پرش به محتوا

حق در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۵ سپتامبر ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'دوازده' به 'دوازده'
جز (جایگزینی متن - 'دوازده' به 'دوازده')
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
#و نیز در آیه {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>، فرموده: "در [[اموال]] آنها حقی برای سایل و [[محروم]] بود: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}. تعبیر به “حق” در اینجا یا به خاطر این است که [[خداوند]] بر آنها لازم شمرده است (مانند [[زکات]] و [[خمس]] و سایر [[حقوق]] [[واجب شرعی]])، و یا آنها خود بر خویشتن [[الزام]] کرده‌اند و [[تعهّد]] نموده‌اند، و در این صورت غیر حقوق [[واجب]] را نیز شامل می‌گردد. بعضی معتقدند، این [[آیه]] تنها ناظر به قسم دوّم است، و حقوق واجب را نیز شامل نمی‌شود؛ زیرا حقوق واجب در [[اموال]] همۀ [[مردم]] است؛ اعم از [[پرهیزگاران]] و غیر آنها، و حتّی [[کفار]]. بنابراین وقتی می‌گوید: در اموال آنها چنین حقی است؛ یعنی علاوه بر [[واجبات]]، آنها بر خود لازم می‌دانند که در [[راه خدا]] از اموال خویش به سایلان و [[محرومان]] [[انفاق]] کنند، ولی می‌توان گفت که فرق [[نیکوکاران]] با دیگران، آن است که آنها این حقوق را ادا می‌کنند، در حالی که دیگران [[مقید]] به آن نیستند. این [[تفسیر]] نیز گفته شده که تعبیر به “سایل”، در مورد حقوق واجب است؛ چراکه حق سؤال و مطالبه دارد، و تعبیر به “محروم” در حقوق [[مستحب]] است که حق مطالبه در آن نیست. [[فاضل مقداد]] در کنز العرفان جلد ۱، صفحه ۲۲۶، تصریح می‌کند که منظور از [[حقّ]] معلوم، حقی است که خود آنها در اموالشان قرار می‌دهند و خویشتن را موظف به آن می‌دانند. نظیر این معنا در سورۀ [[معراج]] آیۀ ۲۴ و ۲۵ آمده است؛ می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و آنان که در دارایی‌هایشان حقی معین است، * و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره معارج، آیه ۲۴-۲۵.</ref>، و با توجّه به اینکه [[حکم]] [[وجوب]] زکات، در [[مدینه]] نازل شده و [[آیات]] این [[سوره]]، همگی مکّی است، نظر اخیر [[تأیید]] می‌شود. در روایاتی که از منابع [[اهل‌بیت]]{{عم}} رسیده نیز تأکید شده که منظور از حقّ معلوم، چیزی غیر از زکات واجب است. در [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} می‌خوانیم: {{متن حدیث|لكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ حُقُوقاً غَيْرَ الزَّكَاةِ، فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و آنان که در دارایی‌هایشان حقی معین است * و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره معارج، آیه ۲۴-۲۵.</ref> فَالْحَقُّ‏ الْمَعْلُومُ‏ غَيْرُ الزَّكَاةِ، وَ هُوَ شَيْ‏ءٌ يَفْرِضُهُ الرَّجُلُ عَلى‏ نَفْسِهِ فِي مَالِهِ‏ يَجِبُ عَلَيْهِ أَنْ يَفْرِضَهُ‏ عَلى‏ قَدْرِ طَاقَتِهِ وَ سَعَةِ مَالِهِ، فَيُؤَدِّي‏ الَّذِي فَرَضَ عَلى‏ نَفْسِهِ، إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ يَوْمٍ، وَ إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ جُمْعَةٍ، وَ إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ شَهْرٍ}}: ولی [[خداوند متعال]] در [[اموال]] [[ثروتمندان]] [[حقوقی]] غیر از [[زکات]] قرار داده؛ از جمله اینکه فرموده است: در اموال آنها [[حقّ]] معلومی برای سایل و [[محروم]] است. بنابراین حقّ معلوم، غیر از زکات است، و آن، چیزی است که [[انسان]] شخصاً بر خود لازم می‌کند که از مالش بپردازد... برای هر [[روز]]، و یا اگر بخواهد، در هر [[جمعه]]، و یا در هر ماه.
#و نیز در آیه {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>، فرموده: "در [[اموال]] آنها حقی برای سایل و [[محروم]] بود: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}. تعبیر به “حق” در اینجا یا به خاطر این است که [[خداوند]] بر آنها لازم شمرده است (مانند [[زکات]] و [[خمس]] و سایر [[حقوق]] [[واجب شرعی]])، و یا آنها خود بر خویشتن [[الزام]] کرده‌اند و [[تعهّد]] نموده‌اند، و در این صورت غیر حقوق [[واجب]] را نیز شامل می‌گردد. بعضی معتقدند، این [[آیه]] تنها ناظر به قسم دوّم است، و حقوق واجب را نیز شامل نمی‌شود؛ زیرا حقوق واجب در [[اموال]] همۀ [[مردم]] است؛ اعم از [[پرهیزگاران]] و غیر آنها، و حتّی [[کفار]]. بنابراین وقتی می‌گوید: در اموال آنها چنین حقی است؛ یعنی علاوه بر [[واجبات]]، آنها بر خود لازم می‌دانند که در [[راه خدا]] از اموال خویش به سایلان و [[محرومان]] [[انفاق]] کنند، ولی می‌توان گفت که فرق [[نیکوکاران]] با دیگران، آن است که آنها این حقوق را ادا می‌کنند، در حالی که دیگران [[مقید]] به آن نیستند. این [[تفسیر]] نیز گفته شده که تعبیر به “سایل”، در مورد حقوق واجب است؛ چراکه حق سؤال و مطالبه دارد، و تعبیر به “محروم” در حقوق [[مستحب]] است که حق مطالبه در آن نیست. [[فاضل مقداد]] در کنز العرفان جلد ۱، صفحه ۲۲۶، تصریح می‌کند که منظور از [[حقّ]] معلوم، حقی است که خود آنها در اموالشان قرار می‌دهند و خویشتن را موظف به آن می‌دانند. نظیر این معنا در سورۀ [[معراج]] آیۀ ۲۴ و ۲۵ آمده است؛ می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و آنان که در دارایی‌هایشان حقی معین است، * و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره معارج، آیه ۲۴-۲۵.</ref>، و با توجّه به اینکه [[حکم]] [[وجوب]] زکات، در [[مدینه]] نازل شده و [[آیات]] این [[سوره]]، همگی مکّی است، نظر اخیر [[تأیید]] می‌شود. در روایاتی که از منابع [[اهل‌بیت]]{{عم}} رسیده نیز تأکید شده که منظور از حقّ معلوم، چیزی غیر از زکات واجب است. در [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} می‌خوانیم: {{متن حدیث|لكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ حُقُوقاً غَيْرَ الزَّكَاةِ، فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و آنان که در دارایی‌هایشان حقی معین است * و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره معارج، آیه ۲۴-۲۵.</ref> فَالْحَقُّ‏ الْمَعْلُومُ‏ غَيْرُ الزَّكَاةِ، وَ هُوَ شَيْ‏ءٌ يَفْرِضُهُ الرَّجُلُ عَلى‏ نَفْسِهِ فِي مَالِهِ‏ يَجِبُ عَلَيْهِ أَنْ يَفْرِضَهُ‏ عَلى‏ قَدْرِ طَاقَتِهِ وَ سَعَةِ مَالِهِ، فَيُؤَدِّي‏ الَّذِي فَرَضَ عَلى‏ نَفْسِهِ، إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ يَوْمٍ، وَ إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ جُمْعَةٍ، وَ إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ شَهْرٍ}}: ولی [[خداوند متعال]] در [[اموال]] [[ثروتمندان]] [[حقوقی]] غیر از [[زکات]] قرار داده؛ از جمله اینکه فرموده است: در اموال آنها [[حقّ]] معلومی برای سایل و [[محروم]] است. بنابراین حقّ معلوم، غیر از زکات است، و آن، چیزی است که [[انسان]] شخصاً بر خود لازم می‌کند که از مالش بپردازد... برای هر [[روز]]، و یا اگر بخواهد، در هر [[جمعه]]، و یا در هر ماه.
در این زمنیه، [[احادیث]] متعدد دیگری با تعبیرات مختلف، از [[امام]] [[علی بن حسین]]{{ع}}، [[امام باقر]]{{ع}} و امام صادق{{ع}} [[نقل]] شده است، و به این ترتیب، [[تفسیر آیه]] روشن است. در اینکه میان “سائل” و “محروم” چه تفاوتی است؟ جمعی گفته‌اند: “سائل” کسی است که از [[مردم]] [[تقاضای کمک]] می‌کند، ولی “محروم”، شخص [[آبرومندی]] است که برای [[معیشت]] خود نهایت تلاش و [[کوشش]] را به [[خرج]] می‌دهد، امّا دستش به جایی نمی‌رسد، و [[کسب و کار]] و زندگی‌اش به هم پیچیده است، و با این حال، [[خویشتن‌داری]] کرده، از کسی تقاضای کمک نمی‌کند. این همان کسی است که از او، تعبیر به “محارف” می‌شود؛ زیرا در [[تفسیر]] “محارف”، در کتب لغت و [[روایات اسلامی]] آمده است: “او کسی است که هر [[قدر]] تلاش می‌کند، درآمدی به دست نمی‌آورد؛ گویی راه‌های [[زندگی]] به روی او بسته شده است. به هر حال، این تعبیر اشاره به این نکته است که هرگز [[منتظر]] ننشینید، [[نیازمندان]] نزد شما آیند و [[تقاضای کمک]] کنند. بر شما است که جستجو کنید و افراد [[آبرومند]] را که به گفتۀ [[قرآن]]: {{متن قرآن|يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ}}<ref>«نادان آنان را -از بس که خویشتندارند- توانگر می‌پندارد» سوره بقره، آیه ۲۷۳.</ref>، افراد بی‌خبر آنها را از شدت [[خویشتن‌داری]]، [[غنی]] می‌پندارند، پیدا کنید، و به آنها کمک نموده، گرۀ مشکلاتشان را بگشایید و آبروی‌شان را [[حفظ]] نمایید، و این، [[دستور]] مهمی است که برای حفظ حیثیتِ [[مسلمانان]] [[محروم]] بسیار مهم است. البتّه، این افراد را (به گفتۀ قرآن در همان آیۀ بقره)، می‌توان از چهره‌هایشان [[شناخت]]: {{متن قرآن|تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ}}<ref>«ایشان را به چهره باز می‌شناسی» سوره بقره، آیه ۲۷۳.</ref>. آری، گرچه خاموشند، ولی در عمق چهرۀ آنها نشانه‌های رنج‌های جان‌کاه درونی، برای افراد [[آگاه]] آشکار است و رنگ رخسارۀ آنها از سرّ درونشان خبر می‌دهد. و در ضمن نکته‌ها در باب [[حق سائل]] و محروم، فرموده: قابل توجّه اینکه در [[آیات]] فوق خواندیم، همیشه در [[اموال]] [[نیکوکاران]] حقی برای [[سائل]] و محروم است. این تعبیر، به خوبی نشان می‌دهد که آنها خودشان را در برابر نیازمندان و [[محرومان]] مدیون می‌بینند و آنان را طلبکار و صاحب حق می‌شمرند؛ حقی که به هر حال باید پرداخته شود و هیچ گونه منّتی در پرداختن آن نیست، درست مانند طلب‌های سایر طلبکاران، و چنان‌که گفتیم قراین مختلفی نشان می‌دهد که این تعبیر، مربوط به [[زکات]] [[واجب]] و امثال آن نیست؛ بلکه ناظر به انفاق‌های مستحبی می‌باشد که [[پرهیزگاران]] آن را دَین خود می‌شمرند"<ref>تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۳۲۸ - ۳۲۳.</ref>.
در این زمنیه، [[احادیث]] متعدد دیگری با تعبیرات مختلف، از [[امام]] [[علی بن حسین]]{{ع}}، [[امام باقر]]{{ع}} و امام صادق{{ع}} [[نقل]] شده است، و به این ترتیب، [[تفسیر آیه]] روشن است. در اینکه میان “سائل” و “محروم” چه تفاوتی است؟ جمعی گفته‌اند: “سائل” کسی است که از [[مردم]] [[تقاضای کمک]] می‌کند، ولی “محروم”، شخص [[آبرومندی]] است که برای [[معیشت]] خود نهایت تلاش و [[کوشش]] را به [[خرج]] می‌دهد، امّا دستش به جایی نمی‌رسد، و [[کسب و کار]] و زندگی‌اش به هم پیچیده است، و با این حال، [[خویشتن‌داری]] کرده، از کسی تقاضای کمک نمی‌کند. این همان کسی است که از او، تعبیر به “محارف” می‌شود؛ زیرا در [[تفسیر]] “محارف”، در کتب لغت و [[روایات اسلامی]] آمده است: “او کسی است که هر [[قدر]] تلاش می‌کند، درآمدی به دست نمی‌آورد؛ گویی راه‌های [[زندگی]] به روی او بسته شده است. به هر حال، این تعبیر اشاره به این نکته است که هرگز [[منتظر]] ننشینید، [[نیازمندان]] نزد شما آیند و [[تقاضای کمک]] کنند. بر شما است که جستجو کنید و افراد [[آبرومند]] را که به گفتۀ [[قرآن]]: {{متن قرآن|يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ}}<ref>«نادان آنان را -از بس که خویشتندارند- توانگر می‌پندارد» سوره بقره، آیه ۲۷۳.</ref>، افراد بی‌خبر آنها را از شدت [[خویشتن‌داری]]، [[غنی]] می‌پندارند، پیدا کنید، و به آنها کمک نموده، گرۀ مشکلاتشان را بگشایید و آبروی‌شان را [[حفظ]] نمایید، و این، [[دستور]] مهمی است که برای حفظ حیثیتِ [[مسلمانان]] [[محروم]] بسیار مهم است. البتّه، این افراد را (به گفتۀ قرآن در همان آیۀ بقره)، می‌توان از چهره‌هایشان [[شناخت]]: {{متن قرآن|تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ}}<ref>«ایشان را به چهره باز می‌شناسی» سوره بقره، آیه ۲۷۳.</ref>. آری، گرچه خاموشند، ولی در عمق چهرۀ آنها نشانه‌های رنج‌های جان‌کاه درونی، برای افراد [[آگاه]] آشکار است و رنگ رخسارۀ آنها از سرّ درونشان خبر می‌دهد. و در ضمن نکته‌ها در باب [[حق سائل]] و محروم، فرموده: قابل توجّه اینکه در [[آیات]] فوق خواندیم، همیشه در [[اموال]] [[نیکوکاران]] حقی برای [[سائل]] و محروم است. این تعبیر، به خوبی نشان می‌دهد که آنها خودشان را در برابر نیازمندان و [[محرومان]] مدیون می‌بینند و آنان را طلبکار و صاحب حق می‌شمرند؛ حقی که به هر حال باید پرداخته شود و هیچ گونه منّتی در پرداختن آن نیست، درست مانند طلب‌های سایر طلبکاران، و چنان‌که گفتیم قراین مختلفی نشان می‌دهد که این تعبیر، مربوط به [[زکات]] [[واجب]] و امثال آن نیست؛ بلکه ناظر به انفاق‌های مستحبی می‌باشد که [[پرهیزگاران]] آن را دَین خود می‌شمرند"<ref>تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۳۲۸ - ۳۲۳.</ref>.
#و در آیه {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref>، در ضمن چهار برنامۀ چهار ماده‌ای، [[ایمان]]، [[اعمال صالح]]، تواصی به حق و تواصی به [[صبر]]، در اصل سوّم و چهارم همچنین فرموده: در اصل سوّم، به مسألۀ “تواصی به حق”؛ یعنی [[دعوت]] همگانی و عمومی به سوی حق، اشاره می‌کند، تا همگان حق را از [[باطل]] به خوبی بشناسند و هرگز آن را فراموش نکنند و در مسیر [[زندگی]] از آن [[منحرف]] نگردند، و {{متن قرآن|تَوَاصَوْا}}از مادۀ “تواصی”؛ همان‌گونه که راغب در مفردات آورده، به معنای آن است که بعضی بعض دیگر را سفارش کنند، و “حق” به معنای “واقعیت” یا “مطابقت با واقعیت” است. در کتاب وجوه [[قرآن]]، [[دوازده]] معنا و مورد استعمال برای این کلمه در [[قرآن مجید]] ذکر شده است، مانند: [[خدا]]، قرآن و [[اسلام]]، [[توحید]]، [[عدل]]، [[صدق]]، آشکار بودن، [[واجب]] بودن و مانند اینها، ولی همۀ آنها، به ریشه‌ای که در بالا گفتیم، باز می‌گردد. به هر حال، جملۀ {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}، معنای بسیار وسیعی دارد که هم “امر به معروف و [[نهی]] از منکر” را شامل می‌شود و هم “تعلیم و [[ارشاد]] جاهل”، “تنبیۀ غافل” و “تشویق و [[تبلیغ]] [[ایمان]] و عمل صالح” را. [[بدیهی]] است کسانی که یکدیگر را سفارش به حق می‌کنند، خود باید طرفدار حق یا عامل به آن باشند. در اصل چهارم، مسألۀ [[شکیبایی]]، [[صبر]] و [[استقامت]] و سفارش کردن یکدیگر به آن، مطرح است؛ چراکه بعد از مسألۀ [[شناخت]] و [[آگاهی]]، هر کسی در مسیر عمل، در هر گام، با موانعی رو به رو است، اگر استقامت و صبر نداشته باشد، هرگز نمی‌تواند [[احقاق حق]] کند و عمل صالحی انجام دهد و یا ایمان خود را [[حفظ]] کند. آری، احقاق حق، [[اجرای حق]] و [[ادای حق]] در [[جامعه]]، جز با یک حرکت و [[تصمیم‌گیری]] عمومی، و استقامت و [[ایستادگی]] در برابر موانع، ممکن نیست. “صبر” در اینجا نیز معنای وسیع و گسترده‌ای دارد که هم صبر بر [[اطاعت]] را شامل می‌شود، و هم صبر در برابر انگیزه‌های [[معصیت]]، و هم صبر در برابر [[مصایب]] و حوادث ناگوار و از دست دادن نیروها، سرمایه‌ها و ثمرات. با توجّه به آنچه در بالا در مورد اصول چهارگانه که به حق، [[جامع‌ترین]] برنامۀ [[حیات]] و [[سعادت]] [[انسان‌ها]] است، گفته شده، روشن می‌شود که چرا در [[روایات]] آمده است که: وقتی [[اصحاب]] و [[یاران]] [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به یکدیگر می‌رسیدند، پیش از آن‌که از هم جدا شوند، سورة “العصر” را می‌خواندند، و محتوای بزرگ این سورۀ کوچک را یادآور می‌شدند. سپس با یکدیگر خداحافظی کرده، به سراغ کار خود می‌رفتند<ref>تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۳۰۳ - ۳۰۱.</ref>.
#و در آیه {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref>، در ضمن چهار برنامۀ چهار ماده‌ای، [[ایمان]]، [[اعمال صالح]]، تواصی به حق و تواصی به [[صبر]]، در اصل سوّم و چهارم همچنین فرموده: در اصل سوّم، به مسألۀ “تواصی به حق”؛ یعنی [[دعوت]] همگانی و عمومی به سوی حق، اشاره می‌کند، تا همگان حق را از [[باطل]] به خوبی بشناسند و هرگز آن را فراموش نکنند و در مسیر [[زندگی]] از آن [[منحرف]] نگردند، و {{متن قرآن|تَوَاصَوْا}}از مادۀ “تواصی”؛ همان‌گونه که راغب در مفردات آورده، به معنای آن است که بعضی بعض دیگر را سفارش کنند، و “حق” به معنای “واقعیت” یا “مطابقت با واقعیت” است. در کتاب وجوه [[قرآن]]، دوازده معنا و مورد استعمال برای این کلمه در [[قرآن مجید]] ذکر شده است، مانند: [[خدا]]، قرآن و [[اسلام]]، [[توحید]]، [[عدل]]، [[صدق]]، آشکار بودن، [[واجب]] بودن و مانند اینها، ولی همۀ آنها، به ریشه‌ای که در بالا گفتیم، باز می‌گردد. به هر حال، جملۀ {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}، معنای بسیار وسیعی دارد که هم “امر به معروف و [[نهی]] از منکر” را شامل می‌شود و هم “تعلیم و [[ارشاد]] جاهل”، “تنبیۀ غافل” و “تشویق و [[تبلیغ]] [[ایمان]] و عمل صالح” را. [[بدیهی]] است کسانی که یکدیگر را سفارش به حق می‌کنند، خود باید طرفدار حق یا عامل به آن باشند. در اصل چهارم، مسألۀ [[شکیبایی]]، [[صبر]] و [[استقامت]] و سفارش کردن یکدیگر به آن، مطرح است؛ چراکه بعد از مسألۀ [[شناخت]] و [[آگاهی]]، هر کسی در مسیر عمل، در هر گام، با موانعی رو به رو است، اگر استقامت و صبر نداشته باشد، هرگز نمی‌تواند [[احقاق حق]] کند و عمل صالحی انجام دهد و یا ایمان خود را [[حفظ]] کند. آری، احقاق حق، [[اجرای حق]] و [[ادای حق]] در [[جامعه]]، جز با یک حرکت و [[تصمیم‌گیری]] عمومی، و استقامت و [[ایستادگی]] در برابر موانع، ممکن نیست. “صبر” در اینجا نیز معنای وسیع و گسترده‌ای دارد که هم صبر بر [[اطاعت]] را شامل می‌شود، و هم صبر در برابر انگیزه‌های [[معصیت]]، و هم صبر در برابر [[مصایب]] و حوادث ناگوار و از دست دادن نیروها، سرمایه‌ها و ثمرات. با توجّه به آنچه در بالا در مورد اصول چهارگانه که به حق، [[جامع‌ترین]] برنامۀ [[حیات]] و [[سعادت]] [[انسان‌ها]] است، گفته شده، روشن می‌شود که چرا در [[روایات]] آمده است که: وقتی [[اصحاب]] و [[یاران]] [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به یکدیگر می‌رسیدند، پیش از آن‌که از هم جدا شوند، سورة “العصر” را می‌خواندند، و محتوای بزرگ این سورۀ کوچک را یادآور می‌شدند. سپس با یکدیگر خداحافظی کرده، به سراغ کار خود می‌رفتند<ref>تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۳۰۳ - ۳۰۱.</ref>.


===تفسیر بصائر===
===تفسیر بصائر===
۲۱۸٬۸۷۸

ویرایش