاطمه]] ([[ام‌البنین]]) نیز دست داشت. [[جعفر]] در [[روز عاشورا]] و پس از [[نماز ظهر]] و [[شهادت]] همه [[اصحاب]] و پس از [[شهادت]] برادرش [[عبدالله بن علی بن ابی‌طالب]]، با [[اذن امام]] به میدان شتافت و در حالی که [[رجز]] می‌خواند، جنگید. سپس پس از نبردی سخت، تیر [[خولی بن یزید اصبحی]] به پیشانی یا چشم او اصابت کرد و او را از پا درآورد و [[هانی بن ثبیت حضرمی]] سر او را از تن جدا کرد.<ref>ر.ک: الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.، ۲۵۷؛ جمهرة انساب العرب، ابن‌حزم اندلسی، علی‌بن احمد، قاهره: دار المعارف، ابن قتبیه، عبدالله، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.، ۱۳۸۲ قمری. ص۳۱؛ارشاد فی معرفة حجج‌الله علی‌العباد، شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، بیروت: ۱۴۱۴ قمری.، ج۲، ص۱۱۳؛ الفهرست کتب الشیعه و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول (الفهرست)، طوسی، ابو جعفر محمدبن حسن، چاپ عبدالعزیز طباطبایی، قم: ۱۴۲۰ قمری.، ص۷۲؛ اعیان الشیعه، ج۴، ص۱۲۹؛ تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۶۸،۴۴۹؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: ۱۸۶۱-۱۸۷۷ میلادی.، ج۳، ص۶۲؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابوعلی فضل‌بن حسن، تحقیق سیدمحمد مهدی و سیدحسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۳۸ قمری. ج۲، ص۲۴۳؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۹۲،۷۶،۵۶؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ قمری.، ج۲، ص۳۳؛ العقد الفرید، ابن عبدربه، احمد بن محمد، چاپ علی شیری، بیرون: داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۹ قمری.، ج۴، ص۳۶۰. </ref>
او همچنین در [[قتل]] [[جعفر بن علی بن ابی‌طالب|جعفر]] فرزند [[امام علی]]{{ع}} و [[فاطمه]] ([[ام‌البنین]]) نیز دست داشت. [[جعفر]] در [[روز عاشورا]] و پس از [[نماز ظهر]] و [[شهادت]] همه [[اصحاب]] و پس از [[شهادت]] برادرش [[عبدالله بن علی بن ابی‌طالب]]، با [[اذن امام]] به میدان شتافت و در حالی که [[رجز]] می‌خواند، جنگید. سپس پس از نبردی سخت، تیر [[خولی بن یزید اصبحی]] به پیشانی یا چشم او اصابت کرد و او را از پا درآورد و [[هانی بن ثبیت حضرمی]] سر او را از تن جدا کرد.<ref>ر.ک: الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی، ۲۵۷؛ جمهرة انساب العرب، ابن‌حزم اندلسی، علی‌بن احمد، قاهره: دار المعارف، ابن قتبیه، عبدالله، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی، ۱۳۸۲ قمری. ص۳۱؛ارشاد فی معرفة حجج‌الله علی‌العباد، شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، بیروت: ۱۴۱۴ قمری، ج۲، ص۱۱۳؛ الفهرست کتب الشیعه و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول (الفهرست)، طوسی، ابو جعفر محمدبن حسن، چاپ عبدالعزیز طباطبایی، قم: ۱۴۲۰ قمری، ص۷۲؛ اعیان الشیعه، ج۴، ص۱۲۹؛ تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی، ج۵، ص۴۶۸،۴۴۹؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: ۱۸۶۱-۱۸۷۷ میلادی، ج۳، ص۶۲؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابوعلی فضل‌بن حسن، تحقیق سیدمحمد مهدی و سیدحسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۳۸ قمری. ج۲، ص۲۴۳؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری، ج۴، ص۹۲،۷۶،۵۶؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ قمری، ج۲، ص۳۳؛ العقد الفرید، ابن عبدربه، احمد بن محمد، چاپ علی شیری، بیرون: داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۹ قمری، ج۴، ص۳۶۰. </ref>


عصر [[عاشورا]] و پس از [[شهادت]] همه [[اصحاب]] و [[خاندان]]، [[شمر بن ذی الجوشن]]، افرادی که [[امام]] را احاطه کرده بودند، صدا زد و آنان را به [[قتل]] [[امام]] تحریک کرد و همگی در [[قتل]] [[امام]] مشارکت کردند. یکی از آن افراد خَولی بن [[یزید]] بود.<ref>الطبقات الکبری، ج۶، ص۴۹۹؛ تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۵۰؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، چاپ احمد صفر، قاهره: ۱۳۶۸ قمری/ ۱۹۴۱ میلادی.، ص۱۱۸.</ref> زمانی که [[امام]] بر [[خاک]] افتاد، [[سنان بن انس نخعی]] به [[خولی]] بن [[یزید]] گفت: زود باش سرش را از تن جدا کن! [[خولی]] پیش آمد تا سر [[امام]] را از [[بدن]] مبارکش جدا سازد، لیکن با دیدن [[صلابت]] [[امام]]، لرزه بر اندامش افتاد و نتوانست به این کار خطیر [[اقدام]] نماید. [[سنان]] خود پیش آمد و با [[عصبانیت]] به [[خولی]] روی کرد و فریاد زد: [[خداوند]] بازویت را بشکند، چرا می‌ترسی؟ آنگاه خود سر [[مقدس]] [[امام]] را از تن جدا کرد و سر [[بریده]] را به [[خولی]] داد و گفت‌: آن را به [[امیر]] [[عمر بن سعد]] [[تسلیم]] کن‌.<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۴۱۷،۴۰۸؛ المعارف، ابن قتبیه، عبدالله، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.، ص۲۱۳؛ تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۵۳؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، چاپ احمد صفر، قاهره: ۱۳۶۸ قمری/ ۱۹۴۱ میلادی.، ص۱۱۸؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۹۲؛ تاریخ قم، ص۱۹۵؛ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ابن جوزی، عبد الرحمان، چاپ محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت: ۱۴۱۲ قمری/ ۱۹۹۲ میلادی.، ج۵، ص۳۴۱. </ref>
عصر [[عاشورا]] و پس از [[شهادت]] همه [[اصحاب]] و [[خاندان]]، [[شمر بن ذی الجوشن]]، افرادی که [[امام]] را احاطه کرده بودند، صدا زد و آنان را به [[قتل]] [[امام]] تحریک کرد و همگی در [[قتل]] [[امام]] مشارکت کردند. یکی از آن افراد خَولی بن [[یزید]] بود.<ref>الطبقات الکبری، ج۶، ص۴۹۹؛ تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی، ج۵، ص۴۵۰؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، چاپ احمد صفر، قاهره: ۱۳۶۸ قمری/ ۱۹۴۱ میلادی، ص۱۱۸.</ref> زمانی که [[امام]] بر [[خاک]] افتاد، [[سنان بن انس نخعی]] به [[خولی]] بن [[یزید]] گفت: زود باش سرش را از تن جدا کن! [[خولی]] پیش آمد تا سر [[امام]] را از [[بدن]] مبارکش جدا سازد، لیکن با دیدن [[صلابت]] [[امام]]، لرزه بر اندامش افتاد و نتوانست به این کار خطیر [[اقدام]] نماید. [[سنان]] خود پیش آمد و با [[عصبانیت]] به [[خولی]] روی کرد و فریاد زد: [[خداوند]] بازویت را بشکند، چرا می‌ترسی؟ آنگاه خود سر [[مقدس]] [[امام]] را از تن جدا کرد و سر [[بریده]] را به [[خولی]] داد و گفت‌: آن را به [[امیر]] [[عمر بن سعد]] [[تسلیم]] کن‌.<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۳، ص۴۱۷،۴۰۸؛ المعارف، ابن قتبیه، عبدالله، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی، ص۲۱۳؛ تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی، ج۵، ص۴۵۳؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، چاپ احمد صفر، قاهره: ۱۳۶۸ قمری/ ۱۹۴۱ میلادی، ص۱۱۸؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری، ج۴، ص۹۲؛ تاریخ قم، ص۱۹۵؛ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ابن جوزی، عبد الرحمان، چاپ محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت: ۱۴۱۲ قمری/ ۱۹۹۲ میلادی، ج۵، ص۳۴۱. </ref>


پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}}، به [[دستور]] [[عمر بن سعد]]، همان شب سر [[امام حسین{{ع}}]] توسط [[خولی بن یزید اصبحی]] و [[حمید بن مسلم ازدی]] برای عبیدالله به [[کوفه]] فرستاده شد،<ref>ر.ک: کتاب نسب قریش، ص۴۰؛انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۲، ص۵۰۳؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.، ص۲۵۹؛ تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۵۶؛ارشاد فی معرفة حجج‌الله علی‌العباد، شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، بیروت: ۱۴۱۴ قمری.، ج۲، ص۱۱۲؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، چاپ احمد صفر، قاهره: ۱۳۶۸ قمری/ ۱۹۴۱ میلادی.، ص۱۱۳-۱۱۴.</ref> اما چون دیر شده و در [[دار الاماره]] بسته شده بود، [[خولی]] سر را به [[منزل]] برد و در تنور [[خانه]] پنهان کرد. آن شب او شادی‌کنان و شتابان به [[خانه]] خود رفت. همسرش نوار دختر [[مالک]] از او پرسید: چه شده که این اندازه خوشحال به نظر می‌آیی‌؟ گفت‌: من [[ثروت]] [[دنیا]] را برای تو آوردم. چیزی که همراه من است سر [[امام حسین]]{{ع}} است. همسرش فریاد زد: وای بر تو! [[مردم]] زر و سیم با خود می‌آورند و تو سر پسر [[دختر]] [[پیامبر]]{{صل}} را به [[خانه]] آورده‌ای؟ به [[خدا]] [[سوگند]] دیگر هرگز در کنار تو نخواهم بود.<ref>تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲– ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۳۴۸؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۸۰-۸۱؛ نهایه الارب فی فنون الادب، نویری، شهاب الدین احمد، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، تهران: انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۵ شمسی.، ج۷، ص۱۹۹؛ لواعج الاشجان، امین، سید محسن، ترجمه ناصر پاکپرور، تهران: واحد تحقیقات اسلامی بنیاد بعثت، ۱۳۶۶ شمسی.، ص۳۸۰.</ref>
پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}}، به [[دستور]] [[عمر بن سعد]]، همان شب سر [[امام حسین{{ع}}]] توسط [[خولی بن یزید اصبحی]] و [[حمید بن مسلم ازدی]] برای عبیدالله به [[کوفه]] فرستاده شد،<ref>ر.ک: کتاب نسب قریش، ص۴۰؛انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۵۰۳؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی، ص۲۵۹؛ تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی، ج۵، ص۴۵۶؛ارشاد فی معرفة حجج‌الله علی‌العباد، شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، بیروت: ۱۴۱۴ قمری، ج۲، ص۱۱۲؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، چاپ احمد صفر، قاهره: ۱۳۶۸ قمری/ ۱۹۴۱ میلادی، ص۱۱۳-۱۱۴.</ref> اما چون دیر شده و در [[دار الاماره]] بسته شده بود، [[خولی]] سر را به [[منزل]] برد و در تنور [[خانه]] پنهان کرد. آن شب او شادی‌کنان و شتابان به [[خانه]] خود رفت. همسرش نوار دختر [[مالک]] از او پرسید: چه شده که این اندازه خوشحال به نظر می‌آیی‌؟ گفت‌: من [[ثروت]] [[دنیا]] را برای تو آوردم. چیزی که همراه من است سر [[امام حسین]]{{ع}} است. همسرش فریاد زد: وای بر تو! [[مردم]] زر و سیم با خود می‌آورند و تو سر پسر [[دختر]] [[پیامبر]]{{صل}} را به [[خانه]] آورده‌ای؟ به [[خدا]] [[سوگند]] دیگر هرگز در کنار تو نخواهم بود.<ref>تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲– ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی، ج۵، ص۳۴۸؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری، ج۴، ص۸۰-۸۱؛ نهایه الارب فی فنون الادب، نویری، شهاب الدین احمد، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، تهران: انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۵ شمسی، ج۷، ص۱۹۹؛ لواعج الاشجان، امین، سید محسن، ترجمه ناصر پاکپرور، تهران: واحد تحقیقات اسلامی بنیاد بعثت، ۱۳۶۶ شمسی، ص۳۸۰.</ref>


[[خولی]] بن [[یزید]] که سر [[امام]] را بر نیزه به نزد [[عبیدالله بن زیاد]] برد، یکی از کسانی بود که [[مختار ثقفی]] به جستجوی او برخاست و [[عبدالله بن کامل]] را به دنبال او فرستاد. [[خولی]] چنان در [[کوفه]] منفور شده بود که حتی همسرش از او [[نفرت]] داشت. چون [[ابو عمره]] به [[خانه]] [[خولی]] رفت، او را نیافت، از زنش پرسید که [[خولی]] کجاست؟ [[زن]] به زبان گفت نمی‌دانم اما با دست اشارت کرد و جای او را نشان داد. [[عبدالله بن کامل]] او را از نهان‌گاه در آورد و نزد مختار ثقفی برد و به [[دستور]] پسر [[خولی]]، با [[شمشیر]] به [[قتل]] رسید و جسدش به [[آتش]] کشیده شد.<ref>تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۶، ص۵۹؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی.،؛ البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۷۲.</ref>.<ref>[[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|دوزخیان جاوید]]، ص۲۷۹-۲۸۱.</ref>
[[خولی]] بن [[یزید]] که سر [[امام]] را بر نیزه به نزد [[عبیدالله بن زیاد]] برد، یکی از کسانی بود که [[مختار ثقفی]] به جستجوی او برخاست و [[عبدالله بن کامل]] را به دنبال او فرستاد. [[خولی]] چنان در [[کوفه]] منفور شده بود که حتی همسرش از او [[نفرت]] داشت. چون [[ابو عمره]] به [[خانه]] [[خولی]] رفت، او را نیافت، از زنش پرسید که [[خولی]] کجاست؟ [[زن]] به زبان گفت نمی‌دانم اما با دست اشارت کرد و جای او را نشان داد. [[عبدالله بن کامل]] او را از نهان‌گاه در آورد و نزد مختار ثقفی برد و به [[دستور]] پسر [[خولی]]، با [[شمشیر]] به [[قتل]] رسید و جسدش به [[آتش]] کشیده شد.<ref>تاریخ طبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی، ج۶، ص۵۹؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی،؛ البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۷۲.</ref>.<ref>[[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|دوزخیان جاوید]]، ص۲۷۹-۲۸۱.</ref>


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
۱۱۵٬۱۹۰

ویرایش