پرش به محتوا

امامت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۳٬۳۹۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۱ اکتبر ۲۰۲۱
خط ۱۸۵: خط ۱۸۵:


آیۀ دیگری که به [[صراحت]] راه تعیین امام را منحصر به اراده و [[مشیت]] و [[جعل خداوند متعال]] می‌داند [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه 30.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> است. از کاربرد واژه [[خلیفه]] در قرآن به دست می‌آید که خداوند انسان را خلیفه و [[جانشین]] خود در روی [[زمین]] قرار داده است، پس بین امامت و [[خلافت]] رابطه‌ وجود دارد. از آیات فوق استفاده می‌شود سنت جعل [[خلیفه روی زمین]] قانونی مستمر و همیشگی بوده است و نمی‌توان عصری را [[تصور]] کرد که خالی از خلیفه باشد<ref>ملا صدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص۳۰۸؛ مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ص۳۶۷.</ref>. اگر لازم باشد در هر عصری دست کم یک نفر چنین مقامی داشته باشد، لازم است نزدیکی را به [[هدف آفرینش]]، یعنی [[عبودیت]]<ref>{{متن قرآن|مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>، داشته، در نتیجه [[برترین انسان‌ها]] باشد و گذشت که «برترین انسان‌ها» همان تعبیری است که [[شیعه]] برای «[[امام]]» به کار می‌برد. [[خداوند]] هم [[تعیین خلیفه]] و امام را به خودش نسبت داده و احدی در این مسئله با او [[شریک]] نیست، حتی [[پیامبران الهی]]<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۱۳۶-۱۵۵.</ref>.
آیۀ دیگری که به [[صراحت]] راه تعیین امام را منحصر به اراده و [[مشیت]] و [[جعل خداوند متعال]] می‌داند [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه 30.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> است. از کاربرد واژه [[خلیفه]] در قرآن به دست می‌آید که خداوند انسان را خلیفه و [[جانشین]] خود در روی [[زمین]] قرار داده است، پس بین امامت و [[خلافت]] رابطه‌ وجود دارد. از آیات فوق استفاده می‌شود سنت جعل [[خلیفه روی زمین]] قانونی مستمر و همیشگی بوده است و نمی‌توان عصری را [[تصور]] کرد که خالی از خلیفه باشد<ref>ملا صدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص۳۰۸؛ مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ص۳۶۷.</ref>. اگر لازم باشد در هر عصری دست کم یک نفر چنین مقامی داشته باشد، لازم است نزدیکی را به [[هدف آفرینش]]، یعنی [[عبودیت]]<ref>{{متن قرآن|مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>، داشته، در نتیجه [[برترین انسان‌ها]] باشد و گذشت که «برترین انسان‌ها» همان تعبیری است که [[شیعه]] برای «[[امام]]» به کار می‌برد. [[خداوند]] هم [[تعیین خلیفه]] و امام را به خودش نسبت داده و احدی در این مسئله با او [[شریک]] نیست، حتی [[پیامبران الهی]]<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۱۳۶-۱۵۵.</ref>.
==شرایط و [[صفات امام]] (بایستگی‌های [[امامت]]) در [[قرآن]]==
امامت [[منصب]] [[جانشینی رسول خدا]]{{صل}} در امر [[هدایت]] [[بشر]] است و امام یک [[انسان]] عادی نیست، بلکه بر طبق مسئولیّت‌هایی که بر عهده‌اش نهاده شده، باید واجد شرایط و صفات ویژه‌ای نیز باشد. مهم‌ترین آنها، عبارت است از: [[عصمت]]؛ [[علم]] به مجموع [[معارف]] و [[علوم]] و [[احکام دین]]؛ [[افضلیّت]] در مجموع [[کمالات انسانی]].
===عصمت===
[[شیعه امامیه]] [[معتقد]] است پیشوای [[امت اسلامی]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} باید از [[خطا]] و [[گناه]] [[معصوم]] باشد. [[دلایل]] [[وحیانی]] (و [[قرآنی]]) این ادعا عبارت است از:
====[[آیه ابتلاء]] ([[آیه عهد]])====
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، [[فخر رازی]] از جملۀ {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} بر معصوم بودن [[حضرت ابراهیم]] به عنوان [[امام]] [[استدلال]] کرده و گفته: این جمله [[دلالت]] می‌کند حضرت ابراهیم از همه [[گناهان]] معصوم بود؛ زیرا امام کسی است که به او [[اقتدا]] می‌شود. در این صورت اگر از او گناهی سر زند [[پیروی]] از او در آن گناه [[واجب]] است و در نتیجه ما [[مرتکب گناه]] خواهیم شد و این [[باطل]] است؛ زیرا لازمه [[معصیت]] بودن هر کاری، [[ممنوع]] و [[حرام]] بودن انجام آن [[کار]] است. از طرفی، چون [[پیروی از امام]] واجب است، انجام آن کار واجب خواهد بود و جمع میان واجب و حرام در یک کار و در یک [[زمان]] محال است<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج ۴، ص۴۰.</ref>.
[[متکلمان]] و [[مفسران]] [[امامیه]] با استناد به جملۀ {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} بر [[عصمت امام]] استدلال کرده‌اند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص۴۴۹؛ الشافی فی الامامة، ج ۳، ص۱۳۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص۲۰۲؛ دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۶.</ref>؛ [[وجه]] استدلال این است که [[خداوند]] فرموده است عهد او یعنی [[امامت]] نصیب [[ظالم]] نمی‌شود و کسی که مرتکب گناه گردد، خواه در آشکار یا پنهان، [[ظلم]] کرده است؛ زیرا فرد [[گناه‌کار]] [[حدود الهی]] را نقض کرده و کسی که حدود الهی را نقض کند، ظالم است: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>‏.
بنابراین، هر کس در برهه‌ای از [[زندگی]] خود به [[خدا]] [[شرک]] ورزد، یا مرتکب گناهی شود، مصداق ظالم بوده و [[شایستگی]] [[منصب امامت]] را نخواهد داشت. یعنی [[امام]] نه تنها پس از آنکه عهده‌دار منصب امامت می‌شود باید [[معصوم]] باشد، بلکه قبل از آن نیز باید معصوم باشد؛ زیرا کلمه {{متن قرآن|الظَّالِمِينَ}} در آیه ۱۲۴ سوره بقره، همان‌گونه که از نظر افراد [[عمومیت]] دارد، از نظر [[زمان]] نیز مطلق است، یعنی به محض اینکه فردی در زمانی مصداق «[[ظالم]]» باشد (به [[خدا]] [[شرک]] ورزیده، یا گناهی مرتکب شده باشد)، [[شایستگی]] احراز [[مقام امامت]] از او [[سلب]] می‌شود. هر کس معصوم نباشد، [[دست]] کم، ستمی به خود کرده است و از این رو، [[شایسته]] مقام امامت نمی‌شود<ref>رک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۴۸-۲۵۱؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۲۵۳.</ref>.
از جمله {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} نکات زیر به دست می‌آید:
اولا: [[امامت]] [[عهد خداوند]] است؛ ثانیا: این [[عهد]] به [[ستمکاران]] نمی‌‌رسد و چون هر گناهی [[ستم]] محسوب می‌شود<ref>به لحاظ اینکه انجام هر گناه ـ صغیره باشد یا کبیره ـ استحقاق کیفر الهی را به دنبال دارد، با این وصف گناهکار با گناه به خویش ستم نموده است.</ref>، پس هرکس معصوم نباشد گرفتار [[گناه]] می‌گردد. در نتیجه هر امامی در زمان [[تصدی]] مقام امامت باید از گناه مصون باشد.
[[سؤال]] این است که آیا از این جمله می‌توان استفاده کرد افرادی که قبل از تصدی [[امامت]] ستمی انجام داده‌اند می‌توانند به مقام امامت نایل شوند یا [[خیر]]؟ به عبارت دیگر، عنوان مشتق یعنی «ظالم»، اطلاق می‌شود بر ذاتی که متلبس به مبدأ «[[ظلم]]» است در زمان حال؟ یا کسی که قبلا ظالم بوده [[ولی]] اکنون ظالم نیست را هم شامل می‌شود؟ در نتیجه کسی که قبلا ظالم بوده ولی در حال تصدی امامت، [[ستمگر]] به حساب نیاید می‌تواند به مقام امامت نایل گردد!
بیان [[اول]] در [[پاسخ]] به سؤال: عنوان «ظالم» به کسی که فعلا ظالم نیست حقیقتاً اطلاق نمی‌گردد، ولی کسی که قبلا ستم کرده است، هنگام [[ستم]] حقیقتاً بر وی عنوان [[ظالم]] [[صادق]] بوده است. [[آیه]] مذکور گذشتۀ چنین کسی را شامل می‌شود و چنین کسی دیگر [[شایسته]] [[امامت]] نیست و به [[امامت]] نایل نمی‌شود و جمله «لا ینال» که مضارع منفی است بر این جهت [[دلالت]] دارد<ref>ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج‏۲، ص۳۷.</ref>.
بیان دوم: از محقق بزرگ مرحوم شیخ [[محمد حسین اصفهانی]] که مرحوم [[علامه طباطبایی]] در «[[المیزان]]» آورده است: "[[ذریه]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به [[حکم عقل]] به چهار گروه تقسیم می‌شوند و از یکی از چهار قسم بیرون نیستند و قسم پنجمی هم برای این تقسیم نیست، یا در تمامی [[عمر]] ظالمند و یا در تمامی عمر ظالم نیستند، یا در [[اول]] عمر ظالم و در آخر توبه‏کارند و یا بالعکس، در اول [[صالح]] و در آخر ظالمند. [[ابراهیم]]{{ع}} شأنش، [[اجل]] از این است که از [[خدای تعالی]] درخواست کند [[مقام امامت]] را به دسته اول و چهارم، از ذریه‏اش بدهد، پس به‌طور قطع دعای ابراهیم شامل حال این دو دسته نیست. باقی می‏ماند دوم و سوم، یعنی آن کسی که در تمامی عمرش [[ظلم]] نمی‌کند و آن کسی که اگر در اول عمر ظلم کرده، در آخر [[توبه]] کرده است، از این دو قسم، قسم دوم را [[خدا]] [[نفی]] کرده، باقی می‏ماند یک قسم و آن کسی است که در تمامی عمرش هیچ ظلمی مرتکب نشده، پس از چهار قسم بالا دو قسمش را ابراهیم از خدا نخواست و از دو قسمی که خواست یک قسمش [[مستجاب]] شد و آن کسی است که در تمامی عمر [[معصوم]] باشد"<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۱، ص۴۱۵.</ref>.
بنابراین آیه از دو جهت بر [[عصمت امامان]] حتی قبل از [[تصدی]] امامت دلالت دارد و کسی که متصدی مقام امامت است در تمام عمر از [[عصمت]] برخوردار است<ref>ر.ک: [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۳۱-۳۴.</ref>.
====[[آیه اولی الامر]]====
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. این [[آیه شریفه]] ضمن بیان معنای [[عصمت]]، شخص [[معصوم]] را نیز معرفی می‌کند. به عبارت دیگر، هم درصدد [[تعیین]] کبراست و هم درصدد تعیین مصداق آن کبری. بررسی جنبۀ عصمت در [[آیه]] به این بیان است که [[أمر]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا}} در آیه مطلق بوده و [[دلالت]] بر [[وجوب]] می‌کند و این امر هم [[ارشاد]] به [[حکم عقل]] است؛ زیرا [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] به حکم عقل لازم است. [[امر خداوند]] به [[اطاعت]] مطلق از کسی بر [[لزوم]] و [[وجوب اطاعت]] از او دلالت دارد. [[خداوند]] در این آیه به اطاعت مطلق و بی‌قید و شرط از رسول امر کرده است. یعنی اطاعت از خدا و فرستاده‌اش [[مقید]] به [[زمان]] و مکان معینی نیست و از همه جهات اطلاق دارد. [[اطاعت از اولی الأمر]] نیز همین طور است. پس بر اساس این آیه، باید به عصمت «أولی الأمر» ملتزم شویم<ref>ر.ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از دیدگاه فریقین (کتاب)|عصمت از دیدگاه فریقین]]، ص۱۲۶-۱۲۷.</ref>؛ زیرا اگر [[معصوم از خطا]] و [[اشتباه]] نباشد در فرضی که [[اقدام]] بر [[خطا]] کند بر اساس این آیه باید از او اطاعت کرد و این به معنای امر به اطاعت از آن کارِ خطا و اشتباه است، در حالی که [[کار]] خطا و اشتباه مورد [[نهی]] است و نباید از امر به آن [[پیروی]] شود. پیامد چنین فرضی [[اجتماع امر و نهی]] در فعل [[واحد]] خواهد بود<ref>ر.ک: [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۱۱۹.</ref>.
====[[آیه صادقین]]====
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>‏. منظور از جمله {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} [[امر]] به بودن با [[راستگویان]] است. آنچه لازم است [[راستگویی]] و [[پرهیز]] از [[دروغگویی]] است، اما بودن با راستگویان یکی از [[واجبات]] [[شرعی]] نیست؛ در حالی که بودن با [[صادقان]] در [[آیه]] مورد امر قرار گرفته است و امر برای [[وجوب]] است و وقوع جملۀ {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} در [[سیاق]] {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ}} که امر به [[تقوای الهی]] بوده و بی‌تردید برای وجوب است، وجوب را بیشتر تأکید می‌کند. با توجه به گستره مفهوم [[صدق]] که علاوه بر [[سخن]] و [[کلام]]، [[اخلاق]] و [[رفتار]] و [[کردار]] را نیز فرا می‌گیرد و با توجه به [[واجب]] بودن [[همراهی با صادقان]]، نتیجه می‌گیریم که منظور از بودن و همراهی با صادقان، [[همراهی]] و [[معیت]] [[جسمانی]] نیست، بلکه [[پیروی]] در [[فکر و عقیده]] است و [[صادق]] به قول مطلق کسی است که از هر جهت راست و درست باشد و در [[اندیشه]]، [[گفتار]]، کردار و اخلاقش کوچک‌ترین [[کژی]] و [[انحراف]] وجود نداشته باشد. چنین کسی جز [[معصوم]] نخواهد بود<ref>ر.ک: [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۲۰۰-۲۰۱؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از دیدگاه فریقین (کتاب)|عصمت از دیدگاه فریقین]]، ص۱۳۲-۱۳۳.</ref>.
====[[آیه تطهیر]]====
{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت  هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. این آیه به روشنی بر [[عصمت]] [[دلالت]] دارد. مراد از [[اهل بیت]] در این آیه، فقط [[پیامبر]]{{صل}}، [[امیر المؤمنین]]، [[صدیقه]] [[طاهره]] و [[حسنین]]{{عم}} هستند.
[[وجه]] دلالت آیه بر عصمت: «انما» بر [[حصر]] دلالت کرده و مراد از «یرید الله» [[اراده تکوینی]] [[خداوند]] است؛ زیرا اگر منظور [[اراده تشریعی]] باشد، باید عموم [[مکلفان]]، مخاطب این [[اراده]] باشند و حال آنکه خدواند در این آیه از ارادۀ خویش بر [[پاک]] ساختن اشخاص معین و محدودی [[خبر]] می‌دهد که اهل بیت{{عم}} باشند. از طرفی، اراده تکوینی به فعل و ترک دیگری ربطی ندارد و مربوط به اراده کننده است و اراده تشریعی است که انجام یا ترک آن به خواستۀ دیگری وابسته است. بنابراین واژۀ «اراده» متعلق به خداوند است و اوست که [[طهارت اهل بیت]]{{عم}} را [[اراده]] فرموده و آنها را [[طاهر]] قرار داده است، نه اینکه از [[اهل بیت]]{{عم}} خواسته که طاهر باشند. [[دلیل]] دیگر [[اراده تکوینی]] [[آیه]]، [[دلالت]] آیه بر [[عصمت اهل بیت]]{{عم}} است؛ چراکه [[عصمت اکتسابی]] نیست و به [[لطف]] و [[فضل]] [[پروردگار]] است<ref>ر.ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از دیدگاه فریقین (کتاب)|عصمت از دیدگاه فریقین]]، ص۱۳۷-۱۳۹.</ref>. بر این اساس تحقق [[ارادۀ خداوند]] بر [[طهارت]] و [[پاکیزگی]]، ویژۀ [[خاندان پیامبر]]{{صل}} و برکناری آنان از آلودگی‌ها و پلیدی‌هاست و این همان [[مصونیت]] [[الهی]] و [[عصمت]] آن [[انسان‌های برگزیده]] اس.<ref>ر.ک: [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۲۲۰.</ref>.
===[[علم]]===
[[امام]] علاوه بر عصمت، باید [[عالم]] به [[حقیقت]] [[شریعت]] و نیز هر چه را که [[امت]] در جهت [[کمال]] به آن محتاج است باشد. در برخی [[آیات الهی]] به نکاتی پیرامون علم برمی‌خوریم که به جایگاه علم در مسئله [[زمامداری]] اشاره دارد. این علم و [[آگاهی]] به دو محور [[مکتب]] و [[آیین]] و شیوۀ مدیرت و [[رهبری]]، باز می‌گردد<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۱۷۴.</ref>. از طرفی چون امام از سوی [[خداوند]] [[مأمور]] [[هدایت]] [[انسان‌ها]] به سوی خداوند هستند، باید از علم [[خطا]] ناپذیر الهی برخوردار باشد، در این صورت [[جعل امامت]] با [[نقض غرض]] مواجه خواهد شد.
[[قرآن کریم]] راجع به [[پیامبران الهی]]، با تأکید بر اینکه ایشان هدایت‌گرانند می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>‏، در این آیه پس از تأکید بر [[هدایت‌گری]] [[پیامبران]]، از مسئلۀ [[وحی]] [[سخن]] به میان آمده است که بر غیر اکتسابی بودن علم ایشان دلالت دارد.
همچنین راجع به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى}}<ref>«که همنشین شما گمراه و بیراه نیست و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است» سوره نجم، آیه ۲ ـ ۵.</ref>‏ و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی  بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>. همچنین درباره [[حضرت یوسف]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و البته او از دانشی برخوردار بود که بدو آموخته بودیم اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۶۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۲۴۱-۲۴۳.</ref>
====[[دلیل قرآنی]] بر [[علم امام]]====
{{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ}}<ref>«و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید گفتند: پاکا که تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، نداریم، بی‌گمان تویی که دانای فرزانه‌ای فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم؟» سوره بقره، آیه ۳۱ ـ ۳۳.</ref>، [[خداوند]] برای [[اولویت]] داشتن [[حضرت آدم]]{{ع}} به [[مقام خلافت الهی]]، بحث [[علم]] را مطرح می‌کند<ref>ر.ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۲۷۵.</ref>.
این مطلب از [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.</ref> به دست می‌آید؛ زیرا [[دانایی]] به عنوان یک [[فضیلت]] و ملاک [[برتری]] افراد بر یکدیگر به شمار آمده است<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص۶۸.</ref>.
[[حجج الهی]] و [[امامان]]{{ع}} به [[اعمال]] و [[افعال]] ما علم دارند، چنانچه [[قرآن]] این [[حقیقت]] را بیان می‌فرماید: {{متن قرآن|وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵.</ref>. ممکن است «یری» در [[آیه شریفه]] به معنی «علم» باشد، چنانکه بسیار در این معنی به [[کار]] می-[[رود]]. یعنی [[خدا]] و رسولش و [[مؤمنین]] به اعمال شما علم و [[معرفت]] دارند. آیه شریفه به خوبی [[دلالت]] دارد که دیدن و یا علم و معرفت مؤمنین مانند [[علم خداوند]] است، هرچند عنایتی از سوی خداوند است. اما اینکه مراد از [[مؤمنین]] چه کسانی هستند؟ [[روایات]] ذیل [[آیه شریفه]] مصداق آنها را [[ائمه]]{{عم}} معرفی می‌کند<ref>صفار، محمد بن حسن‏، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلوات الله علیهم، باب عرض الأعمال علی الأئمة الأحیاء و الأموات، ج‏۱، ص۴۲۷‏، ح۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد حسن نادم|نادم، محمد حسن]]، [[علم امام (کتاب)|علم امام]]، ص۵۱۳.</ref>
در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}}<ref>«اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.</ref> که {{متن قرآن|الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}} [[اهل بیت]]{{عم}} هستند. در روایتی [[امام باقر]]{{ع}} به [[ابوبصیر]] فرمود: "مقصود از [[آیات بینات]] همین الفاظ [[قرآن]] نیست که مابین دو جلد قرآن است، بلکه [[حقایق]] [[علمی]] قرآن و [[اسرار]] آن است، و این [[علم]] منحصر به ما أئمه است"<ref>{{متن حدیث|أَمَا وَ اللَّهِ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا قَالَ بَیْنَ دَفَّتَیِ الْمُصْحَفِ قُلْتُ مَنْ هُمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ مَنْ عَسَی أَنْ یَکُونُوا غَیْرَنَا}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی‏، ج‏۱، ص۲۱۴.</ref>.
===[[افضلیت]]===
بحث افضلیت در باب [[امامت]] در دو مورد مطرح می‌‌شود؛ یکی در باب [[امامت عامّه]] و دیگری در باب امامت خاصّه. در امامت عامّه آنجا که از صفات و [[ویژگی‌های امام]] بحث می‌‌شود، از افضلیت به عنوان یکی از بایستگی‌های [[امام]] [[سخن]] به میان می‌‌آید. [[متکلمان امامیه]]، افضلیت را یکی از شرایط مهم امام می‌دانند<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۱۸۷.</ref>.
از جمله [[دلایل]] قرآنیِ [[لزوم افضلیت امام]] بر دیگران، آیۀ شریفۀ {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان  کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد  مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref> است. در این [[آیه کریمه]] درباره [[هدایت]]، دو گزینه با یکدیگر مقایسه شده اند: گزینه [[اول]] مربوط به کسی است که خود از هدایت برخوردار است و به [[هدایت‌گری]] دیگران نیاز ندارد، بلکه دیگران را به [[حق]] هدایت می‌‌کند؛ یعنی از [[هدایت ویژه]] [[الهی]] برخوردار است. دیگری کسی است که [[هدایت‌گر]] به حق نیست مگر آنکه دیگران او را هدایت کنند. بنابراین، دو گزینه یاد شده در اینکه از [[هدایت]] بهره مند هستند و نقش [[هدایت‌گری]] دارند یکسانند، [[ولی]] در اینکه در بهره‌مندی از هدایت به هدایت‌گری دیگران نیاز دارند یا از [[هدایت ویژه]] [[الهی]] برخوردارند و نیازی به هدایت دیگران ندارند، متفاوت هستند.
از این دو گزینه، گزینه نخست بر دوم [[برتری]] دارد و [[خرد]] و [[وجدان]] [[انسانی]] آن را می‌‌پسندد. جمله {{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}} بیانگر این مطلب است؛ یعنی اگر جز این [[داوری]] شود، برخلاف [[حکم]] خرد و وجدان است، طبعا چنین داوری مورد پسند [[خداوند]] که [[آفریدگار]] خرد و وجدان است نخواهد بود<ref>این استدلال در سخنان برخی از متکلمان امامیه آمده است؛ علامه حلّی در آثار کلامی گوناگون خویش آن را یادآور شده است. در کتاب نهج المسترشدین آمده است: «امام باید بر مردم تحت رهبری خود برتری داشته باشد؛ زیرا تقدیم مفضول بر فاضل قبیح است. به دلیل کلام خداوند متعال که فرموده است: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}.</ref>. هرچند [[امام]] آورندۀ [[شریعت]] نیست، ولی [[مسئولیت]] [[حفظ دین]] و رعایت [[مصالح مادی و معنوی]] [[امت اسلامی]] را بر عهده دارد، بنابراین در این زمینه او [[هدایت‌گر]] [[مردم]] است. در نتیجه مصداق روشن [[آیه]] «إفمن یهدی إلی الحق أحق أین یتبع.».. خواهد بود و این عبارت درباره فردی است که از هدایت افاضی و ذاتی برخوردار است و دیگران را به [[حق]] هدایت می‌کند. بنابراین [[آیه کریمه]] [[پیروی از معصوم]] [[عالم]] را بر غیر آن مقدم می‌شمارد<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۰۰-۲۰۳.</ref>.


==منابع==
==منابع==
۱۱۰٬۷۱۹

ویرایش