بلال بن رباح حبشی: تفاوت میان نسخهها
←شکنجه بلال
(←منابع) |
|||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
بلال در زیر آن شکنجه وحشتناک میگفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ}}. جریان شکنجه بلال وقتی به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} منتقل شد، وجود مقدسش را غمی سنگین و اندوهی [[وصف]] ناپذیر فراگرفت. | بلال در زیر آن شکنجه وحشتناک میگفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ}}. جریان شکنجه بلال وقتی به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} منتقل شد، وجود مقدسش را غمی سنگین و اندوهی [[وصف]] ناپذیر فراگرفت. | ||
جمعی از اهالی [[مکه]] که [[مسلمان]] شده بودند و در مکه موقعیتی داشتند، نزد امیه رفتند و گفتند: ای امیه مگر [[قلب]] تو از [[رحم]] و [[شفقت]] خالی است یا آن را از سنگ ساختهاند چرا به بلال رحم نمیکنی؟ امیه پاسخ داد: اولاً: او برده و [[بنده]] و زر خرید من است، ثانیاً: چه رحم و شفقتی؟ مگر محمد به ما رحم کرده است؟ به [[خدایان]] ما خرده میگیرد، بتهای ما را مسخره میکند و [[دین]] اجداد ما را مورد [[سرزنش]] و [[انتقاد]] قرار میدهد. سرانجام امیه دست رد به سینه آنها زد | جمعی از اهالی [[مکه]] که [[مسلمان]] شده بودند و در مکه موقعیتی داشتند، نزد امیه رفتند و گفتند: ای امیه مگر [[قلب]] تو از [[رحم]] و [[شفقت]] خالی است یا آن را از سنگ ساختهاند چرا به بلال رحم نمیکنی؟ امیه پاسخ داد: اولاً: او برده و [[بنده]] و زر خرید من است، ثانیاً: چه رحم و شفقتی؟ مگر محمد به ما رحم کرده است؟ به [[خدایان]] ما خرده میگیرد، بتهای ما را مسخره میکند و [[دین]] اجداد ما را مورد [[سرزنش]] و [[انتقاد]] قرار میدهد. سرانجام امیه دست رد به سینه آنها زد.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۶۹.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |