براء بن معرور در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←مقدمه) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
در گزارشی دیگر آمده است: پس از سخنان عباس در [[بیعت عقبه]]، براء گفت: ما سخنان شما را شنیدیم. به خدا قسم اگر چیزی جز این در [[دل]] داشتیم، میگفتیم. ما طالب [[راستی]] و [[وفاداری]] هستیم و [[جان]] خود را در راه [[رسول خدا]]{{صل}} [[فدا]] میکنیم. در این هنگام، [[حضرت]] برای آنان [[قرآن]] خواند و آنان را به سوی [[خدا]] و [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و یادآور شد که برای چه هدفی جمع شدهاند. براء در پاسخ آن حضرت، [[ایمان]] و [[تصدیق]] [[انصار]] را بیان کرد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۲۲ و ج۴، ص۱۸؛ ابن حبان، ج۱، ص۱۰۹.</ref>. وی با حضرت [[بیعت]] کرد و گفت: قسم به آن کس که تو را به [[حق]] فرستاد، همانگونه که از [[زن]] و فرزندانمان [[دفاع]] میکنیم، از شما دفاع خواهیم کرد. به خدا قسم ای رسول خدا، ما [[فرزندان]] [[جنگ]] و نیزهایم و از پدرانمان کار [[جنگ]] و [[قتال]] را به [[ارث]] بردهایم <ref>ابن هشام، ج۲، ص۸۴ و ۸۵؛ ابن سعد، ج۱، ص۲۲۲.</ref>. [[شجاعت]] و [[مردانگی]] ما را [[عربها]] میدانند<ref>قاضی ابرقوه، ج۱، ص۴۴۰.</ref>. همچنین گفتهاند: [[عباس]] به [[بیعت کنندگان]] گفت: مقصود خود را تا موسم [[حج]] آشکار نکنید؛ شما مردانی برای [[آینده]] هستید. سپس براء گفت: ای [[ابوالفضل]]، اکنون سخن مرا بشنو. براء گفت: به خدا قسم آنچه را [[دوست]] داری پنهان میکنیم و آنچه را بخواهی آشکار میسازیم و [[جان]] خود را فدا میکنیم و [[رضایت پروردگار]] را خواستاریم. ما [[سلاح]] فراوان داریم و [[اهل]] [[عزت]] و دفاع هستیم. در گذشته بتان را میپرستیدیم و دارای [[قدرت]] بودیم؛ چه رسد به امروز که [[خداوند]] ما را [[بینا]] کرده، در حالی که بر دیگران پوشیده است، و خداوند ما را به محمد{{صل}} [[تأیید]] کرده است<ref>ابن سعد، ج۴، ص۵.</ref>. | در گزارشی دیگر آمده است: پس از سخنان عباس در [[بیعت عقبه]]، براء گفت: ما سخنان شما را شنیدیم. به خدا قسم اگر چیزی جز این در [[دل]] داشتیم، میگفتیم. ما طالب [[راستی]] و [[وفاداری]] هستیم و [[جان]] خود را در راه [[رسول خدا]]{{صل}} [[فدا]] میکنیم. در این هنگام، [[حضرت]] برای آنان [[قرآن]] خواند و آنان را به سوی [[خدا]] و [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و یادآور شد که برای چه هدفی جمع شدهاند. براء در پاسخ آن حضرت، [[ایمان]] و [[تصدیق]] [[انصار]] را بیان کرد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۲۲ و ج۴، ص۱۸؛ ابن حبان، ج۱، ص۱۰۹.</ref>. وی با حضرت [[بیعت]] کرد و گفت: قسم به آن کس که تو را به [[حق]] فرستاد، همانگونه که از [[زن]] و فرزندانمان [[دفاع]] میکنیم، از شما دفاع خواهیم کرد. به خدا قسم ای رسول خدا، ما [[فرزندان]] [[جنگ]] و نیزهایم و از پدرانمان کار [[جنگ]] و [[قتال]] را به [[ارث]] بردهایم <ref>ابن هشام، ج۲، ص۸۴ و ۸۵؛ ابن سعد، ج۱، ص۲۲۲.</ref>. [[شجاعت]] و [[مردانگی]] ما را [[عربها]] میدانند<ref>قاضی ابرقوه، ج۱، ص۴۴۰.</ref>. همچنین گفتهاند: [[عباس]] به [[بیعت کنندگان]] گفت: مقصود خود را تا موسم [[حج]] آشکار نکنید؛ شما مردانی برای [[آینده]] هستید. سپس براء گفت: ای [[ابوالفضل]]، اکنون سخن مرا بشنو. براء گفت: به خدا قسم آنچه را [[دوست]] داری پنهان میکنیم و آنچه را بخواهی آشکار میسازیم و [[جان]] خود را فدا میکنیم و [[رضایت پروردگار]] را خواستاریم. ما [[سلاح]] فراوان داریم و [[اهل]] [[عزت]] و دفاع هستیم. در گذشته بتان را میپرستیدیم و دارای [[قدرت]] بودیم؛ چه رسد به امروز که [[خداوند]] ما را [[بینا]] کرده، در حالی که بر دیگران پوشیده است، و خداوند ما را به محمد{{صل}} [[تأیید]] کرده است<ref>ابن سعد، ج۴، ص۵.</ref>. | ||
وقتی بیعت آنان تمام شد، بزرگان [[قریش]] [[آگاه]] شدند و به سراغ بزرگان [[قبیله خزرج]] آمدند و درباره خبر شب گذشته پرسیدند. آنان اظهار بیاطلاعی کردند و گفتند: [[قوم]] ما کاری را بدون اجازه انجام نخواهد داد. وقتی [[قریشیان]] رفتند، براء حرکت کرد و خود را<ref>هشت مایل از مکه فاصله دارد، یاقوت حموی، ج۵، ص۴۲۴.</ref> رساند و در آنجا با [[یاران]] خود [[ملاقات]] کرد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۲۳.</ref>. وی نخستین فرد از نقیبان بود<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۶۶.</ref> که پیش از ورود [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] درگذشت<ref>ابن سعد، ج۳، ص۶۲۰؛ احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۸۲.</ref> در حالی که صورتش در [[قبر]] رو به [[کعبه]] بود<ref>ابن حجر، ج۱، ص۴۱۵.</ref> و به خانوادهاش دستور داد به هنگام [[مرگ]]، صورتش را به طرف [[مسجد الحرام]] (کعبه) قرار دهند<ref>ابن سعد، ج۳، ص۶۱۹؛ ابن حبان، ج۱، ص۱۳۶.</ref>. وی آن [[حضرت]] را [[وصی]] خود قرار داد و حضرت آن را پذیرفت<ref>ابن سعد، ج۳، ص۶۱۹.</ref>. پس از آنکه آن حضرت بر مدینه وارد شد، بر قبر [[براء]] [[نماز]] میت خواند و برای او [[طلب]] [[مغفرت]] و [[رحمت]] کرد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۶۵؛ و ۶۱۹؛ ابن حبان، ج۱، ص۱۳۶.</ref>.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «براء بن | وقتی بیعت آنان تمام شد، بزرگان [[قریش]] [[آگاه]] شدند و به سراغ بزرگان [[قبیله خزرج]] آمدند و درباره خبر شب گذشته پرسیدند. آنان اظهار بیاطلاعی کردند و گفتند: [[قوم]] ما کاری را بدون اجازه انجام نخواهد داد. وقتی [[قریشیان]] رفتند، براء حرکت کرد و خود را<ref>هشت مایل از مکه فاصله دارد، یاقوت حموی، ج۵، ص۴۲۴.</ref> رساند و در آنجا با [[یاران]] خود [[ملاقات]] کرد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۲۳.</ref>. وی نخستین فرد از نقیبان بود<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۶۶.</ref> که پیش از ورود [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] درگذشت<ref>ابن سعد، ج۳، ص۶۲۰؛ احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۸۲.</ref> در حالی که صورتش در [[قبر]] رو به [[کعبه]] بود<ref>ابن حجر، ج۱، ص۴۱۵.</ref> و به خانوادهاش دستور داد به هنگام [[مرگ]]، صورتش را به طرف [[مسجد الحرام]] (کعبه) قرار دهند<ref>ابن سعد، ج۳، ص۶۱۹؛ ابن حبان، ج۱، ص۱۳۶.</ref>. وی آن [[حضرت]] را [[وصی]] خود قرار داد و حضرت آن را پذیرفت<ref>ابن سعد، ج۳، ص۶۱۹.</ref>. پس از آنکه آن حضرت بر مدینه وارد شد، بر قبر [[براء]] [[نماز]] میت خواند و برای او [[طلب]] [[مغفرت]] و [[رحمت]] کرد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۶۵؛ و ۶۱۹؛ ابن حبان، ج۱، ص۱۳۶.</ref>.<ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «براء بن معرور»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۲۱۸-۲۱۹.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:2.jpg|22px]] [[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|'''مقاله «براء بن | # [[پرونده:2.jpg|22px]] [[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|'''مقاله «براء بن معرور»، دانشنامه سیره نبوی ج۲''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||