پرسشگری: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'سئوال' به 'سؤال'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'سئوال' به 'سؤال') |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
*برای حاصل شدن روحیۀ پرسشگری باید ویژگیهای پرسشگری دانسته شود، برخی از این ویژگیها عبارتند از: | *برای حاصل شدن روحیۀ پرسشگری باید ویژگیهای پرسشگری دانسته شود، برخی از این ویژگیها عبارتند از: | ||
*الف) پرسش باید به طور صحیح طرح شود چراکه طرح صحیح پرسش، اساسیترین عامل تسهیل جواب است<ref>اصل پرسشگری.</ref>. این مبحث را میتوان با نام «مسألهشناسی» یا | *الف) پرسش باید به طور صحیح طرح شود چراکه طرح صحیح پرسش، اساسیترین عامل تسهیل جواب است<ref>اصل پرسشگری.</ref>. این مبحث را میتوان با نام «مسألهشناسی» یا «سؤالشناسی» نیز مطرح نمود. [[شناخت]] اینکه «مسأله چیست» و «ابهام در کجاست» کار بسیار بزرگی است. به بیان دیگر میتوان گفت مشخص ساختن نقطۀ [[حقیقی]] ابهام که سؤال برای [[کشف]] و روشن ساختن آن ابراز میشود، میتواند برای رسیدن به پاسخ صحیح بسیار موثر باشد؛ چنانکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودهاند: {{متن حدیث|حسن المسأله نصف العلم}}<ref>تحت العقول، ص ۵۶.</ref>.<ref>اصل پرسشگری.</ref> همچنین [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} طرح سوال به نحو مناسب را نشانۀ [[دانایی]] میداند: «هر که خوب سوال میکند [[دانا]] میشود و هر که [[دانا]] باشد خوب سوال میکند»<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَحْسَنَ السُّؤَالَ عَلِم}} و {{متن حدیث|مَنْ عَلِمَ أَحْسَنَ السُّؤَال}}؛ غررالحکم، ش ۷۱۸۱ و ۸۰۴۲.</ref>.<ref>ر.ک. رومدشتی، سمیعی، مقالات واطلاعات نوین علمی و اموزشی:روشهای نوین تدریس.</ref> | ||
*البته نقطه شروع برای طرح سوالی مناسب، ابتدا به ساکن از خوب گوش دادن آغاز میشود چراکه ارتباط عمیقی بین پرسش مناسب و خوب گوش دادن به سخنان مخاطب وجود دارد<ref>ر.ک. رومدشتی، سمیعی، مقالات واطلاعات نوین علمی و اموزشی:روشهای نوین تدریس.</ref>. | *البته نقطه شروع برای طرح سوالی مناسب، ابتدا به ساکن از خوب گوش دادن آغاز میشود چراکه ارتباط عمیقی بین پرسش مناسب و خوب گوش دادن به سخنان مخاطب وجود دارد<ref>ر.ک. رومدشتی، سمیعی، مقالات واطلاعات نوین علمی و اموزشی:روشهای نوین تدریس.</ref>. | ||
*ب)پرسشگری در تمام حوزهها وجود دارد، اعم از [[دینی]] و غیر [[دینی]]. برخی از مکاتب، هر گونه پرسشگری را در حوزۀ [[دین]] [[ممنوع]] میدانند و معتقدند نباید در حوزۀ [[دین]] پرسش نمود، بلکه باید همۀ گزارهها را تعبداً پذیرفت، اما در [[دین اسلام]]، [[تعقل]]، مبنای [[ایمان]] قرار گرفته و [[قرآن]] همواره [[انسان]] را به [[تفکر]] و [[تدبر]] ترغیب میکند<ref>پرسش گری در اسلام چه جایگاهی دارد؟</ref>. | *ب)پرسشگری در تمام حوزهها وجود دارد، اعم از [[دینی]] و غیر [[دینی]]. برخی از مکاتب، هر گونه پرسشگری را در حوزۀ [[دین]] [[ممنوع]] میدانند و معتقدند نباید در حوزۀ [[دین]] پرسش نمود، بلکه باید همۀ گزارهها را تعبداً پذیرفت، اما در [[دین اسلام]]، [[تعقل]]، مبنای [[ایمان]] قرار گرفته و [[قرآن]] همواره [[انسان]] را به [[تفکر]] و [[تدبر]] ترغیب میکند<ref>پرسش گری در اسلام چه جایگاهی دارد؟</ref>. | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
*در [[روایات]] نیز دربارۀ پرسشگری و اهمیت آن و [[منطق]] ارج نهادن به پرسشگر، سخنانی از [[معصومین]]{{ع}} [[نقل]] شده است<ref>ر.ک. پوریا، علی، منطق قرآن و اهل بیت{{ع}} در پاسخ گویی.</ref> مانند: | *در [[روایات]] نیز دربارۀ پرسشگری و اهمیت آن و [[منطق]] ارج نهادن به پرسشگر، سخنانی از [[معصومین]]{{ع}} [[نقل]] شده است<ref>ر.ک. پوریا، علی، منطق قرآن و اهل بیت{{ع}} در پاسخ گویی.</ref> مانند: | ||
#[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در بخشی از خطبۀ دویست و دو [[نهج البلاغه]] میفرماید: «و من چنان بودم که هر آنچه را بر من میگذشت میپرسیدم و به خاطر میسپردم»<ref>{{متن حدیث|و کان لایمر بی من ذلک شیء الا سالته عنه حفظته}}؛ معادیخواه عبدالمجید، خورشید بیغروب نهج البلاغه، ص ۲۴۰. </ref>.<ref>اصل پرسشگری.</ref> | #[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در بخشی از خطبۀ دویست و دو [[نهج البلاغه]] میفرماید: «و من چنان بودم که هر آنچه را بر من میگذشت میپرسیدم و به خاطر میسپردم»<ref>{{متن حدیث|و کان لایمر بی من ذلک شیء الا سالته عنه حفظته}}؛ معادیخواه عبدالمجید، خورشید بیغروب نهج البلاغه، ص ۲۴۰. </ref>.<ref>اصل پرسشگری.</ref> | ||
#همچنین فرمودند: «[[آگاه]] باشید، | #همچنین فرمودند: «[[آگاه]] باشید، سؤال کلید [[علم]] است»<ref>.{{متن حدیث|الا ان السؤال مفتاح العلم}}؛سفینه البحار، ج ۱ ص ۵۸۵. </ref>.<ref>.مقاله، اصل پرسشگری،پرسش گری در اسلام چه جایگاهی دارد؟</ref> | ||
#[[حضرت]] در پاسخ به | #[[حضرت]] در پاسخ به سؤالی که یکی از [[یاران]] آن [[حضرت]] در زمان نامناسب طرح کردند اینگونه پاسخ دادند: «تو ای مرد [[اسدی]]، [[انسان]] مضطربی هستی، زبانت را در غیر موضعش رها میکنی. ولی چه باید کرد که از دو جهت دارای [[حق]] هستی یکی اینکه با [[پیامبر اکرم]]{{صل}} رابطۀ سببی داری و دوم اینکه، تو [[حق]] سؤال کردن داری».<ref>آدرس؟؟؟ </ref>.<ref>مقاله، اصل پرسشگری </ref> | ||
#[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در حال [[جنگ صفین]] و بحبوحۀ درگیری و [[مدیریت]] میدان [[جهاد]]، با منطقی که نشئت گرفته از [[احترام]] به شخص پرسشگر است به سوال پیرمردی دربارۀ [[توحید]] پاسخ دادند و در پاسخ [[اعتراض]] برخی فرمودند: «ما در اینجا برای همین میجنگیم تا [[مردمان]] را به [[توحید]] بخوانیم و آنان را با آن آشنا کنیم»<ref>اصول کافی، باب الجبر والقدر، ح۱. </ref>.<ref>مقاله، اصل پرسشگری،پرسش گری در اسلام چه جایگاهی دارد؟</ref> | #[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در حال [[جنگ صفین]] و بحبوحۀ درگیری و [[مدیریت]] میدان [[جهاد]]، با منطقی که نشئت گرفته از [[احترام]] به شخص پرسشگر است به سوال پیرمردی دربارۀ [[توحید]] پاسخ دادند و در پاسخ [[اعتراض]] برخی فرمودند: «ما در اینجا برای همین میجنگیم تا [[مردمان]] را به [[توحید]] بخوانیم و آنان را با آن آشنا کنیم»<ref>اصول کافی، باب الجبر والقدر، ح۱. </ref>.<ref>مقاله، اصل پرسشگری،پرسش گری در اسلام چه جایگاهی دارد؟</ref> | ||
#[[حضرت فاطمه]] به پرسش [[زنان]] به تفصیل پاسخ میدادند. در یکی از این جلسات وقتی پرسشگر میبیند آن بزرگوار به خاطر طولانی شدن سؤال و پاسخ خسته شدند، آن [[حضرت]] با خوشرویی او را ترغیب به ادامه پرسش میکنند و میفرمایند: «ثوابی که به پاسخگو داده میشود، آن اندازه زیاد است که مروارید و گوهرهای آن میان [[زمین]] و [[آسمان]] را پر میکند»<ref>آدرس؟؟؟</ref>.<ref>ر.ک. پوریا، علی، منطق قرآن و اهل بیت{{ع}} در پاسخ گویی؛ مقاله، اصل پرسشگری، پرسش گری در اسلام چه جایگاهی دارد؟</ref> | #[[حضرت فاطمه]] به پرسش [[زنان]] به تفصیل پاسخ میدادند. در یکی از این جلسات وقتی پرسشگر میبیند آن بزرگوار به خاطر طولانی شدن سؤال و پاسخ خسته شدند، آن [[حضرت]] با خوشرویی او را ترغیب به ادامه پرسش میکنند و میفرمایند: «ثوابی که به پاسخگو داده میشود، آن اندازه زیاد است که مروارید و گوهرهای آن میان [[زمین]] و [[آسمان]] را پر میکند»<ref>آدرس؟؟؟</ref>.<ref>ر.ک. پوریا، علی، منطق قرآن و اهل بیت{{ع}} در پاسخ گویی؛ مقاله، اصل پرسشگری، پرسش گری در اسلام چه جایگاهی دارد؟</ref> | ||
*ج) پرسش و سوال عنصری غیر از [[شبهه]] است؛ پرسش در [[حقیقت]] جستجوی [[بشر]] برای [[شناخت]] است و پرسشگر میکوشد تا موضوع و مطلبی را بشناسد و آن را [[درک]] کند. در حالی که [[هدف]] از ایجاد [[شبهه]]، ایجاد تردید و [[شک]] در [[دل]] مخاطب است. از سوی دیگر در [[شبهه]]، [[باطل]] به طور عمدی و خواسته حضور دارد و شبههگر با آمیختن [[حق]] و [[باطل]] میکوشد [[کلام]] [[باطل]] خود را با رنگ و لعابی از [[حق]] به دیگران منتقل کند، چنانکه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: «از آن رو [[شبهه]] را [[شبهه]] نامیدهاند که به [[حق]] شبیه و همانند است».<ref>ر.ک. پوریا، علی، منطق قرآن و اهل بیت{{ع}} در پاسخ گویی.</ref> | *ج) پرسش و سوال عنصری غیر از [[شبهه]] است؛ پرسش در [[حقیقت]] جستجوی [[بشر]] برای [[شناخت]] است و پرسشگر میکوشد تا موضوع و مطلبی را بشناسد و آن را [[درک]] کند. در حالی که [[هدف]] از ایجاد [[شبهه]]، ایجاد تردید و [[شک]] در [[دل]] مخاطب است. از سوی دیگر در [[شبهه]]، [[باطل]] به طور عمدی و خواسته حضور دارد و شبههگر با آمیختن [[حق]] و [[باطل]] میکوشد [[کلام]] [[باطل]] خود را با رنگ و لعابی از [[حق]] به دیگران منتقل کند، چنانکه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: «از آن رو [[شبهه]] را [[شبهه]] نامیدهاند که به [[حق]] شبیه و همانند است».<ref>ر.ک. پوریا، علی، منطق قرآن و اهل بیت{{ع}} در پاسخ گویی.</ref> | ||
*د) پرسش به معرفتی و غیر معرفتی شناخته میشود پرسش و شبهۀ معرفتی، برخاسته از [[نیاز]] مخاطب به [[فهم]] است و باید باتوجه به این انگیزه پاسخهای تبیینی و تحلیلی همراه با [[برهان]] و [[استدلال]]، ارائه شود؛ در حالی که پرسشهای غیرمعرفتی آن دسته از پرسشهایی هستند که خاستگاه آن امر دیگری است که به طور صریح در پرسش خود را نشان نمیدهد. مثل پرسیدن هنگام یک رخداد غمناک مانند پرسشهایی که پس از [[زلزلهها]] بیان میشود و بیشتر به مسئلۀ [[عدالت]] [[خداوند]] و مانند آن باز میگردد. در حالی که این پرسش بر اثر این اتفاق هولناک حادث شده و جنبه معرفتی ندارد<ref>ر.ک. پوریا، علی، منطق قرآن و اهل بیت{{ع}} در پاسخ گویی.</ref>. | *د) پرسش به معرفتی و غیر معرفتی شناخته میشود پرسش و شبهۀ معرفتی، برخاسته از [[نیاز]] مخاطب به [[فهم]] است و باید باتوجه به این انگیزه پاسخهای تبیینی و تحلیلی همراه با [[برهان]] و [[استدلال]]، ارائه شود؛ در حالی که پرسشهای غیرمعرفتی آن دسته از پرسشهایی هستند که خاستگاه آن امر دیگری است که به طور صریح در پرسش خود را نشان نمیدهد. مثل پرسیدن هنگام یک رخداد غمناک مانند پرسشهایی که پس از [[زلزلهها]] بیان میشود و بیشتر به مسئلۀ [[عدالت]] [[خداوند]] و مانند آن باز میگردد. در حالی که این پرسش بر اثر این اتفاق هولناک حادث شده و جنبه معرفتی ندارد<ref>ر.ک. پوریا، علی، منطق قرآن و اهل بیت{{ع}} در پاسخ گویی.</ref>. | ||
*مطلب آخر اینکه یک پرسشگر باید بداند سوالات بی جواب وی نباید روحیۀ پرسشگری او را دچار آسیب کند؛ چراکه | *مطلب آخر اینکه یک پرسشگر باید بداند سوالات بی جواب وی نباید روحیۀ پرسشگری او را دچار آسیب کند؛ چراکه سؤالات بیجواب و نگرانیهای ایجاد شده، جزیی از [[سرشت]] [[آدمی]] است و بیشک یکی از [[خواص]] حیات [[آدمی]] این است که احتیاج به دانستن، بر احتیاج به اخباری بدون سوال جواب [[غلبه]] دارد. [[انسان]] فطرتاً [[صاحب]] ذهنی جست و جوگر و ناآرام است که دائما با سوالهای تازه روبروست و چون سؤال در ذهنش آمد، تا جواب را نگیرد آرام نخواهد گرفت، اما همین که پاسخ سؤالی را یافت، همین پاسخ دریچهای میشود به جهانی تازه که سرشار از سؤالهای تازه است و این جریان، پایانی ندارد<ref>مقاله، اصل پرسشگری.</ref>. | ||
==منابع== | ==منابع== |