پرش به محتوا

امامت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
[[پرونده:V0012.webm|بندانگشتی|285px|چپ|]]
[[پرونده:V0012.webm|بندانگشتی|285px|چپ|]]
[[پرونده:V0013.webm|بندانگشتی|285px|چپ|]]
[[پرونده:V0013.webm|بندانگشتی|285px|چپ|]]
==مقدمه==
==مقدمه==
واژه [[امام]] در لغت از ریشه “ام” است که معانی گوناگونی دارد. یکی از آنها [[مقتدا]] و پیشواست. طریحی می‌گوید: “امام به کسر الف، بر وزن فِعال به معنای کسی است که از او [[پیروی]] می‌شود”<ref>فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۰.</ref>. مؤلف [[کتاب]] [[معانی الاخبار]] نیز در توضیح وجه تسمیه [[امام]] می‌گوید: “امام را [[امام]] نامیدند به [[دلیل]] اینکه او پیشرو و مقتدای [[مردم]] است”<ref>محمد بن علی بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص۹۶.</ref>. بنابراین [[امامت]]، همان [[ریاست عامه]] بر همه [[مردم]] است که اگر لابشرط بیاید، منظور همان [[ریاست]] [[پیامبر]] و [[رسالت]] است<ref>{{عربی|الإِمَامَةُ: هي الرئاسة العامة على جميع الناس، فإذا أخذت لا بشرط شي‏ء تجامع النبوة و الرسالة، و إذا أخذت بشرط لا شي‏ء لا تجامعهما}} (ر.ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۵).</ref>. پس به گروهی خاص که از نظر [[فکری]]، [[اعتقادی]]، [[سیاسی]] یا زبانی، زمانی و مکانی در یک امر یا اموری خاص با یکدیگر اشتراک دارند و با یکدیگر یکی شده‌اند [[امت]] می‌گویند و رهبرشان نیز [[امام]] نامیده می‌شود. بنابراین سه واژۀ [[امام]]، [[امامت]] و [[امت]] لازم و ملزوم یکدیگرند و بدون هم معنا ندارند. [[امت]] نیز به گروهی گفته می‌شود که اعضای آن به سبب [[پیروی از امام]] واحد به نوعی با یکدیگر انتساب داشته باشند<ref>ر.ک: لطف الله صافی، نظام امامت و رهبری، ص۱۱-۱۲.</ref>.
واژه [[امام]] در لغت از ریشه “ام” است که معانی گوناگونی دارد. یکی از آنها [[مقتدا]] و پیشواست. طریحی می‌گوید: “امام به کسر الف، بر وزن فِعال به معنای کسی است که از او [[پیروی]] می‌شود”<ref>فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۰.</ref>. مؤلف [[کتاب]] [[معانی الاخبار]] نیز در توضیح وجه تسمیه [[امام]] می‌گوید: “امام را [[امام]] نامیدند به [[دلیل]] اینکه او پیشرو و مقتدای [[مردم]] است”<ref>محمد بن علی بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص۹۶.</ref>. بنابراین [[امامت]]، همان [[ریاست عامه]] بر همه [[مردم]] است که اگر لابشرط بیاید، منظور همان [[ریاست]] [[پیامبر]] و [[رسالت]] است<ref>{{عربی|الإِمَامَةُ: هي الرئاسة العامة على جميع الناس، فإذا أخذت لا بشرط شي‏ء تجامع النبوة و الرسالة، و إذا أخذت بشرط لا شي‏ء لا تجامعهما}} (ر.ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۵).</ref>. پس به گروهی خاص که از نظر [[فکری]]، [[اعتقادی]]، [[سیاسی]] یا زبانی، زمانی و مکانی در یک امر یا اموری خاص با یکدیگر اشتراک دارند و با یکدیگر یکی شده‌اند [[امت]] می‌گویند و رهبرشان نیز [[امام]] نامیده می‌شود. بنابراین سه واژۀ [[امام]]، [[امامت]] و [[امت]] لازم و ملزوم یکدیگرند و بدون هم معنا ندارند. [[امت]] نیز به گروهی گفته می‌شود که اعضای آن به سبب [[پیروی از امام]] واحد به نوعی با یکدیگر انتساب داشته باشند<ref>ر.ک: لطف الله صافی، نظام امامت و رهبری، ص۱۱-۱۲.</ref>.
نکته مهم اینکه معنای [[پیشوا]] لزوماً مثبت نیست، بلکه ممکن است [[پیشوا]] [[عادل]] یا [[فاسق]] و [[ظالم]] باشد. در [[قرآن]] کلمه [[پیشوا]] به هر دو مورد گفته شده است. در آیه‌ای آمده است: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>، و در جای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>. در [[آیه]] نخست [[امام]] به پیشوای خیر و در [[آیه]] دوم [[امام]] به پیشوای [[شر]] گفته شده است. [[امام]] به معنای مقدم نیز آمده است<ref>محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴-۲۵.</ref>. [[قرآن]] درباره [[فرعون]] همین تعبیر را به کار برده است: {{متن قرآن|يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>«او در روز رستخیز، پیشاپیش قومش می‌آید» سوره هود، آیه ۹۸.</ref>. همچنین [[امام]] به معنای طریق و [[راه]] نیز آمده است<ref>{{عربی|و يقال للطريق إِمَامٌ، لأنّه يُؤَمُّ أي يقصد و يتبع}} (ر.ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۰).</ref>. ابن‌منظور در لسان العرب [[معتقد]] است که [[امام]] (جلو و مقدم) با [[امام]] ([[پیشوا]]) هم‌ریشه است و هر دو از ریشه “أمّ، یؤمّ” به معنای قصد کردن و [[پیشی گرفتن]] است<ref>ر.ک: محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۶؛ جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی (بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله و اشاعره)، زیر نظر یزدی مطلق، ص۴۶.</ref>. واژه [[امام در قرآن]] در غالب معانی لغوی آن به کار رفته است. البته واژه [[امام در قرآن]] کاربردهای فراوانی دارد که تفلیسی در وجوه القرآن، پنج معنای آن را به شرح ذیل برشمرده است:
نکته مهم اینکه معنای [[پیشوا]] لزوماً مثبت نیست، بلکه ممکن است [[پیشوا]] [[عادل]] یا [[فاسق]] و [[ظالم]] باشد. در [[قرآن]] کلمه [[پیشوا]] به هر دو مورد گفته شده است. در آیه‌ای آمده است: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>، و در جای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>. در [[آیه]] نخست [[امام]] به پیشوای خیر و در [[آیه]] دوم [[امام]] به پیشوای [[شر]] گفته شده است. [[امام]] به معنای مقدم نیز آمده است<ref>محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴-۲۵.</ref>. [[قرآن]] درباره [[فرعون]] همین تعبیر را به کار برده است: {{متن قرآن|يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>«او در روز رستخیز، پیشاپیش قومش می‌آید» سوره هود، آیه ۹۸.</ref>. همچنین [[امام]] به معنای طریق و [[راه]] نیز آمده است<ref>{{عربی|و يقال للطريق إِمَامٌ، لأنّه يُؤَمُّ أي يقصد و يتبع}} (ر.ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۰).</ref>. ابن‌منظور در لسان العرب [[معتقد]] است که [[امام]] (جلو و مقدم) با [[امام]] ([[پیشوا]]) هم‌ریشه است و هر دو از ریشه “أمّ، یؤمّ” به معنای قصد کردن و [[پیشی گرفتن]] است<ref>ر.ک: محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۶؛ جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی (بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله و اشاعره)، زیر نظر یزدی مطلق، ص۴۶.</ref>. واژه [[امام در قرآن]] در غالب معانی لغوی آن به کار رفته است. البته واژه [[امام در قرآن]] کاربردهای فراوانی دارد که تفلیسی در وجوه القرآن، پنج معنای آن را به شرح ذیل برشمرده است:
گاهی [[امام]] به معنای [[مقتدا]] و پیشواست: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، نیز در آیه‌ای دیگر به همین معنا آمده است: {{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}}<ref>«و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref>، به معنای [[نامه]]: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref>، [[لوح محفوظ]]: {{متن قرآن|كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref> و [[تورات]] نیز به کار رفته است: {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا}}<ref>«و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷.</ref>. مقصود از [[امام]] در [[آیه]] اخیر، [[تورات]] است. در [[قرآن]] [[امام]] به معنای [[راه]] آشکار و روشن نیز آمده است: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref>؛ مراد [[راه]] واضح و آشکار است<ref>ر.ک: جیش بن ابراهیم تفلیسی، وجوه القرآن، ترجمه مهدی محقق، ص۲۸-۲۹.</ref>.
گاهی [[امام]] به معنای [[مقتدا]] و پیشواست: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، نیز در آیه‌ای دیگر به همین معنا آمده است: {{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}}<ref>«و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref>، به معنای [[نامه]]: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref>، [[لوح محفوظ]]: {{متن قرآن|كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref> و [[تورات]] نیز به کار رفته است: {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا}}<ref>«و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷.</ref>. مقصود از [[امام]] در [[آیه]] اخیر، [[تورات]] است. در [[قرآن]] [[امام]] به معنای [[راه]] آشکار و روشن نیز آمده است: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref>؛ مراد [[راه]] واضح و آشکار است<ref>ر.ک: جیش بن ابراهیم تفلیسی، وجوه القرآن، ترجمه مهدی محقق، ص۲۸-۲۹.</ref>.


آنچه بیان شد، به معانی لغوی [[امام]] مربوط بود. [[متکلمان]] در تعریف اصطلاحی [[امام]] گفته‌اند: [[امام]] [[خلیفه رسول الله]] در [[اجرای دین]] است؛ به گونه‌ای که [[پیروی]] از وی بر همه [[مسلمانان]] [[واجب]] است<ref>{{عربی|و عند المتكلمين هو خليفة الرسول{{صل}} في إقامة الدين بحيث يجب اتباعه على كافة الأمة}} (ر.ک: محمدعلی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، ص۲۵۹).</ref>. [[امام]] در اصطلاح [[شیعه]] به کسی می‌گویند که [[پیشوا]] و مقتدای عالمیان در امور [[ظاهریه]] و [[باطنیه]]، اجتماعیه و معنویۀ روحانیه، مُلْکیه و ملکوتیه است. [[خداوند]] به وی در اثر [[اختیار]] عالی و ارادۀ انتخابیۀ آن [[پیشوا]] در جمیع امور چنین [[مصونیت]] و عصمتی را بخشیده است. این [[امامان]] به [[دوازده تن]] منحصرند. بنابر [[عقیده]] و [[ایمان راسخ]] [[شیعه]]، پس از [[غیبت کبری]] آن [[حضرت]] زنده است و [[ولایت]] [[امور معنوی]] و مَلَکوتی [[عوالم]] را در [[دست]] دارد، اما به سبب [[غصب خلافت]] و [[امامت]]، فعلاً در پردۀ [[غیبت]] [[نهان]] است تا [[ظهور]] کند و متصدیان و مباشران [[سلطنت]] و [[امارت]] [[باطل]] را کنار زند و خود بر اساس [[طهارت]] سِریَّه و [[عصمت]] الهیه و [[ولایت]] کبرای حقۀ حقیقیه، بر [[مردم]] [[حکومت]] کند<ref>ر.ک: [[سید محمد حسین حسینی تهرانی|حسینی تهرانی|سید محمد حسین]]، امام‌شناسی، ج۱۸، ص۲۰۶.</ref>.
آنچه بیان شد، به معانی لغوی [[امام]] مربوط بود. [[متکلمان]] در تعریف اصطلاحی [[امام]] گفته‌اند: [[امام]] [[خلیفه رسول الله]] در [[اجرای دین]] است؛ به گونه‌ای که [[پیروی]] از وی بر همه [[مسلمانان]] [[واجب]] است<ref>{{عربی|و عند المتكلمين هو خليفة الرسول{{صل}} في إقامة الدين بحيث يجب اتباعه على كافة الأمة}} (ر.ک: محمدعلی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، ص۲۵۹).</ref>. [[امام]] در اصطلاح [[شیعه]] به کسی می‌گویند که [[پیشوا]] و مقتدای عالمیان در امور [[ظاهریه]] و [[باطنیه]]، اجتماعیه و معنویۀ روحانیه، مُلْکیه و ملکوتیه است. [[خداوند]] به وی در اثر [[اختیار]] عالی و ارادۀ انتخابیۀ آن [[پیشوا]] در جمیع امور چنین [[مصونیت]] و عصمتی را بخشیده است. این [[امامان]] به [[دوازده تن]] منحصرند. بنابر [[عقیده]] و [[ایمان راسخ]] [[شیعه]]، پس از [[غیبت کبری]] آن [[حضرت]] زنده است و [[ولایت]] [[امور معنوی]] و مَلَکوتی [[عوالم]] را در [[دست]] دارد، اما به سبب [[غصب خلافت]] و [[امامت]]، فعلاً در پردۀ [[غیبت]] [[نهان]] است تا [[ظهور]] کند و متصدیان و مباشران [[سلطنت]] و [[امارت]] [[باطل]] را کنار زند و خود بر اساس [[طهارت]] سِریَّه و [[عصمت]] الهیه و [[ولایت]] کبرای حقۀ حقیقیه، بر [[مردم]] [[حکومت]] کند<ref>ر.ک: [[سید محمد حسین حسینی تهرانی|حسینی تهرانی|سید محمد حسین]]، امام‌شناسی، ج۱۸، ص۲۰۶.</ref>.


پس با توجه به تعریف‌های یادشده، [[امام]] سه ویژگی خواهد داشت: ویژگی نخست، [[جانشینی]] [[پیامبر گرامی اسلام]] است. [[امام]] کسی است که پس از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بر [[مسند]] او می‌نشیند. [[ولایت]] و [[سرپرستی]] بر همۀ [[مکلفان]]، از دیگر [[ویژگی‌های امام]] است. [[متکلمان]]، اغلب [[ریاست عامه]] یا [[ولایت]] بر همۀ [[مکلفان]] را در [[تعریف امامت]]، اخذ کرده‌اند، لکن در برخی نکات جنبی، اختلاف‌نظر وجود دارد. ویژگی دیگر، [[واجب‌الاطاعه]] بودن [[امام]] است. برخی از [[متکلمان]]، این قید را نیز در [[تعریف امامت]] آورده‌اند. [[امام]]، [[جانشین پیامبر]]{{صل}} و [[ولیّ]] [[امت]] است؛ به گونه‌ای که [[اطاعت]] از [[فرمان]] او در حد [[اطاعت]] از [[فرمان پیامبر]]{{صل}} [[وجوب]] دارد. [[امام]]، تنها یک [[راهنما]] و [[هدایت‌گر]] نیست که [[امت]] در قبال وی هیچ وظیفه‌ای نداشته باشد، بلکه [[امت]]، هم در امور [[دین]] و هم در [[امور دنیا]] باید از وی [[اطاعت]] کند<ref>ر.ک: جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی (بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله و اشاعره)، زیر نظر محمود یزدی مطلق، ص۴۹-۵۰.</ref>. از نظر [[شیعه]]، [[جامعه]] در هر زمان به [[امام]] نیاز دارد و [[زمین]] نباید هیچ‌گاه از [[حجت خدا]] خالی باشد. پس چنان‌چه شرایط برای [[حضور امام معصوم]] فراهم نباشد، آن بزرگوار تا صدور [[امر الهی]] در پس پردۀ [[غیبت]] [[منتظر ظهور]] می‌نشیند. این دوره، [[عصر غیبت]] نام دارد. [[شیعه]] [[معتقد]] است در این دوره که وجود [[حکومت]] ضروری است، باید افرادی [[حکومت]] را اداره کنند که [[تالی]] تلو معصوم‌اند و شرایط لازم تصدیگری [[حکومت]] را دارند. این [[انتصاب]] در واقع [[نصب عام]] نامیده می‌شود.  
پس با توجه به تعریف‌های یادشده، [[امام]] سه ویژگی خواهد داشت: ویژگی نخست، [[جانشینی]] [[پیامبر گرامی اسلام]] است. [[امام]] کسی است که پس از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بر [[مسند]] او می‌نشیند. [[ولایت]] و [[سرپرستی]] بر همۀ [[مکلفان]]، از دیگر [[ویژگی‌های امام]] است. [[متکلمان]]، اغلب [[ریاست عامه]] یا [[ولایت]] بر همۀ [[مکلفان]] را در [[تعریف امامت]]، اخذ کرده‌اند، لکن در برخی نکات جنبی، اختلاف‌نظر وجود دارد. ویژگی دیگر، [[واجب‌الاطاعه]] بودن [[امام]] است. برخی از [[متکلمان]]، این قید را نیز در [[تعریف امامت]] آورده‌اند. [[امام]]، [[جانشین پیامبر]]{{صل}} و [[ولیّ]] [[امت]] است؛ به گونه‌ای که [[اطاعت]] از [[فرمان]] او در حد [[اطاعت]] از [[فرمان پیامبر]]{{صل}} [[وجوب]] دارد. [[امام]]، تنها یک [[راهنما]] و [[هدایت‌گر]] نیست که [[امت]] در قبال وی هیچ وظیفه‌ای نداشته باشد، بلکه [[امت]]، هم در امور [[دین]] و هم در [[امور دنیا]] باید از وی [[اطاعت]] کند<ref>ر.ک: جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی (بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله و اشاعره)، زیر نظر محمود یزدی مطلق، ص۴۹-۵۰.</ref>. از نظر [[شیعه]]، [[جامعه]] در هر زمان به [[امام]] نیاز دارد و [[زمین]] نباید هیچ‌گاه از [[حجت خدا]] خالی باشد. پس چنان‌چه شرایط برای [[حضور امام معصوم]] فراهم نباشد، آن بزرگوار تا صدور [[امر الهی]] در پس پردۀ [[غیبت]] [[منتظر ظهور]] می‌نشیند. این دوره، [[عصر غیبت]] نام دارد. [[شیعه]] [[معتقد]] است در این دوره که وجود [[حکومت]] ضروری است، باید افرادی [[حکومت]] را اداره کنند که [[تالی]] تلو معصوم‌اند و شرایط لازم تصدیگری [[حکومت]] را دارند. این [[انتصاب]] در واقع [[نصب عام]] نامیده می‌شود. [[نظام امامت]] از منظر [[شیعه]] ویژگی‌ها و مختصاتی دارد که در بخش کلیات بدان اشاره خواهد شد<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۴۴.</ref>.
[[نظام امامت]] از منظر [[شیعه]] ویژگی‌ها و مختصاتی دارد که در بخش کلیات بدان اشاره خواهد شد<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۴۴.</ref>.


===تعریف [[شیخ صدوق]]===
===تعریف [[شیخ صدوق]]===
*شیخ [[صدوق]] در "معانی الأخبار" در تعریف [[امام]] گفته است: {{عربی|سُمِّيَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ، مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ الله - تَعَالَى ذِكْرُهُ - مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِ}}<ref>ابن‌بابویه (صدوق)، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۴-۶۵.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
شیخ [[صدوق]] در "معانی الأخبار" در تعریف [[امام]] گفته است: {{عربی|سُمِّيَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ، مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ الله - تَعَالَى ذِكْرُهُ - مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِ}}<ref>ابن‌بابویه (صدوق)، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۴-۶۵.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*حاصل این تعریف، اشاره به سه رکن مهم [[امامت]] در استعمالات شرعیه است؛ یکی: "[[قدوه]]" بودن؛ دومی: "[[منصوب]]" بودن از طرف [[خدا]] و رکن سوم: "[[واجب الاطاعه]]" بودن [[امام]] است. این تعریفِ دقیق، [[جامع‌ترین]] سخن در تعریف [[امام]] را آورده است. مرحوم [[صدوق]] این قیود مذکور در متن خود را از [[روایات]] استفاده کرده است<ref>در روایات بسیاری به قدوه بودن، منصوب بودن و واجب‌الاطاعه بودن امامان تصریح شده است؛ از جمله: روایت از پیامبر اکرم{{صل}}: {{متن حدیث|إنَّ أئِمَّتَكُم قادَتُكُم إلَى الله؛ فَانظُروا بِمَن تَقتَدونَ في دينِكُم وصَلاتِكُم}}؛ پيشوايان شما زمام داران شما به سوى خدايند؛ پس بنگريد از چه كسانى در نماز و دينتان پيروى مى‌كنيد. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين، ص۵؛ و روایت امام صادق{{ع}}: {{متن حدیث|لِأَنَّ اللهَ تَبارَكَ وتَعالى نَصَبَ الإِمامَ عَلَماً لِخَلقِهِ، وجَعَلَهُ حُجَّةً}}؛ چرا كه خداى تبارك و تعالى امام را به عنوان نشانى براى خَلق خويش بر نهاد و او را حجّت قرار داد. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۲۰۳؛ و روايت مفصّل امام رضا{{ع}} در معرفی امام و امامت: {{متن حدیث|هَل يَعرِفونَ قَدرَ الإِمامَةِ ومَحَلَّها مِنَ الاُمَّةِ فَيَجوزَ فيهَا اختِيارُهُم؟ إنَّ الإِمامَةَ أجَلُّ قَدراً، وأَعظَمُ شَأناً وأَعلى مَكاناً، وأَمنَعُ جانِباً، وأبعَدُ غَوراً مِن أن يَبلُغَهَا النّاسُ بِعُقولِهِم، أو يَنالوها بِآرائِهِم، أو يُقيموا إماماً بِاختِيارِهِم... فَكَيفَ لَهُم بِاختِيارِ الإِمامِ؟! وَالإِمامُ عالِمٌ لا يَجهَلُ... مُضطَلِعٌ بِالإِمامَةِ، عالِمٌ بِالسِّياسَةِ، مَفروضُ الطّاعَةِ}}؛ آيا مردم، مقام امامت و جايگاه آن در ميان امّت را مى‌دانند تا در نتيجه، انتخاب آنان در اين باره، روا باشد؟! امامت، مقامش بزرگ‌تر و شأنش والاتر و جايگاهش بلندتر و دست‌نيافتنى‌تر و ژرف‌تر از آن است كه مردم، با خردهايشان بدان برسند، يا با انديشه‌هايشان آن را دريابند، يا با انتخاب خود، امامى را برگمارند... پس مردم را چه رسد به انتخاب امام؟! امامى كه داناست و نادانى ندارد... در پيشوايى و رهبرى، نيرومند، و به سياست داناست. فرمان بردارى از او واجب است. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۱۹۸-۲۰۳.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
 
*او در جای دیگری نیز گفته است: {{عربی|الإمامة إنّما هي مشتقّة من الإيتمام بالإنسان، والإيتمام هو الاتّباع، والاقتداء، والعمل بعمله، والقول بقوله}}<ref>صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۹.</ref>. {{عربی|ويجب أن يُعتقد أنّه يلزمنا من طاعة الإمام ما يلزمنا من طاعة النبيّ{{صل}}، وأنّ كلّ [[فضل]] آتاه [[الله]] عَزَّ وَجَلَّ نبيَّه فقد آتاه الإمامَ إلا النبوّة}}<ref>صدوق، محمد بن علی، الهداية في الأصول و الفروع، ج۲، ص۲۷.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
حاصل این تعریف، اشاره به سه رکن مهم [[امامت]] در استعمالات شرعیه است؛ یکی: "[[قدوه]]" بودن؛ دومی: "[[منصوب]]" بودن از طرف [[خدا]] و رکن سوم: "[[واجب الاطاعه]]" بودن [[امام]] است. این تعریفِ دقیق، [[جامع‌ترین]] سخن در تعریف [[امام]] را آورده است. مرحوم [[صدوق]] این قیود مذکور در متن خود را از [[روایات]] استفاده کرده است<ref>در روایات بسیاری به قدوه بودن، منصوب بودن و واجب‌الاطاعه بودن امامان تصریح شده است؛ از جمله: روایت از پیامبر اکرم{{صل}}: {{متن حدیث|إنَّ أئِمَّتَكُم قادَتُكُم إلَى الله؛ فَانظُروا بِمَن تَقتَدونَ في دينِكُم وصَلاتِكُم}}؛ پيشوايان شما زمام داران شما به سوى خدايند؛ پس بنگريد از چه كسانى در نماز و دينتان پيروى مى‌كنيد. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين، ص۵؛ و روایت امام صادق{{ع}}: {{متن حدیث|لِأَنَّ اللهَ تَبارَكَ وتَعالى نَصَبَ الإِمامَ عَلَماً لِخَلقِهِ، وجَعَلَهُ حُجَّةً}}؛ چرا كه خداى تبارك و تعالى امام را به عنوان نشانى براى خَلق خويش بر نهاد و او را حجّت قرار داد. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۲۰۳؛ و روايت مفصّل امام رضا{{ع}} در معرفی امام و امامت: {{متن حدیث|هَل يَعرِفونَ قَدرَ الإِمامَةِ ومَحَلَّها مِنَ الاُمَّةِ فَيَجوزَ فيهَا اختِيارُهُم؟ إنَّ الإِمامَةَ أجَلُّ قَدراً، وأَعظَمُ شَأناً وأَعلى مَكاناً، وأَمنَعُ جانِباً، وأبعَدُ غَوراً مِن أن يَبلُغَهَا النّاسُ بِعُقولِهِم، أو يَنالوها بِآرائِهِم، أو يُقيموا إماماً بِاختِيارِهِم... فَكَيفَ لَهُم بِاختِيارِ الإِمامِ؟! وَالإِمامُ عالِمٌ لا يَجهَلُ... مُضطَلِعٌ بِالإِمامَةِ، عالِمٌ بِالسِّياسَةِ، مَفروضُ الطّاعَةِ}}؛ آيا مردم، مقام امامت و جايگاه آن در ميان امّت را مى‌دانند تا در نتيجه، انتخاب آنان در اين باره، روا باشد؟! امامت، مقامش بزرگ‌تر و شأنش والاتر و جايگاهش بلندتر و دست‌نيافتنى‌تر و ژرف‌تر از آن است كه مردم، با خردهايشان بدان برسند، يا با انديشه‌هايشان آن را دريابند، يا با انتخاب خود، امامى را برگمارند... پس مردم را چه رسد به انتخاب امام؟! امامى كه داناست و نادانى ندارد... در پيشوايى و رهبرى، نيرومند، و به سياست داناست. فرمان بردارى از او واجب است. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۱۹۸-۲۰۳.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
* تعاریفی که در برخی کتب متقدّم [[علمای شیعه]] آمده، [[مؤیّد]] همین تعریف‌اند؛ از جمله: تعریف [[شیخ مفید]]<ref>{{عربی|هي التقدّم فيما يقتضي طاعة صاحبه، والاقتداء به}}. مفید، علی بن محمد، الإفصاح في الإمامة، ص۲۷.</ref> و [[علامه]] [[طبرسی]]<ref>{{عربی|المستفاد من لفظ الإمام أمران؛ أحدهما: أنّه المقتدى به في أفعاله وأقواله‌. والثاني: أنّه الذي يقوم بتدبير الأمّة وسياستها، والقيام بأمورها، وتأديب جناتها، وتولية ولاتها، وإقامة الحدود على مستحقّيها، ومحاربة من يكيدها ويعاديها}}. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج۱، ص۲۸۰.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
 
او در جای دیگری نیز گفته است: {{عربی|الإمامة إنّما هي مشتقّة من الإيتمام بالإنسان، والإيتمام هو الاتّباع، والاقتداء، والعمل بعمله، والقول بقوله}}<ref>صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۹.</ref>. {{عربی|ويجب أن يُعتقد أنّه يلزمنا من طاعة الإمام ما يلزمنا من طاعة النبيّ{{صل}}، وأنّ كلّ [[فضل]] آتاه [[الله]] عَزَّ وَجَلَّ نبيَّه فقد آتاه الإمامَ إلا النبوّة}}<ref>صدوق، محمد بن علی، الهداية في الأصول و الفروع، ج۲، ص۲۷.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
 
تعاریفی که در برخی کتب متقدّم [[علمای شیعه]] آمده، [[مؤیّد]] همین تعریف‌اند؛ از جمله: تعریف [[شیخ مفید]]<ref>{{عربی|هي التقدّم فيما يقتضي طاعة صاحبه، والاقتداء به}}. مفید، علی بن محمد، الإفصاح في الإمامة، ص۲۷.</ref> و [[علامه]] [[طبرسی]]<ref>{{عربی|المستفاد من لفظ الإمام أمران؛ أحدهما: أنّه المقتدى به في أفعاله وأقواله‌. والثاني: أنّه الذي يقوم بتدبير الأمّة وسياستها، والقيام بأمورها، وتأديب جناتها، وتولية ولاتها، وإقامة الحدود على مستحقّيها، ومحاربة من يكيدها ويعاديها}}. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج۱، ص۲۸۰.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>


===تعریف مشهور [[متکلمان]]===
===تعریف مشهور [[متکلمان]]===
*تعریفی که غالب علمای [[کلام]] از "[[امامت]]" کرده‌اند، دو عنصر اساسی در آن به چشم می‌خورد؛ یکی اینکه [[امامت]] "[[ریاست]]" است و دیگر اینکه این [[ریاست]] در "امور [[دین]] و [[دنیا]]" است. این تعریف، بیشتر نزد [[متکلمان]] [[اهل‌سنت]]<ref>به عنوان نمونه: ماوردی در تعریف امامت گفته است: {{عربی|الإمامة موضوعة لخلافة النبوّة في حراسة الدين وسياسة الدنيا به}}. ماوردی، علی بن محمد، الأحكام السلطانية، ص۵؛ ابن خلدون نیز مشابه این عبارت را آورده است: {{عربی|نيابة عن صاحب الشريعة في حفظ الدين وسياسة الدنيا}}. [[ابن خلدون]]، عبدالرحمن بن محمد، المقدّمة، ص۱۹۰؛ امام‌الحرمین جويني نيز گفته است: {{عربی|الإمامة رياسة تامّة، وزعامة تتعلّق بالخاصّة والعامّة في مهمّات الدين والدنيا}}. جويني، عبدالملک بن عبدالله، غياث الأمم في التياث الظلم، ص۱۵؛ همچنین تعاریف ذیل در همین سیاق‌اند: فخر رازی : {{عربی|الإمامة رئاسة في الدين والدنيا عامّة لشخص من الأشخاص}}. رازی، محمد بن عمر، نهاية العقول، ج۴، ص۳۲۱؛ مير سيد شريف جرجانى : {{عربی|الإمام: الذي له الرياسة العامّة في الدين والدنيا جميعاً}}. جرجانى، على بن محمود، التعريفات، ص۲۸.</ref> آمده و از آنجا به [[متکلمان]] [[زیدیه]]<ref>به عنوان نمونه: [[حمیدان بن یحیی]] در تعریف [[امام]] گفته است: {{عربی|هو الشخص الجامع للرئاسة على الخلق في الدين والدنيا على وجه لا يكون فوق يده يد}}. قاسمی، حمیدان بن یحیی، جواب المسائل الشتوية والشبه الحشوية، ص۴۸۴؛ احمد بن یحیی المرتضی نیز گفته است: {{عربی|رئاسة عامّة لشخص مخصوص بحكم الشرع ليس فوقها يد}}. المرتضی، احمد بن یحیی، البحر الزخار، ج۲، ص۵۶۱.</ref> و [[امامیه]]<ref>به عنوان نمونه: شیخ مفید در تعریف [[امام]] گفته است: {{عربی|الإمام هو الإنسان الذي له رئاسة عامّة في أمور الدين والدنيا نيابةً عن النبيّ}}. مفید، محمد بن محمد، النكت الاعتقادية، ص۳۹؛ شیخ طوسی و به تبع او، ابن میثم بحرانی نیز در تعریف [[امامت]] گفته‌اند: {{عربی|الإمامة رئاسة عامّة لشخص من الأشخاص في أمور الدين والدنيا}}. طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، ج۱، ص۱۰۳؛ بحرانی، میثم بن علی، النجاة في القيامة، ص۴۱؛ همچنین تعاریف ذیل در همین سیاق‌اند: محقق حلی : {{عربی|الإمامة رئاسة عامّة لشخص من الأشخاص في الدين والدنيا بحقّ الأصالة}}. حلی، جعفر بن حسن، المسلك في أصول الدين، ص۳۰۶؛ علامه حلی : {{عربی|الإمامة رئاسة عامّة في أمور الدين والدنيا لشخص من الأشخاص نيابةً عن النبيّ}}. حلی، حسن بن یوسف، نهج المسترشدين، ص۶۲.</ref> نیز منتقل شده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
تعریفی که غالب علمای [[کلام]] از "[[امامت]]" کرده‌اند، دو عنصر اساسی در آن به چشم می‌خورد؛ یکی اینکه [[امامت]] "[[ریاست]]" است و دیگر اینکه این [[ریاست]] در "امور [[دین]] و [[دنیا]]" است. این تعریف، بیشتر نزد [[متکلمان]] [[اهل‌سنت]]<ref>به عنوان نمونه: ماوردی در تعریف امامت گفته است: {{عربی|الإمامة موضوعة لخلافة النبوّة في حراسة الدين وسياسة الدنيا به}}. ماوردی، علی بن محمد، الأحكام السلطانية، ص۵؛ ابن خلدون نیز مشابه این عبارت را آورده است: {{عربی|نيابة عن صاحب الشريعة في حفظ الدين وسياسة الدنيا}}. [[ابن خلدون]]، عبدالرحمن بن محمد، المقدّمة، ص۱۹۰؛ امام‌الحرمین جويني نيز گفته است: {{عربی|الإمامة رياسة تامّة، وزعامة تتعلّق بالخاصّة والعامّة في مهمّات الدين والدنيا}}. جويني، عبدالملک بن عبدالله، غياث الأمم في التياث الظلم، ص۱۵؛ همچنین تعاریف ذیل در همین سیاق‌اند: فخر رازی : {{عربی|الإمامة رئاسة في الدين والدنيا عامّة لشخص من الأشخاص}}. رازی، محمد بن عمر، نهاية العقول، ج۴، ص۳۲۱؛ مير سيد شريف جرجانى : {{عربی|الإمام: الذي له الرياسة العامّة في الدين والدنيا جميعاً}}. جرجانى، على بن محمود، التعريفات، ص۲۸.</ref> آمده و از آنجا به [[متکلمان]] [[زیدیه]]<ref>به عنوان نمونه: [[حمیدان بن یحیی]] در تعریف [[امام]] گفته است: {{عربی|هو الشخص الجامع للرئاسة على الخلق في الدين والدنيا على وجه لا يكون فوق يده يد}}. قاسمی، حمیدان بن یحیی، جواب المسائل الشتوية والشبه الحشوية، ص۴۸۴؛ احمد بن یحیی المرتضی نیز گفته است: {{عربی|رئاسة عامّة لشخص مخصوص بحكم الشرع ليس فوقها يد}}. المرتضی، احمد بن یحیی، البحر الزخار، ج۲، ص۵۶۱.</ref> و [[امامیه]]<ref>به عنوان نمونه: شیخ مفید در تعریف [[امام]] گفته است: {{عربی|الإمام هو الإنسان الذي له رئاسة عامّة في أمور الدين والدنيا نيابةً عن النبيّ}}. مفید، محمد بن محمد، النكت الاعتقادية، ص۳۹؛ شیخ طوسی و به تبع او، ابن میثم بحرانی نیز در تعریف [[امامت]] گفته‌اند: {{عربی|الإمامة رئاسة عامّة لشخص من الأشخاص في أمور الدين والدنيا}}. طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، ج۱، ص۱۰۳؛ بحرانی، میثم بن علی، النجاة في القيامة، ص۴۱؛ همچنین تعاریف ذیل در همین سیاق‌اند: محقق حلی : {{عربی|الإمامة رئاسة عامّة لشخص من الأشخاص في الدين والدنيا بحقّ الأصالة}}. حلی، جعفر بن حسن، المسلك في أصول الدين، ص۳۰۶؛ علامه حلی : {{عربی|الإمامة رئاسة عامّة في أمور الدين والدنيا لشخص من الأشخاص نيابةً عن النبيّ}}. حلی، حسن بن یوسف، نهج المسترشدين، ص۶۲.</ref> نیز منتقل شده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
*[[سعد الدین تفتازانی]] در "شرح المقاصد" و [[قوشچی]] در "شرح تجرید"، [[امامت]] را چنین تعریف می‌کنند:{{عربی|الإمامةُ رئاسةٌ عامّةٌ في أمر الدين والدنيا، خلافةً عن النبيّ{{صل}}، وبهذا القيد خرجت النبوّة، وبقيد العموم مثل القضاء والرئاسة في بعض النواحي، وكذا رئاسة من جعلة الإمام نائباً عنه على الإطلاق؛ فإنّها لا تعمّ الإمامة}}<ref>تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴؛ قوشچی، علی بن محمد، شرح تجريد العقائد، ص۳۶۵.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
 
*صاحبان این تعریف، معتقدند با قید {{عربی|عامّة}} ریاست‌های خُرد و با قید {{عربی|خلافةً عن النبيّ}} [[نبوّت]] خارج می‌شود. پس [[امام]] آن کسی است که به صورت [[خلافت]] از [[رسول الله]]، [[ریاست عامه]] داشته باشد. در اغلب منابع [[اهل]] [[کلام]]، [[امامت]] را {{عربی|رئاسةٌ عامّةٌ في أمر الدين والدنيا}} تعریف کرده‌اند و گاهی برای دقت بیشتر، بعضی‌ها عبارت {{عربی|خلافةً عن النبيّ}} را هم اضافه کرده‌اند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
[[سعد الدین تفتازانی]] در "شرح المقاصد" و [[قوشچی]] در "شرح تجرید"، [[امامت]] را چنین تعریف می‌کنند:{{عربی|الإمامةُ رئاسةٌ عامّةٌ في أمر الدين والدنيا، خلافةً عن النبيّ{{صل}}، وبهذا القيد خرجت النبوّة، وبقيد العموم مثل القضاء والرئاسة في بعض النواحي، وكذا رئاسة من جعلة الإمام نائباً عنه على الإطلاق؛ فإنّها لا تعمّ الإمامة}}<ref>تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴؛ قوشچی، علی بن محمد، شرح تجريد العقائد، ص۳۶۵.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
*[[طریحی]] در "مجمع البحرین" نیز پس از بیان تعریف لغوی، به استعمال اصطلاحی [[امامت]] نزد [[اهل]] [[کلام]] اشاره کرده و می‌گوید: {{عربی|الإمامة هي الرئاسة العامّة على جميع الناس، فإذا أُخذت لا بشرط شيء تجامع النبوّة والرسالة}}<ref>طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۵.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
 
صاحبان این تعریف، معتقدند با قید {{عربی|عامّة}} ریاست‌های خُرد و با قید {{عربی|خلافةً عن النبيّ}} [[نبوّت]] خارج می‌شود. پس [[امام]] آن کسی است که به صورت [[خلافت]] از [[رسول الله]]، [[ریاست عامه]] داشته باشد. در اغلب منابع [[اهل]] [[کلام]]، [[امامت]] را {{عربی|رئاسةٌ عامّةٌ في أمر الدين والدنيا}} تعریف کرده‌اند و گاهی برای دقت بیشتر، بعضی‌ها عبارت {{عربی|خلافةً عن النبيّ}} را هم اضافه کرده‌اند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
 
[[طریحی]] در "مجمع البحرین" نیز پس از بیان تعریف لغوی، به استعمال اصطلاحی [[امامت]] نزد [[اهل]] [[کلام]] اشاره کرده و می‌گوید: {{عربی|الإمامة هي الرئاسة العامّة على جميع الناس، فإذا أُخذت لا بشرط شيء تجامع النبوّة والرسالة}}<ref>طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۵.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
*حاصل سخن او اینکه: [[امامت]] به استعمال مستعمل بستگی دارد؛ اگر به‌طور کلی و عمومی بررسی شود (به تعبیر او: اگر "لا بشرط" در نظر گرفته شود)، با [[نبوت]] و [[رسالت]] قابل جمع است؛ یعنی [[نبی]] می‌تواند علاوه بر [[مقام نبوت]]، [[امام]] نیز باشد؛ البته [[امام]] غیر [[نبی]] نیز متصوَّر است. اما اگر [[امامت]] با قطع نظر از [[نبوت]] بررسی شود (به تعبیر او: "بشرط لا عن النبوة" در نظر گرفته شود)، قابل جمع با [[نبوت]] نخواهد بود. البته [[حق]] این است که در ذات مفهوم "[[امام]]"، "بشرط لا" نهفته نیست؛ یعنی هنگامی که کلمه [[امام]] اطلاق می‌شود [[امام]]، لا بشرط مراد است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*حاصل سخن او اینکه: [[امامت]] به استعمال مستعمل بستگی دارد؛ اگر به‌طور کلی و عمومی بررسی شود (به تعبیر او: اگر "لا بشرط" در نظر گرفته شود)، با [[نبوت]] و [[رسالت]] قابل جمع است؛ یعنی [[نبی]] می‌تواند علاوه بر [[مقام نبوت]]، [[امام]] نیز باشد؛ البته [[امام]] غیر [[نبی]] نیز متصوَّر است. اما اگر [[امامت]] با قطع نظر از [[نبوت]] بررسی شود (به تعبیر او: "بشرط لا عن النبوة" در نظر گرفته شود)، قابل جمع با [[نبوت]] نخواهد بود. البته [[حق]] این است که در ذات مفهوم "[[امام]]"، "بشرط لا" نهفته نیست؛ یعنی هنگامی که کلمه [[امام]] اطلاق می‌شود [[امام]]، لا بشرط مراد است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*'''اشکالات این تعریف'''
 
*بر تعریف [[متکلمان]] اشکالاتی وارد است؛ چه با قید "{{عربی|خلافةً عن النبيّ}}" و چه بدون آن. پیش از بیان این اشکالات، لازم است به مقدمه‌ای توجه شود:
'''اشکالات این تعریف'''
*پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}، [[امت]] با دو گونه از [[اسلام]] مواجه شد؛
 
بر تعریف [[متکلمان]] اشکالاتی وارد است؛ چه با قید "{{عربی|خلافةً عن النبيّ}}" و چه بدون آن. پیش از بیان این اشکالات، لازم است به مقدمه‌ای توجه شود:
 
پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}، [[امت]] با دو گونه از [[اسلام]] مواجه شد؛
#[[اسلام]] محمدی که [[نماینده]] و مدافع آن، [[امیرالمؤمنین]]، [[حضرت زهرا]] و [[ائمه معصومین]]{{عم}} بودند.
#[[اسلام]] محمدی که [[نماینده]] و مدافع آن، [[امیرالمؤمنین]]، [[حضرت زهرا]] و [[ائمه معصومین]]{{عم}} بودند.
#[[اسلام جاهلی]]<ref>حضرت امیرالمؤمنین{{ع}} در یکی از سخنان خود به این بازگشت به جاهلیت اشاره می‌فرماید: {{متن حدیث|حَتَّى إِذَا قَبَضَ الله رَسُولَهُ{{صل}} رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ وَغَالَتْهُمُ السُّبُلُ وَاتَّكَلُوا عَلَى الْوَلَائِجِ وَوَصَلُوا غَيْرَ الرَّحِمِ وَهَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِي أُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ وَنَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ أَسَاسِهِ فَبَنَوْهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ. مَعَادِنُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ أَبْوَابُ كُلِّ ضَارِبٍ فِي غَمْرَةٍ، قَدْ مَارُوا فِي الْحَيْرَةِ وَذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ، عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ، مِنْ مُنْقَطِعٍ إِلَى الدُّنْيَا رَاكِنٍ، أَوْ مُفَارِقٍ لِلدِّينِ مُبَايِن}}؛ چون خدا فرستاده خود را نزد خویش برد، گروهی به گذشته برگردیدند، و با پيمودن راه‌های گوناگون به گمراهی رسیدند، و به دوستانی که خود گزیدند پیوستند، و از خویشاوند گسستند. از وسیلتی که به دوستی آن مأمور بودند جدا افتادند، و بنیان را از بن برافکندند، و در جای دیگر بنا نهادند. کانهای هرگونه گناهند، و هر فتنه‌جو را درگاه و پناه. از این سو بدان سو سرگردان، در غفلت و مستی به سنّت فرعونیان، یا از همه بریده و دل به دنیا بسته، و یا پیوند خود را با دین گسسته. سید رضی، نهج البلاغة، خطبه ۱۵۰، چاپ صبحی صالح.</ref> است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
#[[اسلام جاهلی]]<ref>حضرت امیرالمؤمنین{{ع}} در یکی از سخنان خود به این بازگشت به جاهلیت اشاره می‌فرماید: {{متن حدیث|حَتَّى إِذَا قَبَضَ الله رَسُولَهُ{{صل}} رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ وَغَالَتْهُمُ السُّبُلُ وَاتَّكَلُوا عَلَى الْوَلَائِجِ وَوَصَلُوا غَيْرَ الرَّحِمِ وَهَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِي أُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ وَنَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ أَسَاسِهِ فَبَنَوْهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ. مَعَادِنُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ أَبْوَابُ كُلِّ ضَارِبٍ فِي غَمْرَةٍ، قَدْ مَارُوا فِي الْحَيْرَةِ وَذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ، عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ، مِنْ مُنْقَطِعٍ إِلَى الدُّنْيَا رَاكِنٍ، أَوْ مُفَارِقٍ لِلدِّينِ مُبَايِن}}؛ چون خدا فرستاده خود را نزد خویش برد، گروهی به گذشته برگردیدند، و با پيمودن راه‌های گوناگون به گمراهی رسیدند، و به دوستانی که خود گزیدند پیوستند، و از خویشاوند گسستند. از وسیلتی که به دوستی آن مأمور بودند جدا افتادند، و بنیان را از بن برافکندند، و در جای دیگر بنا نهادند. کانهای هرگونه گناهند، و هر فتنه‌جو را درگاه و پناه. از این سو بدان سو سرگردان، در غفلت و مستی به سنّت فرعونیان، یا از همه بریده و دل به دنیا بسته، و یا پیوند خود را با دین گسسته. سید رضی، نهج البلاغة، خطبه ۱۵۰، چاپ صبحی صالح.</ref> است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} اولین مبارزان علیه این [[اسلام جاهلی]] بودند و همه نزاع‌های آن دو بزرگوار در آن وهله از [[تاریخ اسلام]]، بر سر [[حفظ اسلام]] محمدی بود. حوادثی که [[اسلام جاهلی]] پس از [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} بر [[امت اسلام]] آورد، آن [[قدر]] آزاردهنده و ناگوار بودند که [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} در توصیف آنها می‌فرماید: {{متن حدیث|فَصَبَرْتُ وَفِي الْعَيْنِ قَذًى وَفِي الْحَلْقِ شَجًا}}؛ پس شکیبایی گزیدم؛ در حالی که همانند کسی بودم که خار به چشمش رفته، و استخوان در گلویش مانده باشد<ref>سید رضی، نهج البلاغة، خطبه ۳، چاپ صبحی صالح.</ref>؛ و همین حوادث، سرانجام به [[شهادت]] [[حضرت زهرا]]{{س}} منجر شد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
*بی‌شک، [[مبارزه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} با [[اسلام جاهلی]]، [[نزاع]] بر "[[ریاست]]" نبود که از کسی گرفته شود و به دیگری داده شود؛ بلکه محور این [[مبارزه]]، [[اسلام]] [[رسول الله]]{{صل}} بود؛ [[اسلام]] [[حق]]، در برابر [[جاهلیت]] نوینی که با [[پوشش]] [[اسلام]]، ظاهر شده و از [[جاهلیت]] کهن نیز خطرناک‌تر بود. طبق [[منابع شیعه]] و [[اهل‌سنت]]، [[رسول اکرم]]{{صل}} خطاب به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: "بر سر [[تأویل]] [[نبرد]] می‌کنی همان‌گونه که من بر سر تنزیل [[نبرد]] کردم"<ref>{{متن حدیث|تُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِيلِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى التَّنْزِيلِ}}؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، ج۱، ص۷۵؛ طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ج۱، ص۳۵۱. همچنین: مسند احمد، ج۳، ص۸۲؛ حاکم نیشابوری در مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۲۲-۱۲۳؛ مسند ابی یعلی، ج۲، ص۳۴۱؛ صحیح ابن حبان، ص۵۴۴؛ هیثمی در مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۳.</ref>. یعنی: [[جدال]] و [[نزاع]] من درباره اصل [[دین الهی]] و [[نزول وحی]] بود اما [[جدال]] و [[نزاع]] تو با [[قوم]] بر سر محتوای [[دین]] و [[شریعت]] خواهد بود. مقصود [[حضرت]] در این سخن اینکه: من با [[جاهلیت]] آشکار [[نبرد]] کردم، تو نیز با [[جاهلیت]] پنهان و نقاب‌دار [[مبارزه]] خواهی کرد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} اولین مبارزان علیه این [[اسلام جاهلی]] بودند و همه نزاع‌های آن دو بزرگوار در آن وهله از [[تاریخ اسلام]]، بر سر [[حفظ اسلام]] محمدی بود. حوادثی که [[اسلام جاهلی]] پس از [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} بر [[امت اسلام]] آورد، آن [[قدر]] آزاردهنده و ناگوار بودند که [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} در توصیف آنها می‌فرماید: {{متن حدیث|فَصَبَرْتُ وَفِي الْعَيْنِ قَذًى وَفِي الْحَلْقِ شَجًا}}؛ پس شکیبایی گزیدم؛ در حالی که همانند کسی بودم که خار به چشمش رفته، و استخوان در گلویش مانده باشد<ref>سید رضی، نهج البلاغة، خطبه ۳، چاپ صبحی صالح.</ref>؛ و همین حوادث، سرانجام به [[شهادت]] [[حضرت زهرا]]{{س}} منجر شد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*[[جنگ]] پس از [[رسول اکرم]]{{صل}} بین این دو [[اسلام]] رخ داد که تا امروز هم همین [[جنگ]] ادامه دارد. [[جنگ]] بین [[اسلام]] محمدی و [[اسلام جاهلی]] و به بیانی دیگر: بین [[اسلام]] [[علوی]] و [[اسلام]] [[اموی]]. یکی از جلوه‌های این [[جنگ]] ممتد در [[تاریخ اسلام]]، رویارویی [[فکری]] و [[فرهنگی]] است که پرده‌ای از آن، ایجاد [[تحریفات]] بزرگ در [[جامعه اسلامی]] بود. [[اسلام جاهلی]] - چه در حوادث پس از [[رحلت پیامبر خاتم]]{{صل}} و چه در عصر [[اموی]] -[[دست]] به تحریف‌های متعددی در عرصه‌های فراوانی زده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
*از مهم‌ترین این دست‌اندازی‌ها:
بی‌شک، [[مبارزه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} با [[اسلام جاهلی]]، [[نزاع]] بر "[[ریاست]]" نبود که از کسی گرفته شود و به دیگری داده شود؛ بلکه محور این [[مبارزه]]، [[اسلام]] [[رسول الله]]{{صل}} بود؛ [[اسلام]] [[حق]]، در برابر [[جاهلیت]] نوینی که با [[پوشش]] [[اسلام]]، ظاهر شده و از [[جاهلیت]] کهن نیز خطرناک‌تر بود. طبق [[منابع شیعه]] و [[اهل‌سنت]]، [[رسول اکرم]]{{صل}} خطاب به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: "بر سر [[تأویل]] [[نبرد]] می‌کنی همان‌گونه که من بر سر تنزیل [[نبرد]] کردم"<ref>{{متن حدیث|تُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِيلِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى التَّنْزِيلِ}}؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، ج۱، ص۷۵؛ طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ج۱، ص۳۵۱. همچنین: مسند احمد، ج۳، ص۸۲؛ حاکم نیشابوری در مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۲۲-۱۲۳؛ مسند ابی یعلی، ج۲، ص۳۴۱؛ صحیح ابن حبان، ص۵۴۴؛ هیثمی در مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۳.</ref>. یعنی: [[جدال]] و [[نزاع]] من درباره اصل [[دین الهی]] و [[نزول وحی]] بود اما [[جدال]] و [[نزاع]] تو با [[قوم]] بر سر محتوای [[دین]] و [[شریعت]] خواهد بود. مقصود [[حضرت]] در این سخن اینکه: من با [[جاهلیت]] آشکار [[نبرد]] کردم، تو نیز با [[جاهلیت]] پنهان و نقاب‌دار [[مبارزه]] خواهی کرد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
[[جنگ]] پس از [[رسول اکرم]]{{صل}} بین این دو [[اسلام]] رخ داد که تا امروز هم همین [[جنگ]] ادامه دارد. [[جنگ]] بین [[اسلام]] محمدی و [[اسلام جاهلی]] و به بیانی دیگر: بین [[اسلام]] [[علوی]] و [[اسلام]] [[اموی]]. یکی از جلوه‌های این [[جنگ]] ممتد در [[تاریخ اسلام]]، رویارویی [[فکری]] و [[فرهنگی]] است که پرده‌ای از آن، ایجاد [[تحریفات]] بزرگ در [[جامعه اسلامی]] بود. [[اسلام جاهلی]] - چه در حوادث پس از [[رحلت پیامبر خاتم]]{{صل}} و چه در عصر [[اموی]] -[[دست]] به تحریف‌های متعددی در عرصه‌های فراوانی زده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
از مهم‌ترین این دست‌اندازی‌ها:
#'''[[تغییر]] [[حقیقت]] و [[ماهیت امامت]] و [[خلافت]]:''' از [[مقام]] و [[منصب الهی]] بودن به [[مقام]] و [[منصب]] دنیویِ محض؛ یعنی "[[ریاست]]" به ‌معنای "[[قدرت]]" و "[[سلطنت]]" بر [[ملت]]. این [[تفسیر]]، [[امامت]] و [[ولایت]] را مانند سایر سلطنت‌هایی که در [[جهان]] بود جلوه می‌دهد. [[ادبیات]] [[ابوبکر]] و [[عمر]]<ref>به عنوان نمونه، ابن‌اثیر می‌نویسد: {{عربی|لمّا تُوفي رسول الله{{صل}} اجتمع الأنصار في سقيفة بني ساعدة ليبايعوا سعد بن عبادة: فبلغ ذلك أبابكر فأتاهم ومعه عمر، وأبوعبيدة بن الجراح فقال: ما هذا؟ فقالوا: مِنَّا أمير ومنكم أمير، فقال أبوبكر: منّا الأمراء ومنكم الوزراء}}. ابن‌اثیر، على بن محمد، الكامل في التاريخ، ج۲، ص۳۲۵، ابوبکر، طبق نقل ابن‌عساکر نیز گفته است: {{عربی|نحن الأمراء وأنتم الوزراء، والأمر بيننا نصفان كقد الأنملة}}. ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۰، ص۲۹۲. طبری نیز نقل می‌کند که عمر بن خطاب در سقیفه گفته است: {{عربی|والله لا ترضى العرب أن يؤمّروكم ونبيها من غيركم ولكنّ العرب لا تمتنع أن تولّى أمرها من كانت النبوّة فيهم وولى أمورهم منهم ولنا بذلك على من أبى من العرب الحجّة الظاهرة والسلطان المبين. من ذا ينازعنا سلطان محمد وإمارته ونحن أولياؤه وعشيرته إلا مدل بباطل أو متجانف لاثم أو متورط في هلكة}}. طبری، محمد بن جریر، تاريخ الأمم والملوك، ج۲، ص۴۵۷.</ref> در [[سقیفه]] نشان می‌دهد بحث سر [[قدرت]] و [[سلطنت]] است. این [[تحریف]]، متأسفانه بلافاصله پس از [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} آغاز شد و در سلطنت‌های خلفای [[مسلمین]] ادامه یافت؛ در حالی‌ که در [[مکتب]] [[رسول الله]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، مسئلۀ [[رهبری]] و [[جانشینی پیامبر]]، به‌عنوان "[[امامت]]" مطرح بوده است. در واژگان "[[امام]]" و "[[امامت]]" - که بیشتر در [[فرهنگ شیعه]] رایج‌اند - معانی بسیار بلندی نهفته است که [[حقیقت]] مسئلۀ "[[رهبری]] در [[اسلام]]" را نشان می‌دهد و کلماتی مانند "[[رئیس]]" و "[[ریاست]]" نمی‌توانند گویای آن باشند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
#'''[[تغییر]] [[حقیقت]] و [[ماهیت امامت]] و [[خلافت]]:''' از [[مقام]] و [[منصب الهی]] بودن به [[مقام]] و [[منصب]] دنیویِ محض؛ یعنی "[[ریاست]]" به ‌معنای "[[قدرت]]" و "[[سلطنت]]" بر [[ملت]]. این [[تفسیر]]، [[امامت]] و [[ولایت]] را مانند سایر سلطنت‌هایی که در [[جهان]] بود جلوه می‌دهد. [[ادبیات]] [[ابوبکر]] و [[عمر]]<ref>به عنوان نمونه، ابن‌اثیر می‌نویسد: {{عربی|لمّا تُوفي رسول الله{{صل}} اجتمع الأنصار في سقيفة بني ساعدة ليبايعوا سعد بن عبادة: فبلغ ذلك أبابكر فأتاهم ومعه عمر، وأبوعبيدة بن الجراح فقال: ما هذا؟ فقالوا: مِنَّا أمير ومنكم أمير، فقال أبوبكر: منّا الأمراء ومنكم الوزراء}}. ابن‌اثیر، على بن محمد، الكامل في التاريخ، ج۲، ص۳۲۵، ابوبکر، طبق نقل ابن‌عساکر نیز گفته است: {{عربی|نحن الأمراء وأنتم الوزراء، والأمر بيننا نصفان كقد الأنملة}}. ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۰، ص۲۹۲. طبری نیز نقل می‌کند که عمر بن خطاب در سقیفه گفته است: {{عربی|والله لا ترضى العرب أن يؤمّروكم ونبيها من غيركم ولكنّ العرب لا تمتنع أن تولّى أمرها من كانت النبوّة فيهم وولى أمورهم منهم ولنا بذلك على من أبى من العرب الحجّة الظاهرة والسلطان المبين. من ذا ينازعنا سلطان محمد وإمارته ونحن أولياؤه وعشيرته إلا مدل بباطل أو متجانف لاثم أو متورط في هلكة}}. طبری، محمد بن جریر، تاريخ الأمم والملوك، ج۲، ص۴۵۷.</ref> در [[سقیفه]] نشان می‌دهد بحث سر [[قدرت]] و [[سلطنت]] است. این [[تحریف]]، متأسفانه بلافاصله پس از [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} آغاز شد و در سلطنت‌های خلفای [[مسلمین]] ادامه یافت؛ در حالی‌ که در [[مکتب]] [[رسول الله]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، مسئلۀ [[رهبری]] و [[جانشینی پیامبر]]، به‌عنوان "[[امامت]]" مطرح بوده است. در واژگان "[[امام]]" و "[[امامت]]" - که بیشتر در [[فرهنگ شیعه]] رایج‌اند - معانی بسیار بلندی نهفته است که [[حقیقت]] مسئلۀ "[[رهبری]] در [[اسلام]]" را نشان می‌دهد و کلماتی مانند "[[رئیس]]" و "[[ریاست]]" نمی‌توانند گویای آن باشند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
#'''ایجاد توهم جدایی [[دین]] از [[دنیا]]:''' [[تحریف]] دیگری که فرع بر [[تحریف]] پیشین است اینکه مروجان [[اسلام جاهلی]]، سلطنتِ بر [[مردم]] را [[دنیوی]] جلوه دادند و از [[دین]] جدا کردند؛ یعنی پس از آنکه [[امامت]] بعد از [[رسول اکرم]]{{صل}} را به [[ریاست]] و [[سلطنت]] تعبیر کردند، این [[ریاست]] و [[سلطنت]] را [[سلطنت]] [[دنیوی]] مثل سایر سلطنت‌ها معرفی کرده و بدین‌رو از [[دین]] جدا کردند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
#'''ایجاد توهم جدایی [[دین]] از [[دنیا]]:''' [[تحریف]] دیگری که فرع بر [[تحریف]] پیشین است اینکه مروجان [[اسلام جاهلی]]، سلطنتِ بر [[مردم]] را [[دنیوی]] جلوه دادند و از [[دین]] جدا کردند؛ یعنی پس از آنکه [[امامت]] بعد از [[رسول اکرم]]{{صل}} را به [[ریاست]] و [[سلطنت]] تعبیر کردند، این [[ریاست]] و [[سلطنت]] را [[سلطنت]] [[دنیوی]] مثل سایر سلطنت‌ها معرفی کرده و بدین‌رو از [[دین]] جدا کردند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*پس از این مقدمه، روشن می‌شود اشکالات اساسی تعریف مذکور از [[امامت]] به دو نکته ذیل برمی‌گردند:
 
*'''۱. [[تفسیر]] [[امامت]] به [[ریاست]] (تعریف به لازم؛ نه به [[حقیقت]]):''' بی‌شک، مفهوم "[[ریاست]]" در "[[امامت]]" نهفته است و نمی‌توان این مفهوم را از [[امامت]] جدا انگاشت، لکن جنبه مهمی که در [[حقیقت امامت]] باید لحاظ شود، جنبه ریاستش نیست؛ جنبه مهم‌تری که می‌تواند گویای ماهیت و [[حقیقت امامت]] باشد، بحث ولایت‌ الامری است. [[امامت]] چیزی جز "[[ولایت امر]]" نیست و [[ولایت امر]] عقلاً و نقلاً [[حق]] انحصاری [[خدای متعال]] و مقامی [[الهی]] است. البته در نگاه مردمی که [[خدا]] را از زندگی‌شان حذف می‌کنند، [[امامت]] - خواه ناخواه - تنها [[ریاست]] و [[امارت]] خواهد بود و هنگامی که [[حقوق]] و [[حدود الهی]] در محاسبات [[جامعه]] نباشند، شیخ [[قبیله]] یا هر شخص دیگری نیز می‌تواند [[رئیس]] باشد و اگر کسی [[رئیس]] شد به هر حال، باید به [[فرمان]] او رفت و از او [[تبعیت]] کرد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
پس از این مقدمه، روشن می‌شود اشکالات اساسی تعریف مذکور از [[امامت]] به دو نکته ذیل برمی‌گردند:
*[[انتخاب]] واژه [[ریاست]] یا [[سلطنت]]<ref>پیش از این روایت طبری (م۳۱۰ق) از گفته عمر بن خطاب در سقیفه نقل شد که گفته بود: {{عربی|من ذا ينازعنا سلطان محمد وإمارته...}}. طبری، محمد بن جریر، تاريخ الأمم والملوک، ج۲، ص۴۵۷.</ref> در [[تفسیر]] [[حقیقت امامت]]، انعکاسی از واقعیت تلخ [[جامعه اسلامی]] پس ار [[رسول الله]]{{صل}} است. حوادث [[غصب]] [[امامت]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آغازگر [[انحراف]] [[امامت]] از [[جایگاه]] اصلی‌اش شد و چون [[امامت]] را از [[جایگاه]] [[حقیقی]] و بلندش جابجا کردند، تمام این [[تحریف‌ها]] دامن‌گیر [[جامعه اسلامی]] شد. به همین [[دلیل]]، [[حضرت زهرا]]{{س}} در خطبه‌ای، به [[مردم]] عصر خود نهیب زد و فرمود: {{متن حدیث|وَيْحَهُم! أَنَّى زَحْزَحُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ}}<ref>صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۳۵۵.</ref>؛ شگفتا از آنان! چگونه [[خلافت]] را از جایگاه‌های [[استوار]] [[رسالت]] دور راندند؟!<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
*بنابراین، عبارت [[ریاست]] یا [[سلطنت]] با مفاهیمی که در [[اسلام]] برای مسأله [[امامت]] آمده است سازگار نیست و هنگامی که به [[قرآن کریم]] و [[حدیث]] [[معصومان]]{{عم}} مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم در مسأله [[امامت]] چیز دیگری مطرح است<ref>به عنوان مثال: خدای متعال در قرآن کریم امامت را عهد الهی معرفی کند: {{متن قرآن|لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظّالِمِينَ}}، روايات منقول از معصومین{{عم}} نیز از امامت به عنوان جایگاه انبیا، میراث اوصیا و خلافت خدا و رسول ياد شده است: {{متن حدیث|الإِمامَةَ هِيَ مَنزِلَةُ الأَنبِياءِ، وإرثُ الأَوصِياءِ، إنَّ الإِمامَةَ خِلافَةُ الله وخِلافَةُ الرَّسولِ}}. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۱۵۵.</ref>؛ حتی یک بار هم در تعابیر [[رسول اکرم]]{{صل}} کلمه [[ریاست]] به چشم نمی‌خورد و با وجود اینکه مفهوم "[[ریاست]]" در "[[امامت]]" نهفته است، اما در [[آیات]] کریمه و [[احادیث]] [[پیامبر اکرم]] و [[اهل بیت]]{{عم}} از زاویه [[ریاست]] به آن [[مقام]] بلند نگاه نشده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
'''۱. [[تفسیر]] [[امامت]] به [[ریاست]] (تعریف به لازم؛ نه به [[حقیقت]]):''' بی‌شک، مفهوم "[[ریاست]]" در "[[امامت]]" نهفته است و نمی‌توان این مفهوم را از [[امامت]] جدا انگاشت، لکن جنبه مهمی که در [[حقیقت امامت]] باید لحاظ شود، جنبه ریاستش نیست؛ جنبه مهم‌تری که می‌تواند گویای ماهیت و [[حقیقت امامت]] باشد، بحث ولایت‌ الامری است. [[امامت]] چیزی جز "[[ولایت امر]]" نیست و [[ولایت امر]] عقلاً و نقلاً [[حق]] انحصاری [[خدای متعال]] و مقامی [[الهی]] است. البته در نگاه مردمی که [[خدا]] را از زندگی‌شان حذف می‌کنند، [[امامت]] - خواه ناخواه - تنها [[ریاست]] و [[امارت]] خواهد بود و هنگامی که [[حقوق]] و [[حدود الهی]] در محاسبات [[جامعه]] نباشند، شیخ [[قبیله]] یا هر شخص دیگری نیز می‌تواند [[رئیس]] باشد و اگر کسی [[رئیس]] شد به هر حال، باید به [[فرمان]] او رفت و از او [[تبعیت]] کرد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*از سوی دیگری، تعریف جامع و مانع، باید به جوهر و اصلِ معنا اشاره کند و واژگانی به‌کار بگیرد که مقوّم ماهیت آن مفهوم باشند؛ نه آنکه آثار یا نتایج و تبعات آن مفهوم را محور تعریف خود قرار دهد. ریاستی که در تعریف گذشته ذکر شد، نتیجه [[امامت]] است یا عَرَض عام آن؛ اما نه جوهر اصلی و مقوم ماهیتش<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
*[[ریاست]] نیز از آن جهت که می‌تواند گسترده و کلان باشد یا نباشد، قابل تقسیم بر [[عامه]] و [[خاصه]] است. به همین [[دلیل]]، [[برادران]] [[اهل‌سنت]] چون [[امامت]] را به [[ریاست]] تبدیل کردند، ناچار شدند قید [[عامه]] را بیاورند؛ تا شامل ریاست‌های خاص و [[خرد]] نشود؛ زیرا مدیر مدرسه یا [[مسئول]] اداره نیز [[رئیس]] است و هر رئیسی [[امام]] نیست. ازاین‌رو، ناچار شدند [[ریاست]] را به قید [[عامه]] تقیید کنند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
[[انتخاب]] واژه [[ریاست]] یا [[سلطنت]]<ref>پیش از این روایت طبری (م۳۱۰ق) از گفته عمر بن خطاب در سقیفه نقل شد که گفته بود: {{عربی|من ذا ينازعنا سلطان محمد وإمارته...}}. طبری، محمد بن جریر، تاريخ الأمم والملوک، ج۲، ص۴۵۷.</ref> در [[تفسیر]] [[حقیقت امامت]]، انعکاسی از واقعیت تلخ [[جامعه اسلامی]] پس ار [[رسول الله]]{{صل}} است. حوادث [[غصب]] [[امامت]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آغازگر [[انحراف]] [[امامت]] از [[جایگاه]] اصلی‌اش شد و چون [[امامت]] را از [[جایگاه]] [[حقیقی]] و بلندش جابجا کردند، تمام این [[تحریف‌ها]] دامن‌گیر [[جامعه اسلامی]] شد. به همین [[دلیل]]، [[حضرت زهرا]]{{س}} در خطبه‌ای، به [[مردم]] عصر خود نهیب زد و فرمود: {{متن حدیث|وَيْحَهُم! أَنَّى زَحْزَحُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ}}<ref>صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۳۵۵.</ref>؛ شگفتا از آنان! چگونه [[خلافت]] را از جایگاه‌های [[استوار]] [[رسالت]] دور راندند؟!<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*'''۲. توهم جدایی [[دین]] از [[دنیا]] ([[میراث]] [[اسلام جاهلی]]):''' همان‌گونه که اشاره شد، جداسازی [[دین الهی]] از دنیای [[مردم]] یکی از تحریف‌هایی است که دامنگیر [[امت اسلام]] شد. بنابر این، عبارت {{عربی|في أمر الدين والدنيا}} که در [[تعریف امامت]] آورده‌اند، بی‌اساس و از میراث‌های [[اسلام جاهلی]] است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
*[[منابع حدیثی]] و [[تاریخی]] [[برادران]] [[اهل‌سنت]] [[نقل]] کرده‌اند از همان روزهای اولی که [[ابوبکر]] سر کار آمد، [[مردم]] و [[صحابه]] از او درباره [[دین]] سؤال می‌کردند و چون [[ابوبکر]] پاسخ آن مسائل [[شرعی]] را نمی‌دانست، به دیگران مراجعه می‌کرد. در زمان عمربن‌خطاب نیز [[رجوع]] به دیگران بیشتر اتفاق افتاد. مرحوم امینی  مسأله [[رجوع]] [[عمر]] به دیگران به‌ویژه، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را در کتاب [[شریف]] "[[الغدیر]]" جمع کرده است؛ تقریباً یک جلد از این کتاب<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۶، ص۸۲ - ۳۳۳.</ref> مختص به همین مسئله است و این سخن [[عمر]] که {{عربی|لَو لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ}}<ref>ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، تأویل مختلف الحدیث، ج۱، ص۱۵۲ و ص۱۶۲؛ باقلانی، ابوبکر، تمهید الأوائل فی تلخیص الدلائل، ج۱، ص۵۰۲ و ص۵۴۷؛ ابن‌مردویه اصفهانی، احمد بن موسی، مناقب علی ابن أبی طالب، ص۸۸؛ ماوردی شافعی، علی بن محمد، الحاوی الکبیر، ج۱۲، ص۱۱۵ و ج۱۳، ص۲۱۳؛ سمعانی، أبوالمظفر، التفسیر، ج۵، ص۱۵۴؛ زمخشری، محمود، المفصل فی صنعة الإعراب، ج۱، ص۴۳۲؛ ابن‌عربی، ابوبکر، العواصم من القواصم، ج۱، ص۱۹۴؛ رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۳۸۰؛ ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱، ص۱۸ و ج۱۲، ص۲۰۵؛ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج۱، ص۲۱۶ و ج۲، ص۱۷۲ و ج۳، ص۱۴۷.</ref> را آنجا مطرح و بررسی کرده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
بنابراین، عبارت [[ریاست]] یا [[سلطنت]] با مفاهیمی که در [[اسلام]] برای مسأله [[امامت]] آمده است سازگار نیست و هنگامی که به [[قرآن کریم]] و [[حدیث]] [[معصومان]]{{عم}} مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم در مسأله [[امامت]] چیز دیگری مطرح است<ref>به عنوان مثال: خدای متعال در قرآن کریم امامت را عهد الهی معرفی کند: {{متن قرآن|لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظّالِمِينَ}}، روايات منقول از معصومین{{عم}} نیز از امامت به عنوان جایگاه انبیا، میراث اوصیا و خلافت خدا و رسول ياد شده است: {{متن حدیث|الإِمامَةَ هِيَ مَنزِلَةُ الأَنبِياءِ، وإرثُ الأَوصِياءِ، إنَّ الإِمامَةَ خِلافَةُ الله وخِلافَةُ الرَّسولِ}}. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۱۵۵.</ref>؛ حتی یک بار هم در تعابیر [[رسول اکرم]]{{صل}} کلمه [[ریاست]] به چشم نمی‌خورد و با وجود اینکه مفهوم "[[ریاست]]" در "[[امامت]]" نهفته است، اما در [[آیات]] کریمه و [[احادیث]] [[پیامبر اکرم]] و [[اهل بیت]]{{عم}} از زاویه [[ریاست]] به آن [[مقام]] بلند نگاه نشده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*به [[دلیل]] همین مطلب؛ یعنی عدم اطلاع کافی [[خلیفه اول]] و [[خلیفه دوم]] به [[کتاب خدا]] و [[سنت]] [[رسول الله]] و [[رجوع]] آنان به دیگران، [[رجال]] [[مکتب]] [[اهل‌سنت]] بین [[دین]] و [[دنیا]] جدایی قائل شدند و در نتیجه "[[مرجعیت سیاسی]]" از "[[مرجعیت دینی]]" جدا شد و این آغاز تناقض آشکاری بود که درون این [[مکتب]] اتفاق افتاد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
*در [[مکتب]] [[روایی]] [[برادران]] [[اهل‌سنت]] برای توجیه این رویکرد، [[روایات]] مجعولی نیز [[نقل]] شده که اساس این دوگانگی را تحکیم بخشید و بر انگاره جدایی [[دنیا]] از [[دین]] صحه گذاشته است. از جمله آنها، [[روایت]] معروف "تأبیر النخل" است که [[اهل]] [[صحاح]] نیز [[نقل]] می‌کنند. در [[صحیح مسلم]] آمده است: "[[رسول الله]] به [[مدینه]] آمد؛ در حالی که آنان درختان [[نخل]] را بارور می‌کردند. [[رسول الله]] گفت: "چه کار می‌کنید؟" گفتند: درختان را بارور می‌کنیم. گفت: "شاید اگر چنین نکنید، بهتر باشد". آنان نیز از آن عمل دست کشیدند در آن سال میوه درختان ریخت یا ناقص شد. [[راوی]] می‌گوید: قضیه را برای [[رسول الله]] توضیح دادند. [[پیامبر]] گفت: "من هم بشرم؛ هرگاه چیزی در مورد دینتان را به شما امر کردم، آن را بپذیرید و هرگاه مطابق [[رأی]] و نظر خویش چیزی را به شما گفتم؛ بدانید که من نیز بشری هستم مانند شما<ref>{{متن حدیث|قَدِمَ نَبِيُّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْمَدِينَةَ، وَهُمْ يَأْبُرُونَ النَّخْلَ، يَقُولُونَ يُلَقِّحُونَ النَّخْلَ، فَقَالَ: مَا تَصْنَعُونَ؟ قَالُوا: كُنَّا نَصْنَعُهُ، قَالَ: لَعَلَّكُمْ لَوْ لَمْ تَفْعَلُوا كَانَ خَيْرًا فَتَرَكُوهُ، فَنَفَضَتْ أَوْ فَنَقَصَتْ، قَالَ فَذَكَرُوا ذَلِكَ لَهُ فَقَالَ: إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ، إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ دِينِكُمْ فَخُذُوا بِهِ، وَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ رَأْيِي، فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ}}؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحيح، ج۴، ص۱۸۳۵. همچنین رجوع شود به: بستی، محمد بن حبان، صحيح ابن حبان، ج۱، ص۲۰۲؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۴، ص۲۸۰.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
از سوی دیگری، تعریف جامع و مانع، باید به جوهر و اصلِ معنا اشاره کند و واژگانی به‌کار بگیرد که مقوّم ماهیت آن مفهوم باشند؛ نه آنکه آثار یا نتایج و تبعات آن مفهوم را محور تعریف خود قرار دهد. ریاستی که در تعریف گذشته ذکر شد، نتیجه [[امامت]] است یا عَرَض عام آن؛ اما نه جوهر اصلی و مقوم ماهیتش<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*این [[روایت]] و امثال آن، از جعل‌های جنایت‌آمیزی است که در [[حق]] [[حضرت رسول]]{{صل}} انجام شده و با عبارات متفاوتی [[نقل]] شده است؛ از جمله: {{متن حدیث|إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ دِينِكُمْ فَخُذُوا بِهِ، وَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ رَأْيِي، فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ}}؛ {{متن حدیث|إِنَّمَا ظَنَنْتُ ظَنًّا، فَلَا تُؤَاخِذُونِي بِالظَّنِّ، وَلَكِنْ إِذَا حَدَّثْتُكُمْ عَنِ اللهِ شَيْئًا فَخُذُوا بِهِ}}<ref>ر.ک: صحيح مسلم ح۲۳۶۱؛ مسند احمد (۳/۱۵)؛ مسند عبد بن حميد، المنتخب (ص۶۴)؛ مسند ابوداود طيالسي (۱/۱۸۶)؛ طحاوي در شرح معاني الآثار (۳/۴۸)؛ ابن أبي عاصم در الآحاد والمثاني (۱/۱۶۵)؛ مسند ابي يعلى (۲/۱۲)، مسند الشاشي (۱/۶۸، ۷۰)، ابو نعيم در حلية الأولياء (۴/ ۳۷۲).</ref>؛ {{متن حدیث|أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِأَمْرِ دُنْيَاكُمْ" يا: "إِذَا كَانَ شَيْءٌ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاكُمْ فَأَنْتُمْ أَعْلَمُ بِهِ، فَإِذَا كَانَ مِنْ أَمْرِ دِينِكُمْ فَإِلَيَّ}}<ref>ر.ک: صحيح مسلم ح۲۳۶۳؛ مسند احمد (۲۰/۱۹)، سنن ابن ماجة، ح۲۴۷۱، بزار در البحر الزخار (۱۳/۳۵۵) (۱۸/۹۹)، مسند ابي يعلى (۶/۱۹۸) (۶/۲۳۷)، طحاوي در شرح مشكل الآثار (۴/۴۲۴)، صحيح ابن حبان (۱/۲۰۱).</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
[[ریاست]] نیز از آن جهت که می‌تواند گسترده و کلان باشد یا نباشد، قابل تقسیم بر [[عامه]] و [[خاصه]] است. به همین [[دلیل]]، [[برادران]] [[اهل‌سنت]] چون [[امامت]] را به [[ریاست]] تبدیل کردند، ناچار شدند قید [[عامه]] را بیاورند؛ تا شامل ریاست‌های خاص و [[خرد]] نشود؛ زیرا مدیر مدرسه یا [[مسئول]] اداره نیز [[رئیس]] است و هر رئیسی [[امام]] نیست. ازاین‌رو، ناچار شدند [[ریاست]] را به قید [[عامه]] تقیید کنند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
'''۲. توهم جدایی [[دین]] از [[دنیا]] ([[میراث]] [[اسلام جاهلی]]):''' همان‌گونه که اشاره شد، جداسازی [[دین الهی]] از دنیای [[مردم]] یکی از تحریف‌هایی است که دامنگیر [[امت اسلام]] شد. بنابر این، عبارت {{عربی|في أمر الدين والدنيا}} که در [[تعریف امامت]] آورده‌اند، بی‌اساس و از میراث‌های [[اسلام جاهلی]] است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
[[منابع حدیثی]] و [[تاریخی]] [[برادران]] [[اهل‌سنت]] [[نقل]] کرده‌اند از همان روزهای اولی که [[ابوبکر]] سر کار آمد، [[مردم]] و [[صحابه]] از او درباره [[دین]] سؤال می‌کردند و چون [[ابوبکر]] پاسخ آن مسائل [[شرعی]] را نمی‌دانست، به دیگران مراجعه می‌کرد. در زمان عمربن‌خطاب نیز [[رجوع]] به دیگران بیشتر اتفاق افتاد. مرحوم امینی  مسأله [[رجوع]] [[عمر]] به دیگران به‌ویژه، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را در کتاب [[شریف]] "[[الغدیر]]" جمع کرده است؛ تقریباً یک جلد از این کتاب<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۶، ص۸۲ - ۳۳۳.</ref> مختص به همین مسئله است و این سخن [[عمر]] که {{عربی|لَو لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ}}<ref>ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، تأویل مختلف الحدیث، ج۱، ص۱۵۲ و ص۱۶۲؛ باقلانی، ابوبکر، تمهید الأوائل فی تلخیص الدلائل، ج۱، ص۵۰۲ و ص۵۴۷؛ ابن‌مردویه اصفهانی، احمد بن موسی، مناقب علی ابن أبی طالب، ص۸۸؛ ماوردی شافعی، علی بن محمد، الحاوی الکبیر، ج۱۲، ص۱۱۵ و ج۱۳، ص۲۱۳؛ سمعانی، أبوالمظفر، التفسیر، ج۵، ص۱۵۴؛ زمخشری، محمود، المفصل فی صنعة الإعراب، ج۱، ص۴۳۲؛ ابن‌عربی، ابوبکر، العواصم من القواصم، ج۱، ص۱۹۴؛ رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۳۸۰؛ ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱، ص۱۸ و ج۱۲، ص۲۰۵؛ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج۱، ص۲۱۶ و ج۲، ص۱۷۲ و ج۳، ص۱۴۷.</ref> را آنجا مطرح و بررسی کرده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
به [[دلیل]] همین مطلب؛ یعنی عدم اطلاع کافی [[خلیفه اول]] و [[خلیفه دوم]] به [[کتاب خدا]] و [[سنت]] [[رسول الله]] و [[رجوع]] آنان به دیگران، [[رجال]] [[مکتب]] [[اهل‌سنت]] بین [[دین]] و [[دنیا]] جدایی قائل شدند و در نتیجه "[[مرجعیت سیاسی]]" از "[[مرجعیت دینی]]" جدا شد و این آغاز تناقض آشکاری بود که درون این [[مکتب]] اتفاق افتاد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
در [[مکتب]] [[روایی]] [[برادران]] [[اهل‌سنت]] برای توجیه این رویکرد، [[روایات]] مجعولی نیز [[نقل]] شده که اساس این دوگانگی را تحکیم بخشید و بر انگاره جدایی [[دنیا]] از [[دین]] صحه گذاشته است. از جمله آنها، [[روایت]] معروف "تأبیر النخل" است که [[اهل]] [[صحاح]] نیز [[نقل]] می‌کنند. در [[صحیح مسلم]] آمده است: "[[رسول الله]] به [[مدینه]] آمد؛ در حالی که آنان درختان [[نخل]] را بارور می‌کردند. [[رسول الله]] گفت: "چه کار می‌کنید؟" گفتند: درختان را بارور می‌کنیم. گفت: "شاید اگر چنین نکنید، بهتر باشد". آنان نیز از آن عمل دست کشیدند در آن سال میوه درختان ریخت یا ناقص شد. [[راوی]] می‌گوید: قضیه را برای [[رسول الله]] توضیح دادند. [[پیامبر]] گفت: "من هم بشرم؛ هرگاه چیزی در مورد دینتان را به شما امر کردم، آن را بپذیرید و هرگاه مطابق [[رأی]] و نظر خویش چیزی را به شما گفتم؛ بدانید که من نیز بشری هستم مانند شما<ref>{{متن حدیث|قَدِمَ نَبِيُّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْمَدِينَةَ، وَهُمْ يَأْبُرُونَ النَّخْلَ، يَقُولُونَ يُلَقِّحُونَ النَّخْلَ، فَقَالَ: مَا تَصْنَعُونَ؟ قَالُوا: كُنَّا نَصْنَعُهُ، قَالَ: لَعَلَّكُمْ لَوْ لَمْ تَفْعَلُوا كَانَ خَيْرًا فَتَرَكُوهُ، فَنَفَضَتْ أَوْ فَنَقَصَتْ، قَالَ فَذَكَرُوا ذَلِكَ لَهُ فَقَالَ: إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ، إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ دِينِكُمْ فَخُذُوا بِهِ، وَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ رَأْيِي، فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ}}؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحيح، ج۴، ص۱۸۳۵. همچنین رجوع شود به: بستی، محمد بن حبان، صحيح ابن حبان، ج۱، ص۲۰۲؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۴، ص۲۸۰.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
این [[روایت]] و امثال آن، از جعل‌های جنایت‌آمیزی است که در [[حق]] [[حضرت رسول]]{{صل}} انجام شده و با عبارات متفاوتی [[نقل]] شده است؛ از جمله: {{متن حدیث|إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ دِينِكُمْ فَخُذُوا بِهِ، وَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ رَأْيِي، فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ}}؛ {{متن حدیث|إِنَّمَا ظَنَنْتُ ظَنًّا، فَلَا تُؤَاخِذُونِي بِالظَّنِّ، وَلَكِنْ إِذَا حَدَّثْتُكُمْ عَنِ اللهِ شَيْئًا فَخُذُوا بِهِ}}<ref>ر.ک: صحيح مسلم ح۲۳۶۱؛ مسند احمد (۳/۱۵)؛ مسند عبد بن حميد، المنتخب (ص۶۴)؛ مسند ابوداود طيالسي (۱/۱۸۶)؛ طحاوي در شرح معاني الآثار (۳/۴۸)؛ ابن أبي عاصم در الآحاد والمثاني (۱/۱۶۵)؛ مسند ابي يعلى (۲/۱۲)، مسند الشاشي (۱/۶۸، ۷۰)، ابو نعيم در حلية الأولياء (۴/ ۳۷۲).</ref>؛ {{متن حدیث|أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِأَمْرِ دُنْيَاكُمْ" يا: "إِذَا كَانَ شَيْءٌ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاكُمْ فَأَنْتُمْ أَعْلَمُ بِهِ، فَإِذَا كَانَ مِنْ أَمْرِ دِينِكُمْ فَإِلَيَّ}}<ref>ر.ک: صحيح مسلم ح۲۳۶۳؛ مسند احمد (۲۰/۱۹)، سنن ابن ماجة، ح۲۴۷۱، بزار در البحر الزخار (۱۳/۳۵۵) (۱۸/۹۹)، مسند ابي يعلى (۶/۱۹۸) (۶/۲۳۷)، طحاوي در شرح مشكل الآثار (۴/۴۲۴)، صحيح ابن حبان (۱/۲۰۱).</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*مضمون کلی این [[نقل]] قول‌های تحریف‌آمیز این است که اگر در مورد دینتان فرمانی صادر کردم، آن را بپذیرید و اگر در مورد [[دنیا]] به شما دستوری دادم پس از من [[اطاعت]] نکنید! و مفاد نهایی آن، اصل "جدایی [[دین]] و [[دنیا]]" است که در [[روایات]] مجعولی [[نقل]] شده است. متأسفانه این از [[روایات]] متفق‌ علیه [[برادران]] [[اهل‌سنت]] است و با صریح [[قرآن]] تناقض دارد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*مضمون کلی این [[نقل]] قول‌های تحریف‌آمیز این است که اگر در مورد دینتان فرمانی صادر کردم، آن را بپذیرید و اگر در مورد [[دنیا]] به شما دستوری دادم پس از من [[اطاعت]] نکنید! و مفاد نهایی آن، اصل "جدایی [[دین]] و [[دنیا]]" است که در [[روایات]] مجعولی [[نقل]] شده است. متأسفانه این از [[روایات]] متفق‌ علیه [[برادران]] [[اهل‌سنت]] است و با صریح [[قرآن]] تناقض دارد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*پرسشی که اینجا باید مطرح شود اینکه: "بیع"، "[[تجارت]]"، "[[زکات]]" و "[[خمس]]" از [[امور دنیوی]] شمرده می‌‌شوند یا از [[امور دینی]]؟ [[قرآن]] درباره بیع سخن گفته است، آیا بیع [[دنیوی]] است و [[دینی]] نیست؟!<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
*[[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ}}<ref>«(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند» سوره حج، آیه ۴۱.</ref>. [[اداره امور]] [[کشور]] یعنی عمل به [[احکام اسلام]]. حال اگر [[احکام اسلام]] به‌گونه‌ای بیان کنیم که مربوط به [[دین]] باشد و ربطی به [[دنیا]] نداشته باشد، تناقض است. متأسفانه در [[کلام]] و [[حدیث]] [[برادران]] [[اهل‌سنت]] تناقضاتی دیده می‌شود؛ تناقض‌هایی در مسائل [[توحید]]، [[نبوت]]، [[خلافت]] و [[امامت]] که حتی به [[فروع دین]] نیز کشیده شده است <ref>به عنوان مثال، برادران اهل سنت حدیث عشره مبشره را روایت می‌کند که ده نفر از جمله طلحه و زبیر، همگی در بهشت هستند. از طرفی قرآن می‌گوید که {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا}}؛ «و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بی‌گمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند» سوره جن، آیه ۲۳. خدا و رسول را اینها معصیت کردند؛ با اینکه خدا دستور داده بود از پیامبر و اولی‌الامر اطاعت کنند: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ}}؛ «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و صاحبان امری که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹. اما اینان اطاعت نکردند؛ اکنون اهل سنت این تناقض را چگونه حل می‌کند؟ چطور می‌شود اینها هم بهشتی باشند و هم جهنمی؟! امثال این تناقض‌ها بسیارند که تنها راه برون رفت از آنان بازگشت به اسلام اصیل و قرآن و عترت است. این‌گونه بود که تقابل بین دین و دنیا در تفکر اسلامی رخنه کرد.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
پرسشی که اینجا باید مطرح شود اینکه: "بیع"، "[[تجارت]]"، "[[زکات]]" و "[[خمس]]" از [[امور دنیوی]] شمرده می‌‌شوند یا از [[امور دینی]]؟ [[قرآن]] درباره بیع سخن گفته است، آیا بیع [[دنیوی]] است و [[دینی]] نیست؟!<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*در [[اسلام]] محمدی{{صل}}، [[دین]] همان شریعتی است که دنیای [[مردم]] را اداره می‌کند؛ بنابر این، در نگاه [[اسلام]] محمدی{{صل}} دو مقوله جدا از یک‌دیگر به نام "[[دین]]" و "[[دنیا]]" وجود ندارد. بی‌گمان، [[رسول الله]]{{صل}} چون [[رئیس]] [[دین]] بود، [[رئیس]] [[دنیا]] نیز بود و چون این [[خلافت]]، [[خلافت]] [[رسول]] خداست، باید "[[ریاست عامه]] در [[دین]]" باشد که همان "[[ولایت امر]] بر دنیای [[مردم]]" است، لکن در [[تفسیری]] که بعد از [[رسول اکرم]]{{صل}} از [[دین]] ارائه شد، [[دین]] و [[دنیا]] از یک‌دیگر تفکیک شدند و از اینجا بود که میان [[دین]] و [[دنیا]] [[تقابل]] ایجاد شد و باعث اندیشه‌های [[انحرافی]] فراوانی گردید<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
*اما [[امامت]] در [[مکتب]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} این‌گونه تعریف نشده است. همان‌گونه که خواهد آمد، [[امامت]]، ولایت‌الامر است و اساساً [[تقابل]] [[دین]] و [[دنیا]] در این [[مکتب]] معنا و مفهوم ندارد؛ آن [[دینی]] که [[قرآن کریم]] معرفی می‌کند همین [[شریعت]] است و [[شریعت]] شامل همه امور دنیاست و [[رسول اکرم]]{{صل}} [[مبعوث]] شد تا [[مردم]] را در [[دنیا]] [[هدایت]] کند تا بتوانند در [[دنیا]] و [[آخرت]] [[سعادتمند]] باشند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
[[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ}}<ref>«(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند» سوره حج، آیه ۴۱.</ref>. [[اداره امور]] [[کشور]] یعنی عمل به [[احکام اسلام]]. حال اگر [[احکام اسلام]] به‌گونه‌ای بیان کنیم که مربوط به [[دین]] باشد و ربطی به [[دنیا]] نداشته باشد، تناقض است. متأسفانه در [[کلام]] و [[حدیث]] [[برادران]] [[اهل‌سنت]] تناقضاتی دیده می‌شود؛ تناقض‌هایی در مسائل [[توحید]]، [[نبوت]]، [[خلافت]] و [[امامت]] که حتی به [[فروع دین]] نیز کشیده شده است <ref>به عنوان مثال، برادران اهل سنت حدیث عشره مبشره را روایت می‌کند که ده نفر از جمله طلحه و زبیر، همگی در بهشت هستند. از طرفی قرآن می‌گوید که {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا}}؛ «و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بی‌گمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند» سوره جن، آیه ۲۳. خدا و رسول را اینها معصیت کردند؛ با اینکه خدا دستور داده بود از پیامبر و اولی‌الامر اطاعت کنند: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ}}؛ «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و صاحبان امری که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹. اما اینان اطاعت نکردند؛ اکنون اهل سنت این تناقض را چگونه حل می‌کند؟ چطور می‌شود اینها هم بهشتی باشند و هم جهنمی؟! امثال این تناقض‌ها بسیارند که تنها راه برون رفت از آنان بازگشت به اسلام اصیل و قرآن و عترت است. این‌گونه بود که تقابل بین دین و دنیا در تفکر اسلامی رخنه کرد.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*طبق آموزه‌های قرآنی و حدیثی، [[امامت]]، [[استمرار نبوت]] است در همه جزئیات و کلیات و تنها تفاوت آن با [[نبوت]] این است که بر شخص [[امام]] [[وحی]] فرود نمی‌آید و [[نزول وحی]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} پایان یافته است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۳.</ref>.
 
* [[امامت]] از گذر [[علم لدنی]] و [[الهام الهی]] و [[مصونیت از خطا]] و [[اشتباه]] و [[گناه]]، از [[آیین]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[پاسداری]] می‌کند و [[مصالح دینی]] و [[دنیوی]] [[مردم]] را محفوظ می‌دارد. [[تعالیم]] [[راستین]] آسمانی در روزگار پس از [[پیامبر]]{{صل}} تنها از این گذر به دست [[انسان]] می‌رسد و [[قرآن کریم]] و [[سنت پیامبر]] از این طریق [[تفسیر]] و تبیین می‌شود. [[شیعیان]] معتقدند که [[مقام امامت]] تنها به [[معصومین]] می‌رسد. [[متکلمان امامیه]] بر این [[اعتقاد]] دلایلی آورده‌اند؛ از جمله اینکه [[مردم]] از آن رو به [[امام]] محتاج‌اند، که [[معصوم]] نیستند و بدون او به [[خطا]] و [[اشتباه]] و [[گناه]] می‌لغزند. حال، اگر [[امام]]، [[معصوم]] نباشد، خود به امامی دیگر [[نیازمند]] است و این [[باطل]] است؛ زیرا مستلزم دور است. چون [[متکلمان امامیه]] این مدعا را ثابت می‌کنند، از آن نتیجه می‌گیرند که [[مردم]] را در [[انتخاب]] شخص [[امام]]، [[حق]] و سهمی نیست؛ زیرا او باید [[معصوم]] باشد و [[عصمت]] حالتی است [[باطنی]] و جز [[خداوند]] کسی از [[باطن]] [[انسان]] خبر ندارد و [[مردم]] توانِ آن ندارند که [[معصوم]] را از غیر [[معصوم]] بازشناسند<ref>بدایة المعارف الالهیة فی شرح عقائد الامامیه‌، ۱۰۰؛ فرهنگ معارف اسلامی، ۱/ ۲۸۵ و ۲۸۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۲-۹۳.</ref>.
در [[اسلام]] محمدی{{صل}}، [[دین]] همان شریعتی است که دنیای [[مردم]] را اداره می‌کند؛ بنابر این، در نگاه [[اسلام]] محمدی{{صل}} دو مقوله جدا از یک‌دیگر به نام "[[دین]]" و "[[دنیا]]" وجود ندارد. بی‌گمان، [[رسول الله]]{{صل}} چون [[رئیس]] [[دین]] بود، [[رئیس]] [[دنیا]] نیز بود و چون این [[خلافت]]، [[خلافت]] [[رسول]] خداست، باید "[[ریاست عامه]] در [[دین]]" باشد که همان "[[ولایت امر]] بر دنیای [[مردم]]" است، لکن در [[تفسیری]] که بعد از [[رسول اکرم]]{{صل}} از [[دین]] ارائه شد، [[دین]] و [[دنیا]] از یک‌دیگر تفکیک شدند و از اینجا بود که میان [[دین]] و [[دنیا]] [[تقابل]] ایجاد شد و باعث اندیشه‌های [[انحرافی]] فراوانی گردید<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*بدین‌سان، [[امامت]] همانند [[نبوت]] محتاج [[نص]] [[خداوند]] است و این [[نص]] یا به واسطه [[پیامبر]] تحقق می‌یابد و او به صراحت [[امام]] را معرفی می‌کند و یا به واسطه امامی که خود [[منصوب]] به [[نص]] است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۳.</ref>.
 
اما [[امامت]] در [[مکتب]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} این‌گونه تعریف نشده است. همان‌گونه که خواهد آمد، [[امامت]]، ولایت‌الامر است و اساساً [[تقابل]] [[دین]] و [[دنیا]] در این [[مکتب]] معنا و مفهوم ندارد؛ آن [[دینی]] که [[قرآن کریم]] معرفی می‌کند همین [[شریعت]] است و [[شریعت]] شامل همه امور دنیاست و [[رسول اکرم]]{{صل}} [[مبعوث]] شد تا [[مردم]] را در [[دنیا]] [[هدایت]] کند تا بتوانند در [[دنیا]] و [[آخرت]] [[سعادتمند]] باشند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
 
طبق آموزه‌های قرآنی و حدیثی، [[امامت]]، [[استمرار نبوت]] است در همه جزئیات و کلیات و تنها تفاوت آن با [[نبوت]] این است که بر شخص [[امام]] [[وحی]] فرود نمی‌آید و [[نزول وحی]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} پایان یافته است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۳.</ref>.
 
[[امامت]] از گذر [[علم لدنی]] و [[الهام الهی]] و [[مصونیت از خطا]] و [[اشتباه]] و [[گناه]]، از [[آیین]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[پاسداری]] می‌کند و [[مصالح دینی]] و [[دنیوی]] [[مردم]] را محفوظ می‌دارد. [[تعالیم]] [[راستین]] آسمانی در روزگار پس از [[پیامبر]]{{صل}} تنها از این گذر به دست [[انسان]] می‌رسد و [[قرآن کریم]] و [[سنت پیامبر]] از این طریق [[تفسیر]] و تبیین می‌شود. [[شیعیان]] معتقدند که [[مقام امامت]] تنها به [[معصومین]] می‌رسد. [[متکلمان امامیه]] بر این [[اعتقاد]] دلایلی آورده‌اند؛ از جمله اینکه [[مردم]] از آن رو به [[امام]] محتاج‌اند، که [[معصوم]] نیستند و بدون او به [[خطا]] و [[اشتباه]] و [[گناه]] می‌لغزند. حال، اگر [[امام]]، [[معصوم]] نباشد، خود به امامی دیگر [[نیازمند]] است و این [[باطل]] است؛ زیرا مستلزم دور است. چون [[متکلمان امامیه]] این مدعا را ثابت می‌کنند، از آن نتیجه می‌گیرند که [[مردم]] را در [[انتخاب]] شخص [[امام]]، [[حق]] و سهمی نیست؛ زیرا او باید [[معصوم]] باشد و [[عصمت]] حالتی است [[باطنی]] و جز [[خداوند]] کسی از [[باطن]] [[انسان]] خبر ندارد و [[مردم]] توانِ آن ندارند که [[معصوم]] را از غیر [[معصوم]] بازشناسند<ref>بدایة المعارف الالهیة فی شرح عقائد الامامیه‌، ۱۰۰؛ فرهنگ معارف اسلامی، ۱/ ۲۸۵ و ۲۸۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۲-۹۳.</ref>.
 
بدین‌سان، [[امامت]] همانند [[نبوت]] محتاج [[نص]] [[خداوند]] است و این [[نص]] یا به واسطه [[پیامبر]] تحقق می‌یابد و او به صراحت [[امام]] را معرفی می‌کند و یا به واسطه امامی که خود [[منصوب]] به [[نص]] است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۳.</ref>.


==مفهوم [[امامت]] در [[علم کلام]]==
==مفهوم [[امامت]] در [[علم کلام]]==
*کلمه "[[امام]]" در [[زبان فارسی]] یعنی "[[پیشوا]]"<ref>مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۴۶.</ref> و در [[زبان عربی]] به معنای "[[رهبر]]"<ref>ابراهیم امینی، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۶.</ref> است. [[امام]] و [[امامت]] بر حسبِ لغت، مشتق از "أمّ" به معنای هر چیزی است که چیزهای دیگر به آن ضمیمه و نسبت داده می‌شوند، یا از او پیدا می‌شوند، یا [[الهام]] می‌گیرند<ref>لطف‌الله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۱۹۳.</ref>، به همین منظور، کلمه [[امام]] یا [[پیشوا]] به خودی خود مفهوم مقدسی ندارد، زیرا [[پیشوا]] یعنی کسی که پیش روست، عده‌ای تابع و پیرو او هستند، اعم از آنکه آن [[پیشوا]] [[عادل]] و راه یافته و درست‌رو باشد یا [[باطل]] و [[گمراه]]، [[قرآن]] هم کلمه [[امام]] را در هر دو مورد اطلاق کرده است<ref>لطف‌الله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۱۹۳.</ref>. در یک [[آیه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> در آیه‌ای دیگر: {{متن قرآن|أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«آنان مردم را به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref> از این رو، لفظ "[[امام]]" دارای مفهوم لغوی اختصاصی نیست بلکه مفهومی عام دارد و به همه [[رهبران]] [[حق و باطل]] اطلاق می‌شود.
کلمه "[[امام]]" در [[زبان فارسی]] یعنی "[[پیشوا]]"<ref>مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۴۶.</ref> و در [[زبان عربی]] به معنای "[[رهبر]]"<ref>ابراهیم امینی، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۶.</ref> است. [[امام]] و [[امامت]] بر حسبِ لغت، مشتق از "أمّ" به معنای هر چیزی است که چیزهای دیگر به آن ضمیمه و نسبت داده می‌شوند، یا از او پیدا می‌شوند، یا [[الهام]] می‌گیرند<ref>لطف‌الله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۱۹۳.</ref>، به همین منظور، کلمه [[امام]] یا [[پیشوا]] به خودی خود مفهوم مقدسی ندارد، زیرا [[پیشوا]] یعنی کسی که پیش روست، عده‌ای تابع و پیرو او هستند، اعم از آنکه آن [[پیشوا]] [[عادل]] و راه یافته و درست‌رو باشد یا [[باطل]] و [[گمراه]]، [[قرآن]] هم کلمه [[امام]] را در هر دو مورد اطلاق کرده است<ref>لطف‌الله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۱۹۳.</ref>. در یک [[آیه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> در آیه‌ای دیگر: {{متن قرآن|أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«آنان مردم را به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref> از این رو، لفظ "[[امام]]" دارای مفهوم لغوی اختصاصی نیست بلکه مفهومی عام دارد و به همه [[رهبران]] [[حق و باطل]] اطلاق می‌شود.
*[[پیشوایی]] در چند مورد است که در پاره‌ای موارد [[اهل تسنن]] هم قائل به [[پیشوایی]] و [[امامت]] هستند ولی در کیفیت و شخصش با ما [[اختلاف]] دارند، اما در بعضی مفاهیم [[امامت]] اصلاً آنها منکر چنین امامتی هستند. [[امامت]] در معانی: "[[زعامت]] و [[رهبری]] [[اجتماع]]، [[مرجعیت دینی]]، [[ولایت]]" استعمال شده است که [[اهل تسنن]] فقط معنای [[زعامت]] و [[رهبری]] [[اجتماع]] را قبول دارند<ref>مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۴۶–۶۰.</ref>. [[شیعه]] قائل است که [[پیغمبر]]{{صل}} [[رهبر]] و [[زعیم]] بعد از خودش را [[تعیین]] کرد و گفت بعد از من زمام امور [[مسلمانان]] باید به دست [[علی]]{{ع}} باشد و [[اهل تسنن]] با [[اختلاف]] منطقی که دارند این مطلب را لااقل به شکلی که [[شیعه]] قبول دارد، قبول ندارند و می‌گویند در این جهت [[پیغمبر]] شخص معیّنی را [[تعیین]] نکرد و [[وظیفه]] خود [[مسلمانان]] بوده است که [[رهبر]] را بعد از [[پیغمبر]] [[انتخاب]] کنند<ref>مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۵۰.</ref>.
 
*با بیان فوق روشن گردید که [[امامت]] نسبت به [[ولایت]] اعم مطلق است و وقتی [[متکلم]] از [[ولایت]] بحث می‌کند در واقع منظورش جنبه [[زعامت]] و رهبریِ [[اجتماعی]] [[امام]] است. [[متکلمین]]، تعاریف گوناگونی از [[امامت]] ارائه می‌دهند که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
[[پیشوایی]] در چند مورد است که در پاره‌ای موارد [[اهل تسنن]] هم قائل به [[پیشوایی]] و [[امامت]] هستند ولی در کیفیت و شخصش با ما [[اختلاف]] دارند، اما در بعضی مفاهیم [[امامت]] اصلاً آنها منکر چنین امامتی هستند. [[امامت]] در معانی: "[[زعامت]] و [[رهبری]] [[اجتماع]]، [[مرجعیت دینی]]، [[ولایت]]" استعمال شده است که [[اهل تسنن]] فقط معنای [[زعامت]] و [[رهبری]] [[اجتماع]] را قبول دارند<ref>مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۴۶–۶۰.</ref>. [[شیعه]] قائل است که [[پیغمبر]]{{صل}} [[رهبر]] و [[زعیم]] بعد از خودش را [[تعیین]] کرد و گفت بعد از من زمام امور [[مسلمانان]] باید به دست [[علی]]{{ع}} باشد و [[اهل تسنن]] با [[اختلاف]] منطقی که دارند این مطلب را لااقل به شکلی که [[شیعه]] قبول دارد، قبول ندارند و می‌گویند در این جهت [[پیغمبر]] شخص معیّنی را [[تعیین]] نکرد و [[وظیفه]] خود [[مسلمانان]] بوده است که [[رهبر]] را بعد از [[پیغمبر]] [[انتخاب]] کنند<ref>مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۵۰.</ref>.
 
با بیان فوق روشن گردید که [[امامت]] نسبت به [[ولایت]] اعم مطلق است و وقتی [[متکلم]] از [[ولایت]] بحث می‌کند در واقع منظورش جنبه [[زعامت]] و رهبریِ [[اجتماعی]] [[امام]] است. [[متکلمین]]، تعاریف گوناگونی از [[امامت]] ارائه می‌دهند که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
#تعریف مختارِ "[[محقق بحرانی]]"<ref>کمال‌الدین ابن‌میثم بحرانی، متوفای ۶۷۹ ق است.</ref> در [[کتاب]] [[قواعد]] المرام: "[[امامت]] عبارت است از [[ریاست عامه]] در [[دین]] و [[دنیا]] اصالتاً (نه بر [[سبیل]] [[نیابت]])<ref>{{عربی|وهي رئاسة عامّة في أمور الدّين والدنيا بالإصالة}}؛ میثم بن علی بن البحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴ و ر.ک: محمدحسین مختاری مازندرانی، امامت و رهبری، ص۳۰.</ref>؛
#تعریف مختارِ "[[محقق بحرانی]]"<ref>کمال‌الدین ابن‌میثم بحرانی، متوفای ۶۷۹ ق است.</ref> در [[کتاب]] [[قواعد]] المرام: "[[امامت]] عبارت است از [[ریاست عامه]] در [[دین]] و [[دنیا]] اصالتاً (نه بر [[سبیل]] [[نیابت]])<ref>{{عربی|وهي رئاسة عامّة في أمور الدّين والدنيا بالإصالة}}؛ میثم بن علی بن البحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴ و ر.ک: محمدحسین مختاری مازندرانی، امامت و رهبری، ص۳۰.</ref>؛
#تعریف مربوط به "[[تفتازانی]]"<ref>سعدالدّین تفتازانی (۷۱۲ - ۷۹۳) متکلم برجسته اسلامی و طرفدار مذهب اشعریه است.</ref> در شرح المقاصد: "[[امامت]] عبارت است از [[ریاست عامه]] در امر [[دین]] و [[دنیا]] از باب [[جانشینی پیامبر]]{{صل}}"<ref>{{عربی|هي رِئاسَة عامّةٌ فی امُورِ الدِّینِ وَ الدُّنْیا، خَلافَة عَنِ النَّبی{{صل}}}}؛ محمد حسین مختاری مازندرانی، امامت و رهبری، ص۳۰.</ref>؛
#تعریف مربوط به "[[تفتازانی]]"<ref>سعدالدّین تفتازانی (۷۱۲ - ۷۹۳) متکلم برجسته اسلامی و طرفدار مذهب اشعریه است.</ref> در شرح المقاصد: "[[امامت]] عبارت است از [[ریاست عامه]] در امر [[دین]] و [[دنیا]] از باب [[جانشینی پیامبر]]{{صل}}"<ref>{{عربی|هي رِئاسَة عامّةٌ فی امُورِ الدِّینِ وَ الدُّنْیا، خَلافَة عَنِ النَّبی{{صل}}}}؛ محمد حسین مختاری مازندرانی، امامت و رهبری، ص۳۰.</ref>؛
خط ۷۰: خط ۱۰۵:
#تعریف [[متکلمین]] [[شیعه]] و [[سنّی]] از [[امامت]] که در آن اختلافی ندارند این است: "[[امامت]] عبارت است از یک [[ریاست]] و اولی بالتصرف بودن در جمیع [[شئون]] [[دین]] و دنیای [[مردم]] (اعم از [[بیان احکام]]، [[اجرای حدود]]، اداره [[جامعه]]، ایجاد [[عدالت اجتماعی]]، [[جنگ]] و [[صلح]] و...) برای شخص معیّنی از [[انسان‌ها]] به عنوان [[نیابت]] و [[جانشینی]] از [[پیامبر]]{{صل}}"<ref>{{عربی|الامامة رئاسة عامّة في امور الدّين والدنيا، لشخص من الأشخاص نيابة عن النبي{{صل}}}}؛ علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۰۳.</ref>. در این تعریف، [[ولایت]] و [[امامت]] [[ریاست عامه]] الهیه معرفی شده، لذا مستلزم اجزایی است که عبارتند از: تقدم، [[علم]]، [[قدرت]] و [[حُکم]]، که بدون این اجزا، ریاستی متصور نیست. پس "[[ولیّ]]" کسی است که در [[خلقت]] خود، متقدم، عالِم، [[قادر]]، [[حاکم]] و نسبت به دیگر مخلوقات تصرف‌کننده علی‌الاطلاق باشد. اما تقدم او برای آن است که ولیِّ مطلق، [[انسانی]] است که [[خداوند]] او را خلعت [[جمال]] و کمال پوشانیده، و [[قلب]] او را مکان [[مشیت]] خود قرار داده و خزینه [[علم]] خود گردانیده و [[لباس]] [[تصرف]] [در [[آفرینش]]] و [[حکم]] [بر مخلوقات] را بر قامت او پوشانیده است. [[امر الهی]] در عالَم بشری در [[اختیار]] اوست. او مانند آفتابی درخشان است که [[خالق]] [[جهان]] در آن درخشش، [[نور]] [[حیات]] و [[اشراق]] و احتراق برای [[اهل]] روزگارها قرار داده است<ref>ماهنامه موعود، شماره ۶۶، اسفند ۱۳۸۵، مقاله "امامت و ولایت خاتم الانبیا" تلخیصی از کتاب ولایت کلّیه، سید حسن میرجهانی اصفهانی.</ref>.
#تعریف [[متکلمین]] [[شیعه]] و [[سنّی]] از [[امامت]] که در آن اختلافی ندارند این است: "[[امامت]] عبارت است از یک [[ریاست]] و اولی بالتصرف بودن در جمیع [[شئون]] [[دین]] و دنیای [[مردم]] (اعم از [[بیان احکام]]، [[اجرای حدود]]، اداره [[جامعه]]، ایجاد [[عدالت اجتماعی]]، [[جنگ]] و [[صلح]] و...) برای شخص معیّنی از [[انسان‌ها]] به عنوان [[نیابت]] و [[جانشینی]] از [[پیامبر]]{{صل}}"<ref>{{عربی|الامامة رئاسة عامّة في امور الدّين والدنيا، لشخص من الأشخاص نيابة عن النبي{{صل}}}}؛ علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۰۳.</ref>. در این تعریف، [[ولایت]] و [[امامت]] [[ریاست عامه]] الهیه معرفی شده، لذا مستلزم اجزایی است که عبارتند از: تقدم، [[علم]]، [[قدرت]] و [[حُکم]]، که بدون این اجزا، ریاستی متصور نیست. پس "[[ولیّ]]" کسی است که در [[خلقت]] خود، متقدم، عالِم، [[قادر]]، [[حاکم]] و نسبت به دیگر مخلوقات تصرف‌کننده علی‌الاطلاق باشد. اما تقدم او برای آن است که ولیِّ مطلق، [[انسانی]] است که [[خداوند]] او را خلعت [[جمال]] و کمال پوشانیده، و [[قلب]] او را مکان [[مشیت]] خود قرار داده و خزینه [[علم]] خود گردانیده و [[لباس]] [[تصرف]] [در [[آفرینش]]] و [[حکم]] [بر مخلوقات] را بر قامت او پوشانیده است. [[امر الهی]] در عالَم بشری در [[اختیار]] اوست. او مانند آفتابی درخشان است که [[خالق]] [[جهان]] در آن درخشش، [[نور]] [[حیات]] و [[اشراق]] و احتراق برای [[اهل]] روزگارها قرار داده است<ref>ماهنامه موعود، شماره ۶۶، اسفند ۱۳۸۵، مقاله "امامت و ولایت خاتم الانبیا" تلخیصی از کتاب ولایت کلّیه، سید حسن میرجهانی اصفهانی.</ref>.
#[[متکلم]] بزرگ [[شیعه]] "[[خواجه نصیر طوسی]]"<ref>خواجه نصیرالدّین طوسی (۵۹۷ -۶۷۲) سلطان المحققین، استادالبشر، حکیم و ریاضی‌دان، فیلسوف و متکلم بزرگ شیعی، مؤلف گران‌قدر کتاب کلامی ارزشمند تجریدالاعتقاد و شارح اشارات بوعلی سیناست.</ref> در [[کتاب]] [[قواعد]] العقائد تعریف مُتقن و جامعی را مطرح کرده است که از تعاریف پیش مناسب‌تر است: "[[امامت]] عبارت است از [[ریاست]] عمومی [[دینی]] که عهده‌دار [[ترغیب]] همه [[مردم]] در [[حفظ]] و حراست از [[مصالح دینی]] و [[دنیایی]] بوده و آنان را بر حسب همان [[مصالح]] از آنچه برای‌شان ضرر دارد، برحذر می‌نماید"<ref>{{عربی|الإمامة رئاسة عامّة دينية مشتملة على ترغيب عموم الناس في حفظ مصالحهم الدينية و الدنياوية، وزجرهم عمّا نصرهم بحسبها}}؛ خواجه نصیر طوسی، قواعد العقائد، ص۱۰۸.</ref>.
#[[متکلم]] بزرگ [[شیعه]] "[[خواجه نصیر طوسی]]"<ref>خواجه نصیرالدّین طوسی (۵۹۷ -۶۷۲) سلطان المحققین، استادالبشر، حکیم و ریاضی‌دان، فیلسوف و متکلم بزرگ شیعی، مؤلف گران‌قدر کتاب کلامی ارزشمند تجریدالاعتقاد و شارح اشارات بوعلی سیناست.</ref> در [[کتاب]] [[قواعد]] العقائد تعریف مُتقن و جامعی را مطرح کرده است که از تعاریف پیش مناسب‌تر است: "[[امامت]] عبارت است از [[ریاست]] عمومی [[دینی]] که عهده‌دار [[ترغیب]] همه [[مردم]] در [[حفظ]] و حراست از [[مصالح دینی]] و [[دنیایی]] بوده و آنان را بر حسب همان [[مصالح]] از آنچه برای‌شان ضرر دارد، برحذر می‌نماید"<ref>{{عربی|الإمامة رئاسة عامّة دينية مشتملة على ترغيب عموم الناس في حفظ مصالحهم الدينية و الدنياوية، وزجرهم عمّا نصرهم بحسبها}}؛ خواجه نصیر طوسی، قواعد العقائد، ص۱۰۸.</ref>.
*با دقت و نظر اجمالی به تعریف مزبور می‌توان به [[جامعیت]] و تمامیت آن [[اذعان]] نمود، چه آنکه در این تعریف [[مقید]] نمودن [[ریاست]] به "[[ریاست]] [[دینی]]" کاشف این معناست که [[امامت]]، منصبی است [[الهی]]، نه [[مقام]] و منصبی [[اجتماعی]] که [[مردم]] در [[انتخاب]] آن نقش داشته باشند. و این نکته مهم و برجسته‌ای است که [[علمای شیعه]] به آن اهتمام داشته و ادله‌ای بر [[اثبات]] آن اقامه کرده‌اند. و اصولاً همین نقطه محلّ [[اختلاف]] [[شیعه]] و [[اهل سنّت]] است<ref>محمدحسین مختاری مازندرانی، امامت و رهبری، ص۳۱ و ۳۲.</ref>.
 
*هم‌چنین برخلاف نظریه اکثر علمای [[اهل سنت]] که [[امامت]] و [[خلافت]] را مرادف دانسته و گفته‌اند [[خلافت]] و [[امامت]] یک معنا دارد<ref>جعفر سبحانی، رهبری امت، ص۱۴.</ref>، هر گاه یکی از آنها صادق باشد دیگری نیز صادق خواهد بود. [[عالمان]] [[شیعی]] این مطلب را رد کرده و گفته‌اند که در تحقق معنای [[امامت]]، [[پیشوایی]] شرط است. [[امام]] باید به آنچه می‌گوید عمل کند و قولاً و عملاً [[مردم]] را [[رهبری]] کند. اما در تحقق معنای لغوی [[خلافت]] همین اندازه کافی است که شخص [[خلیفه]] برای [[جانشینی]] از [[پیغمبر]] [[تعیین]] شده باشد و در غیاب او کارهایش را انجام دهد. پس، این دو معنا مرادف نیستند، هر چند ممکن است در یک شخص جمع شوند<ref>ابراهیم امینی، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۹.</ref>.
با دقت و نظر اجمالی به تعریف مزبور می‌توان به [[جامعیت]] و تمامیت آن [[اذعان]] نمود، چه آنکه در این تعریف [[مقید]] نمودن [[ریاست]] به "[[ریاست]] [[دینی]]" کاشف این معناست که [[امامت]]، منصبی است [[الهی]]، نه [[مقام]] و منصبی [[اجتماعی]] که [[مردم]] در [[انتخاب]] آن نقش داشته باشند. و این نکته مهم و برجسته‌ای است که [[علمای شیعه]] به آن اهتمام داشته و ادله‌ای بر [[اثبات]] آن اقامه کرده‌اند. و اصولاً همین نقطه محلّ [[اختلاف]] [[شیعه]] و [[اهل سنّت]] است<ref>محمدحسین مختاری مازندرانی، امامت و رهبری، ص۳۱ و ۳۲.</ref>.
*در نتیجه می‌توان [[اذعان]] داشت که اگر [[امام]] به‌طور مطلق بر کسی گفته شد و قرینه‌ای وجود نداشت که موضوع امامتش را محدود کند باید گفت [[پیشوا]] و [[رهبر]] کلی است و در کلّیه [[امور معنوی]] و [[مادّی]] [[پیشوایی]] دارد. همان‌طوری که [[امام رضا]]{{ع}} در [[تعریف امامت]] می‌فرماید: "[[مقام امامت]] بزرگ‌تر و عالی‌تر و دقیق‌تر از آن است که [[عقول]] [[مردم]] بدان برسد، یا به واسطه آرای خودشان بتوانند آن را [[درک]] کنند یا امامی را [[اختیار]] نمایند... [[امامت]] یعنی نگه‌داری [[دین]] و [[حفظ نظام]] [[مسلمانان]]"<ref>کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۶۰-۶۵.</ref>.
 
هم‌چنین برخلاف نظریه اکثر علمای [[اهل سنت]] که [[امامت]] و [[خلافت]] را مرادف دانسته و گفته‌اند [[خلافت]] و [[امامت]] یک معنا دارد<ref>جعفر سبحانی، رهبری امت، ص۱۴.</ref>، هر گاه یکی از آنها صادق باشد دیگری نیز صادق خواهد بود. [[عالمان]] [[شیعی]] این مطلب را رد کرده و گفته‌اند که در تحقق معنای [[امامت]]، [[پیشوایی]] شرط است. [[امام]] باید به آنچه می‌گوید عمل کند و قولاً و عملاً [[مردم]] را [[رهبری]] کند. اما در تحقق معنای لغوی [[خلافت]] همین اندازه کافی است که شخص [[خلیفه]] برای [[جانشینی]] از [[پیغمبر]] [[تعیین]] شده باشد و در غیاب او کارهایش را انجام دهد. پس، این دو معنا مرادف نیستند، هر چند ممکن است در یک شخص جمع شوند<ref>ابراهیم امینی، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۹.</ref>.
 
در نتیجه می‌توان [[اذعان]] داشت که اگر [[امام]] به‌طور مطلق بر کسی گفته شد و قرینه‌ای وجود نداشت که موضوع امامتش را محدود کند باید گفت [[پیشوا]] و [[رهبر]] کلی است و در کلّیه [[امور معنوی]] و [[مادّی]] [[پیشوایی]] دارد. همان‌طوری که [[امام رضا]]{{ع}} در [[تعریف امامت]] می‌فرماید: "[[مقام امامت]] بزرگ‌تر و عالی‌تر و دقیق‌تر از آن است که [[عقول]] [[مردم]] بدان برسد، یا به واسطه آرای خودشان بتوانند آن را [[درک]] کنند یا امامی را [[اختیار]] نمایند... [[امامت]] یعنی نگه‌داری [[دین]] و [[حفظ نظام]] [[مسلمانان]]"<ref>کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۶۰-۶۵.</ref>.


==معانی [[امامت]]==
==معانی [[امامت]]==
*'''معنای نخست:''' [[پیشوایی]] [[اخلاقی]] محض به معنای الگوی [[اخلاقی]]. در این صورت مقصود از {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} این است که من تو را الگویی [[اخلاقی]] قرار دادم که بدون داشتن اختیارات [[حکومت]] و [[سیاست]] و [[تدبیر امور]]، به او [[اقتدا]] می‌شود.
'''معنای نخست:''' [[پیشوایی]] [[اخلاقی]] محض به معنای الگوی [[اخلاقی]]. در این صورت مقصود از {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} این است که من تو را الگویی [[اخلاقی]] قرار دادم که بدون داشتن اختیارات [[حکومت]] و [[سیاست]] و [[تدبیر امور]]، به او [[اقتدا]] می‌شود.
حتی بدون توجه به قرینه‌هایی که پیش از این گفتیم نیز این معنا نمی‌تواند مدنظر باشد؛ زیرا<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۱۶۶.</ref>:  
حتی بدون توجه به قرینه‌هایی که پیش از این گفتیم نیز این معنا نمی‌تواند مدنظر باشد؛ زیرا<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۱۶۶.</ref>:  
*[[پیشوایی]] [[اخلاقی]] برای همۀ [[پیامبران]] نسبت به دیگر [[مردم]] ثابت است؛ زیرا [[انبیا]] [[برترین]] [[بندگان]] و بهترین‌هایی هستند که [[خداوند]] از میان آفریدگانش [[برگزیده]] است. [[خدای سبحان]] می‌فرماید:
 
[[پیشوایی]] [[اخلاقی]] برای همۀ [[پیامبران]] نسبت به دیگر [[مردم]] ثابت است؛ زیرا [[انبیا]] [[برترین]] [[بندگان]] و بهترین‌هایی هستند که [[خداوند]] از میان آفریدگانش [[برگزیده]] است. [[خدای سبحان]] می‌فرماید:
{{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ}}<ref>«خداوند از فرشتگان رسولانی برمی‌گزیند، و همچنین از مردم» سوره حج، آیه ۷۵.</ref>. لازمۀ اصطفا و [[گزینش الهی]]، کمال [[اخلاقی]] است که دارندۀ آن را در جایگاهی قرار می‌دهد که باید به او [[اقتدا]] کرد و از رفتارش [[الگو]] گرفت. این [[گزینش]] نیز برای [[ابراهیم]] ثابت بوده است؛ چه اینکه او [[پیامبری]] بود که [[خداوند سبحان]] پیش از [[عهد امامت]]، او را برای [[نبوت]] و [[رسالت]] [[برگزیده]] بود. پس درست نیست که از این [[امامت]]، تنها الگوی [[اخلاقی]] محض قصد شده باشد.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۱۶۹-۱۷۰.</ref>
{{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ}}<ref>«خداوند از فرشتگان رسولانی برمی‌گزیند، و همچنین از مردم» سوره حج، آیه ۷۵.</ref>. لازمۀ اصطفا و [[گزینش الهی]]، کمال [[اخلاقی]] است که دارندۀ آن را در جایگاهی قرار می‌دهد که باید به او [[اقتدا]] کرد و از رفتارش [[الگو]] گرفت. این [[گزینش]] نیز برای [[ابراهیم]] ثابت بوده است؛ چه اینکه او [[پیامبری]] بود که [[خداوند سبحان]] پیش از [[عهد امامت]]، او را برای [[نبوت]] و [[رسالت]] [[برگزیده]] بود. پس درست نیست که از این [[امامت]]، تنها الگوی [[اخلاقی]] محض قصد شده باشد.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۱۶۹-۱۷۰.</ref>
*با روشن شدن این مطلب، می‌گوییم: در این [[آیه]] قرینه‌های روشنی وجود دارد که نشان می‌دهد [[امامت]] در اینجا منصبی قانونی است و تنها یک ویژگی [[اخلاقی]] [[تکوینی]] نیست. از جمله:
 
با روشن شدن این مطلب، می‌گوییم: در این [[آیه]] قرینه‌های روشنی وجود دارد که نشان می‌دهد [[امامت]] در اینجا منصبی قانونی است و تنها یک ویژگی [[اخلاقی]] [[تکوینی]] نیست. از جمله:
#تعبیر از [[امامت]] به “عهد”؛ این تعبیر به صراحت بیان می‌کند که [[امامت]] نه ویژگی [[تکوینی]] بیرونی، بلکه منصبی اعتباری و قانونی است که [[خداوند]] [[عهد]] و [[پیمان]] بر آن را به هر کس بخواهد عطا می‌کند.
#تعبیر از [[امامت]] به “عهد”؛ این تعبیر به صراحت بیان می‌کند که [[امامت]] نه ویژگی [[تکوینی]] بیرونی، بلکه منصبی اعتباری و قانونی است که [[خداوند]] [[عهد]] و [[پیمان]] بر آن را به هر کس بخواهد عطا می‌کند.
#[[نفی]] [[امامت]] از [[ظالمان]]؛ زیرا کمال [[اخلاقی]] و الگوگری [[معنوی]]، اساساً و به خودی خود از [[ظالمان]]، [[نفی]] شده است و اگر مقصود از عبارت {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} چنین معنایی می‌بود، تحصیل حاصل بوده، بیان آن از سوی حکیمی [[فصیح]] و [[بلیغ]]، [[زشت]] و نارواست؛ چرا که [[ظالم]] از پایه، ویژگی الگوگری [[اخلاقی]] را ندارد و نیازی نیست که [[خداوند متعال]] با این سخن آن را [[نفی]] کند: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۱۷۰-۱۷۱.</ref>
#[[نفی]] [[امامت]] از [[ظالمان]]؛ زیرا کمال [[اخلاقی]] و الگوگری [[معنوی]]، اساساً و به خودی خود از [[ظالمان]]، [[نفی]] شده است و اگر مقصود از عبارت {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} چنین معنایی می‌بود، تحصیل حاصل بوده، بیان آن از سوی حکیمی [[فصیح]] و [[بلیغ]]، [[زشت]] و نارواست؛ چرا که [[ظالم]] از پایه، ویژگی الگوگری [[اخلاقی]] را ندارد و نیازی نیست که [[خداوند متعال]] با این سخن آن را [[نفی]] کند: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۱۷۰-۱۷۱.</ref>
*'''معنای دوم:''' [[پیشوایی]] [[فکری]] و [[اعتقادی]]. مقصود از این [[پیشوایی]]، [[رهبری]] [[مردم]] در [[باور]] به [[توحید]] است؛ یعنی همان [[دین ابراهیم]] که [[مأمور]] به [[پیروی]] از آن هستیم.<ref>اشاره به آیه:{{متن قرآن|قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}} «بگو: خدا راست گفته است. بنابراین، از آیین ابراهیم پیروی کنید، که به حق گرایش داشت» سوره آل عمران، آیه ۹۵. (مترجم)</ref>
 
*ممکن نیست مقصود از [[امامت]] در آیۀ [[عهد]]، صرف [[پیشوایی]] [[فکری]] در [[باور]] به [[توحید]] باشد. پیش از آنکه [[دلایل]] این مطلب را توضیح دهیم، باید به نکته‌ای اساسی اشاره کنیم و آن اینکه گاهی مقصود از [[توحید]]، [[توحید نظری]] محض است؛ یعنی [[باور]] [[ذهنی]] به [[توحید]]، حتی اگر عملاً در واقعیت محقق نشود. گاه نیز منظور از [[توحید]]، [[باور]] [[توحیدی]] محقَّق و مجسَّم در واقعیت [[انسانی]] است که آن را [[توحید عملی]] می‌نامیم.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۱۷۱-۱۷۲.</ref>
'''معنای دوم:''' [[پیشوایی]] [[فکری]] و [[اعتقادی]]. مقصود از این [[پیشوایی]]، [[رهبری]] [[مردم]] در [[باور]] به [[توحید]] است؛ یعنی همان [[دین ابراهیم]] که [[مأمور]] به [[پیروی]] از آن هستیم.<ref>اشاره به آیه:{{متن قرآن|قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}} «بگو: خدا راست گفته است. بنابراین، از آیین ابراهیم پیروی کنید، که به حق گرایش داشت» سوره آل عمران، آیه ۹۵. (مترجم)</ref>
*'''معنای سوم:''' [[رهبری]] به معنای [[نبوت]] که در این صورت مقصود از آیۀ {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} این است که تو را [[پیامبر]] قرار دادیم.
 
*بطلان این احتمال، روشن و [[مورد اتفاق]] است. [[یقین]] به این [[حقیقت]] که [[نبوت]] پیش از [[آزمون]] [[ذبح]] [[اسماعیل]] برای [[ابراهیم]] ثابت بوده، برای بطلان این معنا کافی است؛ زیرا این [[آیه]] به صراحت تأکید می‌کند که [[امامت]] پس از موفقیت [[ابراهیم]] در آزمون‌ها و بلاهایش برای او قرار داده شد؛ آزمون‌هایی که بی‌شک ابتلای [[ذبح]] [[اسماعیل]] از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین آنها بود و [[قرآن کریم]] نیز با این عبارت بر آن تصریح می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ}}. پس [[امامت]] مدت‌ها بعد از [[پیامبری]] برای [[ابراهیم]] قرار داده شد و از این‌رو ممکن نیست که مقصود از [[امامت]] در اینجا، [[پیامبری]] باشد.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۱۷۵-۱۷۶.</ref>
ممکن نیست مقصود از [[امامت]] در آیۀ [[عهد]]، صرف [[پیشوایی]] [[فکری]] در [[باور]] به [[توحید]] باشد. پیش از آنکه [[دلایل]] این مطلب را توضیح دهیم، باید به نکته‌ای اساسی اشاره کنیم و آن اینکه گاهی مقصود از [[توحید]]، [[توحید نظری]] محض است؛ یعنی [[باور]] [[ذهنی]] به [[توحید]]، حتی اگر عملاً در واقعیت محقق نشود. گاه نیز منظور از [[توحید]]، [[باور]] [[توحیدی]] محقَّق و مجسَّم در واقعیت [[انسانی]] است که آن را [[توحید عملی]] می‌نامیم.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۱۷۱-۱۷۲.</ref>
*'''معنای چهارم:''' [[رهبری]] شامل [[پیشوایی]] در [[سیاست]] و [[حکومت]]. با [[اثبات]] بطلان دیگر معانی، این تنها معنای ممکنی است که می‌توان از مجموع معانی بیان شده برای واژۀ [[امامت]] در این [[آیه]] فرض کرد؛ معنایی که ظاهر [[آیه]] و قرینه‌های پرشماری که برخی از آنها را پیش از این بیان کردیم نیز بر آن دلالت می‌کنند.
 
'''معنای سوم:''' [[رهبری]] به معنای [[نبوت]] که در این صورت مقصود از آیۀ {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} این است که تو را [[پیامبر]] قرار دادیم.
 
بطلان این احتمال، روشن و [[مورد اتفاق]] است. [[یقین]] به این [[حقیقت]] که [[نبوت]] پیش از [[آزمون]] [[ذبح]] [[اسماعیل]] برای [[ابراهیم]] ثابت بوده، برای بطلان این معنا کافی است؛ زیرا این [[آیه]] به صراحت تأکید می‌کند که [[امامت]] پس از موفقیت [[ابراهیم]] در آزمون‌ها و بلاهایش برای او قرار داده شد؛ آزمون‌هایی که بی‌شک ابتلای [[ذبح]] [[اسماعیل]] از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین آنها بود و [[قرآن کریم]] نیز با این عبارت بر آن تصریح می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ}}. پس [[امامت]] مدت‌ها بعد از [[پیامبری]] برای [[ابراهیم]] قرار داده شد و از این‌رو ممکن نیست که مقصود از [[امامت]] در اینجا، [[پیامبری]] باشد.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۱۷۵-۱۷۶.</ref>
 
'''معنای چهارم:''' [[رهبری]] شامل [[پیشوایی]] در [[سیاست]] و [[حکومت]]. با [[اثبات]] بطلان دیگر معانی، این تنها معنای ممکنی است که می‌توان از مجموع معانی بیان شده برای واژۀ [[امامت]] در این [[آیه]] فرض کرد؛ معنایی که ظاهر [[آیه]] و قرینه‌های پرشماری که برخی از آنها را پیش از این بیان کردیم نیز بر آن دلالت می‌کنند.
 
از آنچه گفتیم روشن شد که عبارت {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} دلالت دارد که [[منصب]] [[ریاست]] و [[رهبری سیاسی]] برای [[ابراهیم]]{{ع}} قرار داده شده است و این دلالت به اندازه‌ای روشن است که جایی برای [[شک و تردید]] باقی نمی‌گذارد.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۱۷۶.</ref>
از آنچه گفتیم روشن شد که عبارت {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} دلالت دارد که [[منصب]] [[ریاست]] و [[رهبری سیاسی]] برای [[ابراهیم]]{{ع}} قرار داده شده است و این دلالت به اندازه‌ای روشن است که جایی برای [[شک و تردید]] باقی نمی‌گذارد.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۱۷۶.</ref>


==تجلی [[توحید]] در [[نظام امامت]]==
==تجلی [[توحید]] در [[نظام امامت]]==
*چون [[خداوند]] موجودی ادراک ‌نشدنی است و با کسی روبه‌رو و طرف [[گفت‌وگو]] نمی‌شود، پس ناگزیر کسانی از خود [[مردم]] را بر آنان می‌گمارد تا به جای خودِ او با [[مردم]] گفت‌وشنود کنند و [[حقّ حاکمیت]] و فرمان‌دهی [[خداوند]] را به مرحله [[اجرا]] و تحقق برسانند و فرستادن آنها [[لطف]]<ref>علامه حلی در این باره میفرمایند: {{عربی|الإمام لطف فيجب نصبه على الله تعالى تحصيلا للغرض}}. [وجود] امام لطف است؛ پس نصب او بر خدای متعال واجب است، برای آنکه غرض (و هدف الهی از هدایت بندگان) حاصل گردد، ر.ک: علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۵۹-۶۰.</ref> و [[مهربانی]] از سوی او به [[مردم]] است<ref>نشریه همشهری، شماره ۸، اردیبهشت ۱۳۷۷، مقاله امامت در چشم‌انداز کلام شیعی برگرفته از کتاب جستاری در فلسفه امامت، نوشته اصغر دادبه.</ref>، لذا [[ولایت]] [[نبویه]] به نوعی [[ولایت]] الهیه است و [[ولایت]] [[امامیه]] نیز استمرار [[ولایت]] [[نبویه]] می‌باشد.
چون [[خداوند]] موجودی ادراک ‌نشدنی است و با کسی روبه‌رو و طرف [[گفت‌وگو]] نمی‌شود، پس ناگزیر کسانی از خود [[مردم]] را بر آنان می‌گمارد تا به جای خودِ او با [[مردم]] گفت‌وشنود کنند و [[حقّ حاکمیت]] و فرمان‌دهی [[خداوند]] را به مرحله [[اجرا]] و تحقق برسانند و فرستادن آنها [[لطف]]<ref>علامه حلی در این باره میفرمایند: {{عربی|الإمام لطف فيجب نصبه على الله تعالى تحصيلا للغرض}}. [وجود] امام لطف است؛ پس نصب او بر خدای متعال واجب است، برای آنکه غرض (و هدف الهی از هدایت بندگان) حاصل گردد، ر.ک: علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۵۹-۶۰.</ref> و [[مهربانی]] از سوی او به [[مردم]] است<ref>نشریه همشهری، شماره ۸، اردیبهشت ۱۳۷۷، مقاله امامت در چشم‌انداز کلام شیعی برگرفته از کتاب جستاری در فلسفه امامت، نوشته اصغر دادبه.</ref>، لذا [[ولایت]] [[نبویه]] به نوعی [[ولایت]] الهیه است و [[ولایت]] [[امامیه]] نیز استمرار [[ولایت]] [[نبویه]] می‌باشد.
*برحسب [[عقیده]] [[توحید]]، [[حکومت]] و [[ولایت]] و [[مالکیت]] حقیقیّه مطلقه، مختص به خداست و [[حق]] و [[حقیقت]] این صفات، بنابر [[آیات قرآنی]]: {{متن قرآن|فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ}}<ref> «اما خداوند است که سرور (راستین) است» سوره شوری، آیه ۹.</ref> فقط برای او ثابت است<ref>آیت الله جوادی آملی در کتاب شمیم ولایت، ص۹۴-۱۰۰ انحصار ولایت را برای خداوند با ادله عقلی و نقلی اثبات می‌کند.</ref>. و هیچ کس در عوض [[خدا]]، حتی بر نفس خود، نه [[سلطنت]] و [[ولایت تکوینی]] دارد و نه [[ولایت تشریعی]]؛ تا چه رسد به اینکه بر دیگری [[ولایت]] و [[حکومت]] داشته باشد، یا مالک امر او باشد<ref>لطف‌الله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۹۶.</ref>.
 
*بنابراین، [[ولایت]] [[حقیقی]]، اوّلاً و بالذّات از آنِ خداست و [[ولایت]] و [[حکومت]] و مالکیتی که به [[اذن خدا]] برای بعضی از بندگانش اعتبار می‌شود، اعتباری و قراردادی بوده و [[حقیقی]] نیست<ref>عبدالله جوادی آملی، شمیم ولایت، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref>. لذا به [[عزل]] و اسباب دیگر، قابل زوال و انتقال است. این [[ولایت]] از نوع [[ولایت]] و [[حکومت]] الهیه نیست، چون [[حکومت]] و [[ولایت]] [[خدا]] [[حقیقی]] و خودبه‌خود و دائم و [[ابدی]] است و مقتضای [[ارتباط]] و تعلق مخلوق به [[خالق]]، [[حکومت]] و [[ولایت]] و [[مالکیت]] [[حقیقی]] [[خالق]] است. مخلوق، هویتش مملوکیت و [[نیازمندی]] و [[فرمان‌پذیری]] و عنایت‌خواهی است، نه مملوکیت [[بنده]] و تحت [[ولایت]] [[خدا]] بودن او قابل سلب شدن است، چون ذات او، هویتش و واقعیتش همین است؛ و نه [[مالکیت]] و [[حکومت]] و [[ولایت]] [[خدا]] بر بندگانش قابل سلب و اعطا و انتزاع است<ref>لطف‌الله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۹۸.</ref>.
برحسب [[عقیده]] [[توحید]]، [[حکومت]] و [[ولایت]] و [[مالکیت]] حقیقیّه مطلقه، مختص به خداست و [[حق]] و [[حقیقت]] این صفات، بنابر [[آیات قرآنی]]: {{متن قرآن|فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ}}<ref> «اما خداوند است که سرور (راستین) است» سوره شوری، آیه ۹.</ref> فقط برای او ثابت است<ref>آیت الله جوادی آملی در کتاب شمیم ولایت، ص۹۴-۱۰۰ انحصار ولایت را برای خداوند با ادله عقلی و نقلی اثبات می‌کند.</ref>. و هیچ کس در عوض [[خدا]]، حتی بر نفس خود، نه [[سلطنت]] و [[ولایت تکوینی]] دارد و نه [[ولایت تشریعی]]؛ تا چه رسد به اینکه بر دیگری [[ولایت]] و [[حکومت]] داشته باشد، یا مالک امر او باشد<ref>لطف‌الله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۹۶.</ref>.
*و خلاصه اینکه [[تصرف در امور]] [[عامه]] و رتق و فتق امور و حلّ و فصل [[کارها]] و اِعمال [[ولایت]] بر خلق‌الله، اگرچه یک نفر هم باشد، [[تصرف]] در [[سلطنت الهی]] و [[مُلک]] خدایی است که باید به اِذن [[خدا]] باشد؛ چنان‌که برحسب [[آیات قرآن کریم]]<ref>مانند آیات ولایت، اولوالامر و تطهیر.</ref> و [[احادیث متواتر]]<ref>برای نمونه ر.ک: اصول کافی، کتاب الحجه، ج۱.</ref> که از طریق [[شیعه]] و [[سنّی]] [[روایت]] شده است، در [[امت]] این برنامه انجام شده و [[حضرت رسول]]{{صل}} [[نظام امامت]] را به [[مردم]] [[ابلاغ]] کرده و "اولوالامری" که تا [[روز قیامت]] عهده‌دار این منصب‌اند و دوازده نفرند، به [[امت]] معرفی شده‌اند<ref>لطف‌الله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۱۰۱.</ref>.
 
*از بیانات پیشین می‌توان نتیجه گرفت که رابطه بین [[شناخت امام]] و [[یگانگی خداوند]] [[متعال]] رابطه‌ای دو طرفه است، زیرا از طرفی باید [[توحید خداوند]] و [[حاکمیت]] مطلق باری‌تعالی را پذیرفت و از طرفی نیز باید [[ایمان]] که [[معرفت خداوند]] فقط در پرتو [[شناخت]] و [[پیروی]] از [[ائمه اطهار]]{{عم}} امکان‌پذیر است. در لسان [[روایات]] این مطلب به صراحت مطرح شده است؛ چنان‌که [[ابوحمزه]] می‌گوید: [[امام باقر]]{{ع}} به من فرمود: "[[خدا]] را یقیناً کسی پرستد که او را بشناسد و کسی که به [[خدا]] [[معرفت]] پیدا نکند او را گمراهانه می‌پرستد". عرض کردم: فدایت شَوم؛ [[معرفت خدا]] چیست؟ فرمود: "[[باور]] داشتن [[خدای متعال]] و [[باور]] داشتن [[پیغمبر]]{{صل}} و [[دوست داشتن علی]] و [[پیروی]] از او و [[ائمه اطهار]]{{عم}} و [[بیزاری جستن]] به [[خدای سبحان]] از [[دشمن]] آنان. این چنین شناخته می‌شود [[خدای عزوجل]]"<ref>کلینی، اصول کافی، کتاب الحجه، بابُ معرفة الإمام و الرَّد إلیه.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۶۵-۶۸.</ref>.
بنابراین، [[ولایت]] [[حقیقی]]، اوّلاً و بالذّات از آنِ خداست و [[ولایت]] و [[حکومت]] و مالکیتی که به [[اذن خدا]] برای بعضی از بندگانش اعتبار می‌شود، اعتباری و قراردادی بوده و [[حقیقی]] نیست<ref>عبدالله جوادی آملی، شمیم ولایت، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref>. لذا به [[عزل]] و اسباب دیگر، قابل زوال و انتقال است. این [[ولایت]] از نوع [[ولایت]] و [[حکومت]] الهیه نیست، چون [[حکومت]] و [[ولایت]] [[خدا]] [[حقیقی]] و خودبه‌خود و دائم و [[ابدی]] است و مقتضای [[ارتباط]] و تعلق مخلوق به [[خالق]]، [[حکومت]] و [[ولایت]] و [[مالکیت]] [[حقیقی]] [[خالق]] است. مخلوق، هویتش مملوکیت و [[نیازمندی]] و [[فرمان‌پذیری]] و عنایت‌خواهی است، نه مملوکیت [[بنده]] و تحت [[ولایت]] [[خدا]] بودن او قابل سلب شدن است، چون ذات او، هویتش و واقعیتش همین است؛ و نه [[مالکیت]] و [[حکومت]] و [[ولایت]] [[خدا]] بر بندگانش قابل سلب و اعطا و انتزاع است<ref>لطف‌الله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۹۸.</ref>.
 
و خلاصه اینکه [[تصرف در امور]] [[عامه]] و رتق و فتق امور و حلّ و فصل [[کارها]] و اِعمال [[ولایت]] بر خلق‌الله، اگرچه یک نفر هم باشد، [[تصرف]] در [[سلطنت الهی]] و [[مُلک]] خدایی است که باید به اِذن [[خدا]] باشد؛ چنان‌که برحسب [[آیات قرآن کریم]]<ref>مانند آیات ولایت، اولوالامر و تطهیر.</ref> و [[احادیث متواتر]]<ref>برای نمونه ر.ک: اصول کافی، کتاب الحجه، ج۱.</ref> که از طریق [[شیعه]] و [[سنّی]] [[روایت]] شده است، در [[امت]] این برنامه انجام شده و [[حضرت رسول]]{{صل}} [[نظام امامت]] را به [[مردم]] [[ابلاغ]] کرده و "اولوالامری" که تا [[روز قیامت]] عهده‌دار این منصب‌اند و دوازده نفرند، به [[امت]] معرفی شده‌اند<ref>لطف‌الله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۱۰۱.</ref>.
 
از بیانات پیشین می‌توان نتیجه گرفت که رابطه بین [[شناخت امام]] و [[یگانگی خداوند]] [[متعال]] رابطه‌ای دو طرفه است، زیرا از طرفی باید [[توحید خداوند]] و [[حاکمیت]] مطلق باری‌تعالی را پذیرفت و از طرفی نیز باید [[ایمان]] که [[معرفت خداوند]] فقط در پرتو [[شناخت]] و [[پیروی]] از [[ائمه اطهار]]{{عم}} امکان‌پذیر است. در لسان [[روایات]] این مطلب به صراحت مطرح شده است؛ چنان‌که [[ابوحمزه]] می‌گوید: [[امام باقر]]{{ع}} به من فرمود: "[[خدا]] را یقیناً کسی پرستد که او را بشناسد و کسی که به [[خدا]] [[معرفت]] پیدا نکند او را گمراهانه می‌پرستد". عرض کردم: فدایت شَوم؛ [[معرفت خدا]] چیست؟ فرمود: "[[باور]] داشتن [[خدای متعال]] و [[باور]] داشتن [[پیغمبر]]{{صل}} و [[دوست داشتن علی]] و [[پیروی]] از او و [[ائمه اطهار]]{{عم}} و [[بیزاری جستن]] به [[خدای سبحان]] از [[دشمن]] آنان. این چنین شناخته می‌شود [[خدای عزوجل]]"<ref>کلینی، اصول کافی، کتاب الحجه، بابُ معرفة الإمام و الرَّد إلیه.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۶۵-۶۸.</ref>.


==مباحث [[امامت]]==
==مباحث [[امامت]]==
*مباحث [[امامت]] بر پنج محور کلی [[استوار]] است:
مباحث [[امامت]] بر پنج محور کلی [[استوار]] است:
# [[حقیقت امامت|حقیقت]] یا [[چیستی امامت]] (ما الإمام؟)؛
# [[حقیقت امامت|حقیقت]] یا [[چیستی امامت]] (ما الإمام؟)؛
# [[وجوب وجود امام]] یا [[ضرورت امامت]] (هل الإمام؟)؛
# [[وجوب وجود امام]] یا [[ضرورت امامت]] (هل الإمام؟)؛
خط ۱۰۳: خط ۱۵۳:
# [[صفات امام|صفات]] و [[ویژگی‌های امام]] و در ذیل آن، [[راه‌های شناخت امام]] (کیف الإمام؟)؛
# [[صفات امام|صفات]] و [[ویژگی‌های امام]] و در ذیل آن، [[راه‌های شناخت امام]] (کیف الإمام؟)؛
# [[تعیین امام]] در هر زمان و در ذیل آن، [[نصوص امامت]] و [[افضلیت امیرالمؤمنین]]{{ع}} و یازده [[امام]] بعد، [[معجزات]] هر یک از [[امامان]] [[دوازده گانه]] و [[مهدویت]] و مباحث مرتبط با آن (مَنِ الإمام؟)<ref>تلخیص المحصل، ص۴۲۶- ۴۲۷؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۳- ۱۷۴.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۰۴.</ref>.
# [[تعیین امام]] در هر زمان و در ذیل آن، [[نصوص امامت]] و [[افضلیت امیرالمؤمنین]]{{ع}} و یازده [[امام]] بعد، [[معجزات]] هر یک از [[امامان]] [[دوازده گانه]] و [[مهدویت]] و مباحث مرتبط با آن (مَنِ الإمام؟)<ref>تلخیص المحصل، ص۴۲۶- ۴۲۷؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۳- ۱۷۴.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۰۴.</ref>.
*چهار مبحث نخست، مباحث کلی [[امامت]] ([[امامت عامه]]) را تشکیل می‌دهد و مبحث اخیر مربوط به [[امامت خاصه]] است. به عبارت دیگر مسایل کلی و عمومی [[امامت]]، مربوط به [[امامت عامه]] است و مسایل مربوط به مصداق‌شناسی [[امام]] و این که [[امامان]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} چه کسانی بوده‌اند، مسایل [[امامت خاصه]] است. مباحث [[امامت خاصه]] در مدخل‌های مناسب تبیین خواهد شد. چنان که پاره‌ای از مباحث کلی [[امامت]] نیز که از اهمیت یا گستردگی خاصی برخوردارند مدخل‌های مستقلی خواهند داشت.
 
* [[عصمت امام]]، [[افضلیت امام]] و [[علم امام]] از این گونه مباحث‌اند. در این مقاله دیگر مباحث کلی [[امامت]] بررسی خواهد شد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۰۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۲۵-۳۰</ref>.
چهار مبحث نخست، مباحث کلی [[امامت]] ([[امامت عامه]]) را تشکیل می‌دهد و مبحث اخیر مربوط به [[امامت خاصه]] است. به عبارت دیگر مسایل کلی و عمومی [[امامت]]، مربوط به [[امامت عامه]] است و مسایل مربوط به مصداق‌شناسی [[امام]] و این که [[امامان]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} چه کسانی بوده‌اند، مسایل [[امامت خاصه]] است. مباحث [[امامت خاصه]] در مدخل‌های مناسب تبیین خواهد شد. چنان که پاره‌ای از مباحث کلی [[امامت]] نیز که از اهمیت یا گستردگی خاصی برخوردارند مدخل‌های مستقلی خواهند داشت.
 
[[عصمت امام]]، [[افضلیت امام]] و [[علم امام]] از این گونه مباحث‌اند. در این مقاله دیگر مباحث کلی [[امامت]] بررسی خواهد شد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۰۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۲۵-۳۰</ref>.


==نخست: [[حقیقت امامت]]==
==نخست: [[حقیقت امامت]]==
خط ۱۱۰: خط ۱۶۲:
==سوم: [[غایت امامت]]==
==سوم: [[غایت امامت]]==
==چهارم: [[صفات امام]]==
==چهارم: [[صفات امام]]==
*درباره [[صفات امام]] در منابع [[شیعه]] و [[اهل سنت]] بحث‌های فراوانی شده است. [[تفتازانی]] [[مکلف]] بودن، [[عدالت]]، [[حریت]]، [[مرد بودن]]، [[اجتهاد]]، [[شجاعت]]، [[با کفایت]] و [[قریشی بودن]] را شرط می‌داند. از نظر ایشان چهار شرط نخست ([[مکلف]] بودن، [[عدالت]]، [[حریت]] و [[مرد بودن]]) [[مورد اتفاق]] است؛ ولی شرط‌های دیگر را برخی [[متکلمان]]، به خاطر [[تکلیف مالایطاق]] یا لغویت، لازم نمی‌دانند. [[وصف]] [[قریشی بودن]] مورد قبول تمام [[مذاهب اسلامی]] (به جز [[خوارج]] و گروهی از [[معتزله]]) می‌‌باشد<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۶.</ref>.
درباره [[صفات امام]] در منابع [[شیعه]] و [[اهل سنت]] بحث‌های فراوانی شده است. [[تفتازانی]] [[مکلف]] بودن، [[عدالت]]، [[حریت]]، [[مرد بودن]]، [[اجتهاد]]، [[شجاعت]]، [[با کفایت]] و [[قریشی بودن]] را شرط می‌داند. از نظر ایشان چهار شرط نخست ([[مکلف]] بودن، [[عدالت]]، [[حریت]] و [[مرد بودن]]) [[مورد اتفاق]] است؛ ولی شرط‌های دیگر را برخی [[متکلمان]]، به خاطر [[تکلیف مالایطاق]] یا لغویت، لازم نمی‌دانند. [[وصف]] [[قریشی بودن]] مورد قبول تمام [[مذاهب اسلامی]] (به جز [[خوارج]] و گروهی از [[معتزله]]) می‌‌باشد<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۶.</ref>.
*در میان [[متکلمین]] [[شیعه]]، [[خواجه نصیر]]، [[جامع‌ترین]] فهرست را در هشت عنوان برای صفات و [[شرایط امام]] تدوین کرده است که عبارتند از: [[عصمت]]، [[علم به احکام شریعت]] و روش [[سیاست]] و [[مدیریت]]، [[شجاعت]]، [[افضلیت]]، بری بودن از [[عیوب]] جسمی و [[روحی]] و نسبی، مقرب‌ترین افراد بودن در پیشگاه [[خدا]] و [[استحقاق]] پاداش‌های [[اخروی]]، [[توانایی]] برآوردن [[معجزه]] برای [[اثبات امامت]] خود در مواقع [[لزوم]] و یگانه بودن در [[منصب امامت]]<ref>طوسی، تلخیص المحصل، ص۴۳۰ - ۴۲۹.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۶.</ref>.
 
در میان [[متکلمین]] [[شیعه]]، [[خواجه نصیر]]، [[جامع‌ترین]] فهرست را در هشت عنوان برای صفات و [[شرایط امام]] تدوین کرده است که عبارتند از: [[عصمت]]، [[علم به احکام شریعت]] و روش [[سیاست]] و [[مدیریت]]، [[شجاعت]]، [[افضلیت]]، بری بودن از [[عیوب]] جسمی و [[روحی]] و نسبی، مقرب‌ترین افراد بودن در پیشگاه [[خدا]] و [[استحقاق]] پاداش‌های [[اخروی]]، [[توانایی]] برآوردن [[معجزه]] برای [[اثبات امامت]] خود در مواقع [[لزوم]] و یگانه بودن در [[منصب امامت]]<ref>طوسی، تلخیص المحصل، ص۴۳۰ - ۴۲۹.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۶.</ref>.


==پنجم: [[تعیین امام]]==
==پنجم: [[تعیین امام]]==
===[[راه تعیین امام]]===
===[[راه تعیین امام]]===
====[[نصب امام]]====
====[[نصب امام]]====
====[[انتخاب امام]]====
====[[انتخاب امام]]====
====[[غلبه]] و [[استیلا]]====
====[[غلبه]] و [[استیلا]]====


==[[اثبات امامت]]==
==[[اثبات امامت]]==
==[[جایگاه امامت]]==
==[[جایگاه امامت]]==
==[[امامت]] از دیدگاه فرق و [[مذاهب]] ==
==[[امامت]] از دیدگاه فرق و [[مذاهب]] ==
{{ستون-شروع|3}}  
{{ستون-شروع|3}}  
خط ۱۳۰: خط ۱۸۹:
{{اصلی|امامت از دیدگاه خوارج}}
{{اصلی|امامت از دیدگاه خوارج}}
{{پایان}}
{{پایان}}
*از دیدگاه [[شیعه]] [[امامت]] از اصول [[عقاید اسلامی]] است، ولی [[معتزله]] و [[اشاعره]] و دیگر [[مذاهب اسلامی]] آن را از [[فروع دین]] می‌دانند. بر این اساس‌، [[شیعه]] برای [[امامت]] [[جایگاه]] برجسته‌تری در مقایسه با [[اهل سنت]] قائل است، ولی همان‌گونه که اشاره شد از دیدگاه [[اهل سنت]] نیز [[امامت]] مسئله‌ای مهم و برجسته است، زیرا از [[فروع دین]] بودن یک مسئله با مهم بودن آن منافات ندارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ۶۹.</ref>.
 
*درباره [[نظریه سیاسی]] [[زیدیه]] و [[اندیشه]] امامت نزد آنان‌، مقدمتاً باید توضیح داد که زیدیه از تحولات و دگرگونی‌های فکری و مذهبی گوناگونی در طول تاریخ خود برخوردار بوده‌اند. در سده ۲ ق جدا از شخصیت محوری [[زید بن علی‌]]، گروه‌ها و گرایش‌های مختلفی از جمله جارودیه و ابتریه در میان [[زیدیه]] وجود داشتند که هر یک دارای [[عقاید]] ویژه خود در باب امامت بودند. در همان سده و نیز در سده ۳ ق نیز وجود برخی شخصیت‌های محوری در [[زیدیه]] [[عراق]] و [[حجاز]] و یمن همچون [[محمد بن عبدالله نفس زکیه‌]]، [[قاسم رسی]] و [[یحیی هادی الی الحق‌]]، پیشوای دولت زیدی یمن‌، تحولاتی در عقیده و [[اندیشه]] دینی زیدیه ایجاد کرد که طبعاً مسأله امامت نیز بر کنار از آن نبود. این تحولات البته به دلایل شرایط خاص تاریخی به وجود می‌آمد و تحت تأثیر اندیشه‌های محافل [[امامی‌]]، یا [[معتزلی]] و حتی [[سنی]] بود<ref>نک: مادلونگ‌۱، جم.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
از دیدگاه [[شیعه]] [[امامت]] از اصول [[عقاید اسلامی]] است، ولی [[معتزله]] و [[اشاعره]] و دیگر [[مذاهب اسلامی]] آن را از [[فروع دین]] می‌دانند. بر این اساس‌، [[شیعه]] برای [[امامت]] [[جایگاه]] برجسته‌تری در مقایسه با [[اهل سنت]] قائل است، ولی همان‌گونه که اشاره شد از دیدگاه [[اهل سنت]] نیز [[امامت]] مسئله‌ای مهم و برجسته است، زیرا از [[فروع دین]] بودن یک مسئله با مهم بودن آن منافات ندارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ۶۹.</ref>.
* [[امامت]] از دیدگاه [[اسماعیلیه]] [[منصب الهی|منصبی الهی]] است و [[امام]] از جانب [[خداوند]]، [[هدایت]] و [[برگزیده]] می‌شود، و مسلمانان به وساطت او می‌توانند به وظایف دینی خود عمل کنند و درکی کامل و جامع از ابعاد ظاهری و باطنی [[قرآن]] - که تحقق آرمان‌های الهی در زمین مبتنی بر آن است - حاصل نمایند. [[اسماعیلیه]] [[ولایت امام]] را یکی از ارکان دین می‌دانند و معتقدند که امامت برترین ارکان دین است و حتی آن را عین [[ایمان]] می‌انگارند و بر آنند که امامت تا ابد ادامه دارد و جهان هستی بدون [[وجود امام]] لحظه‌ای دوام ندارد و اگر فرضاً [[امام]] از دست رود، بی‌درنگ همه عالم نابود می‌شود<ref>قاضی نعمان‌، دعائم الاسلام‌، به کوشش [[آصف بن علی اصغر فیضی‌]]، ص۲؛ تامر، عارف‌، الامامه فی الاسلام‌،ص: ۶۵ -۶۶.</ref>. از این‌رو، یکی از اصول اعتقادی اسماعیلیه این است که بعد از وفات [[پیامبر|پیامبر اکرم‌]]{{صل}}، [[امام علی]]{{ع}} به امر الهی و با نص [[پیامبر]]{{صل}} در زمان حیاتش به عنوان [[امام]] برگزیده شد و امامت باید به صورت موروثی در نسل [[امام علی|علی‌]]{{ع}} و [[فاطمه زهرا|فاطمه‌]]{{ع}} ادامه یابد و [[جانشینی امام]] لاحق مبتنی بر [[نص]] [[امام]] سابق است<ref>نک: قاضی نعمان‌، شرح الاخبار، به کوشش محمد حسینی جلالی‌، ج۱، ۸۹ بب.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
 
*تاریخ اندیشه و فعالیت‌های دینی و سیاسی [[غلات شیعه‌|غُلات شیعه]] چنان‌که باید هنوز مورد مطالعه همه‌جانبه قرار نگرفته است و از این‌رو، به درستی نمی‌توان تاریخ دقیق [[ظهور]] اندیشه‌های آنان را به دست داد. درباره موضوع امامت‌، پیش از هر چیز باید به این نکته توجه داشت که [[اندیشه]] [[غلات شیعه‌|غُلات شیعه]] در [[ارتباط]] مستقیم با موضوع امامت قرار دارد و از این رو، بررسی تاریخ شکل‌گیری و اندیشه‌های دینی و سیاسی غلات‌، در حقیقت بررسی موضوع امامت در میان ایشان است‌، با این‌همه‌، نباید از یاد برد که [[غلات شیعه‌|غُلات شیعه]] گرچه در بستر اختلافات دینی - سیاسی در قرن اول هجری به صحنه آمدند، ولی در طول زمان و در طی تحول در اندیشه‌های خود و تحت تأثیر شرایط سیاسی و اجتماعی و محیطی‌، دگرگونی‌های فکری فراوانی را [[شاهد]] بودند که عمده‌ترین آن تحول [[اندیشه]] امامت محوری در میان آنان به منظومه‌ای فکری و کلامی از نوع ویژه خود بود. در این منظومه دینی درباره اساسی‌ترین محور [[اندیشه]] [[اسلامی]]، یعنی [[توحید]]، سخن بسیار رفته بود و با توجه به هندسه معرفت دینی آنان و جایگاه [[توحید]] و [[ارتباط]] آن با [[اندیشه]] امامت‌، طبعاً درباره مسائل دیگر الهیات از جمله [[وحی]] و [[نبوت]] و [[ارتباط]] انسان با [[خدا]]، و نیز اندیشه [[معاد]] و روز واپسین مواضعی اتخاذ شده بود<ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
درباره [[نظریه سیاسی]] [[زیدیه]] و [[اندیشه]] امامت نزد آنان‌، مقدمتاً باید توضیح داد که زیدیه از تحولات و دگرگونی‌های فکری و مذهبی گوناگونی در طول تاریخ خود برخوردار بوده‌اند. در سده ۲ ق جدا از شخصیت محوری [[زید بن علی‌]]، گروه‌ها و گرایش‌های مختلفی از جمله جارودیه و ابتریه در میان [[زیدیه]] وجود داشتند که هر یک دارای [[عقاید]] ویژه خود در باب امامت بودند. در همان سده و نیز در سده ۳ ق نیز وجود برخی شخصیت‌های محوری در [[زیدیه]] [[عراق]] و [[حجاز]] و یمن همچون [[محمد بن عبدالله نفس زکیه‌]]، [[قاسم رسی]] و [[یحیی هادی الی الحق‌]]، پیشوای دولت زیدی یمن‌، تحولاتی در عقیده و [[اندیشه]] دینی زیدیه ایجاد کرد که طبعاً مسأله امامت نیز بر کنار از آن نبود. این تحولات البته به دلایل شرایط خاص تاریخی به وجود می‌آمد و تحت تأثیر اندیشه‌های محافل [[امامی‌]]، یا [[معتزلی]] و حتی [[سنی]] بود<ref>نک: مادلونگ‌۱، جم.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
*پیش از بررسی تاریخ تحول [[اندیشه سیاسی]] [[اهل سنت]] <ref>که در اینجا مقصود از آنان همه گروه‌های غیر [[شیعه]] و [[محکمه]] است‌.</ref>باید به این نکته توجه داشت که امامت در نظر [[اهل سنت]] بر شالوده تجربه تاریخی [[امت اسلامی ]] پس از [[پیامبر|حضرت رسول]]{{صل}} [[استوار]] است و از این‌رو، توجه به [[سیر]] تحولات نهاد [[خلافت]] در [[اسلام]] می‌تواند به ارزیابی دقیق‌تری از موضوع امامت در میان [[اهل سنت]] رهنمون گردد. [[معتزله‌]]، [[مرجئه]] و حتی عالمان [[اشعری]] و گاه [[حنبلی]] [[مذهب]] نسبت به این تجربه موضع خود را بیان کرده‌اند و هر یک فراخور [[منظومه دینی]] و [[منظومه فکری‌|فکری]] خود نسبت به این تجربه ابراز نظر نموده‌اند. مهم‌ترین نکته در این باره منظر این گروه‌ها نسبت به عصر نخستین [[خلافت‌]]، یعنی عصر [[خلفای راشدین]] و گذار از آن به [[دوره اموی]] است‌؛ به ویژه اینکه برای گروه‌های غیر [[معتزلی]] [[اهل سنت]] که نسبت به «[[سنت‌]]» [[جماعت]] حساسیت دارند، این عصر به عنوان الگوی همیشگی «[[جماعت‌]]»، و به عبارت دیگر [[سلف صالح]] «[[امت‌]]» تلقی می‌شود. به هر حال‌، از آنجا که [[خلافت‌]]، صورت تاریخی [[اندیشه]] امامت در اسلام است‌، باید مفهوم امامت را در راستای [[ظهور]] تاریخی آن در [[خلافت]] جست‌وجو کرد؛ اما از سویی دیگر باید دانست که امامت در [[اسلام]] [[سنی]] مفهومی عام‌تر از [[خلافت]] است و در مقام نظر می‌تواند خارج از چارچوب مفهومی تاریخی خلافت تحقق پیدا کند؛ گرچه [[خلافت]] همیشه از سوی [[اهل سنت]] به عنوان نهاد مشروع امامت معرفی شده است‌<ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
 
* [[امامت]] نزد گروه‌های گوناگون [[خوارج]] ([[اهل تحکیم‌]])، از نظر مفهومی‌، کاملاً پیوسته با [[حکومت]] بوده‌، اما آنچه امامت [[خوارج]] ([[محکمه‌|مُحَکِّمه‌]]) را از [[اهل سنت]] متمایز می‌ساخته‌، نوع آرمانهایی بوده است که هر یک در سایه امامت دنبال می‌کرده‌اند. در صحنه تاریخ نیز همین اختلاف در [[آرمان‌ها]] موجب شده است تا [[محکمه]] از همان [[عصر خلفای نخستین‌]]، راه خود را از [[عامه مسلمانان]] جدا سازند و در صدد برآیند تا امامتی کوچک‌، متناسب با آرمان‌های خویش بنیان گذارند. [[تصور]] موجود در میان گروهی از [[صحابه]] در عصر دو [[خلیفه]] نخست‌، مبنی بر اینکه بر ایشان لازم است تا با حساسیت‌، عملکرد [[امام]] در [[جامعه اسلامی]] را پی‌گیری کنند و در صورت [[مشاهده]] تخلفی از جانب او، واکنشی مناسب از خود نشان دهند، مبنای آرمان [[امامت]] در میان [[محکمه]] است‌. به عنوان نمونه‌، در خطبه‌ای از [[خلیفه]] [[عمر]] چنین آمده است که در صورت [[وفا]] نکردن [[امام]] [[مسلمانان]] به وظایف و تخطی از [[حدود شریعت‌]]، بر [[مؤمنان]] واجب می‌گردد که او را از امامت [[خلع]] کنند<ref>مثلاً نک: ابن‌شبه‌، عمر، تاریخ المدینة، به کوشش فهیم محمد شلتوت‌، ج۲، ۶۷۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
[[امامت]] از دیدگاه [[اسماعیلیه]] [[منصب الهی|منصبی الهی]] است و [[امام]] از جانب [[خداوند]]، [[هدایت]] و [[برگزیده]] می‌شود، و مسلمانان به وساطت او می‌توانند به وظایف دینی خود عمل کنند و درکی کامل و جامع از ابعاد ظاهری و باطنی [[قرآن]] - که تحقق آرمان‌های الهی در زمین مبتنی بر آن است - حاصل نمایند. [[اسماعیلیه]] [[ولایت امام]] را یکی از ارکان دین می‌دانند و معتقدند که امامت برترین ارکان دین است و حتی آن را عین [[ایمان]] می‌انگارند و بر آنند که امامت تا ابد ادامه دارد و جهان هستی بدون [[وجود امام]] لحظه‌ای دوام ندارد و اگر فرضاً [[امام]] از دست رود، بی‌درنگ همه عالم نابود می‌شود<ref>قاضی نعمان‌، دعائم الاسلام‌، به کوشش [[آصف بن علی اصغر فیضی‌]]، ص۲؛ تامر، عارف‌، الامامه فی الاسلام‌،ص: ۶۵ -۶۶.</ref>. از این‌رو، یکی از اصول اعتقادی اسماعیلیه این است که بعد از وفات [[پیامبر|پیامبر اکرم‌]]{{صل}}، [[امام علی]]{{ع}} به امر الهی و با نص [[پیامبر]]{{صل}} در زمان حیاتش به عنوان [[امام]] برگزیده شد و امامت باید به صورت موروثی در نسل [[امام علی|علی‌]]{{ع}} و [[فاطمه زهرا|فاطمه‌]]{{ع}} ادامه یابد و [[جانشینی امام]] لاحق مبتنی بر [[نص]] [[امام]] سابق است<ref>نک: قاضی نعمان‌، شرح الاخبار، به کوشش محمد حسینی جلالی‌، ج۱، ۸۹ بب.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
 
تاریخ اندیشه و فعالیت‌های دینی و سیاسی [[غلات شیعه‌|غُلات شیعه]] چنان‌که باید هنوز مورد مطالعه همه‌جانبه قرار نگرفته است و از این‌رو، به درستی نمی‌توان تاریخ دقیق [[ظهور]] اندیشه‌های آنان را به دست داد. درباره موضوع امامت‌، پیش از هر چیز باید به این نکته توجه داشت که [[اندیشه]] [[غلات شیعه‌|غُلات شیعه]] در [[ارتباط]] مستقیم با موضوع امامت قرار دارد و از این رو، بررسی تاریخ شکل‌گیری و اندیشه‌های دینی و سیاسی غلات‌، در حقیقت بررسی موضوع امامت در میان ایشان است‌، با این‌همه‌، نباید از یاد برد که [[غلات شیعه‌|غُلات شیعه]] گرچه در بستر اختلافات دینی - سیاسی در قرن اول هجری به صحنه آمدند، ولی در طول زمان و در طی تحول در اندیشه‌های خود و تحت تأثیر شرایط سیاسی و اجتماعی و محیطی‌، دگرگونی‌های فکری فراوانی را [[شاهد]] بودند که عمده‌ترین آن تحول [[اندیشه]] امامت محوری در میان آنان به منظومه‌ای فکری و کلامی از نوع ویژه خود بود. در این منظومه دینی درباره اساسی‌ترین محور [[اندیشه]] [[اسلامی]]، یعنی [[توحید]]، سخن بسیار رفته بود و با توجه به هندسه معرفت دینی آنان و جایگاه [[توحید]] و [[ارتباط]] آن با [[اندیشه]] امامت‌، طبعاً درباره مسائل دیگر الهیات از جمله [[وحی]] و [[نبوت]] و [[ارتباط]] انسان با [[خدا]]، و نیز اندیشه [[معاد]] و روز واپسین مواضعی اتخاذ شده بود<ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
 
پیش از بررسی تاریخ تحول [[اندیشه سیاسی]] [[اهل سنت]] <ref>که در اینجا مقصود از آنان همه گروه‌های غیر [[شیعه]] و [[محکمه]] است‌.</ref>باید به این نکته توجه داشت که امامت در نظر [[اهل سنت]] بر شالوده تجربه تاریخی [[امت اسلامی ]] پس از [[پیامبر|حضرت رسول]]{{صل}} [[استوار]] است و از این‌رو، توجه به [[سیر]] تحولات نهاد [[خلافت]] در [[اسلام]] می‌تواند به ارزیابی دقیق‌تری از موضوع امامت در میان [[اهل سنت]] رهنمون گردد. [[معتزله‌]]، [[مرجئه]] و حتی عالمان [[اشعری]] و گاه [[حنبلی]] [[مذهب]] نسبت به این تجربه موضع خود را بیان کرده‌اند و هر یک فراخور [[منظومه دینی]] و [[منظومه فکری‌|فکری]] خود نسبت به این تجربه ابراز نظر نموده‌اند. مهم‌ترین نکته در این باره منظر این گروه‌ها نسبت به عصر نخستین [[خلافت‌]]، یعنی عصر [[خلفای راشدین]] و گذار از آن به [[دوره اموی]] است‌؛ به ویژه اینکه برای گروه‌های غیر [[معتزلی]] [[اهل سنت]] که نسبت به «[[سنت‌]]» [[جماعت]] حساسیت دارند، این عصر به عنوان الگوی همیشگی «[[جماعت‌]]»، و به عبارت دیگر [[سلف صالح]] «[[امت‌]]» تلقی می‌شود. به هر حال‌، از آنجا که [[خلافت‌]]، صورت تاریخی [[اندیشه]] امامت در اسلام است‌، باید مفهوم امامت را در راستای [[ظهور]] تاریخی آن در [[خلافت]] جست‌وجو کرد؛ اما از سویی دیگر باید دانست که امامت در [[اسلام]] [[سنی]] مفهومی عام‌تر از [[خلافت]] است و در مقام نظر می‌تواند خارج از چارچوب مفهومی تاریخی خلافت تحقق پیدا کند؛ گرچه [[خلافت]] همیشه از سوی [[اهل سنت]] به عنوان نهاد مشروع امامت معرفی شده است‌<ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
 
[[امامت]] نزد گروه‌های گوناگون [[خوارج]] ([[اهل تحکیم‌]])، از نظر مفهومی‌، کاملاً پیوسته با [[حکومت]] بوده‌، اما آنچه امامت [[خوارج]] ([[محکمه‌|مُحَکِّمه‌]]) را از [[اهل سنت]] متمایز می‌ساخته‌، نوع آرمانهایی بوده است که هر یک در سایه امامت دنبال می‌کرده‌اند. در صحنه تاریخ نیز همین اختلاف در [[آرمان‌ها]] موجب شده است تا [[محکمه]] از همان [[عصر خلفای نخستین‌]]، راه خود را از [[عامه مسلمانان]] جدا سازند و در صدد برآیند تا امامتی کوچک‌، متناسب با آرمان‌های خویش بنیان گذارند. [[تصور]] موجود در میان گروهی از [[صحابه]] در عصر دو [[خلیفه]] نخست‌، مبنی بر اینکه بر ایشان لازم است تا با حساسیت‌، عملکرد [[امام]] در [[جامعه اسلامی]] را پی‌گیری کنند و در صورت [[مشاهده]] تخلفی از جانب او، واکنشی مناسب از خود نشان دهند، مبنای آرمان [[امامت]] در میان [[محکمه]] است‌. به عنوان نمونه‌، در خطبه‌ای از [[خلیفه]] [[عمر]] چنین آمده است که در صورت [[وفا]] نکردن [[امام]] [[مسلمانان]] به وظایف و تخطی از [[حدود شریعت‌]]، بر [[مؤمنان]] واجب می‌گردد که او را از امامت [[خلع]] کنند<ref>مثلاً نک: ابن‌شبه‌، عمر، تاریخ المدینة، به کوشش فهیم محمد شلتوت‌، ج۲، ۶۷۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.


==رابطه [[امامت]] و [[دموکراسی]]==
==رابطه [[امامت]] و [[دموکراسی]]==


==[[امامت]] در گفتگوی دو مذهب==
==[[امامت]] در گفتگوی دو مذهب==
*[[امامت]] ریاستی فراگیر در [[امور دنیا]] و [[دین]] است و جامعه‌ای که ساختار آن بر پایۀ [[دین]] بنیان گرفته است، جز این نمی‌تواند باشد؛ چرا که در [[ریاست]] این [[جامعه]] و [[امامت]] بر آن نمی‌توان [[امور دنیا]] را از امور [[دین]] جدا نمود. [[رهبری]] [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[جامعه]] اسلامیِ نخست، نیز همین‌گونه بود. و هیچ جدایی بین [[سیاست]] و [[دین]] وجود نداشت. از این‌رو بود که [[قضاوت]]، [[مدیریت]]، [[سیاست]]، [[اقتصاد]]، [[تربیت]]، [[آموزش]]، [[جنگ]]، [[صلح]] و دیگر امور [[جامعه اسلامی]] همان اندازه جزو [[قلمرو دین]] به شمار می‌رفت که [[نماز]] و [[روزه]] و [[حج]] و دیگر [[عبادات]] امری [[دینی]] قلمداد می‌شد.
[[امامت]] ریاستی فراگیر در [[امور دنیا]] و [[دین]] است و جامعه‌ای که ساختار آن بر پایۀ [[دین]] بنیان گرفته است، جز این نمی‌تواند باشد؛ چرا که در [[ریاست]] این [[جامعه]] و [[امامت]] بر آن نمی‌توان [[امور دنیا]] را از امور [[دین]] جدا نمود. [[رهبری]] [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[جامعه]] اسلامیِ نخست، نیز همین‌گونه بود. و هیچ جدایی بین [[سیاست]] و [[دین]] وجود نداشت. از این‌رو بود که [[قضاوت]]، [[مدیریت]]، [[سیاست]]، [[اقتصاد]]، [[تربیت]]، [[آموزش]]، [[جنگ]]، [[صلح]] و دیگر امور [[جامعه اسلامی]] همان اندازه جزو [[قلمرو دین]] به شمار می‌رفت که [[نماز]] و [[روزه]] و [[حج]] و دیگر [[عبادات]] امری [[دینی]] قلمداد می‌شد.
*[[رسول خدا]]{{صل}} همان‌طور که در [[عبادات]] و [[احکام]] آن - که چه بسا صرفاً از آن به "[[دین]]" تعبیر شود - [[مرجع]] [[مردم]] بود و آنها از ایشان [[احکام]] [[نماز]] و [[روزه]] و [[حج]] و دیگر عباداتی از این [[دست]] را می‌پرسیدند، [[مرجع]] [[مردم]] در دیگر ساحت‌های [[زندگی]] - که گاه مقصود از "[[دنیا]]" همین بخش است - نیز بود؛ عرصه‌هایی چون [[حکومت]]، [[قضاوت]]، [[مدیریت]]، [[اقتصاد]]، [[جنگ]]، [[صلح]] و مانند آن.
 
*و صد البته از [[رسول خدا]]{{صل}} به دور است که در [[رفتار]] یا گفتار خود از سر [[هوی و هوس]] کاری کند یا سخنی بگوید. و این همان است که [[خداوند متعال]] درباره آن فرموده است: {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید * آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>.
[[رسول خدا]]{{صل}} همان‌طور که در [[عبادات]] و [[احکام]] آن - که چه بسا صرفاً از آن به "[[دین]]" تعبیر شود - [[مرجع]] [[مردم]] بود و آنها از ایشان [[احکام]] [[نماز]] و [[روزه]] و [[حج]] و دیگر عباداتی از این [[دست]] را می‌پرسیدند، [[مرجع]] [[مردم]] در دیگر ساحت‌های [[زندگی]] - که گاه مقصود از "[[دنیا]]" همین بخش است - نیز بود؛ عرصه‌هایی چون [[حکومت]]، [[قضاوت]]، [[مدیریت]]، [[اقتصاد]]، [[جنگ]]، [[صلح]] و مانند آن.
*و نیز فرموده است: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو: اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید، تا خدا [نیز] شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>.
 
*بنابراین کارهایی که آن [[حضرت]] انجام داد صرفاً بر پایۀ [[دستور خداوند]] بوده است و در نتیجه، همۀ آن [[کارها]] در قلمرو "[[دین]]" قرار دارد که [[خداوند]] ما را به [[پیروی]] از آن، [[امر]] و از [[سرپیچی]] از آن، [[نهی]] فرموده است. پس [[رهبری سیاسی]] و [[امامت فراگیر]] آن [[حضرت]] بر [[جامعه اسلامی]] تنها بر اساس [[تعیین]] از سوی [[خداوند متعال]] و بنا بر امر او بوده است.
و صد البته از [[رسول خدا]]{{صل}} به دور است که در [[رفتار]] یا گفتار خود از سر [[هوی و هوس]] کاری کند یا سخنی بگوید. و این همان است که [[خداوند متعال]] درباره آن فرموده است: {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید * آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>.
*بر این اساس [[باور]] داریم که [[امامت]]، عهدی [[الهی]] است که [[خداوند]] هر که از [[بندگان]] [[برگزیده]] خود را بخواهد برای آن [[انتخاب]] می‌کند و این‌طور نیست که امری بشری باشد که به [[مردم]] سپرده شده و آنها خود بر مبنای [[هوای نفس]] و به [[دل]] خواهشان کسی را برای آن برگزینند تا در واقع [[اطاعت]] آنها از [[امام]]، [[اطاعت]] از هوا هایشان و [[پیروی]] ایشان از او، [[پیروی]] از آرایشان باشد. این چیزی است که [[عقل]] و [[نقل]] بر آن گواهند.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۴۴-۴۶.</ref>
 
و نیز فرموده است: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو: اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید، تا خدا [نیز] شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>.
 
بنابراین کارهایی که آن حضرت انجام داد صرفاً بر پایۀ [[دستور خداوند]] بوده است و در نتیجه، همۀ آن [[کارها]] در قلمرو "[[دین]]" قرار دارد که [[خداوند]] ما را به [[پیروی]] از آن، [[امر]] و از [[سرپیچی]] از آن، [[نهی]] فرموده است. پس [[رهبری سیاسی]] و [[امامت فراگیر]] آن [[حضرت]] بر [[جامعه اسلامی]] تنها بر اساس [[تعیین]] از سوی [[خداوند متعال]] و بنا بر امر او بوده است.
 
بر این اساس [[باور]] داریم که [[امامت]]، عهدی [[الهی]] است که [[خداوند]] هر که از [[بندگان]] [[برگزیده]] خود را بخواهد برای آن [[انتخاب]] می‌کند و این‌طور نیست که امری بشری باشد که به [[مردم]] سپرده شده و آنها خود بر مبنای [[هوای نفس]] و به [[دل]] خواهشان کسی را برای آن برگزینند تا در واقع [[اطاعت]] آنها از [[امام]]، [[اطاعت]] از هوا هایشان و [[پیروی]] ایشان از او، [[پیروی]] از آرایشان باشد. این چیزی است که [[عقل]] و [[نقل]] بر آن گواهند.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۴۴-۴۶.</ref>
 
==[[دلایل]] [[عهد الهی]] بودن [[امامت]]==
==[[دلایل]] [[عهد الهی]] بودن [[امامت]]==
*[[عقل]] بر این [[حقیقت]] بدین‌سان [[گواهی]] می‌دهد: از آنجا که مسألۀ [[امامت]]، مسألۀ [[اطاعت]] و [[پیروی]] است، اگر امر [[انتخاب امام]] به [[مردم]] واگذار شده باشد تا آنها هر که را به او میل دارند برای آن [[انتخاب]] کنند، پس در واقع [[اطاعت]] آنها از [[امام]]، [[اطاعت]] و [[پیروی]] از هوی و میل خودشان است و پر واضح است که [[اطاعت]] از هوی، [[قبیح]] است و چنان که تجربۀ [[جوامع بشری]] در گذشته و حال نشان می‌دهد و [[عقل]] [[سلیم]] نیز بر آن دلالت دارد، سبب [[فساد]] [[بندگان خدا]] و [[سرزمین]] هایشان می‌شود.
[[عقل]] بر این [[حقیقت]] بدین‌سان [[گواهی]] می‌دهد: از آنجا که مسألۀ [[امامت]]، مسألۀ [[اطاعت]] و [[پیروی]] است، اگر امر [[انتخاب امام]] به [[مردم]] واگذار شده باشد تا آنها هر که را به او میل دارند برای آن [[انتخاب]] کنند، پس در واقع [[اطاعت]] آنها از [[امام]]، [[اطاعت]] و [[پیروی]] از هوی و میل خودشان است و پر واضح است که [[اطاعت]] از هوی، [[قبیح]] است و چنان که تجربۀ [[جوامع بشری]] در گذشته و حال نشان می‌دهد و [[عقل]] [[سلیم]] نیز بر آن دلالت دارد، سبب [[فساد]] [[بندگان خدا]] و [[سرزمین]] هایشان می‌شود.
*همچنین [[امامت]] یا [[حکومت]]، [[ولایت]] و [[سرپرستی]] [[مردمان]] است و این [[ولایت]]، به [[گواه]] [[عقل]]، جز برای [[خداوند متعال]] و هر که او [[منصوب]] فرماید، ثابت نمی‌گردد؛ چرا که [[مردم]] به خودی خود همه با هم یکسانند و هیچ یک از آنها بر دیگری [[برتری]] ندارد تا [[شایسته]] آن باشد که در مرتبه‌ای والاتر از دیگران قرار بگیرد و آنها را در برابر [[دستورات]] خود رام سازد و به [[اطاعت]] از خویش وادارد.
 
همچنین [[امامت]] یا [[حکومت]]، [[ولایت]] و [[سرپرستی]] [[مردمان]] است و این [[ولایت]]، به [[گواه]] [[عقل]]، جز برای [[خداوند متعال]] و هر که او [[منصوب]] فرماید، ثابت نمی‌گردد؛ چرا که [[مردم]] به خودی خود همه با هم یکسانند و هیچ یک از آنها بر دیگری [[برتری]] ندارد تا [[شایسته]] آن باشد که در مرتبه‌ای والاتر از دیگران قرار بگیرد و آنها را در برابر [[دستورات]] خود رام سازد و به [[اطاعت]] از خویش وادارد.
[[نقل]] نیز این [[حقیقت]] را [[تأیید]] می‌کند. بسیاری از [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات]] [[شریف]] تصریح دارند که [[امامت]]، عهدی [[الهی]] است، نه گزینشی بشری. ما در اینجا تنها به بیان شماری از [[آیات]] [[قرآن مجید]] که حاکی از این حقیقت‌اند بسنده می‌کنیم<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۴۶-۴۷.</ref>:
[[نقل]] نیز این [[حقیقت]] را [[تأیید]] می‌کند. بسیاری از [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات]] [[شریف]] تصریح دارند که [[امامت]]، عهدی [[الهی]] است، نه گزینشی بشری. ما در اینجا تنها به بیان شماری از [[آیات]] [[قرآن مجید]] که حاکی از این حقیقت‌اند بسنده می‌کنیم<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۴۶-۴۷.</ref>:
===[[نصّ]] اول===
===[[نصّ]] اول===
*{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«[به یاد آورید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهدۀ این آزمایش‌ها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم ابراهیم عرض کرد: از دودمان من [نیز امامانی قرار بده] خداوند فرمود: پیمان من، به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«[به یاد آورید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهدۀ این آزمایش‌ها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم ابراهیم عرض کرد: از دودمان من [نیز امامانی قرار بده] خداوند فرمود: پیمان من، به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
*در دلالت [[آیه کریمه]] به این نکات باید توجه داشت:
 
در دلالت [[آیه کریمه]] به این نکات باید توجه داشت:
#[[امامت]] زمانی برای [[حضرت ابراهیم]] -[[سلام]] [[خدا]] بر [[پیامبر]] ما و خاندانش و بر [[ابراهیم]] باد - قرار داده شد که [[پیامبر]] بود. قرینۀ این سخن آن است که او این [[مقام]] را برای فرزندانش نیز خواست و این خود [[گواهی]] است بر آنکه وی در زمان این درخواست و [[جعل امامت]] برای او، فرزندانی داشته است و می‌دانیم که [[ابراهیم]] در [[پیری]] و پس از آنکه دوره‌ای دراز از پیامبریش را گذرانده بود، صاحب [[فرزند]] شد.
#[[امامت]] زمانی برای [[حضرت ابراهیم]] -[[سلام]] [[خدا]] بر [[پیامبر]] ما و خاندانش و بر [[ابراهیم]] باد - قرار داده شد که [[پیامبر]] بود. قرینۀ این سخن آن است که او این [[مقام]] را برای فرزندانش نیز خواست و این خود [[گواهی]] است بر آنکه وی در زمان این درخواست و [[جعل امامت]] برای او، فرزندانی داشته است و می‌دانیم که [[ابراهیم]] در [[پیری]] و پس از آنکه دوره‌ای دراز از پیامبریش را گذرانده بود، صاحب [[فرزند]] شد.
#[[امامت]] در این آیۀ [[شریف]] تنها به معنای [[اقتدا]] به [[هدایت]] و [[پیروی]] از [[رفتار]] [[حضرت ابراهیم]] نیست. بلکه به معنای [[رهبری اجتماعی]] و [[حکومت]] است؛ زیرا [[امامت]] به معنای [[اقتدا]] و [[پیروی]]، پیش از آن نیز با همان [[مقام]] [[پیامبری]] برای او ثابت بود؛ چرا که باید به [[هدایت]] هر [[پیامبری]]، حتی اگر [[امام]] هم نباشد، [[اقتدا]] کرد و از رفتارش [[پیروی]] نمود؛ بنابراین [[آیه]] [[شریف]] دلالت بر آن دارد که [[خداوند متعال]] [[منصب]] [[رهبری اجتماعی]] و [[حکومت]] را به [[ابراهیم]] داده است.
#[[امامت]] در این آیۀ [[شریف]] تنها به معنای [[اقتدا]] به [[هدایت]] و [[پیروی]] از [[رفتار]] [[حضرت ابراهیم]] نیست. بلکه به معنای [[رهبری اجتماعی]] و [[حکومت]] است؛ زیرا [[امامت]] به معنای [[اقتدا]] و [[پیروی]]، پیش از آن نیز با همان [[مقام]] [[پیامبری]] برای او ثابت بود؛ چرا که باید به [[هدایت]] هر [[پیامبری]]، حتی اگر [[امام]] هم نباشد، [[اقتدا]] کرد و از رفتارش [[پیروی]] نمود؛ بنابراین [[آیه]] [[شریف]] دلالت بر آن دارد که [[خداوند متعال]] [[منصب]] [[رهبری اجتماعی]] و [[حکومت]] را به [[ابراهیم]] داده است.
خط ۱۵۸: خط ۲۳۲:
#بنا بر این [[آیه]]، اینکه [[امامت]] عهدی [[الهی]] است که [[خداوند]] هر که را بخواهد برای آن برمی‌گزیند، تنها به دوران [[ابراهیم]]{{ع}} اختصاص ندارد. [[دلیل]] این سخن آن است که [[ابراهیم]]{{ع}} [[امامت]] را برای "ذریه"اش که [[فرزندان]] و [[نسل]] او در طول زمان هستند، درخواست کرد و گفت: {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} پاسخ این خواسته منفی نبود و [[خداوند متعال]] در جواب او نفرمود که [[امامت]] تنها به تو و زمان تو اختصاص دارد، بلکه پاسخ دربردارندۀ این معنا بود که خواسته او برای ادامه یافتن [[امامت]] تنها در [[نسل]] [[صالح]] و [[شایسته]]‌اش، پذیرفته شده است و ستم‌کاران [[نسل]] او از این [[اجابت]] و رسیدن به [[مقام امامت]] استثنا شده‌اند. پس [[آیه]] دلالت دارد که [[امامت]] در [[فرزندان]] [[صالح]] از [[نسل ابراهیم]] و با عهدی از جانب [[خداوند متعال]] ادامه خواهد داشت.
#بنا بر این [[آیه]]، اینکه [[امامت]] عهدی [[الهی]] است که [[خداوند]] هر که را بخواهد برای آن برمی‌گزیند، تنها به دوران [[ابراهیم]]{{ع}} اختصاص ندارد. [[دلیل]] این سخن آن است که [[ابراهیم]]{{ع}} [[امامت]] را برای "ذریه"اش که [[فرزندان]] و [[نسل]] او در طول زمان هستند، درخواست کرد و گفت: {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} پاسخ این خواسته منفی نبود و [[خداوند متعال]] در جواب او نفرمود که [[امامت]] تنها به تو و زمان تو اختصاص دارد، بلکه پاسخ دربردارندۀ این معنا بود که خواسته او برای ادامه یافتن [[امامت]] تنها در [[نسل]] [[صالح]] و [[شایسته]]‌اش، پذیرفته شده است و ستم‌کاران [[نسل]] او از این [[اجابت]] و رسیدن به [[مقام امامت]] استثنا شده‌اند. پس [[آیه]] دلالت دارد که [[امامت]] در [[فرزندان]] [[صالح]] از [[نسل ابراهیم]] و با عهدی از جانب [[خداوند متعال]] ادامه خواهد داشت.
#یکی از طرفه‌های ظریف این [[آیه]]، آن است که توهمی را که چه بسا در خیال‌ها [[راه]] یابد پس می‌زند و پاسخ می‌گوید. ممکن است برخی بپندارند که قرار داده شدن [[امامت]] در [[فرزندان]] [[ابراهیم]] به این معناست که [[امامت]] نیز همچون پادشاهی‌های موروثی که [[فرزندان]] بی‌هیچ قید و شرط ویژه‌ای [[جانشین]] [[پدران]] می‌شوند، امری ارثی و نسلی است. اما [[آیه]] [[کریم]] در پاسخ به این [[گمان]] [[نادرست]] به تفاوت ذاتی میان این دو اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که ادامه یافتن [[امامت]] در [[نسل ابراهیم]] یک میراث‌بری نَسَبی نیست، بلکه وراثتی [[دینی]] و رسالتی است و به همین [[دلیل]] است که [[فرزندان]] [[ستم]] کار [[ابراهیم]] به این [[مقام]] [[دست]] نخواهند یافت؛ بنابراین [[امامت]] نه با معیار "پیوند نَسَبی" که بنا بر "شایستگی دینی" به [[فرزندان]] [[ابراهیم]] داده شد؛ زیرا این [[خاندان]] [[نبوی]] [[پاک]] در طول [[تاریخ]] سرشار از [[هدایت]] می‌ماند و توان آن را خواهد داشت که رهبرانی [[صالح]] و لایق بپروراند؛ کسانی که [[خداوند متعال]] در برابر این [[پاکی]] و شایستگیِ ادامه یافته در نسلشان، ایشان را به [[لطف]] [[امامت]] ویژه گرداند. این همان معنایی است که آیۀ [[شریف]] بدان اشاره دارد؛ آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید. دودمانی از جنس یکدیگر [از نظر پاکی و تقوا و فضیلت] و خداوند، شنوا و داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۳-۳۴.</ref>.
#یکی از طرفه‌های ظریف این [[آیه]]، آن است که توهمی را که چه بسا در خیال‌ها [[راه]] یابد پس می‌زند و پاسخ می‌گوید. ممکن است برخی بپندارند که قرار داده شدن [[امامت]] در [[فرزندان]] [[ابراهیم]] به این معناست که [[امامت]] نیز همچون پادشاهی‌های موروثی که [[فرزندان]] بی‌هیچ قید و شرط ویژه‌ای [[جانشین]] [[پدران]] می‌شوند، امری ارثی و نسلی است. اما [[آیه]] [[کریم]] در پاسخ به این [[گمان]] [[نادرست]] به تفاوت ذاتی میان این دو اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که ادامه یافتن [[امامت]] در [[نسل ابراهیم]] یک میراث‌بری نَسَبی نیست، بلکه وراثتی [[دینی]] و رسالتی است و به همین [[دلیل]] است که [[فرزندان]] [[ستم]] کار [[ابراهیم]] به این [[مقام]] [[دست]] نخواهند یافت؛ بنابراین [[امامت]] نه با معیار "پیوند نَسَبی" که بنا بر "شایستگی دینی" به [[فرزندان]] [[ابراهیم]] داده شد؛ زیرا این [[خاندان]] [[نبوی]] [[پاک]] در طول [[تاریخ]] سرشار از [[هدایت]] می‌ماند و توان آن را خواهد داشت که رهبرانی [[صالح]] و لایق بپروراند؛ کسانی که [[خداوند متعال]] در برابر این [[پاکی]] و شایستگیِ ادامه یافته در نسلشان، ایشان را به [[لطف]] [[امامت]] ویژه گرداند. این همان معنایی است که آیۀ [[شریف]] بدان اشاره دارد؛ آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید. دودمانی از جنس یکدیگر [از نظر پاکی و تقوا و فضیلت] و خداوند، شنوا و داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۳-۳۴.</ref>.
*در این آیۀ [[شریف]] مقصود از عبارت {{متن قرآن|بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}} این است که هر یک از [[فرزندان]] این [[نسل]] در [[شایستگی]] و سزاواری [[رهبری]] و [[گزینش الهی]] همانند دیگری هستند و مقصود از این عبارت، [[پیوستگی]] نَسَبی نیست، که اگر بود اصلاً نیازی به بیان و تصریح بر عبارت {{متن قرآن|بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}} وجود نداشت.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۴۷-۵۰.</ref>
 
در این آیۀ [[شریف]] مقصود از عبارت {{متن قرآن|بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}} این است که هر یک از [[فرزندان]] این [[نسل]] در [[شایستگی]] و سزاواری [[رهبری]] و [[گزینش الهی]] همانند دیگری هستند و مقصود از این عبارت، [[پیوستگی]] نَسَبی نیست، که اگر بود اصلاً نیازی به بیان و تصریح بر عبارت {{متن قرآن|بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}} وجود نداشت.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۴۷-۵۰.</ref>
 
===[[نصّ]] دوم===
===[[نصّ]] دوم===
*{{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ورزند؟ ما به آل ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم؛ و حکومت عظیمی در اختیار آنها قرار دادیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>.
{{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ورزند؟ ما به آل ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم؛ و حکومت عظیمی در اختیار آنها قرار دادیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>.
*در دلالت این [[آیه]] چند نکته، شایان توجه است:
 
در دلالت این [[آیه]] چند نکته، شایان توجه است:
#بنا بر این [[آیه]]، [[خداوند]] به [[خاندان ابراهیم]] دو [[مقام]] داده است؛ نخست، [[منصب]] [[نبوت]] است که با این عبارت به آن اشاره شده است: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}} [[منصب]] دوم نیز، [[منصب امامت]] است که با عبارت {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} از آن یاد شده است. "مُلک" در واژه‌شناسی به معنای [[سلطنت]] و [[حکومت]] است و بنابراین، مقصود از "ملک عظیم" [[امامت]] است. افزون بر بکارگیری واژه [[مُلک]]، موارد زیر نیز [[گواه]] این معنا است:
#بنا بر این [[آیه]]، [[خداوند]] به [[خاندان ابراهیم]] دو [[مقام]] داده است؛ نخست، [[منصب]] [[نبوت]] است که با این عبارت به آن اشاره شده است: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}} [[منصب]] دوم نیز، [[منصب امامت]] است که با عبارت {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} از آن یاد شده است. "مُلک" در واژه‌شناسی به معنای [[سلطنت]] و [[حکومت]] است و بنابراین، مقصود از "ملک عظیم" [[امامت]] است. افزون بر بکارگیری واژه [[مُلک]]، موارد زیر نیز [[گواه]] این معنا است:
##ساختار خود [[آیه]] نشان می‌دهد که مقصود از "مُلک" [[امامت]] است؛ زیرا در آن کلمۀ {{متن قرآن|آتَيْنَا}} دو بار به کار گرفته شده است و درست نیست که مقصود از دومی همان معنایی باشد که در اولی نیز آمده است؛ چرا که در این صورت تکراری بی‌فایده است. از سویی صحیح نیست که از عبارت اول معنایی جز [[نبوت]] قصد شده باشد؛ زیرا افزون بر اینکه این معنا با کتاب و [[حکمت]] هم خوانی دارد، در [[آیات]] پرشمار دیگری نیز [[مقام نبوت]] با مفهوم عطا کردن کتاب و [[حکمت]] بیان شده است؛ مانند: {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ}}<ref>«و آنگاه که خداوند، از پیامبران، پیمان مؤکد گرفت، که همانا کتاب و دانش به شما دادم، پس آنگاه که پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق می‌کند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید» سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref>. بنابراین جز [[امامت]] که [[خداوند]] برای [[ابراهیم]] و فرزندانش قرار داده است، معنای دیگری از عبارت دوم {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} برداشت نمی‌شود.
##ساختار خود [[آیه]] نشان می‌دهد که مقصود از "مُلک" [[امامت]] است؛ زیرا در آن کلمۀ {{متن قرآن|آتَيْنَا}} دو بار به کار گرفته شده است و درست نیست که مقصود از دومی همان معنایی باشد که در اولی نیز آمده است؛ چرا که در این صورت تکراری بی‌فایده است. از سویی صحیح نیست که از عبارت اول معنایی جز [[نبوت]] قصد شده باشد؛ زیرا افزون بر اینکه این معنا با کتاب و [[حکمت]] هم خوانی دارد، در [[آیات]] پرشمار دیگری نیز [[مقام نبوت]] با مفهوم عطا کردن کتاب و [[حکمت]] بیان شده است؛ مانند: {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ}}<ref>«و آنگاه که خداوند، از پیامبران، پیمان مؤکد گرفت، که همانا کتاب و دانش به شما دادم، پس آنگاه که پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق می‌کند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید» سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref>. بنابراین جز [[امامت]] که [[خداوند]] برای [[ابراهیم]] و فرزندانش قرار داده است، معنای دیگری از عبارت دوم {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} برداشت نمی‌شود.
خط ۱۷۲: خط ۲۴۹:
##اینکه "مُلک" به "عظیم" توصیف شده است نیز به روشنی نشان می‌دهد که این [[مُلک]] [[موهبت الهی]] بزرگی است که [[خدا]] هر یک از [[بندگان]] مخلصش را که بخواهد بدان ویژه می‌گرداند؛ زیرا [[وصف]] [[عظمت]] برای [[مُلک]] تنها با [[مُلک]] [[الهی]] مناسبت دارد و [[مُلک]] و [[سلطنت]] بشری که در آن [[انسان‌ها]] خود هر که را بخواهند برمی‌گزینند و آن را به هرکه میلشان باشد می‌دهند، چیزی نیست که در [[کلام]] [[خدای سبحان]] به [[عظمت]] توصیف شود.
##اینکه "مُلک" به "عظیم" توصیف شده است نیز به روشنی نشان می‌دهد که این [[مُلک]] [[موهبت الهی]] بزرگی است که [[خدا]] هر یک از [[بندگان]] مخلصش را که بخواهد بدان ویژه می‌گرداند؛ زیرا [[وصف]] [[عظمت]] برای [[مُلک]] تنها با [[مُلک]] [[الهی]] مناسبت دارد و [[مُلک]] و [[سلطنت]] بشری که در آن [[انسان‌ها]] خود هر که را بخواهند برمی‌گزینند و آن را به هرکه میلشان باشد می‌دهند، چیزی نیست که در [[کلام]] [[خدای سبحان]] به [[عظمت]] توصیف شود.
*حال اگر این همه را - با [[چشم‌پوشی]] از [[روایات]] رسیده از [[رسول خدا]]{{صل}} دربارۀ این موضوع - تنها به همان مباحثی که دربارۀ آیۀ شریفه {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} و دیگر [[آیات]] گذشت بیفزاییم، جای هیچ [[شک]] و تردیدی باقی نخواهد ماند که دلالت آیۀ کریمه این است که [[امامت]] و [[حکومت]] عهدی [[الهی]] است که [[خداوند متعال]] آن را برای گروه مشخصی از [[مردم]] قرار داده است و آنها را با صفاتی توصیف نموده و شخص آنان را نیز معیّن فرموده است.
*حال اگر این همه را - با [[چشم‌پوشی]] از [[روایات]] رسیده از [[رسول خدا]]{{صل}} دربارۀ این موضوع - تنها به همان مباحثی که دربارۀ آیۀ شریفه {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} و دیگر [[آیات]] گذشت بیفزاییم، جای هیچ [[شک]] و تردیدی باقی نخواهد ماند که دلالت آیۀ کریمه این است که [[امامت]] و [[حکومت]] عهدی [[الهی]] است که [[خداوند متعال]] آن را برای گروه مشخصی از [[مردم]] قرار داده است و آنها را با صفاتی توصیف نموده و شخص آنان را نیز معیّن فرموده است.
*افزون بر این در [[تفسیر]] این [[آیه]] [[روایات معتبر]] پرشماری از سوی [[امامان]] [[خاندان وحی]] - که به مقاصد [[وحی]] و معانی [[تنزیل]]، از همه [[آگاه]] ترند - به [[دست]] ما رسیده است که همین معنا را [[تأیید]] می‌کند. در این میان تنها یکی از آن بسیار را بیان می‌کنیم:  
 
*[[کلینی]] با سندی صحیح از [[ابوجعفر محمد بن علی الباقر]]{{ع}} دربارۀ آیۀ {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} [[نقل]] می‌کند که ایشان فرمود: مقصود از این [[آیه]] آن است که برخی از [[خاندان ابراهیم]] را [[رسول]] و [[نبی]] و [[امام]] قرار داد. حال چگونه است که برخی [[امامت]] را برای [[خاندان ابراهیم]]{{ع}} می‌پذیرند، اما برای [[دودمان]] [[محمد]]{{صل}} [[انکار]] می‌کنند؟! [[راوی]] می‌گوید: گفتم: مقصود از {{متن قرآن|آتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} چیست؟ فرمود: [[مُلک]] [[عظیم]] این است که امامانی را در میان ایشان قرار داد که هر که از آنان [[اطاعت]] کند، [[خداوند]] را [[اطاعت]] کرده و هر کس از ایشان [[سرپیچی]] نماید از [[اطاعت خداوند]] سر باز زده است. این، آن [[مُلک]] [[عظیم]] است<ref>اصول کافی، ج١، ص٢٠۶.</ref>.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۵۰-۵۵.</ref>
افزون بر این در [[تفسیر]] این [[آیه]] [[روایات معتبر]] پرشماری از سوی [[امامان]] [[خاندان وحی]] - که به مقاصد [[وحی]] و معانی [[تنزیل]]، از همه [[آگاه]] ترند - به [[دست]] ما رسیده است که همین معنا را [[تأیید]] می‌کند. در این میان تنها یکی از آن بسیار را بیان می‌کنیم:  
 
[[کلینی]] با سندی صحیح از [[ابوجعفر محمد بن علی الباقر]]{{ع}} دربارۀ آیۀ {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} [[نقل]] می‌کند که ایشان فرمود: مقصود از این [[آیه]] آن است که برخی از [[خاندان ابراهیم]] را [[رسول]] و [[نبی]] و [[امام]] قرار داد. حال چگونه است که برخی [[امامت]] را برای [[خاندان ابراهیم]]{{ع}} می‌پذیرند، اما برای [[دودمان]] [[محمد]]{{صل}} [[انکار]] می‌کنند؟! [[راوی]] می‌گوید: گفتم: مقصود از {{متن قرآن|آتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} چیست؟ فرمود: [[مُلک]] [[عظیم]] این است که امامانی را در میان ایشان قرار داد که هر که از آنان [[اطاعت]] کند، [[خداوند]] را [[اطاعت]] کرده و هر کس از ایشان [[سرپیچی]] نماید از [[اطاعت خداوند]] سر باز زده است. این، آن [[مُلک]] [[عظیم]] است<ref>اصول کافی، ج١، ص٢٠۶.</ref>.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۵۰-۵۵.</ref>
 
===[[نصّ]] سوم===
===[[نصّ]] سوم===
*[[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بگو: بارالها! ای یگانه مالک مُلک [و فرمانروایی]! تو به هر کس بخواهی، مُلک [و حکومت] عطا می‌کنی و از هر کس بخواهی، مُلک [و حکومت] را می‌ستانی و هر که را اراده کنی عزت می‌دهی و هر کس را بخواهی ذلیل می‌کنی؛ خیر، به دست توست و تو بر هر چیز توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.</ref>.
[[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بگو: بارالها! ای یگانه مالک مُلک [و فرمانروایی]! تو به هر کس بخواهی، مُلک [و حکومت] عطا می‌کنی و از هر کس بخواهی، مُلک [و حکومت] را می‌ستانی و هر که را اراده کنی عزت می‌دهی و هر کس را بخواهی ذلیل می‌کنی؛ خیر، به دست توست و تو بر هر چیز توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.</ref>.
*این آیه بر این دلالت دارد که [[امامت]] عهدی [[الهی]] است که تنها در [[اختیار]] [[خداوند متعال]] است و این، اوست که با [[حکمت]] خود آن را در آنجا که بخواهد قرار می‌دهد و [[مردم]] در این مسأله هیچ اختیاری ندارند. *توضیح این مطلب بدین شرح است:
 
این آیه بر این دلالت دارد که [[امامت]] عهدی [[الهی]] است که تنها در [[اختیار]] [[خداوند متعال]] است و این، اوست که با [[حکمت]] خود آن را در آنجا که بخواهد قرار می‌دهد و [[مردم]] در این مسأله هیچ اختیاری ندارند. *توضیح این مطلب بدین شرح است:
#مقصود از "مُلک" در [[آیه]]، بنا بر معنای لغوی آن، [[حکومت]] و [[سلطنت]] است و این مطلب در نهایت روشنی است.
#مقصود از "مُلک" در [[آیه]]، بنا بر معنای لغوی آن، [[حکومت]] و [[سلطنت]] است و این مطلب در نهایت روشنی است.
#مقصود از مفهوم "ایتاء؛ عطا کردن" در عبارت {{متن قرآن|تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ}}، اعطای [[تشریعی]] است و منظور از اعطای [[تشریعی]] این است که [[خداوند سبحان]] گروهی از [[بندگان]] [[صالح]] و [[شایسته]]‌اش را به عنوان [[رهبران]] و [[حاکمان]] [[مردم]] برمی‌گزیند و به ایشان[[حق]] [[امر و نهی]] و [[حکومت]] و [[فرمانروایی]] بر [[جامعۀ انسانی]] را می‌دهد؛ اما اعطای [[تکوینی]]، حکمرانی‌هایی است که تاکنون در [[جوامع انسانی]] روی داده - و پس از این نیز روی خواهد داد - و بنا بر وقایع [[تاریخی]] در بیشتر موارد و به استثنای بازه‌هایی بسیار اندک، حکومت‌های ناحقی بوده که تنها [[طاغوت‌ها]] را بر [[ملّت‌ها]] مسلط کرده است؛ بنابراین مقصود از اعطا در این [[آیه]]، اعطای [[تکوینی]] نیست که به معنای مطلق [[حکومت]] به هر شکل ممکن است، حتی اگر به ناحق باشد، بلکه مقصود اعطای [[تشریعی]] است؛ یعنی [[واجب]] ساختن [[شرعی]] [[اطاعت]] و [[پیروی]]. این سخن چنین [[دلایل]] و قرائنی دارد:
#مقصود از مفهوم "ایتاء؛ عطا کردن" در عبارت {{متن قرآن|تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ}}، اعطای [[تشریعی]] است و منظور از اعطای [[تشریعی]] این است که [[خداوند سبحان]] گروهی از [[بندگان]] [[صالح]] و [[شایسته]]‌اش را به عنوان [[رهبران]] و [[حاکمان]] [[مردم]] برمی‌گزیند و به ایشان[[حق]] [[امر و نهی]] و [[حکومت]] و [[فرمانروایی]] بر [[جامعۀ انسانی]] را می‌دهد؛ اما اعطای [[تکوینی]]، حکمرانی‌هایی است که تاکنون در [[جوامع انسانی]] روی داده - و پس از این نیز روی خواهد داد - و بنا بر وقایع [[تاریخی]] در بیشتر موارد و به استثنای بازه‌هایی بسیار اندک، حکومت‌های ناحقی بوده که تنها [[طاغوت‌ها]] را بر [[ملّت‌ها]] مسلط کرده است؛ بنابراین مقصود از اعطا در این [[آیه]]، اعطای [[تکوینی]] نیست که به معنای مطلق [[حکومت]] به هر شکل ممکن است، حتی اگر به ناحق باشد، بلکه مقصود اعطای [[تشریعی]] است؛ یعنی [[واجب]] ساختن [[شرعی]] [[اطاعت]] و [[پیروی]]. این سخن چنین [[دلایل]] و قرائنی دارد:
خط ۱۸۳: خط ۲۶۴:
##بخش سوم سخن [[خدای سبحان]] {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} نشان روشن دیگری است بر [[درستی]] آنچه گفته شد. [[سیاق]] [[سخن]] و [[قوانین]] عرفی [[حاکم]] بر [[کلام]]، حاکی از آن است که "خیر"ی که در [[آیه]] بیان شده با [[مُلک]] و عزتی که در همان [[آیه]] است، منطبق بوده، عبارت {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} بیان مفهوم کلی بعد از مصداق جزئی است و بر این اساس مقصود [[آیه]] چیزی جز این نیست: [[مُلک]] و [[عزت]] و همۀ خیرها به [[دست]] [[خداوند متعال]] است و او خیر را به هر که بخواهد می‌دهد؛ که او بر هر کاری توانا است.
##بخش سوم سخن [[خدای سبحان]] {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} نشان روشن دیگری است بر [[درستی]] آنچه گفته شد. [[سیاق]] [[سخن]] و [[قوانین]] عرفی [[حاکم]] بر [[کلام]]، حاکی از آن است که "خیر"ی که در [[آیه]] بیان شده با [[مُلک]] و عزتی که در همان [[آیه]] است، منطبق بوده، عبارت {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} بیان مفهوم کلی بعد از مصداق جزئی است و بر این اساس مقصود [[آیه]] چیزی جز این نیست: [[مُلک]] و [[عزت]] و همۀ خیرها به [[دست]] [[خداوند متعال]] است و او خیر را به هر که بخواهد می‌دهد؛ که او بر هر کاری توانا است.
*بنابراین از آنجا که مقتضای این قرینه آن است که [[مُلک]] و عزتی که در [[آیه]] آمده در قلمرو مفهوم "خیر" باشد، تنها احتمال ممکن در مورد اعطای [[مُلک]]، اعطای [[تشریعی]] خواهد بود که به معنای [[واجب]] بودن [[اطاعت]] و [[پیروی]] است؛ چرا که فقط همین معنا "خیر" است، نه اعطای [[تکوینی]] که بیشتر مصداق‌های آن [[شر]] و [[عذاب]] است.
*بنابراین از آنجا که مقتضای این قرینه آن است که [[مُلک]] و عزتی که در [[آیه]] آمده در قلمرو مفهوم "خیر" باشد، تنها احتمال ممکن در مورد اعطای [[مُلک]]، اعطای [[تشریعی]] خواهد بود که به معنای [[واجب]] بودن [[اطاعت]] و [[پیروی]] است؛ چرا که فقط همین معنا "خیر" است، نه اعطای [[تکوینی]] که بیشتر مصداق‌های آن [[شر]] و [[عذاب]] است.
*افزون بر این، در [[آیات]] پیشین و پسین نیز قرینه‌هایی وجود دارد که مقصود بودن اعطای [[تشریعی]] را [[تأیید]] می‌کند، اما همین قرینه‌ها و شاهدهایی که بیان کردیم، بس است.
 
افزون بر این، در [[آیات]] پیشین و پسین نیز قرینه‌هایی وجود دارد که مقصود بودن اعطای [[تشریعی]] را [[تأیید]] می‌کند، اما همین قرینه‌ها و شاهدهایی که بیان کردیم، بس است.
#شکی در این نیست که [[آیه]] با عبارت {{متن قرآن|مَالِكَ الْمُلْكِ}}  در ابتدا، که نشان از مخصوص بودن [[مُلک]] به [[خداوند متعال]] است، و نیز جمله {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} در انتها، که بیان می‌دارد خیر جز به [[دست خدا]] نیست، و دیگر قرینه‌هایی از این [[دست]]، بر انحصار دلالت می‌کند و به روشنی و صراحت بیان می‌دارد که زمام [[سلطه]] و [[حکومت]] تنها به [[دست]] [[خداوند متعال]] است و هیچ کس در آن [[شریک]] او نیست و فقط اوست که [[مُلک]] و [[سلطنت]] را به هر کس بخواهد می‌دهد و از هر که [[اراده]] کند باز می‌دارد و [[مردم]] نمی‌توانند [[مُلک]] و [[عزت]] را به هر کس میلشان باشد بدهند، بلکه این [[اختیار]] تنها به [[دست]] [[خداوند متعال]] است و نه هیچ کس جز او. اگر زمام [[حکومت]] به [[دست]] [[مردم]] بود و آنان هر که را می‌خواستند برای آن [[انتخاب]] می‌کردند، درست نبود که در آیه بر این انحصار تأکید شود که [[اختیار]] اعطای [[مُلک]] و [[عزت]] تنها از آن [[خداوند متعال]] است و هیچ کس در این مسأله با او شراکتی ندارد.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۵۵-۶۱.</ref>
#شکی در این نیست که [[آیه]] با عبارت {{متن قرآن|مَالِكَ الْمُلْكِ}}  در ابتدا، که نشان از مخصوص بودن [[مُلک]] به [[خداوند متعال]] است، و نیز جمله {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} در انتها، که بیان می‌دارد خیر جز به [[دست خدا]] نیست، و دیگر قرینه‌هایی از این [[دست]]، بر انحصار دلالت می‌کند و به روشنی و صراحت بیان می‌دارد که زمام [[سلطه]] و [[حکومت]] تنها به [[دست]] [[خداوند متعال]] است و هیچ کس در آن [[شریک]] او نیست و فقط اوست که [[مُلک]] و [[سلطنت]] را به هر کس بخواهد می‌دهد و از هر که [[اراده]] کند باز می‌دارد و [[مردم]] نمی‌توانند [[مُلک]] و [[عزت]] را به هر کس میلشان باشد بدهند، بلکه این [[اختیار]] تنها به [[دست]] [[خداوند متعال]] است و نه هیچ کس جز او. اگر زمام [[حکومت]] به [[دست]] [[مردم]] بود و آنان هر که را می‌خواستند برای آن [[انتخاب]] می‌کردند، درست نبود که در آیه بر این انحصار تأکید شود که [[اختیار]] اعطای [[مُلک]] و [[عزت]] تنها از آن [[خداوند متعال]] است و هیچ کس در این مسأله با او شراکتی ندارد.<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[ گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص:۵۵-۶۱.</ref>


خط ۲۹۹: خط ۳۸۱:
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:مدخل]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:امامت]]
[[رده:امامت]]
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش