پرش به محتوا

جادوگری در فقه اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن '
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ')
خط ۱۵: خط ۱۵:
تعریف‌های ارائه شده از سحر عبارتند از:
تعریف‌های ارائه شده از سحر عبارتند از:
#گفتار، نوشتار، رُقیَه یا هر عملی که در [[بدن]]، [[قلب]] یا [[عقل]] فرد سحر شده (مسحور) تأثیر بگذارد؛ بدون آنکه ساحر با او تماس پیدا کند. سحر ممکن است سبب [[قتل]]، [[بیماری]]، جدایی میان [[زن]] و شوهر، [[کینه]] و [[دشمنی]] میان آن دو یا پیدایی [[محبت]] شخصی به دیگری گردد. <ref>تحریر الأحکام، ج۵، ص:۳۹۶؛ تذکرة الفقهاء، ج۱۲، ص:۱۴۴</ref>
#گفتار، نوشتار، رُقیَه یا هر عملی که در [[بدن]]، [[قلب]] یا [[عقل]] فرد سحر شده (مسحور) تأثیر بگذارد؛ بدون آنکه ساحر با او تماس پیدا کند. سحر ممکن است سبب [[قتل]]، [[بیماری]]، جدایی میان [[زن]] و شوهر، [[کینه]] و [[دشمنی]] میان آن دو یا پیدایی [[محبت]] شخصی به دیگری گردد. <ref>تحریر الأحکام، ج۵، ص:۳۹۶؛ تذکرة الفقهاء، ج۱۲، ص:۱۴۴</ref>
#همان تعریف نخست با اضافه [[استخدام]] [[فرشتگان]]، [[جنیّان]] و [[شیاطین]] جهت [[کشف]] امور پنهان و درمان فرد [[جن]] زده و نیز [[احضار ارواح]] و تعلّق دادن [[روح]] به بدنی که [[آمادگی]] پذیرش آن را دارد. همچنین نیرنجات (آمیختن مواد عنصری، اَشکال و اَخلاط دارای مزاجهای گوناگون و نیز کمک گرفتن از [[اسرار]] [[خورشید و ماه]] به منظور اظهار امور شگفت‏‌آمیز) و طلسم‌ها (ممزوج کردن قوای آسمانی با قوای زمینی جهت اظهار امور شگفت). <ref>الدروس الشرعیة، ج۳، ص:۱۶۳ ـ ۱۶۴؛ الروضة البهیة، ج۳، ص:۲۱۴ ـ ۲۱۵</ref>. در این تعریف به جای جمله "اثر گذاشتن در مسحور" که در تعریف نخست آمده، جمله "زیان رساندن به مسحور" به کار رفته است. تعریف دوم از نظر گستره اعم از تعریف اول است؛ زیرا اموری را در بر می‏گیرد که تعریف نخست شامل آنها نمی‏‌شود؛ لیکن از جهت کارکرد؛ تعریف اول اعم خواهد بود؛ چون تأثیر، اعم از زیان و نفع است، مگر آنکه مراد از تأثیر در تعریف نخست همان اضرار باشد.
#همان تعریف نخست با اضافه [[استخدام]] [[فرشتگان]]، [[جنیّان]] و [[شیاطین]] جهت [[کشف]] امور پنهان و درمان فرد [[جن]] زده و نیز [[احضار ارواح]] و تعلّق دادن [[روح]] به بدنی که [[آمادگی]] پذیرش آن را دارد. همچنین نیرنجات (آمیختن مواد عنصری، اَشکال و اَخلاط دارای مزاجهای گوناگون و نیز کمک گرفتن از [[اسرار]] [[خورشید و ماه]] به منظور اظهار امور شگفت‏‌آمیز) و طلسم‌ها (ممزوج کردن قوای آسمانی با قوای زمینی جهت اظهار امور شگفت). <ref>الدروس الشرعیة، ج۳، ص:۱۶۳ ـ ۱۶۴؛ الروضة البهیة، ج۳، ص:۲۱۴ ـ ۲۱۵</ref>. در این تعریف به جای جمله "اثر گذاشتن در مسحور" که در تعریف نخست آمده، جمله "زیان رساندن به مسحور" به کار رفته است. تعریف دوم از نظر گستره اعم از تعریف اول است؛ زیرا اموری را در بر می‏گیرد که تعریف نخست شامل آنها نمی‏‌شود؛ لکن از جهت کارکرد؛ تعریف اول اعم خواهد بود؛ چون تأثیر، اعم از زیان و نفع است، مگر آنکه مراد از تأثیر در تعریف نخست همان اضرار باشد.
#ایجاد [[کارهای خارق‌العاده]] که منشأ آن یا تأثیرات [[نفسانی]] است، یا بهره‏‌گیری از فلکیات یا در آمیختن قوای آسمانی با قوای زمینی و یا [[استعانت]] از [[ارواح]] بسیط ([[فرشتگان]]، اجنّه و [[شیاطین]]). در اصطلاح خاص، اولی (ایجاد کارهای خارق‌العاده به سبب تأثیرات نفسانی) "[[سحر]]"، دومی "[[دعوت]] کواکب"، سومی "طلسمات" و چهارمی "[[عزائم]]" نامیده می‏‌شود. <ref>ایضاح الفوائد، ج۱، ص:۴۰۵</ref> این تعریف، اعم از تعریف‌های پیشین است؛ زیرا در آن نه از تأثیر سخن رفته و نه از اضرار. بنابر این، ایجاد کار [[خارق‌العاده]] از راه‌های یاد شده، [[سحر]] به شمار می‏‌رود؛ در دیگری تأثیر بگذارد یا نگذارد.
#ایجاد [[کارهای خارق‌العاده]] که منشأ آن یا تأثیرات [[نفسانی]] است، یا بهره‏‌گیری از فلکیات یا در آمیختن قوای آسمانی با قوای زمینی و یا [[استعانت]] از [[ارواح]] بسیط ([[فرشتگان]]، اجنّه و [[شیاطین]]). در اصطلاح خاص، اولی (ایجاد کارهای خارق‌العاده به سبب تأثیرات نفسانی) "[[سحر]]"، دومی "[[دعوت]] کواکب"، سومی "طلسمات" و چهارمی "[[عزائم]]" نامیده می‏‌شود. <ref>ایضاح الفوائد، ج۱، ص:۴۰۵</ref> این تعریف، اعم از تعریف‌های پیشین است؛ زیرا در آن نه از تأثیر سخن رفته و نه از اضرار. بنابر این، ایجاد کار [[خارق‌العاده]] از راه‌های یاد شده، [[سحر]] به شمار می‏‌رود؛ در دیگری تأثیر بگذارد یا نگذارد.
#کاری که پدید آمدن امری را در پی داشته و منشأ آن پنهان و غیر متعارف باشد. البته نه بدین معنا که هر عمل این چنینی مصداق سحر است؛ بلکه بدین معنا که سحر چنین ماهیتی دارد، با این توضیح که چنین عملی گاه در پرتو تقویت و [[تصفیه نفس]] از راه [[ریاضت]] از فرد صادر می‏‌شود؛ گاه با به‌کارگیری [[قوانین طبیعی]] یا هندسی؛ گاه با [[تسخیر]] روحانیات افلاک، [[ستارگان]] و مانند آنها که مشهور نزد [[یونانیان]] و کلدانیان بوده است؛ گاه با تسخیر [[جنیّان]] و شیاطین؛ گاه با اعمالی که مناسب مطلوب و مقصود است، مانند کشیدن تصاویر مسحور، نقش‌ها، گره زدن و بستن، دمیدن یا [[نوشتن]] که به رُقیه (کلماتی که با آن، فرد [[مبتلا]] به آفتی همچون صرع و تب را [[تعویذ]] می‌‏کنند) و عزیمه (کلماتی که با آن [[ارواح]] [[خبیث]] را از [[بدن]] کسی که بدان تعلق گرفته خارج می‌‏سازند) تقسیم می‏‌شود، و یا [[دود]] کردن گیاهان خوش بو و مناسب در زمانی خاص که نزد "نَبَطیان" معروف بوده است. و گاه با ذکر نام‌هایی که معانی آنها معلوم نیست و [[نوشتن]] آن نام‌ها به ترتیبی خاص. این قسم به [[اعراب]] و نبطیان منسوب است، و گاه با ذکر الفاظ دارای معانی معلوم غیر از [[دعاها]] و گاه با [[تصرف]] در بعضی [[آیات]] یا دعاها و یا نام‌ها. گاهی نیز با قرار دادن اعداد به ترتیبی خاص در لوح‌هایی. گوینده این قول پس از بیان اسباب نه گانه اشاره رفته، می‏‌گوید: [[قدر]] متیقن از [[سحر]] نوع پنجم است. نوع اول و دوم به طور [[یقین]] از مصادیق سحر نیست. باقی موارد مشتبه و مشکوک است. <ref>مستند الشیعة، ج۱۴، ص:۱۱۵</ref> بنابر تعریف چهارم، [[عمل خارق‌العاده]] پدید آمده در پرتو تقویت نفس مصداق سحر نیست؛ چنان که آنچه به سبب نوع دوم ایجاد می‏‌شود نیز مصداق سحر نخواهد بود. مصداق سحر بودن کارهایی که با [[تسخیر]] ارواح افلاک ([[فرشتگان]]) یا [[جنیان]] و [[شیاطین]] و سایر اسباب نه گانه ـ جز نوع پنجم ـ صورت می‏گیرد، مورد [[شک]] و [[شبهه]] است. بنابر این، تعریف چهارم اخص از تعریف سوم است؛ لیکن از حیث قید نشدن اضرار به دیگری در این تعریف، از تعریف اول و دوم اعم می‏باشد.
#کاری که پدید آمدن امری را در پی داشته و منشأ آن پنهان و غیر متعارف باشد. البته نه بدین معنا که هر عمل این چنینی مصداق سحر است؛ بلکه بدین معنا که سحر چنین ماهیتی دارد، با این توضیح که چنین عملی گاه در پرتو تقویت و [[تصفیه نفس]] از راه [[ریاضت]] از فرد صادر می‏‌شود؛ گاه با به‌کارگیری [[قوانین طبیعی]] یا هندسی؛ گاه با [[تسخیر]] روحانیات افلاک، [[ستارگان]] و مانند آنها که مشهور نزد [[یونانیان]] و کلدانیان بوده است؛ گاه با تسخیر [[جنیّان]] و شیاطین؛ گاه با اعمالی که مناسب مطلوب و مقصود است، مانند کشیدن تصاویر مسحور، نقش‌ها، گره زدن و بستن، دمیدن یا [[نوشتن]] که به رُقیه (کلماتی که با آن، فرد [[مبتلا]] به آفتی همچون صرع و تب را [[تعویذ]] می‌‏کنند) و عزیمه (کلماتی که با آن [[ارواح]] [[خبیث]] را از [[بدن]] کسی که بدان تعلق گرفته خارج می‌‏سازند) تقسیم می‏‌شود، و یا [[دود]] کردن گیاهان خوش بو و مناسب در زمانی خاص که نزد "نَبَطیان" معروف بوده است. و گاه با ذکر نام‌هایی که معانی آنها معلوم نیست و [[نوشتن]] آن نام‌ها به ترتیبی خاص. این قسم به [[اعراب]] و نبطیان منسوب است، و گاه با ذکر الفاظ دارای معانی معلوم غیر از [[دعاها]] و گاه با [[تصرف]] در بعضی [[آیات]] یا دعاها و یا نام‌ها. گاهی نیز با قرار دادن اعداد به ترتیبی خاص در لوح‌هایی. گوینده این قول پس از بیان اسباب نه گانه اشاره رفته، می‏‌گوید: [[قدر]] متیقن از [[سحر]] نوع پنجم است. نوع اول و دوم به طور [[یقین]] از مصادیق سحر نیست. باقی موارد مشتبه و مشکوک است. <ref>مستند الشیعة، ج۱۴، ص:۱۱۵</ref> بنابر تعریف چهارم، [[عمل خارق‌العاده]] پدید آمده در پرتو تقویت نفس مصداق سحر نیست؛ چنان که آنچه به سبب نوع دوم ایجاد می‏‌شود نیز مصداق سحر نخواهد بود. مصداق سحر بودن کارهایی که با [[تسخیر]] ارواح افلاک ([[فرشتگان]]) یا [[جنیان]] و [[شیاطین]] و سایر اسباب نه گانه ـ جز نوع پنجم ـ صورت می‏گیرد، مورد [[شک]] و [[شبهه]] است. بنابر این، تعریف چهارم اخص از تعریف سوم است؛ لکن از حیث قید نشدن اضرار به دیگری در این تعریف، از تعریف اول و دوم اعم می‏باشد.
# مطلق ایجاد چیزی که دارای آثار شگفت، [[شبیه]] [[کرامات]] باشد؛ بدون استناد به امور [[حسی]] یا [[شرعی]]، از قبیل آیات و دعاهای وارد شده؛ خواه در مسحور اثر بگذارد یا نه و خواه سحر شده [[انسان]] باشد یا حیوان و یا جماد. [[استخدام]] فرشتگان، احضار و تسخیر [[جنیّان]] و احضار و تسخیر ارواح و امثال آن، ملحق به سحر است. <ref>هدایة العباد (گلپایگانی)، ج۱، ص:۳۴۲</ref> این تعریف اعم از تعریفهای قبلی است.
# مطلق ایجاد چیزی که دارای آثار شگفت، [[شبیه]] [[کرامات]] باشد؛ بدون استناد به امور [[حسی]] یا [[شرعی]]، از قبیل آیات و دعاهای وارد شده؛ خواه در مسحور اثر بگذارد یا نه و خواه سحر شده [[انسان]] باشد یا حیوان و یا جماد. [[استخدام]] فرشتگان، احضار و تسخیر [[جنیّان]] و احضار و تسخیر ارواح و امثال آن، ملحق به سحر است. <ref>هدایة العباد (گلپایگانی)، ج۱، ص:۳۴۲</ref> این تعریف اعم از تعریفهای قبلی است.
#انجام دادن عملی [[خارق‌العاده]] از راههای [[باطل]] و غیر [[مشروع]] به منظور زیان رساندن به کسی. این تعریف، از جهتی همچون تعریف پیشین عمومیت دارد؛ زیرا هر نوع کار خارق‌العاده پدید آمده از راه غیر مشروع را شامل می‏‌شود و از جهتی اخص است؛ زیرا [[مقید]] به اضرار است. بنابر این، [[عمل خارق‌العاده]] غیر زیان آور برای کسی در صورت عدم [[حرمت]] از جهتی دیگر، موضوعاً یا حکماً مصداق [[سحر]] نخواهد بود. <ref>وسیلة النجاة (بهجت)، ص:۴۱۷</ref>
#انجام دادن عملی [[خارق‌العاده]] از راههای [[باطل]] و غیر [[مشروع]] به منظور زیان رساندن به کسی. این تعریف، از جهتی همچون تعریف پیشین عمومیت دارد؛ زیرا هر نوع کار خارق‌العاده پدید آمده از راه غیر مشروع را شامل می‏‌شود و از جهتی اخص است؛ زیرا [[مقید]] به اضرار است. بنابر این، [[عمل خارق‌العاده]] غیر زیان آور برای کسی در صورت عدم [[حرمت]] از جهتی دیگر، موضوعاً یا حکماً مصداق [[سحر]] نخواهد بود. <ref>وسیلة النجاة (بهجت)، ص:۴۱۷</ref>
خط ۳۱: خط ۳۱:


==حکم==
==حکم==
سحر از [[گناهان کبیره]] به شمار می‏‌رود و [[آموزش دادن]] و [[آموختن]] آن به منظور به کار بستن و نیز دریافت اجرت در ازای یاد دادن آن [[حرام]] و [[باطل]] است؛ <ref>النهایة، ص:۳۶۵ ـ ۳۶۶؛ مفتاح الکرامة، ج۸، ص:۱۲۰</ref> لیکن به تصریح برخی، آموختن سحر به [[انگیزه]] دانستن و نه عمل کردن و یا به کار بستن آن هنگام [[ضرورت]]، جایز است. <ref>جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۷۸</ref> برخی گفته‏‌اند: [[یاد گرفتن]] [[سحر]] به [[انگیزه]] [[حفظ]] خود از [[سحر]] شدن توسط دیگری و دفع زیان آن از خود و [[مسلمانان]] و نیز دفع [[شر]] کسی که بدان وسیله [[ادعای پیامبری]] می‏‌کند، جایز، بلکه در مورد آخر، [[واجب کفایی]] است؛ <ref>الدروس الشرعیة، ج۳، ص:۱۶۴؛ الروضة البهیة، ج۳، ص:۲۱۵</ref> لیکن برخی، به کار گرفتن سحر را جهت حفظ خود یا دفع کسی که بدان سبب ادعای پیامبری می‏‌کند، جایز ندانسته‌‏اند. <ref>جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۷۷ ـ ۷۸؛ هدایة العباد (گلپایگانی)، ج۱، ص:۳۴۱</ref>
سحر از [[گناهان کبیره]] به شمار می‏‌رود و [[آموزش دادن]] و [[آموختن]] آن به منظور به کار بستن و نیز دریافت اجرت در ازای یاد دادن آن [[حرام]] و [[باطل]] است؛ <ref>النهایة، ص:۳۶۵ ـ ۳۶۶؛ مفتاح الکرامة، ج۸، ص:۱۲۰</ref> لکن به تصریح برخی، آموختن سحر به [[انگیزه]] دانستن و نه عمل کردن و یا به کار بستن آن هنگام [[ضرورت]]، جایز است. <ref>جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۷۸</ref> برخی گفته‏‌اند: [[یاد گرفتن]] [[سحر]] به [[انگیزه]] [[حفظ]] خود از [[سحر]] شدن توسط دیگری و دفع زیان آن از خود و [[مسلمانان]] و نیز دفع [[شر]] کسی که بدان وسیله [[ادعای پیامبری]] می‏‌کند، جایز، بلکه در مورد آخر، [[واجب کفایی]] است؛ <ref>الدروس الشرعیة، ج۳، ص:۱۶۴؛ الروضة البهیة، ج۳، ص:۲۱۵</ref> لکن برخی، به کار گرفتن سحر را جهت حفظ خود یا دفع کسی که بدان سبب ادعای پیامبری می‏‌کند، جایز ندانسته‌‏اند. <ref>جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۷۷ ـ ۷۸؛ هدایة العباد (گلپایگانی)، ج۱، ص:۳۴۱</ref>


گشودن سحر به وسیله ذکر، [[دعا]] و [[آیات قرآن کریم]] جایز است؛ لیکن در اینکه گشودن آن به وسیله سحر جایز است یا [[حرام]]، [[اختلاف]] می‏‌باشد. <ref>تحریر الأحکام، ج۲، ص:۲۶۱؛ الدروس الشرعیة، ج۳، ص:۱۶۴؛ الحدائق الناضرة، ج۱۸، ص:۱۷۵؛ سداد العباد، ص:۴۲۹ ـ ۴۳۰</ref> البته اگر حفظ واجبی اهم، متوقف بر عمل سحر باشد، سحر جایز، بلکه [[واجب]] خواهد بود. <ref>جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۷۸؛ هدایة العباد (گلپایگانی)، ج۱، ص:۳۴۱</ref>
گشودن سحر به وسیله ذکر، [[دعا]] و [[آیات قرآن کریم]] جایز است؛ لکن در اینکه گشودن آن به وسیله سحر جایز است یا [[حرام]]، [[اختلاف]] می‏‌باشد. <ref>تحریر الأحکام، ج۲، ص:۲۶۱؛ الدروس الشرعیة، ج۳، ص:۱۶۴؛ الحدائق الناضرة، ج۱۸، ص:۱۷۵؛ سداد العباد، ص:۴۲۹ ـ ۴۳۰</ref> البته اگر حفظ واجبی اهم، متوقف بر عمل سحر باشد، سحر جایز، بلکه [[واجب]] خواهد بود. <ref>جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۷۸؛ هدایة العباد (گلپایگانی)، ج۱، ص:۳۴۱</ref>


عملی که مصداق سحر بودن آن مشکوک است، به تصریح برخی، محکوم به [[حکم]] سحر نیست و اگر از جهتی دیگر، همچون زیان داشتن برای کسی، حرام نباشد، اشکالی ندارد. <ref>مستند الشیعة، ج۱۴، ص:۱۱۵؛ جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۸۵</ref>
عملی که مصداق سحر بودن آن مشکوک است، به تصریح برخی، محکوم به [[حکم]] سحر نیست و اگر از جهتی دیگر، همچون زیان داشتن برای کسی، حرام نباشد، اشکالی ندارد. <ref>مستند الشیعة، ج۱۴، ص:۱۱۵؛ جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۸۵</ref>


==[[کفر]] ساحر==
==[[کفر]] ساحر==
ساحر [[مسلمانی]] که سحر را [[حلال]] می‌داند، [[کافر]] و [[مرتد]] به شمار رفته و [[احکام]] مرتد بر او جاری می‏‌گردد؛ لیکن در صورتی که آن را حلال نداند، کافر به شمار نمی‏‌رود. <ref>الخلاف، ج۵، ص:۳۲۹؛ جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۸۶؛ مصباح الفقاهة، ج۱، ص:۲۹۲</ref>
ساحر [[مسلمانی]] که سحر را [[حلال]] می‌داند، [[کافر]] و [[مرتد]] به شمار رفته و [[احکام]] مرتد بر او جاری می‏‌گردد؛ لکن در صورتی که آن را حلال نداند، کافر به شمار نمی‏‌رود. <ref>الخلاف، ج۵، ص:۳۲۹؛ جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۸۶؛ مصباح الفقاهة، ج۱، ص:۲۹۲</ref>


==[[کیفر]] ساحر==
==[[کیفر]] ساحر==
بنابر قول مشهور، کیفر ساحر [[مسلمان]] [[قتل]] است؛ خواه آن را حلال بشمارد یا حرام بداند؛ لیکن کیفر ساحر کافر [[تعزیر]] می‌‏باشد. <ref>جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۸۶ و ج۴۱، ص:۴۴۳</ref> برخی در ساحر مسلمان بین کسی که سحر را حلال می‌‏شمارد و غیر او، تفاوت قائل شده و قتل را تنها در صورت نخست، [[ثابت]] دانسته‏‌اند. <ref>مصباح الفقاهة، ج۱، ص:۲۹۲ ـ ۲۹۳</ref>
بنابر قول مشهور، کیفر ساحر [[مسلمان]] [[قتل]] است؛ خواه آن را حلال بشمارد یا حرام بداند؛ لکن کیفر ساحر کافر [[تعزیر]] می‌‏باشد. <ref>جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۸۶ و ج۴۱، ص:۴۴۳</ref> برخی در ساحر مسلمان بین کسی که سحر را حلال می‌‏شمارد و غیر او، تفاوت قائل شده و قتل را تنها در صورت نخست، [[ثابت]] دانسته‏‌اند. <ref>مصباح الفقاهة، ج۱، ص:۲۹۲ ـ ۲۹۳</ref>


==[[اثبات]] [[سحر]]==
==[[اثبات]] [[سحر]]==
بدون [[شک]]، سحر با [[اقرار]] ساحر [[ثابت]] می‏گردد؛ لیکن در اینکه با بیّنه نیز ثابت می‏‌شود یا نه، معروف قول نخست است. <ref>جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۴۳؛ الدر المنضود (گلپایگانی)، ج۲، ص:۲۷۹</ref> برخی، سحر را تنها از راه اقرار قابل اثبات دانسته‏‌اند. <ref>مسالک الأفهام، ج۱۵، ص:۷۷</ref> در اقرار نیز آیا یک بار اقرار کفایت می‏‌کند یا دو بار لازم است؟ برخی، [[احتیاط]] را در دو بار اقرار دانسته‏‌اند. <ref>جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۴۳؛ الدر المنضود (گلپایگانی)، ج۲، ص:۲۸۰؛ مهذب الأحکام، ج۲۸، ص:۳۵</ref>
بدون [[شک]]، سحر با [[اقرار]] ساحر [[ثابت]] می‏گردد؛ لکن در اینکه با بیّنه نیز ثابت می‏‌شود یا نه، معروف قول نخست است. <ref>جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۴۳؛ الدر المنضود (گلپایگانی)، ج۲، ص:۲۷۹</ref> برخی، سحر را تنها از راه اقرار قابل اثبات دانسته‏‌اند. <ref>مسالک الأفهام، ج۱۵، ص:۷۷</ref> در اقرار نیز آیا یک بار اقرار کفایت می‏‌کند یا دو بار لازم است؟ برخی، [[احتیاط]] را در دو بار اقرار دانسته‏‌اند. <ref>جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۴۳؛ الدر المنضود (گلپایگانی)، ج۲، ص:۲۸۰؛ مهذب الأحکام، ج۲۸، ص:۳۵</ref>


==کشتن دیگری با [[سحر]]==
==کشتن دیگری با [[سحر]]==
اگر ساحر با سحر کردن دیگری موجب [[مرگ]] او گردد، در صورتی که قصد او از این کار، کشتن مسحور باشد یا سحر به گونه‏ای باشد که غالباً منجر به کشته شدن مسحور می‏‌گردد، [[قصاص]] می‏‌شود؛ اما اگر چنین قصدی نداشته باشد و سحر نیز غالباً کشنده نباشد، [[قتل]] شبه عمد محسوب و دیه ثابت می‏‌شود و اگر اقرار به [[خطا]] کند؛ بدین معنا که قصدش سحر دیگری بوده و به [[اشتباه]] نام مقتول را برده است، دیه بر عاقله [[ثابت]] نمی‏‌شود؛ بلکه بر ساحر ثابت می‏‌گردد؛ مگر آنکه عاقله، ادعای او را ـ مبنی بر خطا بودن ـ [[تصدیق]] نماید. برخی، ثبوت قصاص و دیه را بر [[واقعیت]] داشتن سحر مبتنی کرده و گفته‏‌اند: اگر سحر واقعیت داشته باشد، قصاص یا دیه ثابت است؛ اما اگر تخیلی باشد، قصاص یا دیه ثابت نخواهد بود؛ لیکن بسیاری قصاص یا دیه را در هر دو تقدیر ثابت دانسته‏‌اند. <ref>شرائع الإسلام، ج۴، ص:۹۷۳؛ تحریر الأحکام، ج۵، ص:۴۲۴ ـ ۴۲۵</ref>.<ref> [[سید محمود هاشمی شاهرودی|هاشمی شاهرودی، سید محمود]]، [[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت]] ج۴، صفحه ۴۱۱-۴۱۶.</ref>
اگر ساحر با سحر کردن دیگری موجب [[مرگ]] او گردد، در صورتی که قصد او از این کار، کشتن مسحور باشد یا سحر به گونه‏ای باشد که غالباً منجر به کشته شدن مسحور می‏‌گردد، [[قصاص]] می‏‌شود؛ اما اگر چنین قصدی نداشته باشد و سحر نیز غالباً کشنده نباشد، [[قتل]] شبه عمد محسوب و دیه ثابت می‏‌شود و اگر اقرار به [[خطا]] کند؛ بدین معنا که قصدش سحر دیگری بوده و به [[اشتباه]] نام مقتول را برده است، دیه بر عاقله [[ثابت]] نمی‏‌شود؛ بلکه بر ساحر ثابت می‏‌گردد؛ مگر آنکه عاقله، ادعای او را ـ مبنی بر خطا بودن ـ [[تصدیق]] نماید. برخی، ثبوت قصاص و دیه را بر [[واقعیت]] داشتن سحر مبتنی کرده و گفته‏‌اند: اگر سحر واقعیت داشته باشد، قصاص یا دیه ثابت است؛ اما اگر تخیلی باشد، قصاص یا دیه ثابت نخواهد بود؛ لکن بسیاری قصاص یا دیه را در هر دو تقدیر ثابت دانسته‏‌اند. <ref>شرائع الإسلام، ج۴، ص:۹۷۳؛ تحریر الأحکام، ج۵، ص:۴۲۴ ـ ۴۲۵</ref>.<ref> [[سید محمود هاشمی شاهرودی|هاشمی شاهرودی، سید محمود]]، [[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت]] ج۴، صفحه ۴۱۱-۴۱۶.</ref>


==منابع==
==منابع==
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش