پرش به محتوا

آثار دعا و زیارت برای امام مهدی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'شکوه' به 'شکوه'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منبع‌شناسی جامع مهدویت== {{پرسش‌های وابسته}} {{ستون-شروع|3}} +== منبع‌شناسی جامع مهدویت == {{منبع‌شناسی جامع}}))
جز (جایگزینی متن - 'شکوه' به 'شکوه')
خط ۵۶: خط ۵۶:
::::#'''[[نیکی]] به [[امام]] و سپاس از او:''' دُعا و [[زیارت]]، علاوه بر اینکه تشکر از خداست، تشکّر از [[امام]] نیز هست؛ امامی که وجودش سراسر خیر و [[رحمت]] برای [[بندگان]] است و با وجود همه بی‌مهری‌هایی که از [[مردم]] می‌بیند به آنها از [[پدر]]، مهربان‌تر و از مادر، دلسوزتر است. هر نعمتی به [[برکت]] وجود او به [[بندگان]] می‌رسد و هر بلایی به [[عنایت]] او از [[مردم]] دور می‌شود. به [[راستی]] چگونه می‌توان قطره‌ای از دریای [[لطف]] و [[کرم]] او را [[پاسخ]] گفت؟ [[امام سجاد]]{{ع}} می‌فرماید: "اما [[حق]] کسی که درباره‌ات [[نیکی]] نماید، آن است که او را سپاس گویی و کار نیکش را بازگو نمایی و جایگاهش را والا شماری و با [[اخلاص]]، بین خود و خدایت در حقش [[دعا]] کنی.<ref> امالی صدوق، ص ۳۰۴، مجلس ۵۹.</ref> چه زیباست که با دُعا برای [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} در هر صبح و [[شام]]، درِ [[نیکی]] و احسانِ خود را به روی [[امام]] خویش باز کنیم و نمی از یم نیکی‌هایش را سپاس گوییم.
::::#'''[[نیکی]] به [[امام]] و سپاس از او:''' دُعا و [[زیارت]]، علاوه بر اینکه تشکر از خداست، تشکّر از [[امام]] نیز هست؛ امامی که وجودش سراسر خیر و [[رحمت]] برای [[بندگان]] است و با وجود همه بی‌مهری‌هایی که از [[مردم]] می‌بیند به آنها از [[پدر]]، مهربان‌تر و از مادر، دلسوزتر است. هر نعمتی به [[برکت]] وجود او به [[بندگان]] می‌رسد و هر بلایی به [[عنایت]] او از [[مردم]] دور می‌شود. به [[راستی]] چگونه می‌توان قطره‌ای از دریای [[لطف]] و [[کرم]] او را [[پاسخ]] گفت؟ [[امام سجاد]]{{ع}} می‌فرماید: "اما [[حق]] کسی که درباره‌ات [[نیکی]] نماید، آن است که او را سپاس گویی و کار نیکش را بازگو نمایی و جایگاهش را والا شماری و با [[اخلاص]]، بین خود و خدایت در حقش [[دعا]] کنی.<ref> امالی صدوق، ص ۳۰۴، مجلس ۵۹.</ref> چه زیباست که با دُعا برای [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} در هر صبح و [[شام]]، درِ [[نیکی]] و احسانِ خود را به روی [[امام]] خویش باز کنیم و نمی از یم نیکی‌هایش را سپاس گوییم.
::::#'''[[عنایت]] [[امام]] برای دعاکننده:''' [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَ}} <ref>پس هرگاه به شما تحیّت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهی یا [لااقلّ] به همان گونه پاسخ گویید؛ سورۀ نساء: ۸۶.</ref>. تحیّت به معنای دُعا برای [[حیات]] دیگران است؛ ولی معمولاً این کلمه هر نوع اظهار محبتی را که افراد در سخن یا عمل نسبت به دیگری انجام می‌دهند، شامل می‌شود که روشن‌ترین نمونه‌ آن، سلا کردن است.<ref> تفسیر نمونه، ج ۴، ص ۴۲.</ref> بنابراین دُعا کردن برای [[امام]] و [[سلام]] دادن به حضرتش، تحیّتی است که به محضر نورانی‌اش تقدیم می‌شود و به [[یقین]]، [[امام]] طبق [[دستور]] [[قرآن]]، [[دعا]] کننده را بهتر از دُعا و [[سلام]] او مشمول [[عنایت]] و [[لطف]] خداگونه خود قرار می‌دهد. [[روایت]] شده است که روزی یکی از کنیزانِ [[امام حسین]]{{ع}} شاخه گلی را به محضرت آن [[حضرت]] تقدیم کرد. [[امام حسین]]{{ع}} در برابر این هدیه، آن کنیز را آزاد فرمود. شخصی از روی تعجّت به [[امام]] گفت: آیا در مقابل یک شاخه گل کم‌ارزش، او را آزاد می‌کنید؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: [[خداوند]] این‌گونه ما را [[تربیت]] کرده است و سپس آیۀ فوق را [[تلاوت]] فرمود<ref> بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۵.</ref> آری؛ این چنین است. [[امام]] در پاسخ‌گویی به [[لطف]] دیگران، نه به هدیه و [[لطف]] ناقص افراد، بلکه به [[کرم]] و بزرگی خود نگاه می‌کند؛ بنابراین همیشه آنها که تحیّتی –گرچه اندک- به محضر [[امام]] کریمان عالم می‌فرستند از عطای شاهانه او برخوردار می‌شوند.<ref> ما نیز با تقدیم این اثر ناچیز به خاک پای آن عزیز، به لطف و عنایت و شفاعتش امید داریم.</ref>
::::#'''[[عنایت]] [[امام]] برای دعاکننده:''' [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَ}} <ref>پس هرگاه به شما تحیّت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهی یا [لااقلّ] به همان گونه پاسخ گویید؛ سورۀ نساء: ۸۶.</ref>. تحیّت به معنای دُعا برای [[حیات]] دیگران است؛ ولی معمولاً این کلمه هر نوع اظهار محبتی را که افراد در سخن یا عمل نسبت به دیگری انجام می‌دهند، شامل می‌شود که روشن‌ترین نمونه‌ آن، سلا کردن است.<ref> تفسیر نمونه، ج ۴، ص ۴۲.</ref> بنابراین دُعا کردن برای [[امام]] و [[سلام]] دادن به حضرتش، تحیّتی است که به محضر نورانی‌اش تقدیم می‌شود و به [[یقین]]، [[امام]] طبق [[دستور]] [[قرآن]]، [[دعا]] کننده را بهتر از دُعا و [[سلام]] او مشمول [[عنایت]] و [[لطف]] خداگونه خود قرار می‌دهد. [[روایت]] شده است که روزی یکی از کنیزانِ [[امام حسین]]{{ع}} شاخه گلی را به محضرت آن [[حضرت]] تقدیم کرد. [[امام حسین]]{{ع}} در برابر این هدیه، آن کنیز را آزاد فرمود. شخصی از روی تعجّت به [[امام]] گفت: آیا در مقابل یک شاخه گل کم‌ارزش، او را آزاد می‌کنید؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: [[خداوند]] این‌گونه ما را [[تربیت]] کرده است و سپس آیۀ فوق را [[تلاوت]] فرمود<ref> بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۵.</ref> آری؛ این چنین است. [[امام]] در پاسخ‌گویی به [[لطف]] دیگران، نه به هدیه و [[لطف]] ناقص افراد، بلکه به [[کرم]] و بزرگی خود نگاه می‌کند؛ بنابراین همیشه آنها که تحیّتی –گرچه اندک- به محضر [[امام]] کریمان عالم می‌فرستند از عطای شاهانه او برخوردار می‌شوند.<ref> ما نیز با تقدیم این اثر ناچیز به خاک پای آن عزیز، به لطف و عنایت و شفاعتش امید داریم.</ref>
:::::*مرحوم [[موسوی اصفهانی]] که کتاب ارزشمند مکیال المکارم را درباره فوائد دُعا برای [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} تالیف کرده می‌نویسد: "[[دعا]] [[برترین]] نوع [[احسان]] و [[نیکی]] است؛ بنابراین هنگامی که [[بنده]] [[مؤمن]]، برای مولایش [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} [[خالصانه]] [[دعا]] کند، مولای بزرگوارش نیز در [[پاداش]] او دعایش خواهد کرد و [[دعا]] [[امام]]، کلید تمام خیرات و خوبی‌هاست. [[گواه]] این گفتار، حکایت زیر است: به مردی به نام عبدالرحمن که از شیعیانِ اصفهانی بود گفتند: به چه [[دلیل]] از بین تمام مردمان، [[امام هادی]]{{ع}} را پیشوای خود قرار دادی؟. گفت: از او چیزی دیدم که برایم [[واجب]] شده او را [[امام]] خود بدانم. من مردی [[فقیر]] بودم؛ ولی انسانی پر جرأت بودم، روزی به همراه عده‌ای برای دادخواهی به قصر حکومتی [[متوکل عباسی]] ([[حاکم]] وقت) رفته بودم که [[حاکم]] [[دستور]] احضار [[امام هادی]]{{ع}} را صادر کرد. پرسیدم: او کیست؟ گفتند: از [[فرزندان]] [[امام علی|علی]]{{ع}} است که [[شیعیان]]، او را پیشوای خود می‌دانند و به [[یقین]]، [[متوکل]] قصد [[جان]] او را کرده است. با خود گفتم: از این‌جا نمی‌روم، تا ببینم چگونه مردی است. پس از مدتی آن [[حضرت]] سوار بر اسب آمد؛ در حالی که [[مردم]] در سمت راست و چپ او صف کشیده بودند و به او نگاه می‌کردند. با دیدن او، [[محبت]] و دوستی‌اش در قلبم قرار گرفت و در [[دل]] خود دعایش کردم تا [[خداوند]]، او را از شرّ [[متوکل]] در اَمان بدارد. آن بزرگوار، نگاهش را به یال اسب دوخته بود و از بین [[مردم]] حرکت می‌کرد و به راست و چپ خود نگاه نمی‌کرد. من نیز پیوسته برای او [[دعا]] می‌کردم. وقتی خواست از کنار من عبور کند، رو به من کرد و فرمود: [[خداوند]]، دعایت را [[اجابت]] فرماید، عمرت را طولانی و [[دارایی]] و فرزندانت را بسیار گرداند. من از [[شکوه]] و هیبت او بر خود لرزیدم و بین دوستانم افتادم. پرسیدند: چه اتفاقی برایت افتاده است؟ گفتم: خوبم، ولی در مورد آن جریان به کسی چیزی نگفتم. به [[اصفهان]] بازگشتم. به واسطه دعای آن بزرگوار، [[خداوند]] راه‌های درآمد را بر رویم گشود؛ به گونه‌ای که در حال حاضر هزار هزار درهم [[ارزش]] خانه و [[اموال]] درون خانه‌ام می‌باشد و بیرون از منزلم نیز [[ثروت]] بسیار دارم. ده [[فرزند]] نصیبم شده و بیش از هفتاد سال از عمرم می‌گذرد. من این مرد بزرگوار را به عنوان پیشوای خود برگزیدم؛ زیرا او چیزی را که در خاطرم گذشت، دانست و برایم [[دعا]] کرد و [[خداوند]] نیز دعایش را در حقّم [[مستجاب]] فرمود.<ref> بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۴۱.</ref> مرحوم [[موسوی اصفهانی]] پس از [[نقل]] این جریان می‌گوید: ای خردمند! با دقت [[اندیشه]] کن و ببین چگونه مولای ما، [[امام هادی]]{{ع}} [[پاداش]] [[دعا]] و [[احسان]] این مردِ اصفهانی را داد؟ با این‌که وقتی آن شخص برای [[امام]]{{ع}} [[دعا]] کرد، هنوز جزء پیروانِ آن [[حضرت]] نبود. آیا با وجود این، می‌توانی در مورد [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} گمان کنی که با اینکه تو از [[شیعیان]] او هستی، او در برابر دعای تو، دعایت نکند؟ نه به [[خدا]]! چنین نیست<ref> مکیال المکارم، ج ۱، ص ۳۳۳.</ref>»<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۲ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ج۲، ص ۳۲ - ۳۶.</ref>.
:::::*مرحوم [[موسوی اصفهانی]] که کتاب ارزشمند مکیال المکارم را درباره فوائد دُعا برای [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} تالیف کرده می‌نویسد: "[[دعا]] [[برترین]] نوع [[احسان]] و [[نیکی]] است؛ بنابراین هنگامی که [[بنده]] [[مؤمن]]، برای مولایش [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} [[خالصانه]] [[دعا]] کند، مولای بزرگوارش نیز در [[پاداش]] او دعایش خواهد کرد و [[دعا]] [[امام]]، کلید تمام خیرات و خوبی‌هاست. [[گواه]] این گفتار، حکایت زیر است: به مردی به نام عبدالرحمن که از شیعیانِ اصفهانی بود گفتند: به چه [[دلیل]] از بین تمام مردمان، [[امام هادی]]{{ع}} را پیشوای خود قرار دادی؟. گفت: از او چیزی دیدم که برایم [[واجب]] شده او را [[امام]] خود بدانم. من مردی [[فقیر]] بودم؛ ولی انسانی پر جرأت بودم، روزی به همراه عده‌ای برای دادخواهی به قصر حکومتی [[متوکل عباسی]] ([[حاکم]] وقت) رفته بودم که [[حاکم]] [[دستور]] احضار [[امام هادی]]{{ع}} را صادر کرد. پرسیدم: او کیست؟ گفتند: از [[فرزندان]] [[امام علی|علی]]{{ع}} است که [[شیعیان]]، او را پیشوای خود می‌دانند و به [[یقین]]، [[متوکل]] قصد [[جان]] او را کرده است. با خود گفتم: از این‌جا نمی‌روم، تا ببینم چگونه مردی است. پس از مدتی آن [[حضرت]] سوار بر اسب آمد؛ در حالی که [[مردم]] در سمت راست و چپ او صف کشیده بودند و به او نگاه می‌کردند. با دیدن او، [[محبت]] و دوستی‌اش در قلبم قرار گرفت و در [[دل]] خود دعایش کردم تا [[خداوند]]، او را از شرّ [[متوکل]] در اَمان بدارد. آن بزرگوار، نگاهش را به یال اسب دوخته بود و از بین [[مردم]] حرکت می‌کرد و به راست و چپ خود نگاه نمی‌کرد. من نیز پیوسته برای او [[دعا]] می‌کردم. وقتی خواست از کنار من عبور کند، رو به من کرد و فرمود: [[خداوند]]، دعایت را [[اجابت]] فرماید، عمرت را طولانی و [[دارایی]] و فرزندانت را بسیار گرداند. من از شکوه و هیبت او بر خود لرزیدم و بین دوستانم افتادم. پرسیدند: چه اتفاقی برایت افتاده است؟ گفتم: خوبم، ولی در مورد آن جریان به کسی چیزی نگفتم. به [[اصفهان]] بازگشتم. به واسطه دعای آن بزرگوار، [[خداوند]] راه‌های درآمد را بر رویم گشود؛ به گونه‌ای که در حال حاضر هزار هزار درهم [[ارزش]] خانه و [[اموال]] درون خانه‌ام می‌باشد و بیرون از منزلم نیز [[ثروت]] بسیار دارم. ده [[فرزند]] نصیبم شده و بیش از هفتاد سال از عمرم می‌گذرد. من این مرد بزرگوار را به عنوان پیشوای خود برگزیدم؛ زیرا او چیزی را که در خاطرم گذشت، دانست و برایم [[دعا]] کرد و [[خداوند]] نیز دعایش را در حقّم [[مستجاب]] فرمود.<ref> بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۴۱.</ref> مرحوم [[موسوی اصفهانی]] پس از [[نقل]] این جریان می‌گوید: ای خردمند! با دقت [[اندیشه]] کن و ببین چگونه مولای ما، [[امام هادی]]{{ع}} [[پاداش]] [[دعا]] و [[احسان]] این مردِ اصفهانی را داد؟ با این‌که وقتی آن شخص برای [[امام]]{{ع}} [[دعا]] کرد، هنوز جزء پیروانِ آن [[حضرت]] نبود. آیا با وجود این، می‌توانی در مورد [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} گمان کنی که با اینکه تو از [[شیعیان]] او هستی، او در برابر دعای تو، دعایت نکند؟ نه به [[خدا]]! چنین نیست<ref> مکیال المکارم، ج ۱، ص ۳۳۳.</ref>»<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۲ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ج۲، ص ۳۲ - ۳۶.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{پرسمان زیارت امام مهدی و دعا برای او}}
{{پرسمان زیارت امام مهدی و دعا برای او}}
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش