پرش به محتوا

عزرة بن قیس احمسی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


'''عُزْرَةِ (عُرْوَة) بْن قَیْس اَحْمَسی'''، [[فرمانده]] [[سواره نظام لشکر عمر بن سعد]] در [[واقعه کربلا]] و از نویسندگان [[نامه‌های کوفیان به امام حسین]]{{ع}} بود که در [[روز عاشورا]] [[فرماندهی سپاه]] سواره نظام لشکر عمر بن سعد را بر عهده داشت و پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}}، از طرف عمر بن سعد، مأمور شد تا به همراه [[شمر بن ذی الجوشن]]، [[خولی‌ بن یزید اصبحی]] و دیگران [[سرهای شهدای کربلا]] را نزد [[عبید الله بن زیاد]] ببرند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۳۷؛ [[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|دوزخیان جاوید]]، ص۱۵۱-۱۵۳.</ref>.
'''عُزْرَةِ (عُرْوَة) بْن قَیْس اَحْمَسی'''، [[فرمانده]] [[سواره نظام لشکر عمر بن سعد]] در [[واقعه کربلا]] و از نویسندگان [[نامه‌های کوفیان به امام حسین]]{{ع}} بود که در [[روز عاشورا]] [[فرماندهی سپاه]] سواره نظام لشکر عمر بن سعد را بر عهده داشت و پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}}، از طرف [[عمر بن سعد]]، [[مأمور]] شد تا به همراه [[شمر بن ذی الجوشن]]، [[خولی بن یزید اصبحی]] و دیگران [[سرهای شهدای کربلا]] را نزد [[عبید الله بن زیاد]] ببرند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۳۷؛ [[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|دوزخیان جاوید]]، ص۱۵۱-۱۵۳.</ref>.


==مقدمه==
==مقدمه==
عزرة بن قیس احمسی از [[خاندان احمس]] و از [[قبیله دهن]] بود.<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۶، ص۲۳۹.</ref> در [[زمان]] [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]]، [[سعد بن ابی‌وقاص]] عزرة بن قیس را به همراه [[جریر بن عبدالله]] به سوی [[حلوان]] فرستاد. جریر بن عبدالله بجلی پس از [[تصرف]] حلوان، [[والی]] آن [[شهر]] شد. عزرة بن قیس نیز در حلوان ساکن شد.<ref>فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: ۱۸۶۶ میلادی.، ص۲۹۵؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ابنحجر عسقلانی، شهابالدین احمدبن علی، به کوشش علیمحمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، ۱۳۲۸ قمری.، ج۵، ص۹۷.</ref> زمانی که جریر بن عبدالله بجلی به [[دستور]] عمر بن خطاب به [[یاری]] [[ابوموسی اشعری]] رفت، عزرة بن قیس را به [[جانشینی]] خود بر حلوان گمارد. عزرة بن قیس کوشید تا شهر [[زور]] را [[فتح]] کند، اما از عهده آن برنیامد و نتوانست کاری پیش برد.<ref>فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: ۱۸۶۶ میلادی.، ص۲۹۵؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۳۸.</ref> عزرة‌ بن‌ قیس در جنگ‌های [[خالد بن ولید]] در [[شام]] حضور داشت و از او [[روایت]] کرده است.<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۶، ص۲۳۹؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ابنحجر عسقلانی، شهابالدین احمدبن علی، به کوشش علیمحمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، ۱۳۲۸ قمری.، ج۵، ص۹۷.</ref>  
عزرة بن [[قیس]] احمسی از [[خاندان احمس]] و از [[قبیله دهن]] بود.<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۶، ص۲۳۹.</ref> در [[زمان]] [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]]، [[سعد بن ابی‌وقاص]] عزرة بن قیس را به همراه [[جریر بن عبدالله]] به سوی [[حلوان]] فرستاد. [[جریر بن عبدالله بجلی]] پس از [[تصرف]] حلوان، [[والی]] آن [[شهر]] شد. عزرة بن قیس نیز در حلوان ساکن شد.<ref>فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: ۱۸۶۶ میلادی.، ص۲۹۵؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ابنحجر عسقلانی، شهابالدین احمدبن علی، به کوشش علیمحمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، ۱۳۲۸ قمری.، ج۵، ص۹۷.</ref> زمانی که جریر بن عبدالله بجلی به [[دستور]] عمر بن خطاب به [[یاری]] [[ابوموسی اشعری]] رفت، عزرة بن قیس را به [[جانشینی]] خود بر حلوان گمارد. عزرة بن قیس کوشید تا شهر [[زور]] را [[فتح]] کند، اما از عهده آن برنیامد و نتوانست کاری پیش برد.<ref>فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: ۱۸۶۶ میلادی.، ص۲۹۵؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۳۸.</ref> عزرة بن قیس در جنگ‌های [[خالد بن ولید]] در [[شام]] حضور داشت و از او [[روایت]] کرده است.<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری.، ج۶، ص۲۳۹؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ابنحجر عسقلانی، شهابالدین احمدبن علی، به کوشش علیمحمد بجاوی، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، ۱۳۲۸ قمری.، ج۵، ص۹۷.</ref>


عزرة بن قیس جزو افراد سودجویی‌ بود که‌ با سنجیدن‌ توازن‌ قوا موضع‌ خود را مشخص‌ ‌می‌کرد و کفه‌ به‌ هر طرف‌ سنگین‌تر می‌شد به‌ آن‌ سمت‌ متمایل‌ می‌گردید. چون‌ دید [[مسلم بن عقیل]] در [[کوفه]] پیشرفت‌ خوبی‌ دارد و [[نیروهای‌ امام حسین]]{{ع}} هر [[روز]] بیشتر و متراکم‌تر می‌شوند، او از جمله بزرگان کوفه بود، که به امام‌ حسین{{ع}} [[نامه]] نوشتند و از او [[دعوت]] کردند که به کوفه بیاید<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۷۰؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.، ص۲۲۹؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۳۵۳؛ الفتوح، ج۵، ص۳۰؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۲۰-۲۱. </ref> ولی زمانی که [[عبیدالله بن زیاد]] بر کوفه مسلط شد، به او پیوست.
عزرة بن [[قیس]] جزو افراد [[سودجویی]] بود که با سنجیدن [[توازن]] قوا موضع خود را مشخص می‌کرد و کفه به هر طرف سنگین‌تر می‌شد به آن سمت متمایل می‌گردید. چون دید [[مسلم بن عقیل]] در [[کوفه]] [[پیشرفت]] خوبی دارد و [[نیروهای امام حسین]]{{ع}} هر [[روز]] بیشتر و متراکم‌تر می‌شوند، او از جمله بزرگان کوفه بود، که به [[امام حسین]]{{ع}} [[نامه]] نوشتند و از او [[دعوت]] کردند که به کوفه بیاید<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۷۰؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی.، ص۲۲۹؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۳۵۳؛ الفتوح، ج۵، ص۳۰؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۲۰-۲۱. </ref> ولی زمانی که [[عبیدالله بن زیاد]] بر کوفه مسلط شد، به او پیوست.


==حضور در واقعه کربلا==
==حضور در [[واقعه کربلا]]==
[[عمر بن سعد]] پس از ورود به [[کربلا]] قصد داشت عزرة‌ بن‌ قیس را سوی [[حسین بن علی]]{{ع}} فرستد و به او گفت: «پیش حسین برو و بپرس برای چه هدفی به [[عراق]] آمده است و چه می‌خواهد؟» عزرة‌ بن‌ قیس چون خود از جمله کسانی بود که به [[امام]] [[نامه]] نوشته بودند، [[شرم]] کرد که نزد امام رود. عمر بن سعد از دیگر سران [[سپاه]] خواست تا نزد امام‌ حسین {{ع}} بروند و از ‌او بپرسند، همه آنان از [[رویارویی]] با آن [[حضرت]] امتناع‌ کردند، تا اینکه [[کثیر بن‌ شهاب‌ بن حصین مذحجی‌]] گفت‌: من‌ می‌روم‌.<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۱۰. </ref>
[[عمر بن سعد]] پس از ورود به [[کربلا]] قصد داشت عزرة بن قیس را سوی [[حسین بن علی]]{{ع}} فرستد و به او گفت: «پیش [[حسین]] برو و بپرس برای چه هدفی به [[عراق]] آمده است و چه می‌خواهد؟» عزرة بن قیس چون خود از جمله کسانی بود که به [[امام]] نامه نوشته بودند، [[شرم]] کرد که نزد امام رود. عمر بن سعد از دیگر سران [[سپاه]] خواست تا نزد امام حسین {{ع}} بروند و از او بپرسند، همه آنان از [[رویارویی]] با آن [[حضرت]] [[امتناع]] کردند، تا اینکه [[کثیر بن شهاب بن حصین مذحجی‌]] گفت‌: من می‌روم‌.<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۱۰. </ref>


در [[عصر تاسوعا]] [[دشمن]] می‌خواست به [[خیمه‌های امام حسین|خیمه‌های امام]] [[حمله]] کند. امام از برادرش [[عباس بن علی|عباس]]{{ع}} خواست تا از آنان‌ بپرسد که برای‌ چه‌ آمده‌اند؟ عباس‌ با بیست‌ نفر که‌ [[زهیر بن قین]] و [[حبیب بن مظاهر]] نیز همراه‌ او بودند، به ‌طرف‌ سپاه‌ [[عمر بن سعد]] حرکت‌ کرد. گفتند: «آمده‌ایم‌ فرمان‌ [[امیر]] را به‌ شما ابلاغ‌ کنیم‌ که یا تسلیم‌ شوید و یا با شما خواهیم‌ جنگید».  
در [[عصر تاسوعا]] [[دشمن]] می‌خواست به [[خیمه‌های امام حسین|خیمه‌های امام]] [[حمله]] کند. [[امام]] از برادرش [[عباس بن علی|عباس]]{{ع}} خواست تا از آنان بپرسد که برای چه آمده‌اند؟ [[عباس]] با بیست نفر که [[زهیر بن قین]] و [[حبیب بن مظاهر]] نیز همراه او بودند، به طرف [[سپاه]] [[عمر بن سعد]] حرکت کرد. گفتند: «آمده‌ایم [[فرمان]] [[امیر]] را به شما [[ابلاغ]] کنیم که یا [[تسلیم]] شوید و یا با شما خواهیم جنگید».


عباس‌ به‌ سوی امام برگشت تا جریان را به اطلاع ایشان برساند، اما «زهیر بن‌ قین‌» و «حبیب‌ بن‌ مظاهر» و سایر همراهان‌ ماندند. حبیب‌ بن‌ مظاهر به قصد [[موعظه]] [[سپاه]] دشمن به ذکر [[اوصاف امام]] و یارانش پرداخت و ایشان را از [[جنگ]] برحذر داشت. اما عزرة‌ بن‌ قیس‌ که خود‌ از جمله‌ کسانی‌ بود که‌ به‌ امام‌ [[نامه]] ‌نوشته‌ و او را به‌ کوفه‌ دعوت‌ کرده‌ و اکنون‌ در سپاه‌ عمر بن‌ سعد بود، سخنان او را حمل بر [[خودستایی]] کرد و گفت‌: «حبیب‌! هر قدر می‌توانی‌ از او تعریف‌ کن». زهیر بن‌ قین‌ به‌ او گفت‌: «ای‌ عزرة‌ بن‌ قیس‌، [[خداوند]] او را ستوده‌ و [[هدایت‌]] کرده‌ است‌».<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۹۲؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۱۶-۴۱۷؛ الفتوح، ج۵، ص۹۸؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ قمری.، ج۱، ص۳۵۳.</ref>
عباس به سوی امام برگشت تا جریان را به اطلاع ایشان برساند، اما «[[زهیر]] بن قین‌» و «حبیب بن مظاهر» و سایر همراهان ماندند. حبیب بن مظاهر به قصد [[موعظه]] سپاه دشمن به ذکر [[اوصاف امام]] و یارانش پرداخت و ایشان را از [[جنگ]] برحذر داشت. اما عزرة بن [[قیس]] که خود از جمله کسانی بود که به امام [[نامه]] نوشته و او را به [[کوفه]] [[دعوت]] کرده و اکنون در سپاه عمر بن سعد بود، سخنان او را حمل بر [[خودستایی]] کرد و گفت‌: «حبیب‌! هر قدر می‌توانی از او تعریف کن». زهیر بن قین به او گفت‌: «ای عزرة بن قیس‌، [[خداوند]] او را ستوده و [[هدایت‌]] کرده است‌».<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۹۲؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۱۶-۴۱۷؛ الفتوح، ج۵، ص۹۸؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ قمری.، ج۱، ص۳۵۳.</ref>


آنگاه زهیر بن قین نیز با او سخن گفت و او را [[نصیحت]] کرد‌: «ای‌ عزرة‌ بن‌ قیس‌! خداوند حسین{{ع}} را ستوده‌ و هدایت‌ کرده‌ است‌. از [[خدا]] بپرهیز، من‌ که ‌خیرخواه‌ توأم‌. مراقب‌ باش‌ از آنانی‌ نباشی‌ که‌ گمراهان‌ را بر کشتن‌ پاکدامنان‌ یاری‌ می‌کنند». عزرة‌ بن‌ قیس‌ به زهیر بن قین گفت: «تو خود از طرفداران [[عثمان]] بودی و از [[شیعیان]] این [[خاندان]] نبودی؟» زهیر بن قین پاسخ داد: «اکنون من از آنان هستم. به ‌خداوند [[سوگند]] که‌ من‌ نه‌ نامه‌ای‌ برای‌ حسین نوشتم‌ و نه‌ پیکی‌ روانه‌ کردم‌ و نه‌ به‌ او وعده‌ دادم‌ که‌ یاری‌اش‌ می‌کنم‌. در راه‌ با او مواجه‌ شدم‌ و احساس‌ کردم‌ که‌ باید همراه‌ او باشم‌ و یاری‌اش‌ کنم‌ و برای‌ حفظ‌ حق‌ [[خدا]] و [[حق]] ‌پیامبر{{صل}} که‌ شما به‌ تباهی‌ داده‌اید، مدافع‌ وی‌ باشم‌».<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۹۲؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۱۷؛ الفتوح، ج۵، ص۹۸؛ البدایة و النهایة، ابنکثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیلبن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ج۸، ص۱۷۷.</ref>
آنگاه زهیر بن قین نیز با او سخن گفت و او را [[نصیحت]] کرد‌: «ای عزرة بن قیس‌! خداوند [[حسین]]{{ع}} را ستوده و [[هدایت]] کرده است‌. از [[خدا]] بپرهیز، من که [[خیرخواه]] توأم‌. مراقب باش از آنانی نباشی که [[گمراهان]] را بر کشتن پاکدامنان [[یاری]] می‌کنند». عزرة بن قیس به زهیر بن قین گفت: «تو خود از طرفداران [[عثمان]] بودی و از [[شیعیان]] این [[خاندان]] نبودی؟» [[زهیر]] بن قین پاسخ داد: «اکنون من از آنان هستم. به [[خداوند]] [[سوگند]] که من نه نامه‌ای برای [[حسین]] نوشتم و نه پیکی روانه کردم و نه به او [[وعده]] دادم که یاری‌اش می‌کنم‌. در راه با او مواجه شدم و [[احساس]] کردم که باید همراه او باشم و یاری‌اش کنم و برای [[حفظ]][[ حق]] [[خدا]] و [[حق]] [[پیامبر]]{{صل}} که شما به [[تباهی]] داده‌اید، مدافع وی باشم‌».<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۹۲؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۱۷؛ الفتوح، ج۵، ص۹۸؛ البدایة و النهایة، ابنکثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیلبن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ج۸، ص۱۷۷.</ref>


[[روز عاشورا]]، [[عمر بن سعد]]، [[فرمانده]] ‌سواره‌ نظام‌ را به‌ عزرة‌ بن‌ قیس‌ سپرد.<ref> انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶– ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۹۵؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۲۲؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۶۸؛ البدایة و النهایة، ابنکثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیلبن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ج۸، ص۱۷۷. </ref> در [[صبح عاشورا]] چون عزرة‌ بن‌ قیس دید که سواران وی از هر سو عقب می‌روند، [[عبدالرحمن‌ بن حصین]] را نزد عمر بن سعد فرستاد و گفت: «مگر نمی‌بینی که سواران من از این گروه اندک چه می‌کشند؟ پیادگان و تیراندازان را به مقابله آنان بفرست».<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۳۶. </ref>
[[روز عاشورا]]، [[عمر بن سعد]]، [[فرمانده]] سواره [[نظام]] را به عزرة بن [[قیس]] سپرد.<ref> انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶– ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۹۵؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۲۲؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری.، ج۴، ص۶۸؛ البدایة و النهایة، ابنکثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیلبن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ج۸، ص۱۷۷. </ref> در [[صبح عاشورا]] چون عزرة بن قیس دید که سواران وی از هر سو عقب می‌روند، [[عبدالرحمن بن حصین]] را نزد عمر بن سعد فرستاد و گفت: «مگر نمی‌بینی که سواران من از این گروه اندک چه می‌کشند؟ پیادگان و تیراندازان را به مقابله آنان بفرست».<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۳۶. </ref>


پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} او جزء کسانی بود که [[سرهای شهدا]] را به [[کوفه]] نزد [[عبیدالله بن زیاد]] بردند و از او جایزه ناچیزی گرفتند.<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۵۶. </ref>
پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} او جزء کسانی بود که [[سرهای شهدا]] را به [[کوفه]] نزد [[عبیدالله بن زیاد]] بردند و از او جایزه ناچیزی گرفتند.<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.، ج۵، ص۴۵۶. </ref>
۲٬۱۱۸

ویرایش