پرش به محتوا

استدلال امام علی در جنگ نهروان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}}))
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ')
خط ۱۰: خط ۱۰:


==[[دلیل]] آوردن [[امام]]{{ع}} برای خوارج‌==
==[[دلیل]] آوردن [[امام]]{{ع}} برای خوارج‌==
* [[نهج البلاغة]]- برگرفته [[کلام]] وی با [[خوارج]]، آن‌گاه که به اردوگاه ایشان رفت، حال آنکه [[داوری]] را [[انکار]] می‌کردند-: [[علی]]{{ع}} گفت: "آیا همه شما با ما در [[صِفین]] همراه بودید؟". گفتند: برخی همراه بوده‌ایم و برخی نه. گفت: "پس دو گروه شوید؛ آنان که در [[صِفین]] حضور داشتند، در گروهی روند، و آنهایی که حضور نداشتند، در گروه دیگر، تا من با هر یک از این دو، به زبان خود، [[سخن]] گویم". [[جماعت]]، نداهایی در دادند. او گفت: "از [[کلام]] بپرهیزید و به گفتارم گوش فرا دهید و با دل‌هاتان به سوی من آیید؛ و هر کس او را به [[گواهی]] گیریم، [[دانش]] خود را در آن ابراز دارد". سپس‌به گفتاری‌بلند با ایشان‌پرداخت و از جمله گفت: "آیا آن هنگام که ایشان به [[حیله]] و [[نیرنگ]] و [[فریب]] و دَستان، قرآنها را برافراشتند، نگفتید:" [[برادران]] و هم‌دینان ما، از ما [[عفو]] خواسته و به کتاب خدای‌منزه امان‌جُسته‌اند. پس باید از ایشان بپذیریم و آنان را آسوده گذاریم"؟ من به شما گفتم: این، پدیده‌ای است به ظاهر مؤمنانه و در [[باطن]]، دشمنانه، که آغازش [[مهربانی]] است و پایانش [[پشیمانی]]. پس به کار خویش پردازید و راه خود سپرید و بر [[جهاد]]، [[دندان]] بفشارید و به این بانگ‌های شوم، گوش مسپارید که اگر پذیرفته شود، گم‌راه کند و اگر واگذاشته شود، سبب [[حقارت]] شود. اما این کار ([[داوری]]) انجام پذیرفت و دیدمتان که شما خود، آن [فرصت‌] را به ایشان بخشیدید. به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر [آن روز] من از آن سر بر می‌تافتم، از آن، وجوبی بر عهده من نبود و [[خداوند]]، مرا به [[گناه]] آن، بازخواست نمی‌فرمود. و به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر آن را می‌پذیرفتم، هر آینه من همان [پیشوای‌] برحق بودم که باید از من [[پیروی]] کنند؛ [زیرا] که [[کتاب خدا]] با من است و از آن هنگام که با آن همراه شدم (از آغاز [[نزول وحی]])، از آن جدا نشده‌ام. هر آینه ما با [[پیامبر خدا]] بودیم، در حالی که [[جنگ]] میان [[پدران]] و [[فرزندان]] و [[برادران]] و [[خویشاوندان]] می‌گردید؛ اما با هر [[مصیبت]] و [[رنج]]، جز بر [[ایمان]] ما و پای فشردنِمان بر [[حق]] و [[تسلیم]] بودنمان به [[فرمان]] و [[شکیبایی]] بر دردِ جراحت، افزوده نمی‌شد. لیکن اکنون ما با [[برادران]] [[مسلمان]] خود می‌جنگیم؛ زیرا [[انحراف]] و کژی و [[شبهه]] و تأویلِ [دلخواه‌] در دینشان راه یافته است. اگر دستاویزی یابیم که [[خداوند]] با آن‌ پراکندگی‌مان را سامان بخشد و با آن در باقی‌مانده روابطمان به هم نزدیک شویم، به آن می‌گراییم و جز آن را فرو می‌گذاریم"<ref>نهج البلاغة، خطبه ۱۲۲.</ref>.
* [[نهج البلاغة]]- برگرفته [[کلام]] وی با [[خوارج]]، آن‌گاه که به اردوگاه ایشان رفت، حال آنکه [[داوری]] را [[انکار]] می‌کردند-: [[علی]]{{ع}} گفت: "آیا همه شما با ما در [[صِفین]] همراه بودید؟". گفتند: برخی همراه بوده‌ایم و برخی نه. گفت: "پس دو گروه شوید؛ آنان که در [[صِفین]] حضور داشتند، در گروهی روند، و آنهایی که حضور نداشتند، در گروه دیگر، تا من با هر یک از این دو، به زبان خود، [[سخن]] گویم". [[جماعت]]، نداهایی در دادند. او گفت: "از [[کلام]] بپرهیزید و به گفتارم گوش فرا دهید و با دل‌هاتان به سوی من آیید؛ و هر کس او را به [[گواهی]] گیریم، [[دانش]] خود را در آن ابراز دارد". سپس‌به گفتاری‌بلند با ایشان‌پرداخت و از جمله گفت: "آیا آن هنگام که ایشان به [[حیله]] و [[نیرنگ]] و [[فریب]] و دَستان، قرآنها را برافراشتند، نگفتید:" [[برادران]] و هم‌دینان ما، از ما [[عفو]] خواسته و به کتاب خدای‌منزه امان‌جُسته‌اند. پس باید از ایشان بپذیریم و آنان را آسوده گذاریم"؟ من به شما گفتم: این، پدیده‌ای است به ظاهر مؤمنانه و در [[باطن]]، دشمنانه، که آغازش [[مهربانی]] است و پایانش [[پشیمانی]]. پس به کار خویش پردازید و راه خود سپرید و بر [[جهاد]]، [[دندان]] بفشارید و به این بانگ‌های شوم، گوش مسپارید که اگر پذیرفته شود، گم‌راه کند و اگر واگذاشته شود، سبب [[حقارت]] شود. اما این کار ([[داوری]]) انجام پذیرفت و دیدمتان که شما خود، آن [فرصت‌] را به ایشان بخشیدید. به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر [آن روز] من از آن سر بر می‌تافتم، از آن، وجوبی بر عهده من نبود و [[خداوند]]، مرا به [[گناه]] آن، بازخواست نمی‌فرمود. و به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر آن را می‌پذیرفتم، هر آینه من همان [پیشوای‌] برحق بودم که باید از من [[پیروی]] کنند؛ [زیرا] که [[کتاب خدا]] با من است و از آن هنگام که با آن همراه شدم (از آغاز [[نزول وحی]])، از آن جدا نشده‌ام. هر آینه ما با [[پیامبر خدا]] بودیم، در حالی که [[جنگ]] میان [[پدران]] و [[فرزندان]] و [[برادران]] و [[خویشاوندان]] می‌گردید؛ اما با هر [[مصیبت]] و [[رنج]]، جز بر [[ایمان]] ما و پای فشردنِمان بر [[حق]] و [[تسلیم]] بودنمان به [[فرمان]] و [[شکیبایی]] بر دردِ جراحت، افزوده نمی‌شد. لکن اکنون ما با [[برادران]] [[مسلمان]] خود می‌جنگیم؛ زیرا [[انحراف]] و کژی و [[شبهه]] و تأویلِ [دلخواه‌] در دینشان راه یافته است. اگر دستاویزی یابیم که [[خداوند]] با آن‌ پراکندگی‌مان را سامان بخشد و با آن در باقی‌مانده روابطمان به هم نزدیک شویم، به آن می‌گراییم و جز آن را فرو می‌گذاریم"<ref>نهج البلاغة، خطبه ۱۲۲.</ref>.
* [[تاریخ بغداد (کتاب)|تاریخ بغداد]]- به [[نقل]] از [[جابر]]: همانا در روز [[نهروان]] [[شاهد]] بودم که [[علی]]{{ع}}، چون آن [[جماعت]] را دید، به یارانش گفت: "باز ایستید!". سپس ایشان را ندا داد: "کشندگان [[عبد الله بن خباب]] را به ما سپارید تا قصاصشان کنیم"- و [[عبد الله]]، [[کارگزار]] [[علی]]{{ع}} در [[نهروان]] بود-. گفتند: ما، همه، او را کشتیم!<ref>[[تاریخ بغداد (کتاب)|تاریخ بغداد]]، ج ۷، ص ۲۳۷ ش ۳۷۲۹.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۹۷-۵۰۰.</ref>.
* [[تاریخ بغداد (کتاب)|تاریخ بغداد]]- به [[نقل]] از [[جابر]]: همانا در روز [[نهروان]] [[شاهد]] بودم که [[علی]]{{ع}}، چون آن [[جماعت]] را دید، به یارانش گفت: "باز ایستید!". سپس ایشان را ندا داد: "کشندگان [[عبد الله بن خباب]] را به ما سپارید تا قصاصشان کنیم"- و [[عبد الله]]، [[کارگزار]] [[علی]]{{ع}} در [[نهروان]] بود-. گفتند: ما، همه، او را کشتیم!<ref>[[تاریخ بغداد (کتاب)|تاریخ بغداد]]، ج ۷، ص ۲۳۷ ش ۳۷۲۹.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۹۷-۵۰۰.</ref>.
==[[خطابه]] [[امام]]{{ع}} در میان صف دو سپاه‌==
==[[خطابه]] [[امام]]{{ع}} در میان صف دو سپاه‌==
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش