امامت از دیدگاه خوارج: تفاوت میان نسخهها
←شروط امام از دیدگاه خوارج
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-\n\n\n +\n\n)) |
|||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
*اینکه امامی به سبب ناتوانی، از [[امامت]] مستعفی گردد، بدون آنکه برائت و خلعی در میان باشد، تنها نمونههایی اندک در تاریخ محکمه داشته است؛ از جمله باید به نمونهای در [[امامت]] [[نجدات]] اشاره کرد که در آن، اردوی بکر بن وائل در ۶۶ق/۶۸۸م، ابوطالوت را که به نظر میرسد در آن هنگام مردی کهنسال بود، بر آن داشتند تا از ریاست کناره گرفته، با نجده بن عامر بیعت کند<ref>ابناثیر، الکامل، ج۴، ۲۰۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>. | *اینکه امامی به سبب ناتوانی، از [[امامت]] مستعفی گردد، بدون آنکه برائت و خلعی در میان باشد، تنها نمونههایی اندک در تاریخ محکمه داشته است؛ از جمله باید به نمونهای در [[امامت]] [[نجدات]] اشاره کرد که در آن، اردوی بکر بن وائل در ۶۶ق/۶۸۸م، ابوطالوت را که به نظر میرسد در آن هنگام مردی کهنسال بود، بر آن داشتند تا از ریاست کناره گرفته، با نجده بن عامر بیعت کند<ref>ابناثیر، الکامل، ج۴، ۲۰۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>. | ||
*از جمله آثار عالمان محکمه در مباحث نظری [[امامت]]، میتوان چند اثر یافتنشده از [[ابوبکر بردعی]]<ref>زنده در ۳۴۰ق/۹۵۱م، برای آثار، نک: ابنندیم، الفهرست، ۲۹۵.</ref> و کتاب الامامه از ابوالقاسم حدیثی را برشمرد <ref>برای امامت از دیدگاه اباضیه، نک: ه د، اباضیه.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>. | *از جمله آثار عالمان محکمه در مباحث نظری [[امامت]]، میتوان چند اثر یافتنشده از [[ابوبکر بردعی]]<ref>زنده در ۳۴۰ق/۹۵۱م، برای آثار، نک: ابنندیم، الفهرست، ۲۹۵.</ref> و کتاب الامامه از ابوالقاسم حدیثی را برشمرد <ref>برای امامت از دیدگاه اباضیه، نک: ه د، اباضیه.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>. | ||
==امامت از دیدگاه اهل تحکیم== | |||
[[امامت]] نزد گروههای گوناگون [[اهل]] [[تحکیم]]، از نظر مفهومی، به طور کامل پیوسته با [[حکومت]] بوده، اما آنچه امامت [[محکمه]] را از [[اهل سنت]] متمایز میکرده، نوع آرمانهایی بوده است که هر یک در سایه امامت دنبال میکردهاند. در صحنه [[تاریخ]] نیز همین [[اختلاف]] در [[آرمانها]] موجب شده است تا محکمه از همان عصر [[خلفای نخستین]]، راه خود را از [[عامه]] [[مسلمانان]] جدا کنند و در صدد برآیند تا امامتی کوچک، متناسب با آرمانهای خویش بنیان گذارند. [[تصور]] موجود در میان گروهی از [[صحابه]] در عصر دو [[خلیفه نخست]]، مبنی بر اینکه بر ایشان لازم است تا با حساسیت، عملکرد [[امام]] در [[جامعه اسلامی]] را پیگیری کنند و در صورت [[مشاهده]] تخلفی از جانب او، واکنشی مناسب از خود نشان دهند، مبنای [[آرمان امامت]] در میان محکمه است. به عنوان نمونه، در خطبهای از [[خلیفه]] عمر، چنین آمده است که در صورت [[وفا]] نکردن امام مسلمانان به [[وظایف]] و تخطی از حدود [[شریعت]]، بر [[مؤمنان]] [[واجب]] میگردد که او را از امامت [[خلع]] کنند.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۲۸۵.</ref>. | |||
===امامت نزد محکمه نخستین=== | |||
در پی جریان حکمین پس از [[صفین]]، آنگاه که گروههایی با عنوان محکمه از همراهان [[حضرت علی]]{{ع}} جدا شدند، مبنای اصلی افتراق آنان، تخطئه عملکرد امام و [[ضرورت]] خلع او در صورت عدم [[توبه]] بود. در عمل نیز در پی همین طرز [[فکر]] بود که محکمه در محلی به نام [[حرورا]] گرد آمدند و با [[عبدالله بن وهب راسبی]] به امامت [[بیعت]] کردند. البته همین [[روحیه]] [[شتاب]] در [[خلع امام]] و بیعت با دیگری موجب شد تا در طی سدهها، امامت در [[جوامع]] محکمه در معرض تزلزلی دائمی قرار گیرد و برخلاف امامت که در [[محیط]] اهل سنت، نماد تحقق [[جماعت]] و [[حفظ]] [[شوکت]] مسلمانان به شمار میرفت، در جوامع محکمه گاه به عاملی در جهت افتراق و تشتت آراء مبدل شود. | |||
با توجه به آنچه گفته شد، مباحث مربوط به [[نصب]] و [[عزل امام]] در آموزشهای [[دینی]] [[محکمه]] دامنهای گسترده داشته، و سدههای متمادی مورد توجه بوده است؛ اما در کنار آن، یکی از کهنترین مباحث مطرح در محافل محکمه، اساس [[ضرورت امامت]] در هر [[زمان]] بود که حاصل آن در [[نظریه]]«جواز خلو زمان از [[امام]]» بازتاب یافته بود. آنچه از فضای اسناد [[تاریخی]] مربوط به محکمه نخستین برمیآید، آن است که آنان [[باور]] نداشتند که الزاماً در هر زمان باید امامی بر [[زمین]] بوده باشد. یکی از روشنترین و کهنترین اسناد درباره [[امامت]] نزد محکمه، گفتاری از [[حضرت علی]]{{ع}} است که در واکنش نسبت به [[شعار]] {{متن حدیث|لَا حَكَمَ إِلَّا اللَّهُ}} محکمه، ایراد شده است؛ در این گفتار که در برخی از منابع به ثبت رسیده، مقصود از این شعار، چنین تبیین شده است که محکمه در بدو امر اساساً [[انکار]] [[فرمان]] و امارتی برای غیر [[خدا]] را مقصود داشتهاند.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۲۸۵.</ref>. | |||
===امامت و [[حیات سیاسی]] فرق محکمه=== | |||
این برداشت محکمه نخستین که فرمان و [[فرمانروایی]] جز از آن خدا نیست و هرگاه فرمانروایی از [[فرمان خداوند]] [[سرپیچی]] کرد، [[خلع]] او [[واجب]] میشود و [[پیروی]] از فرمانروای «[[ظالم]]» و «[[فاسق]]» و «[[کافر]]» (با توجه به [[آیات]] [[مائده]] /۵/ ۴۴، ۴۵، ۴۷) امری برخلاف [[دیانت]] است، در سراسر [[تاریخ]] [[سیاسی]] محکمه، بر [[جوامع]] آنان سایه افکنده است. در [[حقیقت]]، همین باور است که [[ستیز]] با قدرتهای مرکزی در [[جهان اسلام]] را به عنوان یکی از ویژگیهای عمومی فرق محکمه رقم زده، و گروههای گوناگون ایشان را در این مسیر سوق داده است. | |||
البته باید در نظر داشت که محکمه از زمان افتراق خود در [[حرورا]]، [[گرایش]] به آن داشتهاند که امامتی با برد محدود و با چهرهای درونفرقهای پدید آورند که از پایه با امامت نزد [[اهل سنت]] و همچنین [[امامیه]] تفاوت داشت؛ امامت محکمه نه همچون امامیه چهرهای به طور کامل [[الهی]] و فرادنیایی داشت و نه همسان اهل سنت، صیانت از «[[جماعت]]» را مبنای تحقق خود نهاده بود. در طول سدههای نخست [[اسلامی]]، گروههای گوناگون [[محکمه]] از [[صفریه]]، بیاهسه و [[عجارده]]، امامتهایی را در نقاط مختلف [[جهان اسلام]] پدید آورده بودند، که همگی در عمل تنها سازمانهایی [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] محدود به فرقهای معین و حتی در یک منطقه مشخص بودهاند. در این میان، به عنوان نمونه میتوان از [[امامت]] [[ازارقه]] در نواحی جنوبی [[ایران]]، امامت [[نجدات]] در یمامه، امامت صفریه در [[موصل]] و نیز سجلماسه، و امامت عجارده در [[شرق]] ایران یاد کرد. | |||
افزون بر نقشی که این امامتها در [[تاریخ اسلام]] ایفا کردهاند، باید به نظریههایی توجه داشت که در پی داوریهای مذهبی نسبت به عملکردها و گاه برخوردهای آرمانی با مسئله امامت در محافل محکمه شکل گرفته است. | |||
نخستین جنبه از این نظریهپردازی، به اصل [[وجوب امامت]] باز میگردد که پیشینه آن به نحوی به عصر [[حیات]] [[حضرت علی]]{{ع}} میرسد. گروههای گوناگون محکمه، در این تلقی که امامت، [[حکومتی]] زمینی برای صیانت از [[دین]] و [[شوکت]] [[مسلمانان]] است، با [[اهل سنت و جماعت]] همآوایی داشتهاند و از همین رو، در مقایسههای [[تاریخی]]، به عنوان جناحی از «[[اهل]] [[اختیار]]»، و نقطه مقابل قائلان به [[نص]] مانند [[امامیه]]، شناخته شدهاند. به عنوان باوری پیوسته به قول به اختیار، محکمه اغلب بر این [[باور]] بودهاند که امامت امری ضروری نیست و برخی از اعصار، از [[وجود امام]] خالی تواند بود. در میان فرقهشناسان و [[متکلمان]]، همواره چنین [[شهرت]] داشته است که محکمه همگی به جواز خلو [[زمان]] از [[امام]] قائل بودهاند و اینکه [[مسعودی]] آن را [[رأی]] گروههایی از محکمه دانسته، در ظاهر ناظر به استثنایی است که وی برای [[اباضیه]] در قول به نص قائل شده است. | |||
مبحث دیگر از مباحث امامت نزد محکمه، سخن از شروط امام است. به گفته صاحب مسائل الأمامه محکمه همگی به امامت [[فاضل]] قائل بوده، و [[امامت مفضول]] را [[انکار]] میکردهاند. در نگاه آنان، [[افضل]] برای امامت کسی است که خود را برای خروج آماده کند و [[مردم]] را به [[جهاد]] فراخواند و چنین کسی احق به [[امامت]] است. در دید [[محکمه]]، امامت منحصر به [[خاندان]] و [[قوم]] ویژهای نیست و مردم از این نظر برابرند. به طور کلی از سده نخست [[هجری]] در میان بیشتر جناحهای [[فکری]] [[مسلمانان]] که امامت و [[خلافت]] را به [[نص]] نمیدانستند، آرای گوناگونی درباره شرایط احراز امامت مطرح میشد و در این بین، محکمه از نخستین گروههایی بودند که امامت را در [[قبیله قریش]] محدود نکرده، هر کس را - از هر تیره قومی - که به [[کتاب و سنت]] عالم، و به آن دو [[قائم]] بوده باشد، برای امامت [[صالح]] میشمردند. | |||
اصل در [[گزینش امام]] نزد محکمه، شوراست، اما درباره اینکه [[شورا]] با حضور چه کسانی و چندین تن محقق میگردد، [[اختلاف]] است، گاه حتی عدد دو مطرح شده است. در برخی [[جوامع]] [[اهل]] [[تحکیم]]، [[نفوذ]] سران در [[انتخاب]] تأثیری تعیین کننده داشته است؛ به عنوان نمونه میتوان به نقش [[عبیدة]] بن هلال در جریان [[بیعت]] با قطری بن فجائه در اردوگاه [[ازارقه]] اشاره کرد. | |||
[[سنت]] [[استخلاف]] به شیوه [[ابوبکر]] نیز در میان محکمه نمونههایی [[تاریخی]] دارد و از آن جمله میتوان به استخلاف ابنماحوز از سوی [[نافع]] بن [[ازرق]] از ازارقه، و استخلاف دعامه [[شیبانی]] از سوی [[بهلول]] بن [[بشر]] [[امام]] صفری بلاد جزیره اشاره کرد. | |||
[[پرسش]] دیگر در نظریههای امامت محکمه آن بود که امام در چه شرایطی از [[منصب]] خود [[خلع]] خواهد شد؛ مسئلهای که هرگز به جد در دیگر [[مذاهب اسلامی]] مطرح نبوده است. محکمه نه تنها در [[مقام]] نظر، امام را در صورت تخطی از حدود [[شریعت]] مستوجب خلع و گاه [[قتل]] دانستهاند، بلکه در عمل نیز امامتهای تاریخی ایشان همواره با نمونههایی از خلع مواجه بوده است. به عنوان نمونه، در امامت کوتاه مدت ازارقه، خلع قطری از سوی عبدربه و هواداران او [[تاریخ]] این [[فرقه]] را دگرگون کرد؛ در اردوی [[نجدات]]، رؤسای [[بکر بن وائل]] که پارهای عملکردهای [[نجدة بن عامر]] آنان را ناخرسند کرده بود، [[شورشی]] برپا کرده، نجده را به [[قتل]] رسانیدند و ابوفدیک از بنیقیس بن [[ثعلبه]] را بر [[مسند]] [[امامت]] نشانیدند و در [[محیط]] [[صفریه]]، بربران طنجه که از [[سیرت]] [[امام]] خود [[میسره]] ناخشنود شده بودند، به قتلش رسانیدند و با رییسی دیگر به نام خالد بن حمید زناتی [[بیعت]] کردند. | |||
اینکه امامی به سبب [[ناتوانی]]، از امامت مستعفی شود، بدون آنکه [[برائت]] و [[خلعی]] در میان باشد، تنها نمونههایی اندک در [[تاریخ]] [[محکمه]] داشته است؛ از جمله باید به نمونهای در امامت نجدات اشاره کرد که در آن، اردوی بکر بن وائل در ۶۶ق/۶۸۸م، ابوطالوت را که به نظر میرسد در آن هنگام مردی [[کهنسال]] بود، بر آن داشتند تا از [[ریاست]] کناره گرفته، با نجدة بن عامر بیعت کند. | |||
از جمله آثار [[عالمان]] محکمه در مباحث نظری امامت، میتوان چند اثر یافت نشده از [[ابوبکر]] بردعی و کتاب الامامه از [[ابوالقاسم]] [[حدیثی]] را برشمرد.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۲۸۶.</ref>. | |||
==منابع== | ==منابع== |