پرش به محتوا

ام‌سلمه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:


ام سلمه در ادامه [[روایت]] یاد شده، [[سخنان پیامبر]] را در [[فضیلت اهل بیت]] و [[امام حسین]]{{ع}} نقل کرده است. ام سلمه به [[گریه]] و نقل [[فضایل امام حسین]]{{ع}} بسنده نکرد، بلکه [[ستیز]] خود را با [[امویان]] آشکارتر کرد و به نشانه [[عزا]] [[لباس سیاه]] پوشید و در [[مسجد]] به [[عزاداری]] پرداخت. [[قاضی]] نعمان نقل می‌کند:چون خبر شهادت امام حسین{{ع}} به ام سلمه رسید، خیمه‌ای در [[مسجد رسول خدا]]{{صل}} به پا کرد و در حالی که لباس سیاه پوشیده بود، در آن به عزا نشست.<ref>{{عربی|إنّها لما بَلغَها مَقتُل الحسینِ{{ع}} ضَربَت قبّةً فی مسجدِ رسولِ [[الله]]{{صل}} جَلَست فیها و لَبَستْ سوادا}}؛ شرح الاخبار، ج۳، ص۱۷۱.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۹۸-۲۹۹.</ref>
ام سلمه در ادامه [[روایت]] یاد شده، [[سخنان پیامبر]] را در [[فضیلت اهل بیت]] و [[امام حسین]]{{ع}} نقل کرده است. ام سلمه به [[گریه]] و نقل [[فضایل امام حسین]]{{ع}} بسنده نکرد، بلکه [[ستیز]] خود را با [[امویان]] آشکارتر کرد و به نشانه [[عزا]] [[لباس سیاه]] پوشید و در [[مسجد]] به [[عزاداری]] پرداخت. [[قاضی]] نعمان نقل می‌کند:چون خبر شهادت امام حسین{{ع}} به ام سلمه رسید، خیمه‌ای در [[مسجد رسول خدا]]{{صل}} به پا کرد و در حالی که لباس سیاه پوشیده بود، در آن به عزا نشست.<ref>{{عربی|إنّها لما بَلغَها مَقتُل الحسینِ{{ع}} ضَربَت قبّةً فی مسجدِ رسولِ [[الله]]{{صل}} جَلَست فیها و لَبَستْ سوادا}}؛ شرح الاخبار، ج۳، ص۱۷۱.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۹۸-۲۹۹.</ref>
==امّ سلمه، [[حافظ]] [[ودایع امامت]]==
امّ سلمه [[عصر امام حسین]]{{ع}} را [[درک]] کرد. او پس از همه [[همسران رسول خدا]] از [[دنیا]] رفت. وی به اندازه‌ای مورد [[اعتماد]] امامان معصوم{{ع}} بود که [[امام حسین]]{{ع}} پیش از [[سفر به کربلا]]، [[علم]] و [[سلاح]] و ودایع امامت را به او سپرد تا از بین نرود و فرمود: «هرگاه بزرگ‌ترین فرزندم نزد تو آمد و مطالبه کرد آنچه به تو داده‌ام، به او تحویل بده»<ref>{{متن حدیث|إِذَا أَتَاكِ أَكْبَرُ وُلْدِي فَادْفَعِي إِلَيْهِ مَا دَفَعْتُ إِلَيْكِ}}</ref>
امّ سلمه می‌گوید: پس از [[واقعه کربلا]] [[علی بن الحسین]]{{ع}} در [[مدینه]] نزد من آمد و همه آنچه را که [[امام]] به [[امانت]] نزد من گذاشته بود، به او تحویل دادم<ref>کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۲۳۵ و ۳۰۴؛ سفینة البحار، ج۱، ص۶۴۳.</ref>.
[[مسعودی]] نیز آورده است: [[امام حسین]] در [[کربلا]] فرزندش علی بن الحسین{{ع}} را به [[اسم اعظم]] و [[مواریث]] [[پیامبران]] [[وصیت]] کرد. در ضمن به او اطلاع دادکه [[علوم]] و [[سلاح]] و [[صحف]] را به امّ سلمه سپرده و به او دستور داده که آنها را به او بدهد<ref>اثبات الوصیه، ص۱۴۲.</ref>. این [[روایات]] نیز بر بزرگی امّ سلمه دلالت دارد. همچنین بیان‌گر آن است که آن بانو تا آخر [[حیات پیامبر]]{{صل}} و پس از آن، در [[زمان امامان]]، [[امین]] آنان به شمار می‌آمده است. [[پیامبر]]{{صل}} و امام حسین{{ع}} چیزهایی را که باید در نزد [[حجت خدا]] باشد به او می‌سپرده‌اند.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۳۰۱-۳۰۲.</ref>
==نخستین [[مجلس عزا]] در [[مدینه]]==
امّ سلمه پیشاپیش از واقعه کربلا و [[شهادت امام حسین]]{{ع}} خبر داشت. بر اساس برخی از نقل‌ها پیامبر{{صل}} مقداری از [[خاک کربلا]] را به او داده بود و در شیشه‌ای نگه‌داری می‌شد. [[حضرت]] فرموده بود: هرگاه دیدی این [[خاک]] به [[خون]] تبدیل شد، بدان که فرزندم حسین{{ع}} کشته شده است.
هنگامی که امام به کربلا رفتند بارها به آن شیشه می‌نگریست و چون دید که تبدیل به خون شده است، فریاد برآورد: ای حسین، ای پسر [[پیامبر خدا]]! پس [[زنان]] از هر سو [[شیون]] بر آوردند و از [[شهر مدینه]] چنان شیونی برخاست که هرگز مانند آن شنیده نشده بود<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۲ - ۱۸۳؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۲۷، ۲۳۲ و ۲۳۰؛ الکامل، ج۴، ص۹۳.</ref>.
به [[روایت]] [[ابن عساکر]]، [[عصر عاشورا]] [[اهل]] مدینه از [[خانه]] امّ سلمه صدای [[شیون]] شنیدند، وقتی علت آن را جویا شدند، فرمود: در [[عالم رؤیا]] [[پیامبر]]{{صل}} را دیدم که غبارآلود و خسته بود. وقتی علت را از آن جناب پرسیدم، فرمود: اینک از [[کربلا]] برمی‌گردم و [[شاهد]] [[شهادت]] فرزندم حسین{{ع}} بودم. امّ سلمه می‌گوید: چون از [[خواب]] بیدار شدم به سوی [[تربت]] کربلا دویدم، دیدم که [[خاک]] [[خون]] تازه شده است. دانستم که حسین{{ع}} در کربلا به شهادت رسیده است<ref>ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۸۵.</ref>.
به همین جهت می‌‌توان گفت: [[ام سلمه]] نخستین کسی است که در [[مدینه]] هم [[زمان]] با [[شهادت امام حسین]]{{ع}} برای آن [[حضرت]] [[سوگواری]] و [[عزا]] داری کرد و [[بنی هاشم]] و غیر آنان به [[تسلیت گویی]] او که تنها [[همسر]] باز مانده پیامبر بود، میرفتند. در دنباله خبر [[ابن عساکر]] آمده است که امّ سلمه، پس از نقل خواب خود با [[شگفتی]] فرمود:آیا این [[باور]] کردنی است و [[مردم]] این کار را انجام داده‌اند؟ [[خداوند]] [[خانه‌ها]] و قبرهای آنان را پر از [[آتش]] کند<ref>{{متن حدیث|أَ وَ قَدْ فَعَلُوهَا مَلَأَ اللَّهُ بُيُوتَهُمْ وَ قُبُورَهُمْ نَاراً ثمّ بَکتَ حتی غَشی علیها}}؛ ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۲۴۰.</ref>؛ سپس به گونه‌ای [[گریه]] کرد که بی‌هوش شد.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۳۰۲-۳۰۳.</ref>
==[[ابن عباس]] و امّ سلمه==
یکی از کسانی که پس از فریاد امّ سلمه به سوی [[خانه]] او رفت تا ببیند چه خبر است، ابن عباس بود. ابن عباس وقتی رسید که [[جمعیت]] زیادی از [[زن]] و مرد در خانه امّ سلمه [[اجتماع]] کرده بودند. ابن عباس به او گفت: ای [[ام المؤمنین]]! چه شده که فریاد به گریه بلند کرده‌ای؟ امّ سلمه به جای پاسخ به ابن عباس، رو کرد به [[زنان]] [[هاشمی]] و فرمود: ای زنان [[عبد المطلب]]! مرا در گریه و سوگواری [[یاری]] دهید. به [[خدا]] [[سوگند]]! [[پسر رسول خدا]] و گل بوستان [[محمدی]] [[شهید]] شد. زنان هاشمی گفتند: از کجا چنین سخنی را می‌گویی؟ آنها را از خوابی که دیده بود [[آگاه]] کرد<ref>شیخ طوسی، الامالی، ج۲، ص۲۰۳.</ref>.
عمر [[ام سلمه]] طولانی بود، اما خبر [[شهادت امام حسین]]{{ع}} بر او بسیار گران آمد. از این‌رو پس از آن واقعه در [[مسجد النبی]] [[خیمه]] زد و در آن نشست و [[لباس سیاه]] پوشید <ref>شرح الاخبار، ج۳، ص۱۷۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵.</ref>.
برخی نوشته‌اند که از شدت [[حزن]] و [[ناراحتی]]، پس از [[واقعه کربلا]] مدت اندکی زنده بود <ref>سیر اعلام النبلا، ج۲، ص۱۴۶.</ref>. شماری دیگر این مدت را توضیح داده و گفته‌اند: پیش ازآن که کاروان [[اسیران]] به [[مدینه]] برسد، از [[دنیا]] رفت. در برخی گزارش‌ها آمده است: وقتی [[اهل بیت]] به مدینه رسیدند، [[مردم]] سوگوار [[رحلت]] ام سلمه، [[همسر پیامبر]]{{صل}} بودند که یک ماه پس از [[شهادت]] آن [[حضرت]] در ۸۴ سالگی از دنیا رفته بود<ref>مرآة الزمان، ص۱۰۳ (به نقل از: حیاة الامام الحسین بن علی، ص۴۲۳). درباره سال وفات ام سلمه اختلاف است و از سال ۵۹ تا ۶۴ هجری گفته شده است. قدر مسلم این است که پس از شهادت امام حسین زنده بوده است. ر.ک: زرکلی، اعلام، ج۸، ص۹۷؛ فرهنگ دهخدا، ج۸، ص۳۳۵۴). همچنین با توجه به روایاتی که ام‌سلمه ودایع امامت را پس از ورود اهل بیت به امام سجاد{{ع}} داد باید مرگ او پس از ورود کاروان اسیران باشد و نه پیش از آن.</ref>. مرقدش در [[بقیع]] [[زیارتگاه]] [[مسلمانان]] [[جهان]] است<ref>وفاء الوفاء، ج۳ - ۴، ص۹۱۲.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۳۰۳-۳۰۴.</ref>


==ام سلمه امانتدار امامت در قیام حسینی==
==ام سلمه امانتدار امامت در قیام حسینی==
۱۱۵٬۲۱۳

ویرایش