پرش به محتوا

ماریه قبطیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۱۱۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۶ اکتبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ماریه قبطیه (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ماریه قبطیه (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
'''ماریه قبطیه''' را مقوقس، [[پادشاه]] اسکندریه، با سیرین، [[خواهر]] [[ماریه]] که هر دو بی‌نظیر بودند، به همراه هدایای بی‌شماری برای [[پیامبر]]{{صل}} فرستاد<ref> ابن هشام، ج۱، ص۲۰۲؛ ابن قتیبه، ص۱۴۳؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۵۳؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۳، ص۷۵.</ref>.
از جمله هدایای مقوقس، قاطر مخصوصی به نام [[دلدل]] بود که در [[عربستان]] جز آن، قاطری وجود نداشت؛ به همراه هزار مثقال طلا، بیست قواره پارچه‌های [[مصری]]، یک کاسه بلورین که ظرف مخصوص آب‌خوری حضرت شد و یک [[غلام]] به نام [[جریح]] و این در پاسخ نامه‌ای بود که [[رسول اکرم]]{{صل}} آن را در ذی‌القعده [[سال ششم هجری]]، هنگام بازگشت از [[حدیبیه]]، همراه [[حاطب بن ابی بلتعه]] برای او فرستاده و او را به [[اسلام]] [[دعوت]] فرموده بود. مقوقس [[نامه]] و فرستاده آن حضرت را با [[احترام]] پذیرفت و آن [[نامه]] را در حقه‌ای از عاج نهاد، اما [[اسلام]] را قبول نکرد و جواب [[نامه]] را با هدایای مذکور همراه [[حاطب بن ابی بلتعه]] برای [[پیامبر]]{{صل}} فرستاد<ref> ابن سعد، ج۱، ص۲۰۰؛ مسعودی، ج۲، ص۲۸۹؛ طبری، ج۲، ص۶۴۵.</ref>.
زادگاه [[ماریه]] را موضعی به نام حفن، از نواحی یا کورة انصنا واقع در [[مصر]] گفته‌اند. بنا به روایتی، حاطب، [[ماریه]] را به [[اسلام]] فراخواند و او هم پذیرفت و بنا به [[روایت]] دیگر، [[رسول اکرم]]{{صل}} او و خواهرش سیرین را به [[اسلام]] فراخواند و آن دو پذیرفتند؛ [[روایت]] اخیر درست‌تر می‌نماید، زیرا [[پیامبر]]{{صل}} مالک [[ماریه]] و خواهرش بودند و بعید است که حاطب بی‌اجازه آن حضرت [[دست]] به این [[اقدام]] بزند؛ گرچه اقدامی مطلوب باشد<ref>دایرة المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۲۶۵.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} سیرین را به [[حسان بن ثابت]]، شاعر مخصوص خود، بخشید و او [[عبدالرحمان بن حسان]] را به [[دنیا]] آورد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۲۱-۲۲.</ref> و [[ماریه]] را برای خود برداشت<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۹؛ دایرة المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۲۶۵.</ref>؛ پس عبدالرحمان و ابراهیم پسرخاله هستند<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۹.</ref>.
[[ماریه]]، زنی [[زیبا]] و سفیدپوست و دارای موهای مجعد بود، [[پیامبر]]{{صل}} برای اینکه [[ماریه]] نزد زن‌های دیگرش نباشد، او را به ملک شخصی خود در بیرون از [[مدینه]] فرستاد؛ این ملک در مکانی به نام "العالیه" بود و از [[غنائم]] [[بنونضیر]] به آن حضرت رسیده بود<ref>دایرة المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۲۶۵.</ref>.<ref>[[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۶؛ [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۹۸-۹۹.</ref>


==مقدمه==
==مقدمه==
۲۱۸٬۲۱۵

ویرایش