عمر بن خطاب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←فاروق
(صفحهای تازه حاوی «{{سیره معصوم}} <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين...» ایجاد کرد) |
(←فاروق) |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
در این [[روایات]] آمده که وقتی عمر اسلام آورد، [[پیامبر]]{{صل}} او را [[فاروق]] نامید. ما، در این سخن جدا تردید داریم؛ زیرا [[زهری]] میگوید: | در این [[روایات]] آمده که وقتی عمر اسلام آورد، [[پیامبر]]{{صل}} او را [[فاروق]] نامید. ما، در این سخن جدا تردید داریم؛ زیرا [[زهری]] میگوید: | ||
چنین به ما رسیده که [[اهل کتاب]] نخستین کسانی هستند که عمر را فاروق نامیدند. سپس [[مسلمانان]] در این باره از آنان [[پیروی]] کردند. به ما خبری نرسیده که [[پیامبر]]{{صل}} در این باره چیزی فرموده باشد<ref>الطبقات الکبری،؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۱.</ref>. [[لقب]] [[فاروق]] در ایام [[خلافت عمر]] برای وی به کار میرفت<ref>طبقات الشعرا، ص۴۴.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۶۱.</ref>. | چنین به ما رسیده که [[اهل کتاب]] نخستین کسانی هستند که عمر را فاروق نامیدند. سپس [[مسلمانان]] در این باره از آنان [[پیروی]] کردند. به ما خبری نرسیده که [[پیامبر]]{{صل}} در این باره چیزی فرموده باشد<ref>الطبقات الکبری،؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۱.</ref>. [[لقب]] [[فاروق]] در ایام [[خلافت عمر]] برای وی به کار میرفت<ref>طبقات الشعرا، ص۴۴.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۶۱.</ref>. | ||
==خواندن عمر== | |||
[[روایات]] [[مسلمانی]] عمر میگوید: عمر بن خطّاب خواندن میدانست. او خودش صحیفهای را که از خباب بن ارت در [[خانه]] خواهرش گرفت، خواند. | |||
ما، در این گفته نیز تردید داریم و معتقدیم که وی خصوصا در ابتدای کار [[خواندن و نوشتن]] نمیدانست. شاید در پایان [[زندگی]] خواندن و نوشتن را فراگرفته باشد. دلیل ما، در این باره دو مطلب است؛ | |||
#برخی تصریح کردهاند که [[خباب بن ارت]] [[صحیفه]] را برای وی خواند<ref>العبر، ج۲، ص۹.</ref>. اگر عمر میتوانست بخواند، چرا خودش نخواند تا از [[درستی]] آن مطمئن باشد؟ | |||
# [[حافظ عبد الرزاق]] چنان که میگویند، همین [[روایت]] را به [[سند صحیح]] نقل کرده است. او در این روایت میگوید: در خانه به دنبال استخوان دو کتف میگشت تا این که آن را پیدا کرد، به خواهرش گفت: به من گفتهاند که تو از آنچه که من میخورم، نمیخوری. پس با همان استخوان بر سر خواهرش کوبید، چنان که سرش از دو جا [[شکست]]. سپس استخوان را بیرون برد و کسی را پیدا کرد تا برایش بخواند. عمر نمیتوانست بنویسد. چون صحیفه را برایش خواندند، به هنگام شنیدن [[آیات قرآن]]، قلبش به حرکت آمد<ref>المصنّف، ج۵، ص۳۲۶.</ref>. | |||
روایت [[عیاض بن ابی مولی]] نیز مؤید همین مطلب است<ref>عیون الاخبار، ج۱، ص۴۳؛ حیاة الصحابة، ج۲، ص۷۸۵؛ الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۶۸.</ref>. گفته میشود: عمر از هوش و [[استعداد]] [[علمی]] برخوردار نبود. چنان که [[دوازده]] [[سال]] طول کشید تا [[سوره بقره]] را یاد گرفت. وقتی این [[سوره]] را [[حفظ]] کرد، چند شتر کشت<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص۶۶؛ التراتیب الاداریه، ج۲، ص۲۸۰؛ الغدیر، ج۶، ص۱۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج۱، ص۱۵۲؛ تاریخ عمر بن خطّاب، ص۱۶۵.</ref>. | |||
ما نخستین کسی نیستیم که درباره [[ناتوانی]] [[خلیفه دوم]] در خواندن و نوشتن تردید داریم بلکه از [[قرن نخست هجری]] این مسأله مورد [[شک]] و مناقشه بوده است. [[زهری]] میگوید: | |||
نزد [[عمر بن عبد العزیز]]، [[والی مدینه]] بودیم، پس از او [[امارت]] به [[عبید الله بن عبدالله بن عتبه]] رسید، او گفت: آیا کسی هست که به من پاسخ دهد: آیا عمر [[نوشتن]] میدانست؟ [[عروه]] گفت: بلی، او مینوشت. پرسید: به چه دلیل؟ گفت: به این دلیل که عمر گفت: اگر نبود که [[مردم]] بگویند عمر در [[قرآن]] چیزی افزود، همانا که [[آیه]] [[رجم]] را با دست خودم مینوشتم عبیدالله پرسید: آیا عروه میداند که این [[حدیث]] را از چه کسی شنیده است؟ پاسخ داد: نه. عبیدالله گفت: عروه همانند مگس میکوشد تا شکمش را پر کند امّا اثرش را نمیبیند. [[احادیث]] ما را میدزدد و سپس از ما پوشیده میدارد. یعنی: من برای او حدیث کردم<ref>مختصر تاریخ دمشق، ج۱۷، ص۱۰.</ref>. | |||
وقتی [[اثبات]] شد که عمر در آن هنگام نمیتوانست بخواند یا [[خواندن و نوشتن]] وی مورد تردید بود، طبیعی است که در این گفته آنان تردید کنیم که وی را از [[کاتبان وحی]] میدانند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۸۰؛ الاستیعاب، ج۱، ص۵۱؛ بحوث فی تاریخ القرآن و علومه، ص۱۱.</ref>. شاید این نیز یکی از نشانههای افتخاری بود که برخی از افراد به وی دادند، افرادی که [[محرومیت]] عمر از این [[فضیلت]] برایشان سخت بود.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۶۱.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |