پرش به محتوا

آیه اولی الامر: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۸۱۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۹ نوامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


متن آیه:{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
==مقدمه==
[[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> "[[آیه اولی الامر]]" نام دارد<ref>نهج الحق، ص ۲۰۳؛ مصباح الفقیه، ج ۱، ص ۹۷.</ref>؛ زیرا [[مؤمنان]] را به [[اطاعت از خدا]]، [[پیامبر]]{{صل}} و اولی‌الأمر [[فرمان]] داده‌ است<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیات نام‌دار (مقاله)|مقاله «آیات نام‌دار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref>.


'''[[اولو الامر]]''' به معنای [[صاحبان فرمان]]. در [[قرآن]] به [[اطاعت از اولی الامر]] [[فرمان]] داده شده است.{{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. [[اولو الامر]] به [[امام علی|علی بن ابی طالب]] و [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}} و [[جانشینان]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} از این [[خاندان]] [[تفسیر]] شده است. [[امام باقر]]{{ع}} دربارۀ [[آیه اولی الامر]] می‌فرماید: {{متن حدیث|هِيَ فِي عَلِيٍّ وَ فِي الْأَئِمَّةِ جَعَلَهُمُ اللَّهُ مَوَاضِعَ الْأَنْبِيَاءِ}}<ref>موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲ ص ۱۷۱ به نقل از تفسیر عیاشی</ref> این [[آیه]] از موارد بحث‌انگیز میان [[شیعه]] و [[اهل سنت|سنّت]] است و آنان طبق ظاهر آن، هرکس را که [[حاکم]] باشد، یا [[علمای دین]] را لازم الاتّباع می‌دانند، امّا [[شیعه]] مصداق آن را [[امامان]] [[معصوم]] و آنان که از سوی آنان [[ولایت]] دارند می‌دانند [[ائمه]] [[شیعه]] با استناد به این [[آیه]] که [[خداوند]] [[اطاعت اولی الامر]] از [[اهل بیت]]{{عم}} را [[واجب]] ساخته است، با [[مخالفان]] [[احتجاج]] می‌کردند. [[امام صادق]] نیز فرموده است: {{متن حدیث|أولو الأمر هم الأئمة من أهل البيت‏}}<ref>مناقب، ج ۳ ص ۱۵</ref>. آمران و صاحب‌ فرمانانی که اطاعتشان [[واجب]] است و [[پیروی]] از آنان، افراد را در مسیر [[اطاعت خدا]] و [[اطاعت رسول|رسول]] قرار می‌دهد، اینانند که بندۀ [[خالص]] [[خدا]] و از هر [[خطا]] و [[گناه]] معصوم‌اند. بد نیست نمونه‌هایی از دیدگاه‌های بزرگان [[اهل سنت]] را دربارۀ [[اولی الامر]] مرور کنیم: [[قاضی]] [[ابو یوسف]] می‌گوید: [[اطاعت]] از [[خلیفه]] لازم است، اگرچه [[ستمگر]] باشد. [[حسن بصری]] می‌گوید: به [[حکّام]]، بد مگویید، زیراکه ایشان اگر به نیکویی [[رفتار]] کنند، آنان راست [[اجر]]، و بر شماست [[شکر]]، و اگر به [[بدی]] [[رفتار]] کنند، بر آنان است وزر و بر شماست [[صبر]]. [[قاضی ابوبکر باقلانی]] گوید: جمهور [[اهل]] تحقیق و [[اصحاب]] [[حدیث]] گفته‌اند: [[خلیفه]] به علّت اینکه [[فاسق]] و [[گناهکار]] باشد، یا [[ستمگر]] باشد و [[اموال]] [[مردم]] را بگیرد و [[مردم]] را بکشد و [[حقوق]] را ضایع کند و [[حدود الهی]] را زیرپا بگذارد، [[خلع]] نمی‌شود، و [[واجب]] نیست [[قیام]] علیه او، بلکه باید او را [[موعظه]] کرد. [[قاضی]] [[بدر]] الدین گوید: اگر شخصی مسلّط، که به [[زور]] [[قدرت]] را به دست آورده است، حتّی [[قوانین]] [[شریعت]] را نداند و [[ظالم]] و [[فاسق]] و [[فاجر]] باشد. باید از او [[اطاعت]] کرد.<ref> نمونه‌ها از حماسۀ غدیر محمّد رضا حکیمی ص ۱۳۲ نقل شده است</ref> این دیدگاه کجا؟ و [[اولو الامر]] را اولیای [[معصوم]] [[الهی]] و [[ائمه]] [[اهل بیت]] [[عصمت]] دانستن کجا؟<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۰۸.</ref>
در [[آیه]] مذکور نکاتی قابل توجّه است؛ از جمله اینکه
 
==مقدمه==
*پس از [[رحلت]] بنیان‌گذار [[اسلام]] و بروز یک سری بحث‌های لفظی درباره مسئله [[خلافت]] [[پیامبر]]{{صل}}، طرح موضوع "[[اولوالامر]]" از مسایل بحث برانگیز در آن مقطع زمانی بود که احتمالاً لفظ "امر" به معنی [[حکومت]] به کار می‌رفت.
*در [[آیه]] مذکور نکاتی قابل توجّه است؛ از جمله اینکه
# [[مؤمنان]] از سه دسته [[فرامین]] باید [[اطاعت]] کنند: [[اوامر خدا]]، [[پیامبر]] و [[اولوالامر]].
# [[مؤمنان]] از سه دسته [[فرامین]] باید [[اطاعت]] کنند: [[اوامر خدا]]، [[پیامبر]] و [[اولوالامر]].
# [[اطاعت از خدا]] - که امر او به [[حکم عقل]] لازم الاطاعه و امری ارشادی است - با [[اطاعت از پیامبر]] [[اولوالامر]] متفاوت است؛ بنابراین، علاوه بر [[دستورات الهی]] که در قالب [[آیات]] در [[روایات]] آمده لازم است دستوراتی را که [[پیامبر]] [[اولوالامر]] برای اداره [[جامعه]] صادر می‌کنند [[اطاعت]] کرد؛ زیرا [[اطاعت از پیامبر]] [[اطاعت از خدا]] است. هر کس از [[پیامبر]] [[اطاعت]] کند، از [[خدا]] [[اطاعت]] کرده است{{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref> «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref> و علاوه بر [[احکام]] اوّلیه یک‌ [[سری]] [[احکام ثانویه]] یا [[احکام حکومتی]] برای اداره [[جامعه]] نیاز وجود دارد که بر حسب مورد به تشخیص [[پیامبر]] یا [[امام]] وضع می‌گردد.
# [[اطاعت از خدا]] ـ که امر او به [[حکم عقل]] لازم الاطاعه و امری ارشادی است ـ با [[اطاعت از پیامبر]] [[اولوالامر]] متفاوت است؛ بنابراین، علاوه بر [[دستورات الهی]] که در قالب [[آیات]] در [[روایات]] آمده لازم است دستوراتی را که [[پیامبر]] [[اولوالامر]] برای اداره [[جامعه]] صادر می‌کنند [[اطاعت]] کرد؛ زیرا [[اطاعت از پیامبر]] [[اطاعت از خدا]] است. هر کس از [[پیامبر]] [[اطاعت]] کند، از [[خدا]] [[اطاعت]] کرده است: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref> و علاوه بر [[احکام]] اوّلیه یک‌ [[سری]] [[احکام ثانویه]] یا [[احکام حکومتی]] برای اداره [[جامعه]] نیاز وجود دارد که بر حسب مورد به تشخیص [[پیامبر]] یا [[امام]] وضع می‌گردد.
# [[پیامبر]] و [[اولوالامر]] باید [[معصوم]] باشند؛ زیرا اگر [[معصوم]] نباشند ممکن است بین [[فرامین]] آنها و [[فرامین خدا]] تناقض پیش بیاید و مکلّف در تناقض قرار گیرد؛ مثلاً [[اولوالامر]] که خود [[اهل]] [[فسق]] و [[گناه]] است به [[انسان]] امر کند که مانند او شراب بخورد، از طرفی انجام آن [[واجب]] است و از طرفی [[حرام]] و این محال است.
# [[پیامبر]] و [[اولوالامر]] باید [[معصوم]] باشند؛ زیرا اگر [[معصوم]] نباشند ممکن است بین [[فرامین]] آنها و [[فرامین خدا]] تناقض پیش بیاید و مکلّف در تناقض قرار گیرد؛ مثلاً [[اولوالامر]] که خود [[اهل]] [[فسق]] و [[گناه]] است به [[انسان]] امر کند که مانند او شراب بخورد، از طرفی انجام آن [[واجب]] است و از طرفی [[حرام]] و این محال است.
# امر [[اولوالامر]] با امر [[پیامبر]] واحد است؛ چون با یک لفظ "[[اطاعت]] کنید" هر دو را آورده است.
#امر [[اولوالامر]] با امر [[پیامبر]] واحد است؛ چون با یک لفظ "[[اطاعت]] کنید" هر دو را آورده است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۲۱-۲۳.</ref>.


== معنای امر در [[قرآن]]==
==معنای امر در [[قرآن]]==
* لفظ "امر" در [[قرآن]] به سه معنی به کار رفته است:  
لفظ "امر" در [[قرآن]] به سه معنی به کار رفته است:  
# [[دستور]] و [[فرمان]] که جمع آن "[[اوامر]]" است.  
# [[دستور]] و [[فرمان]] که جمع آن "[[اوامر]]" است.  
# کار و [[شأن]] که جمع جمع آن امور است.  
# کار و [[شأن]] که جمع جمع آن امور است.  
#موجود مجرّد از مادّه در مقابل [[خلق]] یعنی موجود تدریجی و [[مادّی]] در این جا دو معنای اوّل منظور است. "اولوالامر" یعنی صاحبان [[دستور]]، [[فرمانداران]] و [[فرماندهان]] یا صاحبان [[کارها]] و [[شئون اجتماع]]؛ یعنی کسانی که اداره [[شئون اجتماع]] به دست آنها است.
#موجود مجرّد از مادّه در مقابل [[خلق]] یعنی موجود تدریجی و [[مادّی]]؛ در اینجا دو معنای اوّل منظور است. "اولوالامر" یعنی صاحبان [[دستور]]، [[فرمانداران]] و [[فرماندهان]] یا صاحبان [[کارها]] و [[شئون اجتماع]]؛ یعنی کسانی که اداره [[شئون اجتماع]] به دست آنهاست<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۲۱-۲۳.</ref>.


==[[اولی الامر]] کیستند؟==
==[[اولی الامر]] کیستند؟==
* [[اولوالامر]] چه کسانی هستند؟ از این [[آیه]] بیشتر از این مطلب که [[اولوالامر]] باید [[معصوم]] باشند، نمی‌توان فهمید و از طرفی کسانی که بعد از [[رحلت]] [[مسلمانان]] امر [[پیامبر]]{{صل}} را به عهده گرفتند به جز [[علی]]{{ع}} [[معصوم]] نبودند؛ چنان‌که این اولوالامرها خلاف [[حکم خدا]] صادر می‌کردند و بعد از آنکه [[علی]]{{ع}} آنها را متنبه می‌فرمود، می‌گفتند: اگر [[علی]] نبود حتماً هلاک می‌شد<ref>ینابیع المودة، باب ۵۶، ص۲۱۱؛ الغدیر، ج۶، ص۱۱۰-۱۱۱ و ج۷ و ۸؛ طبقات ابن سعد، ج۲، بخش ۲، ص۱۰۳.</ref>.
[[اولوالامر]] چه کسانی هستند؟ از این [[آیه]] بیشتر از این مطلب که [[اولوالامر]] باید [[معصوم]] باشند، نمی‌توان فهمید و از طرفی کسانی که بعد از [[رحلت]] [[مسلمانان]] امر [[پیامبر]]{{صل}} را به عهده گرفتند به جز [[علی]]{{ع}} [[معصوم]] نبودند؛ چنان‌که این اولوالامرها خلاف [[حکم خدا]] صادر می‌کردند و بعد از آنکه [[علی]]{{ع}} آنها را متنبه می‌فرمود، می‌گفتند: اگر [[علی]] نبود حتماً هلاک می‌شد<ref>ینابیع المودة، باب ۵۶، ص۲۱۱؛ الغدیر، ج۶، ص۱۱۰-۱۱۱ و ج۷ و ۸؛ طبقات ابن سعد، ج۲، بخش ۲، ص۱۰۳.</ref>.
*بنابراین اشخاص غیر [[معصوم]] نمی‌توانند [[اولوالامر]] باشند؛ امّا [[روایات]] مصداق واقعی [[اولوالامر]] را با تصریح بیان کرده‌اند؛ از جمله [[روایات]] معروف، [[حدیث جابر]] است که او مصداق و [[تفسیر]] [[اولوالامر]] را که پیرویشان بر ما لازم است- از [[پیامبر]] پرسید. [[حضرت]] فرمود: نخستین آنها پس از من [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} و پس از او فرزندانش [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]] و [[علی بن الحسین]] است و سپس [[محمّد]] [[باقر]] که تو را [[دیدار]] خواهی کرد و هنگامی که ملاقاتش کردی [[سلام]] مرا به او برسان؛ بعد از او [[جعفر صادق]] و بعد [[موسی کاظم]] و سپس به ترتیب علی‌رضا، [[محمّد]] جواد، [[علی]] [[هادی]]، [[امام عسکری|حسن عکسری]] و آن گاه [[قائم]] [[منتظر]] [[مهدی موعود]]{{ع}} پس از من [[امام]] و [[رهبر]] خواهند بود<ref>اثبات الهداة، ج۳، ص۱۲۳.</ref>. [[امام باقر]] فرمود: [[اولوالامر]] [[پیشوایان]] [[امّت]] از [[نسل]] [[علی]]{{ع}} و [[فاطمه]] هستند که تا [[قیامت]] پا به عرصه هستی نمی‌گذارند<ref>اثبات الهداة، ج۳، ص۱۳۱.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۲۱-۲۳.</ref>.
 
بنابراین اشخاص غیر [[معصوم]] نمی‌توانند [[اولوالامر]] باشند؛ امّا [[روایات]] مصداق واقعی [[اولوالامر]] را با تصریح بیان کرده‌اند؛ از جمله [[روایات]] معروف، [[حدیث جابر]] است که او مصداق و [[تفسیر]] [[اولوالامر]] را ـ که پیرویشان بر ما لازم است ـ از [[پیامبر]] پرسید. حضرت فرمود: "نخستین آنها پس از من [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} و پس از او فرزندانش [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]] و [[علی بن الحسین]] است و سپس [[محمّد باقر]] که تو را [[دیدار]] خواهی کرد و هنگامی که ملاقاتش کردی [[سلام]] مرا به او برسان؛ بعد از او [[جعفر صادق]] و بعد [[موسی کاظم]] و سپس به ترتیب علی‌رضا، [[محمّد]] جواد، [[علی]] [[هادی]]، [[امام عسکری|حسن عکسری]] و آن گاه [[قائم]] [[منتظر]] [[مهدی موعود]]{{ع}} پس از من [[امام]] و [[رهبر]] خواهند بود"<ref>اثبات الهداة، ج۳، ص۱۲۳.</ref>. [[امام باقر]] فرمود: "[[اولوالامر]] [[پیشوایان]] [[امّت]] از [[نسل]] [[علی]]{{ع}} و [[فاطمه]] هستند که تا [[قیامت]] پا به عرصه هستی نمی‌گذارند"<ref>اثبات الهداة، ج۳، ص۱۳۱.</ref>.<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۲۱-۲۳.</ref>
 
این [[آیه]] از موارد بحث‌انگیز میان [[شیعه]] و [[اهل سنت|سنّت]] است و آنان طبق ظاهر آن، هرکس را که [[حاکم]] باشد، یا [[علمای دین]] را لازم الاتّباع می‌دانند، امّا [[شیعه]] مصداق آن را [[امامان]] [[معصوم]] و آنان که از سوی آنان [[ولایت]] دارند می‌دانند [[ائمه]] [[شیعه]] با استناد به این [[آیه]] که [[خداوند]] [[اطاعت اولی الامر]] از [[اهل بیت]]{{عم}} را [[واجب]] ساخته است، با [[مخالفان]] [[احتجاج]] می‌کردند. [[امام صادق]] نیز فرموده است: {{متن حدیث|أولو الأمر هم الأئمة من أهل البيت‏}}<ref>مناقب، ج ۳ ص ۱۵</ref>. آمران و صاحب‌ فرمانانی که اطاعتشان [[واجب]] است و [[پیروی]] از آنان، افراد را در مسیر [[اطاعت خدا]] و [[اطاعت رسول|رسول]] قرار می‌دهد، اینانند که بندۀ [[خالص]] [[خدا]] و از هر [[خطا]] و [[گناه]] معصوم‌اند. بد نیست نمونه‌هایی از دیدگاه‌های بزرگان [[اهل سنت]] را دربارۀ [[اولی الامر]] مرور کنیم: [[قاضی]] [[ابو یوسف]] می‌گوید: [[اطاعت]] از [[خلیفه]] لازم است، اگرچه [[ستمگر]] باشد. [[حسن بصری]] می‌گوید: به [[حکّام]]، بد مگویید، زیراکه ایشان اگر به نیکویی [[رفتار]] کنند، آنان راست [[اجر]]، و بر شماست [[شکر]]، و اگر به [[بدی]] [[رفتار]] کنند، بر آنان است وزر و بر شماست [[صبر]]. [[قاضی ابوبکر باقلانی]] گوید: جمهور [[اهل]] تحقیق و [[اصحاب]] [[حدیث]] گفته‌اند: [[خلیفه]] به علّت اینکه [[فاسق]] و [[گناهکار]] باشد، یا [[ستمگر]] باشد و [[اموال]] [[مردم]] را بگیرد و [[مردم]] را بکشد و [[حقوق]] را ضایع کند و [[حدود الهی]] را زیرپا بگذارد، [[خلع]] نمی‌شود، و [[واجب]] نیست [[قیام]] علیه او، بلکه باید او را [[موعظه]] کرد. [[قاضی]] [[بدر]] الدین گوید: اگر شخصی مسلّط، که به [[زور]] [[قدرت]] را به دست آورده است، حتّی [[قوانین]] [[شریعت]] را نداند و [[ظالم]] و [[فاسق]] و [[فاجر]] باشد. باید از او [[اطاعت]] کرد.<ref> نمونه‌ها از حماسۀ غدیر محمّد رضا حکیمی ص ۱۳۲ نقل شده است</ref> این دیدگاه کجا؟ و [[اولو الامر]] را اولیای [[معصوم]] [[الهی]] و [[ائمه]] [[اهل بیت]] [[عصمت]] دانستن کجا؟<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۰۸.</ref>


==دلالت [[آیه]]==
==دلالت [[آیه]]==
===نخست: دلالت بر [[عصمت امام]]===
===نخست: دلالت بر [[عصمت امام]]===
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
[[قرآن کریم]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}. در این [[آیه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق [[اطاعت خداوند]] و [[اطاعت]] [[رسول]] قرار گرفته است، بدیهی است [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی [[واجب]] است؛ بنابراین [[اطاعت]] [[اولی الامر]] هم علی‌الاطلاق و بدون قید و شرط [[واجب]] است. از سوی دیگر [[اطاعت]] مطلق مستلزم [[معصوم]] بودن [[اولی الامر]] از هر گونه [[خطا]] و اشتباه است زیرا [[پیروی]] و [[فرمانبرداری]] بی چون و چرا تنها و تنها از فردی [[واجب]] می‌‌شود که از هر گونه [[خطا]] و [[لغزش]] [[پاک]] و مبرا باشد و [[خداوند]] حکیمی که [[کفر]] و [[عصیان]] را از بندگانش [[ناپسند]] شمرده است {{متن قرآن|وَلَا يَرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ}}<ref>«و ناسپاسی را برای بندگانش نمی‌پسندد» سوره زمر، آیه ۷.</ref>، هرگز [[اطاعت]] از غیر [[معصوم]] را به صورت مطلق [[واجب]] نمی‌کند<ref>رک: دلائل الصدق، ج ۲، ص ۱۷-۱۸؛ مناهج الیقین، ص ۴۷۵. و الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج ۲، ص ۳۷۵.</ref>. این استلزام ـ یعنی ملازمه بین [[وجوب اطاعت]] مطلق و [[لزوم عصمت]] ـ مورد اعتراف [[دانشمندان]] [[اهل سنت]] نیز قرار گرفته است<ref>فخر رازی مفاتیح الغیب، ج ۱۰، ص ۱۱۲.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۰۷-۱۱۱؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص ۵۱.</ref>
از این [[آیه]] بر می‌آید که [[پیامبر]] [[اولی‌الامر]] باید [[معصوم]] باشند، زیرا اگر امکان [[ارتکاب گناه]] و یا [[اشتباه]] در آنها باشد دیگر نمی‌توان بین [[اطاعت از خدا]] و [[اطاعت از پیامبر]] و اولی‌الامر جمع کرد، زیرا امر به [[گناه]] یعنی امر به عدم اطاعت از خدا چگونه می‌تواند با [[اطاعت خدا]] جمع شود؟ پس ضرورتاً پیامبر و [[اولی الامر]] باید معصوم باشند، تا بتوان بین [[اطاعت]] از آنها و اطاعت خدا جمع کرد.<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص ۵۱.</ref>
 
[[قرآن کریم]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. در این [[آیه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق [[اطاعت خداوند]] و [[اطاعت]] [[رسول]] قرار گرفته است، بدیهی است که [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی [[واجب]] است؛ بنابراین [[اطاعت]] [[اولی الامر]] هم [[علی]] الاطلاق و بدون قید و شرط [[واجب]] است. از سوی دیگر [[اطاعت]] مطلق مستلزم [[معصوم]] بودن [[اولی الامر]] از هر گونه [[خطا]] و اشتباه است زیرا [[پیروی]] و [[فرمانبرداری]] بی چون و چرا تنها و تنها از فردی [[واجب]] می‌‌شود که از هر گونه [[خطا]] و [[لغزش]] [[پاک]] و مبرا باشد و [[خداوند]] حکیمی که [[کفر]] و [[عصیان]] را از بندگانش [[ناپسند]] شمرده است {{متن قرآن|وَلَا يَرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ}}<ref>«و ناسپاسی را برای بندگانش نمی‌پسندد» سوره زمر، آیه ۷.</ref>، هرگز [[اطاعت]] از غیر [[معصوم]] را به صورت مطلق [[واجب]] نمی‌کند<ref>رک: دلائل الصدق، ج ۲، ص ۱۷-۱۸؛ مناهج الیقین، ص ۴۷۵. و الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج ۲، ص ۳۷۵.</ref>.
این استلزام - یعنی ملازمه بین [[وجوب اطاعت]] مطلق و [[لزوم عصمت]] - مورد اعتراف [[دانشمندان]] [[اهل سنت]] نیز قرار گرفته است<ref>فخر رازی مفاتیح الغیب، ج ۱۰، ص ۱۱۲.</ref>.


ممکن است گفته شود [[وجوب اطاعت]] مطلق مستلزم [[عصمت]] نیست زیرا اطلاق [[وجوب]] در این [[آیه]] [[مقید]] می‌‌شود به [[مقید]] لبی یعنی [[حکم عقل]] به عدم جواز [[اطاعت]] از امری که موجب [[عصیان]] [[خداوند]] است و نیز [[مقید]] لفظی منفصل مانند [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ}}<ref>«بگو: بی گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد» سوره اعراف، آیه ۲۸.</ref> و [[حدیث]]: {{متن حدیث|لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ}}<ref> نهج البلاغه حکمت ۱۶۵ اطاعت مخارق در معصیت خالق روا نیست. و در سایر منابع روایاتی به همین مضمون آمده رک: الکافی، ج ۲، ص ۳۷۲ {{عربی| بَابُ مَنْ أَطَاعَ الْمَخْلُوقَ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ}}.</ref>.
ممکن است گفته شود [[وجوب اطاعت]] مطلق مستلزم [[عصمت]] نیست زیرا اطلاق [[وجوب]] در این [[آیه]] [[مقید]] می‌‌شود به [[مقید]] لبّی، یعنی [[حکم عقل]] به عدم جواز [[اطاعت]] از امری که موجب [[عصیان]] [[خداوند]] است و نیز [[مقید]] لفظی منفصل مانند [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ}}<ref>«بگو: بی گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد» سوره اعراف، آیه ۲۸.</ref> و [[حدیث]]: {{متن حدیث|لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ}}<ref>نهج البلاغه حکمت ۱۶۵ اطاعت مخارق در معصیت خالق روا نیست. و در سایر منابع روایاتی به همین مضمون آمده رک: الکافی، ج ۲، ص ۳۷۲ {{عربی| بَابُ مَنْ أَطَاعَ الْمَخْلُوقَ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ}}.</ref>.


پاسخ: اولاً سیاق [[آیه اولی الامر]] تقیید بردار نیست و همان گونه که [[وجوب]] [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] قابل تقیید نیست، [[اطاعت از اولی الامر]] نیز که هم ردیف با آن ذکر شده قابل تقیید نمی‌باشد<ref>تفسیر المیزان، ج ۴، ص ۳۹۰.</ref>.
پاسخ: اولاً سیاق [[آیه اولی الامر]] تقیید بردار نیست و همان گونه که [[وجوب]] [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] قابل تقیید نیست، [[اطاعت از اولی الامر]] نیز که هم ردیف با آن ذکر شده قابل تقیید نمی‌باشد<ref>تفسیر المیزان، ج ۴، ص ۳۹۰.</ref>.
خط ۴۱: خط ۳۷:


ثالثاً: در [[قرآن کریم]] مواردی که به مراتب از اهمیت کمتری برخوردار است به مجرد احتمال [[خطا]] [[مقید]] متصل ذکر شده مانند [[وجوب]] امتثال و [[اطاعت]] از [[والدین]] که در دو مورد بلافاصله قید ذکر شده است: {{متن قرآن|وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا}}<ref>«و به آدمی سپرده ایم به پدر و مادرش نکویی کند و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر!» سوره عنکبوت، آیه ۸.</ref> و در [[آیه]] دیگر می‌‌فرماید: {{متن قرآن|أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ * وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا}}<ref>«که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار (که) بازگشت (همه) به سوی من است * و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر» سوره لقمان، آیه ۱۴-۱۵.</ref>.
ثالثاً: در [[قرآن کریم]] مواردی که به مراتب از اهمیت کمتری برخوردار است به مجرد احتمال [[خطا]] [[مقید]] متصل ذکر شده مانند [[وجوب]] امتثال و [[اطاعت]] از [[والدین]] که در دو مورد بلافاصله قید ذکر شده است: {{متن قرآن|وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا}}<ref>«و به آدمی سپرده ایم به پدر و مادرش نکویی کند و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر!» سوره عنکبوت، آیه ۸.</ref> و در [[آیه]] دیگر می‌‌فرماید: {{متن قرآن|أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ * وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا}}<ref>«که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار (که) بازگشت (همه) به سوی من است * و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر» سوره لقمان، آیه ۱۴-۱۵.</ref>.
در سخنان [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز این تلازم بین [[وجوب اطاعت]] و [[عصمت]] [[اولی الامر]] [[بیان]] شده است: {{متن حدیث|إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا يَأْمُرُ بِمَعْصِيَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَتِهِ}}<ref>خصال، ج ۱، ص ۶۸. همانا اطاعت مخصوص خداوند و پیامبرانش و اولی الامر است، اینکه خداوند به اطاعت از پیامبر فرمان داده، برای آن است که او معصوم و پاک است، هرگز به معصیت خدا فرمان نمی‌دهد و اینکه به اطاعت از اولی الامر فرمان داده برای آن است که آنها نیز معصوم و پاک هستند و هرگز به معصیت خدا فرمان نمی‌دهند. اما بحث مصداقی پیرامون اولی الامر و اینکه آنان منحصر به امامان دوازده گانه اهل بیت{{عم}} هستند، مربوط به درس‌های آینده در ضمن مباحث امامت خاصه با روایات تفسیری در منابع فریقین مطرح خواهد شد.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۰۷-۱۱۱</ref>.


* وجه دلالت این [[آیه]] بر [[عصمت امام]] از آن جهت است که:
در سخنان [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز این تلازم بین [[وجوب اطاعت]] و [[عصمت]] [[اولی الامر]] [[بیان]] شده است: {{متن حدیث|إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا يَأْمُرُ بِمَعْصِيَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَتِهِ}}<ref>خصال، ج ۱، ص ۶۸. همانا اطاعت مخصوص خداوند و پیامبرانش و اولی الامر است، اینکه خداوند به اطاعت از پیامبر فرمان داده، برای آن است که او معصوم و پاک است، هرگز به معصیت خدا فرمان نمی‌دهد و اینکه به اطاعت از اولی الامر فرمان داده برای آن است که آنها نیز معصوم و پاک هستند و هرگز به معصیت خدا فرمان نمی‌دهند. اما بحث مصداقی پیرامون اولی الامر و اینکه آنان منحصر به امامان دوازده گانه اهل بیت{{عم}} هستند، مربوط به درس‌های آینده در ضمن مباحث امامت خاصه با روایات تفسیری در منابع فریقین مطرح خواهد شد.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۰۷-۱۱۱</ref>
 
به بیانی دیگر وجه دلالت این [[آیه]] بر [[عصمت امام]] از آن جهت است که:
#مقارنت [[اطاعت از پیامبر]] با [[اطاعت از اولی الامر]] بر این امر دلالت می‌کند که قلمرو [[وجوب]] اطاعت از اولی الامر در همه حوزه‌های مشترک میان ایشان و [[پیامبر]] است "[[مرجعیت دینی]] و [[زعامت سیاسی]]"
#مقارنت [[اطاعت از پیامبر]] با [[اطاعت از اولی الامر]] بر این امر دلالت می‌کند که قلمرو [[وجوب]] اطاعت از اولی الامر در همه حوزه‌های مشترک میان ایشان و [[پیامبر]] است "[[مرجعیت دینی]] و [[زعامت سیاسی]]"
# اطاعت از اولی الامر بدون هیچ قید و شرطی آمده است و اگر اینان [[معصوم]] نباشند نمی‌توانند به نحو مطلق مورد [[اطاعت]] باشند و اگر ایشان معصوم نباشند لازم می‌آید که [[خداوند]] ما را امر به اطاعت از کسانی فرموده که مانع [[سعادت]] هستند و این [[نقض غرض الهی]] و خلاف [[حکمت]] است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء }}<ref> بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ سوره اعراف، آیه:۲۸.</ref>
# اطاعت از اولی الامر بدون هیچ قید و شرطی آمده است و اگر اینان [[معصوم]] نباشند نمی‌توانند به نحو مطلق مورد [[اطاعت]] باشند و اگر ایشان معصوم نباشند لازم می‌آید که [[خداوند]] ما را امر به اطاعت از کسانی فرموده که مانع [[سعادت]] هستند و این [[نقض غرض الهی]] و خلاف [[حکمت]] است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء }}<ref> بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ سوره اعراف، آیه:۲۸.</ref>
#در [[روایات]] فراوانی از منابع [[شیعی]] و [[سنی]]، [[پیامبر گرامی]]، مصادیق [[اولی الامر]] را، [[امامان دوازده‌گانه]] معرفی کرده‌اند. [[پیامبر]] در پاسخ [[جابر بن عبدالله انصاری]]، تک‌تک [[امامان]] را از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} تا [[حضرت حجت]]{{ع}} نام می‌برند.
#در [[روایات]] فراوانی از منابع [[شیعی]] و [[سنی]]، [[پیامبر گرامی]]، مصادیق [[اولی الامر]] را، [[امامان دوازده‌گانه]] معرفی کرده‌اند. [[پیامبر]] در پاسخ [[جابر بن عبدالله انصاری]]، تک‌تک [[امامان]] را از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} تا [[حضرت حجت]]{{ع}} نام می‌برند.
*با توجه به مطالب بیش گفته [[آیه اولی الامر]]، دلالت بر [[عصمت امامان]] دارد<ref>ر.ک. [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص ۲۰۹.</ref>.
 
*در این آیه، همان گونه که به [[اطاعت از خداوند]] و [[رسول]] امر شده، به [[اطاعت از اولی الامر]] نیز امر شده است.
با توجه به مطالب بیش گفته [[آیه اولی الامر]]، دلالت بر [[عصمت امامان]] دارد<ref>ر.ک: [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص ۲۰۹.</ref>.
*مقصود از {{متن قرآن|الأَمْرِ}} مسائل مربوط به [[زندگی اجتماعی]] [[امت اسلامی]] است مانند [[آیات]]: {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ }}<ref> و با آنها در کار، رایزنی کن؛ سوره آل عمران، آیه:۱۵۹.</ref> و {{متن قرآن|وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ }}<ref> کارشان رایزنی میان همدیگر است؛ سوره شوری، آیه:۳۸.</ref>.
 
* [[پیامبر]]{{صل}} دارای دو [[مقام]] بودند، یک: [[ابلاغ]] [[احکام الهی]] دو: [[رهبری]] و [[حکومت]] [[اجتماع]].
در این آیه، همان گونه که به [[اطاعت از خداوند]] و [[رسول]] امر شده، به [[اطاعت از اولی الامر]] نیز امر شده است.
* اطاعت از خداوند معنایی جز [[اطاعت]] از [[احکام]] او ندارد. بنابراین، مقصود از [[اطاعت از رسول خدا]]{{صل}}، در مورد مقام دوم است و عطف [[اولی الامر]] بر رسول، بدون تکرار لفظ {{متن قرآن|أَطِيعُواْ}} بیانگر [[وحدت]] ملاک [[اطاعت]] است. و مقتضای وحدت [[حکم]] معطوف و معطوف علیه این است که [[اولی الامر]] نیز مانند [[پیامبر]] [[معصوم]] باشند. از سوی دیگر، [[اطاعت از اولی الامر]]، بدون هیچ گونه قیدی [[واجب]] شده و [[خداوند]] به اطاعت مطلق کسی که [[مرتکب گناه]] شود، امری نمی‌کند. پس اگر اولی الامر معصوم نباشند، لازم است [[قرآن]]،<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۲۴۲.</ref>. اطاعت از آنان را به مواردی محدود سازد که [[گناه]] از اولی الامر سر نزده باشد<ref>ر.ک. [[علی رضا امینی|امینی، علی رضا]]؛ [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی]]، ج۲، ص۱۴۸.</ref>.
مقصود از {{متن قرآن|الأَمْرِ}} مسائل مربوط به [[زندگی اجتماعی]] [[امت اسلامی]] است مانند [[آیات]]: {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ }}<ref> و با آنها در کار، رایزنی کن؛ سوره آل عمران، آیه:۱۵۹.</ref> و {{متن قرآن|وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ }}<ref> کارشان رایزنی میان همدیگر است؛ سوره شوری، آیه:۳۸.</ref>.
*'''اشکال:''' مقتضای اینکه خداوند هرگز به اطاعت از [[گناهکار]] [[امر]] نمی‌کند این خواهد بود که: اطاعت از اولی الامر در غیر [[معصیت خداوند]] واجب است.
 
*'''پاسخ:''' '''اولاً''': [[سیاق]] [[آیه کریمه]] عدم تکرار {{متن قرآن|أَطِيعُواْ}} مانع از چنین تقییدی است. یعنی همانطور که درباره پیامبر نمی‌توان گفت که اطاعت از او واجب است، مگر آنکه موجب [[معصیت خدا]] باشد، درباره اولی الامر هم نمی‌توان گفت. '''ثانیاً''': خداوند فرمود اگر [[احسان به والدین]] مستلزم معصیت خداوند باشد، آن [[احسان]] [[پسندیده]] نخواهد بود پس اگر در مورد اولی الامر نیز چنین احتمالی وجود داشت، به طریق اولی لازم به [[مقید]] کردن بود<ref>ر.ک. علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی، ج۲، ص۲۴۳.</ref>.
[[پیامبر]]{{صل}} دارای دو [[مقام]] بودند، یک: [[ابلاغ]] [[احکام الهی]] دو: [[رهبری]] و [[حکومت]] [[اجتماع]]. اطاعت از خداوند معنایی جز [[اطاعت]] از [[احکام]] او ندارد. بنابراین، مقصود از [[اطاعت از رسول خدا]]{{صل}}، در مورد مقام دوم است و عطف [[اولی الامر]] بر رسول، بدون تکرار لفظ {{متن قرآن|أَطِيعُواْ}} بیانگر [[وحدت]] ملاک [[اطاعت]] است. و مقتضای وحدت [[حکم]] معطوف و معطوف علیه این است که [[اولی الامر]] نیز مانند [[پیامبر]] [[معصوم]] باشند. از سوی دیگر، [[اطاعت از اولی الامر]]، بدون هیچ گونه قیدی [[واجب]] شده و [[خداوند]] به اطاعت مطلق کسی که [[مرتکب گناه]] شود، امری نمی‌کند. پس اگر اولی الامر معصوم نباشند، لازم است [[قرآن]]،<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۲۴۲.</ref>. اطاعت از آنان را به مواردی محدود سازد که [[گناه]] از اولی الامر سر نزده باشد<ref>ر.ک: [[علی رضا امینی|امینی، علی رضا]]؛ [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی]]، ج۲، ص۱۴۸.</ref>.
* این [[آیه شریفه]] نه تنها بر [[عصمت پیامبر اسلام]] و به تبع آن، [[عصمت]] تمامی [[انبیا]] دلالت دارد، بلکه بر عصمت برخی دیگر از [[انسان‌ها]] - که با عنوان "[[اولی الامر]]" از آنها یاد شده است - نیز صحّه می‌گذارد.
 
* پیش از بیان نحوه دلالت آیه بر عصمت [[اولی‌الامر]]، گفتنی است که این [[آیه]] از طرف [[منکران]] [[امامت ائمه]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} مورد [[تأویل]] و تفسیرهای مختلفی واقع شده است و کوشیده‌اند دلالت آن را بر عصمت [[اولوالامر]] نادیده گیرند. مع الوصف از آنجا که هیچ محقق منصفی نمی‌تواند در دلالت این آیه بر عصمت اولوالامر تشکیک کند، برخی دیگر از آنها، تلاش نموده‌اند تا برای اولوالامر، مصادیقی غیر از [[ائمه اطهار]]{{عم}} بیابند. بنابراین، مباحث خود را درباره این آیه، در دو قسمت کلی پی می‌گیریم: نخست چگونگی دلالت آن را بر عصمت [[اولو الامر]] تبیین کرده، سپس به [[تفسیر]] اولوالامر می‌پردازیم.
'''اشکال:''' مقتضای اینکه خداوند هرگز به اطاعت از [[گناهکار]] [[امر]] نمی‌کند این خواهد بود که: اطاعت از اولی الامر در غیر [[معصیت خداوند]] واجب است.
* '''عصمت اولی الامر'''
 
'''پاسخ:'''  
#اولاً: [[سیاق]] [[آیه کریمه]] عدم تکرار {{متن قرآن|أَطِيعُواْ}} مانع از چنین تقییدی است. یعنی همانطور که درباره پیامبر نمی‌توان گفت که اطاعت از او واجب است، مگر آنکه موجب [[معصیت خدا]] باشد، درباره اولی الامر هم نمی‌توان گفت.
#ثانیاً: خداوند فرمود اگر [[احسان به والدین]] مستلزم معصیت خداوند باشد، آن [[احسان]] [[پسندیده]] نخواهد بود پس اگر در مورد اولی الامر نیز چنین احتمالی وجود داشت، به طریق اولی لازم به [[مقید]] کردن بود<ref>ر.ک: علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی، ج۲، ص۲۴۳.</ref>.
 
این [[آیه شریفه]] نه تنها بر [[عصمت پیامبر اسلام]] و به تبع آن، [[عصمت]] تمامی [[انبیا]] دلالت دارد، بلکه بر عصمت برخی دیگر از [[انسان‌ها]] ـ که با عنوان "[[اولی الامر]]" از آنها یاد شده است ـ نیز صحّه می‌گذارد.
 
پیش از بیان نحوه دلالت آیه بر عصمت [[اولی‌الامر]]، گفتنی است که این [[آیه]] از طرف [[منکران]] [[امامت ائمه]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} مورد [[تأویل]] و تفسیرهای مختلفی واقع شده است و کوشیده‌اند دلالت آن را بر عصمت [[اولوالامر]] نادیده گیرند. مع الوصف از آنجا که هیچ محقق منصفی نمی‌تواند در دلالت این آیه بر عصمت اولوالامر تشکیک کند، برخی دیگر از آنها، تلاش نموده‌اند تا برای اولوالامر، مصادیقی غیر از [[ائمه اطهار]]{{عم}} بیابند. بنابراین، مباحث خود را درباره این آیه، در دو قسمت کلی پی می‌گیریم: نخست چگونگی دلالت آن را بر عصمت [[اولو الامر]] تبیین کرده، سپس به [[تفسیر]] اولوالامر می‌پردازیم.
 
'''عصمت اولی الامر'''
#'''معنای [[اطاعت از خدا]] و [[پیامبر]]''': آیه شریفه، نخست [[مؤمنان]] را مورد خطاب قرار داده، آنان را به اطاعت از خدا فرا می‌خواند. امّا با توجه به عدم امکان [[ارتباط مستقیم]] با [[خداوند]] برای همگان، بدون وجود انبیا راهی برای [[آگاهی]] از [[احکام]] و خواسته‌های [[الهی]] نخواهیم داشت. بنابراین، منظور از {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ}}، جز این نیست که باید از [[وحی]] و [[پیام الهی]] که توسط [[پیامبر]] به [[مردم]] [[ابلاغ]] می‌شود، [[اطاعت]] و [[پیروی]] نمود. امّا در ادامه [[آیه]]، با تکرار امر{{متن قرآن|أَطِيعُوا}}، [[اطاعت از پیامبر]] به صورت جداگانه مورد تصریح قرار می‌گیرد، که از آن می‌توان [[لزوم]] [[فرمان‌برداری]] از پیامبر در غیر مسأله [[ابلاغ وحی]] را نیز استفاده نمود<ref>ر.ک: المیزان، ج۲، ص۳۸۸؛ مسائل کلی امامت، ص۸۵. البته پاره‌ای از مفسران، وجوه دیگری را برای تکرار {{متن قرآن|أَطِيعُوا}}، بیان کرده‌اند که خالی از ضعف نیست. (ر.ک: مجمع البیان، ج۳، ص۸۳).</ref>. به این بیان که: [[پیامبر اسلام]]{{صل}} - که مراد از "[[رسول]]" در آیه مذکور، وجود [[مقدس]] آن [[حضرت]] می‌باشد - [[وظایف]] و [[شؤون]] متعددی داشته است که می‌توان آنها را در سه مسأله عمده خلاصه کرد:
#'''معنای [[اطاعت از خدا]] و [[پیامبر]]''': آیه شریفه، نخست [[مؤمنان]] را مورد خطاب قرار داده، آنان را به اطاعت از خدا فرا می‌خواند. امّا با توجه به عدم امکان [[ارتباط مستقیم]] با [[خداوند]] برای همگان، بدون وجود انبیا راهی برای [[آگاهی]] از [[احکام]] و خواسته‌های [[الهی]] نخواهیم داشت. بنابراین، منظور از {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ}}، جز این نیست که باید از [[وحی]] و [[پیام الهی]] که توسط [[پیامبر]] به [[مردم]] [[ابلاغ]] می‌شود، [[اطاعت]] و [[پیروی]] نمود. امّا در ادامه [[آیه]]، با تکرار امر{{متن قرآن|أَطِيعُوا}}، [[اطاعت از پیامبر]] به صورت جداگانه مورد تصریح قرار می‌گیرد، که از آن می‌توان [[لزوم]] [[فرمان‌برداری]] از پیامبر در غیر مسأله [[ابلاغ وحی]] را نیز استفاده نمود<ref>ر.ک: المیزان، ج۲، ص۳۸۸؛ مسائل کلی امامت، ص۸۵. البته پاره‌ای از مفسران، وجوه دیگری را برای تکرار {{متن قرآن|أَطِيعُوا}}، بیان کرده‌اند که خالی از ضعف نیست. (ر.ک: مجمع البیان، ج۳، ص۸۳).</ref>. به این بیان که: [[پیامبر اسلام]]{{صل}} - که مراد از "[[رسول]]" در آیه مذکور، وجود [[مقدس]] آن [[حضرت]] می‌باشد - [[وظایف]] و [[شؤون]] متعددی داشته است که می‌توان آنها را در سه مسأله عمده خلاصه کرد:
##تلقی و ابلاغ وحی [[الهی]]؛
##تلقی و ابلاغ وحی [[الهی]]؛
خط ۶۳: خط ۶۹:
#'''کنار هم آمدن اطاعت از پیامبر و [[اولی الامر]]''': نکته مهم دیگر، مسأله مقارنت [[پیروی از پیامبر]] با [[پیروی]] از [[اولوالامر]] است؛ به گونه‌ای که [[قرآن]]، با یک امر، [[اطاعت]] هر دو را [[واجب]] فرموده است: {{متن قرآن|أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. مسلم است که بر اولوالامر [[وحی]] نازل نمی‌شده است؛ یعنی غیر از [[انبیا]] هیچ [[انسان]] دیگری [[وظیفه]] [[ابلاغ]] وی را نداشته است. بنابراین، [[اطاعت از اولوالامر]] فقط در همان حیطه‌ای است که وظیفه مشترک با [[پیامبر]] دارند؛ یعنی در دو مسأله توضیح و [[تفسیر]] [[وحی الهی]] و مسائل [[سیاسی]] و [[حکومتی]]. و همان طور که در این مسائل، [[اطاعت از پیامبر]] واجب بوده، کسی [[حق]] اظهار نظر در برابر [[رأی]] و [[تصمیم]] نهایی آن [[حضرت]] ندارد، هیچ‌کس مجاز نیست با رأی و نظر اولوالامر [[مخالفت]] نماید.
#'''کنار هم آمدن اطاعت از پیامبر و [[اولی الامر]]''': نکته مهم دیگر، مسأله مقارنت [[پیروی از پیامبر]] با [[پیروی]] از [[اولوالامر]] است؛ به گونه‌ای که [[قرآن]]، با یک امر، [[اطاعت]] هر دو را [[واجب]] فرموده است: {{متن قرآن|أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. مسلم است که بر اولوالامر [[وحی]] نازل نمی‌شده است؛ یعنی غیر از [[انبیا]] هیچ [[انسان]] دیگری [[وظیفه]] [[ابلاغ]] وی را نداشته است. بنابراین، [[اطاعت از اولوالامر]] فقط در همان حیطه‌ای است که وظیفه مشترک با [[پیامبر]] دارند؛ یعنی در دو مسأله توضیح و [[تفسیر]] [[وحی الهی]] و مسائل [[سیاسی]] و [[حکومتی]]. و همان طور که در این مسائل، [[اطاعت از پیامبر]] واجب بوده، کسی [[حق]] اظهار نظر در برابر [[رأی]] و [[تصمیم]] نهایی آن [[حضرت]] ندارد، هیچ‌کس مجاز نیست با رأی و نظر اولوالامر [[مخالفت]] نماید.
#'''اطلاق اطاعت''': [[آیه شریفه]]، اطاعت از اولوالامر را به طور مطلق و بدون هیچ گونه قید و شرطی واجب شمرده است، که مهم‌ترین نکته آن، در دلالت بر [[عصمت]] اولوالامر می‌باشد. توضیح آنکه: مسأله [[لزوم اطاعت]] بی‌قید و شرط از انبیا - که خود یکی از [[ادله عصمت]] آنها شمرده می‌شود - یک [[حقیقت]] [[قرآنی]] و واقعیت غیر قابل [[انکار]] می‌باشد، که [[قرآن کریم]] در موارد متعددی بدان تصریح کرده است. در این [[آیه]] نیز اطاعت مطلق از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در کنار [[اطاعت از خداوند]]، [[اطاعت از معصوم]] قرار داده شده است. همان‌گونه که اطاعت از خداوند، اطاعت از معصوم بالذات و [[بالاصاله]] است، اطاعت از پیامبر اکرم نیز اطاعت از یک انسان [[معصوم]] می‌باشد. هر چند که عصمت آن حضرت در پر تو [[عصمت الهی]]، عصمتی عرضی و تبعی خواهد بود<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۷۳.</ref>. امّا نکته مهم این است که در این آیه، [[امر]] به اطاعت از اولوالامر در کنار اطاعت از پیامبر و همانند آن، به طور مطلق و بی‌هیچ قید و شرطی وارد شده است، که خود [[بهترین]] [[دلیل]] پر [[عصمت]] [[اولوالامر]] می‌باشد؛ زیرا اگر اینان [[معصوم]] از [[گناه]] نباشند و یا حتی احتمال [[سهو]] و [[نسیان]] در گفتار و [[کردار]] آنان داده شود، هر چند که [[عدالت]] و [[پارسایی]] آنان محرز باشد، باز هم نمی‌توانند [[مطاع]] مطلق باشند. چون عدالت مانع از [[عصیان]] عملی می‌شود، لکن مانع از سهو و نسیان نمی‌گردد. و کسی که احتمال [[اشتباه]] [[علمی]] و عملی در کار او برود، ناگزیر باید [[رفتار]] و گفتار او را با آنچه که [[میزان]] [[علم]] و عمل است سنجید، و در این صورت، دیگر آن شخص، مطاع مطلق نمی‌باشد. بلکه مطاع مطلق همان میزانی خواهد بود که معیار سنجش رفتار و گفتار اوست<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۷۲.</ref>.
#'''اطلاق اطاعت''': [[آیه شریفه]]، اطاعت از اولوالامر را به طور مطلق و بدون هیچ گونه قید و شرطی واجب شمرده است، که مهم‌ترین نکته آن، در دلالت بر [[عصمت]] اولوالامر می‌باشد. توضیح آنکه: مسأله [[لزوم اطاعت]] بی‌قید و شرط از انبیا - که خود یکی از [[ادله عصمت]] آنها شمرده می‌شود - یک [[حقیقت]] [[قرآنی]] و واقعیت غیر قابل [[انکار]] می‌باشد، که [[قرآن کریم]] در موارد متعددی بدان تصریح کرده است. در این [[آیه]] نیز اطاعت مطلق از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در کنار [[اطاعت از خداوند]]، [[اطاعت از معصوم]] قرار داده شده است. همان‌گونه که اطاعت از خداوند، اطاعت از معصوم بالذات و [[بالاصاله]] است، اطاعت از پیامبر اکرم نیز اطاعت از یک انسان [[معصوم]] می‌باشد. هر چند که عصمت آن حضرت در پر تو [[عصمت الهی]]، عصمتی عرضی و تبعی خواهد بود<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۷۳.</ref>. امّا نکته مهم این است که در این آیه، [[امر]] به اطاعت از اولوالامر در کنار اطاعت از پیامبر و همانند آن، به طور مطلق و بی‌هیچ قید و شرطی وارد شده است، که خود [[بهترین]] [[دلیل]] پر [[عصمت]] [[اولوالامر]] می‌باشد؛ زیرا اگر اینان [[معصوم]] از [[گناه]] نباشند و یا حتی احتمال [[سهو]] و [[نسیان]] در گفتار و [[کردار]] آنان داده شود، هر چند که [[عدالت]] و [[پارسایی]] آنان محرز باشد، باز هم نمی‌توانند [[مطاع]] مطلق باشند. چون عدالت مانع از [[عصیان]] عملی می‌شود، لکن مانع از سهو و نسیان نمی‌گردد. و کسی که احتمال [[اشتباه]] [[علمی]] و عملی در کار او برود، ناگزیر باید [[رفتار]] و گفتار او را با آنچه که [[میزان]] [[علم]] و عمل است سنجید، و در این صورت، دیگر آن شخص، مطاع مطلق نمی‌باشد. بلکه مطاع مطلق همان میزانی خواهد بود که معیار سنجش رفتار و گفتار اوست<ref>جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۷۲.</ref>.
* علاوه بر اینکه، اگر احتمال [[صدور گناه]] و یا امر به آن، در [[حق]] اولوالامر داده شود و از طرفی، [[خداوند]] به طور مطلق [[اطاعت]] از ایشان را [[واجب]] نماید. لازمه آن، [[امر]] به متناقضین خواهد بود؛ زیرا بنا به فرض، چون به [[معصیت]] و [[مخالفت]] با خداوند [[فرمان]] داده‌اند، نباید از آنها [[پیروی]] نمود: {{متن حدیث|لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ‌}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۶۵؛ بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۳۷.</ref> ولی از طرف دیگر، خداوند در این [[آیه]]، اطاعت از آنان را به طور مطلق واجب نموده و مخالفت و [[سرپیچی]] از اوامرشان را در هیچ صورتی تجویز نکرده است<ref>کشف المراد، ص۳۶۴. </ref>.
 
* بنابراین، همان‌طور که [[لزوم اطاعت]] مطلق از [[پیامبر]]، [[دلیل]] بر عصمت آن [[حضرت]] شمرده می‌شود، امر به اطاعت بی‌قید و و شرط از اولوالامر، حکایت از عصمت آنان می‌کند.(...)
علاوه بر اینکه، اگر احتمال [[صدور گناه]] و یا امر به آن، در [[حق]] اولوالامر داده شود و از طرفی، [[خداوند]] به طور مطلق [[اطاعت]] از ایشان را [[واجب]] نماید. لازمه آن، [[امر]] به متناقضین خواهد بود؛ زیرا بنا به فرض، چون به [[معصیت]] و [[مخالفت]] با خداوند [[فرمان]] داده‌اند، نباید از آنها [[پیروی]] نمود: {{متن حدیث|لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ‌}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۶۵؛ بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۳۷.</ref> ولی از طرف دیگر، خداوند در این [[آیه]]، اطاعت از آنان را به طور مطلق واجب نموده و مخالفت و [[سرپیچی]] از اوامرشان را در هیچ صورتی تجویز نکرده است<ref>کشف المراد، ص۳۶۴. </ref>.
* '''منظور از اولوالامر''': تا اینجا دانستیم که [[آیه شریفه]] عصمت افرادی از [[امّت اسلامی]] که از آنان به "اولوالامر" یاد کرده است، دلالت دارد. اکنون سخن در مصداق‌یابی این عنوان کلی می‌باشد. گذشت که برخی از [[اهل سنت]]، دلالت آیه شریفه را بر عصمت اولوالامر پذیرفته‌اند، اما در [[تطبیق]] و مصداق‌یابی آن به [[خطا]] رفته‌اند. به عنوان مثال، [[فخر رازی]] - که [[امام]] المشککین نام گرفته است- دلالت آیه بر [[عصمت]] را می‌پذیرد ولی آن را [[دلیل]] بر [[حجیت]] [[اجماع]] قرار داده، می‌گوید: از [[آیه]] استفاده می‌شود که "[[اهل حل و عقد]]"<ref>می‌توان «اهل حل و عقد» را به «خبرگان مورد اعتماد مردم» ترجمه نمود. برخی، آن را در جامعه امروز شامل: علما، سران ارتش، رؤسای احزاب، مدیران روزنامه‌ها، کارفرمایان و... دانسته‌اند. ر.ک: تفسیر المنار، ج۵، ص۱۸۷.</ref> از [[مسلمین]] [[معصوم]] از [[خطا]] از می‌باشند<ref>تفسیر فخر رازی، ج۳، ص۳۵۷-۳۵۸.</ref>.
 
* عده‌ای دیگر بدون اینکه دلالت آیه را بر عصمت [[اولوالامر]] بپذیرند، مصداق آن را [[فرمانروایان]] بر [[حق]] و یا علمای متدیّن و امثال آن دانسته‌اند<ref>الکشاف، ج۱، ص۵۳۴؛ ر.ک: مجمع البیان، ج۳، ص۸۳-۸۴.</ref>. برای [[پرهیز]] از اطاله [[کلام]]، نقد و بررسی این آرا را وانهاده، جست‌و‌جوگران را به کتب مربوط ارجاع می‌دهیم<ref>ر.ک: المیزان، ج۴، ص۳۹۲-۳۹۸؛ الامامة و الولایة، ص۴۶-۵۴؛ مسائل کلی امامت ص۸۶-۱۰۰. </ref>. تنها به ذکر این نکته اکتفا می‌کنیم که مقتضای [[حکم عقل]] و [[شرع]] این است که در این زمینه، همچون بسیاری دیگر از موارد، به [[مبیّن]] و [[مفسّر]] [[وحی الهی]]، یعنی [[رسول اکرم]]{{صل}} مراجعه کرده، [[حقیقت]] را از ایشان جویا شویم<ref>در برخی از روایات از امام{{ع}} سؤال شده که چرا در قرآن به صراحت نامی از اهل‌بیت برده نشده است، امام در پاسخ به این نکته اشاره نموده‌اند که در قرآن، اصل وجوب نماز و زکات بیان شده است، امّا تعداد رکعات نماز و نیز نصاب زکات با توضیح و تفسیر پیامبر مشخص می‌گردد. همچنین است موارد بی‌شمار دیگری که فهم مقصود کتاب الهی بدون استعانت از مفسّر حقیقی آن امکان ندارد. ر.ک: الکافی، ج۱ ص۲۸۶-۲۸۸؛ اثبات الهداة، ج۱، ص۴۴۱.</ref>.
بنابراین، همان‌طور که [[لزوم اطاعت]] مطلق از [[پیامبر]]، [[دلیل]] بر عصمت آن [[حضرت]] شمرده می‌شود، امر به اطاعت بی‌قید و و شرط از اولوالامر، حکایت از عصمت آنان می‌کند.(...)
* به [[راستی]] آیا [[مردم]] [[زمان]] [[پیامبر]] از آیه این را می‌فهمیدند که اهل حل و عقد معصومند و [[اطاعت]] از آنها [[واجب]] است؟ آیا برداشت آنان این بود که آیه دلالت بر حجیت "اجماع" دارد؟ آیا پذیرفتنی است مسلمانانی که در مسائل بسیار جزئی به پیامبر مراجعه کرده، برای رفع ابهام از او توضیح می‌خواستند، [[مشاهده]] کنند که [[اطاعت]] گروهی تحت عنوان "[[اولوالامر]]" در کنار [[اطاعت از خدا]] و [[پیامبر]] بر آنها [[واجب]] شمرده شده است و در عین حال از مصداق آن نپرسند؟ آیا [[پیامبری]] که [[مفسّر]] و [[مبیّن]] [[وحی الهی]] است، هیچ توضیحی درباره [[حقیقت]] اولوالامر ارائه نداده است؟
 
* با وجود [[احادیث]] فراوانی که هم از طرق [[اهل]] [[سنّت]] و هم از سوی [[شیعه]] در معرفی اولوالامر و تعداد آنان و ذکر [[اسامی]] و [[القاب]] ایشان وارد شده است، جایی برای [[انکار]] نمی‌ماند، به یک نمونه آنها توجه کنید: {{متن حدیث|جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ يَقُولُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى نَبِيِّهِ{{صل}} {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ مِنْكُمْ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِكَ فَقَالَ{{صل}} خُلَفَائِي وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ بالتوراة [فِي التَّوْرَاةِ] بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حَجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ}}<ref>«جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: وقتی که خداوند آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ...}} را بر پیامبر نازل کرد، پرسیدم: ای رسول خدا! خدا و رسولش را می‌شناسیم. امّا "اولوالامر" - که اطاعتشان مقرون به اطاعت شما شده است – کیانند؟ فرمود: ای جابر! آنان جانشینان من و پیشوایان مسلمانان بعد از من می‌باشند. اولین فرد از آنان علی بن ابی‌طالب است. سپس حسن، بعد حسین، بعد علی بن حسین و پس از آن محمد بن علی – که در تورات به نام باقر معروف است – ای جابر! تو به زودی او را درک خواهی کرد. پس هر گاه ملاقاتش نمودی، سلام مرا به او برسان. پس از آن [امام بعدی] جعفر بن محمد صادق است. بعد موسی بن جعفر، سپس علی بن موسی، آن‌گاه محمد بن علی، بعد علی بن محمد، پس از آن حسن بن علی و سپس همنام و هم کنیه من، حجّت خدا بر روی زمین.».. اثبات الهداة، ج۱، ص۵۰۱ (ب۹، ف۶، ح۲۱۲)؛ ر.ک: ینابیع الموده، ص۴۹۴-۴۹۵.</ref>»<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۲۸۹-۲۹۸.</ref>.
'''منظور از اولوالامر''': تا اینجا دانستیم که [[آیه شریفه]] عصمت افرادی از [[امّت اسلامی]] که از آنان به "اولوالامر" یاد کرده است، دلالت دارد. اکنون سخن در مصداق‌یابی این عنوان کلی می‌باشد. گذشت که برخی از [[اهل سنت]]، دلالت آیه شریفه را بر عصمت اولوالامر پذیرفته‌اند، اما در [[تطبیق]] و مصداق‌یابی آن به [[خطا]] رفته‌اند. به عنوان مثال، [[فخر رازی]] - که [[امام]] المشککین نام گرفته است- دلالت آیه بر [[عصمت]] را می‌پذیرد ولی آن را [[دلیل]] بر [[حجیت]] [[اجماع]] قرار داده، می‌گوید: از [[آیه]] استفاده می‌شود که "[[اهل حل و عقد]]"<ref>می‌توان «اهل حل و عقد» را به «خبرگان مورد اعتماد مردم» ترجمه نمود. برخی، آن را در جامعه امروز شامل: علما، سران ارتش، رؤسای احزاب، مدیران روزنامه‌ها، کارفرمایان و... دانسته‌اند. ر.ک: تفسیر المنار، ج۵، ص۱۸۷.</ref> از [[مسلمین]] [[معصوم]] از [[خطا]] از می‌باشند<ref>تفسیر فخر رازی، ج۳، ص۳۵۷-۳۵۸.</ref>.
 
عده‌ای دیگر بدون اینکه دلالت آیه را بر عصمت [[اولوالامر]] بپذیرند، مصداق آن را [[فرمانروایان]] بر [[حق]] و یا علمای متدیّن و امثال آن دانسته‌اند<ref>الکشاف، ج۱، ص۵۳۴؛ ر.ک: مجمع البیان، ج۳، ص۸۳-۸۴.</ref>. برای [[پرهیز]] از اطاله [[کلام]]، نقد و بررسی این آرا را وانهاده، جست‌و‌جوگران را به کتب مربوط ارجاع می‌دهیم<ref>ر.ک: المیزان، ج۴، ص۳۹۲-۳۹۸؛ الامامة و الولایة، ص۴۶-۵۴؛ مسائل کلی امامت ص۸۶-۱۰۰. </ref>. تنها به ذکر این نکته اکتفا می‌کنیم که مقتضای [[حکم عقل]] و [[شرع]] این است که در این زمینه، همچون بسیاری دیگر از موارد، به [[مبیّن]] و [[مفسّر]] [[وحی الهی]]، یعنی [[رسول اکرم]]{{صل}} مراجعه کرده، [[حقیقت]] را از ایشان جویا شویم<ref>در برخی از روایات از امام{{ع}} سؤال شده که چرا در قرآن به صراحت نامی از اهل‌بیت برده نشده است، امام در پاسخ به این نکته اشاره نموده‌اند که در قرآن، اصل وجوب نماز و زکات بیان شده است، امّا تعداد رکعات نماز و نیز نصاب زکات با توضیح و تفسیر پیامبر مشخص می‌گردد. همچنین است موارد بی‌شمار دیگری که فهم مقصود کتاب الهی بدون استعانت از مفسّر حقیقی آن امکان ندارد. ر.ک: الکافی، ج۱ ص۲۸۶-۲۸۸؛ اثبات الهداة، ج۱، ص۴۴۱.</ref>.
 
به [[راستی]] آیا [[مردم]] [[زمان]] [[پیامبر]] از آیه این را می‌فهمیدند که اهل حل و عقد معصومند و [[اطاعت]] از آنها [[واجب]] است؟ آیا برداشت آنان این بود که آیه دلالت بر حجیت "اجماع" دارد؟ آیا پذیرفتنی است مسلمانانی که در مسائل بسیار جزئی به پیامبر مراجعه کرده، برای رفع ابهام از او توضیح می‌خواستند، [[مشاهده]] کنند که [[اطاعت]] گروهی تحت عنوان "[[اولوالامر]]" در کنار [[اطاعت از خدا]] و [[پیامبر]] بر آنها [[واجب]] شمرده شده است و در عین حال از مصداق آن نپرسند؟ آیا [[پیامبری]] که [[مفسّر]] و [[مبیّن]] [[وحی الهی]] است، هیچ توضیحی درباره [[حقیقت]] اولوالامر ارائه نداده است؟
 
با وجود [[احادیث]] فراوانی که هم از طرق [[اهل]] [[سنّت]] و هم از سوی [[شیعه]] در معرفی اولوالامر و تعداد آنان و ذکر [[اسامی]] و [[القاب]] ایشان وارد شده است، جایی برای [[انکار]] نمی‌ماند، به یک نمونه آنها توجه کنید: {{متن حدیث|جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ يَقُولُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى نَبِيِّهِ{{صل}} {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ مِنْكُمْ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِكَ فَقَالَ{{صل}} خُلَفَائِي وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ بالتوراة [فِي التَّوْرَاةِ] بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حَجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ}}<ref>«جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: وقتی که خداوند آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ...}} را بر پیامبر نازل کرد، پرسیدم: ای رسول خدا! خدا و رسولش را می‌شناسیم. امّا "اولوالامر" - که اطاعتشان مقرون به اطاعت شما شده است – کیانند؟ فرمود: ای جابر! آنان جانشینان من و پیشوایان مسلمانان بعد از من می‌باشند. اولین فرد از آنان علی بن ابی‌طالب است. سپس حسن، بعد حسین، بعد علی بن حسین و پس از آن محمد بن علی – که در تورات به نام باقر معروف است – ای جابر! تو به زودی او را درک خواهی کرد. پس هر گاه ملاقاتش نمودی، سلام مرا به او برسان. پس از آن [امام بعدی] جعفر بن محمد صادق است. بعد موسی بن جعفر، سپس علی بن موسی، آن‌گاه محمد بن علی، بعد علی بن محمد، پس از آن حسن بن علی و سپس همنام و هم کنیه من، حجّت خدا بر روی زمین.».. اثبات الهداة، ج۱، ص۵۰۱ (ب۹، ف۶، ح۲۱۲)؛ ر.ک: ینابیع الموده، ص۴۹۴-۴۹۵.</ref>»<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۲۸۹-۲۹۸.</ref>.


===دوم: دلالت بر [[نصب امام]]===
===دوم: دلالت بر [[نصب امام]]===
* [[قرآن کریم]] در [[آیه اولی الامر]] خطاب به [[مؤمنان]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. در این [[آیه کریمه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق و ردیف [[اطاعت]] از [[خداوند تعالی]] و [[رسول]]{{صل}} قرار داده شده است و بدون تردید [[امتثال]] و [[فرمان]] برداری مطلق و بدون قید و شرط از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]] لازم و ضروری است بنابراین [[اطاعت از اولی الامر]] هم به صورت مطلق لازم و ضروری است<ref>ر.ک: تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.</ref>. [[فخر رازی]] نیز ذیل [[آیه اولی الامر]] وجه ملازمه بین [[وجوب اطاعت]] مطلق و [[عصمت]] [[اولی الامر]] را تبیین می‌‌کند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۳.</ref>. و از آنجا که [[عصمت]] امر [[باطنی]] و مخفی است و راهی برای [[شناخت امام]] [[معصوم]] جز [[نصب الهی]] وجود ندارد، عدم [[نصب امام]] [[معصوم]] و عدم [[تنصیص]] و تعیین و [[ابلاغ]]، با [[وجوب اطاعت]] سازگار نیست زیرا در این صورت، [[وجوب اطاعت]] [[تکلیف]] بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۲۵-۱۲۹</ref>.
[[قرآن کریم]] در [[آیه اولی الامر]] خطاب به [[مؤمنان]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. در این [[آیه کریمه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق و ردیف [[اطاعت]] از [[خداوند تعالی]] و [[رسول]]{{صل}} قرار داده شده است و بدون تردید [[امتثال]] و [[فرمان]] برداری مطلق و بدون قید و شرط از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]] لازم و ضروری است بنابراین [[اطاعت از اولی الامر]] هم به صورت مطلق لازم و ضروری است<ref>ر.ک: تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.</ref>. [[فخر رازی]] نیز ذیل [[آیه اولی الامر]] وجه ملازمه بین [[وجوب اطاعت]] مطلق و [[عصمت]] [[اولی الامر]] را تبیین می‌‌کند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۳.</ref>. و از آنجا که [[عصمت]] امر [[باطنی]] و مخفی است و راهی برای [[شناخت امام]] [[معصوم]] جز [[نصب الهی]] وجود ندارد، عدم [[نصب امام]] [[معصوم]] و عدم [[تنصیص]] و تعیین و [[ابلاغ]]، با [[وجوب اطاعت]] سازگار نیست زیرا در این صورت، [[وجوب اطاعت]] [[تکلیف]] بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۲۵-۱۲۹</ref>.
* {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ }}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>. [[آیه شریفه]] فوق از [[مؤمنان]] خواسته از [[الله]]، [[پیامبر]] و [[صاحبان امر]] "[[حاکمان]]" [[اطاعت]] کنند، [[شیعه]] [[معتقد]] است، {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} بر [[عصمت]] و [[امامت حضرت علی]]{{ع}} دلالت می‌‌کند که آن را با توجه به نکات ذیل می‌‌توان [[استنتاج]] کرد:
 
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ }}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>. [[آیه شریفه]] فوق از [[مؤمنان]] خواسته از [[الله]]، [[پیامبر]] و [[صاحبان امر]] "[[حاکمان]]" [[اطاعت]] کنند، [[شیعه]] [[معتقد]] است، {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} بر [[عصمت]] و [[امامت حضرت علی]]{{ع}} دلالت می‌‌کند که آن را با توجه به نکات ذیل می‌‌توان [[استنتاج]] کرد:
#اینکه {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} بر {{متن قرآن|الرَّسُولَ}} عطف شده، از آن برمی‌‌آید [[اطاعت]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} مانند [[اطاعت]] [[رسول]] خداست. از این نکته می‌‌توان استفاده کرد {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} باید مانند [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[معصوم]] بوده باشد تا [[خداوند]] به صورت مطلق به [[اطاعت]] از وی در [[آیه]] امر کرده باشد. [[فخر رازی]] در تفسیرش به این نکته [[اذعان]] می‌‌کند لکن [[معصوم]] را نه اشخاص خاص بلکه [[امت]] [[تفسیر]] می‌‌کند، در این باره باید گفت پیش‌تر [[روایت]] [[عصمت]] گزارش شد که بر حسب آنها چنین شخصی در عصر [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} جز [[امام علی|علی]]{{ع}} شخص دیگری نبوده است.
#اینکه {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} بر {{متن قرآن|الرَّسُولَ}} عطف شده، از آن برمی‌‌آید [[اطاعت]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} مانند [[اطاعت]] [[رسول]] خداست. از این نکته می‌‌توان استفاده کرد {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} باید مانند [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[معصوم]] بوده باشد تا [[خداوند]] به صورت مطلق به [[اطاعت]] از وی در [[آیه]] امر کرده باشد. [[فخر رازی]] در تفسیرش به این نکته [[اذعان]] می‌‌کند لکن [[معصوم]] را نه اشخاص خاص بلکه [[امت]] [[تفسیر]] می‌‌کند، در این باره باید گفت پیش‌تر [[روایت]] [[عصمت]] گزارش شد که بر حسب آنها چنین شخصی در عصر [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} جز [[امام علی|علی]]{{ع}} شخص دیگری نبوده است.
#از آنجا که [[اهل سنت]] به [[نصب]] هیچ فردی [[معتقد]] نیست، یا باید بپذیرند مصداق {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[امام علی|علی]]{{ع}} و یازده [[امام]] از [[نسل]] وی می‌‌باشد و یا اینکه به عدم مصداق [[آیه]] در {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} قائل باشند و این - العیاذ بالله - لغویت [[آیه]] و [[امر الهی]] به [[اطاعت]] از {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} را می‌‌رساند.
#از آنجا که [[اهل سنت]] به [[نصب]] هیچ فردی [[معتقد]] نیست، یا باید بپذیرند مصداق {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[امام علی|علی]]{{ع}} و یازده [[امام]] از [[نسل]] وی می‌‌باشد و یا اینکه به عدم مصداق [[آیه]] در {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} قائل باشند و این - العیاذ بالله - لغویت [[آیه]] و [[امر الهی]] به [[اطاعت]] از {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} را می‌‌رساند.
خط ۸۰: خط ۹۳:
## [[آیه]] می‌خواهد از {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[اطاعت]] مطلق شود، در حالی که [[امت]] باید [[مطیع]] و {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[مطاع]] گردد، امّا در توجیه [[رازی]] جای [[مطیع]] و [[مطاع]] عوض می‌شود.
## [[آیه]] می‌خواهد از {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[اطاعت]] مطلق شود، در حالی که [[امت]] باید [[مطیع]] و {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[مطاع]] گردد، امّا در توجیه [[رازی]] جای [[مطیع]] و [[مطاع]] عوض می‌شود.
#علاوه بر تحلیل مفهومی [[آیه]]، [[روایات نبوی]] نیز مصادیق {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} را [[امام علی|علی]]{{ع}} و یازده [[امام]] از [[نسل]] [[امام علی|علی]]{{ع}} را روشن می‌کند، مثلاً [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} شرکای خود را کسانی ذکر می‌کند که عنوانشان در آیهٔ فوق در کنار اسم [[پیامبر]] و [[خدا]] ذکر شده است:{{متن حدیث|شُرَكَائِي الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِي وَ أَنْزَلَ فِيهِم‏{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}}}. [[حضرت علی]]{{ع}} آنگاه درباره این شرکاء سؤال کرد، [[پیامبر]] فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ أَوَّلُهُمْ}}<ref>شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۸۹.</ref>.
#علاوه بر تحلیل مفهومی [[آیه]]، [[روایات نبوی]] نیز مصادیق {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} را [[امام علی|علی]]{{ع}} و یازده [[امام]] از [[نسل]] [[امام علی|علی]]{{ع}} را روشن می‌کند، مثلاً [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} شرکای خود را کسانی ذکر می‌کند که عنوانشان در آیهٔ فوق در کنار اسم [[پیامبر]] و [[خدا]] ذکر شده است:{{متن حدیث|شُرَكَائِي الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِي وَ أَنْزَلَ فِيهِم‏{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}}}. [[حضرت علی]]{{ع}} آنگاه درباره این شرکاء سؤال کرد، [[پیامبر]] فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ أَوَّلُهُمْ}}<ref>شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۸۹.</ref>.
* [[امام علی|علی]]{{ع}} در دورهٔ [[خلافت]] [[عثمان]] در حضور جمعی از آنان می‌خواهد که واقعاً بگویند که [[آیات]] "[[آیه اولی الأمر|اولی الأمر]]"، "[[آیه ولایت|ولایت]]" و "[[آیه تبلیغ|تبلیغ]]" در [[حقّ]] چه کسی نازل شده است، آیا مگر در [[حقّ]] غیر [[امام علی|علی]]{{ع}} نازل شده است؟ آیا مگر [[ابوبکر]] و [[عمر]] نبودند که بعد از [[نزول]] [[آیات]] فوق از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} پرسیدند: آیا این [[آیات]] تنها به [[امام علی|علی]]{{ع}} اختصاص دارد:<ref>{{عربی|" فَقَامَ‏ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ هَؤُلَاءِ الْآيَاتُ‏ خَاصَّةٌ فِي‏ عَلِيٍّ؟"}}؛ تفسیر کبیر، ج ۱۰، ص ۱۴۴، ذیل آیه.</ref>. [[پیامبر]] در جواب فرمود: "بلى در [[شأن]] على عليه السّلام و در [[شأن]] أوصياى من تا روز قيامت از أولاد او نازل شده"<ref>{{متن حدیث|بَلَى فِيهِ وَ فِي أَوْصِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ"}}؛ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۱۲؛ الغدیر، ج ۱، ص ۱۶۵.</ref>.
 
* [[حسکانی]] از [[امام]] [[باقر]]{{ع}} [[نقل]] می‌کند که از آن [[حضرت]] دربارهٔ آیهٔ فوق سؤال شد که در جواب فرمود: در [[حقّ]] [[علی بن ابی طالب]] نازل شده است <ref>تفسر عیاشی، ج ۱، ص ۳۱۳؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۰؛ نقل از: موسوعة الامامة فی نصوص اهل اسنّة، ج ۴، ص ۲۱.</ref>. مشابه همین [[روایت]] از [[امام صادق]]{{ع}} نیز گزارش شده است<ref>ینابیع المودة، ج ۱، ص ۳۴۱.</ref><ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۱۳ - ۲۲۲.</ref>.
[[امام علی|علی]]{{ع}} در دورهٔ [[خلافت]] [[عثمان]] در حضور جمعی از آنان می‌خواهد که واقعاً بگویند که [[آیات]] "[[آیه اولی الأمر|اولی الأمر]]"، "[[آیه ولایت|ولایت]]" و "[[آیه تبلیغ|تبلیغ]]" در [[حقّ]] چه کسی نازل شده است، آیا مگر در [[حقّ]] غیر [[امام علی|علی]]{{ع}} نازل شده است؟ آیا مگر [[ابوبکر]] و [[عمر]] نبودند که بعد از [[نزول]] [[آیات]] فوق از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} پرسیدند: آیا این [[آیات]] تنها به [[امام علی|علی]]{{ع}} اختصاص دارد:<ref>{{عربی|" فَقَامَ‏ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ هَؤُلَاءِ الْآيَاتُ‏ خَاصَّةٌ فِي‏ عَلِيٍّ؟"}}؛ تفسیر کبیر، ج ۱۰، ص ۱۴۴، ذیل آیه.</ref>. [[پیامبر]] در جواب فرمود: "بلى در [[شأن]] على عليه السّلام و در [[شأن]] أوصياى من تا روز قيامت از أولاد او نازل شده"<ref>{{متن حدیث|بَلَى فِيهِ وَ فِي أَوْصِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ"}}؛ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۱۲؛ الغدیر، ج ۱، ص ۱۶۵.</ref>.
 
[[حسکانی]] از [[امام]] [[باقر]]{{ع}} [[نقل]] می‌کند که از آن [[حضرت]] دربارهٔ آیهٔ فوق سؤال شد که در جواب فرمود: در [[حقّ]] [[علی بن ابی طالب]] نازل شده است <ref>تفسر عیاشی، ج ۱، ص ۳۱۳؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۰؛ نقل از: موسوعة الامامة فی نصوص اهل اسنّة، ج ۴، ص ۲۱.</ref>. مشابه همین [[روایت]] از [[امام صادق]]{{ع}} نیز گزارش شده است<ref>ینابیع المودة، ج ۱، ص ۳۴۱.</ref><ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۱۳ - ۲۲۲.</ref>.


===سوم: دلالت بر [[ضرورت امامت]]===
===سوم: دلالت بر [[ضرورت امامت]]===
* [[وجوب اطاعت از اولی الامر]] در این [[آیه]] مقتضی [[وجوب]] تحقق آن است. شاید اشکال شود که [[وجوب]] [[اطاعت از اولی الامر]]، مسئله‌ای است که مشروط شده به وجود ایشان؛ مانند [[وجوب]] [[زکات]] دادن که دال بر [[وجوب]] کسب [[مال]] نیست. پاسخ: از قرینه سیاق، که {{متن قرآن|وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}} بر [[رسول]]، عطف شده است و [[نبوت]]، امری است قطعی، [[وجوب]] [[اولی الامر]] به دست می‌‌آید. همانگونه که [[نصب]] و تعیین [[پیامبر]]، [[فعل خداوند]] است، [[نصب]] و تعیین [[امام]] نیز، "[[علی]] [[الله]]" است. کلمه {{متن قرآن|مِنكُمْ}} بعد از {{متن قرآن|وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}} نمی‌تواند به معنای [[وجوب]] "[[علی]] [[الناس]]" باشد، زیرا درباره [[نبوت]] نیز کلمۀ {{عربی|"مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} آمده است. مقصود از این‌گونه تعابیر، این است که [[پیامبر]] و [[امام]]، از جنس بشرند<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۹۷ - ۲۰۳.</ref>.
[[وجوب اطاعت از اولی الامر]] در این [[آیه]] مقتضی [[وجوب]] تحقق آن است. شاید اشکال شود که [[وجوب]] [[اطاعت از اولی الامر]]، مسئله‌ای است که مشروط شده به وجود ایشان؛ مانند [[وجوب]] [[زکات]] دادن که دال بر [[وجوب]] کسب [[مال]] نیست. پاسخ: از قرینه سیاق، که {{متن قرآن|وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}} بر [[رسول]]، عطف شده است و [[نبوت]]، امری است قطعی، [[وجوب]] [[اولی الامر]] به دست می‌‌آید. همانگونه که [[نصب]] و تعیین [[پیامبر]]، [[فعل خداوند]] است، [[نصب]] و تعیین [[امام]] نیز، "[[علی]] [[الله]]" است. کلمه {{متن قرآن|مِنكُمْ}} بعد از {{متن قرآن|وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}} نمی‌تواند به معنای [[وجوب]] "[[علی]] [[الناس]]" باشد، زیرا درباره [[نبوت]] نیز کلمۀ {{عربی|"مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} آمده است. مقصود از این‌گونه تعابیر، این است که [[پیامبر]] و [[امام]]، از جنس بشرند<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۹۷ - ۲۰۳.</ref>.
* [[قرآن کریم]]، [[اطاعت]] و [[پیروی]] از "أُولی الأمر" را بر [[مسلمانان]] [[واجب]] کرده و فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند و پیامبر و متولّیان امر خودتان پیروی کنید».، سوره نسا آیه۵۹.</ref>.
 
* [[سعدالدین تفتازانی]] در کتاب شرح المقاصد این [[دلیل]] را یادآور شده و گفته است: [[وجوب]] [[اطاعت از اولی الامر]]، مقتضی [[وجوب]] تحقق آن است.
[[قرآن کریم]]، [[اطاعت]] و [[پیروی]] از "أُولی الأمر" را بر [[مسلمانان]] [[واجب]] کرده و فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند و پیامبر و متولّیان امر خودتان پیروی کنید».، سوره نسا آیه۵۹.</ref>.
* [[محقّق طوسی]] نیز در تلخیص المحصّل، این [[آیه]] را به عنوان [[دلیل نقلی]] و [[شرعی]] بر [[وجوب امامت]] بر شمرده است.
 
* ممکن است گفته شود: از [[وجوب]] فعلی بر [[انسان]]، نمی‌­توان [[وجوب]] تحقق بخشیدن و تحصیل موضوع آن را [[استنباط]] کرد؛ همان­طور که از [[وجوب]] [[زکات]] یا [[خمس]]، نمی‌­توان [[وجوب]] کسب [[مال]] و ثروتی را که متعلّق [[زکات]] یا [[خمس]] است، نتیجه گرفت؛ بلکه چنین احکامی در [[حقیقت]] به صورت قضیه شرطیه­‌اند که بر [[وجوب]] [[تالی]] در فرض وجود مقدّم، دلالت می‌­کنند و نه بر وجود قطعی مقدّم؛ یعنی اگر کسی، اموالی که [[زکات]] به آن تعلّق می‌گیرد به دست آورد، باید [[زکات]] آن را بپردازد. در بحث ما نیز مفاد [[آیه]]، چنین خواهد شد که اگر [[اولی الامر]]، موجود باشد، باید از آن [[اطاعت]] کرد؛ امّا این­که باید [[اولی الامر]] موجود باشد یا نه، از این [[آیه]] به دست نمی­‌آید.
[[سعدالدین تفتازانی]] در کتاب شرح المقاصد این [[دلیل]] را یادآور شده و گفته است: [[وجوب]] [[اطاعت از اولی الامر]]، مقتضی [[وجوب]] تحقق آن است.
* در پاسخ این اشکال، می­توان گفت: اگر چه مقتضای قاعده اوّلیه، همان است که گفته شد؛ ولی در این­جا، از قرینه سیاق، به دست می­‌آید که وجود [[اولی الامر]]، مسلّم و مفروغ‌عنه گرفته شده است؛ زیرا اُولی الأمر، بر [[رسول]]، عطف شده است و می‌­دانیم که [[نبوّت]]، امری است قطعی و در [[وجوب]] آن، سخنی نیست.
 
* آری، از این [[آیه]]، به دست می‌­آید که [[وجوب امامت]] "[[اولی الامر]]" [[وجوب کلامی]] است و نه [[فقهی]]؛ یعنی همان­گونه که [[نصب]] و تعیین [[پیامبر]]، فِعل [[خداوند]] است، [[نصب]] و [[تعیین امام]] نیز، فِعلِ [[خداوند]] است.
[[محقّق طوسی]] نیز در تلخیص المحصّل، این [[آیه]] را به عنوان [[دلیل نقلی]] و [[شرعی]] بر [[وجوب امامت]] بر شمرده است.
* ممکن است گفته شود: کلمه "منکم" بیان کننده این مطلب است که [[اولی الأمر]] را خود [[مسلمانان]] بر می­‌گزینند؛ ولی این احتمال، اعتبار و [[ارزش]] [[علمی]] ندارد؛ زیرا درباره­ی [[نبوّت]] نیز کلمه "من أنفسهم" آمده است. مقصود از این­گونه تعابیر، این است که [[پیامبر]] و [[امام]] از جنس بشرند و گذشته از این، از میان خود [[مردم]] [[برگزیده]] شده­‌اند. [[برگزیده شدن]] [[پیامبر]] و [[امام]] از میان [[مردم]]، غیر از [[برگزیده شدن]] آنان به دست [[مردم]] است.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]] ص ۱۹۲-۲۱۸.</ref>
 
ممکن است گفته شود: از [[وجوب]] فعلی بر [[انسان]]، نمی‌توان [[وجوب]] تحقق بخشیدن و تحصیل موضوع آن را [[استنباط]] کرد؛ همانطور که از [[وجوب]] [[زکات]] یا [[خمس]]، نمی‌توان [[وجوب]] کسب [[مال]] و ثروتی را که متعلّق [[زکات]] یا [[خمس]] است، نتیجه گرفت؛ بلکه چنین احکامی در [[حقیقت]] به صورت قضیه شرطیه‌اند که بر [[وجوب]] [[تالی]] در فرض وجود مقدّم، دلالت می‌کنند و نه بر وجود قطعی مقدّم؛ یعنی اگر کسی، اموالی که [[زکات]] به آن تعلّق می‌گیرد به دست آورد، باید [[زکات]] آن را بپردازد. در بحث ما نیز مفاد [[آیه]]، چنین خواهد شد که اگر [[اولی الامر]]، موجود باشد، باید از آن [[اطاعت]] کرد؛ امّا اینکه باید [[اولی الامر]] موجود باشد یا نه، از این [[آیه]] به دست نمی‌آید.
 
در پاسخ این اشکال، میتوان گفت: اگر چه مقتضای قاعده اوّلیه، همان است که گفته شد؛ ولی در اینجا، از قرینه سیاق، به دست می‌آید که وجود [[اولی الامر]]، مسلّم و مفروغ‌عنه گرفته شده است؛ زیرا اُولی الأمر، بر [[رسول]]، عطف شده است و می‌دانیم که [[نبوّت]]، امری است قطعی و در [[وجوب]] آن، سخنی نیست.
 
آری، از این [[آیه]]، به دست می‌آید که [[وجوب امامت]] "[[اولی الامر]]" [[وجوب کلامی]] است و نه [[فقهی]]؛ یعنی همانگونه که [[نصب]] و تعیین [[پیامبر]]، فِعل [[خداوند]] است، [[نصب]] و [[تعیین امام]] نیز، فِعلِ [[خداوند]] است.
 
ممکن است گفته شود: کلمه "منکم" بیان کننده این مطلب است که [[اولی الأمر]] را خود [[مسلمانان]] بر می‌گزینند؛ ولی این احتمال، اعتبار و [[ارزش]] [[علمی]] ندارد؛ زیرا دربارۀ [[نبوّت]] نیز کلمه "من أنفسهم" آمده است. مقصود از اینگونه تعابیر، این است که [[پیامبر]] و [[امام]] از جنس بشرند و گذشته از این، از میان خود [[مردم]] [[برگزیده]] شده‌اند. [[برگزیده شدن]] [[پیامبر]] و [[امام]] از میان [[مردم]]، غیر از [[برگزیده شدن]] آنان به دست [[مردم]] است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]] ص ۱۹۲-۲۱۸.</ref>.


===چهارم: دلالت بر [[مرجعیت دینی]]===
===چهارم: دلالت بر [[مرجعیت دینی]]===
*ادعای [[شیعه]] مبنی بر [[مرجعیت]] [[ائمه]] بعد از [[رسول اکرم]]{{صل}} ادعایی است مبتنی بر [[دلیل]] و از جمله [[آیات قرآن]] است که ثابت می‌‌کند [[امامان]] در تمام [[شئون]] از جملۀ [[مرجعیت دینی]] و [[علمی]]، [[جانشین پیامبر]]{{صل}} است. یکی از این [[آیات]] آیۀ [[اولوالامر]] است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
ادعای [[شیعه]] مبنی بر [[مرجعیت]] [[ائمه]] بعد از [[رسول اکرم]]{{صل}} ادعایی است مبتنی بر [[دلیل]] و از جمله [[آیات قرآن]] است که ثابت می‌‌کند [[امامان]] در تمام [[شئون]] از جملۀ [[مرجعیت دینی]] و [[علمی]]، [[جانشین پیامبر]]{{صل}} است. یکی از این [[آیات]] آیۀ [[اولوالامر]] است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
*واژه "[[اولی‌الامر]]" به معنای [[صاحبان امر]] است؛ اما اینکه مصادیق [[صاحبان امر]] چه کسانی هستند در بین [[عالمان شیعه]] و [[اهل سنت]] [[اختلاف]] وجود دارد. جدای از آراء [[علما]] [[شیعه]] و [[سنی]] و با نگاه کلی به [[آیه]] می‌‌توان به این قطع رسید که مصادیق [[اولی الامر]] نمی‌توانند [[معصوم]] نباشند چراکه اولاً: در [[آیه]] [[امر]] به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]] به طور مطلق آمده و ثانیاً: این امر در کنار امر به [[اطاعت از خداوند]] و [[پیامبر]]{{صل}} آمده است. بنابراین [[اطاعت از اولی الامر]] مانند [[اطاعت از خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}} است و از آنجا که [[پیامبر]]{{صل}} نسبت به هرگونه [[خطا]] و اشتباهی [[معصوم]] بودند، [[اولی الامر]] هم باید دارای [[عصمت]] باشند<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص: ۲۲۲ ـ ۲۳۵. </ref>.
 
* [[دانشمندان شیعه]] معتقدند براساس [[روایات]]، مصادیق اصلی [[اولی الامر]] در [[آیه]] [[ائمه معصومین]]{{ع}} هستند، با این وجود می‌‌توان [[مرجعیت دینی]] را با توجه به این [[آیه]] برای [[ائمه معصومین]] ثابت کرد چراکه [[آیه]] درصدد آن است که [[اولی الامر]] از جانب [[خداوند]]، مسئولیت‌هایی دارند و الا امر به [[اطاعت]] از آنان، لغو و [[بیهوده]] میشد. در این [[آیه]] مقارنت امر به [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} و [[اولی‌الامر]] نشان دهندۀ این مطلب است، همانگونه که [[پیامبر]]{{صل}} از جانب [[خداوند]] مسئولیت‌هایی از جمله [[مرجعیت دینی]] و [[علمی]] را عهده [[دار]] بود و [[مردم]] باید [[مطیع]] [[امر]] [[پیامبر]]{{صل}} می‌‌شدند، می‌توان به این نتیجه رسید که تمام مسئولیت‌هایی که برای [[پیامبر]]{{صل}} [[الزام]] آور است از جمله [[مرجعیت دینی]]، برای [[اولی الامر]] هم [[واجب]] و الزامآاور است، زیرا امری که از جانب [[خداوند]] در این [[آیه]] نازل شد تنها با یک بیان از طرف [[خداوند]] نازل شده و معنا ندارد [[متکلم]] [[حکیم]]، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت [[مسئولیت]] ندارند، امر به [[اطاعت]] از آنها را بدون هیچگونه استثنائی، در [[کلامی]] واحد و با یک سیاق، بیان کند<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص: ۲۲۲ - ۲۳۵.</ref>.
واژه "[[اولی‌الامر]]" به معنای [[صاحبان امر]] است؛ اما اینکه مصادیق [[صاحبان امر]] چه کسانی هستند در بین [[عالمان شیعه]] و [[اهل سنت]] [[اختلاف]] وجود دارد. جدای از آراء [[علما]] [[شیعه]] و [[سنی]] و با نگاه کلی به [[آیه]] می‌‌توان به این قطع رسید که مصادیق [[اولی الامر]] نمی‌توانند [[معصوم]] نباشند چراکه اولاً: در [[آیه]] [[امر]] به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]] به طور مطلق آمده و ثانیاً: این امر در کنار امر به [[اطاعت از خداوند]] و [[پیامبر]]{{صل}} آمده است. بنابراین [[اطاعت از اولی الامر]] مانند [[اطاعت از خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}} است و از آنجا که [[پیامبر]]{{صل}} نسبت به هرگونه [[خطا]] و اشتباهی [[معصوم]] بودند، [[اولی الامر]] هم باید دارای [[عصمت]] باشند<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص: ۲۲۲ ـ ۲۳۵. </ref>.
* از جمله آیاتی که می‌تواند [[شأن مرجعیت دینی]] را [[اثبات]] کند، [[آیه]] معروف [[اولی‌الامر]] است. البته این [[آیه]] این قابلیت را دارد که برخی دیگر از [[شئون]]، مانند [[شأن]] [[رهبری سیاسی]] را نیز [[اثبات]] کند؛ اما در اینجا تنها به دنبال چگونگی دلالت این [[آیه]] بر [[شأن مرجعیت دینی]] هستیم. [[خداوند متعال]] در [[آیه]] یادشده می‌فرماید: : {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}.<ref>«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیای پیامبر) را. و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید؛ اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این [کار] برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است» (نساء، ۵۹).</ref>  
 
* اینکه چگونه این [[آیه]] بر [[شأن]] [[مرجعیت دینی]] [[امامان]] دلالت دارد، با بیان چند نکته شرح می‌دهیم:
[[دانشمندان شیعه]] معتقدند براساس [[روایات]]، مصادیق اصلی [[اولی الامر]] در [[آیه]] [[ائمه معصومین]]{{ع}} هستند، با این وجود می‌‌توان [[مرجعیت دینی]] را با توجه به این [[آیه]] برای [[ائمه معصومین]] ثابت کرد چراکه [[آیه]] درصدد آن است که [[اولی الامر]] از جانب [[خداوند]]، مسئولیت‌هایی دارند و الا امر به [[اطاعت]] از آنان، لغو و [[بیهوده]] میشد. در این [[آیه]] مقارنت امر به [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} و [[اولی‌الامر]] نشان دهندۀ این مطلب است، همانگونه که [[پیامبر]]{{صل}} از جانب [[خداوند]] مسئولیت‌هایی از جمله [[مرجعیت دینی]] و [[علمی]] را عهده [[دار]] بود و [[مردم]] باید [[مطیع]] [[امر]] [[پیامبر]]{{صل}} می‌‌شدند، می‌توان به این نتیجه رسید که تمام مسئولیت‌هایی که برای [[پیامبر]]{{صل}} [[الزام]] آور است از جمله [[مرجعیت دینی]]، برای [[اولی الامر]] هم [[واجب]] و الزامآاور است، زیرا امری که از جانب [[خداوند]] در این [[آیه]] نازل شد تنها با یک بیان از طرف [[خداوند]] نازل شده و معنا ندارد [[متکلم]] [[حکیم]]، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت [[مسئولیت]] ندارند، امر به [[اطاعت]] از آنها را بدون هیچگونه استثنائی، در [[کلامی]] واحد و با یک سیاق، بیان کند<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص: ۲۲۲ - ۲۳۵.</ref>.
 
از جمله آیاتی که می‌تواند [[شأن مرجعیت دینی]] را [[اثبات]] کند، [[آیه]] معروف [[اولی‌الامر]] است. البته این [[آیه]] این قابلیت را دارد که برخی دیگر از [[شئون]]، مانند [[شأن]] [[رهبری سیاسی]] را نیز [[اثبات]] کند؛ اما در اینجا تنها به دنبال چگونگی دلالت این [[آیه]] بر [[شأن مرجعیت دینی]] هستیم. [[خداوند متعال]] در [[آیه]] یادشده می‌فرماید: : {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}.<ref>«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیای پیامبر) را. و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید؛ اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این [کار] برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است» (نساء، ۵۹).</ref>  
 
اینکه چگونه این [[آیه]] بر [[شأن]] [[مرجعیت دینی]] [[امامان]] دلالت دارد، با بیان چند نکته شرح می‌دهیم:
# [[آیه]] ذکر شده تصریح دارد که [[خداوند متعال]]، [[مردم]] را به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]] [[فرمان]] داده؛ اما [[پرسش]] اینجاست که [[خداوند]] [[مردم]] را در چه حوزه‌ای به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]] فراخوانده است؟ به دیگر سخن، [[خداوند]] چه مسئولیت‌هایی به ایشان داده که [[مردم]] در آن حوزه به [[اطاعت]] از ایشان موظف‌اند؟
# [[آیه]] ذکر شده تصریح دارد که [[خداوند متعال]]، [[مردم]] را به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]] [[فرمان]] داده؛ اما [[پرسش]] اینجاست که [[خداوند]] [[مردم]] را در چه حوزه‌ای به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]] فراخوانده است؟ به دیگر سخن، [[خداوند]] چه مسئولیت‌هایی به ایشان داده که [[مردم]] در آن حوزه به [[اطاعت]] از ایشان موظف‌اند؟
# واژه "[[اولی‌الامر]]" نیز به معنای [[صاحبان امر]] است؛<ref>واژه «اولو» در کهن‌ترین منبع لغوی - یعنی کتاب العين - چنین تعریف شده است: "اولی وأولات: مثل: ذوو وذوات فی المعنى، ولا يقال إلا للجميع من الناس وما يشبهه" (خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۷۰. نیز ر.ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳).</ref> بدین معنا که آنها امر و مسئولیتی بر عهده دارند. چنین حقیقتی گویای آن است که از جانب [[خداوند]]، [[مسئولیت]] با مسئولیت‌هایی بر عهده ایشان نهاده شده است؛ وگرنه [[فرمان]] به [[اطاعت]] از ایشان [[بیهوده]] بود. به دیگر سخن، [[خداوند متعال]] مقرر فرموده که مسئولیت‌هایی بر عهده ایشان باشد، و سپس [[مردم]] را به [[اطاعت]] از ایشان در حوزه آن [[مسئولیت‌ها]] [[فرمان]] داده است. این استظهار با توجه به مقارنت امر به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]] با [[اطاعت]] از [[حضرت رسول]]{{صل}} روشن‌تر می‌شود؛ چراکه ایشان نیز از سوی [[خداوند]] مسئولیت‌هایی بر عهده دارند که [[مردم]] در آن حوزه [[مأمور]] به [[اطاعت]] از آنها هستند. از همین جا می‌توان به این [[گمان]] نزدیک شد که چون امر به [[اطاعت]] از این دو در کنار هم و تنها با یک امر بوده، مسئولیت‌های آن دو نیز یک‌سان است؛ مگر آنکه از خارج، دلیلی بر استثنای برخی [[مسئولیت‌ها]] اقامه شود؛ زیرا معنا ندارد که [[متکلم]] [[حکیم]]، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت [[مسئولیت]] ندارند، امر به [[اطاعت]] از آنها را در [[کلامی]] واحد و با یک سیاق بیان کند. از‌این‌رو، مسئولیت‌های [[پیامبر]] متوجه [[اولی‌الامر]] نیز می‌شود. [[رسول اکرم]]{{صل}} مسئولیت‌های متعددی داشته که برخی از آنها عبارت‌اند از: دریافت و [[ابلاغ وحی]]: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.</ref>، [[تبیین معارف]] [[دینی]]: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی  می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>، [[داوری]] میان [[مردم]]: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>، [[رهبری]] [[جامعه اسلامی]]، [[اجرای احکام]]: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref> و نیز : {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref> و.... در اینجا بنای بحث از تمام این [[وظایف]] را نداریم؛ اما روشن است که تبيين [[معارف دینی]] همان آموزه‌ای است که به دنبال [[اثبات]] آن برای [[امامان]] هستیم. این [[شأن]] برای [[اولی‌الامر]] در جای دیگری از [[قرآن]] و [[روایات]] [[انکار]] نشده است؛ از‌این‌رو می‌توان آن را برای [[اولی‌الامر]] ثابت دانست؛
# واژه "[[اولی‌الامر]]" نیز به معنای [[صاحبان امر]] است؛<ref>واژه «اولو» در کهن‌ترین منبع لغوی - یعنی کتاب العين - چنین تعریف شده است: "اولی وأولات: مثل: ذوو وذوات فی المعنى، ولا يقال إلا للجميع من الناس وما يشبهه" (خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۷۰. نیز ر.ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳).</ref> بدین معنا که آنها امر و مسئولیتی بر عهده دارند. چنین حقیقتی گویای آن است که از جانب [[خداوند]]، [[مسئولیت]] با مسئولیت‌هایی بر عهده ایشان نهاده شده است؛ وگرنه [[فرمان]] به [[اطاعت]] از ایشان [[بیهوده]] بود. به دیگر سخن، [[خداوند متعال]] مقرر فرموده که مسئولیت‌هایی بر عهده ایشان باشد، و سپس [[مردم]] را به [[اطاعت]] از ایشان در حوزه آن [[مسئولیت‌ها]] [[فرمان]] داده است. این استظهار با توجه به مقارنت امر به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]] با [[اطاعت]] از [[حضرت رسول]]{{صل}} روشن‌تر می‌شود؛ چراکه ایشان نیز از سوی [[خداوند]] مسئولیت‌هایی بر عهده دارند که [[مردم]] در آن حوزه [[مأمور]] به [[اطاعت]] از آنها هستند. از همین جا می‌توان به این [[گمان]] نزدیک شد که چون امر به [[اطاعت]] از این دو در کنار هم و تنها با یک امر بوده، مسئولیت‌های آن دو نیز یک‌سان است؛ مگر آنکه از خارج، دلیلی بر استثنای برخی [[مسئولیت‌ها]] اقامه شود؛ زیرا معنا ندارد که [[متکلم]] [[حکیم]]، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت [[مسئولیت]] ندارند، امر به [[اطاعت]] از آنها را در [[کلامی]] واحد و با یک سیاق بیان کند. از‌این‌رو، مسئولیت‌های [[پیامبر]] متوجه [[اولی‌الامر]] نیز می‌شود. [[رسول اکرم]]{{صل}} مسئولیت‌های متعددی داشته که برخی از آنها عبارت‌اند از: دریافت و [[ابلاغ وحی]]: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.</ref>، [[تبیین معارف]] [[دینی]]: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی  می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>، [[داوری]] میان [[مردم]]: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>، [[رهبری]] [[جامعه اسلامی]]، [[اجرای احکام]]: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref> و نیز : {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref> و.... در اینجا بنای بحث از تمام این [[وظایف]] را نداریم؛ اما روشن است که تبيين [[معارف دینی]] همان آموزه‌ای است که به دنبال [[اثبات]] آن برای [[امامان]] هستیم. این [[شأن]] برای [[اولی‌الامر]] در جای دیگری از [[قرآن]] و [[روایات]] [[انکار]] نشده است؛ از‌این‌رو می‌توان آن را برای [[اولی‌الامر]] ثابت دانست؛
خط ۱۰۴: خط ۱۳۰:


===پنجم: دلالت بر [[وجوب اطاعت]]===
===پنجم: دلالت بر [[وجوب اطاعت]]===
* [[قرآن کریم]] در [[آیه اولی الامر]] خطاب به [[مؤمنان]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> در این [[آیه کریمه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق و ردیف [[اطاعت]] از [[خداوند تعالی]] و [[رسول]]{{صل}} قرار داده شده است و بدون تردید [[امتثال]] و [[فرمان]] برداری مطلق و بدون قید و شرط از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]] لازم و ضروری است بنابراین [[اطاعت از اولی الامر]] هم به صورت مطلق لازم و ضروری است<ref>ر.ک: تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.</ref>. [[فخر رازی]] (م ۶۰۶) نیز ذیل [[آیه اولی الامر]] وجه ملازمه بین [[وجوب اطاعت]] مطلق و [[عصمت]] [[اولی الامر]] را تبیین می‌‌کند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۳.</ref>. و از آنجا که [[عصمت]] امر [[باطنی]] و مخفی است و راهی برای [[شناخت امام]] [[معصوم]] جز [[نصب الهی]] وجود ندارد، عدم [[نصب امام]] [[معصوم]] و عدم [[تنصیص]] و تعیین و [[ابلاغ]]، با [[وجوب اطاعت]] سازگار نیست زیرا در این صورت، [[وجوب اطاعت]] [[تکلیف]] بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۲۵-۱۲۹</ref>.
[[قرآن کریم]] در [[آیه اولی الامر]] خطاب به [[مؤمنان]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> در این [[آیه کریمه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق و ردیف [[اطاعت]] از [[خداوند تعالی]] و [[رسول]]{{صل}} قرار داده شده است و بدون تردید [[امتثال]] و [[فرمان]] برداری مطلق و بدون قید و شرط از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]] لازم و ضروری است بنابراین [[اطاعت از اولی الامر]] هم به صورت مطلق لازم و ضروری است<ref>ر.ک: تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.</ref>. [[فخر رازی]] (م ۶۰۶) نیز ذیل [[آیه اولی الامر]] وجه ملازمه بین [[وجوب اطاعت]] مطلق و [[عصمت]] [[اولی الامر]] را تبیین می‌‌کند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۳.</ref>. و از آنجا که [[عصمت]] امر [[باطنی]] و مخفی است و راهی برای [[شناخت امام]] [[معصوم]] جز [[نصب الهی]] وجود ندارد، عدم [[نصب امام]] [[معصوم]] و عدم [[تنصیص]] و تعیین و [[ابلاغ]]، با [[وجوب اطاعت]] سازگار نیست زیرا در این صورت، [[وجوب اطاعت]] [[تکلیف]] بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۲۵-۱۲۹</ref>.
* [[اطاعت]]، پذیرشی برخاسته از میل و رغبت درونی و [[تمکین]] [[قلبی]] است، نه [[تحمیل]] بیرونی [[اطاعت]] از [[اهل بیت]]{{عم}} نیز به معنای [[عمل به دستورات]] آنها با میل و رغبت درونی است.
 
* [[اطاعت از اولوالامر]] با [[اطاعت از خدا]] و [[اطاعت از پیامبر|رسولش]] همراه است و [[خدا]] به [[مؤمنان]] [[دستور]] داده تا از [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولوالامر]] [[اطاعت]] کنند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
[[اطاعت]]، پذیرشی برخاسته از میل و رغبت درونی و [[تمکین]] [[قلبی]] است، نه [[تحمیل]] بیرونی [[اطاعت]] از [[اهل بیت]]{{عم}} نیز به معنای [[عمل به دستورات]] آنها با میل و رغبت درونی است.
*این مهم به عنوان یک [[حق]] بر گردن هر [[انسانی]] است که از [[امام]] خود [[اطاعت]] کند. از [[امام باقر]]{{ع}} پرسیده شد، [[حقّ]] [[امام]] بر [[مردم]] چیست؟ فرمود: [[حقّ]] [[امام]] بر [[مردم]] آن است که به سخنان او گوش فرا دهند و از او [[اطاعت]] کنند<ref>{{متن حدیث|مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ قَالَ حَقُّهُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ وَ يُطِيعُوا}}؛ کافی، ج۱، ص۴۰۵.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۷.</ref>.
 
* [[امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرمایند: یکی از [[حقوق]] من بر گردن شما [[اطاعت]] از من است<ref>{{متن حدیث| وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ... وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُم‌}}؛ بحارالأنوار، ج۳۴، ص۴۸.</ref> ازاین‌رو، باید بدانیم که [[سعادت]] ما در پرتو گوش دادن و [[اطاعت]] کردن از [[خدا]] و [[اهل بیت]]{{عم}} است: {{متن قرآن|سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند» سوره نور، آیه ۵۱.</ref>.
[[اطاعت از اولوالامر]] با [[اطاعت از خدا]] و [[اطاعت از پیامبر|رسولش]] همراه است و [[خدا]] به [[مؤمنان]] [[دستور]] داده تا از [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولوالامر]] [[اطاعت]] کنند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
* [[رسول خدا]]{{صل}} مصادیق [[اولی‌الامر]] را [[فرزندان علی]] و [[فاطمه]]{{عم}} برشمرده‌اند<ref>{{متن حدیث|قَالَ فِي قَوْلِ اللَّهِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ}}؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۸۶.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۸.</ref>.
 
* [[اطاعت از اهل بیت]] [[واجب]] است. [[دلایل]] [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] اطلاق دارد و همه بایدها و نبایدهای مربوط به [[زندگی]] [[مسلمانان]] را شامل می‌شود و در این جهت تفاوتی میان مسایل [[عبادی]]، [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] و [[فرهنگی]] وجود ندارد. به عنوان مثال در [[آیه اولی الأمر]]، [[اطاعت از اولی الأمر]] همان [[جایگاه]] و گستره‌ای را دارد که [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} دارد.
این مهم به عنوان یک [[حق]] بر گردن هر [[انسانی]] است که از [[امام]] خود [[اطاعت]] کند. از [[امام باقر]]{{ع}} پرسیده شد، [[حقّ]] [[امام]] بر [[مردم]] چیست؟ فرمود: [[حقّ]] [[امام]] بر [[مردم]] آن است که به سخنان او گوش فرا دهند و از او [[اطاعت]] کنند<ref>{{متن حدیث|مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ قَالَ حَقُّهُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ وَ يُطِيعُوا}}؛ کافی، ج۱، ص۴۰۵.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۷.</ref>.
* [[اولی الأمر]] چنانکه بیان گردید از ویژگی [[عصمت]] برخوردارند، و این ویژگی به [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} اختصاص دارد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ج۱، ص۹۴.</ref>.
 
* [[حدیث ثقلین]]، دال بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] است، در این [[حدیث]]، [[نجات]] [[امت]] از [[گمراهی]] منوط به [[تمسک]] به [[کتاب خدا]] و [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} گردیده است، تمسّک به معنای درآویختن است، درآویختن به [[قرآن]] به [[شناخت]] [[دستورات]] [[قرآن]] و [[پیروی]] از آنهاست، همین گونه است درآویختن به [[اهل بیت]]، یعنی نخست باید دستورهای آنان را [[شناخت]]، سپس آنها را به‌کار بست<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ج۱، ص۹۴.</ref>.
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرمایند: یکی از [[حقوق]] من بر گردن شما [[اطاعت]] از من است<ref>{{متن حدیث| وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ... وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُم‌}}؛ بحارالأنوار، ج۳۴، ص۴۸.</ref> ازاین‌رو، باید بدانیم که [[سعادت]] ما در پرتو گوش دادن و [[اطاعت]] کردن از [[خدا]] و [[اهل بیت]]{{عم}} است: {{متن قرآن|سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند» سوره نور، آیه ۵۱.</ref>.
* [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌‌فرماید: "به [[خاندان]] پیامبرتان بنگرید و به آن‌سو روید که آنان می‌روند و پا جای پای آنان نهید، که هیچ‌گاه شما را از طریق [[هدایت]] [[منحرف]] نکنند و به [[هلاکت]] نسپارند. اگر نشستند، بنشینید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنان پیشی مگیرید که [[گمراه]] شوید و از آنان واپس نمانید که هلاک شوید"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۶</ref><ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۵۵.</ref>.
 
* [[حدیث سفینه نوح]] نیز بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] دلالت می‌کند، زیرا در این [[حدیث]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[اهل بیت]] خود را به [[کشتی نوح]] [[تشبیه]] کرده است که هر کس داخل آن شد از [[طوفان]] [[نجات]] یافت و هر کس از داخل شدن در آن سرباز زد هلاک گردید، بنابراین، هر کس از [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} [[پیروی]] کند، از [[گمراهی]] [[نجات]] خواهد یافت و هر کس از [[پیروی]] از آنان سرباز زند، [[گمراه]] خواهد شد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ج۱، ص۹۴.</ref>.
[[رسول خدا]]{{صل}} مصادیق [[اولی‌الامر]] را [[فرزندان علی]] و [[فاطمه]]{{عم}} برشمرده‌اند<ref>{{متن حدیث|قَالَ فِي قَوْلِ اللَّهِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ}}؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۸۶.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۸.</ref>.
*بررسی نظرات [[مفسران]] بزرگ [[اسلامی]] نشان می‌دهد که امر به [[اطاعت از اولی الامر]] همانند امر به [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] می‌باشد که این خود گویای چند واقعیت است:
 
[[اطاعت از اهل بیت]] [[واجب]] است. [[دلایل]] [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] اطلاق دارد و همه بایدها و نبایدهای مربوط به [[زندگی]] [[مسلمانان]] را شامل می‌شود و در این جهت تفاوتی میان مسایل [[عبادی]]، [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] و [[فرهنگی]] وجود ندارد. به عنوان مثال در [[آیه اولی الأمر]]، [[اطاعت از اولی الأمر]] همان [[جایگاه]] و گستره‌ای را دارد که [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} دارد.
 
[[اولی الأمر]] چنانکه بیان گردید از ویژگی [[عصمت]] برخوردارند، و این ویژگی به [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} اختصاص دارد<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ج۱، ص۹۴.</ref>.
 
[[حدیث ثقلین]]، دال بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] است، در این [[حدیث]]، [[نجات]] [[امت]] از [[گمراهی]] منوط به [[تمسک]] به [[کتاب خدا]] و [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} گردیده است، تمسّک به معنای درآویختن است، درآویختن به [[قرآن]] به [[شناخت]] [[دستورات]] [[قرآن]] و [[پیروی]] از آنهاست، همین گونه است درآویختن به [[اهل بیت]]، یعنی نخست باید دستورهای آنان را [[شناخت]]، سپس آنها را به‌کار بست<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ج۱، ص۹۴.</ref>.
 
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌‌فرماید: "به [[خاندان]] پیامبرتان بنگرید و به آن‌سو روید که آنان می‌روند و پا جای پای آنان نهید، که هیچ‌گاه شما را از طریق [[هدایت]] [[منحرف]] نکنند و به [[هلاکت]] نسپارند. اگر نشستند، بنشینید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنان پیشی مگیرید که [[گمراه]] شوید و از آنان واپس نمانید که هلاک شوید"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۶</ref><ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۵۵.</ref>.
 
[[حدیث سفینه نوح]] نیز بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] دلالت می‌کند، زیرا در این [[حدیث]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[اهل بیت]] خود را به [[کشتی نوح]] [[تشبیه]] کرده است که هر کس داخل آن شد از [[طوفان]] [[نجات]] یافت و هر کس از داخل شدن در آن سرباز زد هلاک گردید، بنابراین، هر کس از [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} [[پیروی]] کند، از [[گمراهی]] [[نجات]] خواهد یافت و هر کس از [[پیروی]] از آنان سرباز زند، [[گمراه]] خواهد شد<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ج۱، ص۹۴.</ref>.
 
بررسی نظرات [[مفسران]] بزرگ [[اسلامی]] نشان می‌دهد که امر به [[اطاعت از اولی الامر]] همانند امر به [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] می‌باشد که این خود گویای چند واقعیت است:
#[[اطاعت از اولی الامر]] همانند [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] بدون قید و شرط [[واجب]] است. بنابراین، [[اوامر]] او در همه [[شئون]] [[دینی]]، [[دنیوی]]، [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] و غیر آن لازم‌الاجرا می‌باشد.
#[[اطاعت از اولی الامر]] همانند [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] بدون قید و شرط [[واجب]] است. بنابراین، [[اوامر]] او در همه [[شئون]] [[دینی]]، [[دنیوی]]، [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] و غیر آن لازم‌الاجرا می‌باشد.
#همانگونه که [[پیامبر]]{{صل}} بر خلاف [[دین]] و [[فرامین الهی]]، به [[معصیت]] و [[گناه]] [[فرمان]] نمی‌دهد، [[اولی الامر]] نیز چنین فرمانی صادر نمی‌کند، و [[حکم]] او، [[حکم خدا]] و [[رسول]] او می‌باشد. پس اگر حاکمی بر خلاف [[دین]] [[فرمان]] دهد او به [[یقین]] مصداق [[حقیقی]] [[اولی الامر]] نخواهد بود، و در نتیجه اطاعتش [[واجب]] نیست.
#همانگونه که [[پیامبر]]{{صل}} بر خلاف [[دین]] و [[فرامین الهی]]، به [[معصیت]] و [[گناه]] [[فرمان]] نمی‌دهد، [[اولی الامر]] نیز چنین فرمانی صادر نمی‌کند، و [[حکم]] او، [[حکم خدا]] و [[رسول]] او می‌باشد. پس اگر حاکمی بر خلاف [[دین]] [[فرمان]] دهد او به [[یقین]] مصداق [[حقیقی]] [[اولی الامر]] نخواهد بود، و در نتیجه اطاعتش [[واجب]] نیست.
#همین طور که [[پیامبر]] از همه [[گناهان]] و [[زشتی‌ها]] [[معصوم]] است، [[اولی الامر]] نیز چنین‌اند؛ زیرا [[خداوند]] به [[پیروی]] از [[اولی الامر]] به‌طور مطلق و بدون قید و شرط [[فرمان]] داده است، و هر کس که [[خداوند]] اینگونه امر به [[اطاعت]] از او کند [[ضرورت]] دارد که از هر گونه [[خطا]] و و [[زشتی]] [[معصوم]] باشد، و الا تناقض در صدر و ذیل [[آیه]] لازم میآید. پس ثابت می‌گردد که [[اولی الامر]] در [[آیه]] حتماً باید [[معصوم]] باشد<ref>اقتباس از تفسیر کبیر، فخر رازی، ج۱۰، ص۱۴۳ - ۱۴۴؛ تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۴، ص۳۹۱-۳۹۳.</ref>.
#همین طور که [[پیامبر]] از همه [[گناهان]] و [[زشتی‌ها]] [[معصوم]] است، [[اولی الامر]] نیز چنین‌اند؛ زیرا [[خداوند]] به [[پیروی]] از [[اولی الامر]] به‌طور مطلق و بدون قید و شرط [[فرمان]] داده است، و هر کس که [[خداوند]] اینگونه امر به [[اطاعت]] از او کند [[ضرورت]] دارد که از هر گونه [[خطا]] و و [[زشتی]] [[معصوم]] باشد، و الا تناقض در صدر و ذیل [[آیه]] لازم میآید. پس ثابت می‌گردد که [[اولی الامر]] در [[آیه]] حتماً باید [[معصوم]] باشد<ref>اقتباس از تفسیر کبیر، فخر رازی، ج۱۰، ص۱۴۳ - ۱۴۴؛ تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۴، ص۳۹۱-۳۹۳.</ref>.
#همانگونه که [[رسول]] از جانب [[خدا]] تعیین و [[نصب]] می‌شود، [[اولی الامر]] نیز باید از جانب [[خدا]] تعیین و [[نصب]] گردد. لذا جایی برای طرح این ادعا که [[اولی الامر]] باید توسط گروهی به نام "[[اهل حل و عقد]]" تعیین و معرفی شود، نیست<ref>ر.ک: المیزان، ج۴، ص۳۹۶ - ۴۰۰.</ref>.
#همانگونه که [[رسول]] از جانب [[خدا]] تعیین و [[نصب]] می‌شود، [[اولی الامر]] نیز باید از جانب [[خدا]] تعیین و [[نصب]] گردد. لذا جایی برای طرح این ادعا که [[اولی الامر]] باید توسط گروهی به نام "[[اهل حل و عقد]]" تعیین و معرفی شود، نیست<ref>ر.ک: المیزان، ج۴، ص۳۹۶ - ۴۰۰.</ref>.
*بنابراین، روشن می‌شود [[امامت]] با ویژگی‌های ممتاز یاد شده، همچون [[نبوّت]]، اصلی از [[اصول دین]] شمرده می‌شود<ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[ امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۸۱-۸۲.</ref>
 
بنابراین، روشن می‌شود [[امامت]] با ویژگی‌های ممتاز یاد شده، همچون [[نبوّت]]، اصلی از [[اصول دین]] شمرده می‌شود<ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[ امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۸۱-۸۲.</ref>


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
۱۱۲٬۳۴۹

ویرایش