پرش به محتوا

اکثم بن صیفی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[))
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ')
خط ۱۴: خط ۱۴:
[[حارث بن ابی شمر غسانی]] ([[حاکم]] [[شام]]) نیز از او خواسته بود تا در [[ملاقات]] با هِرَقل (امپراتور [[روم]]) از جانب او سخن بگوید.<ref>المعمرون والوصایا، ص۲۳؛ المفصل، ج۵، ص۶۴۰.</ref> برخی معتقدند او نخستین کسی بود که به [[قاعده فقهی]] "الولد للفراش" [[حکم]] کرد و [[اسلام]] نیز بعدا آن را [[تأیید]] کرد.<ref>صبح الاعشی، ج ۱، ص ۴۳۵؛ الأوائل، ص ۴۹.</ref> اکثم را به جهت [[عمر]] درازش از مُعَمّرین شمرده‌اند و عمر او را ۳۶۰،<ref>کمال الدین، ج ۲، ص ۳۸۹.</ref>۳۳۰ <ref>الغیبه، ص ۱۱۵؛ کنز الفوائد، ج ۲، ص ۱۲۳.</ref> و ۱۹۰ سال <ref>المعارف، ص ۲۹۹؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۵۱۵؛ انساب الاشراف، ج ۱۳، ص ۶۷.</ref> گزارش کرده‌اند. گفته شده: [[پدر]] وی نیز از معمّرین بود و حدود ۲۷۰ سال [[زندگی]] کرد.<ref>الغیبه، ص ۱۱۶.</ref> گویا اکثم [[پیامبر]]{{صل}} را در سنین [[جوانی]] دیده بود،<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۱۲؛ سبل الهدی، ج ۲، ص ۱۴۷.</ref> ازاین‌رو برخی او را در شمار [[صحابه]] آورده‌اند؛ امّا بیشتر منابع در [[مسلمان]] نبودن وی [[شک]] نکرده،<ref> الاصابه، ج ۱، ص ۳۵۲ ـ ۳۵۳؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۵۱۵.</ref> بلکه بدان تصریح کرده‌اند،<ref>انساب‌الاشراف، ج۱۳، ص۶۷؛ المعارف، ص ۲۹۹.</ref> با وجود این، گزارش‌هایی مبنی بر [[ایمان]] او ارائه شده است.<ref>الغیبه، ص ۱۱۵؛ الاصابه، ج ۱، ص ۳۵۲ ـ ۳۵۳.</ref>
[[حارث بن ابی شمر غسانی]] ([[حاکم]] [[شام]]) نیز از او خواسته بود تا در [[ملاقات]] با هِرَقل (امپراتور [[روم]]) از جانب او سخن بگوید.<ref>المعمرون والوصایا، ص۲۳؛ المفصل، ج۵، ص۶۴۰.</ref> برخی معتقدند او نخستین کسی بود که به [[قاعده فقهی]] "الولد للفراش" [[حکم]] کرد و [[اسلام]] نیز بعدا آن را [[تأیید]] کرد.<ref>صبح الاعشی، ج ۱، ص ۴۳۵؛ الأوائل، ص ۴۹.</ref> اکثم را به جهت [[عمر]] درازش از مُعَمّرین شمرده‌اند و عمر او را ۳۶۰،<ref>کمال الدین، ج ۲، ص ۳۸۹.</ref>۳۳۰ <ref>الغیبه، ص ۱۱۵؛ کنز الفوائد، ج ۲، ص ۱۲۳.</ref> و ۱۹۰ سال <ref>المعارف، ص ۲۹۹؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۵۱۵؛ انساب الاشراف، ج ۱۳، ص ۶۷.</ref> گزارش کرده‌اند. گفته شده: [[پدر]] وی نیز از معمّرین بود و حدود ۲۷۰ سال [[زندگی]] کرد.<ref>الغیبه، ص ۱۱۶.</ref> گویا اکثم [[پیامبر]]{{صل}} را در سنین [[جوانی]] دیده بود،<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۱۲؛ سبل الهدی، ج ۲، ص ۱۴۷.</ref> ازاین‌رو برخی او را در شمار [[صحابه]] آورده‌اند؛ امّا بیشتر منابع در [[مسلمان]] نبودن وی [[شک]] نکرده،<ref> الاصابه، ج ۱، ص ۳۵۲ ـ ۳۵۳؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۵۱۵.</ref> بلکه بدان تصریح کرده‌اند،<ref>انساب‌الاشراف، ج۱۳، ص۶۷؛ المعارف، ص ۲۹۹.</ref> با وجود این، گزارش‌هایی مبنی بر [[ایمان]] او ارائه شده است.<ref>الغیبه، ص ۱۱۵؛ الاصابه، ج ۱، ص ۳۵۲ ـ ۳۵۳.</ref>


گویند وی در [[عهد پیامبر]]{{صل}} برای [[پذیرش اسلام]] با جماعتی از [[قوم]] خویش آهنگ [[مدینه]] کرد؛ امّا پیش از [[درک]] پیامبر در [[راه]] درگذشت و همراهانش که به مدینه رسیدند اسلام آوردند.<ref>الاصابه، ج ۱، ص ۳۵۱ ـ ۳۵۳.</ref> از [[ابوهلال عسکری]] [[نقل]] شده: چون اکثم نام [[رسول خدا]] را شنید با پسرش حُبَیْش، نامه‌ای برای آن [[حضرت]] فرستاد و از ایشان خواست آنچه را دریافته به او باز گوید. [[پیامبر]]{{صل}} در نامه‌ای به وی اهداف [[دعوت]] خود را بیان کرد.<ref>المنتظم، ج ۲، ص ۱۲۸؛الوثائق السیاسیه، ص۲۵۴ـ۲۵۵؛ مکاتیب‌الرسول، ج۲، ص۳۷۲ـ۳۷۳.</ref> پس از آن اکثم با برخی از [[خویشان]] خود روانه [[مدینه]] شد؛ لیکن پیش از [[ملاقات]] با پیامبر{{صل}} درگذشت.<ref>کنزالفوائد، ج ۲، ص ۱۲۴.</ref> در [[نقلی]] دیگر، سبب [[مرگ]] اکثم پسرش معرفی شده که او چون از [[مسافرت]] [[پدر]] [[کراهت]] داشت، کوهان شتر وی را شکافت و اکثم در بین [[راه]] از [[تشنگی]] هلاک شد.<ref> الاصابه، ج ۱، ص ۳۵۲.</ref>
گویند وی در [[عهد پیامبر]]{{صل}} برای [[پذیرش اسلام]] با جماعتی از [[قوم]] خویش آهنگ [[مدینه]] کرد؛ امّا پیش از [[درک]] پیامبر در [[راه]] درگذشت و همراهانش که به مدینه رسیدند اسلام آوردند.<ref>الاصابه، ج ۱، ص ۳۵۱ ـ ۳۵۳.</ref> از [[ابوهلال عسکری]] [[نقل]] شده: چون اکثم نام [[رسول خدا]] را شنید با پسرش حُبَیْش، نامه‌ای برای آن [[حضرت]] فرستاد و از ایشان خواست آنچه را دریافته به او باز گوید. [[پیامبر]]{{صل}} در نامه‌ای به وی اهداف [[دعوت]] خود را بیان کرد.<ref>المنتظم، ج ۲، ص ۱۲۸؛الوثائق السیاسیه، ص۲۵۴ـ۲۵۵؛ مکاتیب‌الرسول، ج۲، ص۳۷۲ـ۳۷۳.</ref> پس از آن اکثم با برخی از [[خویشان]] خود روانه [[مدینه]] شد؛ لکن پیش از [[ملاقات]] با پیامبر{{صل}} درگذشت.<ref>کنزالفوائد، ج ۲، ص ۱۲۴.</ref> در [[نقلی]] دیگر، سبب [[مرگ]] اکثم پسرش معرفی شده که او چون از [[مسافرت]] [[پدر]] [[کراهت]] داشت، کوهان شتر وی را شکافت و اکثم در بین [[راه]] از [[تشنگی]] هلاک شد.<ref> الاصابه، ج ۱، ص ۳۵۲.</ref>


بنا بر [[نقل]] برخی [[مفسران]]، [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«و هر کس در راه خداوند هجرت گزیند، در زمین سرپناه‌های فراوان و گستردگی (در روزی) خواهد یافت و هر که از خانه خویش برای هجرت به سوی خداوند و پیامبرش برون آید سپس مرگ او را دریابد؛ بی‌گمان پاداش او بر عهده خداوند است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۰۰.</ref> درباره [[هجرت]] اکثم نازل شده<ref> کشف‌الاسرار، ج ۲، ص ۶۵۵؛ مبهمات‌القرآن، ج۱، ص ۳۵۵.</ref> و [[خداوند]] برای چنین کسانی [[پاداش شهید]] قرار داده است.<ref> تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۵۵۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۲۲۴.</ref>[[سال]] درگذشت اکثم نهم<ref>البخلاء، ج۱، ص۷۳؛ الجامع، ج۱، ص۱۲۶؛ الاعلام، ج ۲، ص ۶.</ref> یا دهم <ref>تاریخ الادب العربی، ج ۱، ص ۲۰۱.</ref> [[هجری]] گزارش شده است. از وی فرزندانی مانده بود که در [[کوفه]] می‌زیستند <ref>المعارف، ص۲۹۹؛ انساب‌الاشراف، ج ۱۳، ص ۶۷.</ref>[[یحیی بن اکثم]]، [[قاضی]] القضات [[مأمون]]<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۲۱۰.</ref> و [[حمزه]] [[زیات]] [[قاری]]<ref>الاشتقاق، ص ۲۰۷.</ref> از تبار او بوده‌اند.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[اکثم بن صیفی (مقاله)|مقاله «اکثم بن صیفی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴.</ref>
بنا بر [[نقل]] برخی [[مفسران]]، [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«و هر کس در راه خداوند هجرت گزیند، در زمین سرپناه‌های فراوان و گستردگی (در روزی) خواهد یافت و هر که از خانه خویش برای هجرت به سوی خداوند و پیامبرش برون آید سپس مرگ او را دریابد؛ بی‌گمان پاداش او بر عهده خداوند است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۰۰.</ref> درباره [[هجرت]] اکثم نازل شده<ref> کشف‌الاسرار، ج ۲، ص ۶۵۵؛ مبهمات‌القرآن، ج۱، ص ۳۵۵.</ref> و [[خداوند]] برای چنین کسانی [[پاداش شهید]] قرار داده است.<ref> تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۵۵۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۲۲۴.</ref>[[سال]] درگذشت اکثم نهم<ref>البخلاء، ج۱، ص۷۳؛ الجامع، ج۱، ص۱۲۶؛ الاعلام، ج ۲، ص ۶.</ref> یا دهم <ref>تاریخ الادب العربی، ج ۱، ص ۲۰۱.</ref> [[هجری]] گزارش شده است. از وی فرزندانی مانده بود که در [[کوفه]] می‌زیستند <ref>المعارف، ص۲۹۹؛ انساب‌الاشراف، ج ۱۳، ص ۶۷.</ref>[[یحیی بن اکثم]]، [[قاضی]] القضات [[مأمون]]<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۲۱۰.</ref> و [[حمزه]] [[زیات]] [[قاری]]<ref>الاشتقاق، ص ۲۰۷.</ref> از تبار او بوده‌اند.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[اکثم بن صیفی (مقاله)|مقاله «اکثم بن صیفی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴.</ref>
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش